Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری نهم )

 


فک و فامیله داریم


متن وصیت نامه ی داریوش کبیر رو میخوندم بلند
مامانم و داداشمم گوش میدادن
آخر کار داداشم درمیاد میگه:
میگما داریوش کبیر همون کوروش کبیره دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من :دی
داریوش::@
کوروش::////

فرستنده : dokhmale bala

با دوستم رفتیم کتابخونه
برگشتنی از پله ها میومدیم پایین رو پله ی آخر پام لیز خورد افتادم زمین
سریع دورو برمو نیگا کردم دیدم خدارو شکر کسی نیست:))
دوستم هرهر کرکر به من میخندید
بهش میگم چش سفید دستمو بگیر کمک کن پاشم
داشت غش میکرد از خنده
هنوز رو پله نشسته بودم که
یهو یه جنتلمن از کنارمون رد شد
یه نگاه به من کرد یه نگاه به دوستم
یهو ازم پرسید اتفاقی افتاده خانوم؟؟؟؟؟؟
گفتم نه یه کم سرم گیج رفت نشستم
دوستم گفت:دروغ میگه دروغ میگه خورده زمین:دی
پسره یه نگاهی بهم کرد یه اخم کرد رفت
خو آخه من چی بگم؟؟؟؟؟؟
خدایی دوسته و رفیقه با مرامه ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : dokhmale bala

دارم با مخاطب خاصم اس ام اس بازی میکنم،یهو اس ام اس داده دیگه نه به من اس ام اس بده نه زنگ بزن0_0
بهش میگم چرا؟
میگه اشتباه فرستادم عزیزم خودتو در گیر نکن
من0_0
مخاطب خاص:))))))))))))))))))))))))
بازم من0_o
ایرانسل:0))))))))))))))))))))))))))))
همچنان من:/
مخاطب خاص ما داریم؟

فرستنده : ☻MILAD☻

آبجیم 20 سالشه. برگشته به بابام میگه بابا برا عید موهاتو کرپلاغی کن... خیلی سفید شدن!!!
من دیگه توضیح نمیدم منظور طفل زبون بستمون چی بوده، دارم میرم دنبال تخم کفتر، وقت ندارم!

فرستنده : فرزان

داشتیم دایی اینامو نو تو فرودگاه بدرقه میکردیم ! پرواز یکم به تاخیر افتاد !! دایی کوچیکم اومد تیریپ دلداری دادن بیاد برگشت به داییم گفت علی جون!! اینا همش عادیه هواپیما دیر میپره دیر فرو میاد گاهی اوقات سقوط میکنه ... همش عادیه!
ما اون لحظه داشتم کف فردگاه رو مورد عنایت قرار میدادیم !! داییم بیچاره من داشت سکته میکرد!!!

فرستنده : محمدرسول

یه روز داشتم واسه چارجوک پست میزاشتم . ک یهو پسر خاله دهه80 
(نه جون من تاحال ده هشتادی رو اینطوری نوشته بودید؟) 
اومد فرمود داری چیکار میکنی 
منم با خنده گفتم دارم فوضولم رو میشناسم 
برگشه میگه عجب آدم بیکاری هستی ک داری اینطوری فوضولنو میشناسی بعد اون شعره برو کاری میکن مگوچیست کارو ... برام خوند بعد باحالا نمیدونم چی چی در کوبوند رف بیرون !!!! 
ن جان من! ن جان من! فک و فامیله داریم ماااااااااا

فرستنده : محمدرسول

آقا یه عده هستن با اینکه بدقیافه هستن ولی پیش مادرشون مث برد پیت هستند من خیلی بدبختم مامانم خیلی رک بهم میگی چقدر زشتی!!!!
می دونم پرورشگاهیم...

فرستنده : who youKnow

دیروز عمه خانوم خونمون بود بهههد تیریپ نصیحت برداش واسه خاهر دهه هشتادیمون(11.5سالشه).داشته باش:
عزیز دلم دختر باید دختر باشه.مث دختر حرف بزنه. مث دختر راه بره.بشینه .غذا بخوره.نه اینجوری شدی عین این ایمان!!!!
من:|
عاغا روز بهههد که امروز باشه خاهر ما جو گرفتش...
گرفتش هاااااا ول کن هم نبود. حالا کلی به خودش گردنبند گوشواره واز این چیزا به خودش آویزون کرد .شد یه دختر تموم عیار. تسمیم هم گرف دامن بپوشه:)))))
اینم عادت نداش پا میشد مثلا بدوه شترق با کله میرف زیر میز.جاکفشی.کمد.پایه مبل یه وضی اصن
دیگه منم نگران شدم خاهر عجیجم طی این ظربات مخچش جابجا شه!از اینی که هس بدترشه!!اینه که خیلی شیک وبا خونسردی تو چشاش نگاه کردم گفتم عجیجم عمه نگف قبل دختر بودن باید آدم باشی؟؟؟
چرا عین عسب یورتمه میری؟؟
برا اولین باربود که هیچ جوابی نداش؟؟؟
وعین یه آدمیزاااااااااد رررررررررف شلوار راحتی پوشیییییییییید هممونووووووووو رااااااحت کرد...
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید:)))

فرستنده : Iman

یادش بخیر بچه که بودم هروقت مهمون ناخونده واسمون میومد میوه نداشتیم بابام میگفت شرمنده تقصیر این بچه اس نمیذاره میوه بمونه منم هیچ نمیگفتم (گریه کن)

فرستنده : شرک4

چن سال پیش سر کلاس (کلاس کنکور.شیمی)
آقای علوی(معلممون):بجه ها جلسه آینده محلول بیارین.(منظورشون جزوه محلول بود)
یکی از ته کلاس که رو صندلیش ولو شده بود:آقا ما چه محلولی بیاریم؟؟؟!!!آبلیمو خوبه؟؟
کلاس ما:>>>>
شیمی دانان:)))))
آبلیمو :......
جزوه محلول:((((((

فرستنده : پرتو

اونموقها سر کلاس شیمی معلممون یه سوال پرسید از شکل کتاب فقط من دست بلند کردم .همین جوری که خیلی جدی داشتم جواب می دادمو سرم رو شکل کتاب بود.یهو سرمو بالا کردم دیدم کلاس داره می ترکه.معلمه هم که شده بود عییینووووهههههووو لبو از بس می خندید.منم مونده بودم که خدایاااا چی شده؟؟!!!
دوستم در حالی که داشت کتابشو گاز می زد :دست بالاست هنوز.بنداز دستووووو!!!
اینم دوسته که دوسته ما داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : پرتو

عاغا باداییم نشستیم داریم  khosh-khandeh میخونیم واز خنده روده بر میشیم که دیدم داییم با یک لحن خاصی میگه دایی جون چند تا سوتی بده  khosh-khandeh بذارم بقیه حالشو ببرن میگم دایی چی میگی؟؟؟
چه طوری مگه میشه سوتی آگاهانه داد؟؟
بدمیگه ما عرضه نداشتیم جلو بابامون پاهامونو دراز کنیم تو برای من ناز میکنی وسوتی نمیدی!!! 
دایی روان پریش وخود درگیره داریم؟؟؟

فرستنده : علیرضا

سرماخورده بودم وخیلی حالم بدبود،داداشم اینااومده بودن خونمون یاسین،گودزیلای داداشمومیگم اومدپیشم بوسم کردوگفت خوبی عمه نردس(نرگس)؟گفتم خوبم عزیزم یاسین:خوبه پس باهام بازی میکنی؟اینقدمظلومانه نگاهم کردکه پاشدم باهاش بازی کنم وسط بازی یاعطسه میکردم یاسرفه،آخرین باراینقدبلندعطسه کردم که یاس ترسید وگفت کوفت زهرمار بولوبخواب دیونم کردی اه بابابریم خونمون اینادیونه ان
آخه

فرستنده : نرگس

یکى از سرگرمیاى خیلى سالمم سرکلاس(خو چیه؟حوصلم سرمیره بس ک حرافى میکنن این دبیرا!!!)اینه ک ب تعداد کلمه هاى تکرارشده توسط دبیر!! چوب خط میکشم رو دسته صندلیم و بعدش جمع میزنم(آره خیلى آدم زحمتکشى هسم من!)مثلا 6بار گف"خب" 12بار گف"آها" و بهمین ترتیب...کلا دختر زحمتکشى هسما..آهاااا..

فرستنده : ژیلا

دوستم هفته تمام اسرارمیکردبیاخونمون منم بااینکه درس داشتم قبول کردم،فرداصبحش رفتم خونشون ده دیقه ای نشسته بودم که داداشش(6سالشه)اومدیه متری من بااخم درازکشیدروزمین من:امیرجان خوبی؟
امیر:هیسسس میخوام بخوابم 
منم خندیدم که امیرگفت:کوفت گفتم خوابم میادمنم تسلیم شدم وباپچ پچ بادوستم حرف میزدم که امیرپاشدزدل زدتوچشمم وگفت:نرگس کری؟گفتم خوابم میادهمینکه برنامه پارک وبهم زدی 

فرستنده : نرگس

فک و فامیله داریم


دختر عموم کلاس دوم،امتحان ترم اول علوم سوال دادن چگونه با چوب میتوان چشمه نور ساخت؟
اینم نوشته پولک و اکلیل میریزیم روش برق میزنه و تبدیل به چشمه نور میشه :))
یه سوال دیگه هم دادن که اگه سیم های گیتار رو شل کنیم صداش چه تغییری میکنه؟
اینم نوشته:دیریم دیریم میشه دارام دارام :!!!

فرستنده : vahid_2213

انقدر تو خونمون به من احترام می زارن که نگو..........
به من میگن :
.
.
.
الاغ...
به اتاقم میگن : طویله..
به مو بایلم میگن : گوش کوب..
به میز کامپیوترم میگن : اغل...
... ...........اینم جمله معروفشون::::::::::::::
این الاغ یا همه اش تو طویله اشه......
یا داره با اون گوش کوبش بازی میکنه.....
یا سرش تو اغلشه !!!

فرستنده : vahid_2213

امروز نشستم پای پی سی بعد مامانم آمده دسکتاپ رو نیگا میکنه میکنه خاک بر سرت چرا اینقدر شلوغه !!! خونه رو بهم میریزی کامپیوترتم بهم ریختی.
هیچی دیگه آخرشم یکی زد پشت کلم و رفت
واقعا فک و فامیله داریم ؟!!!

فرستنده : &&SINA&&


خواهرنابغه ام بود؟ خوش شانسم هس...
چندروز پیشا با یه خانمی هم مسیر شده بود خانمه کل کرایه اشو حساب کرده بود میگفت شبیه دخترمی عشق میکنم کرایه اتو حساب کنم
هیییییییییییییییی ما که بخیل نیستیم خدا ولی تو این گرونی ماروهم شبیه دختر اون خانمه کن.......

فرستنده : respina

آغا یه پسرخاله دارم ته اشگولیت پدرش از گوشیو تبلت سر در نمیاره ولی با هزار بدبختیو قرضو غوله براش آىپد خرید اینم کف N73 میره با رفیقش i pad رو طاقید
من چجوری بزنمش طبیعی جلوه کنه??
بکوب محکم

فرستنده : ³²¹° η=@=¥=!=d °¹²³

مــن ی بــرادر زاده دارم (از این گودزیلاها) 3 ســالــشه !
یــک روز اومــده بــود خــونه مــا تـو آشـپـزخونه پیــش مـامـانم نـشـسـته 
بــود هــی ســوال مـیپـرسـیـد . . . 
مــامــانم : مــهــدی مــامــانی بــسه دیــگه حــواسـم پــرت میــشـه 
غــذام مـیـسوزه, نــقاشــیتو بــکش :)
.
..
بــعــد از چـند دقــیـقه . . .
مــامــان : مـــهــــــــــدی چــی میــکـشـی مــامــانی ؟؟
ــهـدی : ــــــــــــــ
دوبــاره مــامــانـم: مــــــهدی ؟؟؟؟؟؟ جـــوجـــــو ؟؟؟؟ چـــرا جــواب 
نــمـیـدی قــفــونــت ؟؟؟!!!!
مــهــدی بــا یـک نــگـاه عــاقل انــدر ســفیـه و لــبـخـندی شـیطـان
مــانــند : مــامــان جــون غــذات نــســوزه :)))
مــامــانم :||| :((((
مـــن : 0_O
مـــهـدی :)))))
بــرادر زادهء مــامــان ضــایـع کــن مــا داریــم ؟!

فرستنده : #Taraneh#

خواهر زاده 6سالم اومده میگه یه برگه بده روش بنویسم
بعد روش اینو نوشته : خَ ر
ما هم ذوقش کردیم که مثلا نوشته خَر :)))))
دیدم دوباره داره یه چیزایی مینویسه
ایندفه: ک س کا س ح
گفتم این چیه نوشتی؟ 0-0
میگه نوشتم کثافت :0
یعنی فحش نوشتنش تو حلللللللقم......
جوجوی باسواده ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : narsius

*******(علامت اختصاصی abas_m223)
قدیمی ترای khosh-khandeh یادشونه, بابام خیلی منو اذیت می کنه و سر به سرم میذاره اما به نظر من احترام به پدر واجبه و در هرشرایطی باید احترامش رو حفظ کرد,منم که میشناسید چقد بچه ساکت و با ادب و مظلوم و آرومی هستم,اصن آزارم به حلق کسی نمیرسه...!!!هههع
خلاصه دیروز دوباره گیر داد و محکم زد تو گوشم, منم خم شدم دستش رو بوس کردم (تواضعم تو پایین فکتون)و در همین حین گوشیش رو از جیبش پیچوندم و اسم خودم رو توی گوشیش به Irancell تغییر دادم وتا شب بهش پیام میدادم: 
((((مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک )))
و پدر ساده من در جواب هی می فرستاد :((معلول ذهنی باباته,چرا فقط به من می فرستید آخه؟؟))
واینگونه بازهم با یه تیر دونشون زدم!
خدایی شب قیافش دیدنی بود اومده بود خونه!!براش تعریف کردم اولش همه تو خونه خندیدیم ولی آخرش دوباره یه چک دیگ خوردم!!
و من در این لحظه بهشت رو زیر دست پدرم دیدم,جاتون خالی خیلی چسبید!!

فرستنده : abas_m223

واقعن فک کنم سرراهیم،ب تقلید از بچه های  khosh-khandeh ب مامانم گفتم من سرراهیم؟خیلی ریلکس گفت آره تورو کنار خیابون پیدا کردیم.

مادره مهربان و بچه سرراهی بزرگ کنه دارم!!!

فرستنده : VeSaL 74

پریروز مهمون بودیم خونه ی مادربزرگم من دختر اجتماعی هستم چیزی به اسم خجالت من ندارم.
داییم بغلم کرد رو به مادر بزرگم گفت من یه زن میگیرم مثل نیلوفر خوش حرف باشه تو جمع از کسی خجالت اینا نکشه همه فقط لبخند زدن هیچ کس تایید نکرد مادربزرگمم برگشت گفت نه مامان جون یه دختری رو باید انتخاب کنی که پر حرف اینا نباشه هااااااااا من نمیخوااام ....!!
خوب این یعنی چی ؟
بعدا هم میگن فلانی خود کشی کرد. ....!
الان من موندم خوش حرفم یا پر حرف؟!!!!
خودکشی کنم یا نه؟

فرستنده : nily_tabgirl

آغا ما یه داداش داریم 7سالشه
نه که فک کنین پنجه ولی بنده خدا نست های فامیلی رو زیاد نمیدونه
مثلا فک میکنه شوهر خالم بابا خالم میشه
از همین رو بهش گفتم داداش من کی تو میشم:اونم در کمال خونسردی گفت عمه ام میشی..!!
منو میگی همون جا غش کردم!!&

فرستنده : یواش بخند

داشتم به دختر عموم آموزش کامپیوتر میدادم بهش گفتم خوب حالا این پنجره رو ببند ورداشت در لپ تاپ رو بست! 
من :|
بیل گیتس :O
مایکروسافت :

فرستنده : parnas

یه درخت خرمالو داریم تو خونمون ۳۰ سالشه ،بعد بابام خیلی دوسش داره و از من بیشتر مراقبشه و بهش میرسه ،الان رفته بالا درخت داره خرمالو میچینه میزاره تو سبد منو صدا میزنه بیا بگیر خالیش کن دوباره سبدو بده بالا :| سری آخر سبدو داد پائین خالی کردم تو حوض ،بعد اومدم بپرم اون طرف حوض نزدیک بود با مغز بیام تو حوض ،یهویی پدر عزیز میگه مراقب خرمالوها باش نیوفتی روشون :| :| اشک تو چشام حلقه زد از این مهر پدری 
من :|
بابام :D
درخت خرمالو :))))))

فرستنده : parnas

دوســـت ٍ بــابــام زنگ زده خــونه! گــوشی ُ برداشتـــم!
ایشــون: سلام ایمـــان جان خوبی؟؟ بــابــا هستــن؟
مــن: عمــو مــن امیــــرم!
ایشـــون: عه؟؟ سلام امیـــر جان؟؟ خوبی گل پســـر؟ نشنـــاختــم ماشالا چه صــدات مــردونه شده!
مــن داشتـــم گوشی ُ گاز میـــزدم : صــدام مــردونه شده بعــد با ایمــان اشتـــبا گرفتـــی اون به خ میگه ش به ش میگه خ؟!(داداش ٍ 5سالــم)
ایشـــون: فــداش بشم چه فـــرقی می کنــه! اونم چن وخ دیگــه مــرد میشــه ایشـــالا!
مــن(هــم چنان داشتــم گــوشی ُ گاز میـــزدم)!
آقــا گــوشی ُ دادم به بــابــام برگشتـــه بش گفتــه: پســـرت سر ٍکارم گــذاشته صــداشو مث ٍ ایمــان درآورده!!
حالا بــابــام اومده میگــه: خخخخخ! امیــــر؟ چی جوری صدا ایمـــان ُ درآوردی؟؟ شیــریــن کاریــم بلــدی کــوشــولو؟؟؟
مـــن:|
آخـــه مـــن ؟ ایمـــان ؟

فرستنده : امیر21

 


فک و فامیله داریم


دیروز رفتم آرایشگاه بعد از اصلاح سرم ارایشگره برگشته میگه:ابرو هاتو چتو بگیرم)))))
نه واقعاااا اینا چه فکری راجب ما میکنن 
من؟)))!!! مشتری های آرایشگاه(:
ارایشگاس ما داریم اخه

فرستنده : ramin s.h

چن وخ پیش یه خانومه زنگید خونه مثل اینکه از یه شرکتی زنگ می زد منم داشتم تی وی نگا می کردم با صدای بلند مامی گوشیو برداشت خانومه گفت:سلام از شرکت ...... مزاحمتون می شم مامی ما هم نه گذاش نه برداش گفت ببخشید گفتین از کجا مزاحم می شیییییین؟ ........
من:))))))
خانومه:ooooo
مامان:///////
این بار کله خونواده :d

فرستنده : taniaa19

دانشجویان عزیز یه سوال
امتحاناتون کی تموم میشه عایا ؟؟؟
خسته شدیم به غرعان فیسبوک... khosh-khandeh...نیمباز... همه جا صحبت امتحانای فایناله
استرس امتحان گرفتم چن وخته اشتهام کم شده
مام که دهه شصتی بودیم این دوره رو گذروندیم خب اینهمه شلوغ نکردیم آخه !!!!
( چه حس خوبی داره اینجوری عین آدمای قدیمی و باتجربه به دانشجو ها گیر بدیا )
من واقعا لذت می برم میبینم دهه هفتادیا اینطوری دنبال علمن !!!
سلامتی هرچی دانشجوِ دم همتون گرم

فرستنده : dash vahid

یه روز تو ماشین بودیم با خانواده داییم به دختر داییم گفتم اون ماشین رو نیگا چه قدر قشنگه مال پولداراست
اونم برگشت گفت تویوتا کمری رو میگی یاBMWرو 
دختر دایی گودزیلا;-)
من خار شده:-(
خونواده داییم وبابام و مامانم:-\:-\
دختر دایی همه چی دونه ما داریم 
ما تو بچگی خاک های بغل خونمون رو با کمپرسی جابه جا میکردیم

فرستنده : Commander

عاغا ما نشسته بودیم تو خونه یهو داداشم
مثل گاو با دوستاش سرشونو انداختن زیر اومدن تو
عاغا داداشمو میگی
همچین دوربین به دست
با دوستش
رفتن تو اتاقش
ماهم از زیر در داریم یواشیکی دید میزنیم
رفت کامپیوترو روشن کرد
دوستشم داره در فیلم برداری میکنه
ماهم گفتیم شاید یه چیزی کشف کردن دارن فیلم میگیرن بدن صداسیما
رفتیم تو تا ماهم تو فیلم باشیم
چشتون رزو بد نبینه
مستقیم رفت  khosh-khandeh تا این بدبخت شیرییییین عقل
داره از جوکی که فرستاده و تایید شده فیلم میگیره
مارو میگی از خخخخخخخخخخ قرمز لبویییییی
اخه این داداشه من دارم
خودتون قضاوت کنین

فرستنده : artemis18

چنـد هفتــه پیــش بــاز منــــو مـــرض گرفتـ یه فکــری بـه ذهنــم رسیــد خودم خعــلی باش حال کــردم :)
بــرنامــه ای رو کــه اجـرا کردم ایــن بــود :
اول یــه برنامه تغیــیر صــدا dl کــردم کــه صــدامو تـغیــیر بــدم و باهــاش صــدا مجــری رادیــو در بیــارم . خلاصه ســوالارو با صـدای اوون یارو پرسیــدم بعــد خــودم جــواب ســوالاشـو با صدای خــودم دادم
ســوالا هم در مورد ایــن بود کــه مثــلا مــن یه اختــراع مهــم کــردم درحــــد جشنـواره خوارزمـــی :دی
هیچــی دیگــه فایــل ِ آماده شــد و ریختــم رو گوشــیم
رفتــم پیــش بـابـام 
مـــن : اوووم بـابـا رادیـــو ساعــت ســه و نیــم بام مصــاحبــه کــردن
بابام : برا چـــی آخــه؟
مـــن : ملتــ تو کفــن یـــه پســـر نابغـــه خوشتیپــ مثــ مـــن داشتــه باشن اووونوخ شوووما ...
بابام : میگــی برا چـــی رادیـــو با تو مصاحبـــه کـــرد؟؟؟
آجـــــی کوچولوم از تو اتاقش : بابا لابــــد آدمــ تـــو خیابون نبود با این مصاحبــه کردن =))
من :|
حالا میبینـــید دیگـــه 
هیچـــی دیگـــه ساعت ســه و نیم شــد با FM transmitter اجــراش کــردم
رادیــو آوردم و گــذاشتم رو اون مـــوج
آقا بابام بنده خدا بدجور شــوکه شــد آخرش اشــک شــوق مــی ریخــت می گفــت بابا فــرمــول این چیــزیو کــه ساختــی بــه کســی نگــیا … بیچاره چه حالی داشــت میکــــرد!!!
الان چـــن هفتــس مامـــــی برام تــــه دیگـ ماکارونــــــــی میـــذاره میگـــه بخــــور پســــرم بخور فدات شــــم مختـــرع :) 
‬ خخخخخخخخ :)

فرستنده : shey2nak

مانـــی میدونــــی بــه چــی فکــ میکنـــم؟؟؟
مـــن : نـــع بـــه چـــــی؟؟؟
__:بـــه اینکـــه مثـــلن تو تصادفــ کنــــی بمیـــری بعــــد مـــن تـیــپ بـــزنم بـــیام ســـــرقبـــرتـــ همــــه بگــــن نیگـــا خـــدابیامــــرز چـــه تیکـــه ی تور کـــرده بود :)
مـــــن :|
باز مــــــــن :|
همچنان مـــــــــن :|
ینــــــــــی عشق چیکــــه میکنـــه از این :|

فرستنده : shey2nak

عاقا اینم متن کارت عروسی های قدیم ما:
ما خر شدیم و عشق آغاز شد
گرگعلی ورچوقی و مهر سطلان میرچولی
زمان: دوشمه (دیروز بود)از غروب آفتا با هر موقعی که دعوا شد
مکان خونه ی خومون کنار باغ مش حسن به صرف شام و نهار(آش ماش به همین خیال باشی)
بچه بازی در نیارین بلن شین بیایین.

فرستنده : حلقه آبی

پژمان رفیقم همیشه خدا اینجوریه :-D :-D :-D
اصلا نمی تونی بفهمی کی خوشحاله کی ناراحته کی عصبیه و ...
کتکش بزنی، براش جکه خنده دار خنده ندار بگی ، فحشش بدی هر بلایی سرش بیاری خلاصه در هر حالت می خنده 
دیشب اومده دره خونه ما حسام و اشکان دو تا دیگه از دوستامم اونجا بودن 
داشتیم صحبت می کردیم یهو گوشیش زنگ خورده نمی دونم پشت خط چی بهش گفتن زده زیر خنده در اومده میگه باشه برید شما منم میام
بهش می گیم هان چی شده کجا میخوای بری 
می گه باید بریم خونه داییم آخه داییم فوت شده
بهش می گم داییت فوت شده ؟؟؟؟؟؟؟
پژی : آره چطور مگه
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پژمان:-D :-D :-D :-D :-D :-D:-D :-D :-D
تفکرات من : لابد الآن ناراحته که داره می خنده دیگه نمیشه قضاوت کرد
اشکان: می گم عزیزم حالت انگار خیلی خوبه آب قند نمی خوای فشارت نره بالا؟؟ حالا چند سالش بوده؟
پژمان 40
دوستان + من :OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO
رفیقای سنگدلی داریما

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

داشتیم با بابام تو خیابون میرفتیم دوستشو دید. بعد از سلام و احوالپرسی دوستش به من اشاره کرد گفت این پسرتونه؟ بابام یه سری تکون داد گفت آره دیگه چوب خدا صدا نداره!!!
من:|
چوب خدا:|

فرستنده : Fetros.i

عاغا پدر بنده آچارفرانسه تشریف دارن درتمام عرصه های تعمیراتی خودکفا شدن دستیارشونم عموی بنده است که محاله باهم کاری روشروع کنن بدون خسارت جانی ومالی به پایان نرسه(کل فامیل بهشون میگن پت ومت)
یه نمونه ازتخصصاش!
یهLCDسونی براویا٤٢اینچ داشتیم قابش واشده بود.یه روزکه خونه نبودیم پت ومت آوردن باسیخ داغ سوراخش کردن وبهش مفتوم زدن پیچوندن مثمأ تعمیرش کردن منم ازش به عنوان رخت آویز استفاده میکنم.خخخخخ

فرستنده : NET DEVIL

رفتیم بیمارستان عیادت
بابا: حالا شما برید پسرم پیشش می مونه.
توی خونه:
مامان رو به بابا: نون تموم شده ! برو یه چندتا بگیر بیار
بابا: باشه الان پسرم میره میگیره.
لوکیشن:(سیزده به در سال نود و یک)
همراهان محترم: آب نیست دستامونو بشوریم؟!؟
بابا :دبه همین جاست، الان پسرم میره از چشمه آب میاره!.
پس از مهمونی پشت در خونه:
کلیدا رو یادم رفته بیارم!
بابا: اشکال نداره ! الان پسرم میپره بالا درو باز میکنه!.
توی خونه تلفن زنگ میزنه:
بابا:الو به شهاب بگو در پارکینگ رو باز کنه ماشین رو بیارم تو.
پدرم:)))
پسرش:(((همین

فرستنده : meteor73.miblg

یکی از دوستام همیشه امیر تتلو رو با احسان خواجه امیری اشتباه میگیره. آخه نمیدونم چطوری اشتباه میگیرتشون؟ هرچی هم میگیم که بابا، این دوتا نه صداشون شبیه همه، نه سبک خوندنشون، نه اسماشون و نه ریخت و قیافشون، بازم نمیفهمه.
دوست خنگه ما داریم؟

فرستنده : Mehdi 19

آغا ما بچه بودیم این پسر عمم بهم میگفت تو ادمی؟ما هم میگفتیم آره این قدر میخندید بهمون فکر میکردیم آدم چیز بدیه
بعد اوج بدبجنسیش این بود تو جمع میپرسید تو آدمی ؟ماهم با افتخار می گفتیم نه فامیلامون همه هلی کوپتری میزند 
پسر عمه اس ما داریم از بچگی مون ما رو به فکر خود کشی انداختن

فرستنده : Commander

مــامـــانم بزرگـــم (مــامــان ٍ بــابــام) زنگ زده: ســـلام امیــــر؟؟ پســـرم تولدت مبــارک! جشـن گــرفتیــن ما رو دعــوت نکــردین؟
مــن: مــادر جــون مــن بچــه تابستـــونم نه زمستـــون!
مــادرجــون: امـــرو مگه 71/4/27 نیـــس؟؟
مـــن: عـــلی! مــادر جون تاریــخ تولدمـــه!! سـال ٍ نودیـــمااااا ؟؟ عه!
مــادرجــون: خــودم می دونم دیــوونه مگــه امــرو 27 م نیس؟؟
مــن: چـــرا ولی 27 دی ٍ نه 27 م تیـــر!
مــادرجــون: واااای دیــوونم کــردی! ای کارت ملـــی تو اصن تو خــونه مــا چیــکا می کنـــه 1ســـاله؟؟؟
مــن:o_O هــوووم؟؟ دمــت گرم 6مــاه دنبــالش بودم با 1000بدبختـــی المثنی گرفتـــم حالا می گین کارت ملیت اینجــا چیکا می کنـــه؟؟ واقــعاً که!
مــادر جــون: نچ نچ نچ! حالا چی شده مگـــه؟؟ امــان اَ ای جــوونا حالا کارتَ رو میخــوای یا بســـوزونمش؟! فــدات بشــم عکست ُ با قیچــی در میــارم بقیــشو می سوزونمــش باشــه؟؟
مـــن:| :| :| :|
مــامــان بزرگـــه دارم مــن؟؟؟ " فک وفامیـــله داریــــم "

فرستنده : امیر21

فک و فامیله داریم


چند وقت پیش بحث این بود که اگه من دختر میشدم چی میشه خلاصه از مادرم پرسیدم اگه دختر میشدم اسممو چی میذاشتی؟ :)
مادرمم خیلی شیک و مجلسی گفت اسمتو میذاشتم مصانه :||
خو مادر من حتما که نباید یه اسم بر وزن مصطفی بگی اگه هم میخوای بگی لااقل بگو مستانه :||
خداوکیلی شانس آوردم دختر نشدم وگرنه با این اسمی که مادرم میذاشت فری کلم پیچم نمیومد بگیرتم :|| آخه مصصصصاااانه هم شد اسم :||
فک و فامیله داریم ؟!!!!!

فرستنده : smj13سید مصطفی

این یکی دیگه آخرشه
یه دوستام زنگ زده 118اپراتوره یه خانوم بوده گوشیو برداشته همین که حرف زده دوستم عاشقش شده بعد رفته مرکز تلفن از روی شماره اپراتورش پیداش کرده و الانم نامزد کردن :))
نه خداوکیلی یکی به من بگه اینم رفیق مفیقه که من دارم :||

فرستنده : smj13سید مصطفی

پســر داییــم داش اس ام اس ٍ مخاطب خاصشو می خـــوند
" یکــی از فانتـــزیام این ٍ که واسه یه بــارم شده تو بم اس بدی "
مــامــان بزرگـــم: ایــــش!
پســرداییــم: مــامــانی فانتـــزی شمــا چیه؟؟
مــامــانی: ای بیشــور! معـــلوم نی دختـــره چی بش گفته داره به مــن میگــه خجــالت نمی کشـــی؟؟ فانتـــزی یعنـــی چی بی ادب؟؟
پســـرداییــم اومــد درسش کنــه گف: یعنـــی عقـــده!!
مــامــانی: عقـــده ای خــودتی و فک و فــامیلای ٍ مــامــانت! بی ادب! به مــادرجــونتـم(مــامــانٍ زن داییــم) می گی عقــده ای؟؟ عقــده ای دوس دختـــرته!
پســـرداییـــم:| بــابــا مَـــی چی گفتـــم؟؟! عقــده ای منـــم اصــن!
مــامــانی: ای ناسپــاس! حامــد(داییــم) واســت کم گذاشته؟ اندازه چنـــار شدی بعد عقــده ای شدی؟؟!
پســردایــیم:((((( غلــط کـــردم ... 
مــامـــانی: دور اَ جــونت قنــد ٍ عشـــلم! دیگــه اون کلمه رو به زبــون نیــاریا؟
حالا بــابـــا بزرگــم رفتــه خریــد یه چیــزی ُ یادش رفتـــه بگیـــره!
مــامــانی: فانتـــزی ٍ مــن این ٍ که یه بارم شــده چیــزی ُ اَ قلم نندازی!!
مـــا:O :))))))))))
بــابــاجون:-؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مــامــانی;) ;)
مـــامـــان بزرگــه دارم مـــن؟؟؟

فرستنده : امیر21

بابام اومده تو اتاقم میگه دوست دخترت اومده دم در کارت داره منم هول شدم گفتم ها چی کی مریم اینجاس 
یه خنده بامعنی بهم کرد گفت پس اسمش مریمه نترسرنیومده فقط خواستم ببینم اسمش چیه
خدا من و از دست پدرم ذوق مرگ کن امین

فرستنده : alim2

عاقا یه روز که از مدرسه برگشتم خیلی خسته بودم، رفتم بخوابم به داداشم گفتم من میرم بخوابم 2 ساعت بعد بیدارم کن. اونم گفت منم میخوابم ولی بیدارت میکنم و اومد اتاق منو رو تخت خودش خوابید و منم رو تخت خودم. خواب بودم که ییهو دیدم تلفن خونه زنگ میزنه، تو عالم خماری مثل موشک خودمو رسوندم به تلفن و برداشتم گفتم بله بفرمایید . . . داداشم بود!!! میگه حال نداشتم بلندشم بیدارت کنم گفتم زنگ بزنم تلفن تا هم ورزش بکنی هم خواب از سرت بپره !!!!!
آخه داداش فاصله تختمون چقدره مگه؟؟؟؟
داداشه مریضه ما داریم؟؟؟؟

فرستنده : محمد مهدی سلطانی

بابام چند روز پیش بازنشست شد.یه روز قبلش داش جلو آینه تمرین میکرد حرفاشو که میخواد تو مراسم فردابگه...
این گودزیلا کوشیکمون:واااااااااای بابا شیربننج فننی گرفته(شیزوفرنی)داره با خودیییش حف میزنه!!!
میترسیدم بابایی فردا بره یادش بیاد این چی گف خندش بگیره.تمریناتش زایع شه:))))
خدارو شکر به خیر گذش...

فرستنده : Iman

قرار بود برای یکی از همکلاسیای دخترم یه جزوه ببرم. بهم گفته بود زنگ میزنه یه آدرسی میده که جزوه رو ببرم اونجا. بعدازظهر با دوستم خونمون بودیم و داشتیم PES میزدیم. من پاشدم رفتم دستشویی، از شانس بد ما دختره هم همون موقع زنگ زد. آقا این دوست روان پریش ما گوشیمو برداشت با دختره سلام علیک کرد. دختره پرسید آقا مهدی هستن؟ این موجود اسکل فرصت طلب هم گفت نه رفته دستشویی. نیم ساعت دیگه میاد!
دختره :0
دوستم :))))
من بعد از اطلاع یافتن از ماجرا >:(
آخه من کی نیم ساعت تو دستشویی بودم که این دومین بارم باشه؟!
دوست آدم ضایع کنه داریم؟

فرستنده : Mehdi 19

امروز ظهر خواب بودم از خواب بیدار شدم دیدم بابام اومده تو اتاقم خوابه
بخاری هم تا آخرش زیاد کرده
منم حس انتقام جوییم اومد :D
لباس پوشیدم رفتم بخاری رو کم کردم 
من :D
بابام :(
بخاری :|
بعله من همچین آدیم

فرستنده : ♣♦♥♠ DesTinY ♠♥♦♣

آقا ما جمعه صبح خونه عموم دعوت بودیم برای صرف کله پاچه .
ساعت 6 اونجا بودیم کله هه گویا دیر پز بوده.
ساعت 9 بابام رفته سر قابلمه می گه اااااا پس این گوسفنده که هنوز داره بع بع می کنه 
جمع حضار :))))))))))))))))))
خلاااااااااااااصه
وقتی حاضر شد شروع کردیم ب خوردن پسر عموم محسن می گه اااااااااااااا بابا چرا ریشای این گوسفنده رو تمیز نکردید؟؟؟
حضار:)))))))))
پسر عموم :000000000
عموم :[[[[[[[
عموم که از عصبانیت سرخ شده بود پاشد محسن و بگیره زیره باره کتک محسن هم که فرار کرد 
آقا چهار ساعت عموم دوره سفره می دویید دنباله محسن و همه داشتن دیگه درو دیوار چنگ می زدن و زمین گاز می گرفتن.

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

به نظر شما اینایی که اسم خودشونو با یه پسوند joon میزارن تو فیسبوک،منظورشون چیه؟
1-خیلی خودشونو دوس دارن
2-بقیه خیلی اونارو دوس دارن
3-ناشی از کمبود محبته
4-همه ی موارد

فرستنده : MDA88

این خاطره واسه چند سال پیشه.
آقا یه روز خونه مامان بزرگمون دور هم جمع شدیم.خیلیا بودن.
بعد از ناهار همه خوابشون گرفت خوابیدن بجز منو دو تا پسر داییم.دیدیم شوهر خالم داره عین خرس خرناس میکشه.تو همین لحظه کرم درونمون قلقلکمون دادو پستونک بچه پسرخالم رو ورداشتیم گذاشتیم تو دهن شوهر خالم
آقا نمی دونید چه با اشتیاق داشت میخورد کاش اونجا بودید.ما هم داشتیم فرشا رو میجوییدیم که شوهر خالم بیدار شد.ماهم د فرار.
اونم قهر کرد رفت.هنوزم که هنوزه تحویلمون نمیگیره بدبخت.
یکی بهش بگه جنبه شوخی نداری شوخی نکن.ههههههههههه

فرستنده : رونالدو

به مامانم میگم زمستون سرده باید شیشه هارو دو جداره کنیم. بر میگرده بهم میگه فکر گرمای تابستونو کردی بچه! اونوقت که میپزیم!
من: (00)
سازمان بهینه سازی مصرف سوخت: 00(
یکی بیاد واسه گنجیشکای دور سرم دونه بپاشه
....فک و فامیله ما داریم!

فرستنده : mmlmml777

هفته پیش شارژ اینترنتم تموم شده. نزدیکای ظهر با مخاطب خاصم تماس گرفتم و گفتم باهام بیا کافی نت ؛ میگه ممنون زحمت نمیدم من نهار خوردم. 
من :(:(:(:(:(:(:(:(
کافی نت:(:(:(:(:(:(
کافی شاپ:(:(:(:(:(:(:(
مخاطب خاص دارم من.......

فرستنده : شوق پرواز

یه دختر عمه دارم سه سالشه
یه شب تو کوجه داشتم میرفتم خونه اونم همرام بود.نه که کوچه تاریک بود من دستشو گرفتم
اغا چشمتون روز بد نبینه
دستشو از تو دستم کشید و شروع کرد به فحش دادن
میگفت مگه کورم دستمو گرفتی
بسر که دست دختر نمیگیره
خلاصه که حسابی حالمو گرفت!!!
!!!!!@

فرستنده : یواش بخند

داشتم شام میخوردم که یه دفه یه مو تو بشقابم دیدیم رسمَن حالم بهم خورد
به مامانم میگم این یه طرزشه تو خوراکم مو میاد
میگه: من روسری سَرم میکنم موهای خودته!
آخه مامانِ گلم موهای من 2 متره؟؟!!!
مامانه داریم؟؟؟؟

فرستنده : THęTi̶Z̶

 


فک و فامیله داریم


این داستان رو یکی از دوستان برام روایت کرده.راست و دروغش رو نمیدونم!
آخه این همسایه اس دوستم اینا دارن؟؟؟
میگفت پسر همسایشون یکی دوهفته مدرسه نرفته بود البته این داستان برای آبان ماهه-مرد همسایشون بدوبدو اومده به بچه اش گفته.پسرم برو قایم شو همه معلمات دارن میان!!فک کنم اومدن زورکی ببرنت مدرسه یا حتی کتکت بزنن که چرا نیومدی مدرسه!!بدو قایم شو!!
پسره برگشته به باباش گفته نه جونم!بابایی خودت برو قایم شو!آخه من گفتم بابام مرده!!حالا هم اومدن هفتم!!خخخخخخخخخخخخ
باباش: 0---/----< (علامت اختصاری میت)
خودش: : :○))
معلماش:  :-((
من و دوستم: 

فرستنده : erfan100

میخواستم تحقیقمو تایپ کنم با داداشم نشستیم پشت کامپیوتر که مثلا ایشون بخونن من تایپ کنم, اگرم اشتبا نوشتم بگه تا درست کنم. بیشتر از چهل سطر نوشتم سرمو بلند کردم دیدم یا قمر بنی هاشم!!!!!!!! این خرچنگ قورباغه ها چیه من نوشتم؟! تازه فهمیدم انگلیسی تایپ کردم!!! جالب اینجاس داداشمم دارشت بر و بر منو نیگا میکرد!
آخه داداشه دارم من؟

فرستنده : niloofar

داداشم 20ساله که بودهروقت میگفت خودمومیکشم مامی وددی قربون صدقش میرفتن.
چندوقت پیش باخودم گفتم حالانوبت منه.
به مامی گفتم خودمومیکشم یهویه سیلی خوابوند درگوشم گفت:اول ظرفاروبشوربعدبروبمیر.
ینی سرراهیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:-((((((((((

فرستنده : setare

رشته ی من گرافیک.
من 2 هفته ای میشد رفته بودم خونه ی دوستم تا کارای عملی رو با هم انجام بدیم برا نمایشگاهی که 10 نفری قرار بود باهم بزنیم.
روزای اخر بود که بابش اومد اتاق تا یه سری به کارامون بزنه بعد کلی تحسین گفت: اگه خوب کار کنین برا شما 2تا یه نمایشگاه جور میکنم تا 2 نفری نمایشگاه بزنیم.
حالا وقت به اونجا رسید که دوستم اومد خونه ی ما....
باز کلی کار داشتیم که با کلی زحمت تموم کردیم که بابام گفت میخواد کارامون ببینه اومد نگاه کرد که ای کاش نمیومد .!
میدونین چی گفت؟
گفت اه بابا اینم رشته ای بر داشتین.؟ حوصله داریناا... اینا یعنی چی؟!؟!؟!
خوبه قبلش گفته بودم دوستم هایکلاسه هااااااااااااا...
چه خانواده ی با استعدادی دارم من!!!!

فرستنده : nily_tabgirl

مامانم تاساعت 11میخوابه بعد1چششوبازمیکنه ساعتونگاه میکنه میگه:ستاره دیگه واسه نهارگذاشتن دیرشده پاشو2تاسیب زمینی بذاربجوشه شب غذامیذارم.
شب هم که بابام میگه شام بایدسبک باشه نون وپنیربه خوردمون میدن.
مگراینکه شانس بیاریم ومهمون بیادخونمون.
غذاها دراین ایام:چلوگوشت چلوکباب مرغ باکلی مخلفات........
این ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟من آدم نیستم؟؟؟

فرستنده : setare

این خاطره لامصب مال ده دوازده سال پیشه ولی هنوزم که هنوزه عظمت خودشو از دست نداده.
یه مدت بود مامان ما متوجه شده بود خواهرم از سوراخ چاه حمام می ترسه و طرفش نمی ره..هرچی ازش می پرسید اغا مشکلت چیه از چی می ترسی؟؟
بچه لام تا کام حرف نمی زد...یه معضلی شده بود تو خانواده..بعد مدت ها فهمیدیم مشکل چی بوده...حدس بزنید..یکم فکر کنید می فهمید....
نتونستید بفهمید؟؟..
فکر کنید دیگه..
باشه می گم..بچه با خودش استدلال کرده بود این همه اب تو لگن به این بزرگی که از من خیلی بزرگ تره می ره تو اون سوراخ پس حتما منم می رم تو اون دیگه!!
می دونم می دونم حیف شد دهه هشتادی نشد..

فرستنده : chino

آقاروزجمعه ازمون داشتم ساعت7بیدارشدم بابام هم ازخواب بیدارکردم وگفتم منوبرسون,حالاشب قبلش هم بابچه هارفته بودیم سالن(اینوداشته باشین فعلا)اقابابام فازخواب ولی بلندشدمنو برسونه,نرسیده به محل ازمون دیدم دریه دبیرستان دخترانه وایستاد(که سالن هم داشت)دیدم داره نیگامیکنه گفتم چیه?گف برودیگه?گفتم کجابرم,اینجاکه دخترانه اس,گف مگه نمیخوای بادخترا فوتبال بازی کنی?:}
فک کنم بابام هنوزلودنشده بود!:)

فرستنده : M/S{Paydar}

داداشم قبل ازاینکه زن بگیره صبا پامیشد بره سرکار (فهمیدین چه داداشه مستقلی دارم من؟)هیچی دیگه صب پامیشد میامد تواتاقم سشوار بکشه(موهاشو درس کنه)حالا فرض کن من درعمق خواب صدای سشوارو...
حالامیگم خاموشش کن شعرمیخونه پاشوپاشو بیدارش کن از رختخواب صداش کن میگم تواونو خاموش کن باشه بیدار میشم دوباره میخونه دروغ نگو دروغگو هرجابودی جان کوچولو باصدنفر همرات بود.
دیگه دارم به مدرکش شک میکنم!اخه این داداشه مندارم؟؟؟خیرسرش دهه شصتیه.صدرحمت به گودزیلاها...........
سازمان کشف استعدادها>>>::///
دانشگاش...........اخه چراااااااااااا؟؟؟؟
مدرکش....نمیخوام باور کنم......!!!!!!!!!!

فرستنده : باب افسنجی f.m

بابام اومده تو اتاق قاب عکس بچگیامو دیده(3-4 سالگی)بهم میگه:نره خر ببین قبلنا چه ناز بودی :ا
لا مصب انقد ابراز احساساتش وسیعه که تو حلقم جا نمیشه:ا

فرستنده : همونیم که نمیدونی کیم

تو خونه تنها بودم با سر و وضع بوووووووووق! با صدای زنگ از جام پریدم آیفونو برداشتم گفتم: کیه؟ صدای غریبه: آبیاریه خانوم! یه لحظه تشریف بیارید دم در!!!! وااااای کی حوصله داره سو وضعشو درست کنه؟! با کلی اخم و تخم آماده شدم رفتم دم در دیدم داداشمه!!!!!!!!!! چند روز بعدش با مامانم نشسته بودیم صدای زنگ آیفون اومد مامانم گفت پاشو ببین کیه, آیفونو برداشتم صدای غریبه: از اداره گاز مزاحم میشم!!! من: مثل طوطی اداشو در آوردم, از ادااااره یه گازز مزاحم میشممم بعد گوشی آیفونو گذاشتم! مامانم گفت واااا چرا همچین میکنی دختر؟ گفتم نیماس الکی فیلم بازی میکنه چند روز پیشم همینکارو کرد. چند دقیقه بعد یکی از دم در داد زد خانوم میگم از اداره گازم, ادای منو در میاری؟؟؟؟؟؟؟
آخه داداشه دارم من؟ (فداش بشم)

فرستنده : niloofar

یه بارم بابام اومد ایفون( اف اف) خونرو درست کنه درست کرد به شکلی که هر کی زنگ بیرون رو میزد در باز می شد بد ما از تو می زدیم صدا زنگ میامد اصلا یه وضعی بود

فرستنده : heeeelma

خواهر کوچولوم با یه حس جالب و مغرورانه ای نشسته بود.
یهو برگشت یه عموم گفت :برو زنت رو طلاق بده.
عاقا چشای جمع شد آآآآ
عموم گفت چرا؟
برگشت گفت همینی که شنیدی ؟ من دوستش ندارم 
برو عوضش کن
فک فامیله داریم ما؟!

فرستنده : حلقه آبی

دایی جان منو تو راه آرایشگاه دید...
گفت:کجا میری؟
گفتم:آرایشگاه
گفت:اونجا چیکار داری؟!
گفتم:میخوام برم تخم مرغ بخرم!!!
اینم فک و فامیله ما داریم بخدا!!!

فرستنده : *+*A~g~h*+*

کلاس داشت تموم می شد و داشتم حضور و غیاب می کردم که یهو دیدم یه نفر در رو با لگد باز کرده و با مهارت هر چه مشابه کماندوهای ارتش پشتک زنان وارد کلاس شده و بعد وایساده درخالی که با دستاش ادای تفنگ رو در میاره منو نگاه می کنه وقتی دید کلاس پر آدمه خیلی خونسرد تفنگشو میذاره کنار کمرش با خونسردی هر چه تمامتر اومده جلو میگه ببخشید پسرخاله فکر کردم کلاست تموم شده 
پسرخاله من قراره فلان دانشگاه فلسفه درس بدم به نظرت امکان داره هیئت علمی بشم ؟؟؟؟( ایشون دانشجوی دکترای فلسفه است حدود 31 سالشه) منم فقط با لبخند نگاهش کردم 
این جفنگ کاریاش به کنار متوجه شدم مخاطب خاصش تو کلاس منه این اداها رو برای اون در آورده بعد میگه نندازیشا دختر ماهیه 
حالا فهمیدید من بیچاره تو چه خاندان متشخص بزرگ شدم ؟؟؟
این پسرخاله است من دارم ؟

فرستنده : mk1985

خواهرم اومده {ده هشتادی}می گه باید با داداش دوست من دوس ب شی ویلا گوشیتو خورد میکنم منم گفتم نه برو بابا درس دارم اونم گیافشو مثل موشا میکنه و میگه البته در حال گریه کردن آجی جون تورا به خدا رحم کن وبیا با داداش دوستم دوس شو داداشش گفته که اگه کاری کنی که خواهرت با من دوس شه در عوض من برات یه ماشین می خرم . منم گفتم تو چرا ان قدر ساده ای من با اون دوس نمی شم خواهرمم گوشیمو گرفتو از بالای ساختمان شوتش کرد پایین آلان من عزادار گوشیمم که تازه 3روز بیشتر نبود که خریده بودم.

فرستنده : محدثه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد