یکی ازهمسایه هامون پسرش تو بیمارستان بستری بود توکوچه دیدمش اومدم تیریپ بردارم حال پسرشو بپرسم که چطوره گفت ای سـی یـو بوده الان دیگه راحت شد ازشر مریضیش،منم برداشتم از راحت شد این بود که حتما بنده خدا مرده ازدرد ومریضی راحت شده رفته اون دنیا،گفتم خوووووب خدا رحمتش کنه مـرد ازاین زندگی کوفتی راحت شد،همچین چپ چپ نگام کرد اینگاری بش فحش ناموسی دادم گفت پسرم بکوری بعضیا زنده وسرحال تو خونست یکم دیگه باغضب نگام کرد رفت
تازه بعدم پیش مادرعزیزم زیرابمو زده بود کلی دری وریم ازمامانم شنیدم
فرستنده : voroJAK&