یه . غضنفر . زنگ میزنه رادیو میگه آقا الان صدای من داره پخش میشه؟ مجری میگه: آره میگه یعنی الان صدای من از رادیوی نانوایی هم پخش میشه؟ میگه : خب برادر من هر جا رادیو روشن باشه صدای شما پخش میشه . میگه : اصغر نون نخر مامانت خریده
فرستنده : Samir
به غضنفر میگن : وقتی حضرت یونس رفت تو دهن نهنگ چی شد ؟؟ میگه : یه سازمانی تشکیل شد به نام یونس کو
فرستنده : Babak
غضنفر با زنش داشته دعوا میکرده چراغو خاموش میکنه زنش میگ چرا چراغو خاموش کردی میگه جواب ابلهان خاموشیست !
فرستنده : Ali
غضنفر رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود؟ گفت: خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل
فرستنده : Mahin
غضنفر ادعای پیامبری می کنه. یکی بهش می گه: بابا لااقل برو توی یه غاری، چیزی شاید جبرئیل آمد و... سه چهار روز بعد غضنفر با سر و کله شکسته و خونین و درب و داغون می آد پیش رفیقش . دوستش می گه: چرا اینجوری شدی؟ غضنفر میگه: ما رفتیم توی غار ولی ایلدا جبرئیل با قطار از توی غار اومد بیرون !
فرستنده : Sina
غضنفر می ره مسابقه قرآن ، نوبت اون که می شه براش سوره بنی اسرائیل می افته.
جوگیر میشه از مسابقه انصراف می ده !!!
فرستنده : Saeed
به غضنفر میگن شنیدیم آدم شدی! غضنفر میگه: نامردا شایعه کردن
حیف نون سرشو از دیوار جهنم میاره بالا به بهشتیه میگه : جون خوت یه موزی بدم ، بهشتیه میگه برو گمشو ، حیف نون میگه : ایگوم آب جوش نیخوی سی چویی ؟
فرستنده : 09166xxx872
یه حیف نون تو بهشت داشت با خرش میرفت که یک دفعه عیسی با ماشین مدل بالا با سرعت از جلوش رد میشه .
حیف نون میگه : والا اگه مونم کره خدا بیدم حالا بنز داشتم !
فرستنده : 09166xxx872
عربه داشت رادیو قران گوش می داد . برق رفت . رادیو را بوسید گذاشت توی پنجره
فرستنده : Omid