نمى دونم چرا هروقت خانوما مى خوان ماشینو روشن کنن، اول به زیر فرمون نگاه مى کنن بعد ماشین را روشن مى کنن
فرستنده : ایرانسل
یکی از فانتیزهام اینه که بازی های گوشی اپلمو به دهه هشتادی ها نشون بدم بعد بیان التماس کنن که بده ما بازی کنیم.منم بگم نه گوشیرو خراب میکنید
پسر بچه آزاریم من :)
فرستنده : leito
یه بار کلاس اول دبستان بغل دستیم بهم گفت: مسخره ...
منم گفتم : اسم بابات اصغره ...
عاقا این دیگه تا آخر سال گیر داده بود که تو اسم بابای منو از کجا میدونی?!!
فرستنده : ά๗Į√ 711
با سـلام خدمت شما میـزبان گـرامی ، شمایی که مهمون دعوت میکنی و اینهمه زحمت میکشی میوه های شل و ول و آبدار میذاری جلومـون ، همت کن یه بسته دستمال کاغذی هم بخر که ما مجبور نشیم دستامونو با مبلـتون پاک کنیم خـو :D
فرستنده : Hermit
من چند روز پیش با آژانس می اومدم خونه که راننده اش می گفت ماکسیما با پراید فقط تو آیینه های برقی فرق داره ... همین موضوع رو برای برادرم تعریف کردم کلی خندیدیم . شبش هم تو خوش خنده نوشتم برای بقیه ... دیروز برادرم رفته خوش خنده مطلب رو خونده بعد زنگ زده با خنده می گه .... پس تو هم خالی بند بودی ما نمی دونستیم ...خاطرات بقیه رو برای ما تعریف می کنی ... .
فرستنده : arash262
انقد دلم می خواست "بابا اتی" بودم و وامیستم تو روی بعضی از این استادا و می گفتم : " مرد نیست اون دوست عزیزمون که اونجا واستاده ! " بعد که استاد می گفت : " با من بودی ؟ " می گفتم : کـــیـــه ؟ کـــیـــه ؟
فرستنده : AyOoB
دقت کردین وقتی این شارژر و هنذفری رو توکیف بغل هم میذارید. نیم ساعت بعد که میخوای ازکیف درشون بیاری جوری به هم گره خوردن وهمدیگه روبغل کردن که انگار لیلی و مجنونن.بادست هم نمیشه اونجوری گره شون زد. اگه دیدی پس بزن لایک قشنگه رو
فرستنده : amir joon
اونایی که میگردن تو اس ام اسای دو سال پیش گوشی خودشون یا دوروبریا یه چی پیدا کنن بفرست واسه خوش خنده همونایی هستن که پشت وانت بار دنبال شعر می گردن
فرستنده : NiSh+KhAnD
یه بار موقع مدرسه ها بود که صبح از خواب بیدار شدم دیدم دیرم شده زود با تاکسی دربست رفتم مدرسه(اره پولداریم)دیدم کسی تو حیاط نیست! سریع رفتم تو سالن تو کلاسام کسی نبود رفتم ساعت سالنو نگاه کردم دیدم خیلی زود اومدم و بجز مستخدم هیچکس نبود!(بعد پى بردم ساعتمون خراب بوده)منم از فرصت استفاده کردم رفتم تو اتاق دبیرا دفترارو باز کردم واسه خودم تا حد شاگرد اول شدن مثبتو بیست گذاشتم! واسه اینکه شک نکنن واسه چندتا از دوستامم نمره گذاشتم!ولی جالبش منفی هایی بود که واسه شاگرد اولمون گذاشتم!
فرستنده : mahdi10/30
مکالمه تلفنی با مامانمون:
سلام، باشه، اوهوم، باشه، آره، میدونم، آره، خب، نمیدونم ،شاید ،حواسم هست، اوکی، میدونم مادر من، خیلی خب، باشه، اوکی، چشم، یادم میمونه، آره، باشه.........!!!
خدافظ.
به سلامتیه مامانای همیشه نگران :)
فرستنده : MoHammad
کلمات کلیدی : خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خاطرات خنده دار | جوک جدید | جوک با حال | سوتی های احمقانه | اعترافات با مزه | داستان طنز | شعر خنده دار | اس ام اس جالب | خوش خنده خان|