جوک دوستانه : FRIENDLY JOKE
راستش این مطلب جوک نیست موضوعش رو جوک دوستانه انتخاب کردم چون فکر می کردم این طوری افراد بیش تری می خوننش!یه سوال داشتم از همه شما که دم از معرفت و عشق ودوستی میزنین!شماها این عشقتون رو فقط بلدین به مخاطبای خاصتون ابراز کنین؟!تا حالا شده یه بار پاشین برین یه یتیم خونه وبچه های بی سرپرست رو ببینین ویکم بهشون محبت کنین؟تاحالا رفتین ببینی وضعیتشون چجوریه؟خیله خب بزارین من وضعیت13تا پسر بچه یتیم رو که تویکی از یتیم خونه های مشهد مستقرن رو بهتون بگم!سنشون بین4تا8ساله از لحاظ مالی خداروشکر کمک های مردمی زیاده و وضعشون شاید از بعضی از ماها بهتر هم باشه اما وقتی می ری پیششون تشنه ی یه ذره محبت اند میان کنارتون میشینن ومی خوان باهاشون بازی کنی!وقت خداحافظی هم کلی خواهش میکنن که نرین بعدم از تون قول میگیرن که زود بهشون سربزنین!آهای مسلمونا اصلا نه ایرانیا تا حالا یکبار فقط یکبار شده برین به این بچه ها سربزنین؟یا فقط سرگرم زندگی روزمره خودتون و مخاطب خاصتون واینترنت هستین؟
فرستنده : نگار
رفتیم پارک با بچه ها وسایل هارو انداختیم جلو توالت عمومی بعد رفیقم رضا اومده میگه چه جای درنجی نشستید.
اولا رضاجان درنج نیست و دنجه
دوما جلو توالت عمومی کجاش دنجه
فرستنده : استاد آشفته
در جواب اون دوست عزیزی که گفته بود چرا همه یه گودزیلای دهه هشتادی تو خونشون دارن ما نداریم و از کجا میشه آوردتشون باس بگم
دوست عزیز دهه هشتادی ها دیگه تموم شدن هر کدوم مثل یه زلزله به یه خونه ای نازل شدن ولی اگه می خوای دهه نودی ها هنوز هستن
بهتره اگه دوست داری؛یکیشون رو بگیری چون نسل بعدی نه اسمشون معلومه و نه رسمشون واسه همین کار از محکم کاری عیب نمی کنه
فرستنده : F76
چنوقت پیش سر جسله امتحان زیست بودیم منم که میز اول میشینم(خرخون نیستم ها!!!باسه تقلب امن تره!!!) داشتم سئوالا رو از تو دفترچه تقلبم جواب میدادم.
یکی از بچه ها که باش قهر بودم از کنارم رد شد بره برگشو تحویل بده از این کاپشن گنده ها که معلوم نیست از پوست چه موجودی ساخته شده پوشیده بود. وقتی از بغل دستم رد شد خیلی اروم دفترچه رو گذاشتم تو جیب کاپشنش(اخه این عاقا خیلی هیکلی و خپله.باسه همین خیلی اروم راه میره) وقتی رفت برگشو تحویل بده منم نامردی نکردمو گفتم: اقا برگشو نگیرین تقلب باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بدبخت کپ کرده بود...
معلم بعد از دیدن تقلب برا من یه 20 خوشگل گذاشتاون بدبختم همچنان کپ کرده بود.
و این شد که من با خوشحالی و حس غرور به سوی خانه در افق محو شدم
فرستنده : king.h.2
سوتی جدید رفیقم رضا
میخواست بگه بدو تولد گفت بدر تولد
البته سوتی نداده بنده خدا نمیدونه تا دو ماه پیش به مانکن میگفت بانکن
خخخخخخ
تقصیری هم نداره تک فرزنده لوسش کردن 22سالشه هنوزم مامانش نینی صداش میکنه
فرستنده : استاد آشفته
اوج لذت رانندگی وقتیه که ثانیه شمار چراغ سبز کم کم داره به صفر نزدیک میشه و تو هنوز رد نشدی ... که یهو روی 4 مکث می کنه و باعث میشه تو همون لحظه موفق به رد شدن بشی... :)
فرستنده : جوجه نقره ای
درد دل یه دردمند...
توی شهری که من زندگی می کنم مردمش از زمین خوردن یه موتورسوار دلشون خنک میشه..... مردم شهر شما چطور؟!!
فرستنده : mehran86
*****(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
اینایی که محو شوندگان در افق رو مسخره می کنن همونایی هستن که تا سوم دبیرستان سر صف مدرسه هرروز تو افق محو می شدن خودشون خبر نداشتن!!!
فرستنده : abas_m223
خـواهر کـوچـولـوم خـعـلـی بـاهـوشـه نـفـسـم..
مامانم پاش درد می کرده،اومده یه دیازپام رو نصف کنه بده بـِش که گرغتگیِ عضلاتش کمتر بشه، هول شده دوتا قرص از ورقش در آورده..
بعد اون یکی رو که اضافه مونده گذاشته داخلِ ورقِ قرصِ ریه ی من که هر دوتاشون 25 میلی اند..
هیچی دیگه قرصمو خوردم دیدم چقذه خوابم میاد..
دراز کشیدن همانا و 48 ساعت خوابیدن همانا..
خوب شد از شیفت اومده بودم، قرص خوردم و اِلا..........
جالب اینجاست میگه: تو این دو روز چند بار بیدارت کردم.. بلندت کردم.. نشستی،گفتی: چیه خواهر من؟ خسته ام خو ..
میگفت:منم دستاتو می بوسیدم و می گفتم: داداشی غلط کردم.. حلال کن.. حواسم نبوده..
خو حواست باشه خواهریِ نازم.. هر قرصی اضافه میاد نذا تو ورقِ قرصِ من که..
فرستنده : D$D$D
ای کسانی که سرتون رو میکوبید به دیوار بتنی
دیکه بتن نداریم
فعلا نکوبید تا ذخیره کنیم واسه روز مبادا
بتن تحریمه
سفارش دادم مخفیانه بیارن
فرستنده : MRJB*محمدرضا*تبریز