به بابام میگم : چقدر عیدی میدی امسال بهم؟
میگه : چطور؟
میگم : هیچی ، میخوام روش حساب کنم.
میگه : برو خدا رو شکر کن امسال با این گرونیا هنوز از خونه پرتت نکردم بیرون :|
.
.
هیچی دیگه ، شب اول عیده، اومدم بیرون دنبال پدر و مادر واقعیم میگردم
فرستنده : fa fa
مثل ماهی پر ویتامین مثل سبزه پر از کلروفیل مثل سمنو پر از قند مثل سنبل پر از رنگ مثل سیب پر از خاصیت و مثل سکه پر از قیمت هستم! اینا خصوصیات شخصی بنده بود، فرستادم تا در جریان باشید...
فرستنده : Mehdi4283
همه چی آرومه من چه قد پولدارم
یه پرایدو دارم به خــــــودم میــــــــــــــــــــبالم
پســــــــــــــته میخورم من روزی ده بیست کیـــــــــلو
میارم گوشیم و راحـــــــــــــــــــــــــــــت از جیــــــــــــب بیرون
فرستنده : aliskaty
شیطونه میگه برم ایدز بگیرم
.
.
دهن این پشه ها رو سرویس کنم
فرستنده : Ali 104
داستان*ویژه*مَن!!
ادامه فانتزی غیرمعکوس بالا! ((قسمت دوم ))
... چن نفر با اسلحه جلوی در واستاده بودن. گفتم آقا اینجا کجاست؟ جواب نداد. گفتم دادش اینجا کجاس ، اون دوتا چی بلایی سرشون اومد؟ برگشت طرف مو و گفت... البته مهم نیس چی گفت چون فحش داد !!تق ..تق.. صدای پا میاد! غِل خوردم رفتم گوشه اتاق. خودم رو زدم به خواب ، در باز شد . یه نفر رو انداختن پیشم ، یارو باز با لهجه عجیب گفت بیا اینم رفیقت که تنها نباشی! چشمام رو باز کردم و گفتم هی یارو! این خراب شده کجاست؟ یه کشیده خوابوند تو گوشم . گفت به زودی میفهمی . شَپَلَغ در و کوبوند و رف! روم رو برگردوندم یه پسر هم سن من بود گفتم تو کی هستی ؟ از کجا اومدی؟ گفت سلام! من من ! سوار تاکسی بودم که دیدم اینجام و .. حرفش رو قطع کردم و گفتم پس تو هم نمیدونی چطور اومدی . . . حتما یه راهی واسه فرار هست اما چطور ؟ گفتم دادش اسمت چیه؟ گفت بهزاد. ی ربعی گذشت . آها یه فکری به ذهنم رسید . بهزاد بیا دستم رو باز کن . یافتم چیکار کنم . با تلاش زیاد دستم رو باز کرد. منم دست اونو باز کردم . به بهزاد گفتم تو فقط داد بزن و بگو مُرده ! فقط بهزاد هم دادزد .. مُرده مُرده!! من رفتم کنار در منتظر واستادم .هیچ کی نیومد!! اما در باز شد کسی تو نیومد . من رفتم سمت در، دست بهزاد تو دستم بود هیچکی بیرون نبود . انگار اشتباه میکردم اونجا جزیره نبود خیابون بود . به بهزاد گفتم اینجا برات آشنا نیست؟ گفت اونجا خونمونه دستم و رها کرد و دوید طرفه خیابون اما یه ماشین خورد بهش و رفت هوا منم برگشتم که برم تو اون اتاقه اما تا برگشتم دیدم اتاقی وجود نداره ... صدای یه اهنگ آشنا میومد . صدای آهنگ زنگ گوشیم بود ! هــــــــــی ! خدا رو شکر خدا رو شکر !!! این یه رویا بود من خواب دیدم !! وای. . . The End
فرستنده : محمّدرسول
یعنی اون فیل تغییر یافته ی بالای صفحه تو حلقتون!!! به اضافه ی اون علامت تغییر یافته ی خوش خنده مزین به تخم مرغ و سبزه و روبان!
دمتون گرم... انصافا تهشه! خیلی باحال شده ;-)
فرستنده : Mehdi 19
تــا چـن سال دیــگه تعداد خواننده ها از شنونده ها بیشتر میشه
بعد تو سایت های موزیک اسم شنونده های جدید رو میذارن :|
فرستنده : جوجه نقره ای
بزودی در آینده ای نزدیک :
اخبار : یکی از هموطنان ، یک کیسه ی 1 کیلویی محتوی پسته را پیدا کرد و در اقدامی خیرخواهانه آن را به صاحبش بازگرداند :|
::))
فرستنده : جوجه نقره ای
میری دوتا تخم مرغ میخری پونصد تومن باید دوهزار عیدونه بدی!!!!
فرستنده : ایرانسل
دیروز رفتم یه مغازه قبل از خرید پرسیدم ببخشید کارت خون دارین؟
فروشنده گفت بله داریم من هم طبق عادت پرسیم : چنده؟
فرستنده : Ali 104
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | اس ام اس عاشقانه | خوش خنده خان|خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | اس ام اس عاشقانه | خوش خنده خان|خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | اس ام اس عاشقانه | خوش خنده خان|