غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!
فرستنده : king boy
یکی از فانتزیام اینه دکتر بشم ...
بعد سر عمل جراحی وقتی به دستیارم ...
هی میگم پنس ، چاقو ، تیغ و اینا ...
ی دفعه وسطش بگم مااااچ ... ببینم چیکار میکنه ... :)))
فرستنده : reza_tah
همسایمون زنگ زده آتش نشانی که آقا توی انباری خونه ی ما یه مار هست. اون بدبختا اومدن همه چیو زیر و رو کردن وسایلارو انداختن بیرون آخرسر هیچی پیدا نکردند.
بهش میگم آقای فلانی مطمئنی مار دیدی؟
گف نه بابا میخواستم انباری رو خالی کنم دست تنها بودم حوصله هم نداشتم …!!
منO_O
آتشنشانی:((((((((
همسایمون:]]
فرستنده : hamid server
شمام تو خونتون یه کیف قدیمی و داغون دارین که مهمترین اسناد و مدارک توش نگهداری میشه..؟؟
فرستنده : فرزانه 1371
یه سوالی ذهنیتمو بد جور از بچگی مشغول داره اگه میشه شما جواب بدین :
این فضانوردایی که توو ایستگاه فضای هستن وقتی میرن دستشویی ( گلاب به روتون ) اون موادی که از خودشون دفع میکنن (:)) کجا میره ؟! اگه توو فضا پخش میکنن چی میشه ؟!
چن گزینه که فک میکنم پیش بیاد ایناست :
1) به صورت شهاب سنگ وارد جو زمین شده باعث تولید متان و نفت میشود!!
2) تو همون فضا واسه خودش دوست دختر پیدا میکنه و رت ت (r t t )
3) میره جلو خورشید و به عنوان سیاره ای تازه کشف شده شناخته میشه که با عث خورشید گرفتگی میشه !!
4) فضایی به عنوان کود انسانی ( زمینی ) برای کشاورزی استفاده میکنن !!!
فرستنده : Rezablackdel
یکی از فانتزیام اینه جمعیتمون خواهر و برادی حدودا 10-12 تا بود موقع غذا حمله میکردیم به سفره...جیغ داد فریاد واینا...اما چه کنم یه دونم باید جور همشونو بکشم و تنهایی جیغ و داد کنم..خووو چیه هرکی فانتزیی داره دیگه
فرستنده : hasti-atish pare
دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن. پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.» پیرمرد دوم: «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟» پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟» پیرمرد دوم: «پروانه؟» پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»
فرستنده : smj13سید مصطفی
این جمله "خیلی خری" با لحن نرم گاهی میتونه عاشقونه ترین ها باشه ...!!
قبول داری بکوب لایکو!!
فرستنده : kengil
آرزو به دل موندم تو جلسه امتحان یکی بهتر از خودم بشینه کنارم :|
هر کی نشست شوت ترو املت تر از خودم بود :|
فرستنده : kengil
من دوس دارم همسرم ایندم خاص باشه متفاوت با همه خانوما باشه...
خواسته ی زیادیم نیستا منظورم اینه که فقط پارک دوبل بلد باشه:))
فرستنده : kengil
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|
آخی...
یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقمو ببینه مرتبه D:
فرستنده : narsius
رفتم جوهر پرینتر بخرم یارو میگه این جوهری که تو میخوایی پنج برابر شده
میگم پنج برابر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
میگه حالا این که خوبه بعضی هاش ده برابر شده
میگم ده برابر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
میگه حالا این که خوبه جوهر بعضی از پرینتر های خارجی بیست برابر شده
دیگه ترسیدم بپرسم بیست برابر گفتم شاید الان شاید بگه بعضی ها سی برابر شده
حالا اون وسط من 0_0
فروشنده0 0
جوهر پرینتر0_-
فرستنده : ☻MILAD☻
واگذارت بحضرت عباس اگه پیاموخوندى بهش عمل نکنی!
بلند شو یه قر بده بشین
فرستنده : setare
قطع برق در یک پاساژباعث شد که هموطنان ....ساعتها روی پله برقی معطل بمانند!!!!!
فرستنده : جوکستان
کافیه از یکی خوشت بیاد؛
یا میمیره، یا فلج میشه، یا برمی گرده به رابطه قبلیش؛
در بهترین حالتم میره خارج!!!
فرستنده : tasnim.69
خداییش شما نمیدونین من با 18سال سن چه فکری میکنم میشینم برنامه خاله شادونه در سرزمین دونه ها را میبینم؟
فرستنده : parsa.ezraeil
(abas_m223)*****علامت اختصاصی
*********(سیندرلا 2013********** سیندرلای بی پدرمادر با نامادریش صغراخانم و 2 تا خواهر ناتنیاش زری و پری زندگی می کرد . صغرا خانم خیلی ظالم بود و سیندرلای پخمه ی خاک برسر هم مثه سگ واسش کار میکرد . خلاصه یه روز شاهزاده خر شد و به مامانش گفت من زن میخوام . مامانش گفت باشه پسرم جمعه, روز تولدت تمام دخترای شهر رو دعوت میکنم خونمون، ازهر کدوم که خوشت اومد بگو برات مخش کنم.بالاخره جمعه شد و روز مهونی ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ،چشم حسودا کور, شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا شده بود یه تیکه ماه .اما صغرا خانم حسود سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا هم کنار شومینه نشست و یه قلیون چاقید و اشک ریخت .یهو جو گرفت که بره مهمونی زنگ زد به آژانس ، آژانس ماشین نداشت و اجباری با پیک موتوری رفت خلاصه وقتی رسید اونجا دید وای چه خبره! جنیفر لوپز اومده بود داشت می خوند زری و پری هم خز بازی باباکرم می رقصیدند . خلاصه یهو شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه 99 دل عاشقش شد . سیندرلا هم با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و رفت پیشش و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهژاده ی عجیجم تفلدت مبالک, منو می گیری ؟شاهزاده هم خر شد و گفت : آره می گیرمت عجق من (عشق)با مشت بزن چشم من..
بعد جنیفرلوپز گفت:" داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره " (به زبون اونا یعنی خوشگل)به افتخارشون هند هند هند هند هندا شله ....
عیب نداره منم خوب میشم یه روز!!
فرستنده : abas_m223
یه کشف جدید:
شما میتوانید با زدن راهنما سرعت ماشین کناریتون را تا چندین برابر افزایش دهید!
فرستنده : nabeghe
الا ای آنکه اسمس نمیدی.پیامک منوپاسخ نمیدی.الهی کوربشی چشمات نبینه.بمیری.گم بشی.حقت همینه
فرستنده : Mahdi
هیچ لذتی بالاتر از این نیست که یه تیکه از سرعتگیر کنده شده باشه و آدم بتونه دوتا چرخ ماشینشو از اونجا رد کنه
فرستنده : anti semitism
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|
آخی...
یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقمو ببینه مرتبه D:
فرستنده : narsius
رفتم جوهر پرینتر بخرم یارو میگه این جوهری که تو میخوایی پنج برابر شده
میگم پنج برابر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
میگه حالا این که خوبه بعضی هاش ده برابر شده
میگم ده برابر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
میگه حالا این که خوبه جوهر بعضی از پرینتر های خارجی بیست برابر شده
دیگه ترسیدم بپرسم بیست برابر گفتم شاید الان شاید بگه بعضی ها سی برابر شده
حالا اون وسط من 0_0
فروشنده0 0
جوهر پرینتر0_-
فرستنده : ☻MILAD☻
واگذارت بحضرت عباس اگه پیاموخوندى بهش عمل نکنی!
بلند شو یه قر بده بشین
فرستنده : setare
قطع برق در یک پاساژباعث شد که هموطنان ....ساعتها روی پله برقی معطل بمانند!!!!!
فرستنده : جوکستان
کافیه از یکی خوشت بیاد؛
یا میمیره، یا فلج میشه، یا برمی گرده به رابطه قبلیش؛
در بهترین حالتم میره خارج!!!
فرستنده : tasnim.69
خداییش شما نمیدونین من با 18سال سن چه فکری میکنم میشینم برنامه خاله شادونه در سرزمین دونه ها را میبینم؟
فرستنده : parsa.ezraeil
(abas_m223)*****علامت اختصاصی
*********(سیندرلا 2013********** سیندرلای بی پدرمادر با نامادریش صغراخانم و 2 تا خواهر ناتنیاش زری و پری زندگی می کرد . صغرا خانم خیلی ظالم بود و سیندرلای پخمه ی خاک برسر هم مثه سگ واسش کار میکرد . خلاصه یه روز شاهزاده خر شد و به مامانش گفت من زن میخوام . مامانش گفت باشه پسرم جمعه, روز تولدت تمام دخترای شهر رو دعوت میکنم خونمون، ازهر کدوم که خوشت اومد بگو برات مخش کنم.بالاخره جمعه شد و روز مهونی ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ،چشم حسودا کور, شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا شده بود یه تیکه ماه .اما صغرا خانم حسود سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا هم کنار شومینه نشست و یه قلیون چاقید و اشک ریخت .یهو جو گرفت که بره مهمونی زنگ زد به آژانس ، آژانس ماشین نداشت و اجباری با پیک موتوری رفت خلاصه وقتی رسید اونجا دید وای چه خبره! جنیفر لوپز اومده بود داشت می خوند زری و پری هم خز بازی باباکرم می رقصیدند . خلاصه یهو شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه 99 دل عاشقش شد . سیندرلا هم با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و رفت پیشش و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهژاده ی عجیجم تفلدت مبالک, منو می گیری ؟شاهزاده هم خر شد و گفت : آره می گیرمت عجق من (عشق)با مشت بزن چشم من..
بعد جنیفرلوپز گفت:" داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره " (به زبون اونا یعنی خوشگل)به افتخارشون هند هند هند هند هندا شله ....
عیب نداره منم خوب میشم یه روز!!
فرستنده : abas_m223
یه کشف جدید:
شما میتوانید با زدن راهنما سرعت ماشین کناریتون را تا چندین برابر افزایش دهید!
فرستنده : nabeghe
الا ای آنکه اسمس نمیدی.پیامک منوپاسخ نمیدی.الهی کوربشی چشمات نبینه.بمیری.گم بشی.حقت همینه
فرستنده : Mahdi
هیچ لذتی بالاتر از این نیست که یه تیکه از سرعتگیر کنده شده باشه و آدم بتونه دوتا چرخ ماشینشو از اونجا رد کنه
فرستنده : anti semitism
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|
بچه 6 ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد:
سینا تو فردا نمیای مهد کودک؟
من با نیما حتما میرمااااا :|
راستی اون یکی خطم رو پاک کن
این یکی رو سیو کن o_O
ما 6 سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم خخخخ =)))))
فرستنده : hamid server
بچه ها اینجا کسى هَس galaxy note II داشته باشه؟!
یه سؤال دارم..
٠
٠
٠
٠
پولشو اَ کجا اُوردى کـــــــــــصافـــــــــــــــــــــــط ؟!!!!!!!!!!!!! :|
فرستنده : hamid server
بعد چند وقت دیدمش...رفتم طرفش...نگاش کردم...نگام کرد...وقتی اسممو از لباش شنیدم دیگه طاقت نیاوردم...دویدم طرفشو محکم بغلش کردم...اونم دستاشو دورم حلقه زد...اما...اما...آه...
اما مامانش اومد و گفت ولش کن...گفتم خواهش میکنم ما رو از هم جدا نکنین...من عاشقشم...
گفت بیچاره...برا خودت میگم...
بذارش زمین ببرم پوشکشو عوض کنم!!
و اینچنین بود ک من بچه ی خواهرمو همونجا رها کردم!!
فرستنده : Golianna
قانون جـدیـد ولنـتـاین بـلاخــره تســـویــب شد!!!!!!!!!!!!
دختـــری که به مــدت کمتـــر از 30 روز قبـــل از ولنـــتـاین با کســـی دوســت شــود به هیــچ عنــوان حق انتظــار کادو (حتــی یه شاخه گــل) را نـــدارد
مانـــــــــــــی رییس انجمــــن ولنـتـاین بیـن المـللـی=))))
فرستنده : shey2nak
رفتم دارو خونه طرف میگه شرمنده پول خورد نداریم یه بسته قرص نمیدونم اسمش چیه بهم داده
خوبه والا میریم بقالی بهمون آدامس شیک میدن میریم داروخونه بهمون قرص میدن
شاید برای شما هم اتفاق بیافتد
فرستنده : پدرام
فانوس قلبم را روشن میگذارم فقط برای دیدن قایق شکسته ی دلت........
فرستنده : ne9ilv
تو این روزایی که زوج و فرد کرده بودن با BRT داشتم میرفتم آزادی ، اتوبوسه خیلی شلوغ بود
تو یکی از ایستگاه ها یه کی اومد سوار شه ، هل داد. یه مرده یرگشت گفت آقا مگه متروه که هل میدی!!!!o_O
اشک شوق از چشام جاری شد
بالاخره فرهنگ هل دادن تو مترو واسمون جا افتاد!!!!!
خدایا شکرت
فرستنده : Miladio7
آقا همینجا بگم من یه امتحان دیگه بیشتر ندارم ترم آخر هستم برام دعا کنید پاس کنیم به سلامتی .......... یکی 2 تا از درسا رو هم گند زدم در حد تیم ملی .............
فرستنده : Danesh
داغ دیدن نه فقط از دست دادن عزیز است؛ نه فقط تاراج مال است؛ داغ دیدن گاهی شاید، در استفاده از شیر آب داغ توالتیست که رنگ آبی بر آن نهاده باشند!
فرستنده : ErFan60i
همیشه فکر می کردم اگر این دکمه قرمزهای روی میله اتوبوس رو بزنی، اتوبوس می ایسته! خیلی دقت می کردم دستم بهشون نخوره!
فرستنده : ErFan60i
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|
دختــــر چیـــست !؟
.
.
.
تنها موجودی که میتونه دوستیه 20 ساله بین 2 تا پسر رو خراب کنه
:|
فرستنده : nabeghe
سابقاً زر زدن یه ضد ارزش بود ، بعدش تبدیل شد به یه فرهنگ،
الان یه فضیلته، یواش یواش داره میشه وظیفه،
یه عده هم برای خودشون واجب کردن ! :|
فرستنده : حامد2020
شما این شعره رو یادتونه :
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
...
آخر سر نفهمیدیم این خرگوشه بالاخره با بچه موشه کار داشت یا نه؟
تازه مادر موشه که کلی هم عاقل به بچش میگه برو خرگوشه رو بیار خونه یعنی میخواسته خرگوشه تو سوراخ موش جا کنه؟؟؟
و اینطور بود که از بچگی در بحران هویتی بزرگ شدیم.
فرستنده : nashenas
ترم پیش بود منتظر استاد بودیم .
نمیشناختیمش. یه پسره اومد تو کلاس ..
یه ساعت مچی ظریف دستش بود !
گفتم :داداش این ساعتا مردونه شم خیلی قشنگه ها !
بعد زدم پشتش ها ها ها ها D:
گفت : صادقی هستم . استادتون. بفرمایین بشینین!!! :| :))))))))
من و میگی)))))))
فرستنده : kengil
ملت با لب و مــاچ و نوازش و قربون صدقه از خــواب بیدار میشن
مام با صدای افتادن قابلمه وسط آشپزخونه :|
ای خدااااااااااااااااااااااااااا فقط بگو تا کی \:
فرستنده : kengil
یکی از فانتزیام اینه که فوتبالیست تیم ملی بشم .فینال جام جهانی در ضربات پنالتی آخرین پنالتی زن من باشم و با تمام وجود ضربمو بزنم اوج آسمون دستامو بذارم رو سرم و بگم آه.....ای حال میده.....تاریخ ساز میشم
فرستنده : ایرانسل
دیدین بعضیا تو ف ی س بوک هی عکسشون میزارن تا لایک بخورن..
خداییش اگه جای من بودن چیکار می کردن..(^ ^)
فرستنده : گل باقالی سغید
یکى از افتخاراتم اینه که تا الان تو هیچ ولنتاینى کسى بهم کادو نداده
:|
والا به غرعان...
فرستنده : javad4
بیچاره خواهرم ، بچه که بود، انقد دسته بازی رو نمیدادم بهش بازی کنه، از قارچخور به عنوان فیلم یاد میکنه تا بازی.
فرستنده : عرب بافرانی
میگن تو جهنم چهل تا دختر میارن می چینن جلوت بعد تو باید به تک تکشون یاد بدی چطوری یه آنتی ویروس دانلود و نصب کنن:(
تازه اونم تلفنی
فرستنده : hamid server
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|
شـیـطـونـه مــیگـه ، همین الان شماره مخاطب خاص و بگیرم بعد گوشی رو بدم دست مامانم ، مامانمم بدون معطلی بگه گوشی رو بده مامانت ، بعد قرار خاستگاری بذاره بعد عروسی کنیم بعد وقتی شب خسته بر میگردم خونه فسنجون اماده روی میز باشه . . .
.
.
.
اما شیطونه غلط کرده من قول نمیخورم :دی
فرستنده : Hamed Mahmoudi II
میدونین یه چیزی هست یه هفش ماهیه مخمو تعطیل کرده!
دقیقا" من نفهمیدم این مخاطب خاص کیه که همه ازش یه خاطره ای دارن!
ولی یه روز میفهمم،میدونم.....................
فرستنده : swcher
دارم صبحونه میخورم مامانم میگه برو اونور می خوام اینجارو جارو بکشم
میرم اتاقم مامانم میگه برو یه جای دیگه میخوام اینجارو تمیز کنم
نمیدونم چرا هرجارو که من میرم مامانم میاد دنبالم
شماهم مثل منید یا من فقط اینجوریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فرستنده : پدرام
والا ما که بچه بودیم ، همون اول که میرفتیم جایی مامانمون میگفت
“نمیدونین چه بچه ی خوب و آرومیه”!
ما هم گیر میکردیم تو رودرواسی تا آخر مهمونی
میشستیم یه گوشه گلای قالی رو میشمردیم که حرفِ ننه مون زمین نیفته !
اصلا نسلِ بامرامی بودیم ….جزغاله شدیم …حیف
فرستنده : #koroush#
یادت بخیر بچگی اون زمان بازیمون شده بود زدن زنگ خونه همسایه ها و فرار کردن و یه گوشه هر هر خندیدن زنگ زدن به آژانس و سر کار گذاشتن راننده ها چه دورانی بود.حالام اینا دوران دارن بن تن و مرد عنکبوتی و سیندرلا و سفید برفیو باربیو....
فرستنده : Aryamehr
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!
فرستنده : عباس
دوست گرامی!درسته اولین نیستیم . اما در عوضش بهترینم نیستیم :)))))
فرستنده : Fetros.i
یکی از فانتزایم اینه که:
اسم بابا رو بنویسم واسه کنکور بعدش هی بهش بگم"درس بخون!!"
فرستنده : meteor73.miblg
یه سبدایی هستن که با حصیر می بافن دوتا دسته داره
من همیشه توهم اینو دارم که بعد از تولد ، از بیمارستان تا خونه رو با این وسیله نقلیه طی کردم. بابام یه طرفشو و مامانم هم یه طرفشو گرفته بوده!!!!!
نمی دونم چجور این فکر تو سرم افتاده اما افتاده دیگه
همین /ــــــ\
فرستنده : meteor73.miblg
یکی از آزمون های سخت الهی اینه که سوار آسانسور بشی و خودتو تو آیینه نگاه نکنی!بیشتراونایی که نگاه نمیکنن آشکارا معذب هستند!دیدم که میگما!!!!!
فرستنده : gh.!!!
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|