دیشب از احسان پرسیدم: اگه بهت دنیا رو می دادن چیکار می کردی؟؟ ابروشو انداخت بالا گفت: می فروشمش میرم خارج D-:
فرستنده : R A M I N
حافظ و دخترحیف نون:
گفتم غم تو دارم
گفتا سی چی برارم
گفتم که ماه من شو
گفتا بووات درآرم
گفتم زمهرورزی رسم وفا بیاموز
گفتا به لنگ کفشی ، چشاته درمیارم !!!
فرستنده : 09364xxx336 - B'l@¢kr0§E
معلم رو به دانش آموز: بگو ببینم چرا آسمون آبیه؟
دانش آموز: آقا اجازه تو وسواسی!
فرستنده : 09366xxx356 - رضا.ش
یکی به دوست دخترش میگه بیا با قایق عشقمون تو این بیابون پرواز کنیم... پیتکو... پیتکو...
فرستنده : سحر
به یکی میگن باریک الله یعنی چی؟ میگه یعنی همانا خدا لاغراندام است !
فرستنده : سحر
غضنفر باباش آتیش میگیره میره ملاقات میگه: بخش پدرسوخته ها کجاست؟
فرستنده : سارا جون
روزی دو باجناغ در راه میرفتن یکی اینها نعمت نام داشت و دیگریش غنیمت نام داشت اینها یک خر داشتن . بعد نعمت به غنمیمت میگه ای کاش یک خری دیگه هم میداشتیم غنیمت بود بعد غنیمت میگه برو بابا همینو که داریم هم نعمت است .
فرستنده : علی جاغوری
دفتر تلفن غضنفر:
اباس
اسخر
فرآد
ممود
ناسر
هامد
رزا
سد موسا
سد جوات
ممد (تویز روقنى)
رمض کارد یارانه
نقى (خت سابتش)
نقى (خت ایرانسلش)
فرستنده : 09119xxx692
به غضنفر میگن غمناک ترین لحظه زندگیت کدومه: میگه در زلزله بم جسد کودکی را دفن میکردم که بسیار گریه میکرد و به من میگفت عمو من زنده ام.
فرستنده : سعید
پیرزنه در پنجاهمین سالگرد ازدواجش به پیرمرده میگه : حاج آقا به این مناسبت چیکار کنیم ؟
پیرمرده با حسرت میگه : یک دقیقه سکوت ...!
فرستنده : امید