خانوادگی دور هم جمع شده بودیم.همه بودن..عمه.عمو.دایی..خاله..پدربزرگ و مادربزرگا..من و پسرخالم یه گوشه نشستیم داشتیم مسخره بازی درمیاوردیم میگفتیم میخندیدیم.یهو موقع مسخره بازی لبمو گاز گرفتم اخ گفتم .اونم هرهر با صدای بلند خندید..همه برگشتن طرف ما مارو نیگاه کردن که ببینن چی شده؟ جمعیت همه ساکت به ما زل زدن.منم خواستم بگم. لبمو گاز گرفتم.اشتباهی برگشتم گفتم:
هیچی!! محکم لبمو گاز گرفت!!
بزرگای فامیل)))00((((
پدرومادرامون )))))))))))))000000(((((((((((
اب شدیم اون وسط!! اصلا یه وضعی..هیچی دیگه از این به بعد نمیزارن منو پسرخالم تنها باشیم.حیثیتمون فنا شد..
فرستنده : ماهان