اصفهانیه تصادف کرده بود نشسته بود وسط خیابون میزد توی سرش که ماشینم! ماشینم داغون شد! خاک تو سرم شد
افسره رفت بهش گفت بدبخت انقدر حرص ماشینتُ زدی که نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده
!طرف نگاه کرد به دستش گفت یا حضرت عباس! ساعتم
فرستنده : Mehdi
مسیحیه میمیره.میبرن تو قبرستون مسلمانان دفنش میکنن.فرداش میاد به خواب بستگانش .میگه بیایید منو ببرید از اینجا.این غضنفر قبر کناری صبح به صبح میاد لگد میزنه میگه پاشو لباس تنته بورو بربری تازه بگیر من لختم
فرستنده : Feri
غضنفر : آقا این همسایه مون ساعت 2 نصفه شب هی با مشت میکوبید به دیوار خونمون!
دوستش : عجب آدم های مردم آزاری پیدا میشن.حتماً نذاشتن بخوابی؟
غضنفر : نه,خوشبختانه خواب نبودم,داشتم شیپور تمرین می کردم
فرستنده : Emad
غضنفر میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!
فرستنده : RamTin
غضنفر به دوستش میگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا نه. اصغر میره عقب ماشین، میگه: کار میکنه، کار نَمیکنه، کار میکنه، کار نَمیکنه
فرستنده : Emad
در زمان قدیم قانونی در تلگراف بود که اگر نام یکی از ماههای سال باشد پول آن کلمه گرفته نمی شد حالا لطیفه:
یک سربازر اصفهانی در جنگ تیر می خورد به او میگویند اگر تلگرافیی داری بگو تا برایت ارسال کنیم او می گوید بله یک تلگراف دارم به نامزدم برسانید و حالا متن تلگراف : آ ذر مهر ابان بهمن تیر خرداد آ مرداد......(وهیچ پولی نداد)
یه روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه سنندجی یه غذا خوب (بریانی ) پیدا می کنند و با هم شرط می بندند که هر کی شب بهترین خواب را ببیند غذا تحویل اون داده می شه
شب میخوابند و صبح بیدار می شوند تهران می گد من دیشب خواب دیدم ملکه ونیز شده ام . سنندجیه می گد من خواب دیدم تمام جهان در دست من است ، اصفانیه می گد برای هم خالی نبندید من دیشب که شما خواب بودید غذا را خوردم
یه بابای اصفهانی می خواند بچشو نصیحت کنه می گه همیشه سر به زیر باش. پسر میگه : خوب چرا بابایی؟ پسر جان به سه دلیل: 1-می گن پسر سر به زیریه 2- اگه سکه ای رو زمین باشه بر می داری 3- پشت یغت چرک نمی کنه تا هی پیرهن یشوریم مصرف آبمون بره بالا
غضنفر سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم
غضنفر دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش، داشته میبرده بالای ساختمون. صاحبکارش بهش میگه: تو که فرقون داری، چرا اینا رو میگذاری رو کولت؟! غضنفر میگه: اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت میکرد
فرستنده : Mehdi
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | اس ام اس عاشقانه | خوش خنده خان|خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | اس ام اس عاشقانه | خوش خنده خان|خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | اس ام اس عاشقانه | خوش خنده خان|