Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

جوک متفرقه





شـیـطـونـه مــیگـه ، همین الان شماره مخاطب خاص و بگیرم بعد گوشی رو بدم دست مامانم ، مامانمم بدون معطلی بگه گوشی رو بده مامانت ، بعد قرار خاستگاری بذاره بعد عروسی کنیم بعد وقتی شب خسته بر میگردم خونه فسنجون اماده روی میز باشه . . .

.

.

.


اما شیطونه غلط کرده من قول نمیخورم :دی

فرستنده : Hamed Mahmoudi II







میدونین یه چیزی هست یه هفش ماهیه مخمو تعطیل کرده!

دقیقا" من نفهمیدم این مخاطب خاص کیه که همه ازش یه خاطره ای دارن!

ولی یه روز میفهمم،میدونم.....................

فرستنده : swcher







دارم صبحونه میخورم مامانم میگه برو اونور می خوام اینجارو جارو بکشم

میرم اتاقم مامانم میگه برو یه جای دیگه میخوام اینجارو تمیز کنم

نمیدونم چرا هرجارو که من میرم مامانم میاد دنبالم 

شماهم مثل منید یا من فقط اینجوریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : پدرام







والا ما که بچه بودیم ، همون اول که میرفتیم جایی مامانمون میگفت

“نمیدونین چه بچه ی خوب و آرومیه”!

ما هم گیر میکردیم تو رودرواسی تا آخر مهمونی

میشستیم یه گوشه گلای قالی رو میشمردیم که حرفِ ننه مون زمین نیفته !

اصلا نسلِ بامرامی بودیم ….جزغاله شدیم …حیف

فرستنده : #koroush#







یادت بخیر بچگی اون زمان بازیمون شده بود زدن زنگ خونه همسایه ها و فرار کردن و یه گوشه هر هر خندیدن زنگ زدن به آژانس و سر کار گذاشتن راننده ها چه دورانی بود.حالام اینا دوران دارن بن تن و مرد عنکبوتی و سیندرلا و سفید برفیو باربیو....

فرستنده : Aryamehr







راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .

دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .

وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .

دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !

رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!

فرستنده : عباس







دوست گرامی!درسته اولین نیستیم . اما در عوضش بهترینم نیستیم :)))))

فرستنده : Fetros.i







یکی از فانتزایم اینه که:

اسم بابا رو بنویسم واسه کنکور بعدش هی بهش بگم"درس بخون!!"

فرستنده : meteor73.miblg







یه سبدایی هستن که با حصیر می بافن دوتا دسته داره

من همیشه توهم اینو دارم که بعد از تولد ، از بیمارستان تا خونه رو با این وسیله نقلیه طی کردم. بابام یه طرفشو و مامانم هم یه طرفشو گرفته بوده!!!!!

نمی دونم چجور این فکر تو سرم افتاده اما افتاده دیگه

همین /ــــــ\

فرستنده : meteor73.miblg







یکی از آزمون های سخت الهی اینه که سوار آسانسور بشی و خودتو تو آیینه نگاه نکنی!بیشتراونایی که نگاه نمیکنن آشکارا معذب هستند!دیدم که میگما!!!!!

فرستنده : gh.!!!


















کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد