Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری بیستم )


فک و فامیله داریم


زن دایم زنگ زده میگه علی بیا مطبم کارت دارم رفتم اونجا ب منشیش میگم خانم دکتر هست میگه میخواین ببیندشون میگم اره میگه 15000ویزیت بدین بعد زنگ زدم بهش میگم زن دایی این میگه ویزیت بدم میگه اره دیگه باید بدی ویزیت دادم رفتم تو میگه خسیس شدی ها میگم کارت چی بود میگه ماشینمو ببر کارواش 
من)))))))))))))))))@
و باز من(((((((((((((@
فک کنم اینبار ز میزنه میگه بیا مطبمو طی بکش

فرستنده : alim2

داشتم تو خیابون راه میرفتم یهودیدم ماشین پلیس پیچید جلوم دوتا سرباز پریدن بیرون باجدیت تمام زدن بهم ب دستم دستبند زدن بردنم تو ماشین بعد میبینم دایی من جلو ماشین نشسته میگم دایی چ خبر شده میگه هیچی چند وقته بیکار بودیم خواستیم مانور انجام بدیم 
اخه شما بگین در حد مرگ ردن بهم بعد میگه مانوره
دایی منم خل وچلیه واسه خودش مثلا دلش خوشه پلیسه

فرستنده : alim2

اغا من دانشجو دامپزشکیم.
امروز بد جوووور سر درد داشتم به بابام گفتم یه فشار از من بگیر بی زحمت.
وقتی پمپ فشارسنجو بستم به دستم مامانم یه نگاه عمیق به من کرد گفت میگم گاوا هم فشارشون میره بالا که شما فشارشونو بگیرین؟؟!!!!
اخه مادر من یعنی موقیت بهتر از این نبود شما این سوالو از من بپرسی؟؟؟؟؟
ینی واقعااا من انقددد شبیه گاوم ؟!؟!؟!:(
مامانم :))))))))))
بابام :DDDDDDDDD
منه گاو :((((((((((((
گاو من :))))))))))))))))
فک و فامیله ما داریم؟؟:(
مامانه من دارم؟؟؟؟؟:(

فرستنده : kholmalang

پسر عموم (دانشگاه آزاد میخونه خونه کرایه ای به دوستانه) شاکی بود بدجور گفتم چی شده؟
میگه زنگ زدم بابام میگم پول بریز به حسابم
بابام میگه مگه یک ماه پیش چهل تومان به حسابت نریختم!!
من((
پسر عموم)))
عموم000
حساب کتاب دقیق!!
خو اخه عمو جلن هر ماه که 45 تومان فقط یارانه که حق این بنده خداست....
دیوار که نیست بریم سیگار بکشیم که روش نوشته سیگار=مرگ

فرستنده : ImanPuls

داریم نگاه اخبار میکنیم میگه یه قطار دیشب چپ کرده خواهرم میگه حتما سرعتش زیاد بوده!داداشم میگه شاید هم سبقت غیر مجاز گرفته!!
من؟؟؟
راه و ترابری کشور{{{
جاده ابریشم""
لایه کشی قطار||

فرستنده : ImanPuls

الان مامانم اومده تو اتاقم منم دیگه فرصت نکردم این صفحه هارو مینیمایز کنم.نگاه می کنه میگه: که فک فامیل ماداریم؟
بعدشم نیشخونم می گیره میگه:آره فک فامیله دارم مصلا یکی مثل تو.
بعدشم گذاشت رفت بیرون.
این خوش خنده ام باعث اختلاف بین ما میشه آآآآ.

فرستنده : 1alaf

اون موقع که من ماشین داشتم هرکدوم از اعضای خانواده برا کوچکترین جاهااااا هم باماشین من می رفتن آآآآ.ینی این بابام اگه میشد دستشویی رو هم باماشین من می رفتآآآآآآ.در این حد
حالا که چند هفته اس ماشینمو فروختند تا میام سوییچ ماشین دیگرو بردارم مامانم+بابام(چند وقت دیگه عمه و عمو و...) میگن:کجا؟؟؟یا میگن:با ماشین کار داریم 
ینی عمرا بذارن من برونم.!!!!!! 
حالا میام میگم خب نمی ذارین که خودم برونم پس بیاین منو تا یه جایی بروسونین لاعقل.میگن: حالا کجا میری؟
بعدم اگه مسیرم دور باشه می گن برو سر خیابون ماشین بگیر.
اگرم تقریبا نزدیک باشه می گن:دو قدم راهه دیگه خودت پیاده برو
خب شماها که نمی خواستین به من ماشین بدین اصلا چرا ماشینمو فروختین هاااااا!! نه چرا؟؟؟وعده وعیدا یادتون رفته؟
از من به شما وصیت هیچ وقت به وعده وعیدای والدینتون گوش فرا........
جای خالی را خودتون پر کنید:دی

فرستنده : 1alaf

یکی از فامیلامون کچله!!!!!!!!!
یه سری خونمون مهمون بود!
مامان بنده هم داشت تخمه بو میداد!
همینجورم تو عالم خودش میخوند تخمه بومیدم ب تو نمیدم کچل بوگندو!!!!!
خلاصه ازاون روز ب بعد در فامیل هیچ مشاهده ای دال بر خوردن تخمه از طرف شخص محترم فامیل ما نشد!!!!!!!!!!
مامان 6 تا لایک داری والله!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : farnaz

داشتیم شام می خوردیم بابام ازم می پرسه الاف ترم چندی؟
من:( ینی نمی دونی؟؟؟؟؟
بابام:نه!!!!!!واسه چی باید چیزای بی احمیتو تو ذهنم نگه دارم؟
من:|
بعد از چند دقیقه یهوویی گفت:تو که ترمتو نمی گی می ترسی بفههمم چقد دیگه باید تموم کنی که حتما با این وعض درس خوندنت تموم نمیشه.حداقل بگو چن سالته؟
من:0 بابای من ینی سنمم نمی دونی؟؟؟؟

خداییش ما دو تا بچه بیشتر نیستیم.بابامم حافظه اش توپه توپه!!!!!.داره phd می خونه.
من موندم ینی من انقده براشون بی اهمیتم؟؟؟؟
واقعن اگه مثل این رفیقم حساس بودم تا حالا یه بلایی سر خوردم آورده بودم آآآآآ.
ولی برعکس بنده در  khosh-khandeh هستم در خدمت شما 

می رم یه تسته DNA بدم اگه نیومدم بدونین دیگه:دی

فرستنده : 1alaf

فرهنگ لعات مامان من توی خونه:
هیزوگام:ایزوگام
موبن:موبایل
پراج:پراید
اس نس: اس ام اس
ساندیچ:ساندویچ
کلا عاشقتم مامانیم. به افتخار همه مامانای ایرانی بزن
لایک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه بزن کف قشنگه رو

فرستنده : respina

رفقا تازه فهمیدم چی کشیدید از دست این دهه هشتادیا که انقد می نالید ازشون
دیشب خونه بابابزرگم نشستیم سر سفره یه دختر عموی 4 ساله دارم قد یه آدم 40 ساله میفهمه
برگشته به دختر عموی 6 ماهم میگه آیلار خدارو شکر از دسته مامانت راحت شدیااااااااااااااا
حالا چی مامانش داشت بهش شیر میداد بعدش که کارش تموم شده داده دست باباش آیلار تا یه لقمه غذا بخوره
یعنی بعد این حرفش کل خونه رفت رو هوا
الان فهمیدم لقب گودزیلا و دایناسور و هیولا واسه ده هشتادیا خیلی کمه
یه چیز ناشناخته ان به خداااااااااااااااااااااااااا

فرستنده : زبل خان

تا حالا دقت کردین که رو تابلوی سردر اکثر تاکسی تلفنی ها عکس بنز و بی ام و و لامبورگینیه، بعد جلو درشو که ببینی پراید و رنو و پیکان پارکه!!!
تاکسی تلفنی های متوهمه داریم؟!

فرستنده : Mehdi_72

برادر زاده ام پنج سالشه، زنگ زده بهم می گه: عمو جون! گفتم جون عمو… گفت: کی میخوای بیای خونه ما؟ گفتم: همین روزا میام عزیزم. چطور…؟ گفت: اَه! گفتم: چیه عزیزم چرا ناراحتی؟! دوست نداری بیام؟! گفت: اگه اومدی یه قولی بهم میدی؟ گفتم: بگو عزیزم حتما! گفت: قولِ قول؟! گفتم: آره فدات بشم قول میدم. گفت: قول میدی اومدی خونه مون خرگوشی که تازه خریدم رو نخوری؟!
عاقا شما مهرت دارید بگید من اینو چطور بکشم بگن به مرگ طبیعی مرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه برادرزاده متوهم من دارم؟

فرستنده : icasanova

مــــامــــانم اوووومده میگه یه پست ســــــرکاری بذار تو  khosh-khandeh
چهـــــارتافحش به عــــــمت بدن بخندیم 
من ¯\_(ツ)_/¯
مامان خانوووم :)

فرستنده : Shey2nak

بچه ی همسایه مون رفته سرکلاس،علوم داشتن. پناه بر خدا اجازه گرفتن که بلد نیستن، مثل ما هم آقا و خانم نمیکنن،اسم کوچیک معلماشونو صدا می زنن..
خلاصه پاشده گفته:آخه ما یاد بگیریم کرم ها چه زندگی ای دارن، میکروب چیست؟ چه اهمیتی داره؟؟؟!!! درس زندگی به ما بدید؛چیزی که بزرگ شدیم به دردمون بخوره..!!!!
در مورد ازدواج...رفتار اجتماعی... طرز صحبت..!!!
معلم بدبخت خفه خون گرفته..
ما همسن اینا بودیم حرف زدن عادی مونو بلد نبودیم چه برسه به این غلطا...
خدایا تـــــــــووووووبــــــــــه
دانش آموزای مثلا دبستانی مملکت ما داره؟؟؟؟!!!!

فرستنده : D$D$D

 


فک و فامیله داریم


ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺏ ﺟﻮﺵ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺘﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻗﻮﺭﯼ ﭼﺎﯾﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺏ ﺟﺎﺵ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻭﯽﻗﺭﻣﻪ
سبزی مﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺗﻌﺠﺐ ﻻﻝ ﺷﺪﻡ!!!ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪ ﻏﺬﺍﻫﺎﺵ ﺧﻮﺵ ﻣﺰﻩ ﺍﺱ
ﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎ ﺟﯿﯿﯿﯿﺰ ﻭﺍﻗﻌﻦ!!!!!!!

فرستنده : dr.gh

مادربزرگم آلزایمر داره. با ما زندگی میکنه . بعد اون روز گیر داده به من میگه مش احمد . هر چیم میگم بابا من میلادم گوش نمیده . بابام اومده ازش میپرسه مامان مش آحمد کیه به این میگی ؟ میگه شوهر مش صغرا دیگه 
بابام میگه اون که 20 سال پیش مرده میگه ن زندست ایناهاش . من موندم مادربزرگم اسم خودش یادش نیست اونوقت چطور اونارو یادشه ؟؟؟؟
من :((
بابام :((
مادربزرگم :)))
استاد سیدا مرد حافظه ی ایران :((

فرستنده : milad

شب امتحانه و من دارم همین طوری حرص می خورم مادر بزرگم میگه : جواد چته؟ منم میگم که : وای نمی دونی ((استرس)) شدیدی دارم!!!!!
بعد از چند ساعت اومده از من می پرسه جواد تو چی داری؟ ((sms)) داری؟ منم میگم نه بابا استرس دارم!!!!!! رفته از مادرم پرسیده میگه: جواد چی میگه هی چپ و راست میگه sms دارم ؟؟؟!!!! مادرم که داشت از خنده می ترکید گفته که بابا این میگه من دلشوره دارم!!!!!
خداییش فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! 
بزن لایکو

فرستنده : javad007

از بیـــرون اومدم رفتم تو اتــاقم میبینم بعـــــــــــــله بــابــام رفته تو حمـــومٍ من!!!!!
مـــن: بـــــــــــــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــــــا!!!! با اجازه کی رفتــــی تو حمومٍ من؟!!!!!( اوجٍ عصبــانیت)
»»سکـــــــــــــوت««
مـــن: مگه نگفتم کســی حق نداره بره حمومٍ مــــن؟!!
»»سکـــــــــــــوت««
مـــن: بابا به قرآن سرمو میزنم تو دیوار کم منو عذاب بده!!! چرا رفتــــــــــــــــــی؟!
»»سکــــــــــوت««
مـــن: بابایی؟! باباجونم؟!! امیــــر فدات چرا جواب نمیدی؟!!(اوجٍ تشویشُ نگـــرانی)
رفتم پایین میگم مــامــان بابا رفته تو حموم جواب نمیده!!!!!
مــامــانم: یــــــــــاخدااااااااااااااااااااا!!!!
آقا رفتیم هی صدا هی در بزن!! دریغ از جواب قلبم داش میومد تو حلقـــم میخواستم دیگه درُ بشکونم!
بــابــام با یه لبخندٍ ژکوند درحالیکه حوله ی منم تنشه اومده بیرون میگه:
" دیــدی امیــــر؟ میتونستی منُ از دس بدی, گاهی وقتا خیلی زود دیــر میشـــه ... دیگـــه هیــچ وقت این رفتارو با مـــن نکــــن.. آوریـــن پســـر خوشگلـــم"
مــن:| مــامـــانم:)))))))
خدا وکیلی باباس مـــن دارم؟!!!!!!!!!!!!! آدرسٍ عزراییلو کسی نداره؟!!! منو با خودش ببره؟!!!!!!!

فرستنده : امیر21

عاغا اومدم تریپ لاتی تو خونه بردارم گفتم به من میگن عربعلی.یه دفعه خواهرم(هشت سالشه)
گفت به من میگن عسگر دراکولا.وختی باهام حرف میزنی پایینو نیگا کن.عاغا ما فکمون خانوادتا زمینو از شدت کوبش تخریب کرد. بخدا این ده هشتادیا آدم فضایی اند

فرستنده : amirsaman

امروز گوشیم رو دادم بہ بچہ 6ماہ آھنگ بخونہ واسش.یھو مامانم اومدہ میگہ بگیر اون گوشی انعکاس دارہ واسہ بچہ مضرہ بعد دختر خالم اومدہ میگہ اشعہ دارہ خیلی خطرناکہ.

فرستنده : Hamed

شهریور که نتیجه کنکور اومد شب تا صبح گریه کردم.
مامانم:از بس احمقی
خواهرم:عقل نداری
به بابام گفتم میخونم برای سال بعد گفت تو اگه درس خون بودی امسال قبول میشدی.
هلاک این خوانواده ام با این همه تشویق کردنشون.

فرستنده : m a h l a

یکی از آشنایان عموی جالب بنده فوت کرده بود،عموم رفت کمک کنه واسه مراسم ختم.آخر مجلس خانم اون خدابیامرز میاد به عموم میگه: دستتون درد نکنه مرسی واقعا زحمت کشیدین شرمنده کردین بخدا .عموم : خواهش میکنم قابلی نداشت ایشالا قسمت خودتون بشه!!!!!!!!!!
خانم اون خدابیامرز(00) 
عموم :( 
عزراییل(0000) 
عمو مادایم آخهههههههههه؟؟؟؟؟؟

فرستنده : Qazanfar

بعد دو ماه فهمیدم....
فهمیدم....
.
.
.
آره داداشه 5 سالم با مسواک من مسواک میکرده....
من:(o O)
بحران اقتصادی:$$$
شرکت سنسوداین:( )
دوباره من در این حالت:(^_^)

فرستنده : amir

اقا این چ وضیه دختر خالم 7سالشه تازه گوشی خریده هرجا میرم امارمو میگیره ی بار بیرون بودم بهش گفتم هستم خونه زنگ زد خونه مادرم گفت نیس زنگ زد بهم هرچی از دهنش اومد بهم گفت
گفتم ب توچه من کجام؟ با گریه میگه چرا با احساسات من بازی میکنی قط کرد 
اینم از دختر خاله پرو و با احساس من !!!!!!!!!

فرستنده : alim2

عاغا ما یه عمر تو محلمون راه میرفتیم هیشکی به ما سلام هم نمیکرد یه بار با دوست دخترم تصمیم گرفتم از محلمون رد بشم...
همه بچه محلام:سلام آقا امیر بلاخره رفتی غاطی مرغا...
دختر عموم رو به دختره:حواست بهش باشه سر و گوش امیر خیلی میجنبه..
و در آخرین لحظات بابام رو دیدم که رو به دختره گفت:سلام دخترم خوبی....بعد رو به من:امیر امشب خونه بیای از سقف آویزونت میکنم به نفعته یکی دو روزی نبینمت....
خیلی خوش شانسم نه ؟ میدونم.......
آخه فک و فامیل و دوست و آشناست من دارم؟؟؟؟

فرستنده : amir

تو خیابون داشتم راه می رفتم که دوتا از این بچه ابتدایی ها(منظورم چهارم پنجمه) سوار دوچرخه یه تیکه ی خیلی گنده بهم انداختند که از گفتنش واقعا معذورم, این قدر تیکش گنده بود که فکر کنم اگر تو فیس بوک این حرف رو بنویسم همه ی 2میلیارد نفر عضو فیس بوک بلاکم کنند, می خواستم کتکشون بزنم ولی گفتم میرن باباهاشون رو میارن.
دیگه تصمیمو گرفتم که خودکشی کنم جایی برای خودکشی سراغ ندارین که هیچکی نتونه جنازمو پیدا کنه؟

فرستنده : hamid

خواهرزاده‌ام وقتی میگه: این چیه؟؟؟؟ یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر سالم نیست

فرستنده : ***TAHA***

سنِ من بستگی به خواستِ مامانم داره!
یه وقتا میگه "اَه!خرس گنده! فکر کردی هنوز بچه ای؟ این کارا دیگه از تو بعیده!از سن وسالت خجالت بکش!"
یه وقتا هم میگه " باز حرف مفت زد! آخه بچه چن بار بگم تو دخالت نکن! حالا مونده این چیزارو بفهمی!"
:)))))))

فرستنده : fatooproxy

یه مامان بزرگ دارم،فیلمیه به مولاٍ،هر وقت تو ماهواره آهنگای سعید شایسته رو میزازه بدو بدو میاد میگه آخجون عشقم،بابابزرگمم میخنده فقت
سعید شایسته:0
بابابزرگ:))
مامانبزرگم:=)
غیرت فردین:((
مامان بزرگای قدیم:9

فرستنده : p@aris@97

فک و فامیله داریم


خلاصه در یه جمله:بابام نشسته داره عمو پورنگ نیگا میکنه و اما ...................
.
.
.
مادرم داره خاله سارا و پنگول میبینه!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!
اوضاع مارو میبینید؟!؟!؟!؟

فرستنده : ice bOy

پسر عموم 2سال و نیمشه به زرشک میگه گومبا به کنترل میگه گومباگولا
من :ااااااااا
لغت نامه دهخدا :(((((((
مرکز گفتار درمانی :(((((((((((
پسر عموی فرهنگ لغته ما داریم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : m a h l a

رفتم خونه عمم؛ پسر عمم)8سالشه(داره سیب میخوره ب من میگه میخوری میگم اره میگه خب برو واسه خودت بیار یکم نگاش میکنم بعد باز میگه واقعا میخوری میگم نه میگه میخوردیم بهت نمیدادم 
من)0،0(
سیب @@@@@
دهه هشتادیا$€£¥¢₩§^^^

فرستنده : alim2

یه خواهر زاده دارم خیلی بی شعوره......اصلا سوتی نمیده بیام اینجا بنویسم.....کصافططط.......به کی رفته نمیدونم.......دو تا سوتی از این فسقلی نمیتونم بگیرم..........آخه دایی هستم من

فرستنده : وریا رستمی

دخترداییم بادخترچهارسالش اومده خونمون دخترش از درودیوار بالا میرفت مامانش یهش گفت محیا قول ندادی اومدیم خونه عمه شیطونی نکنی ؟
دختره خندیدو گفت: گولت زدم.
اینا آدم بچه نیستن نمیدونم چی ان؟؟؟؟؟؟

فرستنده : savrina68

رفتم خونه خالم؛ خالم بهم میگه علی میوه میخوری میگم نه ممنون میگه اه تارف میکنی میخوری دیگه گفتم بگم نه ناراحت میشه گفتم باش میخورم گفت خب هست تو یخچال برو واسه خودت بشور
این از خاله مهمان نواز من هی خدا

فرستنده : alim2

اغا من خدا تومن دادم ی شلوار از این پاره ها بعد ی شب رفتم خونه مادربزرگم شب اونجا خوابیدم صب ک بیدار شدم با ی فاجعه ربه رو شدم دیدم شلوارم دوخته شده بعد ب مادربزرگم این و چیکار کردی میگه دیدم پارس گفتم واست بدوزمش 
من))))))))))))))))@
شلوار من((((((((((((((@
مادربزرگم¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿@
و دیگر هیچ..........

فرستنده : alim2

بعد عمری رفتم خونه عموم...عموم سر راه منو دیده ....میگه رفتی خونه ی ما به خانومم بگو غذای مورد علاقه ی منو درست کنه...گفتم خوبه امشب و یه غذای درست و حسابی افتادیم....دیوار بتنی  khosh-khandeh بریزه سرم اگه دروغ بگم.......بهمون شام سیب زمینی آب پز دادن...... من :-s علاقه عموم =p~ اون رستوران با کلاسه ی برج میلاد /:) فک وفامیله غذا پسند ما داریم...تحریم ها :d

فرستنده : وریا رستمی

دیشب به بابام میگم من میخوام برم گواهی نامه رانندگی بگیرم میگه برو خیلی خوبه تو استعدادشم داری راننده ی خوبی میشی میگم مرس بابا جونم پس فردا 200هزارتومن بریزبه حسابم میگه آخه تو خرچرونم نیستی میخوای ماشین برونی!!!!!!!!
فک و فامیل مارا جونشون بگیر پولشون نگیر

فرستنده : e.i.y.70

از دانشگاه خسته و کوفته اومدم تو کــانونٍ مهــر و گرمٍ خونواده!! بابا و مامانم داشتن کاهو سکنجبین تناول میکردن,
مــن: ســــــلام!!!!
بابام تا منو دیـــده: اومــــدش ! اومــــدش! 
بعد همه کاهوارو کرده تو دهنش سکنجبینم با یه حرکت زد به نوش!!!!!!
مـــامـــانم: واییییییییییییییییییی تو این خونه نمیشه یه چیزی رو با آرامــش خورد, ایـــمانُ تازه خوابونده بودمااااااا اوووووووووف!!!
خو والدیــنٍ عزیـــز منو ایمـــانُ نمیخواستین چرا بچه آوردیـــن؟!!!!!
مــامـــان باباس داریم منو ایـــمان؟!!
میدونم شمام دلتون خواست ولی به جونٍ پسرٍبزرگم منم نخوردم!!!!!!!!!!!!!
مامان نمیخندی! باباهم حق نداری پستایٍ گل پسرتو بخونــــــــــی! درضمن نخند شما هم!!!! دهههههَع!
فقط من:(

فرستنده : امیر21

رفتم خونه میبنیم لــپ تاپــــم وسطه، میگـــم کی اینو آورده بیرون؟ :دی
بابام میگه : شـلوغش نکـــن،
بچه ی هـــــمسایه اومـــده بود داشت تلویزیون خراب میکرد، اینو دادم بهــــش راحت باشه
خدایا ســــــایه بابامـــــــو از ســـــــرم کم نکنیا :|

فرستنده : Shey2nak

بابام رفته مغازه سی دى بخره به فروشنده گفته سی دی حمید یگانه دارین؟ فروشنده گفته اسمش محسن یگانه هستا! بابامم واسه اینکه کم نیاره میگه ای نامرد خودش به من گفت اسمش حمیده که!!!
فروشنده :O
بابام :)))
محسن یگانه :OOO

فرستنده : Shey2nak

داداشـــم ، بابامو مجبور کرد باهاش شطرنج بازی کنه!
بعد بابام داشت میباخت اسبشو یه خونه اضافی حرکت داد!
داداشم بهش گفت:
بابا این اسبه، شتر نیست که!
بابام شطرنج رو ریخت به هم و گفت:
پاشو برو گمشو پسره بی شعور اگر احترام بزرگکوچیکی حالیت میشد این حرفارو نمیزدی
همش تقصیر اون مامانته لوس بارت آورده!
زن بیا تحویل بگیر این پسره لاتت رو!
من : ((0_- ))
داداشم : :(
بابام : :|

فرستنده : Shey2nak

چند وقت پیش با بابام رفته بودیم خرید یه سوتی داد در حد آبشار نیاگارا!!!!
میخواست زنگ بزنه خونمون دیدم رفت و برگشت گفت زود باش بریم گفتم چیه چی شده؟!!!
هیچی دیگه رفته بود یه سکه رو زوری میخواسته بکنه داخل تلفن کارتی و زنگ بزنه یه نفر از پشت بهش گفته برادر این تلفن کارتیه!!!!
نه خداوکیلی اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!!!!

فرستنده : smj13

خواهرم فهمیده از بچه اش سوژه میگیرم تو  khosh-khandeh مینویسم، میگه:بچه ی من ؟! بچه ی من؟! نه واقعا بچه ی من ؟!
تهدیدم کرده که میری  khosh-khandeh از بچه ام عذر خواهی میکنی..
خواهر بچه دوسته؟؟؟؟!!!!
از همین تریبون:
اعلام می کنم ده هشتادیا ،حتی نودیا
شما که الان تو این سن موجودات کمیاب و نادری هستید برا خودتون،قطعا مملکت رو با خیال راحت به شما میسپاریم که موفق خواهید بود.. :))خخخخخخخ خوب عذر خواهی کردم؟؟

فرستنده : D$D$D

فک و فامیله داریم


مامانم برای تنوع در لیست غذای خونواده آبگوشت یه شهر خاص رو درست کرد که فقط گوشت و لپه و سیب زمینی داشت.
غذا موند ..هیشکی نخورد.
فرداش دیدم داره رب قاطیش می کنه با دوتا لیمو امانی که بشه قیمه ی خودمون..
به همه راپرت دادم خخخخخخ اونم خورده نشد
برای شام احتمالا بریزتش تو آبکش،بعد مواد مونده رو با تخمم مرغ به کوکو تبدیل کنه...!!!
مامانه سرتق در امر ابتکار آشپزی که داریم؟؟؟!!!! :)

فرستنده : D$D$D

دیشب زنگ زدم به بابام میگم بخاری گذاشتیم ولی خونه پر شده از بوی گاز
میگه به شوهرت بگو شیر اصلیشو امتحان کنه میگم همه کار کردیم ولی باز بوی گاز میده 
میگه پس قسممتون اینه که دچار گازگرفتگی بشین!!!!!
داداشم از اون ور داد میزنه اول کارت سوخت منو میدادین بعد میمردین!!!
ینی واقعا قلبشون از عشق آکندسااااااا.

فرستنده : fazi18

امروز بابام چنان زد پس کله ام که سیستم عصبیم به هم ریخت یه ربع بندری میزدم بعد بهش میگم چیه؟ چرا میزنی؟
میگه اینم سوژه برو تو قسمت فک وفامیله داریم  khosh-khandeh بذار
باباهای شما هم انقد به فکر شما هستن یا بابای من انقد به فکر منه؟
جدیدا یه حسی بهم میگه از تو جوب گرفتنم!!!!!!

فرستنده : icasanova

پسرعموم یه دامداری داره و کشاورزی کار میکنه تابستون رفته بودیم سر زمینشون یه خربزه پاره کرد و گذاشت جلو ما یه ذره خوردم بعد اومده میگه چرانخوردی بخور اگه نخوری میریزیم جلو گاوا.....
آخه این پسر عموست من دارم...

فرستنده : s@jj@d

الان تو سایت دانشگاهیم یه دختره اومده کامپیوتر جلویی رو روشن کنه ولی هر کاری میکنه همش یه بووووووق ممتد میزنه که ولم کن اما دختر همچنان تو کیس رو نیگا میکنه
اصلا این علوم پزشکی زاهدان دانشگاه نیست دیوونه خونه س!!!!!!!!!!!!
فک کنم این دختره مادر علم پزشکیه ایران بشه چون با این کاراش پدر علم پزشکیو به باد فنا داده!!!!!!!!!!!

فرستنده : حسین از زاهدان

دیروز دیدم دوستم پکره.
بهش می گم چته؟می گه نپرس.امروز اومدنی به دانشگاه با خانواده ام دعوام شد.الان اصلا حس و حال زندگیو درس و دانشگاهو ندارم.
حالا منو از خونه پرت می کنن بیرون. چند ساعت بعد با کلید خودم دوباره میرم خونه.:دی
این بچه ها که اینقدر راحت ناراحت می شن و ناامید از زندگی موندم اینا مشکل دارن یا من؟ینی رفتارای من عادیه؟؟؟؟؟؟نگران نباشم؟
کارمون از فک فامیل گذشته.دوسته ناامیده ما داریم؟

فرستنده : 1alaf

خداییش راسته راسته
چند هفته پیش باخواهرم بد دعوا کردم دیگه خانواده ماهم که طرفدار پروپا قرص اون من مقصر شدم و...
چند وقت پیش اومد تو اتاقم و رفت رو نرو من.هی گفتم برو سربه سرم نزار تو کتش نرفت.می گفت دوباره می خوای بابا مامان از خونه پرتت کنن بیرون؟
منم دیگه راهی نیافتم جز اینکه مادرمو صدا کنم.گفتم بیا این دخترتو جمع کن
اومد گفت عزیزم بیا بریم.دیدم رفتن تو اتاق مثلا مامانم داره نصیحتش می کنه.فکر کن الاف نیست. مردهههه. اصلا تو فکر کن تک فرزندی با اون کاری نداشته باش.
به قول یاس از چی بگم برات؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه فردا رفتم معتاد شدم بدونین کمبود محبت داشتم 

فرستنده : 1alaf

دختر خالم سه سالشه وقتی کفری میشه 
میگه خدایاااااااااا وندااااااااااااااا..........
روزگارو ببین صدای بچه رو هم در آورده

فرستنده : savrina68

دارم رو پایان نامه ارشدم کار میکنم ،24 ساعته دارم با کامپیوتر کار میکنم خواب و خوراک ندارم یه دفعه خواهرم اومده تو اتاق میگه اگه کار نداری به آهن بزار برقصیم!!!!
فک و فامیل ....
دیوار چین کجایی؟!!

فرستنده : t007

عـــــاقا سر کلاس زبانمون بحث زلزله روز قبلش بود حالا جالب بود همه مون موقع زلزله یاد معلم زبانمون افتاده بودیم بدبخت یه پاراگراف زلزله تدری کرده ها !
دوستم برگشته به دبیرمون می گه: موقع زلزله چی کار می کردین ؟
دبیرمون: من و خانومم و پسرم دویدیم تو هال و هم دیگه رو بغل کرده بودیم 
دوستم:خوش به حالتون آقا مامان من که کریستالاشو بغل کرده بود
ما:)))))
معلممون:)
دوستم:|
زلزله:))

فرستنده : h.f

میخوام شرح حال الانمو براتون بگم
دختر2ساله خواهرم باگوشیم آهنگ خاله شادونه گوش میده
دختر5ساله اون خواهرم باپسر 4ساله داداشم پشت پنجره اتاقم دادو فریاد میکنن
نی نی تازه متولد شده اون یکی خواهرم ور میزنه
جزوه ریاضیم هم دست پسر1.5ساله اون یگی داداشم داره نابود میشه
تلوزیون آهنگ محلی هاهاهاااااای میخونه وویز ویز زنا وهوار مردا که دارن پاسور بازی میکنن بماند
منم صبح امتحان دارم امتحان(ریاضی)
من عصبی نمیشم
من عصبی نمیشم
نه.....................نمیشم
ماماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
آخه ......نه شما بگید اینا کین؟قوم مغل؟هیتلر؟بمب صوتی؟ش م ر؟چی؟هااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : HAMID

این بحث بهران هویت هم یه مسئله خیلی جدیه
تو خونه ما. مامان بزرگم طفلک آلزایمر داره همه
رو با هم اشتباه میگیره.من یکی به تنهایی نقش
سه نفر رو ایفا می کنم:
نوه اش! دخترش! عروسش!
تازه گیهاهم صدام میکنه پسرم!!!
من که دیگه اساساً خودمو گم کردم. 
به شما هم توصیه میکنم از افراد مبتلا به الزایمر جدا دوری کنید...

فرستنده : ♥♥ sheitunak ♥♥

تو یــاهو داشتم چت میکـــردم, یهــویی دیدم بــابــام آن شد! پی ام دادم: سلام گل پسر چه طـــــرف از این عجبـــــا زیاد تو یاهو میبینمت خطریـــــــــــه؟!
بابام: سلام, سیـــاوش 42ساله تجریش! ASL PLZ؟؟
مـــن:O_o , بیخیال مگه مــن نمیدونم شما کی هستی؟! 
بابام: 2تا پســـرٍ ناز دارم , خانوممُ خعــلی دوس دارم ! معرفی نمی کنید؟!
مـــن: فدا خودتُ خانومت منم امیـــــر!! همی 5شنبه باهم چت کردیــــم باباجون کمپلت منُ دیلیت کردی!!؟!؟!؟
بابام: عههههه امیــــر تـــویی؟! مــامــانتم! لپ تاپه باباته دارم لیستٍ مسنجــرٍشو چک میکنم؟! آی دیتو عوض کردی؟! چرا به مــن ندادی؟!
من:O_O بلــــه عوض کردم ببخشیــــــــــــــد!!!!!!
طفلی بابام اینو بخونه قیافش دیدنیه؟! نه بابا؟! 
مامان آتو دسته امیـــر دادی ندادی؟؟!
مامانٍ کنتــرل نامحسوسه داریــــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

به خداوکیلی اگه دروغ بگم
پسر خاله مادرم اومده بود خونمون و خیلی باهاش تعارف داشتیم و اونم همینطور!!!
مادرم رفت تو آشپزخونه براشون میوه بیاره یه چیزی گفت در حد تیم ملی ازبکستان که از ایران 6 تا خورد!!!
گفت دختر خاله بیا بشین همین که خودتونو ببینیم برا هفت پشتمون بسه!!!!!!!
من که دیگه داشتم سینه خیز تا آشپزخونه میرفتم از بسکه خندیدمD:

فرستنده : smj13

الان زنگ زدم حال برادر زادمو بپرسم
میگه عمه جون عصر میای اتاقمو مرتب کنی گفتم: آخه عشقم من تا عصر سرکارم؛خب خستم
حالا امروز خودت مرتب کن دفعه بعد منم میام کمکت!باشه عشقه عمه؟
یهو گفت متاسفم برات با این عشق دروغکیت!!!! دلم شکست خدا جوابتو میده!!!!! (بووووووووق آزاد)
من:|
کلید سرار:)))))
من بعد از پخش کلید اسرار :((((((

فرستنده : fazi18

فک و فامیله داریم


دختر خالم اس داده :
میای با هم بریم بیرون واسم یه دستبند بخری؟!
اگه موافقی عدد 1 رو بفرست
اگه مخالفی عدد 4922361370092174416372195 رو بفرست

فرستنده : امیر21 

پســـرداییم عکسٍ دوس دخترشو نیشونٍ مــامـــان بزرگم داده میگه: ببیـــــــــــن چه نازهههههه!
مــامــان بزرگم: خــــاک بر ســــرت اینکه شبی راکُنــــــــــه!
فقط راکُــــــــــن:|||
مـــامـــان بزرگٍ داریــــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

دختر خالم دانشگاه بوعلی قبول شده ؛کلی ام کلاس میذاره فقط باید ببینی
چند روز پیش دیدم داره درس میخونه بهش گفتم بذار یذره بگذره بعد شروع کن به خر زدن!!
کتابشو گرفتم نگاه کنم دیدم کتاب و جلد کرده
گفتم مگه دانشجو کتاب جلد میکنه آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یهو خالم با غرور گفت: آخه وقتی وکیل بشه این کتابا لازمش میشه!!!!!!!!!
منم با مغز رفتم توی لوله بخاری!!
آخه خاله جان کتاب اندیشه1 به درد کدوم وکیلی خورده؟؟؟؟

فرستنده : fazi18

یکی از تفریحات ناسالم داداشم تو بچگی این بوده که مورچه ها و مگس ها رو می گرفته تو قوطی کبریت زندونیشون میکرده، بعد به نوبت اعدام میشدن،دستو پاشونو با تیغ قطع میکرده ،مینداخته دور. بعد تناشونو تو مشما فریزر حبس میکرده تا قشنگ و کامل تموم کنن..!!!!
داداشه حیوان آزاره که دارم؟؟؟!!!!!

فرستنده : D$D$D

مامان بابام نشستن کنار هم به من نگاه میکنن به هم میگن دکتر گفت توی سن بالا بچه دار بشید بچه تون مشکل ذهنی میتونه داشته باشه .
آخه مگه من چه مشکلی دارم خدااااااا
من سر راهی نیستم مریخیم 
مامانم :-(
بابام :-(
من:((((((((((((

فرستنده : حسین بیگ

مادربزرگم داشت از بچه ی همسایشون که خیلی شیطون هست میگفت.با آب و تاب از فضولی های بچه گفت بعد یه دفعه گفت ننه فقط روزی ده هزارتومن پول تناقلک!‏ بچه میشه!بعد از کلی فکر کردن فهمیدیم منظور مادربزرگ عزیز تنقلات هس!!خو مادر من مجبوری از این واژه ها استفاده کنی؟!‏

فرستنده : mizi pizi

صبی اومدم سوییچو وردارم برم دانشگاه مامانم گفت ماشین بذار لازم دارم منم مث ی بچه خوب سوییجو گذاشتمو رفتم دانشگاه حالا غروب بهم زنگ زده میگه باکشو پر کن لازم دارم!!!!
من:-o
سازمان حمایت از کودکان:-((((((((((((
ینی هوشو حواست تو حلقم ماااااااااادر

فرستنده : civil

اس ام اس داییم و داشته باش
)ه خ م ب و ش ب(
بعد زنگ زدم میگم چی نوشتی با کمال پوروی میگه واقعا که بی سواد نوشتم )هستیم خونه مادربزرگ واسه شام بیا( اخه اینم دایی من دارم

فرستنده : alim2

خواهرم بهم میگه چرا adsl نمیگیری مامانم از آشپزخانه داد میزنه میگه میخواد چیکار؟؟؟؟ منکه میدونم میخواد چه غلطی کنه!؟!؟ میگم یعنی چی؟؟ میگم منکه میدونم میخوای بری فیس تو فیس شی دیگه؟؟!!!!؟!
منطورش فیس بوکه!!؟!؟
س.........لامتی همه مامانای نگران!؟!؟!

فرستنده : ice bOy

بحث های خانوادگی (فک و فامیلی) چگونه شکل می گیرد؟
مثلاً تعدادی فک و فامیل محترم دور هم نشستن و اخبار می بینن که یهو اخبار میگه : دانشمندان کشف کردن که در DNA انسان می توان اطلاعات کامپیوتری ذخیره کرد...
یه دفعه یکی میگه : اااااااااااا می بینی دنیا چه پیشرفتی کرده ؟ دوره ی ما با خر مسافرت میکردن :| (چه ربطی داشت؟!)
یهو یکی دیگه میگه آره بابا زمون ما نمیتونستیم جلو ننه بابامون نطُق بکشیم! یهو بحث میره سمت مسائل سیاسی و دلار و گرونی و.... اینا آخرش هم همه حسرت به دل می مونن و دیگه همین دیگه
مطنئنم شما هم از این فک و فامیلا دارین :)
فک و فامیله من و شما داریم؟ :D :|

فرستنده : Hermit

خونه عمم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم درموردسال وماه تولدمنوپسرعموم سال سگ وماه خردادهستیم به ماکه رسیدهم داداشم هم دخی عموم صدای سگ دراوردن (منظورماسگی بیش نیستیم)همه هم تاییدکردن
اینم ازداداش ما
اینم ازفک وفامیل ما

فرستنده : نامی94کرج

داییم به من و پسرخاله هام میگـــه: مـــن بو سیگار بهم میخوره حالت تهـــوع میگیرم!! شمــا چی؟!
پسرخاله(1): اوه اوه دس بردار دایی اصن مهــم نی!!
پسرخاله(2): تو که راس میگی! به قلیـــونم میگی پیف پیف؟!
مــن: آی گفتـــی تهــوع به کنار سر درد میگیــرم(واقعاً همین طوره)
داییم: پیمـــان و بنیـــامیــن شما معتاد نیستین ولی امیـــــر معتـــاده ببین چه از کـــوره در میـــره! چی میکشی قیافت روز به روز رو فرم تر میشه تنٍ لش؟!
میگم: مــن تاحالا یه نخ سیگــارم نکشیدم کچـــل( مو داره ها رو این کلمه حساسٍ حساس!) چی داری میگی؟!
داییم: کچل دوس دخترته بدبخت پاشو ببریمت کمپٍ معتــادانٍ بدبختٍ خاک برســـر!!
من:(
پسرخاله هام:)))))))
داییم:)))))
مصرف کننده ی موادٍ مخدر:|
داییٍ  دارم من؟!

فرستنده : امیر21

یه سوسک تو اتاقم بود به بابام میگم اون دمپایی رو بده بزنمش.از آشپزخونه دمپاییرو آروم پرت کرده رو سر سوسکه.بعدشم که سوسکه فرار کرد و ناپدید شد.
میگم آخه بابا این چه کاریه یا بدش من خودم می زنمش یا اگه خودت می خوای بزنیش بیا محکم بکوب تو سرش تا بمیره این چه کاریه آخه؟؟؟؟؟؟
می خنده میگه حالا یه چند شب باسوسک بخواب مگه میمیری؟
بچه های خوش خنده اگه دیوار بتونیو یافتید منو هم درجریان بذارید لدفن

فرستنده : 1alaf

اقا رفتیم خونه عمم,عمم به داداشم میگه برات آب انار بیارم؟دادشم گفت نه مرسی اقا خلاصه بعد از دو ساعت تعارف عمم گفت بابا خیلی بد مزه است.ما که نمیخوریم بزار بیارم تو بخور. داداشم:/:( عمم:))))) خدایی فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : TAK STAR

یه خواهر زاده دارم اصن مخ ...
اومده تو اتاقم زده رو شونم میگه چطوری دی جی (DJ) 
میگم : از کی تا حالا دی جی شدم خودم خبر ندارم 
میگه : نه بابا الکی ذوق مرگ نشو ، من اومدم دایی جون رو مخفف کردم شده دی جی ، میخوام از حالا دی جی صدات کنم 
به نظر شما من چطوری اینو بزنم نمیره ؟
فک فامیل داریم ؟

فرستنده : sam

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری نوزدهم )

 


فک و فامیله داریم


بابام پاشده یه کاری بکنه
وسط را یادش میره
خیلی جدی شروع میکنه قدم به قدم فکر کردن
میگه : خوب این که منم...
فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
حالا خوبه حافظه ش از منه بهتره ها

فرستنده : the_crazy_guy

خدایا توبه
منم یه دونه ازاین کوروکودیلا دارم(خواهرزاده دهه هشتادی)تو مهدکودک درباره الاغی که زیادبارمی بره یه شعر بهشون یاددادن حالا یه بارباباش کلی واسه خونه خرید کرده بودو باهزارمشقت فراوان داشت ازپله ها می رفت بالا که این کروکودیله ما اینو دید یهو برگشت گفت ماشااااالا بابام مثل این الاغ زیاد بارببره تو شعرست دایی جون ببین چقدبار می بره
داداش من وان دم دست ندارم ممنون می شم یکی بهم قرض بده ایشالا جبران می کنم واسش

فرستنده : afne

داییم تو دعوا اومده فحش بده
می خواسته بگه کره خر پدرسگ
هول شده به یارو گفته کوخه پسگ
آغا آشتی کردن الان خوب و خوش می خندن با هم

فرستنده : raha_poet

امروز خواهرم اومده دفترم نشسته یه ساعتی پای نت
بعد که پا شده میگه رگم مغز به مغز شد............
من موندم الان رگش حالش خرابه مغزش داغون شده 
اثر نته؟؟؟؟؟
خواهره ما داریم

فرستنده : raha_poet

این پسر عمم دیگه اعصابمو خورد کرده ۷ سالش بیشتر نیست ولی جوابایی بم میده که از زندگیم پشیمون میشم بش میگم سامی چیزی میخوری میگه مگه من مثه توام مثه خر بخورم یعنی باید با دهه هفتادی ها با زور صحبت کرد حیف که با مامانش رودر بایستی دارم
رودر بایستیو بی خیال الان میرم میکشمش

فرستنده : bi aasab

بابام خیلی شوخه یه بارتوجوونیاش یه راننده روانقدمسخره کرده بود که ازماشین انداخته بودنش بیرون.حالاهروقت شوخی میکنه مامانم میگه یادت رفته شوخی کردی ازماشین انداختنت بیرون.مامان ضدحال زنی داریما!

فرستنده : Syavash

یه سر دایی 4ساله دارم گودزیلا
یه نمونه از کراشو میگم تا به عمق فاجعه پی ببرید...
یه روز از دانشگاه برگشتم خونه دیدم بالای اوپنه و تا کمر رفته تو آکواریومم....
تا منو دید میگه: امیر بیا کمک میخام واسه نهار ماهی بگیرم...
من :(((
پسر داییم :)))))))))
ماهی ها :((((((((
سازمان حمایت از آبزیان :((((((((
یونیسف بیشعور :)))))))

فرستنده : *از نا کجا آباد*

یه خواهرزاده دارم 3سالشه کلمه سورپرایز روانقدقشنگ تلفظ میکنه اونوقت منم که 22سالمه قبل ازگفتنش بایدچندبارتوذهنم حلاجی کنم تاسوتی ندم.دهه هشتادیه دیگه!

فرستنده : Syavash

تو خانواده ما چون همه از آوردن اسم مو سر غذا بدشون میاد چند تا اسم گذاشتند روش از قبیل ریسمان الهی و سیروس!!!!
ولی از اونجا که من همیشه تابوشکن هستم و محدود به هیچ قائده و قانونی نیستم مستقیما اسم مو رو مستقیما سر غذا میارمD:
تازه بعضی وقتا هم الکی اسم مو رو سر غذا میارم تا بتونم آمادگی مانورشون رو مشاهده کنمD:
ینی یه همچین آدمی هستم منD:

فرستنده : smj13

بابام از دستشویی اومده بیرون دستشو تا ارنج می کنه تو شیشه سس و میریزه تو ظرفه سالادا و می گه: غذا بیرون غیر بهداشتیه. خو بابا بگو غذا بیرون گرونه. کدوم رستوران با دست دستشویی رفته سس درست میکنن؟ (الان فهمیدین ما علاوه بر شام سالاد هم میخوریم)

فرستنده : سینا مشهد

سره میزه صبحونه ( الان فهمیدین ما حتی صبحونمونم رو میز می خوریم) به مامانم می گم تخم مرغ واسم چرا نزاشتی ؟ :/ می گه تو شورشو دیگه در اووردی اصلا همین امروز می ریم تو رو پس میدیم.
الانم دارم از تو پرورشگاهی که پیدام کردن مطلب می زارم واستون. ( اینجا دیگه غذا رو میز نمی دن بهمون)

فرستنده : سینا مشهد

بابام زنگ زده بم میگه سلام خوبی؟
منم اومدم ی کم لوس کنم مثلا خودمو گفتم نه...
گفت میپرسم ببینم دامپزشکیه خوب کجا هست ک ببرمت
خو دچار ضعف شخصیتی شدم پدر من...
برم معتاد شم خوبه...؟
نکنین این کارارو دیگه...

فرستنده : tarane

خــونه مادربزرگم بــــــودم
با پســـــر عمه ام داشتیم فوتبال بازی میکردیم (peseمعروف :دی)
ساعــــــت۶ صبح شده بود
عــموم اومــــــد بره دسشویی گیجه خواب بودااااا
ایستاد دمــــه در شـــــــرو کرد به در زدن.
منـــــــم از روی شیطنت گفتم إحـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ))))
بازم در زد بازم گفتم : إحــــــــــــم.
بیچاره دیگه رفت خوابید.
فک کرد کســـــــــی داخله
من و پسر عمم =)))))) یکی باید مارو جم میکرد از رو زمین)))
عموووم:|

فرستنده : Shey2nak

دیروز سر کلاس بودم بعد صندلیاش از اینایی که 5 تا یه سرست اینا رو با پیج بستن به زمین این میز من اول بود شل بود فقدم من نشسته بودم اونجا استاده هی میومد میشست رو میز تکون میداد دستم خط میافتاد بعد بهش گفتم استاد نکنید دستم خط میافته گفت باشه بهده 5 مین بهم نیگا کرد اومد نشست رو میز شدوع کرد به تکون دادن همچنان زل زده بود به چشام 
من :| 
استاد :(((
دانشجوا :(((((((((((((((((((((
دانشگاه آزاد شاهرود :OO

فرستنده : PesaraKe Tanha

رفتم تهران سوار ماشین بابام شدهنور را نیافتاده بودم ماشین خراب شد بابام میگه خیلی دستت نحسه تا 5 مین پیش سالم بودا بهد از مامانم میپرسم میگه 1 ماه خرابه کلا میخواد سر من خالی کنه من :| بابام :->

فرستنده : PesaraKe Tanha


 


فک و فامیله داریم


مـــامـــانم استاد دانشگاس!
چن وخ پیش ســـرٍ کلاسش یه پســـرٍ هی سر به سرٍ یه دختـــرٍ میذاشتـــه آخــــرش دختــــرٍ میگـــه: استاد نیگا فلانی فحش میده؟!
مـــامـــان: آره فلانـــی؟! چی میگه؟!
پســـرٍ: عه عه عه استاد دروغ میگـــــه!
دختـــــرٍ: بهـــم میگـــه کثــــافتـــه بــــــد!!!! (ههههه)
مــامـــانم با خنده: فلانـــی پاشو برو بیـــرون!
پســـرٍ هم میگه مــن که فحش ندادم ولی ایشالا یه بلایی سرت بیاد دروغگــــــــو!
خلاصه میره بیرون مــامـــانم به دختـــرٍ میگه: پاشو بیــا این مسئله رو حلش کـــن!
دختـــرٍ میره پایٍ تخته میاد حرف بزنـــه زبــــونشـــو گاز میگیره جیـــــغ میزنه آقا پـــرٍ تو دهنش خون میشه بعدش که میدوه بره بیـــرون پاش کج میشه میخـــوره زمیـــن!!!!!!!! (کلاس میترکــــه)
کلیـــد اســـرار !!!!! خخخخخخ
مـــامـــانمم از کارش پشیمـــون میشــه پســـر رو میاره یه نمــره تپل بهش میـــده!
مـــامـــانٍ پشیــــمونـــه داریــــــم؟!
به چی میخندی مــامـــان خانوم؟!

فرستنده : امیر21

یه راه خوب واسه خلاص شدن از دست این دهه هشتادی ها پیدا کردم....
بچه های  khosh-khandeh  هرکی میخاد بیاد با من بریم زاهدان از اونجا با قطار بیایم طهران....
این روش جواب پس داده ها.....
پس از سفر بچه های khosh-khandeh  با قطار :
دهه هشتادی ها :)))))))))))
حتی دهه نودیا :)))))))))))))
کامپوترهامون :))))))))))
آقای قطار :((((((((((((
ماهم که در قید حیات نیستیم دیگه......
راه آهنه ما داریم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر

مامانم با زنم نشستن از هر دری دارن با هم حرف میزنن یهو مامانم میگه زندایی خیلی دلش میخواست دخترشا بده به مصطفی اما من قبول نکردم ' زن منم در حالی که داره سیب گاز میزنه میپرسه چرا؟ مامانم میگه آخه دختر داداشمه چشمم برنمیداره اذیتش کنم ، تازه تو که هم که میدونی دست من اصلا به کم نمیره ...
زن ما :((((
مامان ما :))))))
سیب توی دهان زنم :!!!!!
حالا زن ما دو هفته است با من حرف نمیزنه هر چی میگم مامانم شوخی کرده میگه اگه مامانت تو صد سال !!!!!!عمرش یه حرف جدی زده باشه همینه 
حالا خدایی مادر فداکار و برادرزاذه دوسته ما داریم!!!!!

فرستنده : مخمل

پسر داییه مادرم یه جیپ صحرا گرفته بود ازایناکه چادر دارن یه شب خونه شون بودیم خانمش افه رانندگی اومد اون بنده خدا واسه حفظ آبروی خانمش گفت عزیزم بروماشینوبیار داخل حیاط. خانمشم رفت بیرون چندلحظه بعدصدای مهیبی به گوش رسید.رفتیم توکوچه بعععععله خانم ماشینو پارک کرده بود توپذیرایی همسایه روبه رو
چی بگیم به این فک وفامیل؟ بریم ازبرج میلادخودمو بامخ بندازم زمین شایدفرجی شدوراحت شدیم.

فرستنده : darcknes star

آخه پسرخاله ی من... عزیزم...خوشگل... دیوانه... روانی... گودزیلا...
یعنی تو واسه اینکه بفهمی پلاستیک ذوب شده چه شکلیه، فقط باید از حروف کیبورد من استفاده میکردی؟!! آخه من چیکار کنم از دستت؟
همش دو دقیقه رفتم یه شارژ بخرم، برگشتم دیدم کیبوردم نصفش نیست!
تازه میفهمم بروبچس خوش خنده ای چی میکشن از دست این دهه هشتادیای کروکودیل!

فرستنده : Mehdi_72

مامانم به بچه ی خواهرم که پنج سالشه گفت: امیر علی بیا کشک بادمجون بخور
اونم با اخم گفت: من کفش باباجون نمیخواام
من :)
مامانم :))
امیرعلی :(
کشک بادمجون :0|(

فرستنده : fatooproxy

اقا چشمتون روز بد نبینه من یه دختر عمه دارم 4 سالشه این یه تیکه اتیش میمونه عوضی
هفته پیش رفتم خونشون خودشو کشته باهاش خاله بازی کنم منم بالا خره قبول کردم که باهاش بازی کنم 
بعد برگشتم بهش گفتم خوب الان چی کار کنیم 
گفت هیچی من الان صاحبتم توام سگمی و باید جلو در بخوابی تا بهت غذا بدم!!!
من!)
دختر عمم*))
سگ_(
اینا ده هشتادیا زمینی نیستن من میدونم

فرستنده : abas

مامانم دیروز یه طرح داد خفن یعنی مصرف برق رو نصف می کنه. گفت صبح که بلند می شی برو یه عکس از تو یخچال بگیر تا شب هر موقع خواستی بیای درش رو باز کنی ، به همون عکس نگاه کن!

فرستنده : morteza-t

داییمینا اومده بودن خونمون...من پای کامپیوتر بودم...طبق معمول داشتم تو  khosh-khandeh  لایک میزدم و لذت میبردم...
پسر داییم 9 سالشه...اومد تو اتاق گفت داری چیکار میکنی؟تو اینترنتی؟؟؟
گفتم آره...توام بیا بشین پیشم باهم تو اینترنت باشیم...شونه هاشو انداخت بالا،گفت من مثل تو بیکار نیستم...از اتاق رفت بیرون...
و من اندیشه کنان غرق این پندارم که یه پسر بچه 9 ساله چه کاری میتونه داشته باشه که به من میگه بیکار...

فرستنده : EnGiNeeR

برام اس ام اس اومده ... از اتاق دویدم سمت گوشیم
بابام تا منو دیده میگه:
اس ام اس اومده ، استخوون که نیست اینطوری به سمتش میدویی !
:| 
باباعه ما داریم ؟ :|

فرستنده : rOᔡᗁᗩ

آقـــا مــن دیگــــه انگیـــــزم فلج شدش!
امـــرو رفتـــم داداشــمو از مهــدکودک بیارم یهــو دیـــدم همـــه ریختـــن ســرش دارن بــوسش میکــنن فـــدا قیــاقش میــرن!! پیاده شدم رفتم جلـــو میگـــم چه خطـــره اینجــــا؟!
یه خانومــــه: سلام وااااااای چقدم شبی هم هستن داداشٍ ایـــمان هستین؟!
مـــن: بــا اجازه شمـــا !
خانومـــــه: خدا حفظتون کنه منم مـــادر زنٍ ایـــمانم مهکیـــا دختــــرمــــه!
یه خانومـــــه دیگه: منــــم یسنــــا دختــــرمـــــه به دختــــرم داره میگـــه فردا سرمـــاخوردی نیا استـــراحت کــــــن!! فدات بشم ایمـــــان!
یه چنتا خانـــــومه دیگــــه ام یه چیزایـــی گفتن که ...
بعــدش ایمـــان اومده تو ماشیـــن دستاشو قلاب کرده پشتــه سرش تکیه شو داده به صندلی میگه: ای بابا دیدی امیــــــــر فقط تو نیستـــی خاطرخا داری منم خعــــلی خاطرخا دارم!! البته هیشکـــی شاپـــری نمیشه(دختـــر داییم)!
مــن لال شدم انتظار ندارین که جوابشو بدم؟! دارین؟
من تو مهد کودک یادم میاد بهمون میگفتن اینا همشون آجی و داداشاتونن! هــــعــی!
5ساله و باشه و...
21ساله باشی و...
اشکـــم میـــاد مـــن!!!!
داداشٍ جذابــــــه داریـــــــم؟!

فرستنده : امیر21

دختـــرخاله مــامــانم اومــده بودش خونمـــون بعــدش میگــه: وای ی ی ی اصن بهتـــون نمیـــاد امیـــــر پســرتون باشــــــــــه!
مــن: چــــــــــرا اونوخ؟!
دختـــرخالهٍ : آخــــه خاله جون مـــامـــان بابات ماشاالله جوونن بهشون نمیخــــــــــوره حالا ایمــــان یه چیــــزی!
مــــامــــانم: دختــــرخاله بعضیا که نمیدونن میگـــن تو که میدونی دیگه چــــرا میگی؟!! یادت رفته امیــــر پســـرٍ مـــا نیس؟!
دختــــرخالش درحالیکـــه از خنده ریســـه میرف: آره یادم اومــــدش! راس میگــــــــــــی!
بعد مــامـــانم دخترخالش رفته میگه: امیــــــــــر شوخیــــــــــدم میدونـــم جنبــــه داری مثٍ خودم! پســــرٍ ناژژژژژژژم!
آخه الان که چــــی اومدی اینو به مــن میگی مـــامـــان چه فایـــده ؟! ههههههـــعی بیـــا خودشــون اعتـــراف کردن منو از جـــوب گـــرفتن!! دیگـــه حـــرفی ام میمونه مــــن بگــــم؟!! نه مونده؟!
فک و فامیلــــه داریــــــم؟!

فرستنده : امیر21

فامیلمون رفته گوشیه ایفون خریده. (40 سالشه) داره همینجور جلو فامیل کلاس میزاره و می گه : من از همه امکاناتش استفاده می کنم و از ایجور حرفا.
انگار همین دروز بود که ازم پرسید این سیم کارتش کجاش می خوره. ملت عشق کلاس گذاشتن دارن

فرستنده : سینا مشهد

2ماه پیـــش رفته بودیـــم خونـــه دوستٍ بـــابـــام داشتــم با دختـــرخانومش احوال پرســــی میکــــردم! نمیــدونم چی گف دیقن یادم نی منم گفتم: فداتـــون بشم!
مــامــانم: ملیــنا جون امیــــر به همه میگــه فدات شـــم حتـــی به همستـــرٍ ایمـــان!! منظوری نداره گلــــممممم!
آقا منو میگـــین؟! میخواستـــم برم تو استنوسفـــر از خجــالت! دختـــرٍ طفلک زبـــون بست!!
بعد به مــامــان خانوم میگـــــم این چی بود گفتــــی؟!
مــامـــان خانوم: امیــــر دیدم اونجـــوری بهش گفتـــی خوشش اومـــد منم خواستم تو صحنــه بزنـــم تو حسش!!
مــن:( دختــــرٍ:( حسش:(((
همستـــر:)
مــامــانمــــه دیگـــه عاشقشـــم!

فرستنده : امیر21

مامانیم(مامان بابام)تعریف میکرد عموم که کوچیک بوده میترسیده بره دستشویی ی روزعموم نصف شب بیدارشده مامانیمم بیدارکرده تاواسش وایسه 
توخونشونم گوسفندداشتن وقتی که عموم رفته دستشویی یکی ازین گوسفنداسرشو تواین حلبای روغن کرده وهی سرشومیزده ب این طرف اون طرف
بعدش مامانیم رفته میگه وایساتاازسرت دربیارم وایسادیگه
عمومم ک فک کرده روح وجن وایناست دستشویی شونیمه ول کرده میگه توله سگ پدرسگ وایسا اومدمممممممممممم
دیگه کارازفک وفامیل گذشته ملت ترسویی ماداریم

فرستنده : 2TaL

 


فک و فامیله داریم


پسرعموم ۴سالشه ازبالشت و اسباب بازیاش خونه ساخته بودخونشون عموی منم ندیده بودنشسته بودروخونش باکلی عصبانیت عموم وکشیدب فحش ک (سوربشی‏=کوربشی‏)‏‏(الهی بمیلی‏=الهی بمیری‏)‏‏(باباخیلی ابزی هستی‏=عوضی‏)‏‏(خبرمرگت بیاد‏)دیگه عموم هنگ کرده بودچی بگه اخه‏?اینم ازدهه هشتادیاخدایاصبربده

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

پســرخالم میره خونــه مــامــان بزرگم بلا به دور دایـــی کوچیکم اونجاس!!! خلاصه اصرار میکنن شب بخوابه همون جــــــــــا!! صُبش بیـــدار میشــن داییم میگـــــــه:
پیـــــمان دایی دیشب میدونی اون لیوانی که بالا تختت بودش باهاش آب خوردی چـــی توش بـــــود؟؟؟!!
پیــــمان: نههههههه چـــــــــــــــــــــــــی بــــــــــــود؟!
داییم: دندون مصنـــــــــوعـــــی بـــابــاجـــون!!! 
آقـــا این پیمـــانٍ طفلکم هرچی تو شیکمش بوده با دلُ روده اش میاره بالا(گلابٍ کاشون تو سر کلتون)
بعــدٍ اینکه با عزراییل یه احوال پرسی میکنه یهــــو یادش میـــاد بــــــــــابــــــــاجـــون اصن دنـــــــــدون مصــــنوعـــــــــی نداره!!!!!!!!!!!!!!!
یعـــنی داییم زمیـــنُ گاز میزده از خنــــده!!
خدایــــــا این دایی میذاره ما زندگـــــــــی کنیم آیـــا؟!
اینو بگم هررو نقشه میکشه واسه خواهر زاده هاش منـــــم که دیگـــــــه...
دهه شصتیٍ ولی دهه هشتادُ گذاشته تو جیبش!!
دخــترش دهه نــودٍ خدا به خیر کنــــــــه!!!!!
دهه هفتادم و نمیتونم کاریشــون بکنـــــم!
دایــــــــــــــیٍ ما داریــــــــــم؟!!

فرستنده : امیر21

رفتیم عروسی دختر داییم دیدید که میزهاش هشت نفریه تالارها داییم هی تلاش میکنه میز ما رو هشت نفره کنه ما هم هرکی رو که داییم میاره میفرستیمش ودکش میکنیم وداییم فرت وفرت باز میره ادم میاره بخاطر اینکه ما یه سیخ بیشتر جوجه نخوریم خداییش فک و فامیله ماداریم؟

فرستنده : امیرحسین

یه بار با یه دختـــــرٍ دوس شده بودم! سؤالایـی که همشون میپرســــــــــن!
دختـــرٍ: خواننــده موردٍ علاقه ات کیست؟!!!
مـــن: اول تو بگـــــو!!!!
دختـــرٍ: پاشــایی!
مــن:شادمهــــر!
دختـــرٍ: عهههههههه من همیشه شادمهــرُ با پاشایی اشتب میگیـــرم!
مــن:(~_O)
دختـــرٍ: غذایٍ موردٍ علاقه ات چیست؟!
مــن: برا خودت چیه؟!
دختـــرٍ: عههههه چرا همش من اول بگم؟! بیف استـــرگانف روســــی!
مـــن: کله پاچه با چشـــمٍ اضاف!!!
دختـــرٍ: عهههه من همیشه بیف استرگانفُ( فهمید نمیشه با کله پاچه اشتب بگیره) گف: منم کله پاچه دوس دارم!!
دختـــرٍ: اســمایٍ موردٍ علاقه ات را نام ببـــر!؟
مــن: پســـر: امیــــر , دخـتر: مهتـــاب 
دختـــرٍ: عهههههه امیــــر چرا مهتــاب؟! 
مــن: خعلی دوس دارم زیــــرا!
دختــرٍ: منم خعلی اسمٍ مهتــاب دوس دارم!!!
حال میکنید؟! اصن تفاهم ریخته!!
دوس دختــر بوده مــن داشتم آخه؟!!!!

فرستنده : امیر21

یک بار تو شهر ما یه زلزله اومد اپارتمانمون لرزید هممون فرار کردیم تو خیابون خلاصه همه با یه وضعیتی دانشجوهای اپارتمان با رکابی و شلوارک
بعد یه ربع دیدم مامانم با سه تا کاپشن سلانه سلانه میاد پایین
گفتم مامان چرا دیر اومدی 
گفت:هیچی گاز را قطع کردم برقها را خاموش کردم 
پریز تلویزیون کشیدم براتون هم کاپشن اوردم سرما نخورید 
من:0
همسایه ها:@
زلزله:)

فرستنده : tito

نمیدونم این دوست دختر من با این ای کیو پایین چطوری داره رشته پزشکی میخونه
ازش پرسیدم ابن سینا کیه میگه کاشف الکل
من))))))))))))@
بعد ازش پرسیدم زکریا رازی کیه میگه فک کنم طبیب بود
وبازمن)()()()()()()(@
یعنی باید گفت با این شدیم 75میلیون نفر
بدبخت به اون مریضی که بیاد پیش این

فرستنده : alim2

دیروز دایم بهم گفت تو که رشتت برقه بیا این ایفونو واسمون عوض کن !!!منم رفتم شروع کردم به کار دیگه تموم شد خواستم سیم اصلی برقو بزنم به داییم گفتم کنتورو نزنی سیما لختن !!!اقا این دایی ما کنتورو زد پرتاپ شدن من همانا کوبیده شدن سر من به دیوار همانادیگه هیچی بعداز دوساعت اومدم به خودم میگم چرا اینکارو کردی میگه خواستم شدت برقو امتحان کنم 
ای خدا یکی نیس بهش بگه مگه من فازمترم میخواد بامن امتحانش کنه

فرستنده : alim2

شماها یادتون نمیاد یه درخت گردوبود بهش میگفتن کاغذی چون پوستش نازک بود.البته رضا میگفت قاغذی. میرفتیم روشاخه هاش مینشستیم گردو میخوردیم الان چند ساله که گردو نمیاره.اونم که میاره یه نفر میره همشو میچینه.
یادش بخیر چغدباحال بود.راستی الان گردو تهرون کیلو چنده؟اینجا خوبه

فرستنده : 13400

عاغا من یه عمو دارم خیلی دلم براش تنگ شده از بس که نازه. یه داداش هم دارم یه شهر دیگه کار میکنه دلم واسه داداشم یه ذره شده.میدونم هرجفتشون  khosh-khandeh میخونن از طریق  khosh-khandeh  براشون دست تکون میدم.اگه عصری بشه میخوام برم عمومو ببینم.داداشم هم که هروقت بتونه میاد میبینمش.
اینم از عمو دوستی ما.

فرستنده : 13400


داشتم ساندویچ میخوردم پسرخالم اومده میگه بقیه رو بده من گرسنمه میگم من سرما خوردم مریض میشی میگه نه نمیشم، داداشش گفت اون آنتی ویروس داره چیزیش نمیشه بده بخوره.

فرستنده : savrina68

دوتا از بچه های فامیلمون تو یه مدرسه درس میخونن اما کلاس های جدا.
اولی با یکی از دوستاش دعواش شده،پسره برگشته بهش گفته خاک بر سرت..
اومده به این یکی فامیلمون گفته،این پسره این فحش رو به من داده.
دومی هم گفته وااااای واقعا این حرفو زده؟؟
گفت:آره
دومی گفته:می دونی معنی این فحش چیه؟ یعنی خدایی نکرده پدر و مادرت بمیرن تو خاک رو سرت بریزی!!!!....
دانش آموزان تحلیلگرن که داریم؟؟؟!!!!
یعنی تحلیلاشونم لامصبیه..
والدین گرام! واقعنی تو بچگی چی به خورد اینا دادید؟؟؟ دیگه به شوخی هم نمیشه به کسی گفت خاک بر سرت.. دور از همتون..
خدایــــــــــا تــــــــــــــوبــــــــــــه

فرستنده : D$D$D

تو خونه ی شما هم سر ته دیگ دعواست یا فقط فک و فامیل ما اینجوری اند؟؟!!!

فرستنده : D$D$D

شب دراز است خو باشه چه ربطی به این یارو قلندر داره؟!!:))))
اصن به ما چه که شبا قلندر بیداره:)))))
تازه شبا که ما خوابیم آغا دزده هم بیداره و کارا بدبد میکنه:)))))
آغا پلیسه هم بیداره و دنبال آغا دزدس:)))))
قسمتی از حرف های دختر عموم:lllllll

فرستنده : smj13

دیالوگ کل کل کردن بابابزرگ و مادربزرگم:
پدر بزرگم:اون یارو که پولمونو خورده میاره پس میده!!
مادر بزرگم:شتر در خواب بیند پنبه دانه:))
پدربزرگم:یعععنی من شترم؟!!:(((
خدا پدربزرگمو بیامرزه، برای شادی روح تمام رفتگان  khosh-khandeh  صلوات بفرستید(الهم صلی علی محمد و آل محمد)

فرستنده : smj13

اقا خانواده ی من فقط اینجوری بودن یا خانواده ی شمام این مشکلو داشتن بچه که بودیم هر وقت می خوردیم زمین خودمون سریع بلند میشدیم از ترسمون حتی گریه ام نمی کردیم اما یه دفعه پدریا مادرمون وقتی میدیدن خوردیم زمین کتکمون میزدن نمیدونم از خوشحالیشون بود که چیزیمون نشد یا شکه میشدن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : یکی از ما


 


فک و فامیله داریم


اقا ما رفتیم خونه داییمون جاتون خالی 2 روز موندم خلاصه روز سوم داشتم برمیگشتم خونمون تو ایستگاه مترو بودم که گوشیم زنگ خورد دیدم داییمه گوشیو ج دادم 4تا فحش نثارم کرد که چرا نموندم 
دایی منو دوست داره در این حد:0000000
یکی منو بگیره ..................
داییه ماداریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : 20elena

من دانشجوم از خونمون دورم 
چند روز پیش زنگ زدم خونه با مامانم گرم میگیرم یه دفه میگه مهربون شدی گرم میگیری باز چه نقشه ای داری؟هیچی....
به قول خودم مهندسم دارم تو شهر غریب با هزار بدبختی و کارگری در روزهای تعطیل خرجمو میدم اینم از لطف خانواده...
خداییش خععلی زور داره دیگه
اگه من یه زن نگرفتم بی خبرشون

فرستنده : ImanPuls

امروز دیگه طاقتم تموم شد رفتم گرفتم زیرگلوی داداشم رو فشار دادم گفت هوی گوسفند چندی هستی گفت یعنی چه داد زدم مامان چندیه مامانم گفت هزار و پونصد تومان نبود هزار و پونصد یک دو سه فروختمش به تو مال خودت 
منو میگی دهنم باز چی داره میگه 
یه لحظه به خودم اومدم خوابوندم تو گوش داداشم گفتم : تو چرا حرفای باحال نمیزنی برم بزارم تو  khosh-khandeh  لایک بخورم 
ناسلامتی دهه هشتادی هستیا مردم از دست دهه هشتادیا دیوار بتونی خورد میکنن اونوقت تو ....
حالا یک صدا از همه حضار محترم میپرسم فک و فامیل سوتی نده داریم

فرستنده : freezer= حرف مفت

اقا رفتم خونه خالم دیدم هیچ کس خونه نیس بجزپسر خالم که داره توپ بازی میکنه بهم گفت علی بیا ببینم چندتا رو پای میری منم جوگیر شدم گفتم توپو بده گفت من تا تو اتاقم میرم شروع کردم روپای تا اون بیاد یهو خالم اومدپسرخالمم اومد پایین گفت علی صدای شکستنی اومدچی شکستی منم حول شدم گفتم هیچی خالم چپ نگام کردگفتم بجون خاله کاری نکردم پسرخاله کثافط من رفت پشت مبل یه مجسمه شکسته اورد دیگه هیچی خودمم باورم شد که شکستمش بعد فهمیدم خودش شکستش 
خدا اینا عجب هوشی دارن ده هشتادیا شما دیگه کی هستین

فرستنده : alim2

دیدم گوشیم داره زنگ میخوره گوشیو جواب دادم یهو دیدم پسرخالم)6سالشه( گفت ااااه بیشعور احمق گوشیو قط کن دارم اهنگ پیشواز گوش میدم بعد از ی ساعت دوباره زنگ زد فک کردم داره اهنگ پبشواز گوش میده جواب ندادم چندبار زنگ زد جواب ندادم اس ام اس داده میگه بیشعور احمق جواب بده 
کارت دارم 
دیگه هروقت زنگ میزنه حول میکنم نمیدونم باید جواب بدم یا نه در هرصورت باید فحش بشنوم هی خدا

فرستنده : alim2

این دهه هشتادیا فاجعه اند داشتیم فیلم اخلاقتو خوب کن رو میدیم که الهام حمیدی میخواست خودش رو بکشه شوهرش حامد کمیلی نمیذاشت
که دختر خالم (6 سالشه)گفت :درک خودتو بکش شوهر به این خوشگلی کجا گیرت میاد!!!!!!!!!!!!!!
من با این سن:0000000000
الهام حمیدی:((((((((((((((
حامد کمیلی:)))))))))))))))))))))
ده هشتادیا:):):)

فرستنده : 20elena

روز اول مدرسه صبح زود بابامو بیدار کردم منو رسونه مدرسه ساعت7و نیم منو رسونده در مدرسه مدیر گفت که چرا انقد دیر اومدی بابام هول شده میخواسته بگه مگه ساعت 7ونیم نباید مدرسه باشن ؟؟گفت مگه ساعت چندو نیم باید مدرسه باشن؟؟
من = :|
ساعت مدرسه=:|
مدیر مدرسه=:|
بابای مضطربه ما داریم؟

فرستنده : sepideh

داییم رفته مراسم ختم موقع برگشتن به بابای مرحوم میگه ببخشید که مرد 
من=:|
بابای مرحوم = :|
خود مرحوم= :|
ملت= :|
خداییش فک فایله داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : sepideh

آقا خدا وکیــــلی این پستُ نمیذاشتم میترکیــــدم!! ضمنا نخندید بـــابـــام خعـــلی اصرار کــــردش!!! به قولٍ داداشم بیشتــــــــــــــر!!
مامان خانوم همیشه گیر میده به من و بابام که چرا با بطــری تو یخچال آب میخوریم, بهش میگیــــم خو آبسردکنُ پــر کن قبول نمیکنه یعنی بگم هر رو دعـــوا داریم یه ذره دروغ گفتم!!!!
امرو از بیـــرون اومدم دیدم بعـــــله مامان خانوم با بطری داره آب میخــــــــــــــــــــــــــــوره!!!!!!
مــن: مامان خعلی تشنته؟! آخـــــــــــــی! میخـــــای با بطــــری آب نخوری؟! لیوان بدم؟!
مامانم هول شد گف: کــــی این آبسرد کنُ خالی کرده؟!!!!
مــن: خانوم خانوما شما که همیشه مخالفٍ آبسرد کن بودی؟!!!! پس بگو چرا بطری میذاری تو یخچال!!!!
مامان خانوم: امیـــــــــــــــر جونٍ بابات نگی به بابا!!! بخدا حال میده امیــــــــــــــر مامان نگــــــی؟!!!!!!!!
مـــن: چشووووووم!! ( مامانم طفلی خیال کرده پست نمیذارم یادش رف بگه نذارم تو  khosh-khandeh  و منـــم گذاشتمش) بابا داشته باش.......
خخخخخخخخ! بچه ها من برم خودمُ گـــم و گـــور کنم مــامــانم الان با نانچیکو میادش!!!!!
ضمناً مــــامـــانٍ حرف و عمل پارادوکســــه داریـــم؟!!

فرستنده : امیر21

دیشب ساختمون کناریمون آتیش گرفته بود،
با بابام سریع لباس پوشیدیم بریم کمک مامانم یهو داد زد:
صبــــــــــــــر کنید!! دارید میرید آشغالارم ببرید،بزارید جلوی در!!!
من :|
بابام :|
ساختمون بغلی :(
آتیش :)

فرستنده : fatooproxy

دیشب داشتیم از خونه عموم برمیگشتیم،وسط راه بابام گفت:تندتر برو دستشویی دارم،منم گازشو گرفتم،اومدیم خونه،بابام رفت دسشویی کارشو انجام داد،اومد تواتاقم زد پس کله م،گفت:عوضی چقد تند اومدی؟وقتی تنها هم میری بیرون همینجور میرونی؟هااا؟
گفتم:بابا خودت گفتی تند برو:((
گفت:من بگم برو تو چاه،تو باید بری؟
:|:|:|

فرستنده : fatooproxy

اقا یه پسر عمو داریم(2.5سالشه) یه چیزی بهم گفت که جلوی فامیل کم مونده بود یه وزنه وصل کنم به خودم که باد نبرتم(از خواری و.....)
کار از دیوار گذشته باید چند تا چاه بکنیم بریم تو زمین پسر عموی ادم ضایع کنه ما داریم؟

فرستنده : mazyar

رفتم جلو آینه دارم با قیافه خودم حال میکنم رفیقم اومده رد شده میگه اشکال نداره میخواستی فیل بشی یهو خلقتت عوض شده آدم شدی ولی یمکمم دیر شده چون خرطومش تو صورتت شکل گرفته!!!!!!
من:llllllll
آغا فیله:)))))
آغا خرهD:
خانم خرگوشه:)))
اینم رفیق که من دارم؟!!!!پس این وان حموم کی میرسه:((((((

فرستنده : smj13

من بچه که بودم ایقدر شیطون بودم که کل فامیل مجبور شدند یه جلسه بذارند برا اینکه چجوری کنترلم کنند ولی آخرش من پیروز شدم چون تا همین الانم نتونستند کنترلم کنندD:
حالا فکرشو کنید بچم دیگه چه هیولایی میشه وقتی من باباش باشمD:
تازه اینم بهش اضافه کنید که دهه نودیهD:

فرستنده : smj13

عموم زنگ زده میگه سلام خوبی قدم نو رسیده مبارک!
من: ممنون عمو جون
عمو:حالا اسم دخترت چیه؟
من: مرسانا خانم یعنی هدیه خداوند
چند وقت بعد............
عمو:زینگ زینگ سلام
من:سلام عمو خوبی
عمو : ممنون امرسانا خوبه
من: امرسانا :)) عمو جون امرسان اسم یخچاله اسم بچه من مرساناست
عمو:حالا هرچی حالش خوبه!
من:l
عموم:))))
مرسانا:D:

فرستنده : smj13

 


فک و فامیله داریم


بچه ی دخترداییم 10سالشه بعد بوقی دیدمش میگم سلام امیر خوشکله واااااای چقد بزرگ شدی میدونی وقتی من دیدمت چقد کوچولو بودی؟ دقیقا اندازه ی یه جوجه ی ناز ازین رنگیا..... 
اونم تو چشام زل زد گفت اره اونموقع که من دیدمت تو اندازه ی یه خری بودی خیلی اب رفته هیکلت!!!!!!!!!!!!!!!!
بچه ها دیوار میوارو ول کنین به من بگین از چه ارتفاعی خودمو پرت کنم احتمال مرگم صددر صده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ها؟؟؟؟؟؟ تو روخدا بگین
خواهش میکنم من.... دلم مرگ میخواد والاههههههههه

فرستنده : respina

داییمــــون بعد 1ماه زنگ زده بهم میگه دلم برات تنگ شده
خونه تنهام بیا اینجا
منم 1000 فکــر باحــــال کردم که چه چیزی انتظارمو میکشه!ا
رفــــتم اونجا دیدم بععععله بنایی دارن ن ن ن !!!
این قدر که بیل و کلنگ زدم دستام تاول زده
:|

فرستنده : Shey2nak

بابا بزرگ و مامان بزرگ من خیلی باهم تفاهم دارن ینی در حد اتوبان زنجان-تبریز..
مثلا بابابزرگم به سجده میگه سژده مامان بزرگم میگه شزده
بابابزرگم به ساندیس میگه ساندیش مامان بزرگم میگه شاندیس
بابابزرگم به شمشیر میگه سمشیر مامان بزرگم میگه شمسیر

فرستنده : BageR

عاغا من ماشینمو فروختم تا بدهی گوشیمو بدم.الان بدهی دادم وصلش کردن.
اینم یه جورشه دیگه

فرستنده : 13400

آغا من دانشجو حسابداری ام شاهرود بعد 3 ماه رفتم تهران زنگ زدم بابام میگم بیا راه اهن دنبالم بعد میگه بیا بیرون راه آهن تاکسی دربست بگیر بیا من کرایشو میدم . ماشین گرفتم رفتم رسیدم به مامانم گفتم بابا خونست میگه نه پسرم باات شهرستانه !!!!!!!!!!!!باباس من دارم ؟؟؟؟؟ این دیوار بتنی کجاست خدا شاهده 8 هزار کرایه گرفت بی انصاف :||||||||||||||

فرستنده : PesaraKe Tanha

اقا این پدر بزرگ من دیگه اخرشه رفتم خونشون پدربزرگم میگه علی بیا یه ار دی)ای دی( تو فست فود) فیسبوک(برام بساز بعد مادربزرگم بدو بدو میاد میگه واسش درست نکنی ها پرو میشه فردا میگه بیا موهامو فشن کن یعنی دیگه ترکیدم از خنده
اینا دیگه اخر فک و فامیلن

فرستنده : alim2

هعععی شما از دهه هشتادیا می نالید، دیگه حسابشو بکنید بچه من دهه نودیه!!!
آسایش که نداریم از دست این بچه هر جا تو خونه میریم یه سیب زمینی گذاشته یا پا روش میذاریم یا میشنیم روش!!!
کروکودیلم که تازه یاد گرفته بهش میگم باباجون تو خودت گودزیلا هستی!!!!
دیگه کار من از سر کوبیدن تو دیوار گذشته باید یه وان جدید برا حمومون سفارش بدم برا خودکشی!!!!

فرستنده : smj13

من هنوز شیرفهم نشدم هدف این عطر فروشا از این تستر عطری که تو خیابون میدن دستت چیه؟؟!!
یه وقتی از اون عطر خوشت میاد،میری میگی همینو بده،خودشم نمیدونه کدوم رو به تسترش زده!!! هزاراتا عطر متفرقه میاره تو پاچه ات کنه..
خو چه کاریه لامصب ملتو سرکار میذارید؟؟!!!
عطر فروش با فرهنگ استفاده از تستره که داریم؟؟؟؟!!!

فرستنده : D$D$D

برادرزاده 5سالم اومده میگه عمو این چه وضعشه؟ چرا یه دوسته خوشگل نداری بیاد با من ازدواج کنه؟! همشون شبی خودتن!!!! بعد یه جوری نیگاش میکنم دلش واسم بسوزه میگه: ایییییییی حالم بهم خورد اونجوری نکن قیافتو!
برادرزادس من دارم؟

فرستنده : سروش

اغامن حساسیت فصلی دارم وقتی عطسه ه ه ه ه ه ه ه میکنم به ۳۰تامیکشه مامان منم میادبالاسرمن هریه عطسه یه فحش نثارمن میکنه ازقبیل‏(کوفت-زهرمار-لال بشی-مرز-سرم رفت‏)تاتموم بشه اخرشم میگه دفعه اخرت باشه سرسام گرفتم‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏ خخخخخخخخخ آخه مادرمن مگه دست منه‏?قضاوت کنیدتروخدا

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

مکالمه من و شقایق دختر 3 ساله فامیل
رها بیا می خوام یه چی بهت بگم
من :جونم شقایق جوون
ش: یه دردی دارم می خوام بهت بگم ولی فعلا به مامانم نگو تا ببینم چی میشه؟
من :بگو عزیزم چی شده مریضی؟؟؟؟
ش: خاله من تو مهد عاشق یکی شدم اسمش امیر حسینه. ولی سارا فهمیده همش میره دنبال امیرحسین. منم ناراحت شدم رفتم سارا رو دعوا کردم اونم گریه کرد ولی امیرحسین رفت ازش پرسید چی شده؟
حالا امیر حسینم من و دوست داره یا نه؟ باید چی کار کنم خیلی غصه می خورم
من هاجو واج فقط نیگاش می کردم تازه
مانانش اومد تو شقایق سریع به من گفت خوب خاله دیگه چه خبر
شمام دارین از این بچه ها

فرستنده : raha_poet

چند سال پیش داییم (خدا بیامرزتش) فوت کردن.
روم تاثیر خیلی بدی گذاشته بود.
یه هفته بعدش داشتم با بابام حرف می زدم.یهووی حرفمون کشید به مرگ و میر.منم اومدم مصلا خدمو براشون مهم جلوه بدم.
گفتم: باید قدر همو بدونیم چند روز پیش دایی زنده بودا اما الان دیگه پیش ما نیست.شاید چند وقت دیگه منم پیش شما نباشم.اون موقع اس که حصرت می خورین که چرا باهاش خوب نبودم.
می دونین در کمال بی احساسی برگشت بهم چی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت:اون وقتم یه دوروز واست گریه می کنیم بعدشم که فراموشت می کنیم می ره پی کارش.ینی فک کردی انقد مهمی که بشینم بقیه عمرمو به عذای تو بگذرونم.
من:(((((((((((
بابا::)
خدایا به همه بابا-مامانا سلامتیو طول عمر بده.مادر پدر منم همین طور.

فرستنده : 1alaf

رفتم خونه عموم ، دختر عموم به آنالیز چهرم پرداخته!!
میگه چشمات درشت و مشکیه،لب و دهنت کوچیک و قشنگه ، صورتت گرد و تمیزه ، مژه هات بلند و قشنگه
خلاصه منم خرکیف شده بودمD:
یهو گفت ولی دماغت فاجعه است و کل هیکلتو برده زیر سوال:)))
تا چند روز افسردگی داشتم و میخواستم تو وان خودکشی کنم ولی چون حمومون وان نداشت از خودکشی منصرف شدمD:
خدا وکیلی اینم فک و فامیله آدم ضایع کنه که ما داریم؟؟!!!:(((

فرستنده : smj13

انقد خوشم میاد از اون صحنه ای که مامانم از بیرون میاد خونه می بینه هیشکی نیست، میگه: بچه ها نیستید !
یهو از یه جای نامعلوم میپرم جلوش و پـِ خِش می کنم :))
بعد میگه ذلیل مرده قلبم وایساد"زیر لب میگم خدانکنه" آخرم درست نمیشی.. همین کارا رو کردی که هیچوقت نتونستم بهت افتخار کنم .. :((
مامانه بی مدال و افتخاراته که داریم؟؟؟!!!...

فرستنده : D$D$D

این خونواده دایی من کلا داغونن زنگ زدن رفتم در و باز کردم ::
پسر داییم اومد تو با لگد رفت تو شکمم!!!
دختر داییم پا گذاشت رو پام!!!
زن دایم یکی زد تو گوشم !!!!!
دایمم یه فیلیپینی زد بهم !!!!!
یعنی تا رفتن شهیدم کردن
هم خودشون داغونن هم منو داغون کردن

فرستنده : alim2

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری هجدهم )


فک و فامیله داریم


عــاغــا امــروز رفتــم بــرای خــودم شــارژ بــگیرم از نــت
شــماره مــوبایل رو هــم میــشه وارد کــرد تــا شــارژ رو بــرات اس کنــه
هیـچی دیــگه اشــتبــاهــی شــماره مــوبایــلِ دختــر عــموی فرصــت طــلبم رو زدم
لامــصب ســر کــنکور نمــیتونست ایــنقد ســریع تــست بــزنه کــه هنــوز رمــز رو واســش اس نــکرده بــودم گــوشیــشو شــارژ کــرد:|
بــعد معــذرت خــواهی میــکنه میــگه فــک کــردم دوســت پــسرم واســم شــارژ فرســتاده:|
آخــه روانــی مــگه تــو شــماره دوســت پســرتو ســیو نــکــردی؟:|
جــــــــدا فــک و فامیــله مــن دارم؟

فرستنده : Dezire

نشستم دارم تو کامپیوتر بازی میکنم بابام پشت سرم بود یهو یه پس گردنی زد شششللللللخخخخ گفتم چرا میزنیییییی؟میگه:اون یارو رو نمیبینی داره از پشت بوم میزندت خب بزنش دیگه اصلا پاشو برو اونور بینم 
عاغا ما رو بلند کرد نشست بازی کرد جالب اینجاست که من نمیتونستم مرحله رو به آخر برسونم بابام تمومش کرد 
من!!!!!!!!!!
بابا))))))))))))))
game(((((((((((((
بازم من@@@@@@@@@@
یه هفتس پیشش نمی تونم حرف بزنم 
فک وفامیله داریم

فرستنده : پاشنه طلا

مــــامــــان: امیــــــــــر سوییـــچٍ مـــاشینـــتو بده میخـــام بــرم بیــــرون!
مــــن: بــــرا خودتُ چـــــرا نمیبــــری؟! مــن 1ساعت دیگه میخام بـــرم بیــــرون:|
مــــامــــانم با خنـــده: آخـــــه امـــرو حالم خوش نـــی میتـــرسم تصــادف کنـــــم:) میـــدی یا حالتو بگیـــــرم؟!
مــــن: یعـــنی مـــاشینٍ مــــن الاغٍ بـــا گاری که مهــم نی تصادف کنـــه؟!
مــــامــــان: بلبــل زبونی نکــــن ضمناً ماشیــــن جـــونیٍ منـــم نمیبـــریـــا!!! با آژانس بـــــــرو!
دیگـــــــــه چـــــــــی بگـــــــــــــــم؟! مـــامــــانم دهه پنجاییـــه هــا! فک نکیـــن زبونم لال دهه هشـتادیـــه!! این فکـــرایٍ مسموم رو نکنیـــد یه وخ!
مــامـــان انقد منُ عذاب نده پـرشتـــانتوکیــو میــخورم از دستت میـــرمــــا!!!

فرستنده : امیر21

یه روز صب غرق در خواب بودم ساعتم یازده بود واسم پیام اومد منم گیج گیج اصلا بی هوش به زحمت ورداشتم دیدم خواهرمه نوشته شارژندارم یه زنگ بزن(خواهرم دانشگاه بود) منم گفتم خوابم میپره ولش کن
پنج دیقه دیگه دوباره تک زد هی تک زد هی تک زد 
بالاخره با هزار کوه کندن از حالت بی هوشی در اومدم گوشی برداشتم زنگ بزنم اقا چشمتون روز بد نبینه هرچی زنگ زدم بر نداشت 
منم نگران اول دلشوره بعد عذاب وجدان که چرا زودترزنگ نزدم ازنگرانی داشتم میمردم که یه پیام داد 
کار واجبی نداشتم منم فقط منتظر بودم بیادحسابشوبرسم اقا اومد اصلا انگار نه انگار کلن یادش رفته بود منم پیگیر پرسیدم چی شده بود ؟؟؟
میگه اهان صب؟هیچی تو یه موقعیت بودم خواستم با یکی حرف بزنم که مثلا خیلی سرم شلوغه 
منم دیگه هیچی نگفتم فقط یه امی گشیدمو از خداوند برای همه مریضا طلب شفا کردم

فرستنده : `پلنگ صورتی

اقا ما دیشب خونه پدر بزرگم بودیم(پدر بزرگ پدری) بابام یه خیار پوست کند منم ازش گرفتم و خوردم. بابامم نارحت میشه و میگه ما هم سن شماها بودیم جرات نمیکردیم پامونو جلو بزرگترمون دراز کنیم. همینو که گفت پدربزرگم زد پس کله بابام. گفت پس کی بود همیشه اززیر کار در میرفت کی بود تو کفش مامانش سوسک می نداخت؟ بعد رو به من گفت: سینا جان بابات تا 10 سالگی جاشو خیس می کرد. بابام از خجالت سرخ شده بود. ما هم که حسابی کیف کردیم.
کلا بچه ها به پدر بزرگ مادر بزرگاتون زیاد سر بزنین. اینا عاشق نوه هاشونن

فرستنده : سینا مشهد

کم کم دارم به این نتیجه می رسم که یکی از فانتزیای مامانم اینه که به مدت یک هفته نهار و شام کوکو سبزی درست کنه بده ما کوفتمون کنیم

فرستنده : سینا مشهد

پســرداییم 7سالشه برگشته به داداشش گفته:
دانیــــــال این شناسنامه من چرا مشخصاتٍ همســـر نداره؟ ولـــــی برا تو داره؟؟؟
دانیـــــال: واسه اینکه شما خانوم نداری!
پسرداییم: خو توام نداری, باید به بابا بگم برا منو ببره درس کنه فردا پس فردا بهم زن ندن چــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیرحسین

رفتم خونه مادربزرگم سر بزنم بهش عمل کرده بوده اول حال احوال کرده و بعد نشستم دیدم از زیر بالشتش نارنگی در آورده و پرت کرده طرف من میگه راحت باش نارنگی بخور!!!!!!!!!!!!!!!!
کفم برید آخه مادر بزرگ مریض من دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : حاج آقا پایه

یه روز جمعه نزدیک ناهار بود منم وحشتناک گرسنه بودم داشتم میز اماده میکردم که یهو در زدن...
بله...
پسر خالم با زن و بچش اومدن تو و بدون تعارف مستقیم رفتن سر میز...
مامانم صدام کرد میگه میلاد جون غذا کمه هرچی گفتم تایید کن تابلو نکنی ابرومون بره منم بیخبر از همه جا گفتم خیالت راحت مامان...
غذارو کشید داد دستم خودشم اومد سر میز تا اومدم بشینم گفت قربونش برم میلادم امروز روزه مستحبی گرفته...
من:-(((((
مامان بابام:-))))
مهمونا:-!!!!!!!!
مامان پسر دوسته داریم ما...
هیچی دیگه منم تا عصری به مهمونا ناسزا گفتم...

فرستنده : demon

دوستان به دادم برسید :( منم یه گودزیلا تو خونه دارم پدرمو در آورده :{{{{
سه سالشه هر چی بهش میگم میگه خفه شو اعصاب ندارم :|
یه راه حل راحت برای خودکشی بهم نشون بدین التماستون میکنم :((((((((((((((((((

فرستنده : اسایش پاک

سر کلاس بودیم استاد داشت حضور غیاب میکرد به اسم بچه خر خون کلاس که رسید بهش گفت افرین سوالی که امروز پرسیدی نشون داد درس خون هستی عالیه
به اسم دوست من که رسید دوستم دراومد گفت منم سوال پرسیدم 
ینی کل کلاس رفت آسمون 
از بس دیوارو گاز زدم دیوار کلاس ریخت

فرستنده : mahdi93

با سه تا هم خوابگاهیام که رفیقام باشن،رفتیم عصری یه مرغ گرفتیم که فرداش بریم بیرون،کباب کنیم!نامردا شب من خوابیدم رفتن،مرغه رو کباب کردن خوردن،تازه فیلمم گرفتن،صبح نشونم دادن،
"اینام رفیقن من دارم آخه، ولی خدایی کلی حال کردم باهاشون

فرستنده : Mosi.minab

رفتم مسافرت خونه عمم اینا...
هوا سرده داره بارون میاد.منم کنار شومینه..شومینه هم روشن.. 
عمم میگه: ننه اگه سردته بگم شومینه رو روشن کنن برات؟ میگم نه خوبه شومینه هم روشنه بعد میگه خوب اگه گرمته بگم خاموشش کنن!!!!!!

فرستنده : saniel

توهمــاته دختــران امروزی:
شوهرم اسمش امیر باشه , پورشه داشته باشه, تک پسر باشه, خوشگل باشه و...
چیزی که گیرشون میاد:
مجید , پراید, 6تا داداش 2تاخواهر, مثله کرگدنه شاخ بریده!!!!!!!!!!!!!
اینا واقعیته ها؟! دخترخالم بودش!
دخترخاله خیال پردازه داریم؟

فرستنده : HOSSEIN

ی پسر عمو دارم 8 سالشه.
اومدم ببینم تو مدرسه چی بهشون یاد دادن از پرسیدم ابوالفضل به بچه گاو چی میگن؟
برگشته میگه: گاو بچه...

فرستنده : My heart broken*Vahab


 


فک و فامیله داریم


بـه مامانم میگم : یه سوال کنم راستشو میگی ؟
میگه آره 
گفتم : منو از پرورشگاه آوردین یا سر خیابون پیدا کردین؟
میگه : خفه شو جز جیگر گرفته! الهی زیر گِـل بری راحت شم از دستت! الهی سرب داغ بریزن تو حلقت دیگه از این حرقا نزنی

:|

فرستنده : Hermit

دوستان..... دیشب واسه خواهرم خواستگار اومده داداشم برگشته به مادر پسره میگه خب حاج خانم شما تا حالا حج مشرف شدین؟؟؟ حاج خانمم شکست نفس گفت نه والاه خاک برسر من!!!! داداشم برگشته میگه نه ایشالله!!!!!!! (منظور یعنی ایشالله مشرف میشین!!!!) بعد مامانم اومده میگه مث اینکه غذا خیلی باب طبع حاج خانم نبود!! بابام رفته تعارف کنه مثلا میگه خب ایمان(خواستگار) تقصیر داره باید به ما میگفت حاج خانم چه غذایی براشون ضرر داره ما همونو درست کنیم!!!!!!!!!! ینی بقران دیگه باخنده پاشدم رفتم بیرون الان بابام قهره باهام!!1 خب پدر من سوتی نده چیکا کنم؟

فرستنده : respina

آقا دیروز عمم اینا امده بودن خونمون من رفتم سلام دادم بعد امدم تو اتاقم بیزون نرفتم بعد 2ساعت دیدم در میزنند
من:کی؟!
فرهادم(داداشم8سالشه)درو باز کن
رفتم باز کردم امده تو درو می بنده 
برگشته میگه الان تو اداب معاشرت بلد نشستی؟!
من:|
من:این که گغتی یعنی چی!!
فرهاد:نمی گی الان عمه میگه فرشاد معتاد انترنت 
شده دگه دخترشو به من نمیدن!!!!
به خدا من همسن این بودم با قاشق کنار خونمون رو مکندم این دهه 80 فاجه هستن!

فرستنده : Mig Mig

مامان من مث ادبیات نشانه داره که ادم بخواد تشخیص بده داره راس میگه یا میپیچونه مثال:{ادبیات:نشانه مفعول.(را)} 
{مامان من:نشانه پیچونده.(نه)} مثلا میگم مامان تو این کارو کردی میگه {نه} این نشانه بارز پیچوندنشه

فرستنده : mazyar

شما ها هم مث منید که وقتی خوانواده محترمه تو غذا دارچین,زیره,کنجد یا روغن زیتون میریزن به محض اینکه صدات در میاد میگی دوس ندارم .از هزار خاصیت و سرطان هایی که درمان کرده و نکرده حرف میزنن بخدا ادم میخواد بگه >>>خوردم باشه میخورم ولم کن خخخخخخخخخخخخ تو رو خدا چیکار کنیم؟نه شما بگید

فرستنده : mazyar

دیروزکله ظهریه نفربه بابام زنگ زده مث این که پولی چیزی میخاسته به بابام بده بابامم برداشته الوسلام 
_خواب بودین
_نه بیدارم میخاستم دست وصورتموبشورم.
خلاصه فرداش یه نفردیگه همون زمان به بابام زنگ زده میخاسته احوال پرسی کنه
بابام گوشیوبرداشته میگه الوسلام
_خواب بودین
_اره ازخواب بیدارم کردی!!!
دیگه فک کنم فهمیدین بابام عاشق پوله؟اره؟
فک وفامیله من دارم.

فرستنده : 2TaL

نشستم فیسبوکم رو چک میکنم زنم اومده بغل دستم نشسته چهارچشمی زل زده به مانیتور بهش میگم صفحه شخصیه دنبال چی میگردی؟
میگه میخوام ببینم کی واست sms میفرسته
وجدانن کسی دیوار بتنی سراغ نداره؟

فرستنده : MiR@

آغا سوتی در حد لالیگا
ساعت 10 شب به دوس دخترم اس میدم نرفتی  khosh-khandeh چندتا جک گذاشتمو چک کنی
میگه نه حالا شب میرم
مگه ساعت 10 شب روزه
یه سیاهچاله بهم نشون بدین

فرستنده : mahdi93

دخترداییم به داییم میگه: باباجون میشه فردانرم مدرسه؟اخه خیلی کاردارم!!!
داییم میگه:خانوم اینم بچس توتربیت کردی مااونموقع جرعت نمیکردیم جلو بابامون پامونودراز کنیم چه برسه فرداش غایب کنیم نریم مدرسه...
داییم:)))
منoo
دخترداییم:||
انیشتین******
یکی ربطشوواسه من توضیح بده؟؟؟
فک و فامیله با استدلال من دارم!!!!!!!!

فرستنده : ههههههه

آقا ....عموم دو تا پسر داره ک ب دیوارم رحم نمیکنن گازش میزنن.
ی روز اومدن خونمون منم واس اینکه خونه در آرامش باشه کامپیوتر رو روشن کردم تا بازی کنن.
دو دقیقه بعد(چشتون روز بد نبینه) از اتاق چنان صدایی اومد ک فک کردم یکدومشون ترکید
اومدم تو اتاق میبینم اون پسر عموم ک 3 سالشه صندلی رو انداخته رو داداشش میگه: می نه می نه
میگم دانیال چیشده.
میگه:فَ کامپاپه می نه(فرزاد کامپیوتر بهم نمیده)
کلا مخفف حرف میزنه 
دهه هشتادیه دیگه
بچه غول داشت داداششو میخورد ب موقع رسیدم(^-^)

فرستنده : ARZ 23

قابل توجه باباهایی که فک میکنن شلوار لی هنوز 20 تومنه:
الان دیگه به 20 تومن شورت لی هم نمیدن:دی

فرستنده : fatooproxy

رفتـــم خونه بــابــابزرگم؛ داییـــمم اومده بوده ماشیــنمو تو حیاط میبینـــه! میــاد تو به خیالٍ اینکــه مــن خوابیــدم رو مبل و ملافه ام روم هستش! از رو مبــل میندازتــم پاییــن و میگه: تنٍ لش؟! خوابتــو میــاری خونــه مــامــانی؟! 
یهــو بــابــابزرگم پخش میشــه رو پارکت!
منــم از همه جا بیخبر از دسشویی اومدم دیدم داییــم داره زمیــنُ گاز میزه و از بــابــاجون معذرت میخاد!
بعدش قضیه رو گفته بــابــاجون میگه: دیدی امیـــر؟! مــن پیش مرگــت شدم حالا بیا رگ گیــریم کن پســرٍگلــم! به داییم میگــه: سببٍ خیــر شدی علیـــرضا؟!
یعنـــی فــدا هرچی بــابــاجونٍ جیگـــرٍ بشم مــن!
بــابــابزرگـــه فرصت طلبـــه داریـــــم؟

فرستنده : امیر21

با پدرم رفتیم دکتر قبل اینکه بریم پیش دکتر گفت اگه دکتر امپول داد نترسید.وقتی رفتیم پیش دکتر به پدرم امپول داد ....... بهش گفتم حالا مثل یه بچه خوب میریم امپول میزنی ....حالا ازما اصرار از اون انکار بعد ما را تو بیمارستان دمبال کرد برد

فرستنده : meysamk

نشستم دارم با خواهرزادم بستنی چوبی میخورم دودقیقه رفتم برگشتم دیدم بستنی رو رواتیش شومینه نگه داشته میگم چی کار میکنی کره خر میگه ابزی=عوضی-اخشال=اشقال دالم بستنیمو کباب میکنم دیده 
من:-X 
اون:-)

فرستنده : من منم

دختر عمم 8 سالشه اومدن خونمون در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد.من تا 15 سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتال در میاوردم اطرافیانم تشویقم میکردن.

فرستنده : mehran


 


فک و فامیله داریم


یکی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمون داریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه ی اعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تا حالا تموم شده بودن 
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
دوستم 
مهموناشون 
کاخ سفید رو سیاه شده

فرستنده : farzook

مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه 30 دقیقه دیگه زنگ بزن ...
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یه هفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من 
مامانه حساس که ماداریم !!!!!!
والله

فرستنده : mehdink72

من ی خواهرزاده ی 3ساله دارم عاغا... وقتی بیکارتوخونه نشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا24ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتی هم ج شومیدم فقط نگام میکنه/00 تازه وقتی هم میزنه زیرگریه میپرسیم چی شدمیگه دایی زد... من تااینحدم ینی لطفامسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه-00

فرستنده : علی

داشتم با بابام فوتبال میدیدم;خیلی کسل کننده بود .بابام میگه اگه کسی الانم پیچ تلویزیون وا کنه چیزی رو ازدست نداده
من:0-o
پیچ تلویزیون:0-o
ال سی دی خونمون که افسردگی گرفته:)))))
بابای گزارشگره ما داریم

فرستنده : censor

یه روز سرد زمستونی با،بابام تو حیاط وایسادیم! باباهه برگشته بهم میگه برو در حیاطو ببند،هوا سرده، مام رفتیم،رسیدم نزدیک در به خودم گفتم؛یعنی در حیاطو ببندم هوا گرم میشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! دیدم یه لبخند خفنی رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اینم باباست ما داریم!!!!!!

فرستنده : Mosi.minab

مامانـــم به مــــــدت یک هفته رفته خونه خالــــــم
مـــــــام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هــــــم ریخت و پاش بود.
بـــــــراش اس ام اس دادم:
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالـــــــــی دارم
چه دنیایه رو به زوالــــــــــی دارم
مامانـــــــم هـــــــم تو جوابــــــم نوشته بود:
تنهای بـــــــی سنگ صبور
خونه ی ســــــرد و سوت کور
توی شبات سـتاره نیست
مونــــــــدی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ســـــــری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مـــــــــرد باش
یه چــــــند تا شکلک خنده شیـــطانی و زبون در آوردنم برام فرســـــــتاده بود!!
خب مادر خانوووم الان چــــــه وقته حاضر جوابیه؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه :|

فرستنده : Shey2nak

امروز نمره وحشتناکی گرفتم!مامانم هم غر غرو!خلاصه رفتم خونه!خوشبختانه مامانم هم نمی دونست اون رو امتحان داشتم!
همینکه در خونه رو باز کردم مامانم رو دیدم!!!
گفت:ذلیل مرده امتحانت رو چند گرفتی؟!اومده بودم مدرستون!
من :((
مامانم X-(
نمره امتحان خخخخخخخخخخ
معلم ها و معاونان و مدیر محترم D:

فرستنده : امیرعلی

اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخر خونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هر وقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خو داداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟

فرستنده : respina

یادش بخیر:
بچه که بودم خواهرم خیلی بچه بود!!! منم بش می گفتم هرکی خوراکی هاشو دیر تر تموم کنه برندس. بعد تند تند (مثل گاو) خوراکی هامو می خوردم. خب اونم برنده می شد بعد با حالت مظلومانه بهش می گفتم میای خوراکیاتو با هم بخوریم؟ اونم دلش می سوختو قبول می کرد بعد که خوراکیاش تموم می شد می زد زیر گریه. عالمی داشتیم.
زمان ما همه ساده بودن هی روزگار. پیر شدیم

فرستنده : سینا مشهد

بچه ها کمکم کنین. مامان بابام رفتن دکتر تغذیه. دکتره هم بهشون یه برنامه رژِمی داده. الان ما تو خونه به صورت جیره بندی شده فقط داریم علف می خوریم. اخه بی انصافا یکم بیشتر علف درست کنین که اگه سیر نشدین سهمیه علف منو نخورین دیگه. من که اضافه وزن ندارم خبر مرگم. من غذا می خام. اصلا بر می گردم به همون یتیم خونه ای توش بودم. گشنمههههه
(هیچ فهمیدین که ما حتی واسه لاغری هم به دکتر مراجعه میکنیم. اوف ایجور امکانات داریم ما)

فرستنده : سینا مشهد

دلم گرفته بود دوستم خوش موقع اس داد سلام خوبی چه خبر؟منم ازخداخاسته جواب دادم خوبم مرسی ولی خیلی دلم گرفته
بااشتیاق منتظرجوابش بودم دیدم نوشته خوب با یه اچار پیچ گوشتی چیزی بازش کن دیگه کلن ناامیدشدم
دوست دلداری دهندس ما داریم؟؟؟

فرستنده : `پلنگ صورتی

چند روز پیش رفتم خونه عمم میبینم دخترعمه هام چادر دور خودشون بستن و ادای فیلم دونگ یی رو درمیارن و دقیقا دیالوگای دونگ یی و بانو جان رو حفظ کردن.یک ماهه این فیلم تموم شده ولی اثراتش هنوز هست مسئولین به فکر پخش فیلمه دیگه ای باشن خسته شدن اینقد ی دیالوگ رو گفتن
دختر عمه است ما داریم؟

فرستنده : angel

بـــا پســـرداییم رفتیـــم خـــونه خالـــم, خالـــم میگه: پســـرش( 8سالشه) اصن درس نمیــــخونه همـــش پـــیٍ بازیگــــوشیــــه! مـــا باهاش صحبت کنیـــــم:)
مــــن: آرش چه خطـــر از مدرســــه گل پســــر؟! خوش میگـــذره با درسات؟! :)
پســــرداییم: میخــــاد بزنـــی تو گـــوشٍ هرچــی مهنــدسٍ دیگـــــه؟! 
آرش: دلتــــون خوشـــه ها؟! :( کـــدوم درس؟! امیـــــر و ســـاســـان وژداناً شمـــا جفتتون مهنـــدســـی میخونیــن کجایٍ دنیـــا رو گـــرفتین؟! :|
بیچـــاه ها برین با پولایٍ بـــابــــاتون عشـــق و حال! مـــن اگه بـــرم درس بخـــونم فردا آبتیـــن(داداشش 6ماهشه) صــرافی بــابـــارو میکشه بالا! با ایـــن وضــع بازار ! به حـــرفام فک کنید!
یعنـــــی خدا شاهدٍ دیقن همینا رو گف و منُ پســـرداییم به فکـــرٍ روزایٍ سوختــــه هستیـــــم!
خو خالـــه جون بچــــت راس میگــــه دیگـــــه!؟
پســــر خالــــه دور اندیـــــشه داریـــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

امریکا روم موشک بندازه اگه دروغ بگم.
اقا ما تو یه هتل کار می کنیم (تو مشهد) دیروز یک گروه 45 نفره داشتیم. از روستای بووق در شهرستان بووووق.(اسم شهر و روستاشونو نمیگم) اینا خدای سوتی بودن. توجهتونو به چند نمونه از سوتی هاشون جلب می کنم:
دکمه اسانسورو زدم درش که وامیشه می بینم یارو داره دسشویی می کنه و میگه برو بیرون بی شور با بدبختی حالیش کردم این لامثب اسانسوره نه دسشویی.
یکی از اتاقا رفتم تلوزیون یادش بدم می بینم داره تو توالت فرنگی انگور می شوره.
بله ...... بازم بگم؟ نمی گم...

فرستنده : سینا مشهد

یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با هم نهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردم منتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جم کنم !!!هان؟؟؟

فرستنده : reza t

فک و فامیله داریم


یه امروز اومــــــدم تا ساعت 10 بخابم
مامانم کله صبح اومده با عجله میگه پاشـــــو پاشـــــو
از جام پریدم میگم چـــــــــی شده؟
میگه همین الان اخبار گفته هرکــــــــی زیاد بخابه چهره اش زشـــــــت میشه
آقا ما نخایـــم خوشـــــگل باشــــیم باید کیو ببینیم؟
بدبختیه هااااا
من بدونم این خبرو کی داده خودم حســــابشو میرسم :|

فرستنده : Shey2nak

جدیدا با هر حرکت دست بابام به طور غریزی 3 متر از جام می پرم ! 
بس که بی دلیل پس گردنی و فلیپینی می زنه ... خو آدم شرطی می شه ! :|
فک و فامیله آخــــــــــــه؟
هفته ی خانواده :((
من:/
بابام:)

فرستنده : h.f

چرا گودزیلا رو بدنام می کنین آخه؟! دیشب خواهرم 5سالشه بهم می گه زودتر یه وانت!! بگیر 
من=O چرا؟
-وسایلت رو جمع کن
-هوم؟
-از این به بعد می ری خونه مامانی(مامان بزرگمون) زندگی می کنی ! من حال نمی کنم خواهر داشته باشم می خوام تنها باشم !
من=|
14سالی که تک فرزند بودم:(((
من برم خودکشی کنم ....

فرستنده : h.f

منتظر یه تماس مهم بودم از طرفی نمازم داشت قضا می شد ،شروع کردم به نماز خوندن آخرای نماز تلفن زنگ خورد منم تند تند نمازم و تموم کردم و گوشیو برداشتم فکر کنین به جای الو بلند گفتم الله اکبر طرفی که اونور خط بود مونده بود چی بگه خودمم از خنده نمی تونستم حرف بزنم...؟؟|||||

فرستنده : blackrings

امروز رفتم خونه خالم میگم شوهرت چه ماشینی خریده با کلی کلاس میگه پراید مدل سایپا!!!!!!!!من:)))))))))))))))
خالم:((
سایپا!!!!!!!!!
فک و فامیله تابلویه ما داریم؟

فرستنده : sepideh_m

وااااااای دهه هشتادیاهوااااااااااار.رفتم خونه عموم پسرعموم ۴سالشه میبینم رفته زیرپتوجیغ میکشه بنفششش بش میگم امیرچیه جواب نمیده هی صداکردم بعدده دیقه میگه دهنتوببند‏(دابا:گاوا‏)ب من حمله کردن من و‏(سیسه سیسه:تیکه تیکه‏)‏کردن من و‏(حوردن:خوردن‏)منم (سسته قبلی تردم:سکته قبلی کردم‏)ساکت شومیخوام بمیرم اه‏!دیگه باکلی خجالت سکوت کردم تانزنه تودهنم ومزاحمش نشم والا.‏..

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

تـــو اتــاقم بودم آقا دیدم( الان مامانــم میگه دیدی یا شنیدی؟! :) ) داداشٍ 5سالـــم ناله میکنه: آخ اوخ آی!
مــامــانمم خونه نبود گفتـــم حتمــاً یه بلایی ســرٍ خودش آورده! عینٍ قــرقــی پـــرواز کـــردم تو اتاقش دیدم چونه اش تا خـــورده رو به بالا قرمـــز شده!!!
مـــن: چه بلایی ســـرٍ خودت آوردی ؟!
زد زیــــرٍ گـــریه میگه: داشتــــم کارتون میدیدم 2ساعتــه دستـــم زیــــرٍ چونم بوده درد گــــرفته آی آی! 
یعنــــی پاره شدم از خنــــده!
ناجـــور گــــریه میکـــردش میگــــه: نخنـــــد! نخنـــــد ! آی چونم نفلـــه شد!
بـــا بدبختــــی آرومش کردمممممم! :دی
داداشٍ بیننـــداَس داریــــــــــم؟!
خواهشـــاً دهه 80یا بیاین دیگه فیلـــمارو مثٍ داداشـــاتون نیگا کنین! :)
چقـــد متفـــاوت آخـــــــه؟! :|

فرستنده : امیر21

اقا ما هفته ای یه بار با خونواده میریم پیتزا میخوریم 4 نفریم ها بابام دو تا بیشتر نمی گیره. این هفته جو گرفتم گفتم امشب مهمونه من :) اقا بابامون رفت سفارش داد 4 تا پیتزا و سیبزمینی سالاده فصل سالاده فرانسوی سالاده ماکارانی سالاده مرگ. :( و ... بابام اینا به دهه هشتاد میگن ذکی نامردا این هفته دارم واستون

فرستنده : سینا مشهد

آقــــا ســـرما خوردم در حــدٍ ســرطان( دور از جون هه:) )
با بـــابـــام رفتیـــم دکتـــر, واســــم 3تا آمپــــول خـــرکی نوشـــت!
مــــن: بــابــا خوبـــی , بـــدی دیـــدی حلال کـــن ببین چه آمپـــولایی دارمممممممم!؟ :(
بـــابـــام: بـــرو پســـرم تو میتـــونی هـــرگــــز :|
آقـــا یه خــــانـــومـــه بودش, حالا مــــن دارم آبٍ دهـــان را می قورتـــم که آیا قرارٍ زنده بمــــونم ؟!
بـــابـــام: خـــانوم یه جوری واسش بزن مسافـــرتـــه پس فرداش کنســـل شــــه!
مـــن:-( بــــابـــــام:-)
یعــــنی دستش بشکنـــه (همه بگیـــن ایشالا) چنان زد که الان احساس میکنـــــم فلجــــــم!!
لنگ میزنــــم بـــابـــام عشق میکنـــــه میگه: تقصیـــرٍ مــامـــان خانـــومته لوست کرده:(
خــــو پـــدرٍ مــــن اوووووخ شــــدم چــــرا درک نمیکنــــی؟!
الان واســـه چــی میخنـــدی بـــابـــا؟! 
هـــــعی مـــن اشکـــم میاد ولی شمـــا بخندین!
بـــابـــایٍ فرزند دوستـــــه دارم؟!

فرستنده : امیر21

نظرتون راجبه کسی که روز اول دانشگاه با عینک افتابی بره سره کلاس (اخه هول شده بودم) بده 1 ربع بفهمه همه دارن بش میخندن (حتی استاد)و بد یکی از دخترا بگه داداشی شما نابینا هستی؟ بعد اونم واسه اینکه کم نیاره بگه: خیر خانم بنده تازه چشمامو لیزر کردم. استاد هم اون دختره بیشورو اخراج کنه. چیه؟ هان نظرتون چیه؟ کلان نظرتون راجبه من چیه؟
(شماها اصلا فهمیدین بنده دانشجو نیز هستم)

فرستنده : سینا مشهد

بــا مخاطـــبٍ خاص رفتیـــم بیــــرون! دیـــدم یه خـــرده کسلـــه ! مـــن: مهتـــاب چته؟! خوبــــی؟!
مهتـــاب: آره هیچیـــم نی !
مـــن: بـــاوشه!
آقا یه لحظه نیگاش کـــردم دیدم اشک تو چشـــاش حلقه زده!
مــــن: بخـــدا این چن وخت خعـــلی گرفتــــار بودم , نشد ببیـــنمت! گــــریه نکـــن دیگــــه:(
مهتــــاب: ای بابا امیـــــر بیخیــــال چقد پیلــــه میکنی؟! خمیـــازه کشیـــدم , خوابــــم میـــادش! یه خمیـــازه میکشـــه با صدایٍ خوشگلـــــه بعدٍ خمیــــازه میگه بهتــــر که ندیدمت هر وخ تو رو میبینــــم دیگه درس و کنکـــور کلاٌ تعطیــــل میشه!! 
یــــعنی کلٍ احساساتمـــو گذاش تو فرغون بی ادب!
یه تـــوصیه: » هیــــچ وخ عاشـــق نشیــــن:| «
مخـــاطبٍ خاصٍ بـــی احساســــه داریــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

رفتیم خرید یارو شلوار آورده مامانم میگه نه اینو داشتم یارو میگه این مارکش ی چی دیگسا؟!؟!!مامانم میگه مگه آزارا(زارا) نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ی لحظه فک مردم اومدیم ماشین بخریم!؟!!

فرستنده : ice bOy

رفتیم آتلیه عکس گرفتیم مامانم میگه:من این ژیگول مو دوست ندارم؟!؟!؟!؟!؟!؟
آخه مامانه من بلد نیستی بگی فیگور مجبوری بگی؟؟
تلفظ اشو باید کرد تو حلق!!!!!!!!؟؟؟!!!!!!!!!!!!

فرستنده : ice bOy

داشتم با چاقو پیچ آنتن میبستم چاقو رفت تو دستم 10 تا بخیه خورده 100 تومن خرجش شد مامانم میگه خاک تو سرت ی آنتن بلد نیستی درست کنی بی عرضه؟؟؟؟کاش به دکتره میگفتم بقیه انگشتت ام قطع کنه؟!!؟
خواهرم:تا 1 ماه غذا نمیخوری ؟؟؟
بابام اومده میگم بابا اینجوری شده اوج محبتش تو ی کلام گفت:خاک تو سرت؟؟؟؟؟؟(چقدر دوستتم دارن؟؟)
فرداش به مامانم میگم برم حموم اشکالی نداره میگه نه برا آ.....ب د....ا....غ بخیه خوبه؟؟!؟!
سوتی و داشتی؟؟؟؟؟
خونوادس ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : ice bOy

داشتیم میرفتیم بازار
من:مامان ی جف جوراب بده این جورابم کثیفه
مامان:تو کشو چند تا هس بردار دیگه
من:ااااااااا مامان اینا ک همه یا سرش سوراخه یا دل و روده نداره
مامان:
اه بپوش خبر مرگت نمخوای بری عروسی ک واس تو کفش میخوای
من:(o.0)
مگه بقیه جورابو واس سر کردن میخوان!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم از مامانه ما

فرستنده : ARZ 23

فک و فامیله داریم


خواهر زادم یه نقاشی‌ کشیده همه خانواده تو نقاشیش هستن جز من میگم دایی پس من کوشم ؟
میگه دایی خیلی‌ دور وایسادی تو این مقیاس معلوم نیستی‌ ! :|
فک و فامیله داریم ؟

فرستنده : seyed

دو تا پسربچه ۴ و ۹ ساله تو فامیلمون داشتن دعوا میکردن ، یعنی داداش بزرگه داشت کوچکه رو کتک میزد ؛ من رفتم پا در میونی کردم و کوچیکه رو نجات دادم بعدش همون کوچولوه بهم فوش میده میگه : به تو چه داداشمه ؟ صلاحمو میدونه داره تربیتم میکنه !
فک و فامیله داریم ؟

فرستنده : seyed

یه پسر عمو دارم بعد دو سه سال ک درسو ول کرده بود جو گیر شد کنکور دانشگاه آزاد داد
قبول شد اومد پونصد تومن ریخت ب حسابو انتخاب واحد کرد
بعد برگشت شهرشون
یه مدت اونجا موند عاشق یه دختر شد 
ما هرچی اصرار کردیم بیا برو دانشگاه گفت نمیتونم بیام نمیام نمیخام
یکی نیس ب این پسرعمو بگه پولت زیاد شده بیار بده ب یکی مثل من
والا
فکو فامیل عاشق و ولخرجه من دارم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : yahya az pa dena

نصفه شب پایه سیستمم.در اتاقم همچین کوبیده شد درو دیوار ترک ورداش.چسبیدم به سقف با ترس و لرز برگشتم دیدم محمد(داداش 4ساله ام)خشمگین و خواب آلود داد زد:قرار بود واسم زن بخری...چی شد؟من زن دو تومنی میخوام.برو نسترن و بخر.
چیزی نگفتم...با چشمانی به اندازه ی نعلبکی زل زدم به قدو بالاش و جسارت این یه الف بچه رو تحسین کردم...همین.یا پیغمبر نسترن دیگه کیه؟؟؟؟؟

فرستنده : rubahi-19

مامانم رفتـــه ختــم
آخـــــــرش اومده ه ه تسلیت بگـه
بجای غـم آخرتون باشه برگشته گفته:
دفـــه آخرتون باشه
مامانه عقل کل ٍ مـــارو باش ¯\_(ツ)_/¯

فرستنده : Shey2nak

دختــــرخاله به ســنٍ تکلیـــف رسیــــدَمونــــو که یادتــــونه؟!
دیشب رفتیــــم خونشـــون میبینــــم داره نمـــاز میخــــونه خدا وکیــلی خعــــلی حال کردم واسش! حالا رازُ نیـــازشُ که استـــراق کردمُ داشتـــه باشیــــن !
خــــدایا دیدی گفتـــم قـــرارٍ امشب بیان خــــونمـــون؟!
امیــــر همـــون پســـراَس که لبــاسش سفید مشکیٍ همش کنـــارٍ داداش کیــــارشــــه! خـــــدایا هر کی امیـــــرُ دوس داره بکُش! حتـــی آجی کیمیـــارو! خدایـــا منظورم داییامو خاله هام یا مامان بزرگ بابابزرگ نیستنــــــــــــا!!!!!! منظورم دختـــــراس! خدایا اون دختـــری رو هم که امیـــــر دوسش داره اونــــم بکـــــُــــش! آجیـــمو یادت نره بکشــــی! یه کاری کن امیـــــر دوسم داشته باشه... خدایـــا تورو خدا!!!!!
بعــد میگم: کیـــانا یادت نره منـــو دعا کنـــــی!
آقــــا هول شد! کیـــانا: باشه باشه ایشالا بری بهشــــت!!! از کی اینجـــایی؟!
مـــن: همی الان اومـــــدم خانومی!
کیـــانا: ایشالا میری بهشـــت من میدونم!
خخخخخخخخخخخ!
چی بگم؟!
دختـــرخاله به ســنٍ تکلیــف رسیدس داریــــــم؟!

فرستنده : امیر21

پســـــر خاله 1 سالمو دادن بخوابونم م م م 
تـو بخلم گـــرفتم تکــــــون میدادمــــو میگفتم:
شششششششششش
یهههههو نیـــگام کرد و نیشش وا شــــد بعدم سر تا پامــــــو خیس کرد :|
میگــم بچـه جون گفتــــم: شششششششششش!
نگـــفتم: جیششششششششششش
چـرا دقت نمیکنی تو آخــــــه ؟؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟؟ :|

فرستنده : Shey2nak

دورٍ هم نیشتیـــم! بـــابــــام: امیـــــر مـــن 20سالم بودش ازدواج کــــــــردم, تو 21سالگــــــی تورو داشتـــــــم! یعــــنی همســـنٍ الانٍ تـــــو!
مـــامـــان خانــــوم: یــــــــح یـــــــــح یــــــــــح ! 
مــــن: که چــــی گل پســـــر؟! مـــن قصدشـــو هنو ندارم!
بـــابــــام: نـــــه جـــونٍ مـــن بیـــا داشتـــه باش! تو هنو دهنت بـــو پستـــونک میده! 
مـــامـــانم: وای خدا فکـــرشو بکـــن سیـــاوش مـــن و تــو عروس دار شیــــــــــــم! خخخخخخ!
بـــابـــام: خانومم این حرفارو جلــــو این بچــه پـــررو نزن! امیــــــــــر خجالت بکش! زن میخــــای چیکـــا؟! 
مـــامـــان خانوم: آره امیــــــــر نبینم زن بخـــــای بـــی ادب !!! دوس دختــــرات نیشستـــن زیــــرٍ پــات؟! تو درست هنو تمــوم نشده!! 
مــــن:(o_O) 
خودشــون میبــــرن میـــدوزن اطوش میکنن تنـــم میکنن! 
حالا خوب شــــــــد گفتـــم قصدشو ندارم! اگه داشتـــــــــم....
مـــامـــان بـــابـــاس مـــن دارم؟!
وژدانـــــــاً بــــابــــا مـــن گفتم زن میخام؟! نه گفتم میخــــام؟

فرستنده : امیر21

دیروز داداش4سالم بشقابو انداخته شکونده برگشتم میگم محمد؟این...
با حرص سرم داد زد:اه هی محمد محمد نکن.بسه.چی از جون من میخوای تو؟چرا راحتم نمیذاری؟هان؟جواب منو بده.به من نگا کن جواب بده!!!!
هیچی دیگه...به اشتباهاتم پی بردم

فرستنده : rubahi-19

هی یادش بخیر
..
.
ما بچه که بودیم برا خودمون کسی بودیم تو دوران مدرسه همه ازمون حساب می بردن.!
حالا چی این دهه هشتادیا اومدن 
بهمون زور هم میگن اینا کروکودیلن؟یاگودزیلا؟
فک کنم هردوروبذارن سرکار؟
دهی هشتادیه ماداریم!؟

فرستنده : AHMAD badansaz

اوایل که میرفتم باشگاه بدنسازی هرکس که بهم میرسید همه نوع حرکات قدرتی اعمم فیتیله پیچ_ دوخم و...
باهرکس هم که دست میدادیم دو دستی اینقدر این دستمون روفشار میداد که تا چند روز فلج مطلق بود.
به روشون هم که می میاری که چکار میکنید میگن مگه نمیری باشگاه 
حیف اون باشگاهی که تو میری توش!!!!!!
فک وفامیل تو ذوق زنه که مادریم؟!
واللله!!

فرستنده : AHMAD badansaz

با داداشم فوتبال ایران و ازبکستانو میدیدیم .نود دقیقه داش تموم میشد داداشم میگه خدا کنه داور یه ربع بیس دیقه ای وقت اضافه اعلام کنه....
من...
داور اگه بشنوه ...
داداشه کم توقع من دارم

فرستنده : censor

صدای گریه میومد رفتم تو اتاق میبینم خواهرزاده هام نشستن دارن زار میزنن میگم آوا، نیایش چی شده؟دعواتون شده؟ 
میگن نه ما خواهر نداریم برادر نداریم عروسی کردیم بچه هامون دایی ندارن خاله ندارن ما چیکار کنیم؟؟؟

فرستنده : angela

بچه بودم مدادم رو گذاشتم تو دهنم جلو بابام مثل سیگار کشیدن ادا در اوردم
بابام گفت چه غلطی کردی؟ یکی خوابوند پس گردنم مداده تا ششم رفتو اومد :|
خوب پدر من این چه طرز برخورده اخه ریه ام سولاخ شد :|

فرستنده : ***TAHA***

بابام رفته بیرون با ماشین
زده ماشینو لوله کرده پکوندش اومده خونه میگم سلام
میگه سلام و درد بی درمون
پسره احمق
100 بار گفتم این اهنگ های پر سرو صدا رو تو ماشین نذار ادم تند میره
:|
بابای جوگیره داریم؟

فرستنده : ***TAHA***

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری هفدهم )


فک و فامیله داریم


اوه اوه ! دیشـــب رفتیـــــم خونـــه فک و فامیــــل! (خونـــه خـــان دایــی مـــامـــانم) , ســـرٍ شــام بودش, آقــا داشتیـــم غذا میخــــوردیم یهـــو دیدم یه مــــو تو بشقــابم میگه: امیــــر مـــن اینجــــام مـــن اینجــــام:))
آقــا میخـــواستم غذا رو بذارمممم کنـــار نمیشـــد, چون تــازه شــــرو کــــرده بودیــــم, داشتــــم بــا غذام ور میـــرفتممم دیدم یه مـــویٍ دیگـــه ام داره چــــراغ سبــــز میده, دیگــــه بفهمیــــن مــن چه حالـــی داشتم میخـــواستم بالا بیارم گلاب تو چشــاتون!
هیچـــی نیگــا مــامــانم کردم دیدم یه جـــورٍ چندشنـــاک خیــــره شده به غذاش! منم با ســــر گفتم چــــــــــی شده؟!
مـــامـــانمم یواشکــی گف : تو غذاش مــــو بوده!!!
ای وایٍ مــــــــــن الان دیگه داشتمممم دل و رودَمـــو جم میکــــردم نیاد بالا!!!!!
یــــهو دایی مـــامـــانم: خــــانوم نکنه بـــاز مــــو ریختی تو غذات که خــواهرزادم با پســـرش نمیخـــــورن؟!
»»» یـــا حضـــرتٍ عباس مگه همیشه مـــو میریزه تو غذاش :عُـــــق)«««
زن دایی : نــــه والا نمیدونمممم :) حالا مگه بوده ؟!
مـــامـــان: نـــه بابا زندایی ایـــن چه حــــرفیه؟!
زن دایی: امیـــــرجان تو چــــــــــی؟!
مــــــــن: بــــــــــله!
زن دایی: وا جـــوونایٍ این دور و زمــــونه به نخــــم میگن مــــو اصن به هر چــــی ببینن میگــــن مــــو!
(O_o)
یه چیـــزی اَم بدهکـــار شدیممم مثٍ اینکــــه؟ به قـــولٍ بـــابـــام تو دستـــورٍ اولیـــه ی غذاش مــــو جــــزوٍ مــــوادٍ خعــــلی لازمــــــه:دی
فک و فامیلــــــــه داریم تورو قــــرآن؟!
فک نکنم دیگه بریم خونشــــون هه:)

فرستنده : امیر21

هههههههههههههههههه
عاغا نشستیم با خانواده داریم لوک خوش شانس میبینیم داداش کوچیکم برگشته میگه: میگما دماغ بابا شبیه دماغ سگ لوک خوش شانسه......... هیچی دیگه بابا ترور شخصیت شد....
من_______________
بابا(((((((((((((((
داداشم)))))))))))))
تازه مامانم برگشته میگه بی تربیت این چه حرفیه؟
پررو به مامانم میگه خب چیه مگه؟ نگفتم که باباشبیه سگشه گفتم دملغش شبیه دماغ سگشهههه
و در اخر لوک خوش شانس:|||||||||@@@@@@@@

فرستنده : respina

خواهر زادم دهه هشتادیه . مهد کودک میره . امروز اومده میگه دایی یه شعر جدید یاد گرفتم بخونم ؟ میگم بفرمایید . میگه : چرا همچین میشم من . کج و کوله میشم من . مث حوله میشم من 
ما سن اینا بودیم ............................

فرستنده : amir ali

به بابام میگم امروز بهت زنگیدم چراجواب ندادی میگه گوشیم سونی اریکسون بود منگ نگاش کردم گفتم چی میگی بابا مگه گوشیت ال جی نیست میگه همون سکوت (سایلنت منظورش بود)دیگه باکلاس گفتمش

فرستنده : شرک4

بـــابـــام رو به مـــامــــانم: خـــانــــوم کاش یه دختــــرم داشتیــــم, مـــن جــــونمٍ و دختـــــربچـــه ها!!!!! بعد یه چشمک زده که مثلاً مـــن ندیدم بــــعله:)
مــــامــــان: نخیـــــرم 2تا پســـر جــــونیٍ خـــودممم خعلـــی ام ناز تشـــریف دارن نمیخــــام (پـپـسی باز کـــرد الان:) )
بـــابــــام : هی بهــت گفتـــم بذا اون دختـــر مـــو طلاییَ رو بیـــاریم گفتی نـــه! مـــن اون پســــر دمــاغـــوَ رو میــــخاممم:)
مـــامـــان: عــــه؟! امیـــــر اینجـــا نیشستـــه مگه قـــرار نشد این قضیـــه بینٍ خـــودمون باشه:)
»» یــه چیــــزی بگممم قبل از اینکه بیـــام  khosh-khandeh و پــدر و مــادرٍ گــــرام رو باهاش آشنــا کنممم از این صحبتا نبـــود داشتیـــم زندگیــــمونو میکـــــردیم««
هـــــعی  khosh-khandeh!!!!!
مـــامـــان بـــابـــایٍ چــــی بگم واقعاً ؟! داریـــــــم؟؟؟ :(

فرستنده : امیر21

چند وقت پیش داشتم خودمو تو ایینه نگاه می کردم و کیف می کردم به مامانم گفتم مامان لبای من به کی رفته گفت به شترمون.... مامانه داریم؟؟؟

فرستنده : علی

به پسر خالم میگم : خوب ، چشمتون روشن ، قدم نو رسیده مبارک ، خدا واستون نگهش داره برگشته میگه : خیلی ممنون ، خدا رفتگان شما رو هم نگه داره !!! پسر خالست داریم؟؟!!! فک و فامیله داریم؟؟!!!

فرستنده : علی

چند روزه بابام گیر داده که میخوام دماغمو عمل کنم!!!مادرم شاکیه بدفرم به بابام میگه: مارو مضحکه ی مردم نکن!!!بابامم انگار نه انگار میگه من کاره خودمو میکنم به بقیه کاری ندارم!!! مامانم بش میگه بابا اصلا برو یه زنه دیگه بگیر ولی اینکارو نکن!!! بابای مایکل جکسونه داریم؟

فرستنده : علی

دختر فامیلمون خیر سرش رفته کلاس گریم.اونروز گیر داده بیا دماغتو یکاری کنم بشه مثه دماغ عملیا. بعد که کارش تموم شده میگم این چیه خلاصه بزور با همون قیافه مارو برده مهمونی هر کی مارو دید یا میگفت ا چرا دماغت باد کرده؟ یکی هم گفت ا همه صورتت شده دماغ! زندگیه داریم با این فامیلا؟!!!

فرستنده : علی

بابام سر افطار خامه و عسل و تخم مرغ و کالباسو شیرو انگورو موزو کره و پنیرو سبزیو دلسترو خورده بعد شب اومده میگه چرا من معده درد دارم؟! فرداش سر سفره میگم پدر من همه رو با هم نخور معده درد میگیری !! گفت کسی از تو نظر نخواست |: فک و فامیله داریم؟

فرستنده : علی

من درد شمارو از این فکوفامیل فهمیدم پس فروش وان دیواربتونی و خودکشی اسان از دست این گودزیلا ها باشماره 0939xxx7446 تماسوحاصل فرمایید 
من که از جونم سیر شدم این خوهر زاده ما زده مانیتور منو خورد کرده کیبورد روهم که دیگه بماد چند تا حرفشو فک کنم خورده

فرستنده : من منم

عـــــاقـــــــا مـــــن یه نکــــــته ی خعــــــــــلی ظریـــــــفیو از مامان خانومم کــــشف کردم!
اونم اینه کـــــــه هـــــر وخ ماکــــــــارونی میپزه تایـــــــــه هفــــــــته ناهــــــار و شـــــــــاممون ماکـــــــارونیه ! تـــــــــازه بعـــــد اون یــــه هفـــــتم یـــه پــــــیاله ماکـــــارونی اضاف میاد که اونم سهــــم آقـــــا گــــــربه هه میشه!

فرستنده : .::TiToNiCk::.

اقا این چه جورشه دگه برگشتم به بابام میگم :بابا جون میشه کارت عابر بانکتو بدی؟!
می گه واسه چی میخوای؟!
من :میخوام نتم رو شارژ کنم!
بابام:اره جونه عمت من که میدونم میخوای کادو بخری؟!
من:واسه کی؟!
بابام:دختر عمت!
من:چرا؟
بابام:اخه من گفتم به عمت فرشاد دختره تو میخواد!
من: :(
من اونو؟!!!!!!!!!!
بابام: اره مگه چشه؟!
من بگو چش نیست
بابام:آخه نظر تو که مهم نست 
من:چرا؟!
بابام :مهم من هستم که پسندیدم
بابام :)
اخه پدر من تو که نمیخوای باهاش زندگی کنی
پدر من دارم؟!نه پدر من دارم؟

فرستنده : Mig Mig

یه روزی این دهه نودیا بزرگ می شن و به نوه هاشون می گن: زمان ما که این چیزا نبودش ما دلمون به داشتن یه پورشه و یک ایفون 5 خوش بودش.

فرستنده : سینا مشهد

عاخااااااااااااااااا چشت روز بد نبینه
به جان  khosh-khandeh که میخوام دنیاش نباشه
من تو فامیل به مچگیری معروفم
خیلیم مچ گرفتمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
امروز داشتم از جایی برمیگشتم دیدم دختر عمه مکرمه داره تند و تند یه مسیری رو طی میکنه منم سر ماشین و کج کردم سربزنگاه مچش گرفتم
رنگش شد گچ دیوار
از حولش میگه معرفی ش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا از ماشین پیاده شدم بنده خدا هه سر کوچه بود
یعنی من انقد ترسناکم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : زبل خان

فک و فامیله داریم


توی صورتم کلی جوش زدم بابام میگه ایشش قیافشو بین شده مثل استشهاد محل

فرستنده : شرک4

دیروز یکی از همکلاسیهای قدیمیمو دیدم. (از اون خرخوانا که همیشه ردیفه اول میشیننو به استاداشون مثل پدرشون نیگاه می کنن و عاشق خود شیرینی هستن) بعد کلی احوال پرسی ازش پرسیدم چی کار می کنی؟ گفت: دکترامو گرفتم (دکتر شدن ایشون) پرسیدم شغل؟ بغض گلوشو گرفته بود. با صدایی لرزان گفت: بی کارم خونه و ماشینم ندارم واسه همینم هیچ کی بهم زن نمیده. کمی اروم شد.
گفتم: عاقبت کسی که خودشیرینه استاداش باشه و دوستاشو بهشون بفروشه همینه.
چه کیفی کردم از خورد کردنش. :)

فرستنده : سینا مشهد

دختر داییم(هستی خانوم) 15 ماهشه...
عاشق موبایله جونور...گریه میکرد موبایلو قفل کردم دادم دستش که ساکت شه...یکم باهاش ور رفت نگام کرد گفت اونو...اونو...(به همه چیز میگه اونو)
منظورشو نفهمیدم...دوباره گفت اونو...اونو...دیدم به lcd موبایل اشاره میکنه و هی صفحه کلید فشار میده و همزمان ادای گریه کردنم در میاره...
می گفت خر خودتی قفلشو باز کن...
اینا چرا اینجورین؟؟؟؟؟؟

فرستنده : EnGiNeeR

عاقا یادتونه گفتم مامانم یه گل خریده خععععععععععلی دوسش داره؟؟؟
تازگیا براش اسم انتخاب کرده که هیچی،میگه هروقت رفتی بیرون برای خواهرت یکم داروی تقویتی بخر بدم بهش بخوره جون بگیره زود قد بکشه....
یعنی اگه اینجوری به من اهمیت میداد الان مدرک مهندسی از دانشگاه امیر کبیر داشتم اونم با معدل 20
تازه 3،4تا هم اختراع به ثبت رسونده بودم....
واللللللللللللا........................

فرستنده : EnGiNeeR

عاقا دیشب بابام میاد پشت کامپی میشینه میگه گودزیلارو بزنم میره تو اینترنت؟
من:هااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگه:گودزیلا دیگه.
من:صب کن بیام ببینم چی میگی؟
وقتی رفتم دیدم بmozilla اشاره میکنه.یعنی من پخش زمین شدم.
بابا انگلیسی دان داریم ما؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : titi

انتن tvمون درست نشون نمی داد بابام فکر کرد اوستاست می خواست درستش کنه زد داغونش کرد .دیروز کلا tvروشن نکرد داشت دق میکرد شب دوباره دست به کار شده الان فقط شبکه1مون نشون میده !!!
اینم باباست ماداریم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : فرزی17

آخــــــه من چی بگم به این مادر؟؟؟!!
خب هوشت تو حلقـــــم که میری از وانتی خرید کنی کارت عابر بانک میبری!!!...
خو مگه یارو عابر بانک بی سیمه سیار داره مــــــــادر مـــــــــــن ..؟؟!!
مامانِ من دارم؟!

فرستنده : D$D$D

دارمممم نمـــاز میخــــونم داداشٍ 5سالـــم سجــاده آورده کنـــارم پهـــن کـــرده که اونـــم بخـــــونه, منـــم شــــرو کــردم بلنـــد خونـــدن که خیــــرٍ ســــر و کله اش یاد یگیـــــره؟!
میبینـــــم میگــــه : اَی بــابـــا امیــــــر بلنـــد نخون اشتبـــا میکنــــم؟! :)
آقـــا نیگا قدٍ کوچــمولوش کــــردم خندم گــــرف تانک؟!!
بعــــد رفتــــه سجــده میگـــه: الحمـــداللهٍ ربٍ العــــالمینـــــه؟؟؟؟؟ الــــرحمــــانٍ الــــرحیــمـــــه؟؟؟؟
سوالــــی میپــــرسه هه... :دی
بعـــد میگـــه: قبولـــم باشـــه قبــــولم باشه! یــــهو وختـــی سجده بود از فـــرطٍ عبودیـت یه پشتک زد؟!
آخــــه داداشــــیٍ دیوونه اس داریـــــم؟؟؟؟؟؟ :دی

فرستنده : امیر21

خانمم خدا خیرش بده چند وقته یاد گرفته بستنی درست میکنه:))
هیچی دیگه هی بستنی درست میکنه و منم شدم موش آزمایشگاهیش و باید بخورم کیفیتشو بسنجم:))
باور کنید الان از بسکه بستنی خوردم تو این زمستونیه کل خونم تو رگهام یخ زده:))
تازه گی ها هم یاد گرفته باسلوق درست کنه چند وقت بعد کل هیکلم جوش میزنه:))
فکرشو بکنید تبدیل میشم به یه جوش یخ زده:)))

فرستنده : smj13سید مصطفی

سر کار بودیم یکی از همکارامون منو سوژه کرده بود هی تیکه مینداخت 
فرداش سرما خورد بدجوری ، اینم عشق نون خامه ایه 
یکی دیگه از همکارامون دقیقن همون روز شیرینی گرفته بود پره نون خامه ای 
منم رفتم نون خامه ای رو برداشتم رفتم جلوش همچین با ولع خوردم 
این طفلکم گلوش درد میکرد بدجور ، نمیتونست بخوره 
آقا چشتون روز بد نبینه دومی رو هم برداشتم رفتم جلوش خوردم 
رفتیم خونه شب بهش اس ام اس دادم : الان دارم نون خامه ای میخورم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من
همکارمون 
خیلی بدجنس شدمااااااااااااااااااااا
عاقبت در افتادن با یه دهه هفتادی 
من روی این دهه هشتادیا و دهه شصتیا رو کم میکنم حالا ببینید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : farzook

داریم با همکارامون صحبت میکنیم یکیشون گفت : من داییم خیلی پولدار بود - بچه بودیم واسه خودمون نقشه میکشیدیم تو فکر خودمون ،که بچه های اینو بدزدیم ی پول کلون ازش بگیریم !!!!!!
من گفتم نه ما از این فکرا نمیکردیم 
مامانم سریع از اون طرف میگه : آخه ما هیچکدوممون پولدار نبودیم !!!!!!!!!!!!
خلاصه کل خاندانو برد زیر سوال ؟
مامان آدم ضایع کن در حد لالیگا اینه !!

فرستنده : farzook

یکی دیگه از دوستام هست اگه اشتباه نکنم 6 تا عمو داره 
دوتاشون همسن باباشن 
دوتاشون همسن دوستم 
دوتاشونم همسن داداش کوچیکه ی دهه هشتادیشن 
جالب اینجاست همشونم به همدیگه میگن عمووووووو !!!!!!!!!!!!!!
چطور چنین چیزی ممکنه !!
من که نفهمیدم شما میدونید ؟
فک و فامیله دارن اینا

فرستنده : farzook

با دوستام رفته بودیم شمال ، ساعت 11 شب رفتیم لب ساحل ، هوا هم سرده سرد ،یکی از دوستام برگشت گفت : کی جرأت داره بره تو آب ؟
اون یکی دوستم سریع لباساشو درآورد رفت تو آب 
خیلی سریعترم برگشته میگه : یخخخخخخخخخخخ ززززددددددممممم چققققددددر سرده ، حولم کو ، شومینه کو ؟
آخه جوگیر شدنم حدی داره دوست خوب من 
دوست جوگیره دارم من 
مسعود شصتچی کوووووشش اینو ببینه !!!!!!!!!!!
شما هم از این دوستای جوگیر دارید !!!!!!!!!!!!!

فرستنده : farzook


خواهرم گوشیش خراب شده بود یه گوشی ساده داشتم دادم دستش باشه دو روز بعد بچه هاش از مدرسه که اومدن با اینکه خسته بودن دیدن گوشی داییشون کثیه با یه ظرف شیشه پاک کن شستنش!!!! 
آخه خواهرزاده گرد گیره ما داریم!!!

فرستنده : sAeed RF

پســـرخالم با دوس دختـــرش بحثش شد میگــــم: بنیــامیــن مـــن که میــدونم الان 10دیقــه نگذشتـــه جونت درمیـــره باز بزنگـــه جوابشـــو بده؟! :|
بنیـــامین: هــه! عمـــراً بذا انقد بزنگـــه خفــه شه؟!
مــــن: باوشـــه!
آقــا مـــن جواب دادمممم؟!
دختــــرٍ: کثــافت! عـــوضــی! تــوله, جواب نمیـــدی به درک! واست ســاعتٍ آدیــداس گـــرفتمممم دیگــــه بهت نمیــــدمش!!! :(
نتــــونستم خودمو کنتـــرل کنم زدم زیــــرٍ خنده!
میــــگه: کــــوفت! زهـــــرٍ مـــار! تــــوله اونجـــوری نخنــد خو... یـــهو دیدی ساعتَ رو دادم بهتـــااااا :)
مــیگم: خانــــوم مــــن امیــــرم پســـرخالش!
دختـــرٍ: ای وای ! آقـــا امیــــر شمایید؟! ای کاش بنیــــامیــن مثٍ شمـــا بود! :(
مـــن: چطــــو؟؟
دختــــرٍ: آخــــه واسش کلی پولٍ ساعـــت دادم لیاقتشـــو نداره! کاش شمـــا... :(
بنیــــامیــن امونش نـــداد گوشیُ گـــرف گف: یعنـــی اون ســـاعتت بـــره زیــــرٍ گٍل! بیچـــاره هم مـــن ازش دارم هم امیـــــر! عمــــراً بذارم امیــــرُ مثٍ مــــن بدبخت کنـــی!!
دختــــرٍ: باشــــه ساعتَ رم نخواستــــی دیگه؟!
»» آخــــه ساعت بخــــوره تو فــــرقٍ ســـرتون««
دیــــروز این اتفاق افتاده حالا بنیـــامیــن میگه: داره در به در دنبالٍ شمـــارَت میگـــردٍ که قـــرار بذاره ساعتَ رو بـــده به تو!
ای خدااااااااا !!
یه آدمـــــه سالم دور و بــــرمون نیس همــــه گیجــــن!

فرستنده : امیر21


 


فک و فامیله داریم


زمانه ما جورابمون سوراخ می شد مامانمون می دوختش باز دوباره سوراخ می شد بازم می دوختش. تا اینکه جورابه از بس دوخته شده بود دیگه پامون نمی شد. اون موقع بود که می انداختش تو وایتکس تا رنگش صورتی بشه. بعد از اینکه صورتی می شد میدادش به خواهر کوچیکم.
اما حالا چی؟ طرف جورابش کثیف می شه یکی دیگه واسش می خرن.
اینا زمانه ما که مامان نبودن! فرشته بودن

فرستنده : سینا مشهد

امروز صب سوار ماشین شدم میبینم بو عطر بابام میاد میگم بلا از عطر مورد علاقه من زدی؟؟؟؟
میگه نه!!!!!!!!!!از همونی که تو ماشینه!!!!!
میگم:ا...میگم بوشو دوست ندارما....!
میگه:خواستم اذیتت کنم.....از همون عطره که تو دوست داری زدم!!!!!
بابای آدم ضایع کنه داریما!!!!
نه؟؟؟؟؟

فرستنده : sonnet

یکی از تفریحات سالمم اینه که به اسم بچم اسباب بازی بگیرم و خودم باهاشون بازی کنمD:
تازه یه جا هم که میرم کلی غر میزنم که ما بچه بودیم کسی برامون اسباب بازی نمیگرفت و الان بچه ها تو اسباب بازی شنا غورباقه میرنD:
ینی یه همچین آدمی هستمP:

فرستنده : smj13سید مصطفی

بـــابـــام اس داده : آیــــا مـــن میــدونم تــو خودخـــواه, مغــــرور, بــــی ادب, بیشـــــور, بچـــه پـــررو , دیـــوونه ی زنجیـــــری , بـــی عـــرضه و بــی خاصیت هستــــی؟! :)
مــــنم زدم : نـــــــــــــــه!؟! :(
بــابــام زده: آره راس میگــــی؟! مـــن نمیدونستــــم تو همه ی اینـــارو هستـــــی؟! :دی
ای خدااااااااااا؟!!!!!! باباس مـــــن دارم؟!
آی بدجنســـا شمـــا اینُ واس کســـی نفرستین؟! خودکشـــی میکنـــه به قــــرآن!!!!!!
هنو تو شوکـــــه جوابــــی اَم که بهش دادم :(
بـــابـــا مرگـــــه امیـــــر نخنـــــد:(

فرستنده : امیر21

پســــرعمــــوم با دوس دخمـــلش دعـــواش شده:دی
دختـــــرٍ بهش گفته: تاحالا هیــــچ الاغـــی مثٍ تو بهم ســـواری نداده بود!؟!! :|
پســـرعمـــومم گفته: شتــــرســـواری دولا دولا نمیشــــه:(
میتــــرسم دختــــرٍ با این جوابــــه دندون شکنــــی که گــــرفته بــــره خودکشــــی کنه:)
بعـــد پســـرعموم میگـــه: امیــــر تا اینو بهش گفتم زارت گوشـــی رو گذاش؟! فک کنـــم کم آورد بیچـــاره؟
ببیـــنم شمـــا واسه مریضــــا دعا میکنیـــد که؟؟؟؟؟ :دی
پســــرعمـــــو گیــــــجه داریــــــم؟! خخخخخخ!

فرستنده : امیر21

مـــامـــانم یه عکس از تو کشــــوم پیدا کرده میگـــه: اوووووووف! امیـــــر این غــزمیت کیـــه باهاش عکـــس انداختــــی؟! اَه اَه مـــوهاشو شکلــاتی رنگ کـــرده که بــا پــالتوش سٍت کنــــه؟!! یا نـــه این شــالٍ کــــرم رو پــــوشیــــده بـــاهاش سٍت کنه؟! چقد عقــــده ای ! ببیـــن عینــک آفتــابی ام زده تو هـــوا ی به این خــــوبی؟! دستــشو چــــرا گــــرفتی؟! گــــرفتی که در نــــره تحفـــــه اس؟!
مــــن: بـــده ببینــــم کیــــو میگـــــی؟! :|
آقـــا بـــاورتون نمیــــشه بگــــم»مــــامـــان خـــانومم بود« :دی
یعنـــی پاره شدم از خنده میگـــم: این که خودتی گلــــمممم؟!!! نشون به اون نشون رفتیم شمـــال در ضمن این پالتـــو رو هنــــو داری که:دی
مــــامـــــانم : چـــــرت نگـــــو امیــــــر؟!
مـــن: به جونٍ بـــابـــا؟!:)
مــــامــــانم: بیشــــور مــن دارم شکسته نفسی میکنم مـــامــــان به این خوشگلــــی کجا گیرت میاد ؟ اسپیــــروژیـــر توام هیچی نمیگی؟!
مـــن: به خدا هیچ جا عجیـــــــــــجم!
بعد مـــامـــانم پــُقی زده زیـــرٍ خنده میگه: به جونٍ امیــــر نفهمیـــدم خودمم پیشٍ خودم گفتم چه عـــروسٍ خوشگلــــی قـــرارٍ گیــــرمممم بیــــاد ولی گفتــــم بذا لجـــتُ در بیـــــارم؟!
آخـــــه مـــامـــان امیـــــر تصدقت شه ایشالا!!
مــــامــــانٍ دارم مـــــن؟!

فرستنده : امیر21

من میگم این دهه نودی ها تیرکشن شما میگید نه:llll
دیروز بچم خورده زمین رفتم بغلش کردم میگمم چی شده؟:)))
گریه کرده و ول کرده رفته پیش خانمم گفته بابادی(بابایی)منو اته(زده)!!!(0L0)!!!!!
من هنوز موندم این بچه حتی نمیتونه حرف بزنه و رفته برا خانمم خالی بسته!!!!!(0L0)!!!!!!
اینم بچه دهه نودی خالی بنده من دارم؟!!!!!

فرستنده : smj13سید مصطفی

من شب دیر کردم مامانم به خواهرم میگه برو به داداشت زنگ بزن ببین کجاست
خواهرم:داداشم خودش صاحب داره
مامانم:مگه حتما باید ما بمیریم که تو بهش زنگ بزنی؟
خواهرم:نه دیگه!!!اون موقع هم میگم خب اون بی صاحبه بزار راحت باشه!!!!!!!!!!!!!!
خداوکیلی خواهر نگرانه ما داریم؟!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : R.M.N

من ی L90 نقره ای دارم، بابام اومد گفت ماشینو بده میخوام برم بیرون کار دارم.
منم ماشینو دادم بابام رفت و بعد چند ساعت اومد...
رفتم ماشین رو نگاه کردم دیدم سپرش ی ذره رنگش رفته (میخواست پارک کنه زد به دیوار) هیچی بهش نگفتم.
اومدم ماشینو برداشتم رفتم بیرون شب اومدم داشتم ماشینو میبردم تو پارکینگ بابام اومد اونجا واستاد وقتی پیاده شدم میگه ماشینو کجا زدی؟
من :))
ماشین :)))

فرستنده : My heart broken*Vahab

عاغا من خیلی خوابم سنگینه دیشبم گرفته بودم خوابیده بودم مامان و بابام هم قرار بود شب خونه خواهرم بمونن 
نگو بابام شب برگشته دیده من رو زمین خوابیدم بدون بالش و اینا یهو نه گذاشته نه ورداشته ذارت خابوند تو گوشم منم عین جن زده ها می گم چی شده 
با جدیت وایستاده بالا سرم می گه فکر کردم مردی :\
آخه پدر من مرده بودم هم که جون به سرم کردی که
د آخه عزیز من یه مرگ راحتم نمی تونیم داشته باشیم والا به غرعان
حالا اینا به کنار اول بیا ببین نفس می کشم بعد بزن تو گوشم
می خوای تلافی کنی چرا بهونه میاری
من :|
بابام :)
انتقام :^

فرستنده : adam

اقا* (*چرا همیشه می گن اقا نمی گن خانم؟) یه گلدون افتاد رو سرم آخ. بردنم بیمارستان و سرمو بستن بابام منو می بینه میزنه زیره گریه. ذوق مرگ کنان می گم مرد که گریه نمی کنه :) می گه خفه شو. منم خفه میشم. بابامم همینطور گریه می کنه تا خانم پرستار مهربون :) بابامو می ندازه بیرون. اینقدر ذوق مرگ بودم که به پرستاره گفتم میبینی بابام چقدر دوستم داره. اونم گفت به من چه. :آ
خلاصه مارو ذوق مرگ کنان اوردن خونه. دیدم بابام داره با خودش حرف می زنه. بله داشت با خودش می گفت بچم سرش شیکسته حالا پسه کله کی بزنم. کاش کمر میشکست.
هیچی دیگه ذوق مرگم تموم شد و نیشمم بسته. رفتیم خوابیدیم :(

فرستنده : سینا مشهد

هیچ وخ یادم نمیره
برا اولین بار که با یه دخدر رفتم کافی شاپ
دخدره پولدار
مام گفتیم جلوش کم نیاریم ماشین بابارو برش داشتیم و رفتیــــــم
کــلٍ پول تو جیبی یه ماهمو دادم کــروات خریدم "وری نایس"
نشـــسته بودیم منم داشتم میگفتم که :
آره بابام یه شاستـــی بلند داره ولــــی خودم چون خیلی رو ملـــی بودن خودرو تاکیید دارم و کلا سعی میکنم آدمی خاکــــــی باشم این پژو زیر پامه 
دختره برگش گف : پژو که ملی نیس :/
مام که دیدیم ســـوتیو دادیـــم زودی بحثو عوض کردم
من:آره ه ه یه ویلام داریم تو لواسون 1 هکــتار
دخــدرِ:wOw
من:کاروخونه پوشک مای بی بی برا بابامه 
دخـــدرِ:اونکه یه شرکت خارجیه
من: آیییییییییم ساری منظورم پوشک چیک چیک بود :)
هییییی داشتم خالـــی میبـــستم که پســـر عموم با نامزدش اومـــدن
ینـــی از اونی که از روز اول شانسو تقســــیم میکرد شخصن کمال تشکرو دارم 
پســرعموم:عــه ببین کـی اینجاس, مانـــی
پســر باز کــه ماشین باباتو برداشتـــی اومدی لاو بترکونی
هیچی دیگه از اون ببعد هــــر وخ دخدره رو میبینم 
میگه: 
»»»سلام م م مــــای بـــی بــی «««
»»»اون خودرو ملیت کجاس پّ ؟؟؟«««
»»» ینی اون ویلات تو لواسون تو لوزالمعدم «««
منم یه لبخند ژکــــوند تحویلش میـــدمو زود صحـــنه رو تــرک میـــکنم¯\_(ツ)_/¯

فرستنده : Shey2nak

یادش بخیر. زمان ما هر کی می خواست جوک تعریف کنه جوکس این بود:
اولی: اگه ادیسون برقو اختراع نمی کرد چی می شد؟ دومی: خب معلومه یکی دیگه اختراع می کرد.
غش غش هم می خندیدیم

فرستنده : سینا مشهد

یه پسرخاله دارم 4سالشه تو یه جمع خیلی سنگین و با کلاس اومد نشست تو بغله باباش با صدای بلند از باباش میپرسه بابا میشه بو بدم
؟؟؟!!!
بابی بیچارش سرخ شد سفید شد
گفت نه نمیشه
دوباره پرسید خب مگه چی میش
بدون صداشو میدم!!!
بازم باباش گفت نمیشه
حالا حالو روز بقیه رو تصور کنید :)
دست بردار که نبود همش اصرار کرد خب بدم دیگه!!!
آخرشم کره خر کار خودشو کرد
بو دادنش همانا متواری شدن اهالی همان
نمیدونم چی کوفت کرده بود که بخاطر بوش تا نیم ساعت نمیشد وارد اون قسمت شد
باید از فرمولش تو جنگها بعنوان سلاح شیمیایی استفاده کرد.

فرستنده : parmin

نشستیم داریم 90 نیگا میکنیم
عادل فردوسی پور برگشـــته به کارشـــناس پشت خط میگه :
"من میتـــونم قانع نشــم؟؟؟؟"
مـامـان مـام از تـو آشـپزخونه میــگه: "نه باس قانع شـــــی"
عادل فردوسـی پور :"آ آ پس مـــن قانع نمیـــشم خــدافظ "
مــامــانم : تو خعلـی بــی جا میکــنی قانع نمیــشی
برگشـــته به من میگه مامان قطــع کرد؟؟؟؟
مـــن: با تو نبود که مـی تو کارشناسـی؟؟؟؟؟ :|
مامانم: اصن مـی تو درس و مدرسـه نداری نصف شبـی پا این صاب مــــرده لم دادی؟؟؟ هـــان؟؟؟؟
من :هووووم (O_O)
درسو مـدرســـه کدومـه عاخه مادر من!!! حالت خوش نیستا :)
مامانم : مـــن حالم خوش نیس پســــره ی چش سفید؟؟؟!!! دارم باســت
الان برگشــتم خونه میگم : "پ کووووش این غذای ما؟؟؟"
مامانـــم : از الان تا 1 هفتــه ا نهار و شام خبــــری نیس ، برو ا بیرون غذا بگیر بخور :)
پسـر بزرگ کردم که تو روم واستـه بگـه "حالت خووووش نیس "
میخواستم بش بگم : »» میتونم قانع نشم من؟؟؟««
ترسیدم آمپـرش بره بالا همون صبحونرم نده بخوووریم :دی
مامانه دارم من؟؟؟؟؟؟

فرستنده : Shey2nak

 


فک و فامیله داریم


خواهر کوچیکم تو دهانش آفت زده بعد منو نیگاه میکنه میگه تو منو درک نمیکنی....... خو لامصب چیتو باید درک کنم........ دهه هشتادین دیگه؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : mmd

چندروزپیش مادربزرگم ازمکه اومدمنم احساساتی شدم توبغلش گریه کردم ازاون موقع پیش همه میگه مثل گاوگریه میکرد 
اینم مادربزرگ ماداااااااریم

فرستنده : titi21

:(
کمکم کنین 
بخدا راست میگم
دیروز به یکی از این گودزیلاها گفتم عزیزم این کارو نکن اوف میشی :)
برگشت باعصبانیت بهم گفت ساکت نشی با چاقو سرتو می برم :|
خدا خودش به آینده جهان رحم کنه من که خیلی نگرانم:(
اینا واقعآ از نسل آدمن به نظرتون :|

فرستنده : اسایش پاک

باید یه فکری به حال ما ده شستیا بشه من و خانمم هر دو ده شستیم ولی دو تا گودزیلا داریم که ده هشتادین دیروز سر اینکه بعد از مرگ من کی صاحب ماشینم بشه با هم دعواشون شده بود.................

فرستنده : afshin

طبق معمول از حموم درآومده بودم داشتم موهام رو درست میکردم که اومدم به موهام تاف بزنم دیدم مامانم از خنده دار زمین رو گاز میگیره ،میگم چی شده مامان بگو منم بخندم میگه اون چیه میخوایی بزنی به موهات میگم تاف میگه : ا فک کردم حشره کشه دیروز زدم به اتاق میگم چرا پشه نمردن
قیافه من0
پشه ها)(
شرکت تارو مار...

فرستنده : رامین

رفتـــم خونــــه بـــابـــابزرگم میگــــه:
امیــــــر, تو چــــرا همش میـــــری خـــونه بـــابـــاجونت(بــابــایٍ مــامــانم)! هیـــچ وخ نمیـــای ایـــن طرفـــا؟! از وختــــی تو نمیـــای پســـرعمـــوهات و پســــر عمـــه هاتم میگـــن امیــــر نمیــــاد مــام نمیـــایم!
مـــن: نوکــــرتم آقــــاجون به جــــونٍ امیــــر مـــن هم میـــام اینجـــا, هم میــــرم اونجا !
مـــامـــان بزرگــــم: هعـــــی یه امیـــــر دلمـــونُ خوش میکــــرد که دیگه اونــــم نمیاد!
آقــا دلــم شیکســت گفتم: فداتون بشم , خو دیگه هر جمعـــه میام باشه؟! 
مـــامـــان بزرگـــم : دیــــرٍ امیـــــرجان!
مــــن: خــــو راهش دورٍ ولی باشه هر 4روز یه بار!
آقـــاجون: چی چیُ هر 4روز یه بار! مگـــه تو درس نداری؟! زندگــــی نداری؟! تجـــریش تا تهـــران پارس میدونــــی چقد راهـــــه؟! حالا مـــا یه چیزی گفتیـــم چه جدی گـــرف!
مــــامــــان بزرگــــم: امیـــــر بیخیـــال ! هر روز پا نشی بیـــای!؟
:)))) 
بـــابــــا میبینی مــامــان بابات چـــی جوری منُ دس انداختــــن؟! :دی
فـــدا مــامـــان بزرگ بـــابـــابزرگــا بشم , بچه ها همیشه شده 1دیقه ولی برین بهشون ســـر بزنین!
درسٍ اخلاقـــم میدمااااااا! عشق میکنـــــی؟!
فک و فامیـــله داریــــــم؟!

فرستنده : امیر21

مامانم رفته مسافرت(یه وقت فکر نکنین قهر کرده رفته خونه باباش) منم طبق معمول 1 فیلم ترسناک چندش اور گرفتم که بعد شام ببینم.
بابام پرسید این چیه؟ منم گفتم فیلم ترسناکه. گفت فیلم ترسناک فقط جن گیر 1973. فیلمای جدید که ترسناک نیست.
منم بهم برخورد واسه همینم پره های دماغمو گشاد کردمو گفتم: پس بیا با هم بریم تو اتاقم فیلمو ببینیم. (الان فهمیدین من تو اتاقم یک LED دارم) اونم قبول کرد.
وسطای فیلم:
بابام:سینا چرا دارن این اقاهرو میکشن؟
من: نمیدونم
دو دقیقه بعد بابام: سینا چرا دارن چشم این اقاهرو در میارن؟
من: چه می دونم.
پنج دقیقه بعد بابام: چیکارش دارین؟ سینا اینا چرا ادم می خورن؟
من: بابا فیلمو نگا کن
بابام خیس عرق: من خستم می رم بخوابم.
بابا می ره بیرون بده نیم دقیقه* با پتوش برمیگرده تو اتاق من چراغو روشن و LED رو خاموش میکنه و میگه تو رو زمین بخاب منم رو تخت در ضمن چراغارو خاموش نمی کنی و در اتاقو نمی بندی.
اینم از مرد خونواده ما
*در شرایط عادی از اتاق من تا اتاق بابام نیم ساعت پیاده روی داره. اما خب چون بابام ترسیده بود این مسافتو در نیم دقیه طی کرد

فرستنده : سینا مشهد

بـه مـامـانم میـگم : شـما که پول نداریـد برام مـاشین بخـریـن ، حداقـل یه موتور بـخـریـن بـندازم زیـــر پـام.
برگشته میگه : چــــــــــــــــــــی؟ موتـور؟ موتور بخـرم که 4 روز دیگـه بـری زیـر تـریلی مغـزت بـپاشه کف زمـین ؟ اصـن خودت درک! مـیری تو خیابـونـا " تــچــرخ " میـزنـی 4 نـفـر دیگه رو نـفـله مـیکنی سقـط میشـین به حــقّ پنــج تـن..!!!
چی بگم؟ :|

فرستنده : Hermit

یه روز صبح زود که بیدار شده بودم برم دانشگاه از جلو اتاق داداشم رد شدم دیدم یهو با صدای بلند یکی روصدا زد منم بدو رفتم تو اتاقش آقا دیدم باچشای بسته نشته تو تخت داره یه حرفای نامفهومی زیر لب میگه من هنوز تو شوک بودم دیدم حرفاش که تموم شد مثه تو فیلما یهو خودشو انداخت تو تخت دوباره بیهوش شد!فکرکنم جاهای حساس خوابش تموم شده بود!!!
داداشه خواب نماست من دارم؟!

فرستنده : سیما

داداش ای کیو من برگشته میگه: ترنم چین سومالی اومده بود .... چی چین سومالی
بعد فهمیدم میخاسته بگه ژاپن سونامی اومده بود
چین 
سومالی
وایییییییییییییی

فرستنده : ترنم

دیــروز با بــابــام بحــث شــد که کــی نترس تره
شــب کـــه بــابــام اومــد خونه 
پشـــت در حیاط کمــین کردم و یه پخخخخخخ گفتم 3 متر پریـــد هوا :))
بـــابــامـم همـــون موقع گفـــت که تلافـــی میکنه
شب رفتـــم تو اتاقـــم 
بعد 1 ســاعــت کــه اومـــدم بیرون 
میــبینم بابام دم در اتاقم خوابـــش برده 
طفلـــی میخواســـته وقتــی میام بیرون بترسونه مـــنو :))
یه همچین بابای با پشتکاری دارمـا :-*
D:

فرستنده : Shey2nak

عموم از مکه اومده بود ما رفتیم دیدنیش داخل یه جمع چهل پنجاه نفره از فامیل نشسته بودیم کسی به ما نگاه هم نمیکرد برا ما شربت اوردن ....من برحسب اتفاق شربتم رو ریختم ناگهان همه به من نگاه کردن .
.
من
قالی.
عموم
نگاه جمع
فوران شرم ساری
.
حالا دیگه نگاه هاشون رو هم از من بر نمیدارن ...تازه تا 20 دقیقه بعدش در مورد دست و پا چلفتگی جوونای امروز حرف میزدن!!!
اخه فکه فامیله داریم...........

فرستنده : chupar

دیشب مهمون داشتیم ، یه بچــه ی 4-3 ســاله هــم داشتن!
بچه که چه عرض کنــم ، توله سسسسسگِ هفت ریشتری !
از کله ی سحـــر دارم پس لرزه هاشـــو جمع میکنم و هنوز تموم نشده!
والا مـــا که بچه بودیــم ، همون اول که مــیرفتیم جایی مامانمون میگفت 
"نمیدونین چه بچـــه ی خوب و آرومیه"!!! 
ما هـــم گیر میکردیم تو رودرواســـی تا آخر مهمونی میشـــستیم یه گوشـــه گلای قالـــی رو میشمردیم 
که حرفِ مامن خانووم زمیـــن نیفته !
اصلاً اند بامــرامی بودیم 
جزغاله شــدیم
حیــــف :|

فرستنده : Shey2nak

یه دختر عمو دارم کلاس کاراته میره بعد از چند ماه دیدمش بهش میگم چقدر ناز شدی دماغتو عمل کردی 
و این بود اخرین چیزی که از اون روز یادم میاد
فک و فامیله داریم قبلا دخترا کلاس کوبلن دوزی میرفتم الان شدن یه پا جت لی

فرستنده : حسین بیگ

آقا همه از دهه هشتادیا می نالن من از دهه شصتی...
یه خوار دارم دهه شصتی که دو تا فرشته دهه هشتادی داره...
چند وقت پیش خواهر زادم زنگ زده خونمون عصبانی و ناراحت می گه:آقا جون اینم دخت شما تربیت کردین واسم آبرو نزاشته...دیروز تو تولد دوستم اینقدر شیطونی کرد که آبرومو برد هر چی می گفتم مامان نکن زشته گوش نمی داد...همش از خودش لوس بازی در می آورد ابروی منو جلوی دوستام برد من فردا چه جوری تو روی دوستم نگاه کنم بگم مامانم مثلا مهندس مملکت...؟؟؟!!!
خواهر دهه شصتی و خواهر زاده دهه هشتادیا ما دارم...

فرستنده : perana

 


فک و فامیله داریم


دارم برا خودم چیپس درست میکنم ی بشقاب گذاشتم کنارم اینایی ک زود تر سرخ میشه را میندازم توش بعد داداش کوچیکم ک 5سالشه را هی صداش میکنم ک بیاد چیپس بدم بهش میبینم خبری نیست از آشپزخونه اومدم بیرون دنبالش میگردم نیست ؛برگشتم چیپسارا هم بزنم میبینم تو بشقاب هیچی نیست؛حالا بجز من و داداش کوچیکم کسی تو خونه نیست؛دوباره اونایی ک سرخ شده بودا ریختم تو بشقاب هرچی صدا میکنم پدرام جواب نمیده دوزاریم افتاد اومدم بیرون آشپز خونه یواش پاییدم دیدم تا من میرم بیرون از کابینت میاد بیرون چیپسا را میخوره و زودی میپره تو کابینت؛
فکم زمین چسبید بخدا؛
رفتم کشیدمش بیرون میگم شیطون بزرگ بشی میخوای چی بشی تو!میگه مث تو بشم؛
ما بچه بودیم ایناهم بچن؟ 
من:@

فرستنده : حاج آقا پایه

مـامـانم میـگـه وقــتی که مـن بـچه بــودم ، مـوقـعـی کـه بارون مـیـومـد و تــو چـاله ها آب جـمـع مـیشد مـن مـیـرفـتـم اون آبـــا رو میـخـوردیم :| ، واسه همینه که انـقدر خـل و چـل بـار اومـدم!
خـو مـادر مـن وقـتی بـهـت میـگم مـنو از پـرورشگاه آوردین چرا بر مـیـخـوره بــهت؟
مادر افشا کننده ی حـقایـقـه دارم من؟

فرستنده : Hermit

بابام خدا عمرش بده 45 سالشه تازه یادش افتاده بره مو بکاره.
حالا من که 21 سالمه داره موهام میریزه برگشته بهم میگه من دیگه روم نمیشه دنبال تو جایی بیام.
آخه شما بگین من بهش چی بگم؟ 
آفا قضیه اون دیوار بتونی چی بود؟ منم یکی میخوام البته دو لا باشه لدفن (به قول خوش خنده ای ها)
بابای پسر دوسته دارم من؟

فرستنده : Night Wolf

مردم اگه یه دختر کور و کچل وزشت وخنگ و... داشته باشن جلو دومادشون همچین از دخترشون تعریف میکنن که دوماده حس کنه از این بهتر گیرش نمیومده.
مامان ما هر وخ نامزدم میاد میشینه از سوتی هام وعیب و ایراد هام میگه. حالا دیشب میگه: بنظرم دهن مریم خیلی گشاد شده. حالا جالب اینجاس که از نامزدم هم نظر خواهی میکنه! بابام هم میگه : آره وقتی میخنده 32 تا دندونش همزمان دیده میشه!
از دیشب تاحالا نشستم جلو آینه هی به دهنم نگاه میکنم.ولی بخدا گشاد نیس!چرا اینا اینجوری میگن؟ 
افسردگی گرفتم! 
ننه بابای آدم ضایه کنه من دارم!

فرستنده : maryam 20

سر کلاس میکرو نشسته بودیم استادمون شروع کرد از بچه های کاردانی بد گفتن : این کاردانیا بچه ان همشون و انقدرررررررررم بی تربیت تشریف دارن و همشونم دهه هفتادین !!!!!!!!
حالا ما نصف کلاس همه دهه هفتادی به هم نیگا میکردیم هیچی من به دوستم که اونم هفتادیه گفتم : آره این دهه هفتادیا اصلن آدم نیستن !
خیلی بچه های بدین ! خلاصه هر کی ی چیزی به دهه هفتادیا گفت !!!!!!!!!!!!!!!!!!
من 
دهه هفتادیا 
کارشناسیای هفتادی !!!!!
استادموووووووووووون !!!!

فرستنده : farzook

مامانم اومده میگه:فیسبوک چیه؟
میگم کی بت گفته؟
میگه دخترخاله هات.
میگم من نمی دونم برو از خودشون بپرس.
میگه اره فک کردی من نمی دونم فیسبوک همون اینترنته:|
اخه الان من چی بگم؟

فرستنده : alone again

ما کنار خونمون (دقیقا چسبیده به خونمون) کافینت داریم نصف بیشتر فک و فامیلامونم توی محله ی ما زندگی می کنن کافینت ما بین دو تا دانشگاس ، مشتری زیاد داریم ، اونوقت این فک و فامیله کج و کوله ی ما با چادر معمولی و دمپایی پلاستیکی پا میشن میان کافینت ، حالا این هیچی 
آخه من اون شلوار گل گلیاشونو کجای دلم بذارم
جلو ملت حیثیت واسه آدم نمیذارن

فرستنده : golnar

یه پسر عمو دارم تازه ترم اول دانشگاست
امروز اومده میگه یحیی اون دختره هس ک مانتو سفید پوشیده موهاشو رنگ کرده ریخته رو صورتش 
من میگم کدوم
میگه خیلی خوشگله
ینی نمیشناسیش
من:از کجا بشناسم
کی هست حالا
میگه همکلاسیمه
من=|
میگم خب ک چی حالا
میگه امروز مخشو زدم
میگم چطوری 
میگه بهش گفتم جزوتو بده
گفت الان کلاس دارم بعدشم باید برم بوشهر
من=|
در ادامه گفت دیگه مخشو زدم تمومه
فقط نمیدونم شمارمو چطوری بدم بهش
من ک از داشتن چنین فکو فامیلی ب خودم میبالم

فرستنده : yahya az pa dena

اقا این پسر خاله ی من خیلی حاضر جواب و پرو یه روز به خالم گفتم این پسرتو ادب کن گفت هر وقت تو با ادب شدی کل پسرای فامیل با ادب میشن
دیگه هیچی تو زندگیم اینقد قشنگ قانع نشدم

فرستنده : alim2

اقا پدرم زنگ زده میگه: بیا شرکتم کارت دارم منم رفتم منشیش میگه اصلا امروز نیومده زنگ زدم میگم کجای میگه خونم میگم چرا این کارو کردی میگه تا تو باشی از لیوان من اب نخوری
اینم از پدر انتقام جو من
میترسم بفهمه از مسواکش استفاده کردم چیکار میکنه

فرستنده : alim2

اقا پدرم حالش بد بود گفت منو ببر دکتر منم حاضر شدم گذاشتمش تو ماشینش خواستم حرکت کنم محکم زد پشت گردنم گفت فکردی مریضم حالیم نیس پیاده شد گفت با ماشین تو میریم من تازه بنزین کردم توش کثافط
اینم از پدر پسر دوست من

فرستنده : alim2

چند روز وقت نکردم برم دانشگاه بعد از ی هفته رفتم ی دختره تو کلاسمونه اومده جلوم با حالت عصبانیت بهم میگه معلوم هست کجای نمیشه ی خبری بدی واقعا که ایییییش
فک کنم از این به بعد باید از کل برو بچ دانشگاه اجازه ورود و خروج بگیرم:دی:

فرستنده : alim2

این یه داستان واقعیه!... مامانم از صبح تا شب توی خونه تنهاس. شب از سر کار اومدم خونه کنترل تلویزون ورداشتم-خداوکیلی هنوو کانال عوض نکردمااا... مامانم میگه :وااااای دوباره اومدی خونه... اگه گذاشتین من یه فیلمو درست ببینم؟
من:o-0خو لامصب تو روزا چیکا میکنی خب پ؟ .
هیچی دیگه ترسیدم آه مادر بگیردمون کنترلو آروم گذاشتم زمین

فرستنده : اتاق عمل

پــارسال عـــمم یه خرده اضــافه وزن داش, مـــامــــان خـــانومـــــه منـــــم ســـرش درد میکنـــــه واســــه زنــداداش بــازی! بهـــم گف: امیـــــر امشــب میـــریم خونه عمــت بهش بگــــو چـــاق شدی عمـــــه؟!
مــــن: بیخیـــال مــامــان مـــن چیــکا دارم؟!
آقا میـــره به ایمـــان میگـــه!
رفتیــــم خونشــون ایمـــان یه کــاره برگــــش گف: مـــامـــان بالاخــــره قـــرار شد مـــن بــگم عمــــه چــــاقـــه یـــا امیــــــر؟!
»»»» دیـــــریـــــرییییییییریـــــــن! ««««
مـــامـــان: ای بـــی تربیت! ایمــــان عمت کجــاش چـــاقـــــه؟!
عمــم: راس میگــــه فدات شم, ایمـــان عمــــه از خـــاله پریســــات که چـــاق تر نیستــــم؟! :(
مـــامـــانم: پریســــا کـــی چـــاقــــه؟! چشات بزرگنمـــایی داره گلــــممممم!
مـــامـــان طلبکــاریت تو حلقــــم!!! :دی
مـــامـــانٍ شیــطونٍ داریـــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

صبح از خواب بیدار شدم حاضر شم برم کلاس..
داداشمم بیدار کردم بره مدرسه ..
پاشده حاضر شه شلوارشو درآورد یکم به این ور و اوون ور نگاه کرد بعد نشست زل زد به یک جا !!
:|
هرچی بهش نگاه کردم دیدم انگار نه انگار !
رفتم بهش میگم چته ؟ پاشووو حاضر شو دیگه !
میگه هرجی فکر میکنم نمیدووونم میخواستم چیکار کنم! تو میدوونی ؟ داداش روان پریشه من دارم ؟! :| 
بمیرم برات داداشم

فرستنده : faribaam

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری شانزدهم )


فک و فامیله داریم


یه روز من و داداش کوچیکه(دهه هشتادی) خونه تنها بودیم.داشتیم ناهار میخوردیم یه دفعه عقب نشست دستاشو رو به آسمون بلند کرد گفت:
خدایا! ما که سیر شدیم گشنه ها رو (منظورش من بودم) اگه سیر میشن سیر کن اگه نمیشن بنداز تو دریا لااقل ماهی ها سیر شن!
فقط نیگاش کردم!
باز برگشته میگه اول لقمه تو قورت کن بعد نیگا کن قیافت شبیه بزی که علف تو دهنشه و نمیجوه و فقط زل میزنه،شده!
هعععی دنیا...
ما بابامون به داش بزرگش میگفت خان داداش،ما به داداش بزرگه میگیم داداش بزرگ،این به من میگه بز!

فرستنده : Fesgheli

یه معلم داشتیم خیلی باحال بود خودش میگفت خودش هم میخندید،بعد وسط خنده هاش باز میگفت باز بیشتر میخندید و باز وسط خنده هاش میگف و باز بیشتر میخندید
این روند تا جایی ادامه پیدا میکرد که دیگه سخت میشد بفهمی چی میگه!
بعد ازونجا به بعد چشماشو میبست دیگه چیزی نمیگفت و فقط از روی بالا پایین رفتن شکمش میفهمیدیم هنوز داره میخنده!
همه بچه ها هم فقط به خنده هاش میخندیدن!
هعععی ما آخرش چی میشیم با این دبیرا...

فرستنده : Fesgheli

رفتم حموم بعد میبینم این آبه هی گرم میشه هی سرد میشه
خلاصه کلافم کرد تا حمومم تموم شد
اومدم بیرون میگم این چه وضعشه آب هی سرد و گرم میشه
اهل خانواده میگن خب دستشویی داشتیم چیکار میکردیم
حالا شانس ما همه با هم دستشویی داشتن
شانس آوردم کسی اسهال نداشته
آخه نه شما بگو ....family ما داریم؟

فرستنده : CRIS_7

مامانم اومده نمکدون رو بده به دستم بعد تو هوا ولش کرد! منم نتونستم بگیرمش و افتاد روی انگشتای پام. دارم میگم اااااای چرا ولش کردی؟ میگه خب باید میگرفتیش!حالا هم که چیزیت نشده. میگم افتاده رو انگشت پام نگاااااا با یه قیافه حق به جانب میگه از بس انگشت های پات درازه. الکی گردن من ننداز. تو سر راهی بودن من شکی نیست. :( این چه فک و فامیلیه که من دارم اخه؟؟؟

فرستنده : Ginny

یه معلم خسیس تو موسسه زبانمون داریم. دوستم که خراسانیه از زعفرون چینی برگشته برای معلمه زعفرون سوغاتی اورده خود معلمه از خوشحالی هنگ میکنه میگه: مامانم امشب اینو ببینه از خوشحالی میجسبه به سقف!
دوست وآشنای زعفرون ندیده است ما داریم؟

فرستنده : soheil***

مامانم با هیجان صدام میزنه میگه : بیا بیا منم از پای 4جوک با زانو فرود آمدم تو پذیرایی می گم چی شده؟ میگه یه اس ام اس جدید میگم بگو میگه: تو عزیز دلمی تو عزیز دلمی حالا تو عزیز دلمی خب تو عزیز دلمی فقط تو عزیز دلمی خواستم بگم تو عزیز دلمی حالا فهمیدی عزیز دلمی یادت باشه تو عزیز دلمی تو عزیز دلمی من گفتم : خب بعدش میگه: بعدش هیچی 
من: کدوم شاسکولی اینو فرستاده 
مامانم : اینو از خودم برای بابات نوشتم 
حال من وبابا تو اون وضعیت تماشایی بوده اون اونور کشور من تو خونه فک و فامیله ما داریم؟

فرستنده : soheil***

یکی از فانتزیام اینه که یه روز بیرون شهر باشم بعد یه هواپیما جلوم سقوط کنه منم برم جون همه سرنشیناشو نجات بدم و بعد هواپیماهه منفجر بشه. بعدش دولت بخاطر این اقدام شجاعانه سربازیمو معاف کنه.
نمی خام برم سربازی

فرستنده : سینا مشهد

آقا ما یه چیزی میگیم شما به حساب هرچی میخوایین بزارین
داداشم داره خوابشو واسم تعریف میکنه،فقط میخوام قوه تخیل رو داشته باشین
میگه رو پشت بوم دارم میزنم بعد هلت دادم از اون بالا بیفتی پایین منو هم انداختی از اونجایی که میفتیم تا پایین زدمت آخر سر هم یه لگد زدم سه متر اونورتر افتادی 
نکته:داداش ما خیلی فیلم هندی و رزمی نگا میکنه

فرستنده : Tabriz Boy Turk

صبح بابام: سینا سویچ کوش؟
من: تو دستته
ظهر بابام: سینا کنترل تلوزیون کوش؟
من: کنارتونه
شب بابام: سینا عینکم کوش؟
من: رو چشمتونه بابا
فردا صبح بابام: سینا ساعتم کوش؟
من: تو جیبه شلواره لعنتیته بابا
فردا ظهر بابام: سینا گوشیم کوش؟
من: نمیدونم :ا
بابام: پس تو چی میدونی. چرا تو هیچی نمیدونی نفهمه خنگ
فردا شب من: بابا جورابامو ندیدی؟
بابام: چقدر تو الزایمر داری تو گیجی مگه من باید جوراباتو پیدا کنم
(هیچ وقت به روش نیاوردم اون جورابای منو پاش کرده بود)

فرستنده : سینا مشهد

دو تا دهه هشتادی توی فامیلامون هست یکیشون هیولا اون یکشون غیر هیولا کوچیکه که غیر هیولائه 3 سالشه داشت از پله تنهایی می رفت بالا بهش گفتم بیا پایین خطر ناکه اوف می شی بزرگه ی هیولا که تازه کلاس اوله گفت : ساکت! نی نی خودمه عرفان(پسر کوچیکه)به حرفش گوش نکن
من:@@@@@@@@@@@@
رئیس اداره ی راه و ترابری کشور ! (یکی نیست بهش بگه این موضوع چه ربطی به شما داشت) :**********
هم چنان من : &&&&&&&&&&

فرستنده : mehrshad

تو اتاقم دارم فیلم ترسناک میبینم برادرزاده ام (5سالشه) اومده 
میگه: داری چیکار میکنی؟
میگم: دارم فیلم ترسناک میبینم شما برو بیرون
میگه: توش چندتا روح و جن داره؟
میگم: خیلی شما نمیشه ببینی
میگه: منم باید ببینم
اومده کنارم دراز کشیده دیدم داره ترسناک میشه الکی گفتم کوروش من خیلی میترسم بیا دیگه نگاه نکنیم برگشته به من میگه اگه میترسی از اتاق برو بیرون.
هیچی دیگه تا آخر فیلم و نگاه کرد و منو ضایع کرد.

فرستنده : moj-f

مامان من همیشه به جیب مبارک پدر دستبرد می زنه و یه مقدار پول غارت می کنه!
یه روز که رفته بود سر جیب باباهه منم یه هو اومدم تو اتاق دیدم دستش تو جیبه مبارکه داره یه ده تومنی میکشه بیرون. تا من رسیدم هول و حاشا کرد گفت: " این جیب بابا سوراخه هی پولاش می افته از جیبش. این ده تومنی هم افتاده بود گفتم بزارم تو جیبش گم نشه" 
اینم از مامان دلسوزه ما که خیلی به فکر جیب بابامونه!

فرستنده : انگوری برد

داداشم قنادی داره ،دیروز برگشته دو بسته شکلات آورده خونه میگه اینو بخورید حیفه!! تاریخ مصرفش گذشته مشتری نمیبره!!
داداشه خانواده دوسته داریم؟!

فرستنده : sibri

عاغا دیشب برقامون رفته بود خوب مسلما تلویزیون خاموش میشه پدر ما هم بلند شد از اتاق اومد بیرون منم داشتم شام میخوردم دیدم بابام صدام کرد میگه چرا این کامپوتر روشن نمیشه منم یه نگاه بهش کردم گفتم حتما نفتش تموم شده 
من :)))
بابام:-X
کامپیوتر :-ا

فرستنده : Azarakhsh

دانشگـــاه بودممم مــامــانم اس داده:
غـــزمیت, منظـــورت اَ این کــارا چیـــه؟؟؟ خـــوبه جــایٍ بــابــات نیستــــی ! بی جا کــــردی گفتی تا تــابستـــون پست نمیـــذاری بعد چنتــا آدمکـــه خـــوفناکم فرستــاده! امیــــر به جـــونٍ بــابــات خعـــلی لوســـی حالا خـــوبه نمیخـــای بری کارخـــونه!!!! دیگه حق نداری با مــن حــرف بزنــــی!! :(
منـــم جـــوابشو ندادم اومــــدم خــــونه میگــــم: عسیــــسم مگه چـــی شده؟ خــو ندیدی چقد گـــرفتارم؟! :|
مـــامـــانم: چیه واســـه دختـــربازیت وخ هس ولی واســه 4JOK نیس؟! شبم نمیتـــونی بذاری؟! شـــٍــر و وٍر نگـــــو:( یا میـــذاری یا به دانیــال و پیمــان و... بقیه میگم همهَ رو ســـوژه کـــردی!!!!! :))))
مـــن: مـــامــــااااااانممممم؟؟ دلــت میاد؟؟ :)
مــامـــان: درد! بعــــله که دلممم میاد!
مـــن: باوشــــــه!
مــــامـــانم: بـــرو بذا دیگه واســـاده منُ نیگا میــکنه !
من قیــافَمــو چــی جـــوری نیشـــون بدم بفهمیــن چه ریختــــی اَم اکنـــــون؟؟؟؟؟؟؟ :((((
عجب غلطــــی کــــردم اینجــارو وا دادمممم؟؟!!
مـــامـــانٍ 4JOK دوستــــــه داریـــــم؟؟
نتیجـــه میگیـــریم: بیخــــــه ریشـــٍتونم حالا حالا هاااا!
میدونمممم سخته تحمــلم کنید:)))

فرستنده : امیر21

فک و فامیله داریم


بعضی از دخترا هم هستن که تا قبل عقد اسمشون آرمیتا بوده.
بعد وقتی دارن قند میسابن رو سرشون و خطبه خونده میشه،یهو میبینی عاقد میگه:
.
.
.
دوشیزه "خدیجه قره قوزلوی جادوغ آبادیِ اصل"،آیا من وکیلم؟
:))))

فرستنده : HoSsEiN

امروز تهران تعطیله دیگه:
زیر پتو خوابیدم لپ تاپم رو پام دارم پست میزارم
بابام هی رد میشه از بغلم با پاش یدونه میزنه تو پهلوم میگه بلند شو
یه هف هش باری زد
یه دونه رو یادش رفت میگم بابا یکی در رفت
خم شد تو صورتم نگاه کرد خیلی ریلکس زااااارت زد تو گوشم گفت: اون طعمه بود حالا بلند شو
هیچی دیگه از شدت اون ضربه بلند شدم برم دستشویی رفتم در یخچالو باز کردم
:|

فرستنده : HoSsEiN

ما یه فامیل داریم خیلی شکمو هست(30 سالش میشه) هر وقت میاد خونمون اول میره تو یخچالمون هر چی ببینه بر میداره میخوره:D
یه روز من رفته بودم موز و شیرو ... خریده بودم که خیر سرم معجون درست کنم شب که میرم باشگاه بخورم وقتی شنیدم فامیل شکمومون میخواد شب بیاد خونه مون رفتم همه ی خوراکی هامو قایم کردم. یه جا که عقل جنم بهش نمیرسید با خیال راحت وقتی اومد خونمون رفتم پشت تی وی نشستم فیلم ببینم 
چشمتون روز بد نبینه بعد از 10 دقیقه دیدم پلاستیکی که توش خوراکیامو قایم کردم دست فامیلمونه نامرد چه با اشتها میخورد منم زیر چشمی نگاه میکردم و حرص میخوردم اگه فقط یه نارنجک داشتم میبستم به خودم بعد می پریدم تو بغلش دو تامون منفجر میکردم.(حیف ما جوونا ایرانی امکانات نداریم)
اینم از فک و فامیل ها غارت گر ماااا
و اینطوری شد که من همچنان لاغر موندم .

فرستنده : Shik 0 P!k

ب اتفاق خانواده داشتیم فیلم میدیدیم مادره تازه بچشو خابونده بود ک گوشی بابام زنگ خورد. مادرم فورا میگه:خاموشش کن بچه خابیده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی من چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان جون اگه من خاب بودم همچین حرفی میزدی؟نه میزدی؟

فرستنده : titi

پای کامپیوتر بودم چشمام خسته شد.. پَریدم رو تخت یه ذره دراز بکشم خستگیم که رفع شد برم بیرون..
گوشیمو کوک کردم نیم ساعت بعد آلارمش روشن شه..
هنوز خوابم نبرده بود مامانم اومده تو اتاق..منم سرم زیر پتو
میگه:زیر لبا، آخی مادر فدات بشه .. خوابیدی؟
چی میشد بچگیاتم همینجوری مثله بچه آدم آروم میخوابیدی.. سر هر بار خوابیدنت بساط داشتم از بس پُر انرژی بودی..
ای مادر بچه ها چه زود بزرگ میشن..آدم خودشم نمی فهمه..
دیدم پای درد و دل مـامـان خانــوم باز شده، پاشم بشینم پای حرفاش..
بلند شدم گفتم مـامـان خـانـوم هنوز خوابم نبرده بیا درد و دل کن..اصلا خوابم نمیاد..
برگشته میگه:عـــه تو که بیداری.. خجالت بکش، درست شو،حالا حرفای منو گوش میدی،من حرفی ندارم.. باید برم آشپزخونه..
در اتاق رو کوبید و رفت..
آخـــــــه مــــادرِ مــــــن اگه مـــن بلند نمیشدم که تا شب بالا سرم حرف میزدی..!!!
مامانِ بی درد و دلــه که مــن دارم؟؟؟!!!

فرستنده : D$D$D

به جون بچه های 4 جوک اگه دروغ بگم !
با دوستم تو مترو بودیم یهو یکی رو دید و رفت شروع کرد به سلام و احوالپرسی ، منم سلام کردم و خلاصه کلی با هم صحبت کردیم ، آخر سر از دوستم پرسیدم حالا این کی بود ؟ میگه : نمییییییییدددددووووونننننننننننم !!!!!!!!!!!
میگم یعنی چی ، تو باهاش دست دادی ، میگه : نه بابااااااا تو دست دادی !!!!!!!!!
بابا این دیوانست
اااااااااااااااااااااا بابا آدمم انقد جوگیر !!!!!!!!
این سیاه چاله هه که بچه ها میگن کجاس تو رو خدا نشونش بدید به من !
شما هم اگه از این دوستا یا فک و فامیلا دارید بلند بخندید !!!
هنوز که داری نیگا میکنی بخند دیگه !
تعجب نکن کار دیگه ای از دستمون بر نمیاد ،بخندیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید و فریاد بکشید !!!

فرستنده : farzoooook

یـه شب خالـم اینا خـونـمـون بـودن ، شـام آبـگوشت داشـتـیم.
ایـن شـوهـرخـاله ی مـا هـی اصـرار مـیـکـرد کـه بـدیـن کـوبـیـدشـو مــــن درسـت کـنـم... مـا هـم گـفـتیـم بـفـرمـا! بـکـوب !
آغـا ایـن شـروع کـرد بـه کـوبـیـدن مـگه ول مـیـکرد؟ هـی مـیـکـوبـید هـی مـیکـوبـیـد ، یـه آن دیـدم عـرق از سـر و روش داره چیکه چیکه مـیکـنه تـو قـابـلمه!! گـفـتـم : مـهدی خان بـسه دیـگه خسته شدی بـقـیـشو بـدیـن مـن بکوبـم ، نـذاشت! حـالا خـالم هـم هـی قـربون صدقه ی زور بـازوش میـرفت ایـنم بـدتـر شـارژ مـیشـد بـیشتر میکـوبـید ، خـلاصـه قانـع شد و ول کرد. آقـا ما شـروع کردیـم به خـوردن (بـه زور) هـمینجوری مشـغـول بـودیـم یـهو شـوهرخالـه هه بـامزگیش گـل کرد یه جـوک گفت ، تـو هـمین لـحـظه پسـرخـالم (پـسر خودش) از جـوکه خـیلی خندش گـرفت و هـمه مـحـتـویات دهـنشـو پــــوف کـرد تـو سفـره و غذای مـن :(
!! از توضیح دادن ادامه ماجرا مـعذوریـم...
فــَـکُ و فامیـله داریـم ما؟ باجناغه بابام داره؟ :|

فرستنده : Hermit

شما یادتون نمیاد. اقا ما سال 1912 سواره تایتانیک شده بودیم یهو دیدیم داره غرق می شه. البته ما با خودمون از ولایتمون یه چیپس چی توز برده بودیم. واسه همین اکسیژن اندازه کافی داشتیم و زنده موندیم بله

فرستنده : سینا مشهد

آقا داییمینا اومدن خونمون دخترش 4 سالشه رفته بود تو حیاط بازی کنه بعضی وقتام درو وا میکرد میرفت تو کوچه
داییم گفت برو دعواش کن تو کوچه نره
رفتم با اخم گفتم تو کوچه نری ها
گفت چشم
موندم دهه 80 و چشم
که یه دفه گفت ولی اگه بخوام میرم به تو هم ربطی نداره!!!! :دی

فرستنده : Ahmad 21

یکی بیاد به مادربزرگم بفهمونه من 20 سالمه یه شب رفتم خونشون یه غلطی کردم به مادر بزرگم گفتم خوابم نمیاد اقا اونم شروع کرد لالای خوندن تا خود صب شانس اوردم منو قنداق پیچ نکرد در حدی توهمی شده بود از اون شب به بعد به زورم شده میخوابم
اخه اینم مادربزرگ نوه دوست من دارم

فرستنده : alim2

بچـــــه ها من می تــــــــونم با افتــــــــخار بگـــــــم سـر راهـــــــی نیســــتم
واســــــــه رســـــــوندن من سر کــــــار بین مـامـان و بـابـا یه رقــــــــابت عجیبیـه که گاهـی به دعــــوا ختــم میـتشه
صـــب کن ببینـــم نکنــه قــراره جدا بـــشن

فرستنده : poet

عاغا چنـــد روزی نبـــودم 
چون افــسردگی گرفتم
3 روز پیـــش تولــــــــــدم بود کل اعضــای خانـواده فرامـــوش کرده بودن
خلاصــه تو یه حرکــت خودجوش
هرکی میومد خونمون
خواهــر کوچیــکم یهو از اتــاق می یــومد بیرون میگفت اااا مــــامــــان تولـد پوئت بوده فرامـــوش کردم
دیگه خـــلاصه اس ام اس و کادویـــی بود که رسیـــد
روحیـــه گرفتـم برگــشتم :)))))))

فرستنده : poet

دست گل خانمم درد نکنه:llll
خانمم رفته به بچه یاد داده میگه: مرسانا بابایی وختی اخبار میبینه قیافش چه شکلیه?D:
مرسانا:(0La)
من:(0L0)
خانمم و مرسانا با همD:
نه خداوکیلی اینم فک و فامیله که من دارم؟ :lll

فرستنده : smj13سید مصطفی

خانمم برا رفته خودش یه طلا خریده ، بهش میگم وضعت خوب شده ها:)))
اونم برگشته میگه این همون چیپس و پفکاییه که دلم میخواسته ولی نخریدم بخورم:(((
من:lll
من:خوب پس اون همه چیپس و پفک که میخوری چیه؟ :ll
خانمم:اونا مال بچس:(((
من:ینی بچه ایقد مصرفش بالا رفته:))
بیچاره عابربانکم)":
بیچاره من)":
اینم فک و فامیله کخ من دارم)":

فرستنده : smj13سید مصطفی

احتمالا تا حالا اسم شنقل رو شنیدید…
اگر نشنیدید حتما دیگه اسکول رو شنیدید…
اسکول پرنده ایه که غذاشو قایم می کنه یادش می ره کجا قایم کرده…
حالا شنقل پرنده ایه که غذاش رو میده اسکول براش نگه داره…
یعنی شنقل از اسکل، اسکلتره :)
خوب ببینید اگه شما از دست دهه هشتادیا اسکل شدید من از دست این تیرِکس(اسم یه دایناسور خونخوار)دهه نودی که دارم تبدیل به شنقل شدم:))
هعععععی از دست این دهه نودیا:llll
اینم فک و فامیل دهه نودیه که من دارم؟!!!

فرستنده : smj13سید مصطفی

فک و فامیله داریم


عینک سه بعدی گرفتم نشون میدم به پدربزرگم ارم براش توضیح میدم چیکار میکنه میگه ما هم از اینا داشتیم دوره خودمون فقط اسمش چشم بصیرت بود.
پدر بزرگ شوخه ما داریم

فرستنده : EBIRAM20

آقا یادمه بچه بودم مامان بابام به داداشم که دو سال از من کوچیکتره میگفتن تو سر راهی هستی!میگفتن تو یه پسر آمریکایی هستی که اسمت جک هستش و(به اینجا توجه کنید)بابات هم جرج دبلیو بوش هستش!جالب اینجاس بابام رفته با فتوشاپ و اینجور چیزا یه عکس از صفحه شناسنامه درست کرده که مثلا آمریکایی هستش و...
هم داداشم باور کرده بود و هم من باور کرده بودم!
بیچاره دلم واسه داداشم خیلی سوخت!
مامان باباهه ما داریم!

فرستنده : reza1372

یه پسر خاله دارم (پسر عمومم هست خیر سرش)یه ذره مخش 5میزنه.گویا سرما خورده بوده میره دکتر.وقتی دکتره براش دارو مینوشته به دکتره میگه برام(لوپراکس)هم بنویس!!! دکتره شاکی میشه میگه ببخشید اقا مدرک دکتریتو کجا گرفتی؟؟؟
این پسرخاله 5ما میگه :مدرسه کلانتری(فکر کرده میگه کجا درس میخونی)!!!

فرستنده : ferfere

بچه ی پسرخالم 4سالشه.دخترخالم ک میشه عمش برگشته بهش گفته یه اسم پسربگوووو....میگه:علی!بعدبهش گفته خب آففرییین حالایه اسم دختربگو...میگه خر!!!!آخه فکوفامیله پسرسالاره ماداریم؟؟؟

فرستنده : *خیارشور*

عید چند سال پیش مادرم توی کوچه همسایه مون رو که خیلی هم بی ریخت بوده میبینه و میاد بگه عید شما میمون و مبارک میگه :سلام عیدت مبارک میمون!!! …
همسایمون :(
مادرم :|
میمون :)

فرستنده : اسایش پاک

یادمه کنکور که داشتم 3 سال پیش سر قضیه فوتبال نگاه کردن یه بار بابام بدجور دعوام کرد و بحثمون شد چون خوشش نمیومد.
حالا دیشب داریم بازی بایرن و دورتموند رو نگاه میکنیم بابام برداشته میگه به نظرم این ماریو گوتزه خیلی حیفه باید ترانسفر بشه لالیگا یا لیگ جزیره
حالا این بابا کجا و اون بابا کجا:ی

فرستنده : ***TAHA***

بابام اومده بالای سرم میگه داری چیکار میکنی میگم دارم برای4jokاس ام اس میفرستم_میگه وای به حالت پولشو باید خودت بدیا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!بابا ماداریم؟؟؟

فرستنده : a_s

چند روز پیش خواهرمو بردم خونه ی دوستم داره عکسای تو کامپیوتر دوستمو نگاه می کنه به عکس داداش دوستم رسیده میگه اااااااه ه ه ه ه این میمونه کیه؟چرا عکس این حیووونارو نگه میداری؟دوستمم تو هنگ میگه به خدا به داداشم میگم موقع عکس گرفتن شکلک در نیاره گوش نمیده....
حالامن (0 0)
دوسسسسسسستم:(((((((((((((
خواهرم(00000000000)

فرستنده : voroooooooooojak

( از بس پای کامپیوتر میشینی ) از این جمله متنفرم:
به بابام میگم :بابا سرم درد میکنه
بابا: از بس پای کامپیوتر میشینی
من:وقت نمی کنم به کارام برسم
بابا:از بس پایه کامپیوتر میشینی
من:حوصلم سر رفته 
بابا: از بس پای کامپیوتر میشینی
من: اخه من چرا انقد بد بختم؟؟؟؟؟؟؟؟ 
بابا:از بس پای کامپیوتر میشینی
اخه من الان چی بگم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : Like Nadide

فک وفامیله ماداریم؟
دارم برا دختر یکی از فامیلامون توآیلایت میریختم که یکدفعه خواهر هشت سالش اومد تو اتاق روبه خواهرش گفت میگفتی من خودم بهت میدادم تامنت اینو بکشی
من=-O
خواهرشo_O

فرستنده : ملنگچه

سر صف مدرسه بودیم و از جلو نظام و خبر دارو ... اینا. بعد مدیرمون اومد از قیافش معلوم بود حرف زیاد داره
شروع کرد به حرف زدن پول پنکه رو خودتون میدین .پول کلید برقار رو خودتون میدین.پول رنگ دیوارو خودتون میدین.پول شیشه ها پرده هارو خوردتون میدین .دو تا از افتابه ها گم شده پول اونارو هم خودتون میدین!!!!!افتابه!!!یعنی بچه ها افتابه ها رو هم بردن؟؟؟!!
خب لاقال این دو تا افتابه رو نمیشد بگی.
بعد به همه نفری یه کاغذ دادن روشو خوندم دیدم نوشته کمک به مدرسه حالا جالبیش اینجایه چهار تا گزینه ها بیشتر نداشت از 10 هزار تومن شروع میشد تا برو بالا
خب لا مصب یه گزینه 1000 تومنی هم میزاشتی دیگه خدارو قهر نمیومد
من!!!!
مدیر$$$$
بچه ها@@@@@
اینم مدیر ما داریم؟؟؟؟معلوم نیست خودش افتابه ها رو کجا برده!

فرستنده : مـ ـ ـ ـ ـهـ ـ ـ ـ ـران

پسر عموم اومده بود خونمون (بله دهه هشتادیه)یه عروسک دستش بود میگه :نیتا تلددن گلفتم(نیگاه کرگدن گرفتم)
میگم افرییییییییین بدش ببینم
بهم نداد میگه:نه تو ادم نیستی میزنی خلابش(خرابش) میکنی بلو(برو) گمشو.
خدایا اینا چرا اینجوری شدن.واقعا یه لحظه باورم شد ادم نیستم
اینم پسر عمویه ما داریم؟؟!!

فرستنده : مـ ـ ـ ـ ـهـ ـ ـ ـ ـران

عاغااااااا
همین الان فهمیدم خاهرم وقتی ی مطلبی رو میخونه خوشش بیاد لایک میکنه و اگه خعععلی خوشش بیاد ی بوسم کنارش میزاره....
آخه نه واقعااا خاهره من دارم؟!!!!!!

فرستنده : hde

یکی از فامیلامون از یه روستا اومدن تهران که بیان خونه ما بعد بابام زنگ زد بهشون که آدرس بده بیان خونمون از اونا پرسید یه تابلو که نزدیکتونرو بخونین تابفهمم کجایین. اوناگفتن:روتابلوئه نوشته سرویس بهداشتی!
بابام:o
من:D
اونا:))))))))))
آخه فک وفامیله ما داریم؟؟؟

فرستنده : ملنگچه

ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻢ :
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯽ ﺣﺎﻟﻢ ...
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﯽ !
ﺳﺮﻩ ﺭﺍﻫﯿﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ !...

فرستنده : ho_boyes


 


فک و فامیله داریم


براتون بگم ما کلا رو این سوتی های زبونی خیلی حساسیم. یعنی اهل فامیل فقط منتظرن یکی زبونش خوب نچرخه یه چی بگه تا تو کل فامیل پخش شه. 
یه بار سالن والیبال بودیم یه عمو داریم می خواست از دوستش تعریف کنه. 
تو چشای ما نگا میکنه میگه فلانی دوستم قدش 2متر و 5 دقیقه اس.
مقیاس جدیده عمو؟؟؟؟؟؟
آخه متر و دقیقه چطور با هم جمع میشن. 
احتمالا منظورش این بوده 2 مترو تو 5 دقیقه میره شایدم به ازای هر دو متر پریدن 5 دقیقه استراحت میکنه. والیبالیسته دیگه

فرستنده : اوستااااد

مامانم مشاعره شبکه 4رو دیده جو گیر شده باخودش شعر میخونه 
لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته سربسته چه دانی خموششششش
با خودش میگه ششششششششش بده
دوشششششششش مرا خوابی خوشی دست داد
اعضای خانواده زمین گاز میزدن

فرستنده : پشیمون

پسر خالم۱۷سالشه قدش ۱۹۵جه رفته بودیم مهمونی خونشون اومدو جلوی بابام چایی گرفت وداشت میرفت بابام یو هو گفت شایان خوبه تو پسری اگر دختر بودی بهت میگفتن بابا لنگ دراز‏‏‏‏؛
بابالگ دراز‏ òó 
جودی أبوت‏Oo
پسر خالمóò!‏
فکمو فامیل داریم ما 

فرستنده : ñITrø

رفته بودیم خونه خالمینا شوأرخالم شامو که خوردیم رو به من کرد گفت اشکان قیمه ای که تو الان خوردی مال چند روزپیش بود وگفت آره این یخچال ما خدانگرش داره خیلی موادو تازه نگه میداره یه هو خودش فهمید سوتی أرو داده اومد جمش کنه گفت آره خدا نگهش داره یهو جمعیت ترکید هر چی دعای خیر بود برای یخچال کرد اگر این دعاهارودرحقه من میکرد پزشکی هسته ای قبول میشدم بدبخت ‏(نظرتون راجبه قیمه یک هفته مونده چیه؟ تامن باشم هوس قیمه نکنم )

فرستنده : ñITrø

اقا پدرم یهو اومد تو اتاقم بهم گفت
تو که چشمات خیلی قشنگه
تو که چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه
من یهو ذوق مرگ شدم تا به خودم اومدم دیدم دارم ماشین بابامو لنگ میکشم نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم کاملا خر شدم

فرستنده : alim2

به گودزیلای 8 ساله (مشخصا دهه هشتادی) که رفته جلو نشسته میگم ببین عزیزم تو خارج تو اروپا بچه ها عقب می شینن تازه کمربندشونم می بندن
دایناسور شیشه رو کشیده پایین میگه هر وخ رفتیم خارج باشه عقب می شینم!!!!!
ینی خدا اینارو افریده تا صبر مارو بسنجه ؟؟؟؟؟
نه شما بگین چی بگم بهش اخه؟؟؟

فرستنده : m0Ri

عموم بهم زنگ زده میگه بیا خونمون کارت دارم
بهش گفتم عمو الان نمیتونم کار دارم ،برگشته بم گفته که صبر کن اگه گزاشتم امشب بیا خونمون‏(آخه دخترش نامزدم‏)‏
هیچ دیگه برخلاف میلم رفتم کارا رو واسش انجام دادم .گفتم عمو من امشب میخام بانامزدم برم بیرون برگشته قشنگ گفت نه عمو جون اگه میخای برین بیرون یه کار دیگه باید واسم انجام بدی
ای خداااااا ‏!!!‏ تورو خدا یکی یه چیزی به عموم بگه که نامزدمه بابا ،جز اموال شخصیمه
دیگه هیچ حرفی ندارم

فرستنده : viper

خاهرزنم همون که آی کیوش در حد گوجس رفته دانشگاه رفته سر کلاس جز دوستش هیششششکی نبوده خلاصه یه پسره اومده داخل رفته بهش خاک تو سرشون معلوم نیست کجان اینا و چرا نیومدن سر کلاس:(((((
استادم که معلوم نیست کدوم گوریه:((((
پسره:llllllll
پسره:ببخشید خانم من استاد این کلاسم:llll
خاهرخانم:))))))))
هیچی دیگه مجبور شد بره درسشو حذف کنه D:

فرستنده : smj13سید مصطفی

یه خاهرخانم دارم آی کیوش در حد گوجه فرنگیهD:
دیروز با دوستش رفته امتحان بده که طبق معمول گند زده ،امروز به دیالوگشون دقت کنید:
خاهر خانم:دیروز رفتم امتحان دادم:)))
دوستش:llllll
باز دوستش: یه نگاه به قیافه من کن ببین آشنا نیست:lll
خاهرخانم:)))هاااا
دوستش:نخود فرنگی منم دیروز تو امتحان بودم:lll
یه همچین خاهر زن باهوشی دارم
اینم فک و فامیله دارم من:llll

فرستنده : smj13سید مصطفی

دختـــرعمم زنگ زده میگــه: امیـــــر , قیمـتٍ لپ تاپ چــنده الان؟!
مـــن: لپ تاپٍ چـــــی؟! :)
__: نمیـــدونم هرکــدوم که خـــودت میــدونــی بهتــــرٍ! :)
مـــن: والا الان قیمــت دستــم نیــس, حــالا میپـــرسم بهت میگـــم! :|
__: اووووف! خــاک تو ســــرم واسه پســـردایی که دارم! دختـــرایٍ مـــردم پســرداییشــون واسشـــون لپ تاپ مــی خـــره پســـر دایی مـــن قیمتــشم دســش نیس! نا امیــــدم کــــردی ولش کن دیگه:(
مـــن: خـــو مگه مــن نمــایندگـــی خـــرید فـــروشٍ لپ تاپ دارممم کچـــل؟! باید بپـــرسم!
ــــ: گفتـــم نمیـــخاااااام (صــدا جیــغ جیــغو) ! به خـــدا بری بپــرسی دیگــه نه مـــن نه تو:(
مـــن: باشــــه نمی پـــرسم نتـــرکی از حــــرص!
دختـــرعمم: نیگــا تورو خــــدا مــــردم پســرداییشون نــازٍ دختـــرعمــشونو میکشـــه پســــردایی مــن از خـــداشه که لپ تاپ قیمــــت نکنـــه!
مـــن: یعـــنی خاک برســـرٍ پســـردایی جنابٍ مــــردم:(
دختــــرعمم: باریــک الا باریــک الا فحشم میدی؟!
دخــتر عمـــه خلُ چلـــــه داریـــــــم؟!
خداااااااااا!!!!!

فرستنده : امیر21

داداشٍ 5سالــــم, اومــــده میگــــه: داداشــــــی؟!
مــــن: جــــونم؟!
ایمـــان: چشـــایٍ منـــــی میدونستــــی؟!
مــــن: فـــدا چشات نــاز پســــر !
ایمـــان: الان اینُ به حســابٍ چی بذارممم؟! اینکـــه تو چشایٍ منـــی داری فـــدا چشــام میشـــی؟! یعــنی داری فـــدا خـــودت میشـــی؟!
مـــن: بــاور کـــن ایمـــان مـــن عاشقتـــم!
ایمـــان: هعـــی خـــدا ببیــــن کی داداشٍ مـــاس؟! فک کـــردی منم دختــــرم که با این حـــرفا خــــر شم؟!
مـــن: بچــــه پـــررو!(^_^)
ایمـــان: خـــدا فشــارت(شفــات) بده! از جلــــو چشام فــــرار کن؟!!!! :(
مـــن: فـــرار کنمممم؟! چــرا مگه چیــکارت کــــردم؟!
ایمـــان: میـــزنم چشــامو کـــور میکنمـــا! اون وخ دیگـــه تــوام میمیـــری مــامــان بــابــام دیــوونه میشــن غصه میخـــورن! فــــرار کن!
آخــــه مـــن چی به این دهه هشــتادی بگممم؟!
ابـــراز علاقه شــونم آدمــــو میســـوزونـــه!
داداشٍ اعصــاب تعطیلــــه داریـــم؟!

فرستنده : امیر21

نشستم دارم جوک میفرستم 4جک حالا خاهر دهه هشتادی ما نشسته غلت املایی میگیره .
دلش خوشه اون بلده من نبلدم منم گذاشتم تو خوشیشش بمونه.
خاهر دهه هشتادی بی سواده ما داریم!!!!!!!والا

فرستنده : Iman

اغا اس دادم خالم گفتم عصری میایم خونتون....
حالا عصر که شد(در حالت لمیده روی صندلی کامپیوتر) زنگیدم میگم چرا درو باز نمیکنی؟ 
خاله بیچارم:ببخشید خاله داشتم شام اماده میکردم نشنیدم.
هالا ما یه شوخی کردیم این چقد بی جنبس.....!!!!!
به قول smj13یعععععنی یه همچین ادمیم من
من:))))))))))
خاله بیچاره>:((((
شام مزبور:|

فرستنده : Iman

مـــردم مخاطبٍ خعلــــی خاصشـــونو میبینــن LOVE میتـــرکونن, مـــنٍ طفلــک باید بشنــــوم خـــانوم زیست چن شده؟! تستـــاشو چـن در100 میزنــــه! تــازه باید تشـــویقشم بکنـــم, هــم نقدی هم روحــــی!
تــازگیـــا احساس میکنــــم بــابـــاشم؟! 
آوریـــــن آوریـــــن دخملٍ خــوب!
اونــم خدا شاهــدٍ میگـــه: ذکـــی! اگه تـــو رو نمیشنــاختم و نمیدیدم بهتـــــرم میشـــدم!
مـــن: چـــــرا؟!!
__: چـــون نمیتـــونم خــوب درس بخــــونم! 
منــــم یه لبخنـــد با حـــرص نثارش میکنم!
میگـــه: حقیقت واست تلخـــــــــــــــه؟
مــــن:|
یعـــــنی اگه پزشکــــی تهــــران نیاره خودم تیــــرش میـــزنم!!!!!!!!
تازه مــامــان خانومم میگه: تو رو خـــدا با این یکـــی کارت نباشه بذا درسشـــو بخــــونه مــــن عـــروسٍ دکتــــر میخــام؟! زنگم زد جـــوابشو نده!
آخــــــــــه مگه مـــن حسن کچلم که بشینم زیـــرٍ پاش درس نخـــــونه!؟
به جـــونٍ خــــودم از طـــرفٍ هیشکـــی شانس ندارمممم:(

فرستنده : امیر21

عاغا من یه داداش دهه هشتادی دارم.بعد صبح تا شب فقط شبکه پویا رو میبینه.بابام نشسته بود .من گفتم بابا صبح تا شب کارمون شده دیدن شبکه پویا.بابام یه چشمک بهم زد گفت من این شبکه پویا رو حذف میکنم راحت میشیم داداشم از اونور برگشته میگه منم شبکه یک رو حذف میکنم که نتونین اخبار ببینی.
من|:
بابام!!!!!(0L0)!!!!!!
شبکه یک :\
شبکه پویا(:
مدیر شبکه های دیجیتالی:(

فرستنده : ali.pakar71

فک و فامیله داریم


بابام دیدبایه شبکه نمی تونه طاقت بیاره رفت امروز مبدل دیجیتال گرفت.معلوم شدبایدبرای وصل اون هم انتن سالم باشه !!!مجبوره دوباره دست به کار بشه!!!!!!!
من:(((
بابام:((

فرستنده : فرزی17

یه استاد خیلی متین و موقر و خجالتی و جوون داریم سرکلاس نقشه کشی پایه تخته داشت درس میداد همونطور که عقب عقب میرفت به طرز بسیار زیبایی جفت پا رفت تو سطل آشغال...به زور نیشگون گرفتن وچنگ زدن شلوار لی جلویه خنده مونو گرفتیم...استاد خیلی متین بال بال زنان خودشو از توسطل آشغال کشید بیرون و در سطل آشغالو که گیر کرده بود به کفشش درآورد.همین که پشتشو به ما کرد دیدیم کاغذ ساندیچی که من خورده بودم سس کچاپمم مالیده بودم بهش چسبیده به شلوار سفید استاد...نشد...به خدا نشد جلویه منفجرشدنمونو بگیریم...زمین بود که گاز گاز کردیم.
الان2هفته اس استاد نمیاد سر کلاسامون...نمیدونم چرا؟؟؟؟؟
مهندسایه آینده ی مملکته دارین؟
استاده داریم؟
فقط سطل آشغال=))))))

فرستنده : rubahi-19

عاغا این مامان بزرگم هر وخ میبینه دارم رازهای شعبده بازُ میبینم میگه پسر تو نمیخای زن بگیری؟؟......
نمیدونم با من مشکل داره یا با دستیارای شعبده بازه ...
مامان بزرگه داریم؟؟؟؟؟ :دی

فرستنده : دهه شصتادی

عاغا ما ی دونه از این دهه هشتادیه داریما تاااااااازه بچه اخرم هست!میدونین که چه جورین گفتنش خوبین نداره!حالا ببینین منو داداشم ک دوتا دهه هفتادیم چی میکشیم از دست او ک هیشی از دست مامان خانوم 
این اواخر جملات محبت امیز کم اورده واس تصدیق هشتادیه همش به منو داداشم بد و بی راه میگه
مامانه با محبته دارم؟؟
من:(
داداشم:(
اون یکی داداشم:)
دوباره منو داداشم:((((((

فرستنده : lonely

ناخونم بشکنه اگه دروغ بگم!!!
اس دادم ب دوستم با این مزمون(مضمون،مظمون،شایدم مذمون خودتون میدونین دیگه):ساعت 3 مراسم*داریم با مامانو ابجیا تشریف بیارین
با سرعت نور جواب داد:نامزدیته شیطون چه بی خبر.
*تو ماه محرم قرض از مراسم روضس دیگه!
دوست روحیه دس داریم؟؟؟
نمیدونم از شادی تو پوست خودم نگنجم(نامزدی!)
یا بشینم واسه شفای دوستم دعا کنم!

فرستنده : lonely

آقاما یه شازده پسر داریم تازه شده یک سال ونیم. ایشون یادگرفته پاور کامپیوترو بزنه وروشنش کنه. دیروز رفته روشنش کرده وبه زحمت رفته بالای صندلی کامی نشسته زل زده به دسکتاپ. رفتم ازش میپرسم چیکارمیکنی پسل بابا؟ خیلی بااحساس برگشته دسکتاپو نشون میده میگه بابا ماما.
حالا تصویر دسکتاپ ما دوتا هاپوکه همدیگه روبغل کردن.
اینم فنچ دهه نودی ما....؟؟؟

فرستنده : Emil

برای پسر خالم یه اس ام اس فلسفه فرستادم جواب داه چرت نگو جک جدید چه داری

فرستنده : LoLo

ما اگه پای سفره بگیم مامان دستت درد نکنه چقد غذات خوشمزه شده ،
مامان خانم شکست نفسی میکنه میگه نه مامان گشنته فکر میکنی خوشمزه شده …
اگه بگیم این چیه درست کردی ؟ چقد بدمزست ؟
میگه تو سیری … بلندشو برو گمشو اینقد ایراد نگیر …
یعنی الان وضعیتمون اینه ! فک و فامیل در حد تیم ملی شنای بانوان اسپانیا !!!

فرستنده : alone again

عاقا دیـــدین وقتی مامانمـون مـیگه اشـــغالارو ببر چـــــقد بــــهمون زور میاد؟انــــگار یه تــــــبر مـیـــــدن دستمون میگن برو از تو جنگلـــــــل هیــــــــــزم بـــــیار !

فرستنده : .::TiToNiCk::.

واسه بابام این جوک رو خوندم
ابراز علاقه ی زن یک چوپان به همسرش:پسرم صدای سگ میاد ببین پدرته؟؟؟
عکس العمل پدرم: زده تو ذوقم میگه یعنی چی چوپان ها رو مسخره میکنن همین ماستی که داری کوفت میکنی( اشاره به ماست بسته بندی استریلیزه و هموژنیزه!)رو چوپان ها درست میکنن!!!!!!!از اطلاعات عمومی بابام اشک تو چشام جمع شد واقعا فوق دیپلم اون زمان دکترای الانه!
بابای من قبلا چوپان بوده ایا؟؟؟؟
تو کارخونه چوپان کار میکنه؟؟؟؟
گوسفندا رو کی میبره چرا؟؟؟؟
بابای نصیحت کنه دارم؟؟
من!!!!
چوپان: :|:|
کارخونه لبنیات@@
اطلاعات عمومی رف زیر سوال من دوباره برم اول ابتدایی نظام جدید 633 برام دعا کنید قبول شم..
خدافظ!!!!!

فرستنده : mary.7khat

نوه عمم اسمش مهرساناس با فک وفامیل رفتن بازار براش لاک خریدن برادر شوهر عمم گفت مهرسانا لاکتو میدی منم بزنم؟ مهرسانا گفت مگه تغییر جنسیت دادی تو میخوای لاک بزنی؟
هرکی از یه طرف رفتن گمو گور شن 
اینا دهه هشتادین دیگه باید یه تابلو بچسبونن روشون با احتیاط نزدیک شوید حرفم نزنید.

فرستنده : angela

آخه من نمیدونم این دوستانه عزیزی که بجای تلوزیون مینویسن تی.وی. خدا وکیلی قصدشون چیه؟؟؟ 
خو آخه برادره من میخوای چیو ثابت کنی آخه...؟؟؟؟دوستای 4جوکیه ما داریم؟؟؟؟؟...

فرستنده : lutuss313

داشتم توی 4 جوک گشت می زدم . یهو احساس کردم سرده و خیسم . نگو داداش 5 سالم آب معدنیو روی صندلی خالی کرده . الان من موندم چی بهش بگم .
قیافه من :/
قیافه کروکودیل :)))))

فرستنده : 30NA

خواهرزادم دهه هشتادیه
وقتی 3-4 سالش بود یه جوجه داشت.یه مدت باهاش بازی کرد.بعد تصمیم به کشتنش گرفت!
اول گلوشو فشار داد. بعد انداختش تو آب.بعد حسابی لگدش کرد.آخر رفت گذاشتش تو کوچه ماشین از روش رد شد...
اومد گفت آخیش خیالم راحت شد.بالاخره خونش درومد!!!

فرستنده : h.m

رفته بودم خونه داییم . دختر داییم ( 4-5سالشه ) دستش تا آرنج تو دماغش بود داشت حفاری میکرد مامانش بهش میگه دستتو در بیار کثیفهههه !
این بچه برگشته چشم تو چشم مامانش میگه بابا دارم میزارمش سر جاش !!!!
من ساعت 2 نصفه شب رو زمین عربده میزدم از خنده ( البته با ولومه پایین :دی )

فرستنده : reza rahsepar


فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری پانزدهم )

 


فک و فامیله داریم


من هنوز دقیقا نمیدونم این چجوریه که هر وقت یه اس ام اسی میاد خواهرم مث مار چمبره رو گوشیم:lll
بعد در حالی که تخم چشماش در اومده و اس ام اس رو شخم زده میاد میگه بیا فک کنم برات پیام اومده:llll
جالبه خودش هزار نوع قفل امنیتی گذاشته رو گوشیش :lll

فرستنده : smj13سید مصطفی

امروز بابام اومد خونه با یک عالمه مواد غذایی:o
رو کردم به بابام گفتم گنج پیدا کردی برگشت زد تو گوشم 
بیییییییییییییییییییییییییییییییییییب
بببببیببببببببببببببببببببب
داره سوت میکشه گوشم :D
گفت پسر اینقدر نمک نشناس نباش من که همیشه میخرم میارم شما مثل مغولا یک ساعت تمومش میکنید .
اخه پدر من حالا نمیخوای تقسیم کنی گنج رو !!!
چرا میزنی :D
میخوام برم معتاد شم :(

فرستنده : Shik 0 P!k

بــا پــســرخــالـــم ســوار مــتروِ خـط اکــبــاتــان-کــلاهــدوز بــودیــم یــه آقــایــی ازم پــرســید بــبخــشید شــهدا میــخوام بــرم کــجا پیــاده شــم یــه لــحظه حــواســم نبــود گــفــتم بـدو بــدو بــرو بیــرون ایــن خــط نیــست بعــد یهــو یــادم اومــد هــست گفــتم نــه نــه بــیا تــو بیــا تــو :دی
پســرخالــم نــه گــذاشــت نــه بــرداشــت گفــت آقــا شــمــا ببــخشــید ایــن پــسرخــاله مــن مــریـضِ مـاهـــی دو تا آمپــول 200 هــزار تومــنی مـــیزنِ مشــکل داره مــن شـــرمنده شــما هــستم 
یارو هــم بــاورش شـــده بووود بــا یــه صــدای بغــض کــرده گــفت اصــلأ فــک نمــیکردم یــه جوون به این سرحــالی و خوشگلــی اینــقدر بیـــماری ســختی داشــته باشـــه و کلـــی دعــا کـــرد کــه شــفا پیــدا کنــمو ازیــن صــوبتــا 
پســرخالم هنــوز در حال عـــذرخواهـــی ازون آقاهه بود و من :|

فرستنده : Shey2nak

ســـاعــت 2ظـهـر دارم بــا بـابــام مـیــریــم خــونــه 4تا دخــتــر ســر خـیـابــون ایــســتاده بــودن هـــوا هــم یه نمـــوره سرد بــود 
گــفــتم: بـــابــا گــناه دارن برســونیــمشــون؟؟؟؟
بــابـــام هـــم زد رو تــرمـــز گفــت خــانووما کـــجا میـــرید؟؟؟؟
آدرســـشون ســمــت خــونــه مــا بـــود.
یکــیشـــون گفـــت مـــا کــه جــا نــمــیــشــیم ۴ نفـــریم؟؟؟؟؟؟
بـــابــام در سمـــت منـــو بــاز کـــرده میــگه ایشـــون همــینـــجا پیـــاده میــشن مــنو انداخـــت بیـــرون اونـــارو بــــرد؟؟خدایی بـــابــاس دارم؟؟؟؟؟
ایــقــد اعصــابم قــهــوی شــــد که تا خــووونه رو پیـــاده طـــی کردم :(

فرستنده : Shey2nak

عمــو جوونم نیشــســته بـود تــوی تــراس،آتـیــش بـه آتـیــش سـیــگــار مـــی کــشــید.
منم بـراش چــای تــازه دم بــردم
آرووووم چـــایو گذاشـــتم روی میــز کــنار پاکـــت سیـــگـارش
پاورچــین داشــتم برمـــی گشـــتم امــا یهـــو گفـــت:مانــــی!گفــتم:جووونم عمو ؟گفـــت:خوشــبخت شـــو عمـــو!
گفــــتم:هـــه !!!! منظورت چیه عموو ؟؟؟؟
گفـــت:بـه تــو یــاد نــدادن رو حــرف بــزرگــترت حــرفی نزنـــــی؟
بدجور تو فکـــر فرو رفت 
رفتـــم روبــروش نیــشــتم با یه ژست کــلاسیــک گفـــتم : عمــو جــون چــیزی شــــده؟؟؟؟
عمــوم تــو همــون حال کــه داشــت سیــگار دود میــکرد گـفــت:
آره ه ه عمــو زن عمـــوت از خــونــه انــداختـــتم بیـــرون :(
منو میگویی مگه میتونســـتم خودمو کنترل کنم ؟؟؟؟ 
هیییییی وای من 
پوووووف!!!!!!!!
همچــــی زدم زیر خنده که نگــووو
عموم : منو باش باکــــــی درد دل میکنم . پاشــــو گمشـــووو بچـــه سوسول :| بـــی جنبه :|

فرستنده : Shey2nak

آقا پسر خاله دارم(دهه نودی (اژدهاهاهاهاهاهاها))تا همین امشب منو میدید گریه میکرد امشب منو که دید یه همه خندید واسم بال بال میکرد لبخند ژکوند میزد که بغلش کنم چشمتون روز بد نبینه به محض اینکه بغلش کردم روم استفراغ کرد
حالا بگین دهه هشتادی ها گودزیلا و هیولا هستن
من:-((((
اژدها:-))))))

فرستنده : امیر اواتار

مخــاطــبٍ خعـــلی خـــاصمــــون زنگیــــد: امیــــــر دلم واســـت تنـــگ شده, تـــورو خــــدا امــــرو بیــــا دنبـــالم بــــریم بیــــرون!
منـــم خـــداییش امتحـــان داشتــــم جـــوابٍ مخـــاطبینٍ دیگـــهَ رو نداده بـــودم ( خـــواهــــرامو میگــــم هـــا؟؟ چیــــه ؟؟) گفتـــم این کچـــل دیگـــه امـــرو وخ داره و ذوق مـــرگ شدم رفتـــم دنبـــالش!
آقــا اومـــدش تو مـــاشیــن با یه کتـــابٍ 2000صفحـــه ای!
مـــن: )) این چیـــه دیـــوونـــه؟؟
__: امیــــر من عاشقتــــم, آخــــه تو چقد مـــاهی پســـر؟؟ مــن تورو نداشتــــم چیکـــا مــی کــــردم؟؟
منـــم وای ایـــن تویی این حـــرفارو میــــزنی؟؟ تـــو آسمـــون چتــــر باز کــــرده بودم گفتم: مهــــربون شدی ! منــــم عاشقــتم!(چیه؟ دوسش دارم خــو :| )
ـــ: خیلٍ خـــب! بســــه!! ببیـــن چـــی آوردم ؟؟ امــــرو تســتٍ ریـــاضی بـــزنیم حــالشـــو ببــــریم!!
مـــن: که دلـــت تنگ شده هـــــاااان ؟؟
ــــ: آره دیگــــه! باورکـــن امیــــر ریـــاضی رو بیشــتر از 40% نمیـــتونم بـــزنم این کلاس کنکـــورم که میـــرم استــــادش گیـــجُ محــتــــرمـــــه :(
به جـــونٍ خـــودم 37 تا تست باهاش کار کــــردم تو 1ساعتُ نیـــم! بعـــد میگـــه : مــــرسی قـــربونت برم پاشـــو واسه امـــرو بسه منُ بـــرسون دیــــرم میشـــه!
مــــن: همیــــن؟؟ میـــخای زودی بـــری؟؟
ـــ: حالا دفعـــه دیگـــه قول میــــدم بیشتــــر کار کنیـــم!
مـــنم زُل زدم تو چشـــاش ســـرمو تکـــون میدم!
میگــــه: خـــو اوجـــولی نیـــدام نتن ! ناناحت شدی؟ اصــن بیـــا 3تا دیگـــه تست بزنیــــم بشه 40تــا که راضــــی بشــــی بـــاچــــه؟؟؟ :))
مـــن: | اون بچــگـــونه حـــرف زدنت صاف تو حلقـــم! بچـــه پـــررو!
ـــ: پـــاشو دیگــــه اَه !!!!
خُــــب به نظــــرتون مـــن کجـــا و چـــه ساعتــــی آمپـــولٍ هــــوا بـــزنم؟؟ 
مخـــاطبٍ خـــاصٍ بـــی ادبُ و بی احســـاســه داریـــــــــــــــــــــــم؟؟
همیـــشه تـــو دخــترایٍ دور و بـــرت اونی رو کـــه دوسش داری میچــــزونتت!! خـــدا وکیـــلی عیـــنٍ حقیـــقته شک نکــــن!

فرستنده : امیر21

اقا تو مطب دکتر بودیم. بغل دستیم موهای پرپشتی داشت. بهش گفتم: اقا موهاتون خیلی پرپشته. گفت ممنون. نمیدونم چرا رنگ صورتش یدفعه سرخ شد. بهش گفتم الان این اقای روبه روییتونو ببینید کچله! گفت خوب کچل باشه نباید که مسخرش کرد! نمیدونم چرا پیشونیش داشت عرق می کرد. گفتم حالا یکم مسخره کنیم چی میشه مگه؟! اینو که گفتم فیش نوبتش از دستش افتاد خم شد که برش داره کلاگیسشم افتاد. داشتم از شرمندگی میمردم از خجالت سرمو گذاشتم رو شونشو اروم بهش گفتم غلط کردم. دوتامون خشک شدیم اون ازخجالت من از شرمندگی

فرستنده : سینا مشهد

"کدوم پرندس که سیاهه بزرگه و سنگ میخوره؟؟"
این معمای بابام 3 هفته ذهنمو مشغول کرد
سرش شرط گذاشتیم که اگه پیدا کنم جوابشو ،اس3 بخره واسم !!!
حالا مامانم هم هی طی شرط بندی لبخند ژکوند داره بابام هم که یه نگاه توطئه ناک در عمق چشماش !
بعد از 3 هفته تلاش در گشتن در کتاب ها و وب و دوستان و اساتید و...
شکست خوردم
حالا حواب چی بود؟
"مرغِ سیاهِ بزرگِ سنگخوار"!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : MTQ

آقا این داستان واقعییه اگه دوروغ بود گرز رستم تو حلقم :
من یه پسر عمه دارم (جزء فک و فامیل گرامی ) این یه مقاله به جشنواره خوارزمی فرستاده بعد که صداشو در آورده(بخاطر ترس از کپی کردنش) ازش پرسیدم در مورد چی هست هالا 
میگه: تولید برق توسط اجسام شناور 
بعد من میگم: اینکه الان هست از طریق انرژی امواج آب برق تولید می کنن :|
میگه :این در سطح آزمایشگاهیه 
مایکل فاراده در حال شیون و زاری تو قبر :|||||||
انیشتن :||||||
ادیسون در حال خود سوزی :||||||||||
خیام در حال مست کردن :|||||||||||||||||
به من یه کابل جریان مستقیم بدین می خام خودمو بکشم 
آخه این فک و فامیل ما داریم :|

فرستنده : farbod144

وقتی با دوستامم و مامانم یا بابام بهم زنگ می زنن. یجوری باهشون صحبت می کنم که دوستام فکر کنن دارم با سفیر فرانسه حرف میزنم. اخه نمی خام دوستام فکر کنن من بچه ننم :(

فرستنده : سینا مشهد

1دختر دارم شاه نداره صورتی داره ماه نداره...........
این مامان باباهای خوشحال بوده ما داشتیم؟
کاش نظرهای باقیم همین بود

فرستنده : zhr.rnb

اه خیلی هواس پرت شدم.
دیروز خیلی گشنم شده بود. واسه همینم رفتم تو دست شویی :ا با خودم گفتم خوب, حالا چی بخورم؟ :ا
که یادم اومد باید از تو یخچال خوردنی بردارم :ا

فرستنده : سینا مشهد

کاش می شد یه گوشی می ساختن که فقط چشمای صاحب گوشیه بتونه صفحه نمایششو ببینه..
اون موقع دیگه هیچکی نمی تونه اس ام اس هاتو بخونه

فرستنده : سینا مشهد

این برادر ما یه ابر گودزیلا (دهه هشتادی) داره همسرم اولین بار که دیدش ازش خوشش اومد و علی رغم هشدارهای من باهاش خیی قاطی شد این ابر گودزیلا زنگ زده خونمون مادرم گفته همسرم عاشقش شده دفعه بعد که اومده نه سلامی نه علیکی دستشو زده به کمرش میگه من چکار کردم که زنت عاشقم شده
یعنی محبت به این گودزیلا ها به سخت ترین شکل پاسخ داده می شه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : ARA61

فک و فامیله داریم


من و مامان و خواهرم همیشه موقع مهمونی رفتن سر آینه دعوامون میشه.بابام هم یه چند وقت ساعت میگیره میمونه پیش آینه.کوثر 5مین .عاطی 5مین خانوم 10 مین 
یه همچین بابای منطقی دارما

فرستنده : Ati

امروز خواهرم از مدرسه اومد باعجله میگه شنیدی پایان دنیاست؟میگن قرار یه ستاره بخوره به زمین؟شنیدی میگن قرار 3روز خورشید طلوع نکنه؟میگم آره تو هم شنیدی.میگه اینارو ول کن 3روز تعطیلیم.....

فرستنده : Ati

چند روز پیشا قبض آب خونه اومد 80هزار تومن صبحشم مامانم از فروشگاه سر خیابونمون یه دستمال توالت خریده بود 6هزار تومن بابام که اومد خونه و این صحنه ها رو دید ورژن قدیمی سنگ و کلوخو تو خونه به پا کرد هیچی دیگه چند روزی میشه با خودم کلوخ میبرم توااااالت
گرونیه دارییییم خداااااا؟

فرستنده : p9q

ا دانشــگاه داشـــتم برمیــگشــتم خــونه دیـــدم اوووو اوووو 2تا میـــس کــال از مـــامــانم دارم
هیچـــی دیگـــه زنــگ زدم نه ســلامــی نــه علیــکی مانـــی کـجایــــی؟؟؟؟؟کی میـــای؟ گفـــتم تو راهـــم دارم مــیام خــونه چـــی شـــده؟ گفت هیچی نشــده تـــق گوشـــیو قطـــع کرد 
حـالا مــن دلــشوره گــرفتم در حد چــــــی!!! تمام کارای کـــرده و نکـــرده ام با کیــفیــت HD اومد جلو چشـم.
2ساعــت دارم فکــر میکــنم خــدایا کــجا باز ســـوتی دادم؟ گوشـــیم کــه همــرامه دفتــــر خاطراتم م کـــه تو کیفـــمه لــب تاپمــم کــه بامــــه امروز هـم که از صبـــح پســـر خوبی بودم کـــار بــدی نکـــردم :دی 
نکنـــه باز این دختــره چیــزی بــش گفــته؟؟؟؟؟ نــه نــه فک نــکنــم
خـــووودایا رسیدم خونه تا مــامـــی رو دیدم 
خووبــــی عشـــقم (مــامــانم)؟؟؟؟چـــه خبـــرا ؟؟؟؟؟چیــزی شــده بــود زنگ زدی؟
اونــم نــه گــذاشـــت نــه بــرداشــت گفـــت : هیــچی مامان نتونستــم این گونــی آردو جابجا کنـــم گفتـم بــه تو بگــم :))
فـــک و فامیــله دارم مـــن؟؟؟؟؟

فرستنده : Shey2nak

تو فامیل همش به من میگن مهنـــــــــــــــدس.
یه گوشیه 1200 داشتم.خیلی دوسش میداشتم.:)))
هر کــــــــــــی بهم مــــــــــــیرسید میگفت:آخه مهنـــــــــــدس مملکت گوشی ساده دستش میگیره؟ :-o
منو بگو جـــــــــــــــــوگیر شدم.رفتم دارو ندارمو به حراج گذاشـــــــــــتم.یه گوشی (مدلش رو نمیگم ریا میشه ) خریدم.
به جون همین آقا فیـــــــــــــله هست میخوام سر به تنش نباشه :))))
همون نامردا تا منو میبینن میگن: این پاره آجر چیه دستت گرفتی ؟
آخه مامان بزرگ من چه میدونه اندروید چیه؟؟؟؟؟؟؟ 
دختر داییمم میگه حالا اگه رنگش صـــــــــــورتی بود یه چیزی :-O
من :(((((((
پاره آجرم :-O
مرحوم گوشی 1200 عزیزم :))))))))
فک و فامیله با سواده ما داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : stranger.O831

به جان بهبود (شوهر عمه ام) راست میگم!!!!!!!!
چند وقت پیش داییم اس داده به مامنم "اگه مداد رنگی داشتی منو چه رنگی میکشیدی؟" منم گوشی شو بر داشتم نوشتم قهوه ای!!!!!!
آقا بَلوایی به پا شد که نگو!!!!!!!!!
عروسی پسرش بعد صَفَره به ما کارت نداد!!!!!!!
دایی با جنبه است ما داریم؟!!!!

فرستنده : Rm@n

ساعت 3 صبح دوستم اس داده:
سلام از آنجایی که شماره شما در این خط ذخیره شده است مطلع شوید با نهایت تأسف ساعاتی پیش دوست عزیزمان . . . بر اثر سانحه شدید رانندگی موتور که نزدیکی محل سکونتشان رخ داده بود بطور ناگهانی از خواب پرید...
خوب نمیگی آدم 3 صبح نمیتونه کامل اس رو درک کنه؟؟؟؟
هیچی دیگه ، صبح پاشدم دیدم با پیراهن مشکی رو پله ها خوابم برده. . . 
حالا دوستم خونش کجاست؟؟؟؟؟
خوب فقط 750km فاصله است تا مشهدتا غروب که میرسیدم إ-:
چرا میخندی؟ خوب میرفتم زیارت که تابلو نشم. . .
حالا همین اس رو واسه دختر عمم فرستادم ج داده:
مسخره ی احمق خفه شو ..... 
شماها از فامیل بنالید من از دوست و فامیل...
نشد نایب الزیاره دوستای  khosh-khandeh بشیم D-:

فرستنده : @&f

ﺍﺳﻬﺎﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﻡ
ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ، ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ﻣﻴﮕﻪ : ﺍﮔﻪ
ﻛﻠﻪ ﺕ ﻫﻢ ﻣﺚ ﺷﻜﻤﺖ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺭﺗﺒﻪ ﻳﻚ
ﺭﻗﻤﻲ ﻛﻨﻜﻮﺭ ﺑﻮﺩﻱ !!!!. ﻣﻦ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺭﻭﻳﻲ ﺍﺯ ﺩﺳﺸﻮﻳﻲ
ﺑﻴﺎﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ؟ )))) ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟

فرستنده : ho_boyes

تـــو اتــاقــم بــودم دیـــدم یـــکــی داره صـــدای مـــرغ در مــیــاره رفـــتــم بــیرون میــبیــنم بــابـــای خــودمـــه داره بـــالای درخـــت و نــیگــا مــیــکــنه صـــدا مـــرغ در مــیـــاره تـــا مــنـــو دیـــد مــیــگه عــقــاب مــی خوای بــگــیرم بــرات !!!
رفــتــم میــبــیــنم رو درخــت طــوطــیــه!! 
خووووو پـــدر مــن این کارارو میــکنــی 2 روز دیــگــه مــیــری صــفــحــه اول خوش خنده    ¯\_(ツ)_/¯

فرستنده : Shey2nak

مــامــان مـــن از رانــنــدگـــی بــابــام خــیــلــی مــیــتــرســه
یــه بــار تــو جــاده
پــلــیــس مــاشــیــن رو نــگـــه مــیــداره
مــامــانــم هـــم
بــدو بـــدو مــیـــره مـــی گـــه : آقـــای پـــلــیـــس یـــه دونـــه هــم ســبــقــت غــیـــر مــجـــاز چــنـــد لــحـــظـــه پـــیــش داشـــت 
قــبــل از ایــنکـــه شــمــا بــیــایـــد 
ســـر اون پـــیــچ پــائیــنـــیه هـــم از خـــط مــمــتــد رد شـــد 
بـــابـــام یـــه مـــاه بـــا مــامـــانم حـــرف نـــمـــی زد :)

فرستنده : Shey2nak

بــابــا و مــامــانــم دوتــایــی بــا هــم رفــتــن امــامــزاده صــالــح!!!!!
وقــتــی بــرگــشــتــن هــرهــر مــیــخــنــدیــدن خــنــده شــون هــم بــنــد نــمـــیــومــد!
گــفــتــم بــابــا چــی شـــده؟؟؟؟
خــنــده تــان از بــهــر چــیــســت؟؟؟؟؟
بــابــام : وقــتــی مــیـــخـــواســتـــیــم بـــرگـــردیــم گــفـــتـــم بـــذار دو ســه تــا مــســـافــر هــم ســـوار کــنـــیــم مـــامــانــت کــلــه شــو از پــنــجــره بــرد بـــیـــرون خــیــلــی لاتــی داد مــیـــزد " رســالــــــــت ســه نفر رسالــــــت ســه نــفــر بـــدو حـــرکــت کــردیــمــا بــــدو بــــدو "
:)

فرستنده : Shey2nak

قــربــون هــمــه ی مــامــانــا بــرم کــه حــاضــرن هـــر ســخــتی رو تــحــمل کــنــن کــه بــچــشــون کــوچــیــکــترین اذیــتــی نــشــه...
دیــروز خــونــه تــنــها بــودم 
مــامــانم زنــگ زد گــفــت چــیــکار مــیــکــنــی؟؟؟؟
گــفــتــم مــیــخوام بــخــوابـــم..
۲ ســـاعــت بــعــدش بــا ایــنــکــه مــن هــنــوز نــخــوابــیــده بــودم 
اومـــده بــود خــونـــه دیـــده بـــود کــلـــید نـــداره نــیـــم ســاعـــت مــونــده بـــود پــشــت در تـــو ســـرما ..
ولـــی با ایـــن حـــال در نـــزده بـــود کــه مـــن بیـــدار نـــشـــم... 
زنــگ زده بـــود بــابـــام کـــه بـــیـــاد کــلــید بـــیــاره...
قـــربونـــش بررررررررررررررررررررررم

فرستنده : Shey2nak

بــا مــامـــان و بــابـــام رفــتـــم بــیـــرون مــامـــانم کــلـــی داره خــالـــی مــیـــبــنده ســـربـــه ســـر بــابــام مــیـــذاره بــابــام هــم نـمــیــگــیره!!!!
آخــرش دلـــم واســه بــابــام ســوخــت بــهــش مــیــگــم بــابــا راحــت مــیــری ســرِ کــار!!!!!
بـیــچــاره اونــم مــیــگــه آره مــســیرم خــوبه چــطــور مــگــه!????
هــیــچی دیــگــه باعـــث شــدم مــامــانِ شــیطــونم کــلــی بــهــش بــخــنــده :(

فرستنده : Shey2nak

خونواده رفتن شمال من بدبخت هم برا امتحان موندم خونه و دارم حرص می خورم. زنگ زدم به مامانم میگم مامان کجایید؟ میگه : جواد جات خالی !!!!!!!! اومدیم محله بابات اونجا یه گاو و دیدیم داره خودشو با تنه درخت خارش می زنه ، داداشت یاد گرفته اومد خونه به تو هم یاد میدهه !!!!!!!!! 
نه خداییش بگید من در جواب باید چی بگم . آخه مگه مادرِ من ، گاوم که میگی جات خالی!!!!!!!!!
به سلامتی تمام مادر ها بکوب لایکو تا دچار بحران شخصیتی نشدم!!!

فرستنده : javad007

اغا مام یکی از این گودزیلاهای 7 ساله دهه هشتادی داریم خونمون.دیروز از دانشگاه اومدم جو گیر شدم پیرهن و شلوارمو در اوردم همینطوری رفتم توی اتاقم وزنه بزنم.قبلش گفتم یه چرت بخوابم.بیدار که شدم دیدم صدای دایی و خاله هام میاد این گودزیلا هم وقتی دید لخ..تم رفت همشونو جمع کرد اورد اتاقم منم دنبال پیرهنم میگشتم که دیگه کار از کار گذشته بود......من:ا گودزیلا:)))
دایی:)) دختر خاله ها@@ و دیگران به این صورت بودند:ا :)))))))))) :))) خدا ویکیلی فک فامیل که چه عرض کنم..دایناسوره داریم؟؟؟؟

فرستنده : Mostafa09

فک و فامیله داریم


من یه پراید داشتم در حد لامبورگینی دو روز دادم دست بابام هیچی دیگه الان گاری بهتر از ماشین منه حالا جرات داری به وسایل خودش چپ نگاه کن آخرین چیزیه که میبینی

فرستنده : امیر اواتار

مــامــانم زنگ زده به مــامــانش ســـلاممم مــامــان خـــوبی؟؟ بــرنامــه شبٍ یـلـــداتون چیـــــه؟؟
مـــامـــان بزرگـــم میخـــای چی باشـــه عزیــــزم؟؟ D
مـــامـــانم راستــش زنگ زدم بهتـــون بگم الان مـــارو دعــوت کنید, مــامــان بابایٍ سیــــاوش(بــابــام) زنگ بزنن دعــوت کنن سیــــاوش گفته هرکی زودتــر دعـــوت کنه میــــریم اونجـــا میتــــرسم الانــاس بزنگـــن) 
مـــامــان بزرگـــم الان که خـــودت زنگ زدی؟
مـــامـــانم یعنـــی چیO
مـــامـــن بزرگــــم دختـــرٍ گلـــم خعلــــی اَم دلت بخـــاد! مـــارشوهـــر و پــدرشـــوهـــرت انقد تــورو دوس دارن؟؟ بـــرین همــــونجــــا! اینجــا به اندازه کافی داداش و خــواهرات هستــــن با بچــه ها ))
مـــامـــانم واقعـــاً کــــــــــــه ! خـــدافظ (
حالا مــامـــانٍ بابام زنگ زده ســـلام عـــروسٍ خـــوشگلم! واسه شبٍ یـلـــدا خونه مایینــااااا؟ از الان گفته باشـــــم! ))
مـــامـــانم دلخـــور از مـــامـــانش گف با کمـــالٍ میـــل مـــادرجــون حتمــــاً!! 
حـــالا بــابـــام شب اومـــده میگــــه راستــــی خـــانوم مــامــان زنگ زد گف واسه شبٍ یـــلـــدا بریـــم اونجــا! مثٍ همیشـــه مــامــانٍ تو زرنگتــــر بود!
مـــامـــانم نـــــــــــــــــــه!! شوخی نکـــن من به مــامــانٍ تـــو قــول دادمممم (
بــابــام جـــداً؟؟ مـــادرخـــانومُ که نمیـــخای بنـــدازی جـــونٍ مــــــن؟؟؟
فک کنــــم بابام بـــره خـــونه مــادرخـــانومش، مــامــانم بره خـــونه مـــادرشـــوهـــرش! 
مـــن و داداشمم که احتمـــالاً هیجــــا رامـــون ندن! (
آخــــه مـــامــــانی الان چه وختــــه دس انداختـــنٍ دخــــترت بود؟ هـــان ؟؟
مـــامـــان بزرگــــه شیطـــون بــَـلاس داریـــــم؟؟

فرستنده : امیر21

دیروز رفتم فیس بوک پسر عمه ام عکسه پدرشو گذاشته بعد نوشته : " مامی و ددی تصادف کردن لطفا برای سلامتی شون لایک کنید "
فک میکنم راه دیگه ای برای اینکه کسی بهش لایک بزنه پیدا نکرده پدر و مادرشو واسط قرار داده 
عجب روزگاری شده . پسرعمه مادر و پدر دوسته دارم

فرستنده : SARA

امروز از طرف8282 اس ام اس اومده...مسابقه یلدا:کدام میوه پائیزی است؟1)هلو 2)خرمالو
از این بدتر نمیتونستی تیکه بندازی؟؟!!منو چی فرض کردی واقعا؟؟!!
ما قبلا با هم دوس بودیما ایرانسل جون...اینم دوستـ ما داریم؟؟!!

فرستنده : 3tare

مامان خانوم اشپزی میکرد.منم داشتم یه چیزی تعریف میکردم براش که بعد نظرشو بپرسم....
+به نظرت چی کار کنم مامانی ؟؟؟؟؟؟؟برم بگم؟؟؟؟؟
=عزیزم اون کرفسو از تو یخچال میدی؟؟؟؟؟؟؟
یعنی اگه گفته بود خفه شو انقد ترور شخصیت نمیشدم:((((((((((
منو که اون بالا دیدین
مامانم:|
سازمان حمایت از سر راهیا:O

فرستنده : Iman

مامانم به بقیه :صبح شده پاشو دیگه...مامان به من: صبح شد بگیر خبر مرگت بخواب دیگه...
من:إ

فرستنده : دکتر ارنست

داداشم نوجوون بود میرفت باشگاه کونگ فو و کشتی, منم اون موقه ها بچه بودم 
هر وقت که تو باشگاشون یه فن جدید بهشون یاد میدادن میومد تو خونه رو من اجرا میکرد:-(
منم به ازای هر فن پول میگرفتم:- lll 
یعنی از کوچیکی من با این سختی پول درمیاوردما:-)
البته اونم نامرد میخاست از تمام پولی که داده استفاده کنه:-(
داداشه داریم ما؟؟؟؟؟؟؟؟:-)))

فرستنده : حمیدرضاا

خـــالــه کــوچــیــکــم 17 ســالــش بــود کــه عـقــد مـیـکــنه!!!
دوران عــقـد یــه روز شــوهــر خــالــم کــه اومــده بــود دیــدن خــالــم و کــنـارش نــشــســته بــود!!!!
یهههههــو دســت خــالمــو مــیــگیــره تــو دســتــش
خــالــم از خـجــالــت قــرمــز مــیــشه!!!!
هه !!!
شــوهـــر خــالــم : اشـــکـــالــی کــه نداره دستتو بگیرم؟!؟؟؟؟
خــالــم : نــه شــمام مــثــل بــرادرم!!!! 
مــنــو مــیگــی خــودمو نگــه داشــــتم 
ولــــــی داشــتم مــیمــردم
میـزو فـشــاااااااااااااااااار مـیــدادم کــه خــنــدم نــگــیره
ولـــی ای دل غافل 
یـهـو تــرکـییییییییــدم : پــوفففف
خـالـمـو مـیـگـی :((
شـوهــر خــالـمـو مـیگــی :|
خــالــه س دارم مــن ؟؟؟؟

فرستنده : Shey2nak

خونمون مهمون اومد دیالوگ من و یکی از مهمونا رو ببینید:
مهمون:خوب تریف کن چه خبر؟
من:سلامتی همه چی .... وسط حرفم پا شد رفت توالت:lllll
از توالت اومد بیرون میگه داشتی میگفتی:)))
من:lllll هیچی دیگه کار و بار الحمدا... میگذره فقط .... یهو یکی از مهمونا گفت اگه اجازه بدید دیگه رفع زحمت کنیم:))
بعد دیدم یارو زودتر از همه رفت بیرون و کفشاشو پوشید و نشست تو ماشین و اصن از منم خدافظی نکرد :llll
ینی یه همچین فامیلایی هم داریم ما :ll

فرستنده : smj13سید مصطفی

اغاامروزرفتم خونه خاله جان باپسرخالم چنددقه کارداشتم وازاونجایی که غذای خاله به مذاق بنده نمیادهی اصرارمیکردناهاربمون منم گفتم ممنون خاله جان مامام خانم حسابی غذادرست کردن ومهمون داریم واین حرفا...که ازشانس بدگوشی خالم زنگ خوردنگومامانم بوداطلاعات مارفت روهوابعدخداحافظی خاله ومامان خانم ماهم میخواستیم برگردیم خونه گفتم خداحافظ خاله جان...درکمال آرامش میگه بروعزیزم املتتو بخورسردمیشه هیچی دیگه پسرخاله ودخترخالم گلدون گاز میزدند...منم دنبال چاه میگشته خودموبندازم
اصلامامان خاله ست که داریم...
ومن همچنان(...((

فرستنده : علیرضا

غاغا سلام اولین پستم هست
امروز خونه داییم بودم یه بچه دارن در حد گودزیلا(دهه هشتادی)
نشستم دارم فیلم میبینم اومده کنارم نشسته بعد یه مدت میگه:اه خسته شدم بکش کنار تن لشو میخوام فشن تی وی ببینم اینم شد فیلم که تو میبینی(حالا مین چی میدیدم:عصر یخبندان)
من:|
گودزیلا:))
لایک:((

فرستنده : رضاs200

واسادم جلواینه دارم موهامودرس میکنم داداشه گودزیلام اومده دادمیزنه جیغ میزنه ممممممممماااااااااااااااممممممممممماااااااااااااااااننننننننننننننننننننننننننن بیاجن اومده خونمون منم یدونه محکم زدم پس کلش 
:Dبهداومده موهامو میکشه(توجه کنیدموهام بلنده)میگه منومیزنی الان میرم توسایتایی که میری مینویسم یلداخره 
اخه گودزیلاتوروچه به نت رفتن
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانم///////////////////////////////////////////
گودزیلابزرگه[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[]

فرستنده : یلدا

وقتی یکاریو توخونه ناقص انجام میدم یا یجای کار می لنگه یا در کل گندش درمیاد.....
مامان:کشیدی به فامیلای بابات 
ما که ازاین اعجوبه ها توفامیلمون نداریم....
همه ی مامانا این شکلین یا فقط....؟!!

فرستنده : HS22

آقققا من خودم دهه هشتادیم ولی تنها گناهی که مرتکب شدم(جون اون آقققا فیله ی بالای صفحه)
1-داشتن صفحه فیس بوک
2-داشتن3تا وبلاگ
3-وارد بودن به کل کامپیوتر مخصوصا فتوشاپ
4-ساخت انیمیشن
5-داشتن زبون 3متر
6-و...
الآن من:$$$$$$$$
همه ی شما دهه شصتیا:O-o )))))))))))))))))

فرستنده : دهه80ی

یه خرس عروسکی گنده داریم چند شب پیش اومدم دیدم مامانم نشسته اینو گرفته بغلش
نشستم جلوش ، سرمو کج کردم با یه قیافه مظلوم با حسرت نیگاش کردم 
مامانم قیافه منو دیده ،
میگه :چیه میخوای بدم خرسه رو تو بغلش کن !
خو احتمال نمیدی من به خرسه حسودیم شه احیانا مامانم !
مامان با محبت داریم !!!3>

فرستنده : !No-Khod-Chi!

 


فک و فامیله داریم


خواهرم تو هال خوابیده ساعت 12 شب رفتم بلندش کنم بره تو تختش، پا شده گیج و منگه 
میگه: من شام خوردم ؟!
من :اره دیگه ، زنگ زدیم ....(اسم فست فود نمیبرم تبلیغات نشه !) ساندویچ آورد خوردی !
- حالا ساندویچی در کار نبوده اصن ،سر شب هرچی صداش زده بودیم پاشو شام بخور پانشده بود ،شام نخورده خوابیده بود -
خواهرم : ا ! o-O واقعا ! پس چرا گشنمه ؟!!
من تو دلم :)))) )
من : میخوای حالا غذا هس داغ کنم واست ؟
خواهر جان: نه بی خیال خوابم میاد
رف خوابید دوباره :)
صبح پا شدم قیافه ها :
خواهر عشق فست فود :((((((
مامان که بچه شو سرکار گذاشتم :|
من :)))

فرستنده : !No-Khod-Chi!

بابام نصفه شبی اومد زد پس گردنم!!!؟؟؟
من:چی شده بابا چرا میزنی؟
بابام:هیچی باباجان بخواب ساعت خوابیده فکر کردم صبح شده خواب موندی نرفتی سرکار

فرستنده : امیر اواتار

عاغا من وقتی میام تو  khosh-khandeh  خیلی شاد میشم....میدونین چرا؟...
خو یکم فک کن بعد بگو چرا.....!
من یه خاهر5ساله دارم(بعلللللللله!از اون دهه هشتادیا!!!....)
هر بار میام این پستارو بخونم اونم میا عینهووو مانیتور ندیده ها زل میزنه به صفه...هی عین دیوونه ها میخنده و دست تکون میده واس مانیتور...!
این آخریا که دیگه قطع امید کرده بودمو اطمینان پیدا کردم که خعله...ازش با دلسوزی پرسیدم:آخیییی خاهر نازم...آخه واس کی دست تکون میدی؟!!!
هیچییی دیگه...بعد کلی ناز کردن فهمیدم با اون شکلکه که میگه عزیزم بیا فالتو بگیرم بای بای میکنه!!!
من اون لحضه از خنده موس رو داشتم گاز میگرفتم...
نتیجه اخلاقی:1.هیچ وقت نگران این دهه هشتادیا نشین...اینا کلا تعطیلا!!!!
2.خو نذارین از این عکسا...بچه توهم میزنه...2روز دیگه تو توهماتشم ماهارو تیکه تیکه میکنه..!!!!
D:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:)

فرستنده : مهرو

دیروز عصر هوس پودینگ کردم،موادشم داشتیم.خلاصه دستبکار شدم یه نیم ساعتی وقت برد.تموم که شد داشتم وسایلو جمع میکردم که دیدم اونی که فکر میکردم شیر بوده،دوووووغ بوده با طعم نعنا و پونه !!!
مامان خانوم که رو زمین پهن شده بود نفسش بالا نمیومد!مام به روی خودمون نیاوردیم،خوردیم،به همه هم گفتیم خوشمزه شده بود (روم به دیوار) !!!شمام بگید خوشمزه بود
دعوتنامه بفرمایید شام امروز فرداس که بیاد در خونمون :D
داش وحید آشپزه دارید؟

فرستنده : dash vahid

تو اتاق پای  khosh-khandeh  نشسته بودم مامانم یهو از بیرون اومده به داداشم میگه (ده هشتادی) الهی من برم تو قلب تو
داداشمم برگشت گفت اگه فکر میکنی جا میشی بیا برو
قیافه ما:)))
قلب داداشم :ا

فرستنده : viroos

تصادف کردم سرم خورده به شیشه داغون شدم زنگ زدم به مامانم ،میگه چی شده منم واس اینکه نگران نشه گفتم هییییییییییییییییچ.... گفت حالا که هیچی نشده نون بگیر زود بیا خونه
مامانه من دارم

فرستنده : JM

دیروز عکس کشتی به گل نشسته تو کیش رو گذاشتم بک گراند کامپیوتر، داداشم با این تیریپ که مثلا خیلی حالیشه،سینشو داده جلو اومده میگه : تایتانیکه ؟
نمیدونم همه دهه هفتادیا اینطورین یا فقط مال ما انقد باهوش درومده!!!
سشوار روشن بندازم تو وان حموم،بپرم توش راحت میشم به نظرتون؟؟؟
داداشه بااطلاعاته داریم؟

فرستنده : dash vahid

ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﭘﯿﺸﯿﻪ ﻣﻦ ..
ﻣﻮﺷﯽ ...
ﺟﻮﺟﻮﯼ ﻣﻦ ...
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ : ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ...
ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﯿﻮﻭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻤﺖ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻩ !!!
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ 6 ﻣﺎﻫﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻪ !!! ﻣﮕﻪ
ﭘﯿﺸﯽ ﻭ ﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﺟﻮﺟﻮ 3 ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﻧﯿﺴﻦ ؟؟؟
ﻓﮏ ﻭ
ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﯽ ﻋﺼﺎﺑﯽ ﺩﺍﺭﯾﻤﺎﺍﺍﺍﺍﺍ ﻭﺍﻻﺍﺍﺍ

فرستنده : smj13سید مصطفی

یه چنتـــا اس ام اسٍ عاشـــقانه که گذاشتم واستـــون؟؟
مــامـــانم تازه خـــونده میگــــه: امیـــــر الهـــی عزیزم چیـــزی شده؟ شکستٍ عشقــی خـــوردی؟؟ کــدوم بیشـــوری دلتـــو شیکـــــونده؟؟
مـــن: به جـــونٍ بابا همی جــوری گذاشتم!! آخـــه منُ شکستٍ عشقــــی؟؟ بیخیــــال بابا!
مـــامـــانم: از اولم می دونستــــم, تو دلت از سنگـــــه! کسی نمی تونه بشکــــونتش! تو فقط دختــــر شیفته می کنــــی میذاری کنار! پســـرایٍ مـــردم همه عشقشــون ترکشـــون کـــرده! فلانی 4چنگـــولی چسبیده بهت ولت نمیکنــــه؟!! بیچـــاره این مهـــره ی مــار نیس امتحانٍ الهــــیه!!!
مـــن: مــامــان چی داری میگــــی؟ ناراحتــــی از این قضیه؟؟ ولم کنه معتــاد شم خـــوبه؟؟
مـــامـــانم: خسته نشدی از یکنـــواخت بودنٍ زندگیت؟؟ کم خـــون به دلٍ این دختـــرا بکن!!
میگـــم: مـــــن؟؟
مـــامـــانم: نه ایمـــان!
حالا داره ورقه صحیح میکنـــه با خــودش میگه منم شنیدم: خـــدایا حالا من یه چیــــزی گفتم شکستٍ عشقـــی نخـــوره این غــزمیت!!!!
مـــامـــانٍ نگــــرانه دام من؟؟ خعلـــــــی بزنم به تخته!!

فرستنده : امیر21

ســـرٍ میزٍ شــام بابام اومـــد سس بــریـــزه رو سالادش, مـــــامــــانم با یه حـــرکتٍ ضــربتی از بابام گـــرفتش!
مـــامـــان: یکـــی از لذت هایی که دیگه نداریP: 
بابام: یعنــــی چی خـــانومم؟؟
مـــامـــان: یعنـــی اینکه تو دلت میخــاد سس بخـــوری ولی مــن این لذتُ ازت می گیــــرم دلم نمیخاد چاق شی! بعد میگه: لایــــــک ـــ صفـــــر!!!
یعنـــی غذا پـــرید تو گلـــوم داشتم بال بال میزدم از خنــــده!
این پستــایٍ D$D$D رو مـــامـــانم بد تاثیر گذاشته:)
مــن و مــامــان خـــانوم:))
بابام:(
لذت هایٍ بابام:(((((
مــامـــان خـــانومٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

بــابـــام یهههههــو اومـــد تو اتاقــــم بهـــم گفـــت :
تـــو کـــه چــشــمات خیــلــی قــشنــگه!!!
تــو کـــه چشـــمات خیــلی عجــیبه!!!
تـــو کـــه ایـــن هــمـــه نگـــاهــت واســـه چشــمام گرمـــو نجـــیبه!!!!
مــن یهــو ذوق مرگ شـــدم تـــا به خـــودم اومـــدم دیــــدم. . .
دارم ماشــــین بابامو لنــــگ میکشــــم!!!!!!
نفهـــمیــدم چــــی شـــد !!!!
فقـــط فهمـــیدم کامــــلا اســـب شـــدم ¯\_(ツ)_/¯ 

فرستنده : Shey2nak

مــــن بیشـــتر وقتـــا با تاکــسی میـــرم دانشــگاه!!!! حــالا یـــه روز بـابـام مــهربون شـــد و ســوییچ ماشـینــشو داد گفــت با ماشیـــن برو 
خلاصـــه مــام ماشــینو ورش داشــتیم و خوشــحال رفتــیم دانشــگاه ولــی از اونجــایی کــه به ماشــین بردن عادت نداشــتم موقع برگــشت یادم رفــت ماشــین آوردم با تاکـــسی برگـــشتم خونــه 
هـــه!!!
فردا صبــحش که بــابــام اومـــد بره ســر کار رفــت تو پارکــینــگ دیــد ماشــین نیســت دادو بیداد که ماشــین و بردن حالا همــه همســایه هام جمــع شــدن می خـــوان زنگ بزنن پلیـــس !!!
منــــم شـــدید ناراحـــت که یهـــو یکـــی از همـــسایه ها گفـــت البته من ماشیـــنتونو از دیروز تا حالا نــدیــدم ایــنو کــه گفـــت فهـــمیدم کــه چه گــندی زدم :(
حالا مگــه روم میـــشه بگم ماشــین کجاســـت ?????
مـــن : بابا فــک کنـــم بدونـــم ماشـــین کجــاس :(
بــابــام : کجــاس؟؟؟
من:دیـــروز دادی برم دانشـــگا یادم رف بیارمـــش:(
بــابــام که کــلا ازم قطــع امیــد کـــرد 
همسایه هام همووووون کف پارکینگ هیلیـــکوپتری مـــیزدن 
اینـــم مــن مث همـــیشه ¯\_(ツ)_/¯

فرستنده : Shey2nak

بــابــام خـــرید کـــرده همهَ رو چپــــونده تو بغلٍ من, رسیـــدیم به درٍ ساختــــمون میخــاد درُ باز کنـــه!
میگم: چـــرا همیشـــه کارایٍ سختُ شمـــا انجام میـــدی؟ بذا خـــودم باز می کنـــــــمD:
بــابـــامم دستشـــو گــــذاشته رو شیکــمم میگه: 
ممکنٍ به بچـــمون آسیـــب بـــرسه! 
یعنــــی مـــن چی بگم به این بابا؟؟
یعنی مــن زنتــــم؟؟ خـــو نمیگی میرم چــادر میـــزنم تو جــــوب؟؟؟
بابایٍ انگیــــزٍ فلج کنـــــه من دارم؟؟؟؟ :|

فرستنده : امیر21

دختر خاله 5 سالم اومده بهم میگه شمارمو بزن تو گوشیت با خنده بهش میگم ما شماره ایرانسل قبول نمیکنیم لپ منو میکشه میگه " ما هم شماره همراه اولمونو دست بچه نمیدیم "....قیافمو باید اون لحظه میدیدین ینی اینا بچه نیستن گودزیلان :))

فرستنده : hotboy797

فک و فامیله داریم


کافیه بابام یه کار بگه منم با دلیل بگم الان نباید انجامش بدم چون فلان میشه
در هر جمعی چه فامیلی چه دوستانه چه غریبه چه.... میگه به تنبل یه چیز بگو صد تا پند بهت میده !
هیچی دیگه آبرویی در اجتماع نمونده واسم

فرستنده : MTQ

دخترخالم سرما خورده بهش گفتم پونه و نعنا دم کنه بخوره بعد یک ساعت اس داده که پونه و نعنا که گفتی سرخ کردم خوردم بدتر شدم....(:تعجــــــــــــــب)
من:|:|
کل گیاهان خانواده نعنا:|:|:|
ابن سینا درحال پاره کردن کتاب قانون:|:|
زکریای رازی در حال شیون و ناله در قبر:|:|
منم نفت بیارم خودمو آتیش بزنم:(:(

فرستنده : ابن علیان

شمایی که وقتی از عابر بانک پول میگرید، می‌شمریدش، حالا گیرم که کم بود، چی کار میخوای بکنی ؟؟ :|
هــــــــــــــان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقــــــــط من اینجوریم یا شمـــــــــــــا اینجوری هستید ؟

فرستنده : DivOoOone 20

زنگ زدم دایم میگم: دایی با خونواده تشریف بیارین اینجا؟
داییم گفت:خفه حالا واسه من کتابی حرف میزنه
من پشت تلفن @(((((((((
منم گفتم:خب تن لش خودتو خونوادتو بیاربیا اینجا
دیگه حرفم نباشه!!تق تلفن و گذاشتم زمین
یه روز خواستم تو زندگیم با ادب باشم اینا نذاشتن!!!!

فرستنده : alim2

من و داداشم دهه ۶۰ هستیم؛دم دمهای عید بود؛بچه که بودیم مادرم پول داد به داداشم که دوسال از من بزرگتره گفت برید سلمونی سر کوچه موهاتون رو واسه عید هرجور خواستید بزنید,آقا,داداشم موهاشو آلمانی زد رسید نوبت من نشستم؛چشمتون روز بد نبینه,یارو ماشین دستی رو انداخت‏(قابل توجه دهه هشتادیا‏ که اونموقعه ها موزر نبود) از بیخ ما رو کچل کرد,نگو داداشم به یارو گفته کچلش کن تا پول اصلاح اضافه بیاد,بعدش هم نامرد رفت با پول اضافه مونده کیک و نوشابه خرید خورد,منم تا خونه گریه کردم.
داداشه بیماره ما داریم‏!‏

فرستنده : NINJA

اینو فقط اونایی درک میکنن که یه مدت ازخونه دور بودن:
طبق فرمایشات قبلیم!سرباز بودم تو شاهرود،عصر جمعه دلم خعلی گرفته بود،باباهه زنگید:
سلام وحید چطوری؟ با خاله ها و دایی ها و ... اومدیم فشم جات خالییه
چه یادیه آخه نمیگین آدم دلش بیشتر میگیره؟؟؟
(فهمیدین فشم ویلا داریم دیگه ؟)
بابا به این مهربونی داریم ما

فرستنده : dash vahid

بــابـــابزرگـــم زنگ زده: سلامممم کیـــارش ! پســـرم پاشیـــن بیــاین اینجـــا کارتون دارم امیــــر و بنیـــامین و پیـــمانم خبــــر کن! آآآآآ قــــربونٍ پســـر!
مـــن: فـــدات بشم بــابــاجون اشتبــا گرفتـــی مــن اَ ...
پشتٍ خط به مـــامـــان بزرگـــم میگه: خــانوم اشتبــاس! قطـــع کـــرد!
دوبـــاره زنــگ زده: سلاممم آقــا امیــــر! گل پســـر با ... و ... و ... پاشیـــن بیایـــن اینجـــا کارتـــون دارم! اومــــدینا؟؟ 
منم داشتــم می مـــردم اَ خنده میگـــم: مگه الان زنگ نــــزدی جیــــگر؟؟
بــابــاجـــون: چـــرا اما شمــاره کیـــارشُ انگار اشتبـــا داده به مـــن! اشتبــا بود امیــــر بــابــا اومدیــاااااا؟؟
مـــن:))))))))) بــاشه!
حــالا رفتیــــم پیمـــان میگـــه: زنگ زده به مـــن گفته امیـــــر گوشــیش خــامـــوش بوده به بنیـــامین گفتم!
آخــــه هـــوش و حـــواست تو کیســـه صفــــرام بعـــد بهش گفتیـــم غش عش میخنــــده میگـــه: دیـــدین چه بــابــاجـــونٍ بــاحـــالی داریــــن؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیگـــــم فک و فامیــــله داریم چـــون عــاشقشـــم:)

فرستنده : امیر21

خداوکیلی این کتاب خواهر خانممو بیارم اینجا بذارم 5000 تا لایک میخوره:))
زیر صفحاتش پاراف کرده خدایا تو امتحان قبول شم!!!
چند صفحه بعدش نوشته اه ه ه خدایا خراب کردم امتحانو چرا کمکم نکردی:)))
من داشتم کتابشو میخوندم و میخندیدمD:
اونم فک میکرد دارم به مطالب کتاب میخندمD:
ینی یه همچین آدمی هستم منD:

فرستنده : smj13سید مصطفی

با کلی اعتماد به نفس میخاستم از استادم سوال بپرسم
هول شدم جای استاد( استادمون عاقاس اونم سیبیلو)
بهش گفتم خانم میشه این مطلبو دوباره توضیح بدین؟
اونم نه گذاشت نه برداشت بهم گفت منو با این سیبیلا خانم میبینی؟
بعدشم از کلاس پرتم کرد بیرون:-(((((((
عاخه استاده ما داریم خو لامصب مگه چی گفتم؟
تازشم بعضی ار خانما هم که سیبیل دارننننننننننننن! والا.......!

فرستنده : نادیا 1370

بچه ها این بحث دهه هشتادیارو تمومش میکنین یا تمومش کنم؟!!؟!؟!؟!؟
دیگه خیلی تکراری داره میشه سایت بگردین دنبال سوژه جدیدتر هر جکی یو نیگا میکنی همش راجع به دهه هستادیاس همش: دهه هشتادی دهه هشتادی دهه هشتادی؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!
هر چند خودم ار دست 4تاشون میکشم ولی با روش کتکککککککککک همه چی درس میشه؟!؟!؟!؟!!؟
که بازم این روش روی این دهه هششششتادیا جواب نمیده!؟!؟!؟!؟؟!!؟؟!!!؟!؟؟!؟؟!؟!

فرستنده : ice bOy

با دوستام نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم...
یهو یکی از جلومون رد شد...دوستم اومد مسخرش کنه گفت: اعتماد به نفس در حد بوندس لیگا...یکی از دوستام پرسید بوندس لیگا یعنی چی؟ جواب داد: هیچی بوندس لیگا یه تیمه توی آمریکا!!!!!حالا بعدا واست توضیح میدم...........
توی اون لحظه:
من :|
بوندس لیگا :|
یه تیم توی آمریکا :O
دوستم :))))
اخبار ورزشی شبکه سه :(((

فرستنده : active

هعععععی چه کنم هععععی:))
چند سال پیش دانشگاه دولتی قبول شدم و رفتم خونه خبرشو دادم یه استقبالی ازم شد در حد تیم ملی اسپانیا؛ll
خبرو که بهشون دادم انگار بهشون گفتم نون نداشتیم رفتم خریدم:ll
اینم فک و فامیل با احساسه که من دارم)":

فرستنده : smj13سید مصطفی

ای خداااااااا آخه من چه گناهی کردم)":
خواهر زنم زنگ زده میگه میخوام عکسامو از رو کامپیوتر بریزم رو پاورپوینت)":
الان چند روزه دارم سعی میکنم که حالیش کنم پاور پوینت با فلش یو اس بی فرق داره ولی نمیفهمه)":
وان حموم که نداریم خودکشی کنم)":
مجبورم تو تشت حموم خودمو خفه کنم)":
اینم فک و فامیله که من دارم

فرستنده : smj13سید مصطفی

یه ضـــــرب المثـــل هســــت که میگه چاه نکـــن بهره کســــــــی اول خودت بعـــدا کســـــــی
عاغا مــــن خــــودم با چشـــــــمای خودم دیدمــــش
ماشــــین رو پیچـــونده بودم از اونجایی که گواهـــــــی نامه ندارم بابام فهمـــــــــید 10 دیقه بعدش زنگ زد ســـــره 40 ثانیه رســـــیدم دم در دیدم با زیر شــــلواری دمـــه دره با موبایل حـــرف میزنه ماشــــین و گذاشـــــــتم دم در دِ دررو.
بابام نیشــــس تو ماشـــــین دنبالم کرد
بلاخره پیجـــوندم گــــم کرد مـــنو بعد رفتــــم 2 کوچه پاییـــن تر دیدم مامــــورا گرفتن دارن جیــــباشو میگردن .
یکـــــم رفتم جلوتر دیدم بابام داد میزنه من خـــــودم زنگ زدم 110 عجــــب گرفتاری شدیما مانـــی خدا زلیلـــــت کنه.
رفتم گفــــتم برادرا خســــــته نباشید دمتون گرم واقعا مرســـــــــی بعد رفتم بدو بدو 4 روز هم متواری بودم خونه نرفتم :)

فرستنده : Shey2nak

یه بار داشتم یه جوک میفرستادم(بابام پشت سرم واستاده بود) قسمت انتخاب موضوع روی فک و فامیله داریم کلیک کردم,یه دونه خابوند پس گردنم میگه از خداتم باشه!
ولی من مصمم تر شدم گفتم این پسی که زدی رو هم ضمیمه جوکی که میفرستم میکنم حالا ببین!
قضیه ازین قراره که ایشون دیروز جلو کل فامیل به من گفته کره خر!
خداییش این کارهاش آدمو یاد تروریستهای انتحاری میندازه!
این کاراش مثل این میمونه که کمربند انفجاری ببنده به خودش بپره تو بغلم...
آخه فکر ما نیستی فکر خودت باش پدرم!

فرستنده : Fesgheli