Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟

 


فک و فامیله داریم


4تا از پسر خاله هام سربازی رو معاف شدند،وقتی تو مهمون همو می بینند از خاطرات خدمتشون واسه هم تعریف می کنند...تازه هر بار که همو میبینند چیزای جدید بهش اضافه می کنند.واقعا چه سختی هایی هم کشیدند تو خدمتشون...
تازه کل فامیلمون می شینن با دقت گوش می کنند با اینکه می دونند اینا معاف شدند.
آخه فک و فامیل ما داریم 
یکی از اون یکی روان پاک تر...

فرستنده : hector031

دیگه چقدر بکشم از دست این فک و فامیل,با یکی از بچه ها رفته بودیم بیرون برگشته میگه اااااااااااااا این مغازه خندونه فروشیه جدیده.گفتم مغازه چی؟:o میگه خربزه و هندونه دیگه.هرچقدر هم میگفتم اشتباه گفتی زیر بار نمیرفت.دیوار محکم سراغ ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : TAK STAR

ی دختر خاله دارم اول ابتدایه ی بار خالم بهش گفت زن علی میشی با عشوه گفت نه علی سوسوله موهاشو فشن میکنه اهل کار نیست دختر بازی میکنه هروقت مرد شد بیا ی کاری براش میکنم
من %&*-+*&##@&/-
خالم !!!!!!!!!!!!
دختر خالم با عشوه ///////()@
بعد بازم نگام میکنه میگه برو دیگه
میگم کجا میگه برو مرد شو منو از دست ندی

فرستنده : alim2

جشن گرفته بودیم دختر خواهرم ۴ سالشه گفت ، دایی میخوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم این شعر تقدیم به تو ، قیافه من در اون لحظه :)))))))))
گفتم بخون دایی
گفت :
سلام سلام عزیزم
گوساله تمیزم
...دمت سفید و آبی
پشکل نریز رو قالی
:))))))))

فرستنده : fatooproxy

مــامــان بزرگایٍ منم فیلمی ان به مولا بابا بزرگام کارگردان!!!
بابام میگه دیروز رفتم خونه مامانم بعدش دخترعمشون اونجــا بوده!! دخترعمش گفته: این ماشینٍ سیاوش(بــابــایٍ بنده) چیه؟!
مــامــان بزرگم: پرایـــــــک!!!!!!!!!!!!
دخترعمش: نه بابا پرایـــک اینجوریه؟!
بــابــا بزرگم: اولاً پرایک نه و پراید دوماً هُـــویدا کـــوفه اس مگه نه سیاوش؟!!!
بــابــام درحالیکه دیوارو گاز میزده از خنده گفته: بله آقاجون راس میگه!! هیوندا کوپه اس!
بــابــابزرگم: دیگه اسمشو خراب نکن!!!!!!!!!!!!!!!!!
فک و فامیله داریــــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

گواهی نامه گرفتن عمه ام حدود یک سال و نیم طول کشید قبول که شده بود افسره از عمم خوشحال تر بود!!!
فکه فامیله ما داریم

فرستنده : emperatorn 94

در خانه
خواهرم : تلافی این کارو سر زنت در میارم می دونم چی کارش کنم 
مادرم : میدونم چیکارت کنم با اون زنت 
در خانه خاله : برو بابا زن ذلیل دستم بهش برسه پدرشو در میارم 
برادرزاده 3 سالم : عمو زن بگیل ما بزنیمش با عمه 
خدایی فامیله ما داریم ؟ از بعثسا هم بدترن 
همینه مجردم

فرستنده : mk1985

مادرم رفته امتحان گواهینامه بده بعد افسره گفته کنار همین ماشین وایسا پارک دوبل بگیر اتفاقا ماشین بابام بوده وقتی میره کنار ماشین میزنه آینه ماشین بابا رو میشکنه 
افیر ردش کرده مامانم شاکی شده میگه بابا این که ماشین خودمونه دیگه اشکالی نداره که 
والا این مامانه ما داریم ؟

فرستنده : mk1985

خدا وکیلی ، سر سفره داریم ناهار می خوریم میبینم مادرم گوشتاشو میریزه واسه من , هی اسرار میکنه بخور !!!
میگم چرا خودت نمی خوری ؟
میگه من اگه گوشت بخورم چربی خون و کلسترول و اینا می گیرم ... حیفه این گوشتارو بریزیم دور ؛ تو بخور !!!
نه واقعا من سر راهی ام به خدا ...
:(

فرستنده : hirbod90

دیدم پسر دایی 8سالم داره با هندزفری آهنگ گوش میده رفتم پیشش بهش میگم:داری چی گوش میدی؟میگه:واسه سنت مناسب نیست!الان من چی بگم واقعا؟؟تورو خدا فک و فامیله داریم؟؟؟

فرستنده : meshkat*mf

رفتم خونه داییم میبینم زندایـــــــی خانـــوم یه نیشگونٍ محکم از بازوم گرف!
میگم: آی زندایــــــــی چیکا میکنی؟؟ 
میگه:الـــــــــــــهی خونم جوش خورد دردت گرف؟؟
میگم: نههههه اصلــــــــــــــــاً ! 
داییم: امیــــــــــر چقد سوسولــــــــــی بذار نیشگون بگیره اَه اَه مردم خواهرزاده دارن منم دارم!! خانوم هرچقد میخای نیشگون بگیـــــر!
یعــــــــــــنی من باید از دنیــــــا برم با این فک و فامیل!
هههههعی خدا فک و فامیلٍ داریـــــــــــم؟؟
آخه دایــــــــــی از خدا بترس!

فرستنده : امیر21

داداشم اومده با کلی ذوق و شوق به همراه مگس کش تو دستش میاد میگه: داداش...داداش...یه پروانه رو الان کشتم...الان دیگه کلی قوی شدم...میتونم همه رو بزنم
من: :| :| :|
داداشم با احساس غرور: :-))))))))
پروانه ی فلک زده: :| :| :|
سازمان حفاظت از محیط زیست: :| :| :|
من چیزی نمیگم خودتون قضاوت کنین
یعنی این دهه 80 دیا دایناسورم گذاشتن تو جیبشون...اعتماد به نفس دارن

فرستنده : SOROUSH

بابام از مکه اومده بود،ما هم داشتیم ساکشو نگاه می کردیم که چی آورده...
دیدم شلنگ دستشویی تو ساکشه.
پرسیدم:بابا این چیه؟
گفت:شلنگ دستشوییه..
منم گفتم چرا اینو خریدی؟
بابا:آخه این مدلیشو این ورا ندیده بودم...
من:)))
سازمان حمایت از تولید کنندگان:)))
شرکت تولید شلنگ ایران:))
من:((

فرستنده : گل باقالی سغید

داشتم با دوس دخترم حرف میزدم! 
دیدم صدا دختربچه میاد از تو خونشون میگم کیه؟؟
میگه: خواهرزادمه میگه میخادباهات حرف بزنه! گوشی!
آقا دیدم پشت تلفن به دوس دخترم میگه: خاله صدا مردونه در بیارم؟؟
یعنی ترکیدم هههه! بعد میگه: سلام آقا امیر من عکستونُ دیدم خیلی قشنگی ، فقط حیف که میخای شوهرٍ خاله مهتــاب شی والا خودم زنت میشدم!
میگم: چن سالته اسمت چیه؟؟
میگه: 6سالمه اسمم پرینازٍ! نظرت چیه؟؟
یعنی انقد خندیدم کبود شدم میگم: باشه حالا شاید گرفتمت!
میگه: عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــزم!
من:خالت کو پس؟؟
میگه: به همین راحتی زدی زیرش؟؟ خعلی نامردی؟؟
دوس دخترم میگه: چرا با احساساتش بازی میکنی؟؟ دوست داره به من مثٍ هوو نیگا میکنه!!
حالا من موندم سرٍ دوراهی کدومشوووووونُ بگیرم!
دوس دخترٍ فداکـــــــــارٍ داریم؟؟؟

فرستنده : امیر21

دخترعمم خونه مامان بزرگم اینا بودش 8سالشه...
دفتر نقاشی شو درآورده؛ بعدش عمم میگه به قرآن اینُ واسش 18هزار تومن گرفتم!!
یعنــــــــی دهنم ایزوگام شد! گفتم چرا انقد گرون؟؟
دخترعمم: امیـــــر باید دیگه عادت کرده باشی به این وضع ، یادت که نرفته تحریمیم؟؟ تازه یه پاکن خرسیم لطف کرد فروشنده بهم اشانتیون داد!!
به قولٍ شاعــــر یا حضرتٍ عبـــــــــاس...
دخترعمه خیلی هالیه داریــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21


فک و فامیله داریم


تابستونی تصمیم گرفتیم بابچه هابریم کلاردشت توتدارک سفربودیم ک پسرداییم اومدخونمون,پرسیدکجامیرید‏?داداشم گفت کلاردشت,پسرداییم باکلی تعجب برگشته میگه "کنار دشت‏"‏‏?جاقحطیه‏?‏؛
اخه پسرداییه باهوش من دارم‏?‏؛
من:‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏؛
داداشم:‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏؛
فک وفامیله نابوده ماداریم‏?‏

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

من و خواهرم داشتیم از تو  khosh-khandeh مطلب می خوندیم، سر ظهر بود مامانم خواب بود با اولین صدای خندم جیغ کشیده که ساکت!!!!
یکم که گذشت دوباره ما خندیدیم یهو دیدم یه چیزی حمله ور شد بهم تا خفم کنه.........
مامانم بود!!
هیشکی ما خوش خنده ای ها رو درک نمی کنه
واقعا فک و فامیله داریم؟

فرستنده : cathrine

مامانم رفته بود مسافرت صبح اول صبح بابام بلند شده اومده بالا سرم همچین منو زده فک کردم شهاب سنگ بود بلند شدم میگم چیه؟میگه چرا صبحانه درست نکردی:/"""""" 
اخه بابای مهربونه ما داریم؟ما چه گناهی کردیم؟

فرستنده : GLADYATOR

دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !!!
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه : این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !

فرستنده : z.a

امروز صبح متوجه شدم بابام یواشکی اومد تو اتاقم بخاری رو خاموش کرد! نشستم گفتم چراخاموش کردی هواسرده؟میگه:نه آفتاب میافته بعدا گرم میشه؛الان کولر نیست که نصف شب خاموش کنم!!!
من:*!*
بخاری:0!0
شرکت ملی گاز:@!@

فرستنده : Faezeh.M

دیشب تو اوجٍ خواب بودم!
مامان خانوم با داد: امیــــــــــــــــــــر! تو خمیــردندونٍ منُ برداشتی؟؟ با خمیـــــر دندونٍ کی مسواک زدی؟؟
قیافه ی منُ یه لحظه تو ذهنتون تصور کنید!
من: نهههههه! خمیـــــردندونٍ خودم!!
آقا رف نیم ساعت دیگه اومدش! منم کپٍ گذاشته بودم دوباره!
مامان با داد: امیـــــــــــــــر! بابات برداشته بودش, فک کردم تو برداشتیش , ببخشید !!
یعنی اگه نمیومد سوء ظنی رو که نسبت به من داشتُ تکذیب نمیکرد میرفتم معتاد میشدم!!
فک کنم دعا لازم شدم! گرخیدم تانک!
مامانٍ شبیخونٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

موقـــــــع نهــــــار!
مامان؛ خـــب اینم از اون سوپرایزی که بهتون قولشو داده بودیم, ببینم با کــــشکٍ بادمجون میتونیم اینجارو بترکونیـــــم!!!
بابام در حالیکه رویٍ میز ضرب گرفته: عشـــــــــقٍ منـــــــی تو تو ! عشــــــــقٍ منـــــــــی!
سعید کرمانی:)(
سعید تاتایی:)(
بابا مامانٍ خوانندس داریم؟؟
آلبومشونو بدن بیرون نامردم اگه جلو پیشرفتشونو بگیرم!

فرستنده : امیر21

اون زمان که از این نوشابه شیشه ای ها میفروختن داداشم 5 سالش بود(به گفته ی مادر گرامى) یه روز خواست یه شیشه که اضاف اومده بود رو بذاره تو در یخچال دید بلنده جا نمیشه. درش آورد یکمش رو خوردم دوباره گذاشت،در کمال تعجب دید نه، بازم جا نمیشه !!!!

فرستنده : هادی از زاهدان

چند سال پیش وقتی جومونگ پخش میشد......
یه شب داشتم تو خیابان راه میرفتم یهو یه موتوری زد بهم و در رفت.رفتم بیمارستان یه دو ساعتی بستری بودم بعد به بابام زنگ زدم بیاد دنبالم.......
میگم سلام بابا اصلا نگران نباش من حالم خوبه یه تصادف کوچیک داشتم الان بیمارستان میلادم میای دنبالم....
میگه الان حالت که خوبه.میگم آره.میگه خبر مرگت پاشو خودت بیا دیگه میگم میشه بیای دنبالم میگه آره اما طول میکشه تازه جومونگ شروع شده وقتی تموم شد میام.......
من!!!!!!
حتی خودم!!!!!!
خود جومونگ!!!!
یعنی خدایی جومونگ مهمتر بود؟؟؟؟؟؟

فرستنده : amir

بـــابـــابزرگم رفته اصفهــان, دیشب با پسرخالم رفتیم بمونیم پیشٍ مـــامـــان بزرگم !
شوهر خالم میخاد دختـــرٍ شریــکشو بگیره واسه پسرخالم این طفلکم دپ بود , داش بلند بلند حرف میزد مـــامـــان بزرگ صداشو بشنوه بلکه فرجی شه بره بــابــاشو راضـــــــــــی کنـــــــــه!
پسرخالم: آره امیـــــــــر اصن نمی تونم دختر رو کنارٍ خودم ببیـــنم, بابا من یکی دیگرو دوس دارم خودت که میـــدونـــی؟! یعـــنی کســـی هس بیاد با بابام حرف بزنه؟! راضیــش کنه؟! کــی واقعاً میتونه؟! کاش یکی بود!!!!!
مامان بزرگــــم: کیـــارش چقد حرف میزنــی مامانی؟! سرم رف! الان سریالٍ شبکه1 شروع میشه هیــــــــــــس!! برین رو اون یکی مبل بشینین حرف بزنین!!! 
یعــــنی خودم الان یادش میفتم خندم میگیره!
مـــامـــان بزرگٍ بی تفاوته داریــــــــــم؟! 
مخلصٍ مامان خانومم هستیم!(^_^)

فرستنده : امیر21

بعد از یک سال رفتم کچل کردم
اومدم خونه مامانم میگه: وای پسرم چه خوشگل شده قربونش برم
داداشم میگه چرا خودتو شبیه کمونیستا کردی؟
اون یکی داداشمم که خواب بود بیدار شد با قیافه ای کاملا متعجب نگام کرد دوباره خوابید
نوبت بابام که شد :-l
از سر کار اومده میگه ها هـــــا ها سلام کله خربزه ای :D
:-l پدر داریم ما؟
من :-%$&

فرستنده : fatooproxy

یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم..مامان بابام اومدن بالا سرم..مادرم با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت:الهی قربونش برم....
بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت:خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد میکرد!!!
:|

فرستنده : fatooproxy

اخبار پسر مسی رو نشون داد و گفتن اسمش تیاگو هستش
پسر عموم میگه چقد اسمش شبیه اسم باباشه
میگم چطور؟
میگه اسم خودش لیونل مسیه
اسم بچش تیاگو مسی
خداوکیلی فامیلای ما زیاد سوتی نمیدنا
نمیدونم پسر عموم چرا سنت شکنی کرد؟؟؟؟؟؟؟
‏:دی

فرستنده : yahya az pa dena

رفتم خونه خاله اینام از بیکاری تو پذیرایی نشستم داشتم اطراف و دید میزدم...
بعد پسر خالم همون جور که داشت سیب گاز میزد از کنارم رد شد..
گفت:هان چیه ؟اگه می خوای برو بردار اینجوریم نگاه نکن..
من:)))
پسر خاله:)))
سیب مذکور:)))
چه فک و فامیله مهمون نوازی داریم ما..والله

فرستنده : گل باقالی سغید

روز زن بود جلو در خونه وایساده بودم همه زنای محل هم یه گوشه جمع بودنو به هم تبریک میگفتن (تحویل بازاری بود)تویه شلوغی شوهر یکی از همسایه ها اومدو گفت روزتون مبارک مامان منم حول شد برگشت بهش گفت روز شماهم مبارک
شوهر همسایه:(00)
زنای کوچه:D-:
من:(:
مامانم:):
کلاغای روی تیر:D-:
سلامتی همه مادرا

فرستنده : saeed


فک و فامیله داریم


دانشگاه تعطیل شدو من سوار اتوبوس شدم که شانس من یه صندلی خالی بودو منم رفتم نشستم که دیدم یکی از همکلاسیهام که دختر هم هست وایساده منم اومدم تریپ جوانمردی بردارم و بهش گفتم شما بفرمایید جای من بشینید:) درون لحظه دختره پشتشو بمن کردو محل نذاشت و من توی جمع ضایع شدم :0 آخه همکلاسی آدم ضایه کن که ما داریم؟

فرستنده : نریمان

بعد عمری عموم ما رو دعوت کرد ویلاشون تو شمال بعد دیدیم فردا صبحش داره یه نهال خیلی کوچیک میکاره بهش میگم عمو چرا اینقد نهاله کوچیکه یه ذره بزرگتر میگرفتی :) گفت عیب نداره دفعه بعدی که بیای نهاله یه درخت تنومند میشه فکر کنم راست گفت چون ار اون موقع سه سال گذشته و هنوز خبری از ما نمیگیره :( آحه فک و فامیل داغونه که ما داریم؟

فرستنده : نریمان

بابام سر صبح با چشمای خواب آلوده اومده پیش من ، بهش گفتم : سلام صبح بخیر چه خبر ؟
همچین عاقل اندر سفیه نگام کرد گفت:
آخه سر صبی ، من هنوز چشمام باز نشده چه خبری دارم به تو

فرستنده : میترا

باور کن راسته راسته هاااا
تلفن خونه زنگ می خورد(منم هیچ وقت تلفنو جواب نمی دم.)بابام به مامانم میگه برو ببین کیه.مامانمم می گه حوصله تلفن جواب دادنو ندارم alaf پاشو برو جواب بده هرکیم بامن کار داره بگو خوابم.رفتم جواب دادم خالم بود بعد کلی تعارف تیکه پاره کردن گفت مامانت خونه اس؟
منم گفتم:خسته بود خوابیده
یهویی مامانم از آشپز خونه داد می زنه نه بیدار شدم خواب نیستم.!!!!!!!!!!
من:|
حالا مامانم گوشیو برداشته به خالم میگه خودم بهش گفته بودم بگو خوابم
تو اون لحظه من:((((((((((
مامانم:)
خالم:|
آخه من چی بگم؟

فرستنده : 1alaf

تو تاکسی نشستم با داداش کوچیکم اومدم کرایه بدم زود دس کرد تو جیبش بهش گفتم تا بزرگتر اینجا نشسته کوچیکتر دس تو کیفش نمیکنه...برگشت تو چشام زل زد گفت...بزرگی به سن نیست به عقله...:-|:-:-|والا نمیشه با این دهه هشتادیا کل کل کرد بچه نیستن که دایناسورن که هنوز منقرض نشدن

فرستنده : wolf*007

یه برادر زاده دارم 4 سالشه . رفته بودند عروسیه دختر همسایه شون( که یه پسر 6 ساله هم دارند ) از اول عروسی تا اخر این برادرزاده ی ما دست این پسر کوچولو رو گرفته بوده و با هم می رقصیدند.آخرای مجلس خواننده از دختر داداشم میپرسه شما چه نسبتی با این خانواده دارید . دختر داداشمم پشت میکروفن میگه من عروسشونم.
دادشم گفت دیگه خواننده نتونست بخونه از بس که خندید دل درد گرفت بنده خدا.
ما که تو مهمونیا و عروسیا سرمونو بالا نمی کردیم این شد عاقبتمون...
این دهه هشتادیا دیگه چی می خوان بشن...

فرستنده : hector031

یه فک و فامیل داریم اصلا ازدواج غیر فامیلی تو کتشون نمیره !!
یعنی در این حد بگم که دو تا پدربزرگام با هم برادرن و دو تا مادربزرگامم خواهرن! یعنی مامان و بابای من هم دختر عمو پسر عمو ان هم دختر خاله پسر خاله! ( واقعا من از همین تریبون خدارو شکر میکنم که سالمم ! ) این فقط یه گوششه.. یکی از عمو هام با دختر عمش ازدواج کرد.. بعد داداشه اون ،یعنی پسر عمشون ، اومده با عمم ازدواج کرده.. یعنی الان دختر عمم
هم دختر عمه ی دختر عمومه هم دختر داییش! جدای از دختر عمو و پسر عموم که با هم ازدواج کردن و دختر خاله و پسرخالمم که با هم ازدواج کردن ، یکی از پسر خاله هام اومده دختر عممو گرفته ! اینم یه گوشش..
یه طرف دیگه ، داداشه یه زن عموم اومده با خواهر یه زن عموی دیگم ازدواج کرده..
همین قدرشو من بلدم.. بقیشو هرچی مامانم میگه نمیفهمم دیگه !!
یعنی فامیل شده گره کور!!
مشمول الذمه اید اگه بعد خوندن این ، فریادها نکشیدندی و جامه ها ندریدندی و سر به بیابان نگذاردندی !! :|

فرستنده : محسن جون

عروسی دختر داییم توتالار بود مراسم از ساعت 7شب تا 11شب بود تاساعت 2نصفه شب تالار وبه گند کشیدن پسره باگریه میگه توروخدابیایین برین تالاروباید قفل کنم برم بازم نمیرن نمیدونم برای شب بعد چه طور تالار اماده کردن واقعا خدا قوت بااین فک وفامیل ما فرهنگ در حد الفبا

فرستنده : طحان

تازه امروز حال کسایی که میحوان از دست ده هشتادی ها سرشونو بکوبن به دیوار فهمیدم یه برادر زاده سه چهار ساله داریم مامان جونم دعواش کرده برداشته میگه فرار میکنم از این خونه میرم توروخدا ده هشتادی درحد فاجعه ان

فرستنده : طحان

دیروز صبح دیدم مامانم داره لباس میپوشه بره بیرون میگم مامان : کجا میری؟ دیدم مهلم نمیذاره روش به سمت تلویزیونه چند بار صداش کردم جواب نداد !!
میگم چرا جوابمو نمیدی : میگه برو به کارهاتو رفتارت بیشتر فکر کن میگم مادر من اخه من که از صبح 2کلمه هم حرف نزدم با شما
میگه یادت بیار 3شب پیش چیکار کردی!!!!!!!!!!!!
اخه این چه کاریه من دیشب یادم نیست شام چی خوردم :-(
اخه اینم مامانه من دارم :-|
سلامتی همه مادرهایی که قهرشونم قشنگه ;)

فرستنده : ♥♠YASY VÖÖRÖÖJAK♥♠


از حموم اومدم بیرون.از سرما داشتم می لرزیدم رفتم از رو تراس لباسمو بردارم بپوشم دیدم بابام مایوشو که خیسه ،تازه از استخر اومده بود ،رو قشنگ پهن کرده رو لباس من.بین اون همه جای خالی و اون همه لباسای دیگه.
رفتم بهش می گم پدر من چرا لباس من؟می گه تا تو باشی به مامانت کمک کنی.باخواهرتم کاری نداشته باشی.اصلا تو چرا انقده بچه غدی؟چرا هی غر می زنی.شد یه بار ما بیایم بشنویم تو بچه خوبی بودی؟
-من که می دونم بچه سرراهیم.ولی بدونین با بچه سرراهیم این جور برخوردآ درست نیست.

فرستنده : 1alaf

داییم زنگید گف: امیــــــــر پاشو بیا دربند!!
من: مهمٍ؟؟ کار دارم!
داییم: یعنی نمیای دایی؟؟
من: عب نداره میام!!!
آقا رفتم دیدم با دوستاش نیشستن قلیــــــــــون میزنن جوووووون!!
داییم: عههههه امیـــــــــر جونم اومد!! پاشین بریم!!
من: گرفتی مارو ؟؟
داییم: بشین رو همین تخت میفهمی!
آقا رف، یارو اومده میگه: اون آقایون با شما بودن؟؟
من: چطو؟؟؟
یارو: هیچی گفتن شما حساب میکنـــــــــــــــی!!!
من:(O_O)
فقط قلیون نبودش که پدرٍ دل و جیگرو کباب کردن!!!
یعنی اگه من نصفٍ مخٍ داییمو داشتم الان تو ناسا بودم!!
فک و فامیلٍ داریــــــــــــــم؟؟؟!!
نامردم اگه نرم شیشه شرکتشو بیارم پایین!!!

فرستنده : امیر21

آقا چند سال پیش رفته بودیم مغازه مامانم جوراب بخره! چند مدل دید و انتخاب کرد آخر 3 جفت برداشت!
وقتی میخواست حساب کنه اومد بگه 3 جفت جوراب چقدر شد یهو زبونش نچرخید گفت:
چند جفت 3 جفت؟؟!!!!!!!!!!!!!
یعنی یه لحظه همه مون هنگ کردیم!
حالا مامانم به روی خودش نیاورد پسره هم داشت
خودشو کنترل میکرد عادی جواب بده که من ترکیدم
حالا مگه ساکت میشدم انگار بقیه هم منتظر بودن من استارت بزنم یهو مغازه رفت رو هوا
هنوز که هنوزه از خاطرات شیرینیه که هیچ وقت یادم نمیره...
یعنی الان فقط شما نمیدونستید که فهمیدید!
خداییش مامان باحاله ما داریم؟
فک و فامیله ما داریم؟
من:)))))))))
مامانم:((((
خواجه حافظ شیرازی :o
جورابا :|

فرستنده : voroujak

بابام باعصبانیت :من تمام مال اموالم رو به اسم داداشت میکنم یک ذره رو به توی الدنگ نمیدم !!
حالا قبل از خواب : گل پســــــــــــرم بیا برووو تو سایت ادراره ما ببین این اضافه حقوق ما کی میاد تو حساب :)
آ غربوووونش برم چقدم خوشتیپه پسرم ماشالا ماشالا
به باباش رفته پدر سوخته
من :|
مامانم :)
چیزی که تو دلمه : (( بووق ))
چیزی که بزبون میارم : چشــــــــــــــــم بابا :|
فک و فامیله من داررررررررررم :(

فرستنده : Shey2nak

دوس دخترم میگه: امیــــــــر اگه اسید بپاشن تو روم تو باز منو میخای؟؟ قیافم کمپلکت داغون شه؟؟؟
من: چه حرفیه میزنی؟؟ معلومه آره! راجع بم چی فک کردی؟؟(داشتم اسبش میکردم جدی نگیرین)
طرف: چه دلٍ بزرگــــــــــی داری ولی اگه همچین اتفاقی واس تو بیفته من نمیتونم تحملت کنم, وای فک کن قیافه وحشتناکتو همیشه باید ببینم!
بعد میگه: وای امیــــــــــر نهههههه نمیخام قیافت عوض شه تورو خدا مواظبٍ خودت باش اسید نپاشن تو روت!! حسودٍ بدبخت زیادهههههه!!! بعدش رفته تو فکر با جرثقیلم نتونستم بیارمش بیرون!!!
دوس دخترٍ متوهمٍ داریـــــــــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

فک و فامیله داریم


ضربان و قدرتی که قلب من هنگام تفتیش گوشی و اتاق و لپ تابم توسط بابام داره، برای ۷ تا بیمار مرگ قلبی و مغزی و سرطانی کافیه
والا به قرعان
شماهم این طوری این؟
اگه آره پس بزن لایکو

فرستنده : 1alaf

سر صبی خیر سرم خواب بودم
بابام اومد تو اتاق داد زد : مــــــــــانی!!!!
همچی از جام پریدما نزدیک بود با سقف یکی شم
میگه:پاشو پسرم پاشـــــو نونوایی خلوته برو نون بگیر :)
"د آخه پـــــدر من!! پـــــدر خوبو مهربان؟ این فرزند آزاریت به کیییییییی رفته؟؟؟
خوووو خلوته برو بگیـــــر بیار.
دیگه چـــــرا منو از خواب گوگولی مگولیم بیدار میکنی
هان؟؟؟ هان؟؟؟ هان؟؟؟؟"
راستشو بخواین این جوابی بود که تو ذهنم بایگانی شد :(
و اما جوابی که دادم :
چشـــــــــــــــم بابا :|

فرستنده : Shey2nak

بعد عمری رفتم خونه خالم
هر چند دقیقه 1 بار میاد و میره و میگه اینقد با دخترا حرف نزن
میگم خاله به خدا خوابیدم کجا حرف می زنم ؟
گوشیم هم که خاموشه تازه کدوم دختر ؟
میگه غلط کردی اگه حرف نمیزنی چرا گوشی خریدی ؟
اصلا چرا این وقت روز خوابیدی ؟ چرا این شکلی هستی ؟
من هنوز شبیه علامت سوالم چطوری از این مطالب رو به هم چسبوند و این نتیجه روگرفت ؟
چهار شنبه بعلاوه خیارشور میشه 4

فرستنده : mk1985

واسه دختر همسایه که 4 سالشه 1 پیرهن خریدم کوتاهه
میگه نمیشه اینو بپوشم
میگم چرا
میگه امیر دوست نداره
حتی دوست نداره با بچه های دیگه مهد حرف بزنم
خوب حق داره غیرت ناموسی مهمه
فکم چسبید به زمین
این دهه هشتادیه رو از کره مریخ آوردن ؟؟؟؟؟
همسایه است داریم ؟

فرستنده : mk1985

آقا من دیروز با کلی ذوق و شوق تیپ زدم و کت و شلوار پوشیدم و کراواتم بستم رفتم عروسی!تو عروسی خالم بهم گفت چه چاق شدی(در صورتی که من بدنسازم)؟داییم گفت چرا کچل شدی؟شوهر خالم گفت سربازی؟اون یکی خالم هم گفت خیلی بی معرفتی(در صورتی که نیستم)/یه نفر هم نگفت چه خوشتیپ شدی:( دلم خفن گرفت :( آخه فک و فامیله که ما داریم؟حالا خانمها و آقایون برای اینکه دلمو شاد کنید لطفا بزنید لایکو:)

فرستنده : نریمان

با دوس دخترم رفتیم خونه مامان بزرگم شانسٍ کجٍ من همسایش اومده بودش خونشون!
همسایهٍ:امیــــــــــر منو که یادته پسرم؟؟
من: نه متاسفانه به جا نمیارم!
همسایهٍ: بابا منم ساجده خانوم اومدی خونمون دستشویی کردی رو فرشم! نه نه الان که فکرشو میکنم یه بار دیگه هم اومدی دستشویی کردی رو فرشام! یعنی 2بار! اما الان ماشاالله مردی شدی 21سالت شده؟؟!!
من:)))) با اجازتون!
یعنی فقط یادمه دوس دختر پاشد رف تو حیاط مـــــــُرد از خنده!!
بعد میگه: امیـــــــر مگه مهسایٍ من چشه میخای بری دخترٍ غریبه بگیری؟؟!! یادته چقد باهم بازی میکردین؟؟ یا مگه دختر تو فامیل کم دارین؟؟
بــــــــــــابــــــــــــا به پیر به پیغمبر من اینُ نمیشناسم!
فک و فامیل کم بود همسایشونم ول نمیکنه مارو!!
لامصب آخــــــــــه این چی بود جلو طرف گفتی؟؟
حیثیت ریخته بود جمش کنید برا منه!!

فرستنده : امیر21

چن روز پیش اومدم رفیقم رو سرکار بذارم
بهش گفتم رو سرت مو ـه تمیزش کن
چهار ساعت داشت سرشو میتکوند و تمیز میکرد
آخرش هم نفهمید سر کارش گذاشتییم
من :))))))
بقیه دوستام :)))))))
اون بدبخت :|||||||
رفیق باهوشه ما داریم؟ :|

فرستنده : ali n.g.i.e

پسرعمــــــوم میگه: Woow امیـــــــر آلبومٍ یگانه رو دانلودش کردم تانک! میخای برات از روش بزنم؟؟
من: خعـــلی نامردی طفلک 2سال زحمت کشیده واس خاطره این کارش, میمردی بخریش؟؟ من خریدمش لازم نی!
پسرعمـــــوم: امیـــــــــر منم زحمت کشیدم پدرم در اومدش تا دانلود شد!!
یعنی هیشکی تا حالا حرفٍ منو اینجوری نخونده بود!
پســـــــــرعمو چــــــــله داریم؟؟

فرستنده : امیر21

پسر عموی بابام ۱۷سالش بود عروسی کرد
بعد برا پسرش هم ۱۷ سالگی زن گرفت
بابای من ۳۲سالگی ازدواج کرد
الان من ۲۲ سالمه
میگم زن میخام
بابام میگه
ده سال دیگه برات زن میگیرم
بنظر شما با این فکو فامیل باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : yahya az pa dena

به بابام که یکی از وسایلامو گم کرده گفتم : بابا لطفا پیداش کن ...
به مامانم میگه : به بچت ادب یاد بده !
مامانمم بش میگه : به من چه بچه خودته ‍!‌
یک ساعت تو اتاقم :| بودم
آخرشم رفتم خریدم همون چیزی ک گم شده بود !‌
من :|
بچه ها پرورشگاه :D
مامان و بابام :-w
خدااا مردم حتی به بچه های سر راهی هم یه ترحمی می کنن !‌ :|

فرستنده : ZiIziI

یه بارم وقتی بچه بودم روز عاشورا رفتیم هیئت! یه پسره جلوی در با یه سطل گِل ایستاده بود و هرکی از در وارد میشد یه تیکه گل پرت میکرد وسط پیشونیش! پسره اینقد سریع این کارو میکرد که بابام فرصت نکرد بگه واسه من گل نمال ! یه تیکه گل پرت کرد بابام جاخالی داد خورد تو صورت نفر پشت سری !
هیچی دیگه ! هیئت تبدیل شد به سیرک! به جای گریه و زاری هرهر میخندیدیم

فرستنده : فرهاد میلیور

دارم  khosh-khandeh  میخونم آبجیم کنارم نشسته
نوشته ازدواج 5 خواهر و برادر
بعد با تعجب تمام میگه اینا همشون دوقلو اند!!!!!!!!!
بعد 5 دقیقه که من دارم از خنده منفجر میشم میگه مگه من چی گفتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه این خواهره که ما داریم!!!!!!!!!!
اگه قشنگ بوود بزن لایکو............

فرستنده : حسین از زاهدان

داداشم میخواست بره مخابرات بهش گفتم فردا تعطیله باید یک شنبه بری برگشته میگه إإإإ شنبه جمعه اس!!!!
آخه اینم داداشه باهوشه ما داریم

فرستنده : yas

من یه دونه پشه مخصوص تو اتاقم دارم
لامصب صبا نیست که من بکشمش
شبا همین که لامپو خاموش می کنم میاد
دوباره که لامپو روشن می کنم نیستش
خولاثه کل شب کارم می شه درگیری با این پشهه.
دیروز بقیه داشتن پشتم غیبت می کردن می گفتن alaf چرا شبا تو خواب دست می زنه؟
نمی دونن دست نمی زنم دارم این  پشه رومی کشم.
من :D
اما فک و فامیل داریم؟آخه غیبت؟خو مصلا اگه از خودم سوال میکردین چی میشد؟

فرستنده : 1alaf

به جان خودم عین حقیقته
دبیر ادبیات سر شعر سعدی:
بچه ها بیاین با هم این شعر سعدی رو بخونیم ببینیم حافظ چی میگه...
من:|
معلم ادبیات:)
بقیه شاگردD:
سعدی:O
حافظ:O
دبیر ادبیات ما داریم؟؟؟
خدایی فک وفامیله داریم......

فرستنده : ☆→arezo←☆

فک و فامیله داریم


شبٍ عیدٍ غدیــــــر رفته بودیم خونه مامان بزرگ اینا, این پسردایی بنده داش با دوس دخترش حرف میزد, بحثشون سرٍ این بودش که ما پسرا آزاد گذاشتنمون با هرکی میخایم دوس میشیم دختــرایٍ گلُ محدود کردن! صداش رو اسپیکـــر بود یهــویی مامان بزرگم اومد تو حیاط گوشی رو از پسرداییم گرف!
مامان بزرگم: کی گفته خانومم؟؟ من پدرٍ همچین پسرایی رو در میارم! بعد رو به پسرداییم آروم داره میگه: آرتین گریه کن فک کنه کتکت زدم! یعـــــــــنی به جونٍ خودم پاره شدیم از خنده! دوس دخترش از اونور غش کرد انقد خندید!!!!!!!!!!
مامان به جونٍ بابا من جونم واسشون در میره بخدا منظوری ندارم میذارم تو khosh-khandeh !
بچه ها مامانم شاید دیگه نذاره پست بذارم!
حمایت کنید منو!!!

فرستنده : امیر21

هفته پیش رفتم خونه مادربزرگم.ازدرس های من پرسیدن منم که درس حسابان رو به خاطر0.25افتاده بودم گفتم.قرارشده بودبرم شبانه اسم نویسی کنم ولی پول میخواستن منم که پول نداشتم جلوشون نشتم درباره پول و وضعیت خراب مالی خودم گفتم.بعد از 2ساعت حرف زدن مادربزرگه 200.000تومان به من داد.حالا اینا رو بیخیال این هفته رفتم خونه عموم داره منو نصیحت میکنه...
میگه:ترکش کن ارزش نداره که بخاطرش خودت رو نابود کنی
بعد از کلی دردسر ما فهمیدیم مادربزرگ من رفته گفته من بخاطر 25گرم معتاد شدم
و پولو داده تا من عذاب نکشم
من :|
مادربزرگم :(
عموم D:
رییس مبارزه با مواد مخدر :)))))))))
فـــــــــــــــامیــــــــــــــــــــلمـــــــــــــو!!!!!
تازه دارم میفهمم چرا برج پیزا کج شده؟!

فرستنده : 0936x7x8x8x

عاقا ما حوصلمون سر رفته بود داشتیم خط خور بازی میکردیم یهو داداش ما با یه حرکت سریع و غافلگیر کننده(البته کار همیشگیشه)وارد اتاقم شد نیم متر پریدم رو هوا میگه داشتی چه غلطی میکردی؟گفتم داشتم با دوست پسرم بازی میکردم میگه خب حالا پاشو برو اونور یخورده من بازی کنم عاقا این داداش ما رو میگی 30 سالشه ولی فک کنم کودک درونش کمتر از 1 سال داشته باشه همچین میپرید رو هوا ذوق میکرد کیبورد منو داغون کرد رف اخه این داداشه ما داریم؟این میخواد تکیه گاه من باشه؟این خودش یه تکیه گاه میخواد به قرعان
بیچاره زنش از الان ابراز همدردی میکنم باش
راستی این دیوار بتنی چینی که صحبتش بود اومده؟
قسطی هم میدن???????!

فرستنده : mary.7khat

مامانم از قرن دایناسورها یه جفت کفش قرمز بیریخت نگه داشته میگم مامان ایناچیه میگه براعروسم نگه داشتم خداییش عروس امروزی همچین کفشایی میپوشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من!!!!
عروس!!!!!!
کفشای اون!!!!!!

فرستنده : nafas

مامانم اومده میگه حسین خط گوشیمو شارژ میکنی
میگم خو برو گوشیتو با شارژه بیار
بعد میبینم باتری رو دراورده میگه بدو بریز توش کار دارم
میگم خب چرا باطری رو دراوردی میگه مگه نمیزاریش زیر باطری
یعنی الان من دارم به خانواده خودم افتخار میکنم :|

فرستنده : hOsEiN74

دیشب تلویزیون داشت آدرس یه سایتی رو میگفت ؛ دبلیو دبلیو دبلیو
مامان بزرگم گفت چی؟ ده میلیون ده میلیون ده میلیون میشه سی میلیون . اون چی گفت؟؟؟

فرستنده : savrina68

دختر دایی م سحر سوم ابتدایی می خونه .... به قرعان فقط ماه اول سال اول دبستان رو با شوق رف مدرسه بعد اون هی می گفت الهی پام بشکنه دستم بشکنه که مدرسه نرم!!
اون روز برگشته می گه :تصمیم گرفتم خوب درس بخونم
مامانم ذوق مرگ شده بود ازش پرسید راس می گی عمه؟
گفت :آره دیگه تصمیم گرفتم درس بخونم مدیر مدرسه شم که هی بزنم تو گوش بچه ها!!!!
ینی هدف والاش منو کشته!!
مامانم:((
من :|
سحر:))
فک و فامیله درســـــــــــــــخونه من دارمـــــ ؟؟:|

فرستنده : h.f

خواهرم چند روز پیش از مدرسه برگشته بهم میگه تو چرا دماغتو عمل نمیکنی
گفتم ,من که دماغم مشکلی نداره
میگه اخه چرا اینقد بی کلاسی
میگم یعنی چی؟
میگه اخه امروز دوستم تو مدرسه پز دماغ داداششو به بچه ها داده و گفته داداشم 4 بار دماغشو عمل کرده و برا همین الان خیلیی با کلاسه
حالا خواهر جون بنده ام گیر داده به من که باید عملش کنی که من تو مدرسه به بچه ها پز بدم
من:((((
خواهرم:@
مامانم:))))))))
بینیه من:((((((((((
کو این دیواره چینیه که ساختید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه اینم فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : matan


دخترداییم 3ساله و اندی ماهشه... میگم: آرتمیس داداشت میخاد بره دانشگاه همدان دیگه تنهـــا میشی اووووووخی دلم خنک شد!!
آرتمیس: آره اصن به تو چـــــــــــه؟؟
من: دلت واسش تنگ میشه وای وای؟؟؟
آرتمیس: میگم به تو چه اَه!
بعد داداشش میگه: آرتمیس درس حرف بزن بی ادب!
آرتمیس: بـــابـــا این امیــــــــــر چٍلمون کرد! میخای بری دانشگاه برو به من چه، بدبخت حالا نرفتی من همش خوشحالم، برو گم شو همدان خاک تو سر!!
یعنی وجودٍ هم چین خواهرایی هس که آدم خوشش میاد ادامه رو زندگــــــــــی بده!!!!!!!!!!!!!!
البته من از این نعمت بی نصیبم:)

فرستنده : امیر21

یکی از فامیلامون اومده بود خونمون. دخترش تازه رفته مدرسه. کانال رو عوض کردم،براش برنامه رنگین کمان رو گذاشتم که پنگول حرف میزنه.
گفتم الان ذوق مرگ میشه،
برگشته میگه:این برنامه ها چیه؟؟!!! یه عروسک گردون رفته اون پشت این عروسک مسخره رو تکون میده،هومن هم که جاش حرف میزنه..
این برنامه ها زمانی قشنگ بود که ما بچه بودیم..!!!!!!!!!!!!
من :دهنم باز ....!!!!!!!!!
بلند شد رفت ،گفت دوست داری بشین ببین..
من: هم چنان دهنم باز...!!!!!!!!!
لامصبا هم خودشون خیلی می فهمن ،هم کودک درونشون رو رشد میدن......

فرستنده : D$D$D

با مامان بزرگم که آلزایمر داره نشستیم فیلم می بینیم.
فبلم به قسمت تراژدی رسیده ،منم تو حس..
مامان بزرگم چون بدجور با فیلم همراهی می کنه، برای اینکه اشکش تو این صحنه ها در نیاد گفت: ننه ناراحت نشیا اینا همه فیلمه..
1دیقه بعد:اصلا معلومه فیلمه،ساختن ما نگاه کنیم..
1دیقه بعد:مردم کم غصه دارن ،آخه این چیه ؟
یعنی همه ی حس فیلم رو گرفت..
لحظاتی بعد :کانال رو عوض کرد.......
اینم از فک و فامیل مون....!!!!

فرستنده : D$D$D

پســرداییم 7سالشه برگشته به داداشش گفته:
دانیــــــال این شناسنامه من چرا مشخصاتٍ همســـر نداره؟ ولـــــی برا تو داره؟؟؟
دانیـــــال: واسه اینکه شما خانوم نداری!
پسرداییم: خو توام نداری, باید به بابا بگم برا منو ببره درس کنه فردا پس فردا بهم زن ندن چــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟
دهه 80! دهه 80! دهه 80!
پسرداییٍ عذب اقلیه داریـــــــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

بابم از سرکار اومده داد میزنه: امیــــــــــر کو؟؟
اومدم میگم: بلــــــــــه؟؟
میگه: تو که نرفتی پــــــــــارتی؟؟
من:| کی وخ تا حالا من رفتم پارتی اومدی جمم کردی چی شده مگه؟؟
بابام: آخه خیابونٍ بغلــــــــــی پارتی گرفتن فجیـــــــــع!
من: اعتماد نداری به من؟؟
بابا: آوریـــــــــن, آورِیـــــــــن پسرٍخوب میدونم فقط ماشینت تو حیاط نبود گفتم شاید رفته باشـــــــــی!
من: نوکـــــرتم!
بابام: الــــــبته عـــــــرضه شو نداری!!!
الان باید چی بگــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

عمه ام میگه میز ناهارخوری پاتولوژی میخوام. از دخترش میپرسم چی میخواد؟ میگه منظورش فرفروژس.
خدایی شمام از این عمه ها دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

فرستنده : savrina68

چن وخ پیش آپاندیسمو عمل کرده بودم! بعد پسرخالم میگف امیــــــــــر تو اتاق عمل بودی مامان بزرگ و بابا بزرگ دعواشون شده بود! گفتم چرا؟؟
مامان بزرگم: الـــــــــهی تیکه تیکه بشم(دور از جونش) کاش منُ بجاش عمل میکردن!
بابابزرگم: زن حرفٍ بیجا نزن آخه تو یه بلایی سرت بیاد من چه خاکی تو سرم بریزم؟؟ اصن من بجات عمل میکنم!!
مامان بزرگم: چرت و پرت نگو خودم میخام عمل کنم نوه ی خودمه!
بابابزرگم: نذار تو همین بیمارستان دعوات کنم بشین سرٍ جات همین که من میگـــــــــم دٍهههههـــــع!!
خلاصه پسرخاله هام میان اینارو از هم جدا میکنن!
عاشقٍ جفتشونم!
مامان بزرگ بابابزرگٍ داریـــــــــــم؟؟
مامانم رو مامان باباش خعـــــلی حساسٍ سرٍ اون پستایٍ قبلی جریــــــان داشتیم دعا کنید زندم بذاره!

فرستنده : امیر21

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد