غضنفر میره خواستگاری، ازش میپرسن: نتیجه چی شد؟ میگه : شصت - شصت . میگن : یعنی چه؟
میگه : هرچی ما گفتیم اونا شصتشون رو نشون دادند ، هر چی اونا گفتند ما شصتمون رو نشون دادیم.
فرستنده : Haleh
غضنفر میخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه: چند سالته؟ میگه: 16 سال ! میگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه
یه روز غضنفر یه کیلو شکر میخره برای اینکه مورچه نخوره روش مینویسه نمک
فرستنده : Hamid
یه روز یه غضنفر میره تهران و سوار یه تاکسی می شه ، به راننده می گه میدان امام حسین رو بلدی...
راننده می گه من خودم بچه امام حسینم ، غضنفر می گه : تو علی اصغری ماشاالله چقدر بزرگ شدی !!!
فرستنده : Hosein
غضنفر میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ غضنفر میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ غضنفر میگه: قربان شما، دست بوسن
فرستنده : Nima
غضنفر تصادف می کنه : میاد پایین می بینه همه مردم جمع شدن . میگه هیچ کس زر نزنه گه نخوره جز جناب سروان
فرستنده : sheyda
یه وزنه محکم از بالای یه ساختمون می افته روی پای یه اصفهانی، اصفهانی داد میزنه:آخ! کفشم، اوخ!
فرستنده : Babak
حیف نون میخواسته آتش نشان بشه توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف آب نباشه چه کار میکنی؟ حیف نون میگه: هیچی تیمّم می کنیم !
از یه حیف نون می پرسن : اگه آب نبود چی می شد ؟
می گه : خوب هیچی ما شنا یاد نمی گرفتیم ، اونوقت غرق می شدیم
فرستنده : Saber
غضنفر ساعتش خراب میشه . باز میکنه توشو میبینه یه دونه مورچه مرده . با خودش میگه : ای بابا میگم آآآآآ راننده مرده
فرستنده : Mohammad