این خاطره هم بخاطر D$D$D عزیز میذارم :))
یه سری از طرف آتشنشانی برا شرکتمون کلاس عملی اطفا حریق گذاشتن بعد استادش اومد گفت کی داوطلب میشه منو یکی از بچه ها هول داد جلو کصصصصصافططط :|
من رفتم جلو یهو دیدم واویلا عجب قیامتیه ورداشته بودن نصف کارخونه رو برا مانور آتیش زده بودن :|
خلاصه یه کپسول داد به من گفت جاروب کن منم جوگیر شدم تموم کپسولا رو رو آتیش خالی کردم :))
آتیش خاموش که نشد هیچ بدتر گر گرفت :))
استاده میدوید دنبالم که کپسولا رو ازم بگیره بده یه داوطلب دیگه منم درو آتیش میدویدم و مثلا داشتم جاروب میکردم :))
ینی یه همچین آتشنشانیم من :|
فرستنده : smj13سید مصطفی