Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری یازدهم )


فک و فامیله داریم


مامانم توی این هفته 4 بار غذا سوزونده دیروزم نزدیک بود خونه رو به آتیش بکشه .
داشتم میرفتم سر کار بهش گفتم : بفهمم دس به گاز و کبریت زدی خودت میدونیا !!
گفت : گمشو روانــــــــــــــــــی =)))))))))))))

فرستنده : msetareh

رفته بودم تو یه مرکز خرید (مرکز خرید: همون بقالی خودمونه منتها در ابعاد بزرگ تر) تو حال خودم بودم که یکی محکم زد پس کلم! برگشتم میبینم یه خانومه بوده! میگه اخ ببخشید فکر کردم شوهرمه! منم گفتم خواهش میکنم :ا یهو دیدم یه کروکدیل داره میاد سمتم و با مشت می کوبونه تو مغزم و در حالی که یقمو گرفته میگه مگه خودت خار مادر نداری به زن من چیکار داری؟! هان؟!
من:ا
خانومش میاد جلو و میگه اکبر تقصیره منه من این اقا رو با تو اشتباه گرفتم.
اکبر: اقا ببخشید شرمنده
من: خواهش میکنم :ا
اکبر خطاب به خانومش: این سیبچه کخی کجاش شبیه منه؟!
خانومش: عزیزم لباسش هم رنگه لباسه تویه
البته من نمی خواستم جلو خانومش ضایع شه واسه همینم نزدمش

فرستنده : سینا مشهد

رفتم ابجیمو ازمهدبیارم گفتم چه خبرتومهد?الان انتظارداشتم بگه کلی شعریادگرفتیم,ورداش گفت زدیمش!گفتم کیوزدین?دختره رو!کدوم دختره رو?میگه عمومی.که دیروزمقنعه مو ازسرم کشیدجلوی اون همه پسر امروزبادوستام زدمش!
ینی شرم وحیات توحلقم خواهر:)

فرستنده : M/S{Paydar}

بابام باداداشم داش دعوامیکرد(3سالشه)
بابادراوج عصبانیت:*:اصلن توتواین خونه اضافی!
داداشم(هنوزنمیتونه درس صحبت کنه):باباجون ناراحت نشی ولی خودت اضافی بروبیرون!!
بعععله یه همچین داداش باادبی دارم من!تهدیدشم بامهرومحبته;)

فرستنده : M/S{Paydar}

اقایه بارهم رفتیم مهمونی گفتیم پیش بزرگان فامیل بشینیم ببینیم چی میگن
بحثشون درمورد مشکلات زندگی امروزی بود.من حوصله ام سررفت گوشیمو ورداشتم بازی کنم.یهویکی گفت این چه وضعشه?هرجامهمونی یه بیشعوری باگوشی ورمیره(حالا منم بغلش)یکی تلویزیون نگاه میکنه,بعدبه من نیگا میکنه.میگه نگا یه پاره آجرگرفته دستش,حالااینابه کناربحثشون رفت روفست فودو مضراتش یهواین جناب گف:اقاغذاهم غذاهای قدیم.یه آبگوشت اون موقع مرده روزنده میکرد!!
هیچی دیگه منم پشت دستمو داغ کردم که هوس پیش بزرگان نشستن نکنم:!

فرستنده : M/S{Paydar}

اگه سال تا سال 1ریال هم تو جیبت نباشه مامان بابات نمی فهمند،کافیه 1نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن:-S :-D

فرستنده : میگه دوستم داره اما...(محمد)

1هفته تمام قبل از امتحان نشستم بلا نسبت خر خوندم رفتم نشستم سر جلسه امتحان هر چی تو مخم بود اوردم رو برگه اخرش نصف صفحه هم پر نمیشه بعد1نفر بلند میشه میگه استاد 1برگه دیگه بدید جا ندارم:-Sاون لحظه که میخوام صندلی رو از پهنا بکنم تو حلقش:-D

فرستنده : میگه دوستم داره اما...(محمد)

واقعا دیگه دارم روانی میشم از دست این مخاطب خاصم:
بهم اس میده وقتی در جوابش بهش میگم خوبی بر میگرده میگه چرا سوال میپرسی اس نده چرا درکم نمیکنی درس دارم:-S
والا خودش اول اس دادا:-S

فرستنده : میگه دوستم داره اما...(محمد)

دیروز از مدرسه اومدم خونه برادر کوچیکم اومد گیر داده برو اینترنت منم که خسته بهش گفتم برو دنبال تیله بازیت تو....
حالا از اون اصرارو از ما انکار بااخره دلم واسش سوخت بهشگفتم حالا با اینترنت چیکار داری گفت برو واسم بازی داندول کن)منظورش دانلوده( دو ساعت کف اتق داشتم گاز میگرفتم
این داداشه که ما داریم

فرستنده : ali 72®

دوهفته پیش زنگ جغرافی امتحان نقشه آفریقا داشتیم.
معلممون که برگه ها رو داد دیدیم نقشه اروپام پشت برگه ی نقشه آفریقا هس......!!
بهش گفتیم این چیه؟؟؟؟؟؟
گفت:بچه ها من برای این که اسراف نشه دو تا نقشه رو باهم تو یه برگه زدم.حالا شما فعلا آفریقاشو جواب بدین بعدا که خواستم نقشه اروپارو امتحان بگیرم میگم برگرو با خودتون بیارید اروپاشو امتحان بدید.....!!!حالا:
ما(O-o)
یه چیزی که زمانی اسمش امتحان بود :((((((((((((
معلم با هوش و صرفه جو :)))))))))))))))))
البته این معلمه جوووون که بوده یه چند ماهی به خاطر تصادفی که کرده بود تو کما بوده فک کنم هنوز تاثیرات کما کامل از مخش پاک نشده.
معلم خواب داریم ما آخه؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : pardis-G

باور کنید این حرکاتی که این گودزیلاها انجام میدن ازروی هوش زیاد نیست. اثرات تحریمه. حالشون خرابه ها..
چند روز قبل خونه ی خاله م بودیم. بسر خاله م تازه رفته کلاس اول. از مدرسه اومد. دیدم داره به طرف من حمله میکنه. اومده داره جورابشو میکنه تو حلق من بعدم داد میزنه جورابم بو نمیده ه ه ه ه ه
باور کنین نیم ساعت توچشمام زل زده بود خیلی جدی میگفت: جورابم بو نمیده. میفهمی؟ درک میکنی؟ 
ایا من واقعا باید چیزی میفهمیدم که نفهمیدم؟ ایا رمزی در جوراب های او نهفته بود؟خدا بهمون رحم کنه...............

فرستنده : reyhaneh..

چند سال پیش عموم با خانواده اومدن خونمون ، یه پسر کوچیک داره اخرهای شب پسره رو پای زن عموم خواب بود پاهاش هم وسط اتاق دراز . یه دفعه تو خواب یه جوری ازش در رفت که از صداش از خواب پرید حالا قیافه اشو تصور کنید یه نگاه اینور کرد(o-0) یه نگاه اونور کرد (O-o) بعد دوباره خوابید .(-.-)

فرستنده : کپسول استعداد

نشنال جئوگرافی داشت حیوونا رو نشون میداد میگفت “شاید چهره این جونده ی تپل برایتان اشنا باشد …” مادرم گفت اره شبیه پسر منه!

فرستنده : کپسول استعداد

خواهرم کلاس اول ابتدائی بود.معلم بهشون سفارش کرده بود که املاء رو از راست به چپ بنویسید ریاضی رو از چپ به راست
فرداش اینا املاء داشتن.خواهر باهوش من املاء رو بدون غلط ولی از چپ به راست نوشته بود
معلمشون هم بهش یه بیست از راست به چپ داده بود
من هنوز تو کف اون کار خواهرمم که چطوری با اون سن کمش تونسته بود بدون غلط و خوشگل از چپ به راست بنویسه:)))
خواهر بااستعدادی دارم من:))))

فرستنده : pim pim

عاغا دارم پست میذارم این فقره اول دهه هشتادیمون(الان فهمیدین ما دوتا از این گودزیلاها داریم؟):(((((((((
هی میخاد حرف بزنه باهام میگم ساکت! دارم تایپ میکنم اشتب میشه.
دو ثانیه مکس دوباره شروع میکنه...
من:آجیه گلم دخمل خوب تو رو خدا قاطی میکنم غلط مینویسم(حالا نه اینکه اون نباشه همه رو درست مینویسی؟؟؟)تو رو خدا یه خورده دیگه بگو
اینبار بعد سه ثانیه دو باره فکش onشد...
با اخم:مگه نمیگم حرف نزن میخای اذیت کنی؟
عاغا دیدم دیگه صداش در نیومد نگاش کردم ...
داش فقط لباشو تکون میداد فهمیدم ادامه همون حرفشه..
دیگه منم دلم سوخت گفتم حتما حرفش مهمه گفتم خو بگو ببینم چی میگی!!!
آجی خولم:این کارت اتوبوسو اگه بشکنه بازم کار میکنههههه؟؟؟؟
یعنی این الان خیلی مهم بود؟؟؟چی کار کنم من ؟؟؟با دیوار بتونی دلم خنک نمیشه.....:((((

فرستنده : Iman

فک و فامیله داریم


عاقا خسته و کوفته و گرسنه و درمانده و.... از کلاس اومدم خونه
ناهار ماهی داشتیم! قابل توجه: (از ماهی متنفرمممممممممممم)
من: اه مامان بازم که ماهیه!
مامان:عیبش چیه خب! چه فرقی با این مرغی که میخوری داره؟
حالا اون تو خشکیه این تو آبه!
این تیغ داره اون نداره!
اون پا داره این بیچاره نداره!
مزه و طعمشم که فقط یکم باهم فرق داره!
همین!!!!
من:(((((((((((
مامانه تفاوت یاب:0
خوردنه ماهیه بدون پا!!!!!!!!!!!

فرستنده : na30m.rz

خواهرم: تو که به مطالب خودت لایک نمیدی پس تو khosh-khandeh چه غلطی می کنی.
من: درست نیست ادم خودش به خودش لایک بده
خواهرم در حالی که اشکاشو پاک می کرد گفت: من بهت افتخار میکنم
اون هیچوقت نفهمید که من واسه این از اینترنت خونه لایک نمی کنم چون مطمئنم خواهرم لایک میزنه واسم. ولی در عوض هرجا اینترنت گیرم بیاد سریع یه لایک واسه مطالبم می زنم.
خواهر عزیزم نمیدنم الان که این مطلبو می خونی چه حسی داری

فرستنده : سینا مشهد

توخونه نشسته بودم دیدم ابجیم(اصلنم گودزیلا نیس!!)اومدگف داداش امروز خانوممون تومهدبهمون گفت آدم برفی باپارچه درس کنین بیارین توواسم درس میکنی?منم خداییش بلدنبودم گفتم بلدنیستم خانمی.واداشته میگه(باحالت عصبی):توچه داداشی هستی?!داداشای دوستام همه بلدن,تومثلا سال بعدمیخوای بری دانشگاه!!!!
ینی آینده نگریت توحلقم خواهههر:)

فرستنده : M/S{Paydar}

سلام به همه 
این اولین پستمه 
دیروزجشن تولددختر دخترعموم بود اقا ماباپسرعموم نشسته بودیم روبه رومونم چندتادخترسانتی مانتال این پسرعموم گف بایدبه اینا شماره بدیم منم گفتم دورمنو خط بکش که من صاحب دارم(دارم چیه خوووو?)این عقل کل پاشدسینی آبمیوه هارو برداش بردکه تعارف کنه حالا زیرانگشتشم یه کاغذکه توش شماره نوشته بود.رف جلوی اونا کاغذوانداخت درهمون لحظه بزرگ خاندان دید(یاپیغمبببببر)کاغذوبرداش میخواس بخوابونه تو گوشش پسرعموم گف اصلن شمازنگ بزن ببین شماره کیه?اونم زنگ زددریه لحظه دیدم گوشیم زنگ میخوره!!!!
من0L0
پسرعموم;))))
عقده ای جنبه هم نداشت جلوهمه بیرونم کرد!!!دیگه سرگذشت پسرعموم که بایدتوبیمارستان‌ جستجو کنین

فرستنده : M/S{Paydar}

یه دوست دارم کلا مخفف حرف میزنه برای نمونه تواس ام اس هاش اینطوری مینویسه:
زبه معنی زنگ
اس یاsبه معنی اس ام اس
ج به معنی جواب
اخه مگه خیلی زمان میبره تا یه کلمه روکامل بنویسی که اینقدمخفف مینویسی؟دوست مخفف من دارم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : پانیذ13

15 سالم بود نامه رو گذاشتـــم تو اتاقمو ...
بابام وارد اتاق شد و نامه ی رو روى تختخوابو دید
متـــــــن نامــه م ایــن بود:
با پشیــمانى و تأســف شـدید بایــد بهت بگــم کـه مـن با دختــری که دوستــش دارم فرار کردم
با اون عشـــق حقیـــقى را پیــدا کردم و او را خیلى دوســــــــت دارم 
و او به من میگوید که در زندگى خوشــبخت خواهیم شد.او تصمیـــم گرفت که در جنگل باهم زندگى کنیــم و بچــه هاى زیـادى به دنیــا بیـاوریــم و این یکى از آرزوهــاى مــن است
او به من گفت کــه تریاک ضـــررى برایمــان ندارد و اون رو به خاطر دوســتاش که برایمان کــوکـایین میــارند درمــزرعه میکــاریم
بـابـا خاطر جمــع باش که مــا داریم دعا میکنـــیم که دانشمــندان دوایى بــراى ایــدزپیــدا کننــد چرا کــه ســـارا زن زندگیم ایــن بیماریـــو داره
بابا نگــران نباش!!!!
مــن 15 سال ســن دارم و میــدونم کــه چطــور از خــودم مــراقبت کنــم روزى میــرسه کــه بیــام و ســر بهــت بزنــم کــه با نوه هــات آشنــا بشــى
پســـــــــــرت :)
پاورقـــى
بابا بــات شوخـــى کـــردم
من خــونه رضا ((همســایمون)) هستم فقــط میخواستــم بهــت نشــون بدم که همیــشه در زندگــى چیزهــایى هســت کــه بدتر از:
کـــــــارنامـــــــــــــه باشــــه قربـــون سیبیلای مخملـــــیت :)
کارنامـــه روى میــــز ِ :)

فرستنده : shey2nak

چند روز پیش بابام اومد دنبالم اخه کلاس تست بودم موقع برگشت وایساد جلوی یه سوپری که بره خرید منم داشتم برای خودم تو دفترم طراحی میکردم که یه پسره سوار ماشین شد اومد با سویچ ماشین را روشن کنه دید سویچ تو ماشینه ماشین هم روشن بعد یه نگاه به من کرد دید دارم با تعجب نگاش میکنم گفت : اشتباه سوار شدم ؟!
منم تو دلم گفتم پ ن پ ماشین خودتون منم فرشته ی مهربونم اومدم سه تا از ارزو هات را براورده کنم ولی خیلی شیک گفتم : بله اشتباه سوار شدید 
گفت : ببخشید خیلی معذرت میخوام 
بعد هم که پیاده شد رفت 4 تا ماشین جلو تر سوار یه پراید با 4 تا سر نشین شد و رفت 
من هنوزم موندم اخه چحوری پرایدی که 4 نفر توشن را با مزدا تیریی عوضی گرفته که توش فقط یه نفر نشسته اگه کسی شباهتی پیدا کرد خواهشا بگه من از تو شک در بیام 
به خدا تحریم ها داره فشار میاره مردم توحم گرفتن در حد المپیک 
مسئولین رسیدگی کنن لطفا

فرستنده : EMILI

امروز صبح در کماااااال ارامش از خواب بیدار شدم، هنوز چشا باز نشده ی اس اومد واسم.
کلی خوشحال که سر صبح کی صبح بخیر گفته بهموووون اسو باز کردم بخونم. 
دیدم دوستم با ی لحن تندی نوشته:
واقعا دستت درد نکنه، شب بهت زنگ میزنم تکلیف حرفایی که پشت سرم زدی رو معلوم میکنم.
حیف اون همه محبت....
من با چشای از حدقه دراومده هاج و واج موندم کدووووووووم حرفارو میگه!
خلاصه تا ته اسو خوندم دیدم تهش نوشته: ستاد ایجاد اضطراب چند دقیقه ای!
بعدش زنگیده هرررررر هررهههههرررررررررر میخنده میگه سکته کردی نهههه؟
انصاافااا شما بگید! اینااااا دوست من دااااااارممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

فرستنده : افسااانه

یه روز مامانم عصبانی بود بهش گفتم مامان ناهار چی داریم بعد بلند داد زد کوفت ، درد ، مرض بعدش که ساکت شد گفتم به به چه مامان زحمت کشی دارم خسته نشدی این همه غذا درس کردی
اخه اینم پسره مامانم داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : مهدی...

مامان ما از 7روز هفته 7روزش تو مطب دکتره!!! یه روز بردمش پیش دکتر: مامانم از دردش پاش همش نق میزد... آخ پام ... نمیتونم دیگه دردشو تحمل کنم.... تو اون لحظه چشش خورد به ترازو گوشه اتاق.... مامان:میگم اون درسته... من: تو چیکارش داری 
مامان: ببین درسته
منم شیطون گولم زدو حرف مامانمو گوش دادم رفتم چکش کردم
دکتر: یه نگاهی کرد بخدا تمام تنم لرزید ما تو خونه کسی جرات نداره اینطور نگامون کنه میپرسه مهم بود؟!
من: حتما مهم بود.... مامانم که بیخیال نشد... پشت سر هم سوال میکرد درسته... ای خدا اینم مامانمون جز ضایع کردنم مگه چیزی داره..

فرستنده : kozet

از خدا خواستم یه بار یه اس عاشقانه یا یه جک خاک برسری برا مخاطب خاصم بفرستم سریع درجوابش نگه: اینو کی برات فرستاده؟!
جدیدا هروقت همچی اسی براش میفرسم خودم تهش مینویسم کی برام فرستاده,
مخاطب خاصه مشکوکو تعصبیه داریم ما!!!
(تعصبش تو حلقم ولی!!)

فرستنده : fara

ظهر به بابام میگم اگه یه روز توی یه اتفاقی یه نفر بزنه منو بکشه رضایت میدی یا تقاضای قصاص میکنی ؟
یه خورده فک کرد گفت : تو ماه حرام یا معمولی ؟
یعنی فک کنم نهایت آرزوش رو بهش گفتم …

فرستنده : پویا

داداشم یه خال مشکی رو چونشه، یکی از فامیلای گودزیلامون ٣سالشه خیلی بلاس، عاقا گیر داده بود به داداشم که عمو به چونت مگس چسبیده :))) داداشم از خجالت سرخ شده بود ، ما هم ستون خونه رو گاز میزدیم:))

فرستنده : نازی تنها

مخاطب خاصم برگشــته میگـــه: امیـــر!می دونستـــی خیـــلی خوبی؟
مـــن: بلــــه!
_:حتی می دونستـــی من عاشقتـــم؟
مــن: بلــــه!
_: تو چی عاشقمـــی؟؟
مــن: دردت چیـــه تو؟ خودت که می دونـــی دوست ندارمممم کچــل:(
_:شوخـــی می کنـــی بیشــور تو همش همه چیُ شوخــی می گیـــری!
مــن:-/
_: میــذاری بشینــم پشتٍ رُل؟؟
مــن: پــر رو نشو دیگـــه!
_:نگه دار میخــوام پیاده شم! 1ساعتـــه دارممم چی میگـــم به تو؟ میگم دوست دارمممم!
مــن: منُ یا ماشینمو؟؟
_: هر گلـــی بویٍ خودشــو داره عشقـــم!
مــن دیگه هیــچ صحبتی ندارم...
مخاطب خاصمم گیجـــه! شانــس مــانســم که کــج مــج!
تو این وضعیـــت اینُ کجــایٍ دلم بــذارم؟؟؟
می ترســـم قاتل شــم اولٍ جوونـــی!
لعنت بر شیـــطون! مخاطب خاصه داریــــم؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر21

داییم همیشه بهم میگفت احمق کوچولو گذشت تا ماشدیم ۱۶ ساله یه روز تنها باهاش نشسته بودیم گفت خواهر زاده عزیزم احمق کوچک من میدونی چرا بچه بودی بهت میگفتم احمق کوچولو ؟ ما هم نامردی نکردیم گفتیم اره چون هنوز مثل شما بزرگ نشده بودم 
اقا گفتن این جمله همانا و پیوستن به ملکوت اعلی پس از چک خوردن همانا
اخه دایی بی جنبس ما داریم

فرستنده : freezer= حرف مفت

فک و فامیله داریم


سوم ابتدائی توی مدرسه از بچه ها یه تردستی یاد گرفتم.از فرط ذوق اصلا نفهمیدم چطوری رسیدم خونه با عجله وبدون اینکه حتی کولیمو زمین بذارم تردستی رو برای خواهر کوچکترم که 5سالش بود اجرا کردم
(تردستی:ادعا میکنم که میتونم کاغذو از طریق گوشم بفرستم توی دهنم.از قبل یه تکه کاغذو زیر زبونم قایم کردم یه تکه کاغذم توی دستمه.حالا اینی که توی دستمه رو میارم کنار گوشم و اونی که توی دهنمه رو نشون میدم)
وقتی اجرام تموم شد سبک شدم رفتم تا ناهار بخورم.حالا خواهر فسقلیم تصمیم میگیره همین تردستی رو برا عروسکهاش اجرا کنه.وای ی ی ی ی ی.تصور کن
خلاصه بیمارستان و دکتر و شستن گوش و گریه و .....
خودم دارم اعتراف میکنم که مخل خانوادم

فرستنده : pim pim

رفته بودم خونه خواهرم...آخرین روز تابستون بود فرداش باس میرفتیم مدرسه منم صبی بودم. ساعت11شب یه دفه خواهرم گیرداد فردا میخوای بری مدرسه بیا کچلت کنم گیرندن...خو خواهر من بذارامشبم بامو بخوابم فردا میزنم نمیدونم چه گیری بود هی اصرار میکرد...آفاآخر به این کابوس تن دادم...رفت ماشینشوآورد،ازاین ماشین دستیابود باهاش پشم میزدن!!خو خواهرگلم مگه من گوسفندم آخه... ماشین هی لای موهام گیرمیکرد منم دادمیزدم:-(آقاتموم شد مام عصبی رفتیم جلوآینه.هی وااااااای چرااینطوری آخه؟نگو ماشینه کندبود کلمو یه خط در میون زده بود...خو خواهر من خیالت راحت شدآره...کلمو کردی عین هندونه آرژانتینی...هیچی دیگه فرداش مث ابلها کلاه بافتنی کردم سرم رفتم مدرسه...خواهرمقرراتی دارم

فرستنده : کله پوک!

یه دفه مخاطبم زنگ زد خونمون،موبایل هنوز نترکونده بود.منم رفته بودم فوتبال. داداشم گوشیو برداشته بود دختره هل کرده بود گفته بود ببخشیدسحر خونس؟!!!داداشم بش گفته بود نه سحربا دوساش رفته فوتبال خخخخخخ...فرداش خودش تعریف کرد تانیم ساعت هی همو میدیدیم هی:-))همراه با رنگ بنفش صورتمون...مث این هشتادیای سرخور نبودیم که...خجالتو میشناختیم

فرستنده : کله پوک!

من تازه فهمیدم چه نقش های بزرگی تو خونه دارم: 
اگه من نبودم مامانم سر کی می خواست غر بزنه؟
اگه من نبودم خواهرم چغلی کی رو میکرد؟
و...............
واقعا فک فامیله نقش پذیره ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : امیر

یه روز خاله مهربونم پسر 5سالشو سپرد به من تابره خریدو برگرده.چشتون روز بد نبینه.بچه که نیست دراکوووووووولا
همش نق و نوق میکرد تا می پرسیدم چی میخای می گفت میخام بروسلی بشم همه دشمنامو بکشم.خلاصه این گودزیلا منو دوساعت زیر اون دست و پای کوچولو ولی سنگینش له کرد.منم یه نقشه دبش سوار کردم.گفتم بروسلی همیشه شربت نیروزا میخورد تا قویتر بشه.
دراکو گفت منم شربت میخام.نامردی نکردمو یه بطری شربت خواب اور بهش دادم همشو خورد.نیم ساعت دیگه بیهوش شده بودحتی وقتی که خالم برای بردنش اومد بیدار نشد.بعدا شنیدم که فردای اون روز تاساعت 12 طهر بیدار نشده بوده
بیچاره دراکوی کوشولو.اینم فامیله تو داری؟

فرستنده : pim pim

بچـــه که بـــودم به مــامـــانم همیشـــه می گفتـــم: مــامـــان پَ چرا مــن خــواهر بـرادر ندارم؟ ولی بقیــه دارن؟؟
مــامــانمم می گف:ایجــوری بیتــره ! ببیــن ماچقد تورو دوس داریــم؟؟ یکی یه دونه مــامــان بــابــایی!
مــن: یعنی هرکــی تهـــنا باشه همه دوسـیــش دارن؟؟
مــامــانم: بله فدات بشــم!
آقــا یه روز با پســرخاله هام نیشســتیم منم این قضیــه دوس داشتنُ کشیدم وسط! 
پســرخاله هام: آره راس میگــه! اَ اَ اَ اَ اَ! مگه ندیدی به ما توجه نمی کنن همش خــواهر برادرایٍ کوشــولو رو دوسش دارن!
مــن: تازشــم مــامــانم گفته هرکی تهنـــا باشه بیشتـــر دوسیـــش دارن!
آقــا اینــام آنتیــریک بشن برن خــواهر بـــرادراشـــونُ نابــود کنن!
فـــرداش خاله ها نبــودن که زنگ نزنن خــونمون که می خواستـن بچه خفه کنن یا جف پا می خــواستن بپــرن رو ســرشون! 
همشــم تقصــیره امیــر بلا بوده!!
آقــا مــامــانم ثابت کــرد که منُ خعـــلی میخــواد یَــک دعــوایی راه اندخ که شمــرٍ ذی الجــوشن بشکـــن میزد!
آخه مــن چه گناهـــی کردم خو؟؟ شما قضــاوت کنیـن ببینیــن چی جوری منُ قــانع کرده بعد بگیـــن!
مــامـــان خانوم نخــــند عـــه!
چن وخ پیــش پســرخاله هام یادشــون افتــاد بود آی می خندیــدن!
مــامــانٍ دارم مـــن؟؟؟

فرستنده : امیر21

عاقاااا یه روز بابام نشسته بود خعلی جدی من رو نصیحت کنه که چرا نماز نمی خونی...
منم هم خیلی جدی نشسته بودم گوش میدادم.
برگشته میگه:عزیزم یه جایی تو جهنم هست که ........
حالا خودت میری میبینی.
من((((
جهنم)))))
بابا))))))
اینم باباست داریم

فرستنده : raad_ahoora@yahoo.com

آغا من دارم میرم مشهد دانشگاه و احتمالا باید برای همه عزیز باشم چون کمتر از 1 ماهه دیگه خونم واکنش بقیه رو ببینید و خودتان قضاوت کنین 
مامانم: وقتی رفتی اتاقتو می کنم انباری.
بابام: تو که هنوز اینجایی 
آبجیام: کاشکی بهمن بیاد همه راحت شیم 
همکلاسیام: کی آش پشت پا بخوریم 
teacheremon: ایشالا حلواتو بخوریم 
دهه هشتادیه: برو گمشو دیگه

فرستنده : soheil***

خدانکنه یه تیکه ازین فیلمای تلوزیون بیفته توخونواده ما....مگه دیگه بیرون میره ازمخشون؟؟
یه پسره"خسرو"تواین فیلم میلیاردر هس همش میگه اُع:O
بدجورافتاده توخونمون!رامیرم مامانم میگه اُع:Oنیگاچیجوری رامیره.
حرف میزنم آبجیم میگه اُع:Oآدم شده!
درس میخونم بابام میگه آُع:O زندگی تازه شروع کرده...
خب چیکارکنم ممممن؟؟؟لطفا مسئولا رسیدگی کنن!!!!
فک وفامیله ماداریم؟؟

فرستنده : *خیارشور*

رفـــتم واحـــد آموزش دانشـگاه بــــرا یــه مشکلـــی !!!!
مسئــول آمـــوزش گف کـارت گیــر آقـای فلانیه گفــته بـا مدارک کـامـل بیــاد پیشــم 
در ضمـــن الان بعـد از چنــد روز اومــده تـا دو ســاعــت دیگــه هــم میــــــــره!!!بـرو پیشـش ســـریع
مــام مونــــده بودیـــم چیکـــار کنــــیم؟؟؟؟
هیچـــی دیگــه خودمـ واستادم پشت در اتاق کــه یــوخ نـــَره 
بـــه مامانمم زنـگ زدمـ مــدارکــو بیــاره!!!
بــش گفتــم مـامـان زود بیـای ها
بعـــد ۲۰ دیقــــه تاخیـــر اومـــد
مامانم:ســـلام خوبــــی مامان؟؟؟ چــــه خبر؟؟؟؟ این چیــــه پوشـــیدی؟؟؟ مگـــه نگفتم گـــرم بپوش ســـرما میخــــوری؟؟؟؟
(( در همـــین حیـــن دوتا ا دختـــرای دانشگا ا کنــــارمون رد میشن بم سلام میکنن))
مامانم همچــــی چَــپ چَــپ نیگــاشون کــــرد طفـلیا زود صـحنه رو تـــرک کـــردنا :)
مـــن: عـــه مامان بـــی خــی مــــدارکــــو بــــده رَفــ یــارو ها 
مـامـانـم: ای واییییییییی یـــادم رفـــت بیــارم مامان جـــون :(
منو میگـــــی :|
بـش مــی گــم خــو مــادر مــن ، عــزیز مــن ، !!!!!!! 
تــو اصـــن بـا خـــودت نگــفتــی مــن براچـــی دارم میـــرم دانشـــگا؟؟!! 
نگفتــی مــن کــه تــو خـونــه راحــت نشــسته بــودم ، اصــن چــی شــد کــه شــال و کــولا کـــردم زدم بیـــــرون؟؟
خعـــلی ریلـکس بـــرگشته میگــــه : نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه :)
هیچـــی دیگـــه یه تاکســــی گرفتـــــم خودشـــم برگـــردونـــدم خونــــه 
مــــدارکـــو برداشتـــم زود اومـــدم دانشگـــا 
یارو هــــم نامــــردی نکـــــــــــرده بود همینکه مــــن ا جلـــو درش رفتم بـــودم جــــــیم زده 
تـــا یـــه ساعتـ جلـــو درش این شکلـــی بودم :| 
فک و فامیله داریــــــــــــــــــــــــــــم ؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

به پسر داییم میگم: تو توی فیسبوک بیشتر بهت خوش میگذره یا khosh-khandeh؟
میگه : اره به خدا یاهو حرف نداره!!!!!
ای خدا!!! یه همچنین فامیل سوژه ای رو از ما نگیری
والاااا ...

فرستنده : BANEH MUSIC

خوش به حالتون چه خونواده های شادی داریدا.....همش سوتی میدن/
حالا فقط به شرح مهمونی های ما دقت کنید......!!!
1-مهمونا میان.
2-خانوما میرن یه طرف سالن میشینن درباره ی سریالای Gem tv حرف میزنن.آقایونم طبق معمول اون طرف سالن درباره ی وضع اقتصادی حرف میزنن و چایی میخورن.
3-منو دختر خالمم دیووووونه میشیم میریم تو اتاق میشینیم در و دیوارو نگا میکنیم.
4-شام رو میکشن میارن رو میز و میشینن میخورن.و ما هم برای جلو گیری از افزایش دیوووووووونگی میریم تو اتاق شام میخوریم.
5-مهمونا میرن و ما هنوزم مشغول تماشای در و ویواریم......!!
ینی چنین خانواده ی افسرده ای داریم ما.
بعد میگن دخترم چرا افسرده ای......؟؟؟
خو سوتی نمیدید افسرده شدم دیگه..................................!!!!!
فک و فامیل با کلاس سوتی ندس داریم آخه؟

فرستنده : pardis-G

دایی کــوچیکم دانشگــاه اصفــهان درس می خــوند خـــونه دانشجـــوییُ اَ این بســاطا!
یــَک بــر وبچٍ شیـــطونیم بــودن تــانک! یه پیـــرزنٍ همســایشون بوده واسشـــون بعضــی وختـــا غذا می بـــرده کوفت کنــن!
آقـــا یه روز داییــمُ یکی اَ رفیــقاش میـــان خونــه بو ســوختگی ناجـــور میاد! میــرن تو آشپـــزخونه می بینــن کتــــریُ که صُب گذاشتـــن رو گاز زیرش روشـــن بود! فجیــــع داغ بوده اینـــام نمی دونن چیــکا کنن اَ پنجـــره پرتش می کنـــن تو خیـــابون! 
هــار هــار می خنــــدن به اوسکــل بازیشـــون!
پس فـــرداش میـــرن بیـــرون یهـــو پیـــرزنَ رو می بینـــن با یه ســـرٍ باند پیچی شده!
داییــم: حاج خـــانوم خدا بد نـــده؟ ســرتو بستـــی؟؟
پیـــرزنٍ: وااااای علیـــرضا مـــادر نمیـــدونم کدوم از خــدا بی خبـــری یه کتــــری داغ پرت کـــرد زارت خــورد تو ســـرم! الان ســرم هم شیکســـته هم سوختـــه! ببخشیـــد دیشب نتــونستم شــام بیــارم واستـــون!
آقــا اینـــام آسفــالتُ گاز میـــزدن اَ یه طـــرفم ناراحت شدن!
داییـــم: خاک برســـرش! کثــافت! دستـــش بشکنـــه! تو آب جوش بپــزنش !بعد آخـــرش گفته: ایشــالا که خدا نمی کنـــه:)
هیچی دیگه به رو مبارکشـــون نمیـــارن تا وختـــی که جم می کنـــن بیـــان تهـــران بهش میگــن!
پیـــرزنٍ هم طفلـــی فقط می خنده!
دایــــیٍ دارم مـــن؟؟

فرستنده : امیر21

همـــی چنـــد میــن پیــش یــه ســاندویــچ کـالبــاس درســت کــردم رفتــم تــو تــراس داشتـــم بـا گوشـــی با دوســتم حــرف میــزدم گفــت چــی‌ مــی‌خوری گفتــم ســاندویــچ ولــی‌ حیــف نوشــابه نیســـت یــه چنــد دقیــقه بــد دیــدم یــه نوشــابه بســته بــه طنــاب داره میـــاد جـلوم از تــراس طبـــقه بالا!!!!
دختــــر همسایمـــون تــو تــراس بود شنیـــده صــدامو بــد از بــالا میگـــه بگیـــر نوشـــابرو منــم هــی‌ اصرار کــه نمـــی‌خوام مرســی‌ شــوخــی‌ کــردم عاطفـــه خانوووم اونـــم هــی‌ می گفـــت نــه بگـــیر آخــر گفتــم :خــو لاعقــل بیــار پــاییـــن دره خــونه 
آغـــا این بش برخـــور گف : اصـــــن نمــــیدمت پـــــــرو :| 
هیچـــی دیگـــه نوشابــــه رو کشـــید بالا 
منـــم تو آ خــــرین لحظـــه با یـــه حـــرکت پـــرشــی که فک کنم عمـــرا یه دو میدانـــی کار المپـــک بتـــونه ایقـــد بپـــره !!!
پـــــریدم نوشــــابرو گـــرفتم :
همچین دخمـــل همسایـه‌هــای با مــرامـــی‌ داریـــم =))

فرستنده : shey2nak

خواهرم از دختردائیم پرسید: راستشو بگو نامزد داری یا نه
دختر دائیه هم مامانشو صدا کرد و گفت مامان من نمیدونم تو بگو من نامزد دارم یا نه؟
آخه قشنگ .....................
نه تورو قرعان ولم کنید یا این عقب مونده رو بکشم یا این قضیه رو نزارید تو khosh-khandeh آبرومون بره، جون برو بچ صداش رو در نیارید. دی
فک و فامیل ما داریم؟

فرستنده : chani

فک و فامیله داریم


بابام از خونه رفت بیرون ماشین رو روشن کرد و رفت یه دیقه بعد دوباره صدای ماشین بلند شد و بوق های ممتد بابام . پریدم تو کوچه میگم چی شده بابا؟ میگه یعنی تو با این هیکل گندت نمی فهمی وقتی بوق می زنم یعنی گوشیمو جا گذاشتم وردار بیار!!!!!!! 
خدا وکیلی راست میگه نمی دونم چرا اینو نفهمیدم! چند وقتیه خیلی خنگ شدم!!!
قربون بابای گلم برم!

فرستنده : HATA

دوستم زنگ زده خونمون بابام جواب داده:با زینب کار دارین؟الان صداش میکنم...زینــــــــــاااااااب(مثلا صدای داد زدن)
من:بابا من که اینجام چرا انقد داد میزنی؟؟
بابام:خو میخام دوستت فک کنه خونمون انداز ه 16تا خونس توام خیلی دوری!!!
من:o_O
دوستم پشت خط:O_O
بابام:D
اینم باباس ما داریم؟؟؟

فرستنده : Zeynab 76

سلام به همگی چهارجوکی های عزیز.این اولین پسته که میزارم.منتظر پست های بعدیم باشید
چند وقت پیش بابام آنژوگرافی کرده بود و در همین راستا دیروز خواهر زاده ام که از اون گودزیلا های دهه هشتادیه اومده پیشم میگه دایی بریم تو اتاق کارت دارم(سه سالشه).باش رفتم تو اتاق.میبینم یه خروار عروسک جمع کرده.بعدش از بین اونا یه عروسک خراب رو اورده به من نشون میده.میگه:دایی جون دیدی عروسکم دستش شکسته!!!بیا باهم ببریمش آنجوگلافی تا خوب شه!!!!!!!
من :[[[[ooooooo]]]]]]]
خواهرزاده ام :)))))))
جامعه دکتران قلب :oooo
آخه من چیکار کنم از دست این گودزیییلا؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : erfan100

مامانم یه زنجیر و آویز نقره خوشگل برام سوغاتی اورده
دیروز انداختمش گردنم 
پسرم(8 سالشه) دیده در حالیکه دستش رو به طرف من دراز کرده بود با ذوق گفت: ئههههههههه مامااااااان 
ببینممممممم وااای قلادت چه خوشگلهههههه!!!
منو میگی 0_o

فرستنده : Yas

چن روز پیش اَنترنتم تموم شد پدرم هم مخالف اینترنت یه بارم نشده پول شارجو بده.امروز خواب بودم صبح اومده بالا سرم منو بیدار (->-)کرده میگه پول این ماهواره چنده من(0<0)چی؟ میگه همون اینترنت.چنده؟ من به صورت ناباورانه قیمتو گفتم یدفعه دیدم طی یه حرکت برق آسا دس کرد تو جیبشو پولو داد گفت برو شارژش کن خلاصه امروز یکی از بهترین روزام بود
اااای خدااا چه پدر متحولی دارم من:-)

فرستنده : جواد

آشنامون رفته دوبی ، شماره ی هتلشو داده بهم که اگه کاری داشتم بزنگم!!!!
امروز گفتم بزنگم حالشو بپرسم...
زنگیدم دیدم یکی گوشیو برداشته داره عربی صحبت میکنه:-0000
چند لحظه مات موندم چی بگم:-))))
بعد خندم گرفت گفتم آخه تو ی کره خر چرا گوشیو برداشتی؟ من الان چطوری خرفهمت کنم نفهم الگاو الخر الزبون نفهم:-DDD
دیدم باز دلره عربی حرف میزنه گفتم مرض چرا گوشیو نمیدی به دوستم؟ فحش میخوای؟:-DDDD
بعد طفلی انقدر گیج شد قطع کرد:-DDDDD
یکی به این اطرافیامون بگه بخدا دیگه خطا رومینگ دارن....
دوسته غارنشینه دارم من؟
طفلی جای دوستم عربه فحش خورد:-DDDDDDDDD

فرستنده : @&f

یه پسر عمه دارم عاشق ماشینشه...
بهش میگم آخه این جه ماشینیه خریدی ؟ میگه به این خوبی چشه؟
ماشینش تویوتا کرولا مدل بووووق میلادیه ...
قبل محرم عروسیش بود با اعتماد به نفس کامل همینو کرده ماشین عروسش!!!
منم با یه پسر عمه ی دیگم تو عروسیش با ماشین بابام همراش میرفتم هرجا که میرفت...
تو راه دیدم وای ماشین عروس دودی میده بیرون که نگو:-))))
فکر شومم به کار افتاد گفتم حالا باید حالشو بگیرم که خودش بگه ماشینم داغونه:-)))
با کل فامیل 10-15 تا ماشین شدیم رفتیم عروس کشون وقتی رسیدیم دم خونه ی عوس دوماد رفت تو خونه عروسو بیاره...
تو ماشین روغن ترمزو برداشتم به پسر عمم که همرام بود گفتم یواشکی بریزش تو اگزوز ماشین عروس:-DDDDD
حالا داریم برمیگردیم دیدم وای کل جاده سیاه شده ...
به پسر عمم میگم چقدشو ریختی مگه؟
دیدم میگه همشو:-00000
خودتون حدس بزنید فیلم عروسیشو:-DDDDDDD
پسر عمست دارم من؟
آخه کل روغن ترمز....

فرستنده : @&f

پسر داییم اومده خونمون سرو صورتش داغون کبود!! میگم احسان دعوا کردی ؟ میگه نه چطور میگم چرا انقدر کبود و زخمی صورتت؟؟! میگه نه کیسه کشیدم صورتمو میگن واسه پوست خوبه!!!! ولی به همه میگم دعوا کردم سوتی نده!

فرستنده : نازی تنها

عموم صبح از خواب بیدار شده دیده ساعت ۸:۳۵ دقیقست. یهو هول شد و بلند شد گفت تلویزیونو روشن کنین بزنین شبکه دو! گفتیم چرا؟ گفت اخبار ۲۰:۳۰ شروع شده. بدو بزن شبکه دو!!!
بعد که ما رو دید که داریم رو فرش می غلتیم و می خندیم، متوجه سوتیش شد و دوباره گرفت خوابید!
عموی عاشق اخباره ما داریم؟

فرستنده : Mehdi

یکی از دوستام هف هش سال ( یعنی همون هفت هشت سال !) تکواندو کار میکرد. بعدش کم کم به کشتی علاقه مند شد و رفت کشتی. یه چار پین ماه ( یعنی همون چهار پنج ماه !) که گذشت، رفت و تو مسابقات کشتی قهرمانی شهرستان شرکت کرد. بعدازظهر روزی که اولین مسابقشو انجام داد بهش گفتیم چطور بود؟ گفت از مسابقات حذف شدم!
بعدا کاشف بعمل اومد که آقا وسط کشتی یه لگد خوابونده تو صورت حریفش طرفو ناکار کرده. حریفشو هم با برانکار بردن تو آمبولانس و بردنش بیمارستان!!!
خب چیکار کنه... هم اولین مسابقه کشتیش بود و هم تو فاز تکواندو بوده دیگه... خخخخخخخخخ
دوسته ما داریم؟!

فرستنده : Mehdi

زنگ زدم تاکسی تلفنی که یه ماشین بفرستن برم باشگاه. آدرسو دادم (کوچه ی شهید بهشتی ۴۱). بعد نیم ساعت دیدم یارو تماس گرفته، خیلی هم شاکیه که آقا چرا وقتی زنگ میزنی نمیای؟ ما رو مسخره کردی؟! گفتم آقا من الان نیم ساعته سر کوچه هستم. یارو گفت پس چرا من شما رو نمیبینم؟ اینجا که کسی نیست!! گفتم شما الان کجایین؟ گفت سر کوچه ی شهید شریفی ۳۸ !
بعد از اینکه بهش گفتم کجام گفت آقا خب درست آدرس بده دیگه!
نمیدونم آخه چطوری بهشتی ۴۱ رو شریفی ۳۸ شنید؟!!!
راننده آژانسه داریم؟!!!

فرستنده : Mehdi

ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺪﯾﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﻡِ ﺩﺭِ
ﺧﻮﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ!ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ
ﺩﺭ،ﻣﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻭﻥ ﻻﻣﺼﺒﻮ ﺧﻔﻪ ﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ
ﮔﻬﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺁﺧﻪ!
کرمکی((((((:
ﺑﺎﺑﺎﻡ :|
ﻣﺪﯾﺮ :|

فرستنده : hotboy797

آخ گفتی alim2 . قربون دهنت. باز خوبه تو یه ماهه کلاس زبان میری. من که ۱۱ ساله میرم باید چیکار کنم؟ (الان فهمیدین زبان انگلیسیم خیلی خوبه یا بیشتر توضیح بدم؟!) من باید روزی چند ساعت بشینم فقط واسه پدر مادرم خبرای پرس تی وی رو ترجمه کنم. نمیدونم آخه چرا شبکه ی خبرو که فارسیه ول کردن چسبیدن به این پرس تی وی؟! تازه جدیدا هم که اون هیسپان تی وی راه اندازی شده. بهم میگن ترجمه کن. هرچی هم میگم پدر من، مادر من اون لامصب داره اسپانیایی صحبت میکنه من نمیفهمم میگن خارجی خارجیه دیگه چه فرقی میکنه؟!!!!! (من :0) اگه ترجمه نکنی باید کامپیوترت رو جمع کنی!!
خداااااااااااااااااااا.....!!!!
فک و فامیله من دارم؟!

فرستنده : Mehdi

داشتیم فیلم میدیدیم(ماهواره)یه دفه یه صحنه خاک بر سری نشون داد!!!همه خاندان برگشتن منو نگاه کردن!
من:چیزی شده؟
بابام:بیا خانوم تحویل بگیر
مامانم:این چیههههههه؟
عمم:منصور(اسم بابام)فرزند ناخلفتو تحویل بگیر
ب خدا نه من روشن کردم نه این شبکه رو گرفتم.تازه مگه من گفتم اینو نشون بدن؟؟؟؟؟
فامیلن من دارم؟

فرستنده : viper

مامانم عصری میگه ماشینو بردار بریم دور دور ...
رفتیم تو ترافیک یه دختره وایساده سوار تاکسی شه .. مامانم میگه برو بگو مستقیم سوارش کن ... میگم چرا ؟؟ میگه حرف گوش کن !
سوار کردم دختره رو ... تا دختره نشسته مامانم میگه : عروس گلم دانشجویی ؟؟ دختره قرمز کرد منم نزدیک بود بزنم به جلوییم .. مامانمم برگشته خیلی خونسرد میگه کی واسه تو خواست ؟؟ واسه داداشت میخوام !!
دختره بنده خدا گفت بله سال آخرم .. خلاصه مامانم تلفن دختر رو گرفت :) از این به بعد مامانمو میبرم شماره بگیره واسم :)

فرستنده : hotboy797

فک و فامیله داریم


من تو اتاقم یک بخاری کوچیک دارم
صبحا بابام ساعت 5 بیدار میشه واسه نماز تا 7 که میخواد بره سرکار بیداره
سروصدا که میکنه بماند میاد بخاطری منو رو شمک میذاره
میگم بابا چرا کم میکنی صبحا
میگه اولا صبح شده
دوما بلند شو درساتو بخون
یعنی تاحالا اینجوری قانع نشده بودم
من :|
بابام :D
شرکت ملی گاز :))
بابای صرفه جویی داریم ما !!!!!!!!!!!

فرستنده : ♣♦♥♠ DesTinY ♠♥♦♣

بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟
گفتم: نه
گفت: تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن
غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !

فرستنده : کیان18

خالمـــو و یکی 2 تا از فامیلا با یکــی از همــسایه هـای قـدیمــی اومـدن خــونمــون بحــث شــون همـش درمــورد اینــه و اونـــه :
نمیـــدونم مــریــم طلاق میخـــواد
ســامــان پســـر اشـــرف زن نگرف؟؟؟
نــــدا اینـــا یکــی دیگــه نمیــخان بیــارن یــه دونــه بچــه کــــَمشونه ایــن یکــی تنــهاســت آخــــه!!!!
مــامــیم : وای بمـــیرم براش نمــــدونم :) 
نمیــدونم فــولانی باز رفتــه آنتالیـــا 
همیـــن بحثای خــاله زَنــَگــی 
والا یـــه ساعته تشــنمــه جـــرعت نمیکــنم از پـذیـرایـــی رد شـــم بــرم آب بخــــورم میتــرســم بــه مامـــیم بگــن ایـــن خـــرس گنــده هنـو دانشگـــاش تمـــوم نشـــده؟؟؟
فک و فامیله داریـــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

وای بر من
حسرت یبار "خسته نباشید" گفتن به بابام موند رودلم!!!!
خب بابا جون برو یه کاری بره خودت پیدا کن دیگه اه!!!!!!!!

فرستنده : لابستر

تــو مَجـلــس خَتــم ِ یکـــی از فامیلای دور بودیم هنوز اول مـجلـس بـود و جمـعیـت زیاد نبــود!!!!!
کـــاش پـــام میشکس نمـــیرفتم !!!!
بـابـام: بـرو میـکـروفــن را ببــر بالا و تنظـیمش کــن!!!!!
هیچـــی دیگــه مام رفتیـم میکــروفونو کـه تظیــم کــردم نمـــدونــم بـــرا چـــی منـــو مـــرض گـــرف اومـدم امتحانش کنــم از اکــو صــدام خــوشــشم اومد !!!
آغــا جــو مـــارو گـــرف گفتم: دس دس... صــدامــم اکــو شــده بـــود !!!!!
یـــه لحظـــه حِس ِ دی جــــی بم دس دادا :)
اون بـــیس ســـی نفــری کــه آمــده بــودن نتــونســتن جلو خـودشــونو بگـــیرن
همـــونجا زمینـــو گاز میـــزذن 
هیلیکـــوپتری میـــزدن!!!
شادروانـــو شادروانتــــر کــــردمـــا !!! هــــه
هیــچی دیگــه با تیپــا از مجلس انداختــــنم بیـــرون 
بــابــامم کـــه قربونش بـــرم نامــــردی نکـــرد 
فقط یـــه سه شبـــی نذاشت بیـــام خونـــه :)

فرستنده : shey2nak

شــوهـر خـالــم اســکانیــا داره ،یــه چنــد ســال قبــل تصــادف کـرده بـود و وضــع مــالیشــون بهــم ریخــته،خـالـم خیلــی افســرده بــود، خـواستــم یخـــورده بـاهـاش شـوخـی کنــم !!!
تلفنــو برداشتــم بهشــون زنـگ زدم بــا صـــدای نــازک شـــده پــرعشــوه وفــارســی غلیــظ: ســـــــــلام ، منــزل فولانـــی ؟
پســر خــالم :بفــرمــاییــن.
مـــن :از شــرکــت ایران خــودرو مــزاحم میشــم شــما صــاحــب اسکــانیــا پــلاک فــولان هستـــین؟
پســر خـالــم :ایــران خـــودرو؟؟؟؟بـله ..بـله..بـله هســـتیم (ذلیــل مــرده کیــه بــده ببینــم)(ایــن صــدای خـالمــه کــه یــه بوهــایی بــرده داره خــودشــو بــه درو دیــوار میکوبــه اونور تــا تلفنــو بگیـــره)
مـــن:اووووم شومــا بقیـــد قــرعه شـــرکت بــرنــده کلــــی پــول شـــدید حالا اینا کنار 4 عــدد لاستــیک بــارز هــم روش !!!!!(ایــن مــارک لاستیـــکم از جــایی شنــیده بـودم نمیــدونســتم مــربـوط به تریلـــی میــشه یانــه بــه هــر حــال اونــجا خــرجــش کـــردم)
پســـــر خـالـم فکــر کنــم لال شد یـه چنــتا ایـع..اوعع ..چــی ..شــی.....گفــتو زبــونش بنــد اومــــدو !!!!دیــگه نتــونســت حــرف بزنه و حــریف مـامـانــش بــشه تلفــن افــتاد گیـــر خـــالم !!!هـــه
خـلاصه یـه چنــتا ســوال از مالــک وکجـاست و محــلو تاریـخ تحــویل و.....غیــره و بازم غیــره... از همــدیگــه پرسیـــدیمو ،مــن کــه دیـگه داشتـــم گـــوشیو گــاز میــزدم از خنــده امــا نذاشتـــم عملیاتـ لــو بـــره قطـع کــردم .
فـردا نـه پــَس فــرداش خـالــم یـه مهمونـی گـــرفته بیــا و ببین!!!و همه فک فامیــلو دعــوت کــرده!!! مــن : خــالــه جون مهمـــونی مناسبتش چـــی چیــه؟؟
خالـم : نـذر کــرده بــودم خــدا یـه در نجــاتـی رو به رومــون وا کنــه انقــد دلــم پاکــه قبــول شــده!!!!!
هعییییی تازه فهمــیدم بـایـد بـرم یـه قطعــه تـو گــورستــان بــرا خودمـ بخــرم !!بعـد چـند مـاه کــه حـسـابـی چشــم انتــظاری کـشــید و بیشــتر از ده بار شـوهـرخالمـو فرستــاد اکثــر نمـاینــدگیهــای بلاخـــره اعتــراف کــردم .هیچــی دیگــه مجـبور شــدم هـزینه کــل اون مهمــونیـو بهش بــدم تـازه پـــول یه جف لاستـــکیم بــدم
فک و فامیلـــه داریــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

دیروز بابام اومد خونه نیششم تا بنا گوش بازه 
من:سلام بابا؛ چیه خوشحالی؟
بابام:سلام (با لبخند) هیچی با ماشینت تصادف کردم
من:شوخی میکنی!
بابام:نه جون بابا راس میگم
من:عه بابا یعنی چی شورشو دراوردی میدونی این چندمین باره!!!!!
حالا منم عصبانی داشتم صحنه رو ترک میکردم بابامم اومده منو بغل کرده با یه حالت غمیگن تو چشای من نگاه میکنه میگه :میخوای بری برو؛ فقط گیتارتو با خودت نبر
نه خدایی این باباس من دارم؟
ماشینه نازنینمو بگو !!!وای وای

فرستنده : 1369

2013 شد به جای اینکه از گودزیلاها راحت شیم گیر این موجودات فضایی افتادیم(دهه 90 )
رفتم خونه عموم راه رفتم یهو دیدم پام تیر کشید شدید دیدم دختر عمو ده نودیم داره میخنده بعد مامانش بش میگه ااا چرا زیر پا امیر پونز گذاشتی 
من 0_o
بعد گفت برو بوسش کن از دلش در آر دیدم گاز گرفت از لپ ما خون جاری کرد به خدا این زمینی نیستنننننننننن

فرستنده : امیر77


مــوهامـــو کوتــاش کـــردم داداشٍ 5سالــــم: امیــــر؟ مــوتُ کــوتاش کـــردی؟ خیلـــی بهت میـــاد داداشــــی!

مـــن: پَــ نَــ پَــ بلنـــــدش کــــردمممم!
داداشــــم: پَــ نَــ پَــ خــَز شده خنگــــول! ضمنـــاً وختـــی یکی ازت تعــــریف میکنه بهش بگـــو شما لطف داری! بعد با یه لحنٍ خـــاصی میگـــه "پــَ نــَ پــَ فک کـــرده چقد نمکـــه" 
مـــن: خـــو ببخشیـــد داداشــــی! شما لطف داری فــدات شم!
داداشــــم: هـــه! آدم اخـــلاقش تعطیـــل باشه خـــاک می کنن تو ســــرش ! دیـــربیـــلی( فحشٍ جدیـــدٍ خـــودش ســوار کـــرده)!
آقـــا خـــونم جـــوش خـــورد پریـــدم مـــاچش کنــــم میگــه: جــا این کارات اخــــلاقتو درس کـــن داداشٍ مـــارو!
مـــن: ببخشیــــد! عـــه؟؟ ایمـــان ؟؟
ایمـــان:هــــووووم!؟ خیلٍ خب! تو شهــــرٍ بازی راجـــع بش حـــرف می زنیـــــــم؟
داداشــــــه دارم مــــن؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر21

خواهرم گیر داده میگه از توی جوی آب برام عروس دریایی پیدا کن.هر چی میگیم بابا عروس دریایی توی دریاست تو جوی آب چیکار میکنه حالیش نمیشه!خواهر خنگه ما داریم؟

فرستنده : sam

یـــه دهــــه 80داریـــم به نـــام جـــابـــر .در حــــد بـــــــــــــوق
یبـــار معـــلمـــش صـــداش زده گفـــته جـــابر بیـــا اینـــجا کـــارت دارم 
جـــابر هـــم ورداشـــته گفتـــه:خـــر میـــاد کنـــار بـــار ،بـــار کـــه نمـــیره کنــــارخـــر
نخـــندا فقط فرض کن!!!

فرستنده : ferfere

با پسر خالم رفتم استادیوم تماشا فوتبال اقآ دیدم همش داره اینور و اونورو نگاه میکنه میگم چیکار میکنی فوتبال و نگاه کن میگه یه لحظه وایسا این کلمه زنده رو پیدا کنم ببینم کجاس 
منo_O
خاک بر سر پسر خاله مت:-)

فرستنده : alim2

پدر من در فصل امتحان!:
شب قبل امتحان:اصلا استرس نداشته باش.بر بگی بخواب صد بار اون کتابو خوندی(خرخونم خودتونین!)
صب روز امتحان:هر نمره ای بشی ابدا مهم نیس!(بعدش خطاب به مادرم):انقد استرس به این بچه وارد نکن!
ظهر بعد از امتحان:(من در حال صحبت درباره ی تیپ سوالا با مامانم که اقا پدر وارد میشه):بسه دیگه انقد درباش فک نکن از بس حرفشو زدی منم استرس گرفتم ول کن بابا صفرم بشی مهم نیس!
روز کارنامه(درحالی که تمام نمرات من20شده و فقط یه 19.75دارم):چراااااا؟!اخه چرا دقــــــــت نکــــــــردیــــــ.....
ینی یه همچین پدر باحالی دارم من!!!برم زودتر درس بخونم تا ا اون19.75ها نگرفتم...برم...!

فرستنده : مهرو

عاقا ما یه بابا داریم قندخون داره، زخم معده داره، کلیه‌هاشم سنگ سازه. هر چندوقت یه بار از دست شویی میاد همه رو صدا میکنه میگه بیاین از کلیه‌م سنگ اومده ببینین چه شکلیه!!! بعدم تا یه هفته روز و شب دلستر میخوره واسه اینکه بقیه سنگش بیاد! بعد یه هفته دلستر خوردن قندش میره بالا تا یه هفته شاخه درخت آلبالو دم میکنه میخوره قندش بیاد پایین! اینا خوبه حالا روز جمعه و توی مهمونیا هرچی بیاد میخوره از جمله 10 12 تا شیرینی، یه بستنی خانواده بهشم میگی نخور میگه امروز جمعه‌س چیزی نمیشه!!!
یعنی یه همچین بابای بیخیالی دارم من!!!!!!!!!

فرستنده : Amir_7

عاقا مامان بزرگم ناهار کوکو سبزی گذاشته بود بهش میگم چرا اینقدر شورش کردی میگه هوس شوری کردم میگم خب چرا همشو شور کردی من نمیتونم بخورم فشار خون دارم :|
میگه عیب نداره بعد از غدا دوتا نقل بخور شوریشو خنثی میکنه.
مامان بزرگم :))
من :|
جامعه پزشکان :|
بقالی سر کوچمون =))

فرستنده : Amir_7

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری دهم )


فک و فامیله داریم


یک شب کل فامیل خونه ما جمع شده بودن موضوع رفت روی دست چپ راست تو دانشگاه خلاصه کل خونه بگو مگو بود که پسر عمه ام سوتی داد که تو ادارات دست چپ از راست بیشتر حقوق میگیره کل خونه ساکت شد وهرکی یک جای را داشت گاز میزد از خنده امد جمع کنه بتر کرد الان یک ماه ای که با فامیل رفتامد نداره پسر عمه به دل نگیرید

فرستنده : پسر بد

منوباش!!!
دیروز لباسامو ریختم تو لباسشویی!بعدش رفتم با گودزیلا جون (خواهرزادم) بازی کردن.آخه طفلکی تهناس.هنوز مدرسه نرفته و به اون صورت دوستی نداره! بعد یه ساعت و اندی برگشتم که لباسامو بریزم تو خشک کن!داشتم لباسامو از تو ماشین در میآوردم که یهو یادم رفت دارم چیکار میکنم!! مات و مبهوت مونده بودم که اینا چیه تو دستم؟؟هرچی فک کردم چیزی به ذهنم نرسید!من ریختمشون قاطی لباسای کثیف و رفتم به بغیه کارام رسیدم!همش احساس میکردم چیزی ازیادم رفته تا این که امروز صبح یه زلزله 10 ریشتری با صدای جیغ مامانم اومد!همش میگفت ای وای لباسام!لباسای نازنینم.واااااااااااای عرفان مگه دستم بت نرسه!تو نگو مامانم بی توجه لباسارو ریخته تو لباسشویی با همون تیشرت جیگری من که نتیجش شده رنگ شدن تموم لباسای سفید!
آخه من از دست این گودزیلا چیکار کنم(خواهرزاده ام)از بس حواس منو پرت کرده!فراموشی گرفتم.ای وااااااای!
من: : (
مامانم: جیییییییییییییغ
خواهرزاده ام: :- )

فرستنده : erfan100

خواهرزاده ام رو که قبلا ذکر خیرش بود یادتونه؟همونکه عروسکش رو برده بود آنژوگرافی! این گودزیلا کوچولو یه نمه لاغره!!مامانشم که حسسسسسسسساااس!!ورداشته بچه رو برده دکتر که چرا این قد لاغره و چه میدونم چاق نمیشه؟؟؟این گودزیلا کوچولو هم عروسک هاش (خانواده کفشدوزک ها) رو ورداشته بود ریخته بود تو کیفش و د برو که رفتیم!!بعد این که دکتر معایه نش میکنه میگه بابا خانم این اژدها از منم سالم تره!هیچ مشکلی نداره. خیالت راحت!!خواهرزاده ام که از این به بعد زینب(به زبون خودش(نینب))صداش میکنیم برگشته به دکتر گفته: ااا آقای دکتر من که مریض نیستم.من بچه هامو(خانواده کفشدوزک) آوردم دکتر!!حالا هم زحمت بکشید معاینشون کنید ببینیم سالمن؟؟دکتر بیکار قصه ماهم نشسته معاینه کردن هر پنج تا عروسک!!تازه بعدش گیرداده بود که دکتر دارو بنویس:)) دکتر هم تو یه کاغذ چندتا خط خطی مینویسه تحویل میده!!حالا بگو دکتر خدا بگم چیکارت کنه!این چه کاریه!بهونه دادی دست بچه!از اون روز تا حالا به من بیچاره گیر داده بریم داروهای بچه هامو بگیرم!طفلی ها مریضن! دارن میمیرن!!آخه من چیکاااار کنم!!!!هی واااااای من!!!!!!!!
خواهرزاد و عروسکاش: : - ))))
دکتر بیکار: :@)
مامانش: :-///

فرستنده : erfan100

پسر داداشم 5 سالشه اومده بهم میگه :
عمو دلار چیه؟؟؟؟
من: هیچی عمو یه تیکه کاغذه با ارزشه
اون: خوب اگه تیکه با ارزشیه ادرسشو بده بریم باهاش لاو بترکونیم
2 ساعته دارم دنبال نفت میگردم خودمو اتیش بزنم

فرستنده : mokhi

من نمیدونم مگه بچه سر راهیم که حر وقت بابام میشینه سر لپ تابش میگه برای داداشت (یه سالشه ) تو فیس بوک صفحه نساختم اونوقت میگم بابا برا من بساز میگه نه مگه نگفتم برو سر درست اونوقت ضایه میشیم میره پی کارش
من :-((((
داداشم :-)))))
سازمان حمایت از بچه های بی سرپرست :-o

فرستنده : ada joojoo

نور خورشید هر لحظه فقط نصف زمینو روشن می کنه،
گر چه هر دو نیمکره رو به یه اندازه دوست داره!
_ این جمله رو کی گفته؟
_ فیلسوف بزرگ، رنه دکارت.
_ عجب جمله ی توپی!
_ شوخی کردم خودم گفتم!
_ گند زدی با این جمله های مسخره ت!
" فک و فامیله ماداریم !!! :)))))))))

فرستنده : یه سیب کال

با شوهرم رفتیم خرید. یه دفعه دیدم شوهرم داره با یه پسره روبوسی میکنه و همچی با طرف گرم گرفته که هرکی ندونه فکر میکنه بهترین دوستشو که با هم یه روح تو دو تا بدن هستن دیده. خلاصه بعد از کلی خاطره تعریف کردن واسه هم بالاخره از هم خداحافظی کردن. از شوهرم میپرسم کی بود پسره؟
شوهرم: نمیدونم هرچی فکر میکنم که کجا دیدمش یادم نمیاد. اصلا نمیدونم کی بود یارو.
یه هفته از این اتفاق گذشته ولی من همچنان دارم زمینو گاز میزنم

فرستنده : parisan

الان که دارم این مطلبو واستون میزارم کنار بخاری نشستم که قندیلام آب بشه.
برید خدا رو شکر کنید که بابا تون تابستونا کولرو و زمستونا بخاری رو خاموش میکنه.
دیشب خیر سرمون خانوادگی رفتیم مهمونی تو دمای -5 درجه بابام شیشه ماشینو کشیده پایین بهش میگم بابا یخ زدم شیشه رو بکش بالا میگه : به جای اینکه از هوای به این خوبی لذت ببری داری غر میزنی؟ خو پدر من قربونت برم هوای -5 درجه کجاش خوبه؟

فرستنده : parisan

رفتم حمام میبینم برادرم 10 سالشه اومده محکم در حموم میزنه باگریه میگه پارسا بابا سکته داره زود باش بیا اقا منم هول برم داشت همینطور پریدم توسالن میبینم خبری نیس وهمه باتعجب نگام میکنن (وانجابود که متوجه نقشه خبیث دشمن شدم)

فرستنده : شرک4

آغا ما یه بچه تو فامیلمون داریم دهه نودیه...
شما بگین با اینکه هنو 2سالش نشده چه کارهایی نمیکنه؟؟؟باورتون نمیشه...
فقط اینو بگم که جون خودم از دیوار راست میخواد بره بالا(جدی میگم اگه یه لحظه ازش غافل شی باید با نردبون از سقف جداش کنی)...بابا این دهه هشتادیا بدبخت در مقابل اینا سوسکن 
فکو فامیله دهه نودیه داریم؟؟؟

فرستنده : havai

پسر همسایمون 5 سالشه اومده به من میگه تو زن من میشی؟میگم تو که کوچولویی.میگه خب صبر کن تامن بزرگ شم منم گفتم باشه! چند روز بعدش منو دیده میگه یادته گفتی صبر میکنی؟ولش کن نمیخواد صبر کنی؟میگم چرا؟میگه خب وقتی من بزرگ بشم جوون میشم ولی تو پیری برای من دخترای بهتری هم پیدا میشه من زن پیر نمیخوام!!!!!!!!...........پسر همسایه اس ما داریم؟!!

فرستنده : دختر حوا

یه روز تو tv داشتن آدمهی معروف رو نشون میدادن بعد مامانم بهم گفت نیگا چه غذا های خوب خوبی میخورن نیگا چه اسکیت هایی میخورن منم گفتم چی!اسکیت نیست مامان اون استیک گفت آره راس میگی . کلی خندیدیم

فرستنده : shahin-mnj

مادرم میگه علی یکی از فانتزیام اینه تو تصادف بکنی بری تو کما بعد من بیام پشت در اونجا واست قران بخونم بعد تو یدفعه خوب شی بگی مامان بریم خوب شدم 
مادر من خواهشا تو دیگه فانتزیاتو واسه من نگو که از خوشحالی ذوق مرگ میشم بعد کمم فیلم ایرانی ببین والا

فرستنده : alim2

عاغا کوچه ما منبع گودزیلاس{همه دخترن} 
خدا نسیب{نصیب-نثیب} هیشکی نکنه وختی وارد کوچه میشی باید مراقب باشی تو چاه های نفت نیفتی{نیافتی}از بس زمین گاز زدیم کوچه ما بعنوان یکی از منبع های مهم نفت جهان به حساب میاد
مثلا:یکی میگه دارم میرم بازار بعد اون یکی غیرتی میشه میگه مگه زن باس بره بازار این وظیفه مرداس.بعد زنه میگه اقا مراقب خودم هستم نمیخواد شما بیاین بازار.مرده یهو احساساتی میشه میگه اخه من عاشقتم نمیتونم بدون تو زندگی کنم 
حالا از زنه اصرار از مرده انکار یهو مرده چاقو در میاره میزنه زنه رو میکشه
بعد میگه حالا فقط مال منی
یعنی عشقشون تو حلقم
من:D
لیلی ومجنون:DDDDDDDDDDDDDDDDDD
عشق:))))))))))))))))))))))))))))))))
خدا اخر عاقبت مارو بااینا به خیر بگذرونه

فرستنده : حسن پیکه

به بابام میگم =پول بده میگه چرا فحش میدی
بی ادب 
آخه این بابا من دارم
پول+فحش
تو خونه ما این مدلیه

فرستنده : artemis18

 


فک و فامیله داریم


اطراف من یه چند وقتیه اتفاقات عجیب غریب میوفته
زنها پارک دوبل رو بدون مشکل انجام میدن
گودزیلاهای فامیل حرف گوش کن شدن
دیگه کسی سوتی نمیده
مخاطب خاصم واسم شارژ میخره
هوا هم خیلی خوبه
در کل همه چیز عوض شده بغیر از بابام که طبق معمول ماشینمو گرفت رفت زد لهش کرد برگردوند اگه این اتفاق نمی افتاد فکر میکردم مردم و توی بهشتم تازه چند روز پیش هم دیدم جوراب منو پوشیده ولی خدا رو شکر از مسواکم استفاده نمیکنه 
آخه پدر من این چه کاریه خب تو بهشت هم دست از سرمون بر نمیداری 
باباست من دارم آخه

فرستنده : امیر اواتار

آقا یه سوالی دارم. چرا ما وقتی میایم تو khosh-khandeh  و یه جوکی رو لایک میکنیم، با اینکه میدونیم اگه دوباره لایکش کنیم میگه شما یک بار رای داده اید، بازم لایک میکنیم که ببینیم چی میشه؟!! این درمورد جوکهایی که خودمون گذاشتیم شدیدتره ها، مثلا سه چهار دفعه لایک میکنیم هر دفعه هم ضایع میشیم. خب مجبوریم مگه؟ نه واقعا چه حرکتیه آخه؟! خخخخخخخ :)

فرستنده : Mehdi 19

امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون
صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم
ما پسرتون رو دزدیدیم ۱۰۰ هزار تومن بیارین به این آدرس
و گرنه پسرتون رو میکشیم
بابام برگشت گفت ۲۰۰ تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه 
:((

فرستنده : ممد آقا

یخــوده ته ریش دارم مــامـــانم: امیــــر؟ بدو ریشتــو بزن! خوشــم نمیـــاد!
مــن: حســش نی بذا فـــردا!
مــامــانم: اون دختـــر ٍ که گفتــه ته ریش بت میــاد بش بگـــو تو خــونه مــایی هنـــو!
مــن: ای بابا! حالا رفتــم زدمش!
بــابــام: تو خجــالت نمی کشـــی؟ نیگاش کــن انگار بنــد انداختـــه! یخــوده ریش بذا دلــم خوش باشه پــسرم مــرد شده! شرمنــده هیکلــت باش!
مــامــانم: مـــنم تا بش گفتم ته ریش بت میـــاد رف زدش! قـــزمیت! حالا اگه دختـــر ٍ بش گفتـــه بودااا عیــن ٍ جنگلیــا میشــد!
مـــن: مــامــان دمت گــرم دیگه اینارو گفتــــی؟؟
بــابــام: شعــور نداره ولش کن عزیـــزم!
مــامــانم: ولش کردیم که ریششــو میزنه دیگـــه!
مــن:| بابا خــودت چرا ریش نمیـــذاری؟؟
بــابــام: به تــوچـــه؟؟! شعــور نداریـــااااا !
مــامــانم: نُچ نُچ نُچ!
جفتشــون: ))))))))))) 
حالا دوباره ته ریش درآوردم!
مــامــان وبابام گیــر دادن که: زن میخـــوااااااای؟؟
آخــه من چیــکا کنـم با ای فک وفامیــــل؟؟؟!

فرستنده : امیر21

با توام ای نودی، یا تو ای هشتادی...
گرچه امروز تو خون من و امثال مرا چون پشه گان، کرده ای در شیشه...
با خبر باش که ما از سر لطف، و ترحم به شما مینگریم...
ورنه هر هفتادی، یا که شصت و چهل و پنجاهی...
به مثال شیریم...
نیست خواهی شد اگر ما نفسی، به دفاع برخیزیم...
( به افتخار خودمون بزن دست قشنگه رو... آماشالا... )

فرستنده : Mehdi 19

این اولین پستمه
با خاله ام اینا رفته بودیم باغ(اگه کسی هست که متوجه نشده ما باغ داریم بگه) مامانم و خالم داشتن حرف میزدن که یهو مامان خانوم با صدای بلند و اعتماد به نفس فوران کرده درومد گفت ما قصدمون نیت بوده!!!!!!!!!!!!!
یعنی من و پسر خاله ام و خاله ام هرکدوم داشتم یه درختو گاز میزدیم!
خب مادر من مجبور که نیستی لفظ قلم حرف بزنی!!

فرستنده : ♪mahshad♪

من الان 3 ماهه خوابگاه هستم.بابام زنگیده بش میگم بابا 1 هفته دیگه میام خووووونه(توجه داشته باشید 3 ماهه همو ندیدیمممم)بابام گف چه زووووود گذشت=))
تازه فهمیدم منم مثه برو بچ khosh-khandeh  سر راهی هستممممم
بابای عاطفیه من دارم

فرستنده : arezoo18

آلارم تلـفنم زنــگ خورد . باید میرفتم دانشــــگا
چشــام تو خوابـ قطـــش کــردم کــه یه ذره بیشــتر بخوابــم کــه یهــو یه صدای گفت مانـــــــــــی مانــــی !!! 
منــم که ترســیده بــودم عیـــنهو بــــُز یدفعــه از جام پـریـدم دیــدم همــه جا تاریکـــــــه با ترس و لــرز گفــتم شوووما ؟؟؟
گفــت منــم چطـــوری خـوبــی ؟؟؟؟
هییییییی میگفتــــم یا یا اِمام زاده هاشم 
بعـــدم گفتم تو کـــی هستــــــی ؟؟؟؟
گفت اه اذیت نکــن بابا منـــم دیگــه 
دیگــه کلــی ترســـیده بــودم آخـــــــه خونه هم فقــط من تنــها بـودم از ترس به حــالت مچــاله و درازکــش پتو رو کشتـیدم رو ســرم که صــدا دوباره گفت ای بابا مانــــــــــی صدا مــو داری sorry کــه این موقع زنگ زدم و .....
آقــا هیــچی دیگه دیــدم مخاطب خاصم بوده !!!
موبایلم زنگ خورده منـــم نمیــدونم چطـــوری رفته روی ایفـــون هاهاهاها 
هیچـــی دیگــه اصـــن به روی خــودم نیـــوردم که چــی چـــی شـده 
کلی هم خوش خوشــــانم شـــده بود 
مــــن : خوووو عــــزیزم ایـــــن موقــع میزنگــــی چــــرا؟؟؟؟
__: خودتــ گفتـــی فـــردا بـــرا دانشگاتــ بزنگـــم بـــیدارتــ کنـــم :(
مــیخواستـــم بگـــم مـــن بـــه گور بابام خنـــدیدم :|
مــن : مرســی :|
__: همچــــی میزوونه اونجا ؟؟؟
مـــن : آره گیــــر ســـه پیچ نده دیگـــه 
__ : اه خدافظ :(
مــن :)
چــــقد تــــرسیده بودمـــا

فرستنده : shey2nak

بـابـام اومـده ماهــی هامـو از اکـواریـوم در اورده یکـیشــونو گـذاشــته تـو تنـگ ماهـــــی!!!!
گذاشــته رو شــوفاژ بعــد اومــده بـه مـن میــگه: مانـــی ببــین چه تنــد حــرکت مــی کــنه ایـن ماهــیا ســردشــونه ببــین چــه سـرحال اومــده.
گفتــم آبپـز نـشـه حـالا ایـن بیــچاره 
بـابـام: نـه بـابـا جـانـه مـن حـالا تـازه داره کیــف میـکنه!!!
بـعد از نیــم ساعت اومــــدم اهههههههههههههه مـاهــی بـد بخــت کــف زمیــن مــــرده!!!!!! 0_-
فکـر کنــم مــردن رو به ســــوختن ترجیـــح داد
مـــن: بابا اینکـــه افتـــاده زمــین مــــرده :(
بــابام خعــلی شیــک برگشتــه میگــه : بابا جـــون ایـــن از فــــرط خوشحـــالی زیـــادی پریـــده بالا از تنگــ افتـــاده آخـــه چـــرا حواســتـ نبود ؟؟؟؟؟؟
مــــــن :| 
بــــازم مــــن :| 
همچنــــــان مـــــن :|
فک وفامیلـــــه داریـــــــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

به بابام میگم یه سوال ازت بپرسم راستشو میگى،میگه بپرس میگم منو از پرورشگاه آوردى یا از توى جوب میگه از چاه توالت

فرستنده : امیرعلی18

با پسرداییم که ازون خرپولاس رفته بودیم بیرون بگردیم...
رسیدیم یه جا یارو پوستر میفروخت
همونجا20هزار تومن به یارو داد هر چی پوستر جاستین بیبر بود خرید 
بعد جلو چشم یارو پارش کرد...
من)))))))))
پسرداییم(((((((((!!!!
فروشنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جاستین بیبر........)))(((((.........
دخترای 10تا15ساله!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا جالبه یارو بهش میگه چرا پارش کردی؟؟؟؟؟؟؟؟به یکی دیگه میفروختمش...
پسردایی ضد جاستین بیبر ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : خشایار76

ما تو هندسه2 قضیه حمار داریم ک ب معنى قضیه الاغه..خلاصه واس بچه هاى کلاس جا افتاده بود ک هندسه زبون نفهم قضایاى حیوانى اثبات میکنن..تااینکه امروز دبیر هندسه ی سوتى داد ک ما مهندسا نفهمیدیم وعینأ تو جزوه نوشتیمش!و اون سوتى این بود ک دبیرمون جاى نوشتن رابطه طولى،نوشته بود"رابطه طوطى" ماهم اوسکولتر از دبیر تکرار میکردیم رابطه طوطى خره تازه فهمید چ سوتى داده میگه من اینجورى گفتم ببینم کیا فهمیدن درسو..ک بععله..همه فهمیدن!!خداییش من با چنین دبیرایى بکجا برسم خدامیدونه.......

فرستنده : ژیلا

دیشب داشتیم میوه میخوردیم,ابجی کوچیکم(6سالشه میره مهد)گف داداش اون اپل بندازبخوریم بعدشام خعلی میچسبه!منم کف کرده گفتم اپل ازکجایادگرفتی توهنوزتوحروف الفباخودمونم پنالتی میزنی!
گف مربی مون یادمون.داده تازه این به کنارازم میپرسه گوسفندبه انگلیسی چی میشه?میگم واس چی?میگه میخوام موقع دعوابه دوستام بگم فکشون بیافته!
والامن نمیدونم اونجامهده?کلاس زبانه?کلاس دفاع شخصیه?مرکزپرورش گودزیلاس?چیه?

فرستنده : M/S{Paydar}

شمام مثل من وقتی یه چیزی رو کپی (copy) میکنین، تا وقتی که جایی پیست (paste) نکردینش احساس میکنین یه چیزی تو موس سنگینی میکنه یا فقط من اینطوریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

آقا ما یه مامان مخترعی داریم که نگووووو، یه بار این مامان ما اومد یه املت توپ به ما بده بخوریم یه هو دیدیم از توی آشپزخونه یه صدای "هییییییی" اومد، این املت رو آورد سر سفره دیدیم یه چیزای سیاهی توشه، حالا که دنبالشو گرفتیم دیدیم به جای نمک،چای خشک ریخته توی املت...
مامان مخترعه داریم ما؟

فرستنده : Dokhmaly

 


فک و فامیله داریم


سلام بچه ها. این یه جوک نیست. فقط یه پیشنهاده واسه بهتر شدن جوکهای سایت. اینو تو قسمت فک و فامیله داریم؟ سایت گذاشتم چون یکی از پرطرفدارترین قسمتای سایته و بیشتر خونده میشه. ببینید دوستان عزیز،
بعضی از ماها سعی داریم با اضافه کردن یه سری کلمات یا جملات به اول یا آخر جوکها و اس ام اسامون اونا رو جذاب تر کنیم یا باعث بشیم که پستامون لایک بیشتری بخوره. ولی فکر میکنم این کلمات و جمله ها فقط به نظر خودمون جالبه نه برای بقیه! اگه دقت کرده باشین متاسفانه بیشتر جوکهای سایتمون کلماتی مثل فلان چیز تو حلقم و فلان شم اگه دروغ بگم، لایک لطفا، مدیون فلانی هستین اگه لایک نکنین، عاغا، به غرعان و.... از این حرفای مسخره (ببخشید که رک میگم!) دارن که فکر نمیکنم درست باشه ازشون استفاده کنیم. امیدوارم از این به بعد با کمتر استفاده کردن از این کلمات و جمله ها کیفیت جوکهامون بالاتر بره و khosh-khandeh  به یکی از بهترین سایتهای جوک فارسی تبدیل بشه.
به امید اون روز ;)
ببخشید اگه طولانی شد. مرسی که خوندین. امیدوارم بهش عمل هم بکنین :)

فرستنده : Mehdi 19

عاقا دیروز برادرم گفت بیا بریم با ماشین دور بزنیم...
ماهم دلشو نشکوندیمو باهاش رفتیم..
وقتی اومدم خونه از سه ناحیه آسیب دیدم..کتف ، زانو و انگشت دست...حالا کوفتگی بدن بماند..
نتیجه :ای نفرین بر کسانی که به هر گاریچی ای مدرک رانندگی میدن...

فرستنده : گل باقالی سغید

سلام این اولین پستمه امیدوارم خوشتون بیاد 
یه گودزیلا تو خانوادمون هس پسره.دیدم خوشو پتو پیچ کرده بعد داره بستنی میخوره بهش گفتم چرا خودتو پیچوندی؟
یهو داد زد اگه من مریض بشم تو پول دکتر رو میدی بیچاره بابام باید پول دکتر رو بده 
بعد گفتم:چرابستنی میخوری؟
گفت:دوست دارم مریض شم برم دکتر چوب بستنی بزاره تو دهنم
یعنی فک وفامیله ما داریم

فرستنده : حسن پیکه

من یه خواهر دارم نابغه اصن بجان خودم فقط کافیه کشفش کنن اونوقت یک جهان نوین خواهید دید
بچگیاش گم شده بود داشت گریه و زاری میکرد یه اقای پیداش کرده بش میگه دخترم بچه ی کی هستی؟ برگشته میگه بچه ی مامانم.....
یارو@@@@@@@@@@@@@
خب کجا زندگی میکنی؟ خواهرم خونه ی بابام!!!!!!!!! یارو!@#%$^&
دخترم منظورم اینه که خونتون کجاس؟ خواهرم:همونجایی که بابام ماشینشو پارک میکنه در قرمزه!!!!!!!!!!!! یارو_ _ _ _ _ _
خوب شد پیداش کردیمااااااااااااا

فرستنده : respina

وعــده ی ٍ غـــذایی تو خـــونه مــا!
نهـــار: قـــرمه سبــــزی!
شـــام: قـــرمه سبــــزی!
نهــار ٍ فـــرداش: قـــرمه سبـــزی!
شـــام: پیتــــزا !
نهـــار ٍ فـــرداش: مـــاکارونـــی!
شـــام: مــاکارونـــی!
نهـــار ٍ فــرداش: ته دیگــه مــاکارونـــی!
شــام: سانــدویــچ هر کی دوس داش پیتــــزا!
نهـــار ٍ فـــرداش: زرشک پــلو با مـــرغ!
شــام: زرشک پــلو با مـــرغ ایضـــاً !
بقیـــه غذا هــارم به همیـــن ترتیـــب دســـته بندی کنیــد بیاین پاییـــن!
" بــابــا عـــزیزم میــدونم دلــت گرفتـــه و اشک حلقــه زده تو چشـــات ولی آرووووم لایک کـــن " 
" مـــامـــان خــانوم الانــم پا نشــو بیا تو اتـــاقم که لت و پــارم کنـــی! راستـــی؟؟ امشبــــم پیتــــزا داریـــــم در جریان باشـــید "
مــامــان ٍ آشپــز ٍ دارم مــــن؟؟ عاشقشم مـــامـــانمه دیگـــه!

فرستنده : امیر21

یه روز تو باشگاه یکی از بچه ها گفت:کسی فیلتر شکن خوب سراغ نداره؟یکی دانلود کردم خوب نیست
گفتم اسمش چیه؟میگه :IDM. (اینترنت دانلود منیجر)
خو من الآن چی بگم؟
1-بچه ست گنا داره!
2-از کجا میدونی شاید راس میگه!
3-شاید محصول جدیده!
4-برم خسارت توپ هایی رو که اون لحظه گاز زدم رو بدم!

فرستنده : MDA88

نیروی ویژه ی پلیس ریخته تو خونه ی طرف با کلی داد و بیداد زور دستگیرش کردن.کل هیکل طرف خالکوبی بوده،ازش کلی فقره چاقو و قمه گرفتن،کل بدنش جای زخم و چاقو خوردگی بود اونوخ خبرنگاره ازش میپرسه جرمتون چیه؟میگه سوءتفاهم شده!!!!خو اصن قیافت به کنار با اون وضیعت منم میگرفتن خدایی به خودم شک می کردم.
فک و فامیل نه ولی خدایی هموطن با اعتماد به نفس و رو دار داریم؟

فرستنده : MDA88

دارم با پســرخالــم حــرف می زنـم!
دختـــرخالم(خــواهرش) اومـــده: امیـــر و پیــمان شمــا دوس دختــــرتون جوش بزنه چیــکا می کنیـــن؟؟
مــن: پــرسیـــدن داره؟؟ دیـــلیــــت;)
پیـــمان:حالمـــونُ بد نکـــن بیخیـــال خـــواهری!
دختـــرخالم: اگــه دوس دختـــرتون خعـــلی خوشگــل باشه چی؟؟
پیـــمان: جـــوش جــوشه! خــوشگل و زشـــت نداره:|
دختـــرخالم با یه قیــافه با مــزه ای: ای واااای حالا مــن چیــکا کنــم؟؟ پیشــونیم همش جــوشه! با پنکیـــکم مشخصـــه:(
مــن و پیــمان:O
پیمـــان: بله؟؟ متــوجه نشـــدم:-@
دختـــرخالم: هی ی ی یچی داداشـــی(صحنــه َ رو ترک کرد)
مــا:)))))
دختـــرخاله تابـــلو ٍ دارم مـــن؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر21

همون موقع بود که مریض بودم خانمم داشت داروهام رو میداد که بچم اومد گفت منم از اینا میخوام
خانومم گفت : الهی مامان بمیره برات اینا پی پیه ، فقط بابات باید بخوره ...
بچه هم گفت : اه اه رفت دنباله بازیش ... :|
خو من چیکار کنم الان :|

فرستنده : smj13سید مصطفی

خداوکیلی من موندم چی بگم
مامانم اومده بالا سرم نگام میکنه و بعد با یه حالت طنز بهم میگه شانس آوردیم دختر نشدی وگرنه یه بنز و یه آپارتمان باید میذاشتیم روت تا بیان بگیرنت با اون دماغت D:
من:ll
گفتم نگران نباش اگه دخدر میشدم دماغمو عمل میکردم و یه گونه هم میذاشتم و کلی آرایش میکردم یه دافی میشدم واسه خودم :))
مامانم:داف چیه؟!! :))
من :)))

فرستنده : smj13سید مصطفی

مــامـــانم داره نمــاز می خــونه خعـــلی تو این حــال و هــوا مــامــان کــوشولــومو دوس دارم... واس اینــکه نفهـــمه بی حـــرکت واستــادم دعــاشو گــوش کنـــم:-)
مــامــانم: خــدایا؟ مــن امیـــرُ خعــلی دوس دارم ... امیـــر همه چی ٍمنــه ...امیـــرمــو تو زنــدگیـــش مــوفق کـــن! امیـــر خعـــلی پســر ٍ خوبیـــه... 
مــن تو دلــم:» الـــهی یه تنـــه امیـــر فدات شــه نفســـم:-* «
مــامــانم: خب دیگــه برو میخــوام دعــاهای ٍ خصــوصیــمو بکنـــم;)
مــن:O مگـــه شمــا منُ دیدی؟؟
مــامــان: خخخخخ! پَ 1ساعتـــه دارم امیـــر امیـــر می کنــم نفهمیـــدی جلبــک؟؟
مــن:|
مــامــانم: واستــا منُ نیگــا کن باشـــه؟؟! برو دیگـــه! عــه!
خــداییش مــامــان ٍ امیـــر دوستـــه دارم مــن؟؟ :دی

فرستنده : امیر21

دیروز تو ازمون بودم خواهرم تموم شده ، بهم اس داده من تموم شدم. ، توچه طور ،. منم بهش اس دادم تو روخدا چند تا ازجواب هارو برام اس کن ، ما درسمون عقب ،. اونم بهم اس داده : بى شعور ، مگه من خنگم ، اگه جواب هارو بهت بدم که أون وقت ترازت از من بیش تر مى شه ! خواهره من دارم ؟ دیگه از شدت ناراحتى إفسرده شدم ، حداقل أوت لایک بکوبین تا از إفسرده گى در بیام

فرستنده : Pouya

عاغا یه سر امتحان زبان فارسی بودیم(ترم اول)
ماهم توی یه سالن بزرگ مدرسمون امتحان میدادیم، این بغل دستی منم هی اون معلمه رو که ته سالن بود صدا میزد میگفت سوال دارم، اونم میگفت سوال نپرسید
بالخره معلمه عصبانی شد گفت: از اون بغل دستیت بپرس!!!!
من0-o
اونم در کمال ارامش سوالشو ازم پرسیدم من جوابشو دادم
باور کنین چهارتا مراقب دوروبرمون بودن هیچکدوم چیزی نگفتن!
مدرسه ست داریم؟

فرستنده : شهریار

بابام یک دوست داره با4تا پسرهر پسرش2تا گودزیلا
خلاصه بگذریم از هییت برگشتیم بعد ناهار دوست بابام میخواست با نوه های گودزیلاش برگردن خونشون دور هم بودیم وصحبت سر کوچه یهو دیدیم این گودزیلا ها زدن گاری اکو رو ترکوندن قوطی های دورش رو همشو کندن 
قیافه من:))))))))))):(((((((
واقعا اینا زورشون هم مثل گودزیلاست
خدایا توبه

فرستنده : Commander

اقااا من پام شکسته بود خالم اومد عیادتم به مادرم گفت بهش ژله خوراکی بده پاش زود تر خوب میشه بععله الان دیگه مادرم اینقد بهم ژله داده هرکی بهم دست میزنه مثل ژله تکون میخورم
اخه خاله من نخوام زود خوب شم باید کی رو ببینم 
اینم از خاله دکتر و مادر حرف گوش کن من

فرستنده : alim2

فک و فامیله داریم


امروز از دانشگاه برگشتم خونه میبینم همه باهام سنگینن
هیشکی تحویلم نمیگیره ، الان فهمیدم دیشب مادرم خواب دیده من بدون
اجازشون ازدواج کردم …
اصن دقت که میکنم خدارو شاکرم رام داده خونه !

فرستنده : My heart broken*Vahab

نصفه شب داشتم با گوشیم بازی میکردم یییییهو مامیم مث جن زده ها در و وا کرد اومد تو اتاق.
من (در حال ملاقات با عزراییل): چی شده؟
مامی(در حال گریه): خبر مرگت خواب دیدم تنگی نفس گرفتی داری میمیری
اومدم ببینم زنده ای یا مردی که اگه مردی برم خاکت کنم.
منs-:
سازمان حمایت از کودکان!!!!!!!!!!!!
شرک:)-: 
نمیدونم به شرک چه ربطی داشت اون موقع شب؟
مامانه نگران من دارم؟

فرستنده : جوپاری

به جون خودم اگه دروغ بگم همین الان خواهر زادم الکی اومد تو اتاقم چند لحطه کنارم واستاد بعد بدو بدو رفت پیش مامانم و گفت :انا انا من شکلاتمو دادم به خاله ؟؟؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا مامانم داره قربون صدقه اش میره دوباره اومد پیشم بعد بدو بدو رفته پیش مامانم :انا انا خاله شکلاتم و پس داد .؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟؟
مامانم میگه :اونو ولش کن گربونت برم بیا خودت بخور .
یعنی اینا گودزیلا نیستند مربی خصوصی شیطونن.والا

فرستنده : sahi

با بابام تو خونه بحثمون شد هر چی که من میگفتم بالاخره با یه حرفی جوابمو میداد منم که دیدم دیگه نمیتونم جوابشو بدم گفتم پدر جون من عذر میخوام بووووووق خوردم!
برگشت یه نیگا کرد به من و گفت آخه پسر گلم چیز دیگه ای تو خونه نبود تو بخوری حتما باید بووووووق میخوردی؟
بابای آدم ضایع کنه که من دارم!!!!

فرستنده : جوپاری

اقا من بهم ثابت شد که بچه سر راهیم حالا میگید چطوری :
1-هر وقت میریم شهر دیگه ای خونه اقوام مهمونی همه با ارامش از ماشین پیاده میشن میرن تو خونه و بنده باید چمدونارو ببرم تو...
2-سر سفره مامانم غذای همه رو با علاقه و عشق میکشه میزاره جلوشون .هیچی دیگه منم با علاقه غذای خودم و میکشم ...
3-خواهر زاده هام وسایل بابامو بر میدارن خراب میکنن دق و دلیش سر من خالی میشه ...
ببببععععللله یعنی یه همچین خونواده ی فرزند دوستی دارم من.....
.
و این داستان ادامه دارد ......

فرستنده : sahi

خونواده سر سفره شام نشسته بودن به جز من که طبق معمول کنار دوست قدیمیم khosh-khandeh  بودم
مامی صدا زد که بیا شام بخور منم که اومدم مثلا کلاس بذارم گفتم که خرج گرونه شام نمیخوام!
ییهو بابا گفت آخه تو که یه ذره کاه میخوری جو که نمی خوری خرج گرون شه پس بیا شامت رو بخور منم که دیدم راست میگه رفتم وشام خوردم.
شماها هم از این پدرهای مهربون دارید یا من فقط دارم؟

فرستنده : جوپاری

با فامیلا ریختیم خونه مامان بزرگم اینا؛ همه لَش و لوش نشستیم داریم اخبار 20:30 میبینیم. بعد این دختر دایی گودزیلاااااام (100% دهه هشتادی) یکی از شعرای مهد کودکش یادش اومده؛ تا "صرفا جهت اطلاع" شروع شد، تلویزیونو خاموش کرد نشست شعر خوند.
هیشکی هم هیچی نگفت....
به قرآن ما هم بچه بودیم موقع اخبار نفس میکشیدیم آر پی جی رو میکردن تو حلقمون.....
اینه وضع زندگی ما

فرستنده : Mr.Blake

دیشب بابام بهم گفت: "برو از توی فلان سایت، فلان پرینت رو بگیر"
منم گفتم فردا میرم، بعد جلوی روش تَنِ لَشمو انداختم گرفتم خوابیدم.
صبح دیرتر از بابام بلند شدم تا منو دید گفت: "رفتی تو سایت؟"
قیافه من :|
بابام >:{
مدیر گوگل :|
بازم من :|
دیگه اعتیاد هم پاسخگو نیست، ولم کنید میخوام برم خواننده شم...

فرستنده : Mr.Blake

سؤال مامانم روزایی که امتحان دارم موقعی که دارم آماده میشم برم دانشگاه :امتحانتون زنگ چندمه؟!! :|

فرستنده : parnas

تو فیسبوک یه عکس گذاشته بودن از سوباسا گفتن که سنش قد میکشه این رو دیده باشه؟! :|
یک نفر کامنت گذاشته مگه چند سالته جوجه؟ :|
چندین نفر کامنت گذاشتن یادش بخیر!وقتی تموم می شد توپ بر می داشتیم هر کدوممون یکی از شخصیت ها رو ایفا میکرد!یکی سوباسا یکی ایشی زاکی و... :|
چند صد نفر هم کامنت گذاشتن این داستان ادامه دارد... :|
ملت جو گیره داریم؟؟؟؟
تازه یه دختره هم کامنت گذاشته میگه به من میگفتن تو شبیه سوباسا هستی! :|
منم کامنت گذاشتم:شوخی میکنن باور نکن! D:
ملت جوگیره داریم؟؟؟

فرستنده : :))

تو خونه ما هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدنه…
دیر که میشه لامصب بابام با شاتگان، مامانم با اره برقی انتظارمو میکشن!!!
عجب پدر و مادر مهربونی؟؟؟؟؟؟

فرستنده : amir007

دختــر عمــوم اس ام اس داده : ســلام چطــولـــی؟
مــنم کار داشــتم ۲۴ ساعــت بعد جـواب دادم :مرســی خوبم تو چطــوری؟
اونم واســه اینکه لجــمو دربیــاره ۲۴ ســاعت بعــد جواب داده کــه :منــم خوبم عمـو و زن عمــو چطــولـن؟
منـــم ۲۴ســاعت بعـد جواب دادم :اونــام خوبــن سـلام دارن مـامـان بابای تو چطــــورن؟
۲۴ سـاعت بعــد :همه خـوبن میســــی عجیــــــجم سلام برســون…
۲۴ ساعت بعد من:ســلامت بـاشی .
۲۴ساعت بعــد:u too ….
تا یه هفــــته داشتــیم اس ام اس میـــدادیم .
فک و فامیــــــــــله لجبــاز تر از ما دیــده بودیــــن؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

عاغا یه سوال هس که از پنج سالگی ذهن من و درگیر خودش کرده...چرا ی همچین خونواده ای دارم :دی چند مورد و واستون نوشتم نگا کنین:
صبح جمعه من زودتر بیدار شدم از اتاق اومدم بیرون تی وی نیگا میکنم بابام بیدار شده میگه بیدار شدی (نه من خوابم اینم ملکه الیزابته نیشسته روو مبل) بزرگتره باید احترامشو نیگه داشت دیگه من: اره بابا جون :) باهم رفتیم صبونه اماده کنیم مامانم بیدار شده میگه سلام دارین صبونه اماده می کنین؟ (پ نه داریم شام فردا شب و می پزیم) من و بابا با لبخند ملیح: اوهوم خلاصه روزی هزاربار ازین حرفا میگن اینا...
قیافه ی من:) بعد از شنیدن اون حرف :| 
بد از ترک صحنه توو اتاق :((((((
یا اونروز از کلاس برگشتم در و وا کردم مامانم میگه اومدی؟( نه نیومدم این پسرمه زودتر بدوبدو کرد اومد توو خونه)
والدین محترم ازین حرفا میزتید بچه ها سادیسمی میشن دیگه
مسئولین لطفا رسیدگی نکنین بذارین یه سوژه واسه داغون کردن اعصاب ما باشه
راستی این مامان بابای به چشماشون اعتماد نکنه من دارم؟؟؟؟

فرستنده : mahnaz googooli

دوتا خواهرام (گودزیلا که نه دایناسورن)دارن با هم دعوا می کنن
یکیشون میدوده میاد تو اتاق من منم میگم آجی بیا نا نزنتت
دوتایی گرفتن منو زدن!!!!!!!!!
این موجودات از کدوم سیاره اومدن که اینجورین
بابا مام بچه بودی خووووووووو!!!!!!!!!!!!

فرستنده : mahdi93

آغا بعد از دوماه برگشتم خونه تلویزیون داشت قسمت اخر یوسف پیامبر نشون میداد(همون جا که یعقوب و یوسف به هم میرسن)
منم هی به بابام نیگاه میکردمو پوزخند میزدم!!!!!!!!!!!
آخری در اومد گفت هیییییییییییی پسر خل و چل مارو داشته باش ای خداااااااااا
گفتیم میره دانشگاه آدم میشه خل تر شده
ینی مطمئن شدم که سر راهی ام>>>>>>
بابای دلتنگه من دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : mahdi93

 


فک و فامیله داریم


یک روز ما مهمونی دعوت بودیم از اون مهمونی های خفن خشک و بی حال که آدم خوابش میبره بود .
حالا من نمیدونم اون موقع خودمو نخوده کدوم آش دیدم که اومدوم بامزه بازی در بیارم یک جک پروندم
خودم از شدت خنده قرمز شده بودم به اطراف نگاهی انداختم دیدم هیچ کس نمیخنده هیچ دمه گوش همدیگه یک چیزی هم میگن 
داداش بیشعور ما هم بلند بلند میگه مامان گفت این خل و چل با خودمون نیاریم آبرومونو برد
آخه برادر من اگه من خل و چلم از کسی غیر از تو که به ارث نبردم...

فرستنده : افسانه 18

عاقا ما دوتا طوطی داریم اندازه نخود ..هیچ هنریم بلد نیستن جز جیغ جیغ کردن..
مامانم همیشه تا اونارو می بینه هی نازشون می ده...
من :مامان چرا به اونا هی میگی عزیزم ولی تا به ما میرسی میگی کوفت و مرض؟
مامانم:اونا حداقل برام آواز می خونن ولی شماها چی....
من:(0 +)
طوطیام:( * *)
بنیاد حمایت از کودکان:(0 0)
تو جه":آلبوم جدید من به اسم یه توپ دالم شل شلیه بزودی وارد بازار خواهد شد...(*-*)

فرستنده : گل باقالی سغید

خواهرم اومدت تو اتاقم داره پردهارو میکشه ..
بهش میگم نکن نور چشمو میزنه.
میگه:می خوام هوا بیاد داخل..000)))
من:(+ +)؟!؟
شیشه:(0 +)
بچه های همسایمون:(- -)!!
مخترع شیشه:(0 0)؟

فرستنده : گل باقالی سغید

آقا من یه خاهرزاده دارمظاهرا کوشولو،،،،،اماباطنن،،،گودزیلا،،،،بله دهه هشتادیه،،،،،،،،،چندروز پیشارفتم خونشون مگم پوریاخاله جونی،،،،،سلاااآام(گفتم باهاش ازدره دوستی واردبشم شایدیه فرجی شد امروز رو از دستش جون سالم بدر ببریم)
پس ازاندکی تحمل میبینم جواب نمیده!!!!!
یه نگاه به خواهرم کردم دوباره میگم پوریا،،،،،،،خاله اومده ها،،،،،
یهو درحالی که گوشی مامانش درگوشه گذاشته به صورت کاملاجدی میگه:خاله،،،،،حوصله ات رو ندارم ولم کنبزال ببینم چرا دوباره داره ردم میکنه،،،،،اه،،،،،،،
من: :| فکرکنم بادوست دخترش دعواش شده!!!!!!!!!
همچنان من: :|
خواهرم : :-D
خواهرم بعد ازجویده شدن فرش: :-) خوب ضایعت کرد حال کردم!
پوریا: :-P

فرستنده : gh.!!!

سلام ب بچه های khosh-khandehستان!
این اولین پست من هست پس لطفا روحیه بم بدین!
دیروز مامان جونم داداشم رو فرستاده تا خرید کنه.لستسو داد دستش،بد گف راستی تا یادم نرفته بگم،واسم ی شوکولاتی چیزی تو این مایه هام دیدی بگیر!
داداشم: مثلا چ جوری باشه؟
مانی: ی چیز ک راحت باز بشه و راحت هم قورتش بدم!!!!
من:!!!
اره، می خوای بگی فهمیدی اینجا کجاست؟درسته همونجاست! در همون حدی هم ک تو فک میکنی هست.^|^

فرستنده : alex

تا چن هفته پیش فکر میکردم بدشانس ترین موجود دنیام،ولی داداشم یکی رو که از لحاظ شانس باهام برابری میکرد رو معرفی کرد،اسمش اسکاره یه مارمولک کارتونی که هر بلایی سرش میاد درکش میکنم.هههههی
اگه ندیدینش ببینین تا از خنده روده بر شین.

فرستنده : Erfan99

به بابام میگم:بیا منطقی حرف بزنیم
میگه:باشه ولی هر چی من بگم
منطقت تو حلقم پدر عزیز

فرستنده : Hosna

امروز داشتم درس میخوندم یهو گفتم مامان من اگه یه پسر داشتم اسمشو میذاشتم سهراب..... مامانم تو اشپزخونه با صدای بلند که تمام همسایه هامونم میشنیدن گفت تو اول رستمو پیدا کن سهراب خودش میاد البته رستم رفته از هفت خان بگذره مگه توام از هفت خان بگذری تابهش برسی.....یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟ یعنی من ترشیدم؟؟؟؟؟/ اخه این مامان ادم ضایع کنه من دارم..

فرستنده : تابان

یه سوال
آدم و حوا که فک و فامیل نداشتن به کی می خندیدن؟
خدایاااا این فک و فامیلای سوژه رو حفظ بفرمااااا
آمین گویان لایک کنن

فرستنده : Hosna

فامیلمون قند خون خفنی داری.!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی هم از این موضوع ناراحته.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی .....
ولی باتمام این حرفا 7-8تا قرص قندخونشو با نوشابه سیاه میندازه بالا.
خداییش شما هم از این فک وفامیلای باحال دارید؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

فرستنده : Prince

کیا قسمت آخر مرد نقره ای رو دیدن؟
تو بیمارستان دختره (سرم به دستش وصله) وقتی که میفهمه باباشو بعد از سالها پیدا کرده و الان هم باباش تو همون بیمارستانه، از اتاقش میاد بیرون (در حالی که اثری از سرم دیده نمیشه. فکر کنم خودش کندش!) و میره تو بخش نوزادان و زایشگاه بیمارستان!! نمیدونم باباش تو زایشگاه چیکار میکرد؟! (به خدا دروغ نمیگم. رو در بخش نوشته بود). بعدشم همینطوری سرشو میندازه پایین میره تو آی سی یو هیچکی هم جلوشو نمیگیره. باباشو پیدا میکنه. میره بالا سرش میگه بابا...
باباهه یهو میپره و به هوش میاد و میگه نورا... نورا جان... دخترم!!!!!!!
بابایی که تو کما بود و دکترا گفته بودن آخرای عمرشه و نفسهای آخرشو میکشید!
یعنی این دختره معجزه کرد الان؟! بابا دمتون گرم!
دختره :)
باباش :)
سینگام :0 !!!!
آخه اینم فیلمه ما داریم؟!

فرستنده : The joker!

امروز داداشم میخواست بگه سنگدون، گفت کرگدن!!
نه الان شما بگین واقعا فک و فامیله ما داریم؟! نمیدونم آخه سنگدون و کرگدن! چه ربطی داشتن آخه؟

فرستنده : The 4joker!

دیشــب مدیـر سـاختمـون اومـده بود دم خـونه بابـام رفــت درو باز کـرد 
من هـم صدای آهنـگو زیـاد کـرده بـودم
یهـو بابام داد زد اون لامصـبو خفـش کن ببینمـ این چه غلطی میکنه! منــو میگــی =)) 
بابام :| 
مدیر ساختمــــون :|

فرستنده : shey2nak

سر میز صبحونه مادر بزرگم که 80 سالشه گفت بیا ننه اینم چاییت بخور. ما هم چایی رو خوردیم بعد که تموم شد مامانم اومد سر سفره گفت اِ چایی من کو؟؟
مادر بزرگمم گفت این ورداشت خورد ننه!!
منومیگی:|
=)))

فرستنده : msetareh

رفتم فلش بگیرم به فروشنده میگم فلش دارین میگه؟
اچ پی، فیلیپس، سیلیکن گفتم کدومشون بهتره؟
گفت به ترتیب :سیلیکن، اچ پی، فیلیپس
گفتم خودت چی پیشنهاد می کنی؟
گفت: پاتریوت!

فرستنده : ســـامـــان D: 23

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری نهم )

 


فک و فامیله داریم


متن وصیت نامه ی داریوش کبیر رو میخوندم بلند
مامانم و داداشمم گوش میدادن
آخر کار داداشم درمیاد میگه:
میگما داریوش کبیر همون کوروش کبیره دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من :دی
داریوش::@
کوروش::////

فرستنده : dokhmale bala

با دوستم رفتیم کتابخونه
برگشتنی از پله ها میومدیم پایین رو پله ی آخر پام لیز خورد افتادم زمین
سریع دورو برمو نیگا کردم دیدم خدارو شکر کسی نیست:))
دوستم هرهر کرکر به من میخندید
بهش میگم چش سفید دستمو بگیر کمک کن پاشم
داشت غش میکرد از خنده
هنوز رو پله نشسته بودم که
یهو یه جنتلمن از کنارمون رد شد
یه نگاه به من کرد یه نگاه به دوستم
یهو ازم پرسید اتفاقی افتاده خانوم؟؟؟؟؟؟
گفتم نه یه کم سرم گیج رفت نشستم
دوستم گفت:دروغ میگه دروغ میگه خورده زمین:دی
پسره یه نگاهی بهم کرد یه اخم کرد رفت
خو آخه من چی بگم؟؟؟؟؟؟
خدایی دوسته و رفیقه با مرامه ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : dokhmale bala

دارم با مخاطب خاصم اس ام اس بازی میکنم،یهو اس ام اس داده دیگه نه به من اس ام اس بده نه زنگ بزن0_0
بهش میگم چرا؟
میگه اشتباه فرستادم عزیزم خودتو در گیر نکن
من0_0
مخاطب خاص:))))))))))))))))))))))))
بازم من0_o
ایرانسل:0))))))))))))))))))))))))))))
همچنان من:/
مخاطب خاص ما داریم؟

فرستنده : ☻MILAD☻

آبجیم 20 سالشه. برگشته به بابام میگه بابا برا عید موهاتو کرپلاغی کن... خیلی سفید شدن!!!
من دیگه توضیح نمیدم منظور طفل زبون بستمون چی بوده، دارم میرم دنبال تخم کفتر، وقت ندارم!

فرستنده : فرزان

داشتیم دایی اینامو نو تو فرودگاه بدرقه میکردیم ! پرواز یکم به تاخیر افتاد !! دایی کوچیکم اومد تیریپ دلداری دادن بیاد برگشت به داییم گفت علی جون!! اینا همش عادیه هواپیما دیر میپره دیر فرو میاد گاهی اوقات سقوط میکنه ... همش عادیه!
ما اون لحظه داشتم کف فردگاه رو مورد عنایت قرار میدادیم !! داییم بیچاره من داشت سکته میکرد!!!

فرستنده : محمدرسول

یه روز داشتم واسه چارجوک پست میزاشتم . ک یهو پسر خاله دهه80 
(نه جون من تاحال ده هشتادی رو اینطوری نوشته بودید؟) 
اومد فرمود داری چیکار میکنی 
منم با خنده گفتم دارم فوضولم رو میشناسم 
برگشه میگه عجب آدم بیکاری هستی ک داری اینطوری فوضولنو میشناسی بعد اون شعره برو کاری میکن مگوچیست کارو ... برام خوند بعد باحالا نمیدونم چی چی در کوبوند رف بیرون !!!! 
ن جان من! ن جان من! فک و فامیله داریم ماااااااااا

فرستنده : محمدرسول

آقا یه عده هستن با اینکه بدقیافه هستن ولی پیش مادرشون مث برد پیت هستند من خیلی بدبختم مامانم خیلی رک بهم میگی چقدر زشتی!!!!
می دونم پرورشگاهیم...

فرستنده : who youKnow

دیروز عمه خانوم خونمون بود بهههد تیریپ نصیحت برداش واسه خاهر دهه هشتادیمون(11.5سالشه).داشته باش:
عزیز دلم دختر باید دختر باشه.مث دختر حرف بزنه. مث دختر راه بره.بشینه .غذا بخوره.نه اینجوری شدی عین این ایمان!!!!
من:|
عاغا روز بهههد که امروز باشه خاهر ما جو گرفتش...
گرفتش هاااااا ول کن هم نبود. حالا کلی به خودش گردنبند گوشواره واز این چیزا به خودش آویزون کرد .شد یه دختر تموم عیار. تسمیم هم گرف دامن بپوشه:)))))
اینم عادت نداش پا میشد مثلا بدوه شترق با کله میرف زیر میز.جاکفشی.کمد.پایه مبل یه وضی اصن
دیگه منم نگران شدم خاهر عجیجم طی این ظربات مخچش جابجا شه!از اینی که هس بدترشه!!اینه که خیلی شیک وبا خونسردی تو چشاش نگاه کردم گفتم عجیجم عمه نگف قبل دختر بودن باید آدم باشی؟؟؟
چرا عین عسب یورتمه میری؟؟
برا اولین باربود که هیچ جوابی نداش؟؟؟
وعین یه آدمیزاااااااااد رررررررررف شلوار راحتی پوشیییییییییید هممونووووووووو رااااااحت کرد...
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید:)))

فرستنده : Iman

یادش بخیر بچه که بودم هروقت مهمون ناخونده واسمون میومد میوه نداشتیم بابام میگفت شرمنده تقصیر این بچه اس نمیذاره میوه بمونه منم هیچ نمیگفتم (گریه کن)

فرستنده : شرک4

چن سال پیش سر کلاس (کلاس کنکور.شیمی)
آقای علوی(معلممون):بجه ها جلسه آینده محلول بیارین.(منظورشون جزوه محلول بود)
یکی از ته کلاس که رو صندلیش ولو شده بود:آقا ما چه محلولی بیاریم؟؟؟!!!آبلیمو خوبه؟؟
کلاس ما:>>>>
شیمی دانان:)))))
آبلیمو :......
جزوه محلول:((((((

فرستنده : پرتو

اونموقها سر کلاس شیمی معلممون یه سوال پرسید از شکل کتاب فقط من دست بلند کردم .همین جوری که خیلی جدی داشتم جواب می دادمو سرم رو شکل کتاب بود.یهو سرمو بالا کردم دیدم کلاس داره می ترکه.معلمه هم که شده بود عییینووووهههههووو لبو از بس می خندید.منم مونده بودم که خدایاااا چی شده؟؟!!!
دوستم در حالی که داشت کتابشو گاز می زد :دست بالاست هنوز.بنداز دستووووو!!!
اینم دوسته که دوسته ما داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : پرتو

عاغا باداییم نشستیم داریم  khosh-khandeh میخونیم واز خنده روده بر میشیم که دیدم داییم با یک لحن خاصی میگه دایی جون چند تا سوتی بده  khosh-khandeh بذارم بقیه حالشو ببرن میگم دایی چی میگی؟؟؟
چه طوری مگه میشه سوتی آگاهانه داد؟؟
بدمیگه ما عرضه نداشتیم جلو بابامون پاهامونو دراز کنیم تو برای من ناز میکنی وسوتی نمیدی!!! 
دایی روان پریش وخود درگیره داریم؟؟؟

فرستنده : علیرضا

سرماخورده بودم وخیلی حالم بدبود،داداشم اینااومده بودن خونمون یاسین،گودزیلای داداشمومیگم اومدپیشم بوسم کردوگفت خوبی عمه نردس(نرگس)؟گفتم خوبم عزیزم یاسین:خوبه پس باهام بازی میکنی؟اینقدمظلومانه نگاهم کردکه پاشدم باهاش بازی کنم وسط بازی یاعطسه میکردم یاسرفه،آخرین باراینقدبلندعطسه کردم که یاس ترسید وگفت کوفت زهرمار بولوبخواب دیونم کردی اه بابابریم خونمون اینادیونه ان
آخه

فرستنده : نرگس

یکى از سرگرمیاى خیلى سالمم سرکلاس(خو چیه؟حوصلم سرمیره بس ک حرافى میکنن این دبیرا!!!)اینه ک ب تعداد کلمه هاى تکرارشده توسط دبیر!! چوب خط میکشم رو دسته صندلیم و بعدش جمع میزنم(آره خیلى آدم زحمتکشى هسم من!)مثلا 6بار گف"خب" 12بار گف"آها" و بهمین ترتیب...کلا دختر زحمتکشى هسما..آهاااا..

فرستنده : ژیلا

دوستم هفته تمام اسرارمیکردبیاخونمون منم بااینکه درس داشتم قبول کردم،فرداصبحش رفتم خونشون ده دیقه ای نشسته بودم که داداشش(6سالشه)اومدیه متری من بااخم درازکشیدروزمین من:امیرجان خوبی؟
امیر:هیسسس میخوام بخوابم 
منم خندیدم که امیرگفت:کوفت گفتم خوابم میادمنم تسلیم شدم وباپچ پچ بادوستم حرف میزدم که امیرپاشدزدل زدتوچشمم وگفت:نرگس کری؟گفتم خوابم میادهمینکه برنامه پارک وبهم زدی 

فرستنده : نرگس

فک و فامیله داریم


دختر عموم کلاس دوم،امتحان ترم اول علوم سوال دادن چگونه با چوب میتوان چشمه نور ساخت؟
اینم نوشته پولک و اکلیل میریزیم روش برق میزنه و تبدیل به چشمه نور میشه :))
یه سوال دیگه هم دادن که اگه سیم های گیتار رو شل کنیم صداش چه تغییری میکنه؟
اینم نوشته:دیریم دیریم میشه دارام دارام :!!!

فرستنده : vahid_2213

انقدر تو خونمون به من احترام می زارن که نگو..........
به من میگن :
.
.
.
الاغ...
به اتاقم میگن : طویله..
به مو بایلم میگن : گوش کوب..
به میز کامپیوترم میگن : اغل...
... ...........اینم جمله معروفشون::::::::::::::
این الاغ یا همه اش تو طویله اشه......
یا داره با اون گوش کوبش بازی میکنه.....
یا سرش تو اغلشه !!!

فرستنده : vahid_2213

امروز نشستم پای پی سی بعد مامانم آمده دسکتاپ رو نیگا میکنه میکنه خاک بر سرت چرا اینقدر شلوغه !!! خونه رو بهم میریزی کامپیوترتم بهم ریختی.
هیچی دیگه آخرشم یکی زد پشت کلم و رفت
واقعا فک و فامیله داریم ؟!!!

فرستنده : &&SINA&&


خواهرنابغه ام بود؟ خوش شانسم هس...
چندروز پیشا با یه خانمی هم مسیر شده بود خانمه کل کرایه اشو حساب کرده بود میگفت شبیه دخترمی عشق میکنم کرایه اتو حساب کنم
هیییییییییییییییی ما که بخیل نیستیم خدا ولی تو این گرونی ماروهم شبیه دختر اون خانمه کن.......

فرستنده : respina

آغا یه پسرخاله دارم ته اشگولیت پدرش از گوشیو تبلت سر در نمیاره ولی با هزار بدبختیو قرضو غوله براش آىپد خرید اینم کف N73 میره با رفیقش i pad رو طاقید
من چجوری بزنمش طبیعی جلوه کنه??
بکوب محکم

فرستنده : ³²¹° η=@=¥=!=d °¹²³

مــن ی بــرادر زاده دارم (از این گودزیلاها) 3 ســالــشه !
یــک روز اومــده بــود خــونه مــا تـو آشـپـزخونه پیــش مـامـانم نـشـسـته 
بــود هــی ســوال مـیپـرسـیـد . . . 
مــامــانم : مــهــدی مــامــانی بــسه دیــگه حــواسـم پــرت میــشـه 
غــذام مـیـسوزه, نــقاشــیتو بــکش :)
.
..
بــعــد از چـند دقــیـقه . . .
مــامــان : مـــهــــــــــدی چــی میــکـشـی مــامــانی ؟؟
ــهـدی : ــــــــــــــ
دوبــاره مــامــانـم: مــــــهدی ؟؟؟؟؟؟ جـــوجـــــو ؟؟؟؟ چـــرا جــواب 
نــمـیـدی قــفــونــت ؟؟؟!!!!
مــهــدی بــا یـک نــگـاه عــاقل انــدر ســفیـه و لــبـخـندی شـیطـان
مــانــند : مــامــان جــون غــذات نــســوزه :)))
مــامــانم :||| :((((
مـــن : 0_O
مـــهـدی :)))))
بــرادر زادهء مــامــان ضــایـع کــن مــا داریــم ؟!

فرستنده : #Taraneh#

خواهر زاده 6سالم اومده میگه یه برگه بده روش بنویسم
بعد روش اینو نوشته : خَ ر
ما هم ذوقش کردیم که مثلا نوشته خَر :)))))
دیدم دوباره داره یه چیزایی مینویسه
ایندفه: ک س کا س ح
گفتم این چیه نوشتی؟ 0-0
میگه نوشتم کثافت :0
یعنی فحش نوشتنش تو حلللللللقم......
جوجوی باسواده ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : narsius

*******(علامت اختصاصی abas_m223)
قدیمی ترای khosh-khandeh یادشونه, بابام خیلی منو اذیت می کنه و سر به سرم میذاره اما به نظر من احترام به پدر واجبه و در هرشرایطی باید احترامش رو حفظ کرد,منم که میشناسید چقد بچه ساکت و با ادب و مظلوم و آرومی هستم,اصن آزارم به حلق کسی نمیرسه...!!!هههع
خلاصه دیروز دوباره گیر داد و محکم زد تو گوشم, منم خم شدم دستش رو بوس کردم (تواضعم تو پایین فکتون)و در همین حین گوشیش رو از جیبش پیچوندم و اسم خودم رو توی گوشیش به Irancell تغییر دادم وتا شب بهش پیام میدادم: 
((((مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک )))
و پدر ساده من در جواب هی می فرستاد :((معلول ذهنی باباته,چرا فقط به من می فرستید آخه؟؟))
واینگونه بازهم با یه تیر دونشون زدم!
خدایی شب قیافش دیدنی بود اومده بود خونه!!براش تعریف کردم اولش همه تو خونه خندیدیم ولی آخرش دوباره یه چک دیگ خوردم!!
و من در این لحظه بهشت رو زیر دست پدرم دیدم,جاتون خالی خیلی چسبید!!

فرستنده : abas_m223

واقعن فک کنم سرراهیم،ب تقلید از بچه های  khosh-khandeh ب مامانم گفتم من سرراهیم؟خیلی ریلکس گفت آره تورو کنار خیابون پیدا کردیم.

مادره مهربان و بچه سرراهی بزرگ کنه دارم!!!

فرستنده : VeSaL 74

پریروز مهمون بودیم خونه ی مادربزرگم من دختر اجتماعی هستم چیزی به اسم خجالت من ندارم.
داییم بغلم کرد رو به مادر بزرگم گفت من یه زن میگیرم مثل نیلوفر خوش حرف باشه تو جمع از کسی خجالت اینا نکشه همه فقط لبخند زدن هیچ کس تایید نکرد مادربزرگمم برگشت گفت نه مامان جون یه دختری رو باید انتخاب کنی که پر حرف اینا نباشه هااااااااا من نمیخوااام ....!!
خوب این یعنی چی ؟
بعدا هم میگن فلانی خود کشی کرد. ....!
الان من موندم خوش حرفم یا پر حرف؟!!!!
خودکشی کنم یا نه؟

فرستنده : nily_tabgirl

آغا ما یه داداش داریم 7سالشه
نه که فک کنین پنجه ولی بنده خدا نست های فامیلی رو زیاد نمیدونه
مثلا فک میکنه شوهر خالم بابا خالم میشه
از همین رو بهش گفتم داداش من کی تو میشم:اونم در کمال خونسردی گفت عمه ام میشی..!!
منو میگی همون جا غش کردم!!&

فرستنده : یواش بخند

داشتم به دختر عموم آموزش کامپیوتر میدادم بهش گفتم خوب حالا این پنجره رو ببند ورداشت در لپ تاپ رو بست! 
من :|
بیل گیتس :O
مایکروسافت :

فرستنده : parnas

یه درخت خرمالو داریم تو خونمون ۳۰ سالشه ،بعد بابام خیلی دوسش داره و از من بیشتر مراقبشه و بهش میرسه ،الان رفته بالا درخت داره خرمالو میچینه میزاره تو سبد منو صدا میزنه بیا بگیر خالیش کن دوباره سبدو بده بالا :| سری آخر سبدو داد پائین خالی کردم تو حوض ،بعد اومدم بپرم اون طرف حوض نزدیک بود با مغز بیام تو حوض ،یهویی پدر عزیز میگه مراقب خرمالوها باش نیوفتی روشون :| :| اشک تو چشام حلقه زد از این مهر پدری 
من :|
بابام :D
درخت خرمالو :))))))

فرستنده : parnas

دوســـت ٍ بــابــام زنگ زده خــونه! گــوشی ُ برداشتـــم!
ایشــون: سلام ایمـــان جان خوبی؟؟ بــابــا هستــن؟
مــن: عمــو مــن امیــــرم!
ایشـــون: عه؟؟ سلام امیـــر جان؟؟ خوبی گل پســـر؟ نشنـــاختــم ماشالا چه صــدات مــردونه شده!
مــن داشتـــم گوشی ُ گاز میـــزدم : صــدام مــردونه شده بعــد با ایمــان اشتـــبا گرفتـــی اون به خ میگه ش به ش میگه خ؟!(داداش ٍ 5سالــم)
ایشـــون: فــداش بشم چه فـــرقی می کنــه! اونم چن وخ دیگــه مــرد میشــه ایشـــالا!
مــن(هــم چنان داشتــم گــوشی ُ گاز میـــزدم)!
آقــا گــوشی ُ دادم به بــابــام برگشتـــه بش گفتــه: پســـرت سر ٍکارم گــذاشته صــداشو مث ٍ ایمــان درآورده!!
حالا بــابــام اومده میگــه: خخخخخ! امیــــر؟ چی جوری صدا ایمـــان ُ درآوردی؟؟ شیــریــن کاریــم بلــدی کــوشــولو؟؟؟
مـــن:|
آخـــه مـــن ؟ ایمـــان ؟

فرستنده : امیر21

 


فک و فامیله داریم


دیروز رفتم آرایشگاه بعد از اصلاح سرم ارایشگره برگشته میگه:ابرو هاتو چتو بگیرم)))))
نه واقعاااا اینا چه فکری راجب ما میکنن 
من؟)))!!! مشتری های آرایشگاه(:
ارایشگاس ما داریم اخه

فرستنده : ramin s.h

چن وخ پیش یه خانومه زنگید خونه مثل اینکه از یه شرکتی زنگ می زد منم داشتم تی وی نگا می کردم با صدای بلند مامی گوشیو برداشت خانومه گفت:سلام از شرکت ...... مزاحمتون می شم مامی ما هم نه گذاش نه برداش گفت ببخشید گفتین از کجا مزاحم می شیییییین؟ ........
من:))))))
خانومه:ooooo
مامان:///////
این بار کله خونواده :d

فرستنده : taniaa19

دانشجویان عزیز یه سوال
امتحاناتون کی تموم میشه عایا ؟؟؟
خسته شدیم به غرعان فیسبوک... khosh-khandeh...نیمباز... همه جا صحبت امتحانای فایناله
استرس امتحان گرفتم چن وخته اشتهام کم شده
مام که دهه شصتی بودیم این دوره رو گذروندیم خب اینهمه شلوغ نکردیم آخه !!!!
( چه حس خوبی داره اینجوری عین آدمای قدیمی و باتجربه به دانشجو ها گیر بدیا )
من واقعا لذت می برم میبینم دهه هفتادیا اینطوری دنبال علمن !!!
سلامتی هرچی دانشجوِ دم همتون گرم

فرستنده : dash vahid

یه روز تو ماشین بودیم با خانواده داییم به دختر داییم گفتم اون ماشین رو نیگا چه قدر قشنگه مال پولداراست
اونم برگشت گفت تویوتا کمری رو میگی یاBMWرو 
دختر دایی گودزیلا;-)
من خار شده:-(
خونواده داییم وبابام و مامانم:-\:-\
دختر دایی همه چی دونه ما داریم 
ما تو بچگی خاک های بغل خونمون رو با کمپرسی جابه جا میکردیم

فرستنده : Commander

عاغا ما نشسته بودیم تو خونه یهو داداشم
مثل گاو با دوستاش سرشونو انداختن زیر اومدن تو
عاغا داداشمو میگی
همچین دوربین به دست
با دوستش
رفتن تو اتاقش
ماهم از زیر در داریم یواشیکی دید میزنیم
رفت کامپیوترو روشن کرد
دوستشم داره در فیلم برداری میکنه
ماهم گفتیم شاید یه چیزی کشف کردن دارن فیلم میگیرن بدن صداسیما
رفتیم تو تا ماهم تو فیلم باشیم
چشتون رزو بد نبینه
مستقیم رفت  khosh-khandeh تا این بدبخت شیرییییین عقل
داره از جوکی که فرستاده و تایید شده فیلم میگیره
مارو میگی از خخخخخخخخخخ قرمز لبویییییی
اخه این داداشه من دارم
خودتون قضاوت کنین

فرستنده : artemis18

چنـد هفتــه پیــش بــاز منــــو مـــرض گرفتـ یه فکــری بـه ذهنــم رسیــد خودم خعــلی باش حال کــردم :)
بــرنامــه ای رو کــه اجـرا کردم ایــن بــود :
اول یــه برنامه تغیــیر صــدا dl کــردم کــه صــدامو تـغیــیر بــدم و باهــاش صــدا مجــری رادیــو در بیــارم . خلاصه ســوالارو با صـدای اوون یارو پرسیــدم بعــد خــودم جــواب ســوالاشـو با صدای خــودم دادم
ســوالا هم در مورد ایــن بود کــه مثــلا مــن یه اختــراع مهــم کــردم درحــــد جشنـواره خوارزمـــی :دی
هیچــی دیگــه فایــل ِ آماده شــد و ریختــم رو گوشــیم
رفتــم پیــش بـابـام 
مـــن : اوووم بـابـا رادیـــو ساعــت ســه و نیــم بام مصــاحبــه کــردن
بابام : برا چـــی آخــه؟
مـــن : ملتــ تو کفــن یـــه پســـر نابغـــه خوشتیپــ مثــ مـــن داشتــه باشن اووونوخ شوووما ...
بابام : میگــی برا چـــی رادیـــو با تو مصاحبـــه کـــرد؟؟؟
آجـــــی کوچولوم از تو اتاقش : بابا لابــــد آدمــ تـــو خیابون نبود با این مصاحبــه کردن =))
من :|
حالا میبینـــید دیگـــه 
هیچـــی دیگـــه ساعت ســه و نیم شــد با FM transmitter اجــراش کــردم
رادیــو آوردم و گــذاشتم رو اون مـــوج
آقا بابام بنده خدا بدجور شــوکه شــد آخرش اشــک شــوق مــی ریخــت می گفــت بابا فــرمــول این چیــزیو کــه ساختــی بــه کســی نگــیا … بیچاره چه حالی داشــت میکــــرد!!!
الان چـــن هفتــس مامـــــی برام تــــه دیگـ ماکارونــــــــی میـــذاره میگـــه بخــــور پســــرم بخور فدات شــــم مختـــرع :) 
‬ خخخخخخخخ :)

فرستنده : shey2nak

مانـــی میدونــــی بــه چــی فکــ میکنـــم؟؟؟
مـــن : نـــع بـــه چـــــی؟؟؟
__:بـــه اینکـــه مثـــلن تو تصادفــ کنــــی بمیـــری بعــــد مـــن تـیــپ بـــزنم بـــیام ســـــرقبـــرتـــ همــــه بگــــن نیگـــا خـــدابیامــــرز چـــه تیکـــه ی تور کـــرده بود :)
مـــــن :|
باز مــــــــن :|
همچنان مـــــــــن :|
ینــــــــــی عشق چیکــــه میکنـــه از این :|

فرستنده : shey2nak

عاقا اینم متن کارت عروسی های قدیم ما:
ما خر شدیم و عشق آغاز شد
گرگعلی ورچوقی و مهر سطلان میرچولی
زمان: دوشمه (دیروز بود)از غروب آفتا با هر موقعی که دعوا شد
مکان خونه ی خومون کنار باغ مش حسن به صرف شام و نهار(آش ماش به همین خیال باشی)
بچه بازی در نیارین بلن شین بیایین.

فرستنده : حلقه آبی

پژمان رفیقم همیشه خدا اینجوریه :-D :-D :-D
اصلا نمی تونی بفهمی کی خوشحاله کی ناراحته کی عصبیه و ...
کتکش بزنی، براش جکه خنده دار خنده ندار بگی ، فحشش بدی هر بلایی سرش بیاری خلاصه در هر حالت می خنده 
دیشب اومده دره خونه ما حسام و اشکان دو تا دیگه از دوستامم اونجا بودن 
داشتیم صحبت می کردیم یهو گوشیش زنگ خورده نمی دونم پشت خط چی بهش گفتن زده زیر خنده در اومده میگه باشه برید شما منم میام
بهش می گیم هان چی شده کجا میخوای بری 
می گه باید بریم خونه داییم آخه داییم فوت شده
بهش می گم داییت فوت شده ؟؟؟؟؟؟؟
پژی : آره چطور مگه
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پژمان:-D :-D :-D :-D :-D :-D:-D :-D :-D
تفکرات من : لابد الآن ناراحته که داره می خنده دیگه نمیشه قضاوت کرد
اشکان: می گم عزیزم حالت انگار خیلی خوبه آب قند نمی خوای فشارت نره بالا؟؟ حالا چند سالش بوده؟
پژمان 40
دوستان + من :OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO
رفیقای سنگدلی داریما

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

داشتیم با بابام تو خیابون میرفتیم دوستشو دید. بعد از سلام و احوالپرسی دوستش به من اشاره کرد گفت این پسرتونه؟ بابام یه سری تکون داد گفت آره دیگه چوب خدا صدا نداره!!!
من:|
چوب خدا:|

فرستنده : Fetros.i

عاغا پدر بنده آچارفرانسه تشریف دارن درتمام عرصه های تعمیراتی خودکفا شدن دستیارشونم عموی بنده است که محاله باهم کاری روشروع کنن بدون خسارت جانی ومالی به پایان نرسه(کل فامیل بهشون میگن پت ومت)
یه نمونه ازتخصصاش!
یهLCDسونی براویا٤٢اینچ داشتیم قابش واشده بود.یه روزکه خونه نبودیم پت ومت آوردن باسیخ داغ سوراخش کردن وبهش مفتوم زدن پیچوندن مثمأ تعمیرش کردن منم ازش به عنوان رخت آویز استفاده میکنم.خخخخخ

فرستنده : NET DEVIL

رفتیم بیمارستان عیادت
بابا: حالا شما برید پسرم پیشش می مونه.
توی خونه:
مامان رو به بابا: نون تموم شده ! برو یه چندتا بگیر بیار
بابا: باشه الان پسرم میره میگیره.
لوکیشن:(سیزده به در سال نود و یک)
همراهان محترم: آب نیست دستامونو بشوریم؟!؟
بابا :دبه همین جاست، الان پسرم میره از چشمه آب میاره!.
پس از مهمونی پشت در خونه:
کلیدا رو یادم رفته بیارم!
بابا: اشکال نداره ! الان پسرم میپره بالا درو باز میکنه!.
توی خونه تلفن زنگ میزنه:
بابا:الو به شهاب بگو در پارکینگ رو باز کنه ماشین رو بیارم تو.
پدرم:)))
پسرش:(((همین

فرستنده : meteor73.miblg

یکی از دوستام همیشه امیر تتلو رو با احسان خواجه امیری اشتباه میگیره. آخه نمیدونم چطوری اشتباه میگیرتشون؟ هرچی هم میگیم که بابا، این دوتا نه صداشون شبیه همه، نه سبک خوندنشون، نه اسماشون و نه ریخت و قیافشون، بازم نمیفهمه.
دوست خنگه ما داریم؟

فرستنده : Mehdi 19

آغا ما بچه بودیم این پسر عمم بهم میگفت تو ادمی؟ما هم میگفتیم آره این قدر میخندید بهمون فکر میکردیم آدم چیز بدیه
بعد اوج بدبجنسیش این بود تو جمع میپرسید تو آدمی ؟ماهم با افتخار می گفتیم نه فامیلامون همه هلی کوپتری میزند 
پسر عمه اس ما داریم از بچگی مون ما رو به فکر خود کشی انداختن

فرستنده : Commander

مــامـــانم بزرگـــم (مــامــان ٍ بــابــام) زنگ زده: ســـلام امیــــر؟؟ پســـرم تولدت مبــارک! جشـن گــرفتیــن ما رو دعــوت نکــردین؟
مــن: مــادر جــون مــن بچــه تابستـــونم نه زمستـــون!
مــادرجــون: امـــرو مگه 71/4/27 نیـــس؟؟
مـــن: عـــلی! مــادر جون تاریــخ تولدمـــه!! سـال ٍ نودیـــمااااا ؟؟ عه!
مــادرجــون: خــودم می دونم دیــوونه مگــه امــرو 27 م نیس؟؟
مــن: چـــرا ولی 27 دی ٍ نه 27 م تیـــر!
مــادرجــون: واااای دیــوونم کــردی! ای کارت ملـــی تو اصن تو خــونه مــا چیــکا می کنـــه 1ســـاله؟؟؟
مــن:o_O هــوووم؟؟ دمــت گرم 6مــاه دنبــالش بودم با 1000بدبختـــی المثنی گرفتـــم حالا می گین کارت ملیت اینجــا چیکا می کنـــه؟؟ واقــعاً که!
مــادر جــون: نچ نچ نچ! حالا چی شده مگـــه؟؟ امــان اَ ای جــوونا حالا کارتَ رو میخــوای یا بســـوزونمش؟! فــدات بشــم عکست ُ با قیچــی در میــارم بقیــشو می سوزونمــش باشــه؟؟
مـــن:| :| :| :|
مــامــان بزرگـــه دارم مــن؟؟؟ " فک وفامیـــله داریــــم "

فرستنده : امیر21

فک و فامیله داریم


چند وقت پیش بحث این بود که اگه من دختر میشدم چی میشه خلاصه از مادرم پرسیدم اگه دختر میشدم اسممو چی میذاشتی؟ :)
مادرمم خیلی شیک و مجلسی گفت اسمتو میذاشتم مصانه :||
خو مادر من حتما که نباید یه اسم بر وزن مصطفی بگی اگه هم میخوای بگی لااقل بگو مستانه :||
خداوکیلی شانس آوردم دختر نشدم وگرنه با این اسمی که مادرم میذاشت فری کلم پیچم نمیومد بگیرتم :|| آخه مصصصصاااانه هم شد اسم :||
فک و فامیله داریم ؟!!!!!

فرستنده : smj13سید مصطفی

این یکی دیگه آخرشه
یه دوستام زنگ زده 118اپراتوره یه خانوم بوده گوشیو برداشته همین که حرف زده دوستم عاشقش شده بعد رفته مرکز تلفن از روی شماره اپراتورش پیداش کرده و الانم نامزد کردن :))
نه خداوکیلی یکی به من بگه اینم رفیق مفیقه که من دارم :||

فرستنده : smj13سید مصطفی

پســر داییــم داش اس ام اس ٍ مخاطب خاصشو می خـــوند
" یکــی از فانتـــزیام این ٍ که واسه یه بــارم شده تو بم اس بدی "
مــامــان بزرگـــم: ایــــش!
پســرداییــم: مــامــانی فانتـــزی شمــا چیه؟؟
مــامــانی: ای بیشــور! معـــلوم نی دختـــره چی بش گفته داره به مــن میگــه خجــالت نمی کشـــی؟؟ فانتـــزی یعنـــی چی بی ادب؟؟
پســـرداییــم اومــد درسش کنــه گف: یعنـــی عقـــده!!
مــامــانی: عقـــده ای خــودتی و فک و فــامیلای ٍ مــامــانت! بی ادب! به مــادرجــونتـم(مــامــانٍ زن داییــم) می گی عقــده ای؟؟ عقــده ای دوس دختـــرته!
پســـرداییـــم:| بــابــا مَـــی چی گفتـــم؟؟! عقــده ای منـــم اصــن!
مــامــانی: ای ناسپــاس! حامــد(داییــم) واســت کم گذاشته؟ اندازه چنـــار شدی بعد عقــده ای شدی؟؟!
پســردایــیم:((((( غلــط کـــردم ... 
مــامـــانی: دور اَ جــونت قنــد ٍ عشـــلم! دیگــه اون کلمه رو به زبــون نیــاریا؟
حالا بــابـــا بزرگــم رفتــه خریــد یه چیــزی ُ یادش رفتـــه بگیـــره!
مــامــانی: فانتـــزی ٍ مــن این ٍ که یه بارم شــده چیــزی ُ اَ قلم نندازی!!
مـــا:O :))))))))))
بــابــاجون:-؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مــامــانی;) ;)
مـــامـــان بزرگــه دارم مـــن؟؟؟

فرستنده : امیر21

بابام اومده تو اتاقم میگه دوست دخترت اومده دم در کارت داره منم هول شدم گفتم ها چی کی مریم اینجاس 
یه خنده بامعنی بهم کرد گفت پس اسمش مریمه نترسرنیومده فقط خواستم ببینم اسمش چیه
خدا من و از دست پدرم ذوق مرگ کن امین

فرستنده : alim2

عاقا یه روز که از مدرسه برگشتم خیلی خسته بودم، رفتم بخوابم به داداشم گفتم من میرم بخوابم 2 ساعت بعد بیدارم کن. اونم گفت منم میخوابم ولی بیدارت میکنم و اومد اتاق منو رو تخت خودش خوابید و منم رو تخت خودم. خواب بودم که ییهو دیدم تلفن خونه زنگ میزنه، تو عالم خماری مثل موشک خودمو رسوندم به تلفن و برداشتم گفتم بله بفرمایید . . . داداشم بود!!! میگه حال نداشتم بلندشم بیدارت کنم گفتم زنگ بزنم تلفن تا هم ورزش بکنی هم خواب از سرت بپره !!!!!
آخه داداش فاصله تختمون چقدره مگه؟؟؟؟
داداشه مریضه ما داریم؟؟؟؟

فرستنده : محمد مهدی سلطانی

بابام چند روز پیش بازنشست شد.یه روز قبلش داش جلو آینه تمرین میکرد حرفاشو که میخواد تو مراسم فردابگه...
این گودزیلا کوشیکمون:واااااااااای بابا شیربننج فننی گرفته(شیزوفرنی)داره با خودیییش حف میزنه!!!
میترسیدم بابایی فردا بره یادش بیاد این چی گف خندش بگیره.تمریناتش زایع شه:))))
خدارو شکر به خیر گذش...

فرستنده : Iman

قرار بود برای یکی از همکلاسیای دخترم یه جزوه ببرم. بهم گفته بود زنگ میزنه یه آدرسی میده که جزوه رو ببرم اونجا. بعدازظهر با دوستم خونمون بودیم و داشتیم PES میزدیم. من پاشدم رفتم دستشویی، از شانس بد ما دختره هم همون موقع زنگ زد. آقا این دوست روان پریش ما گوشیمو برداشت با دختره سلام علیک کرد. دختره پرسید آقا مهدی هستن؟ این موجود اسکل فرصت طلب هم گفت نه رفته دستشویی. نیم ساعت دیگه میاد!
دختره :0
دوستم :))))
من بعد از اطلاع یافتن از ماجرا >:(
آخه من کی نیم ساعت تو دستشویی بودم که این دومین بارم باشه؟!
دوست آدم ضایع کنه داریم؟

فرستنده : Mehdi 19

امروز ظهر خواب بودم از خواب بیدار شدم دیدم بابام اومده تو اتاقم خوابه
بخاری هم تا آخرش زیاد کرده
منم حس انتقام جوییم اومد :D
لباس پوشیدم رفتم بخاری رو کم کردم 
من :D
بابام :(
بخاری :|
بعله من همچین آدیم

فرستنده : ♣♦♥♠ DesTinY ♠♥♦♣

آقا ما جمعه صبح خونه عموم دعوت بودیم برای صرف کله پاچه .
ساعت 6 اونجا بودیم کله هه گویا دیر پز بوده.
ساعت 9 بابام رفته سر قابلمه می گه اااااا پس این گوسفنده که هنوز داره بع بع می کنه 
جمع حضار :))))))))))))))))))
خلاااااااااااااصه
وقتی حاضر شد شروع کردیم ب خوردن پسر عموم محسن می گه اااااااااااااا بابا چرا ریشای این گوسفنده رو تمیز نکردید؟؟؟
حضار:)))))))))
پسر عموم :000000000
عموم :[[[[[[[
عموم که از عصبانیت سرخ شده بود پاشد محسن و بگیره زیره باره کتک محسن هم که فرار کرد 
آقا چهار ساعت عموم دوره سفره می دویید دنباله محسن و همه داشتن دیگه درو دیوار چنگ می زدن و زمین گاز می گرفتن.

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

به نظر شما اینایی که اسم خودشونو با یه پسوند joon میزارن تو فیسبوک،منظورشون چیه؟
1-خیلی خودشونو دوس دارن
2-بقیه خیلی اونارو دوس دارن
3-ناشی از کمبود محبته
4-همه ی موارد

فرستنده : MDA88

این خاطره واسه چند سال پیشه.
آقا یه روز خونه مامان بزرگمون دور هم جمع شدیم.خیلیا بودن.
بعد از ناهار همه خوابشون گرفت خوابیدن بجز منو دو تا پسر داییم.دیدیم شوهر خالم داره عین خرس خرناس میکشه.تو همین لحظه کرم درونمون قلقلکمون دادو پستونک بچه پسرخالم رو ورداشتیم گذاشتیم تو دهن شوهر خالم
آقا نمی دونید چه با اشتیاق داشت میخورد کاش اونجا بودید.ما هم داشتیم فرشا رو میجوییدیم که شوهر خالم بیدار شد.ماهم د فرار.
اونم قهر کرد رفت.هنوزم که هنوزه تحویلمون نمیگیره بدبخت.
یکی بهش بگه جنبه شوخی نداری شوخی نکن.ههههههههههه

فرستنده : رونالدو

به مامانم میگم زمستون سرده باید شیشه هارو دو جداره کنیم. بر میگرده بهم میگه فکر گرمای تابستونو کردی بچه! اونوقت که میپزیم!
من: (00)
سازمان بهینه سازی مصرف سوخت: 00(
یکی بیاد واسه گنجیشکای دور سرم دونه بپاشه
....فک و فامیله ما داریم!

فرستنده : mmlmml777

هفته پیش شارژ اینترنتم تموم شده. نزدیکای ظهر با مخاطب خاصم تماس گرفتم و گفتم باهام بیا کافی نت ؛ میگه ممنون زحمت نمیدم من نهار خوردم. 
من :(:(:(:(:(:(:(:(
کافی نت:(:(:(:(:(:(
کافی شاپ:(:(:(:(:(:(:(
مخاطب خاص دارم من.......

فرستنده : شوق پرواز

یه دختر عمه دارم سه سالشه
یه شب تو کوجه داشتم میرفتم خونه اونم همرام بود.نه که کوچه تاریک بود من دستشو گرفتم
اغا چشمتون روز بد نبینه
دستشو از تو دستم کشید و شروع کرد به فحش دادن
میگفت مگه کورم دستمو گرفتی
بسر که دست دختر نمیگیره
خلاصه که حسابی حالمو گرفت!!!
!!!!!@

فرستنده : یواش بخند

داشتم شام میخوردم که یه دفه یه مو تو بشقابم دیدیم رسمَن حالم بهم خورد
به مامانم میگم این یه طرزشه تو خوراکم مو میاد
میگه: من روسری سَرم میکنم موهای خودته!
آخه مامانِ گلم موهای من 2 متره؟؟!!!
مامانه داریم؟؟؟؟

فرستنده : THęTi̶Z̶

 


فک و فامیله داریم


این داستان رو یکی از دوستان برام روایت کرده.راست و دروغش رو نمیدونم!
آخه این همسایه اس دوستم اینا دارن؟؟؟
میگفت پسر همسایشون یکی دوهفته مدرسه نرفته بود البته این داستان برای آبان ماهه-مرد همسایشون بدوبدو اومده به بچه اش گفته.پسرم برو قایم شو همه معلمات دارن میان!!فک کنم اومدن زورکی ببرنت مدرسه یا حتی کتکت بزنن که چرا نیومدی مدرسه!!بدو قایم شو!!
پسره برگشته به باباش گفته نه جونم!بابایی خودت برو قایم شو!آخه من گفتم بابام مرده!!حالا هم اومدن هفتم!!خخخخخخخخخخخخ
باباش: 0---/----< (علامت اختصاری میت)
خودش: : :○))
معلماش:  :-((
من و دوستم: 

فرستنده : erfan100

میخواستم تحقیقمو تایپ کنم با داداشم نشستیم پشت کامپیوتر که مثلا ایشون بخونن من تایپ کنم, اگرم اشتبا نوشتم بگه تا درست کنم. بیشتر از چهل سطر نوشتم سرمو بلند کردم دیدم یا قمر بنی هاشم!!!!!!!! این خرچنگ قورباغه ها چیه من نوشتم؟! تازه فهمیدم انگلیسی تایپ کردم!!! جالب اینجاس داداشمم دارشت بر و بر منو نیگا میکرد!
آخه داداشه دارم من؟

فرستنده : niloofar

داداشم 20ساله که بودهروقت میگفت خودمومیکشم مامی وددی قربون صدقش میرفتن.
چندوقت پیش باخودم گفتم حالانوبت منه.
به مامی گفتم خودمومیکشم یهویه سیلی خوابوند درگوشم گفت:اول ظرفاروبشوربعدبروبمیر.
ینی سرراهیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:-((((((((((

فرستنده : setare

رشته ی من گرافیک.
من 2 هفته ای میشد رفته بودم خونه ی دوستم تا کارای عملی رو با هم انجام بدیم برا نمایشگاهی که 10 نفری قرار بود باهم بزنیم.
روزای اخر بود که بابش اومد اتاق تا یه سری به کارامون بزنه بعد کلی تحسین گفت: اگه خوب کار کنین برا شما 2تا یه نمایشگاه جور میکنم تا 2 نفری نمایشگاه بزنیم.
حالا وقت به اونجا رسید که دوستم اومد خونه ی ما....
باز کلی کار داشتیم که با کلی زحمت تموم کردیم که بابام گفت میخواد کارامون ببینه اومد نگاه کرد که ای کاش نمیومد .!
میدونین چی گفت؟
گفت اه بابا اینم رشته ای بر داشتین.؟ حوصله داریناا... اینا یعنی چی؟!؟!؟!
خوبه قبلش گفته بودم دوستم هایکلاسه هااااااااااااا...
چه خانواده ی با استعدادی دارم من!!!!

فرستنده : nily_tabgirl

مامانم تاساعت 11میخوابه بعد1چششوبازمیکنه ساعتونگاه میکنه میگه:ستاره دیگه واسه نهارگذاشتن دیرشده پاشو2تاسیب زمینی بذاربجوشه شب غذامیذارم.
شب هم که بابام میگه شام بایدسبک باشه نون وپنیربه خوردمون میدن.
مگراینکه شانس بیاریم ومهمون بیادخونمون.
غذاها دراین ایام:چلوگوشت چلوکباب مرغ باکلی مخلفات........
این ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟من آدم نیستم؟؟؟

فرستنده : setare

این خاطره لامصب مال ده دوازده سال پیشه ولی هنوزم که هنوزه عظمت خودشو از دست نداده.
یه مدت بود مامان ما متوجه شده بود خواهرم از سوراخ چاه حمام می ترسه و طرفش نمی ره..هرچی ازش می پرسید اغا مشکلت چیه از چی می ترسی؟؟
بچه لام تا کام حرف نمی زد...یه معضلی شده بود تو خانواده..بعد مدت ها فهمیدیم مشکل چی بوده...حدس بزنید..یکم فکر کنید می فهمید....
نتونستید بفهمید؟؟..
فکر کنید دیگه..
باشه می گم..بچه با خودش استدلال کرده بود این همه اب تو لگن به این بزرگی که از من خیلی بزرگ تره می ره تو اون سوراخ پس حتما منم می رم تو اون دیگه!!
می دونم می دونم حیف شد دهه هشتادی نشد..

فرستنده : chino

آقاروزجمعه ازمون داشتم ساعت7بیدارشدم بابام هم ازخواب بیدارکردم وگفتم منوبرسون,حالاشب قبلش هم بابچه هارفته بودیم سالن(اینوداشته باشین فعلا)اقابابام فازخواب ولی بلندشدمنو برسونه,نرسیده به محل ازمون دیدم دریه دبیرستان دخترانه وایستاد(که سالن هم داشت)دیدم داره نیگامیکنه گفتم چیه?گف برودیگه?گفتم کجابرم,اینجاکه دخترانه اس,گف مگه نمیخوای بادخترا فوتبال بازی کنی?:}
فک کنم بابام هنوزلودنشده بود!:)

فرستنده : M/S{Paydar}

داداشم قبل ازاینکه زن بگیره صبا پامیشد بره سرکار (فهمیدین چه داداشه مستقلی دارم من؟)هیچی دیگه صب پامیشد میامد تواتاقم سشوار بکشه(موهاشو درس کنه)حالا فرض کن من درعمق خواب صدای سشوارو...
حالامیگم خاموشش کن شعرمیخونه پاشوپاشو بیدارش کن از رختخواب صداش کن میگم تواونو خاموش کن باشه بیدار میشم دوباره میخونه دروغ نگو دروغگو هرجابودی جان کوچولو باصدنفر همرات بود.
دیگه دارم به مدرکش شک میکنم!اخه این داداشه مندارم؟؟؟خیرسرش دهه شصتیه.صدرحمت به گودزیلاها...........
سازمان کشف استعدادها>>>::///
دانشگاش...........اخه چراااااااااااا؟؟؟؟
مدرکش....نمیخوام باور کنم......!!!!!!!!!!

فرستنده : باب افسنجی f.m

بابام اومده تو اتاق قاب عکس بچگیامو دیده(3-4 سالگی)بهم میگه:نره خر ببین قبلنا چه ناز بودی :ا
لا مصب انقد ابراز احساساتش وسیعه که تو حلقم جا نمیشه:ا

فرستنده : همونیم که نمیدونی کیم

تو خونه تنها بودم با سر و وضع بوووووووووق! با صدای زنگ از جام پریدم آیفونو برداشتم گفتم: کیه؟ صدای غریبه: آبیاریه خانوم! یه لحظه تشریف بیارید دم در!!!! وااااای کی حوصله داره سو وضعشو درست کنه؟! با کلی اخم و تخم آماده شدم رفتم دم در دیدم داداشمه!!!!!!!!!! چند روز بعدش با مامانم نشسته بودیم صدای زنگ آیفون اومد مامانم گفت پاشو ببین کیه, آیفونو برداشتم صدای غریبه: از اداره گاز مزاحم میشم!!! من: مثل طوطی اداشو در آوردم, از ادااااره یه گازز مزاحم میشممم بعد گوشی آیفونو گذاشتم! مامانم گفت واااا چرا همچین میکنی دختر؟ گفتم نیماس الکی فیلم بازی میکنه چند روز پیشم همینکارو کرد. چند دقیقه بعد یکی از دم در داد زد خانوم میگم از اداره گازم, ادای منو در میاری؟؟؟؟؟؟؟
آخه داداشه دارم من؟ (فداش بشم)

فرستنده : niloofar

یه بارم بابام اومد ایفون( اف اف) خونرو درست کنه درست کرد به شکلی که هر کی زنگ بیرون رو میزد در باز می شد بد ما از تو می زدیم صدا زنگ میامد اصلا یه وضعی بود

فرستنده : heeeelma

خواهر کوچولوم با یه حس جالب و مغرورانه ای نشسته بود.
یهو برگشت یه عموم گفت :برو زنت رو طلاق بده.
عاقا چشای جمع شد آآآآ
عموم گفت چرا؟
برگشت گفت همینی که شنیدی ؟ من دوستش ندارم 
برو عوضش کن
فک فامیله داریم ما؟!

فرستنده : حلقه آبی

دایی جان منو تو راه آرایشگاه دید...
گفت:کجا میری؟
گفتم:آرایشگاه
گفت:اونجا چیکار داری؟!
گفتم:میخوام برم تخم مرغ بخرم!!!
اینم فک و فامیله ما داریم بخدا!!!

فرستنده : *+*A~g~h*+*

کلاس داشت تموم می شد و داشتم حضور و غیاب می کردم که یهو دیدم یه نفر در رو با لگد باز کرده و با مهارت هر چه مشابه کماندوهای ارتش پشتک زنان وارد کلاس شده و بعد وایساده درخالی که با دستاش ادای تفنگ رو در میاره منو نگاه می کنه وقتی دید کلاس پر آدمه خیلی خونسرد تفنگشو میذاره کنار کمرش با خونسردی هر چه تمامتر اومده جلو میگه ببخشید پسرخاله فکر کردم کلاست تموم شده 
پسرخاله من قراره فلان دانشگاه فلسفه درس بدم به نظرت امکان داره هیئت علمی بشم ؟؟؟؟( ایشون دانشجوی دکترای فلسفه است حدود 31 سالشه) منم فقط با لبخند نگاهش کردم 
این جفنگ کاریاش به کنار متوجه شدم مخاطب خاصش تو کلاس منه این اداها رو برای اون در آورده بعد میگه نندازیشا دختر ماهیه 
حالا فهمیدید من بیچاره تو چه خاندان متشخص بزرگ شدم ؟؟؟
این پسرخاله است من دارم ؟

فرستنده : mk1985

خواهرم اومده {ده هشتادی}می گه باید با داداش دوست من دوس ب شی ویلا گوشیتو خورد میکنم منم گفتم نه برو بابا درس دارم اونم گیافشو مثل موشا میکنه و میگه البته در حال گریه کردن آجی جون تورا به خدا رحم کن وبیا با داداش دوستم دوس شو داداشش گفته که اگه کاری کنی که خواهرت با من دوس شه در عوض من برات یه ماشین می خرم . منم گفتم تو چرا ان قدر ساده ای من با اون دوس نمی شم خواهرمم گوشیمو گرفتو از بالای ساختمان شوتش کرد پایین آلان من عزادار گوشیمم که تازه 3روز بیشتر نبود که خریده بودم.

فرستنده : محدثه

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری هشتم)


فک و فامیله داریم


عکس العمل پسرها در موقع زنگ زدن موبایل دوستشان:
هوی اون سیگار چیه پشت لبت.............
این دخترکیه باهات................
می گم اون قلیون بده من دیگه نوبته منه .............
در اوردن صدای دختر های مختلف..........
عکس العمل دخترا هنگام زنگ زدن موبایل دوستشان: 
..............................................................................{{{{سکوت مطلق}}}}}
ببین که تفاوت ره از کجا تا به کجاست

فرستنده : مبین

زنعمو شمالیَم ک بوود؛یبا رفتیم خونشون اینم اردک درست کرده بود
منم از اردک بیزارم..
بهش گفتم اخه زنمو این چیه دُرُس کردی؟!>:/
برگشته میگه:اَووو بُخدا خیلی خوشمزس یذره بخور
باهزار بدبختی یه تیکشو گذاشتم تو دهنم چشتون روز بد نبینه ،روده هامو از زمین با بد بختی جم کردم 
بابام برگشته بمامانم میگه:عجقم تبریک داریم نوه دار میشیم،حامد حاملس!!!!
منم شاکی شدم میگم ینی چی بابا:@من مَردَم مثلا آدمو تو جم ضایه میکنیم
میگه مرد که عق نمیزنه.چت شد پ اگه حامله نیسی؟!
من:آخه پرای اردکرو نکنده بودن ظاهرا با ژیلت زدن!!دوندوناش اومد زیر زبونم
یدفه کل جم یکصدا :عُُُُُُُُُـــــــــــــــــع
ومن درون لحظه :))))))))))عُــــْْْع)))

فرستنده : حامـــــد

تابستون با داییم اینا رفته بودیم شمال ،پسـرداییام گفتن حامد بیا بریم دریا..منم گفتم:باوشه....
پسردایی ما حرکت شماره 1و داشت اجرا میکرد که داداشش در حالی ک نیم سسانت باهاش فاصله داشت سرشو از اب دراورد و شرو کرد به عق زدن..گفتم فرهاد چی شدی؟!!گفت آب رفت تو دهنم!!
منو فرشاد سه ثانیه بهم زل زدیم بعد تنها کاری که از دستمون بر میومد این بود که بریمو تو دریا محو شیم!!
بیچاره فرهاد..نمیدونم اگه بفهمه دستشویی داداششو نوشیده خودشو فرشادو به چه نحوی میکشه

فرستنده : حامـــــد

من شک دارم قرن 21 باشیم!!!!!!
دیروز شوهرخالم ازم میپرسه:عاطفه وقتی روی کامپیوترم رمز بزارم و برم اینترنت,کسی میتونه بیاد اطلاعاتمو هک کنه؟!
بیچاره خالم:((
بیچاره خودم:((
شوهر خاله های شماهم در همین حد داغونن؟؟؟!

فرستنده : atefeh

سه روز خواهرم ک دهه هشتادیه مریض بود
عاغا منم هر روز ک از مدرسه میرسیدم خونه بش میگفتم عزیزم بهتر شدی 
خلاصه ک کار روزانم شده بود ک 3-4بار همین سوالو ازش بپرسم
حالا ک خوب شده و دوباره از سر و کولم بالا میره بش میگم خب گلم حالا ک خوب شدی بیا برو این طویله رو تمیزش کن.
خلاصه از بس ک خودم گفتم و مامانم گفت از رو رفت و تصمیم گرفت اتاقشو تمیز کنه.
حالا یعنی تمیز کرده ،رفتم میبینم همه رو داده زیر تخت 
بش میگم پ چرا قشنگ تمیز نمیکنی؟!؟!
میگه تو اصن منو درک نمیکنی 
تو نمیفهمی من چقد حالم بده:((
من یه هفته مریض بودم اصن نپرسیدی ببینی حالم بهتر شده یا نه
تو هیچ وقت سعی نکردی منو درک کنی
تو هیچ وقت برام آب نمیاری
من به خاطر تو امتحان بنویسیممو خراب کردم
.هیچی دیگه منم از اتاق اومدم بیرون وگرنه مرگ سهراب و خشک شدن زاینده رودم مینداخت تقصیر من
خواهر بدعنقه دارم من
فک و فامیله داریم ما؟!...

فرستنده : zz

دیگه پستای آرین ته کشیدن
فکو فامیل آخه سوتی نمیدن
نه مامان گیر میده بم مثل سابق
نه بابایی دیگه مثل یزیدن
اصن سوژه ندارم پاکه پاکم
ازاین حزن گران بس چاک چاکم
دلم دنبال پستای جدیده
چرا هیشکی دیگه سوتی نمیده
دارم پژمرده میشم دیگه از غم
بزن لایکو بزن لایکت تو حلقم
تقدیم به دوستان
هرچی کرمته خلاصه...

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر برآید
گفتم فکو فامیله داریم؟
در این لحظه دیگه چیزی نگفت و پشت به من به سمت افق رفتو محو شد...
این یکی از فانتزیای ادبی بنده بود

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

من نمیدونم الان که دیگه نره خری شدم برا خودم،هنوز این شوخی بابام که وقتی میرم حموم میاد درو باز میکنه درسته یا نه؟

فرستنده : همونیم که نمیدونی کیم(تهران)

امروز اومدم تو اتاقم
می‌بینم یه طناب بزرگ رو تختمه
داد زدم: مامان بابا...این چیه دیگه؟!
می‌بینم جفتشون اومدن تو اتاق
بابام: مگه امروز اشتراک اینترنتت تموم نمیشه؟!
من:‌ چرا امروز تموم میشه...خو که چی؟!، چه ربطی داره؟!
مامانم: خو دیگه می‌خوام بعدش ببندیمت به تخت، ترکت بدیم
تو معتادی بدبخت...خودت هم خبر نداری...
مــــــــعتاد...مایه ننگ جامعه!!

فرستنده : ملیکا

من یه پسر خاله دارم عجیب غریب باهوش تعریف میکرد کلاس اول بوده معلم امتحان میگیره بالاش نوشته بوده نام خانوادگی پسر خاله مام یه دقیقه فکر می کنه بعد می نویسه:
مامانم، بابام، داداش کوچیکم که خیلی دوسش دارم آبجی بزرگم که خیلی منو اذیت می کنه...
باباش :++
مامانش:××
معلم بیچاره:Oo
یه همچین فک و فامیله با استعداد و متفکری دارم من
خب اگه اینا نباشن خلاقیت کجا بره به نظر شما؟...

فرستنده : ***WELLBORN***

امروز مطالعات داشتیم(اول دبیرستانم)دبیرمون اقای ...داشت قسمت اقتصادو توزیح (توضیح)میداد خواست مثال بزنه گفت مثلا وقتی پول دست مردم نباشه اونام خرید نمی کنن و مغازه داران ...چرتیکسن
حالا ما تا اخر زنگ تو کف این کلمه(چرتیکس)موندیم بعد تازه فهمیدیم منظورش اینه چرت میزنن..
از مسئولین خواهش مندم قبل اجازه دادن معلمان به تدریس کلاس فرهنگ لغت بذارن تا ملمین عزیز از خودشون کلمه ختراع نکنن!!!

فرستنده : باب افسنجی f.m

مامانم میگه یه خورده به درسه داداشت برس 
من : مگه من بچه بودم کسی بهم کمک میکرد 
مامانم : تو هوشت به من رفته علی هوشش به باباش رفته 
بابام : کی تو مدرسه برای اولین بار 10 گرفته بود معلم واسش کادو خرید 
ای بابا ... الان که وقت زیر آب زنی نیس که 
مامانو بابای زیر آب زنه دارم من

فرستنده : ❀ SARA

عاغاچندوقت پیش نوروزمارفته بودیم خونه داییم واسه تعطیلات،این پسردایی بنده که مخ ریاضیه (مثلا!!!!)اومده نشسته کنارم که مثلا تمرینای ریاضی شو حل کنه؛منم حس باهوشیم گل کرد گفتم بده تمریناتو ببینم چطور حل کردی؟درکمال ناباوری دیدم یه سوالم درست جواب نداده که هیچ یه مساله که بهش چندتاعدددادن ودر آخر ازش پرسیده بودن حال آیامیتوانیدباتوجه به صورت مساله جواب رابدست آورید؟این نابغه روزگارم نوشته بود:خیر!نمیتوانم!!!نه خدایی فک وفامیله باهوشه من دارم؟؟؟؟؟؟
حالااین بماندبهش گفتم بده من حلش کنم هرچی تلاش کردم دیدم نمیتونم!منم بهش گفتم آفرین همون خیر بهترین جوابه....حالا پسرداییم فک وفامیله باهوشه داره؟؟
من:))))
دکترحسابی:(((
ای روزگار...ماخانوادتا حروم شدیم اینجا!!!!!!

فرستنده : فرشته

داشتیم PES13 میزدیم با بچه ها. یهو اونی که داشت باهام بازی میکرد گفت صبر کن الان یه اسلم دانک میزنم حال کنی!!!
من :|
دوستم :|
اسلم دانک :|
مایکل جردن :|
ژاوی هرناندز :|
ناصر العطیه ی قطری :|
برو بچس سوتی دهه داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

آقا ما یه فامیل داریم که میگن وقتی بچه بود، تو ریاضی خنگ بود عجیـــب!
وقتی ابتدایی بود تو یکی از امتحانای ریاضیشون یه سوالی اومده بود که یه مربع کوچیک گذاشته بودن بعد دو طرفش دوتا عدد نوشتن که بچه ها تو مربعه علامت بزرگتر یا کوچیکتر بذارن. این اسکل هم که هیچی نمیفهمید تو مربعه نوشت بلـــه!!
من دیگه چیزی نمیگم، فقط خودتون سطح فک و فامیلو درک کنین دیگه!

فرستنده : Mehdi 19

فک و فامیله داریم


با مخاطبـــ خاص قـــرار گذاشــــم حالا اومــــده 
مــن : قبـــــول داری بــــی ریخـــت شدی عــــزیزم ؟؟؟
ـــ آره ه ه 
مـــن : چقــــدم لباساتـــ بهت نمیاد :|
ـــ خوووو عوض میکنمشـــون تو خودتـــو ناراحتـــ نکن :)
مـــن : چاق شـُـــدیا ؟؟؟؟؟ نـَــه؟؟؟
ـــ آره ه ه از فــــردا رژیـــم میگـــیرم تــــو نمیخواد ناراحتـــ شـــــی :)
مـــن : میخوووام اعتــــراف کنــــم مـــن تو رابطمون صادق نبودم و بارها شــــده بهتـــ دروغ گفتـــم :(
ـــ : عبـــ نداره فقط بعـــد از ایـــن دیگـــه دروغ نگـــو باشییییییییی عـَـجـِجَم ؟؟؟؟ :)
مـــن : باشـــه :| چــــرا بــتــ بر نمیخوره ؟؟؟؟ قبـلنا قشـقـرق بپـــا میکـــردی ؟؟؟؟ o_O
ـــ آخــــه میدونــــی چیـــه ؟؟؟؟ هانیــه دوستـــم به ما گفت :
ایـــن ﻣﺎﺭﻣـﻮﻟﮑـا ﺩﻧﺒــﺎﻝ ﺑﻬـﺎﻧـﻦ ﮐـﺎﺕ ﮐﻨـﻦ!
ﺷﻤـﺎ ﺻﺒـﻮﺭ ﺑﺎﺷـﯿﺪ!!
ﺷﻤـﺎ ﮐﻮﺗـﺎ ﺑﯿــﺎﯾـﻦ،!!!
ﺷﻤـﺎ ﺑﯿﺒـﺨﺸــﯿﻦ،!!!!!!
ﺍﺻــﻦ ﻭﻟـشون ﮐﻨﯿـﻦ ﺑﺰﺍﺭﯾـﻦ ﻫــﺮ ﭼــﯽ ﻣﯿﺨــﻮﺍﻥ ﺑﮕـﻦ ...
ﺑﺰﺍﺭﯾـﻦ ﻫــﺮ ﮐـﺎﺭﯼ ﮐــﻪ ﻣﯿــﺨﻮﺍﻥ ﺑﮑــﻨﻦ :)
ﺷﻤــﺎ ﻧﺪﯾـﺪﻩ ﻭ ﻧﺸـﻨﯿﺪﻩ ﺑﮕﯿــﺮﯾﻦ 
ﺗﺎ ﻭﻟﻨﺘــﺎﯾﻦ ﺑـﻪ ﺧﻮﺑـﯽ ﻭﺧـﻮﺷـــــﯽ ﺑﮕــﺬﺭﻩ
ﺍﻭﻧــﻮخ ﭼﺸـﻤﺎﺷــﻮﻧﻮ ﺩﺭﺑﯿــﺎﺭﯾـــــــــــــــﻦ !!!!!!!!!
مـــــن : آهـــــا پــــَ بگــــو :دی_ :$ 
مخاطبـــ خاص ِ با هوشــــــه داریـــــم؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

صحبت های عموم با دختره 5/1 ساله دهه 90 ایش
عموم: فسقلیه من کیه؟
دخترش:من
عموم:عزیزه من کیه؟
دخترش:من
عموم: خوشگله من کیه؟
دخترش:من
عموم: نازه من کیه؟
دخترش:من
جیگره من کیه؟
دخترش:من
عموم: عشق من کیه؟
دخترش:منعموم: خره من کیه؟
دخترش:مامان
عموم)))
زنعموم: بهتره نگم
لیدیس اند جنتلمن))))))))))))))))))))))))
بچه های ما دیگه بشن 0000

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

یه دخترای فامیلمون تا 10 سال تو سن 18 سالگی مونده بود چون هر وختی از خودش یا مامانش سنشو میپرسیدیم میگفت 18 سالمه :|
بعد که شوهر کرد یهو شد 28 سالش :|
نه خداوکیلی فک و فامیله داریم؟؟؟؟ :|

فرستنده : smj13سید مصطفی

دیشب یه دهه هشتادی امده خونمون(6ساله)میگم به به حسانه خانم چه لاک سبز خوشگلی زدی میگه:کو؟اینو میگید!(اشاره به ناخنش) اینکه آبیه! میگم:نه سبزه! میگه: کورید مگه آّبیه، بعدیه نگاه بهم میکنه میگه:کورید دیگه شما و خواهریم کورید(عینک داریم!!)یعنی اون ادبیات بااحترامتو کجای دلم بزارم

فرستنده : silentiran

ی سوتی آنتیک یادم اومد مال عموم
بنده خدا تو فامیل جزو چهره های ماندگار شد با این سوتیش
نشسته بودیم دور هم یهو بحث افتاد رو پایتخت کشورای دنیا
شخص مذکور یهو برداشت گفت: ((پایتخت پاریس لندنه))
بله دوستان این عین جملشه
کتف اسب آبی از پهنا تو حلقم اگه دروغ بگم
هیچی دیگه خلاصه من که تا شیش ماه تو کما بودم بر اثر بریدگی روده
بابامم که ششاش هنگ کرده بود دستگاه اکسیژن بهش وصل کرده بودن
حنجره ی پسر عمومم کاملا آرد شد به علت قهقه ی مدوام به مدت 48 ساعت
تلفات در حد هیروشیما...
عموی چغرافی دانه ما داریم؟

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

مامانم دو ساعت گیر داده بود آرین پاشو گیتارتو بردار یکم واسم بزن دلم گرفته
‏(الان متوجه شدین من بجز ویولون و پیانو گیتاریستم هستم یا بیشتر بشکافم مطلبو؟)
خلاصه مام که مهربو و و و ن گفتیم چشم
پا شدم رفتم سازو برداشتم بزنم مامانم همه فکو فامیلو که خونه رو تا سقف پوشش داده بودن جمع کرد بیان شاهد هنرنمایی فرزندش باشن
آقا تا اولین آکوردو گرفتم صدایی در حد ناله ی شتر یزید ازش بلند شد
نگو مامان خانوم برداشته کوک سازو بهم زده که ما مچل شیم اینام تفریحی کرده باشن دور هم
هیچی دیگه الان فرشامون منحدم شده بر اثر جویده شدن توسط فکو فامیلی که داریم...
هععععی مامان جان فدای شیطونیات

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

آقا این مامان ما هم سوژه ایه واسه خودش
ینی هرچی بهش بدی بگی اینو یه گوشه ای قایم کن گم نشه ، باید یه ماه دنبالش بگردی ، شاید بتونی پیداش کنی 
هروقت هم که بخواد اسم منو صدا کنه ، شصت تا اسم ردیف میکنه تا شانسی یکیش اسم ما دربیاد ، غذاهامونم که همیشه سوختس
حالا ازش بپرس تو عروسی فلانی ( که پونزده سال پیش بوده ) رنگ لباس دختر شمسی خانم چی بوده ؟ رنگ لباسشو که میگه هیچی ، رنگ کفش و جورابشم میگه !
میگم مامانای بقیه هم اینجورین یا فقط مامان ما حافظه برتره 
اونایی که ماماناشون اینجوریه لایک کنن!

فرستنده : حمید پرسپولیسی

باور میکنید یه دانشجو center line رو sender liyn بنویسه؟؟! 
یه رب داشتم میخوندم ک ببینم منظور این لعنتی چیه؟!
هنوزم دارم تیکه های مغزمو از رو درو دیوار جَم میکنم..ینی دقیقاً تو همچین شرایطی جلبک دریایی کشف شد!!
پـــــدر مــــادرشم لابد دل خوش کردن که بچشون مهندس میشه..آخه به چه قیمتـــــــــی!!
همکلاســـــی یَبله ما داریـــــــــمـ؟!

فرستنده : حامـــــد

به یکی از این فامیلای ما گفتن عسل واسه چشم مفیده رفته مالیده به چشماش …
دیگه کار از فشار تحریم گذشته یکی بره خورشیدو خاموش کنه !

فرستنده : My heart broken*Vahab

جناب پدر هروقت میخواد بیاد تو اتاق با یه شدت عجیبی در رو باز میکنه …
همین روزاست که اول گاز اشک آور قِل بده تو بعد با پاش بزنه در رو بشکونه بیاد !

فرستنده : تنها

اقا ما یه پسر دایی داریم اسمش محمده،این روانی رفته تو فیس بوک با یه پسره دوست شده پسره بدبختم فک کرده این دختره
حالا باهاش قرار میذاره این پسر دایی مام رفته یه لشکر از دوستاش جمع کرده گفته ازم فیلم بگیرین 
حالا بماند اون پسره وقتی محمدو دیده چی شده تازه رفته فیلمرو گذاشته تو فیس بوک
بیچاره پسره فک کنم دیگه با کسی دوس نشه!!!!!!
نتیجه اخلاقی:فرزندان دلبندتان را بخصوص دهه70 رو تنها نذارین.......!!!!!

فرستنده : باب افسنجی f.m

هربار میرم سراغ یخچال تا میخام آب بخورم مامانم داد میزنه: شب موندست! نخور آب پارچو عوض کن. وقتی میخام از شیر آب بخورم میگه: چرا مثل قورباغه آب گرم میخوری؟!! خداییش هربار میخام آب بخورم اولش سرک میکشم مامانی داخل آشپزخونه نباشه!

فرستنده : mmlmml777

امروزدیروز دوستم یه سوتی داد وحشتناک:
باگوشیش زنگ زد:سلام شماره مخابرات رو میخواستم انقدر حرف زد بد دیدم
سریع قطع کرد 
من:چی شد گرفتی؟!
دوستم: صبر کن شماره اونجا که شماره میدن چیه 118اون واقع؟!
من:چرا
وم:پس من به پلیس زنگ زدم
اخه اینم دوسته من دارم شماره تشخیص نمیده!!!

فرستنده : Mig Mig

یکی از فانتزیام اینه که وقتی سرم درد گرفت و رفتم به مامانم گفتم، نگه از بس سرت تو کامپیوتر و اینترنته.....

فرستنده : narsius

عاغا ما یه هفته پیش فهمیدیم نمره ی ریاضیمونوشدیم پانزدهو نیم که تازه بالاترین نمره ی کلاس بود مام با هزار ذوق وشوق رفتیم خونه به مامان گرامی گفتیم اونم نگاه اندر صحیفی به من انداخت یادمه بعد گفت‏(بووووووق‏)دیگه بقیشو یادم نیست اخه بیهوش بودم به نظر شما چه بلایی سرم اورد هر کی فهمید تورو خدا به منم بگه اخه شما بگید مامان من دارم

فرستنده : ***ملیحه‎***‎73


 


فک و فامیله داریم


ما دیروز باداییمون فوتبال بازی می کردیم همون pes13 رو می گم دیگه بابا اقا 11 تا گل زدم به داییم به انواع و اقسام و اشکال گل ولی اون به همه ی گل های من میگه شانسی بود حالا خودش یه گل زده بگو چه طوری از رو نقطه کرنر سانتر کرد زد به دروازه بان خودم رفت تو دروازه بعدشم می گه این گل من ارزش 12 گل رو داره اقا دیگه عصبانی شدم دسته ی رو زدم تو سر داییم اونم بیهوش شد من فرار کردم الانم که بهتون پیام می دم از ارتفاعات افغانستان لذت می برم

فرستنده : مبین

دیشب داشتم خواب میدیدم مجید خراطها نشسته داره واسم تو اجرای زنده به صورت اختصاصی چهچه میزنه یهو از این کابوس پریدم دیدم بابا کنارم خوابیده داره خروپف میکنه
انصافا تآثیر گذار بود خروپوفاش حتی ی قسمتایی اشک تو چشام حلقه زد سوز صداش گرفته بود فضا رو...
به هر حال مرسی پدر جان رو تحریرات بیشتر کار کنی حتما موفق میشی
خخخخخخ
باباس آخه؟
فدای سیبیلای پریشونش%
قربون زلف افشونش%%

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

واقعا ینی اینا فکو فامیلن؟
نه خدایی میخوام بدونم این بلایی که سر من اومد کدوم کافری سر مسلمون میاره؟
امروز صب خواب بودم دختر داییم اومده بالا سرم نشسته میگه چه ناز میخوابی آرین پاشدم میگم سرت به جایی نخورده؟
یهو ی خنده ی خبیثانه زد گف نه ولی مال تو الان میخوره
که به یک باره
گودورو و و و و ومپ
اونیکی نامسلمون از پشت با چفت پا اومد تو مخچم
تازه فهمیدم این ی نقشه ی شوم بوده که حواس من پرت شه تا اون یکی دختر داییم از پشت بهم خنجر؛البته خنجر که نه
جفتک بزنه
قضاوت با شما
دختر دایی نامرده ما داریم الاوکیلی؟

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

یه دوستی داشتیم تو کارخونه واسه شوخی با بقیه کارگرا وقتی حواسشون نبود خازن برق دار میداد دستشون و تخلیه خازن 1 شوک الکتریکی بهشون میداد و این میخندید
تا یه روز یکی ازبچه هاخواست تلافی کنه چند ساعتی گذشت داشتم میرفتم دانشگاه که دیدم آمبولانس خبر کردن رفتم دیدم سیم برق رو گذاشته کف دست بیچاره تمام کف دستش سوخته بود بدبخت 
دیگه اینکه مطمئن شدم اصلا نباید با این فرد شوخی کرد 
همکار انتقام جوه داریم ؟ 
فکر کنم طرف تو گوانتانامو کار میکرده قبلا 
:o

فرستنده : mk1985

الآن که دارم این پستو می ذارم شاید 5 دقیقه از وقوع حادثه ای که می خوام بگم نگذشته و من با موبایلم دارم می نویسم 
امروز پسر خالم گفت من می خوام برم آموزش رانندگی میایی باهم بریم گفتم مگه آقایونم باید همراه ببرن؟؟
گفت نه ولی تو بیا یکاریش می کنیم. اینم تو پرانتز بگم که دهه هفتادیه.
خلاصه رفتیم تا چند دقیقه پیش مربیه ماشینو نگه داشته بعد پیاده شد رفت نمی دونم چی برای خونشون بگیره 
در همین حین یه دختره داره میاد از خیابون رد بشه پسر خالم میگه وای مهدی پسر الآن اگه گواهی نامه داشتم می رفتم واسش بوق می زدم و می رسوندمش 
گفتم شایان واقعا انگیزت واسه گواهی نامه گرفتن همینه؟
گفت : پ ن پ می خوام گواهی نامه بگیرم بشم سرویس رفت و برگشت بچه های کوه آلپ 
می گم تو مگه یادته بچه های کوه آلپو؟
می گه ادای این دهه شصتیا رو در نیار. همین شبکه تهرانه خودمون جدیدا می ذاشتش
من ((((((((((((((((
همه دهه شصتیا((((((((((((((((((((
شایان ))))))))))))))))))
اون دختره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه های کوه آلپ ×××××××××××
پسر خاله با انگیزه ای دارما

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

سر سفره نشسته بودیم بعد گفتم یه سوال خانمان سوز از دختر خالم بپرسم...بهش گفتم میدونی به نفت سیاه(مازوت) چی میگن؟؟گفت آره میدونم .گفتم اگه ندونی اسمتو میزارم بوقلمون ها گفت باشه .بعد گفتم چی میگن؟؟؟؟!گفت نفت خام پا برهنه دویدم از سر سفره تو کوچه بعد چند ثانیه پسر خالم زنگ زد پس چی شد منم جوابشو گفتم ..دیدم یکی پابرهنه داره از دور مثه جت میاد دیدم پسر خالمه .چند دقیقه پیش بهش زنگ زدم الان رو مرز آنگولاست وهنوز داره میره.خدایی انصافا این فک و فامیله ما دریم

فرستنده : diplomat

آقا ما یه بابا داریم که میشه تعداد تار موهاشو بشمری!!
رفته سرشو شسته و اومده همچین با اعتماد به سقف میگه بده آدم موهاش زیاد و بلند باشه ها!!!
موهای بابا جوم:))
خود باباجونم:
بابای بااعتماد به نفسه ما داریم؟!؟!؟

فرستنده : loOlOol

دوستان ای نخستین پست من میباشد، مرا حمایت بفرمایید……
خب دیگه منتظرم حمایت کنید
بالاخره من باید بدونم واسه چه آدمایی قراره پست بذارم دیگه
حمایت کنید بینم چن چندیم 
والاااا!

فرستنده : حامـــــد

اولین پستمه و چشممون به دستای پر لایک دوستان دیگه...
دیروز داشتم میرفتم واسه ضبط نشستم تو تاکسی راننده دید ساز دستمه(الان متوجه شدید من از هفت سالگیم ویولون میزنم و داشتم میرفتم استودیو واسه ضبط یا بیشتر توضیح بدم؟)
گفت به به شما ساز میزنی؟ ؛گفتم
بلی
یهو گفت من پیانو ویولونو گیتار میزنمو خلاصه سازای سنتی رم که ظاهرا جویده بود
ی لحظه گفتم شاید راس بگه
پرسیدم خب حاجی اگه راس میگی بگو میزان (تقسیمات آهنگ در یک قطعه) چیه
یهو برداش گفت ((رأی ملت))
در اون لحظه...
تئوری موسیقی:@@@/\@
بتهوون رو ویبره در قبر:)))
باخ در حال خوندن آهنگ جاستین ببر<:::>
حسن شماعی زاده در حال اجرای آهنگ استاد شجریان....
خدااااییش هم شهری موزیسین راستگو ما داریم؟
کجان مسئولین؟؟؟

فرستنده : *(§(§(ÀrÍaN)§)§)*

ما یه غلطی کردیم به بابامون گفتیم یه خورده پول به ما بده
آقا برگشت هرچی از دهنش در اومد به ما گفت ( به علت بد آموزی و داشتن کلمات +18 از ذکر جزییات معذورم ! )
سر آخر میگه توچرا یکیو گیر نمیاری ، بری از دستت راحت بشیم 
خواهرم میگه خو بابا درکش کن ، با این قیافش یه خورده سخته ، کی میاد زنش بشه !!
مامانم میگه چیکارش دارین بچمو ، پسر به این خوشگلی کی داره؟ چشا خوشگل ، رنگ و رو به این سفیدی ، قد بلند ، تحصیلکرده .... 
آقا مارو میگی مثل خر که براش رانی باز کرده باشن کیف کرده و ذوقمرگ شده بودیم یهو برگشت گفت اگه یه خورده عقلم خدا بهش میداد ، دیگه هیچی کم نداشت !!!!
ینی دفاع در حد کارلوس پویول
من :
بابام؛
خواهرم:
کارلوس پویول :
انجمن بچه های سر راهی:
خو مادر من ، عزیز من ، اگه سر راهیم باشم نباید اینجوری قهوه ایم کنی .

فرستنده : حمید پرسپولیسی

این دفعه از استاد ریاضیمون پرسیدم استاد ببخشید، "صفحه" چطور تعریف میشه؟
کلی به مخش فشار آورد تهش دید نمیتونه جواب بده گفت یه بار دیگه از این سوالای چرت و پرت بپرسی حذفت میکنم!!!
بیچاره هی ضایعش میکنم جلو بچه ها. دفعه ی قبل هم ازش پرسیدم تعریف "خط" چیه؟، نتونست جواب بده منو از کلاس بیرون کرد.
خخخخخخخخخخخ :)
استاد بی جنبست داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

چقد لحظه غیر قابل تحملیه که یکی ازآشناهاتون
حس خوشمزگیش گل کنه بشینه نیم ساعت
از رو گوشیش جوکای تکراری و لوس تعریف کنه
و تو مجبور باشی الکی بخندی به هر جک مسخرش
خاک بر سر اون لحظه

فرستنده : Black Rings121

از شیطونیای دوران مدرسه بابام ابن بوده که در کلاسو از لولا در میاوردن بعد اونو به حالت بسته می ذاشتن سر جاش.معلم از همه جا بی خبر...درو که باز می کرده گوروگام.... در پهن میشد وسط کلاس!!!!
بعدش چی؟؟؟
شیطنتای بابای منو داری تورو خدا!بابای شیطونه که دارم من؟

فرستنده : پرتو

من یه عمو دارم هم سن خودمه هنوز یادمه تو دبستان بودیم که امتحان ریاضی بود عکس یه مثلث یه مربع و یه دایره داده بودن گفته بودن اسمشونو بنویسید این عموی ما هم به علت بهره هوشی بالا نوشته بود سه گوش چار گوش و گردالی خخخخخخخ خو چیکار کنم با این فک و فامیل

فرستنده : behnam

دیشب مامان با بابام سره دیدن فیلم دعواشون شد
مامانم میگف بزن فیلم ببینیم بابام میگف ن باید اخبار نگا کنم
مامان منم هرکاری میکرد نمیتونست کنترل رو از بابام بگیره
بابامم کنترل رو قایمش کرد تا مامانم پیدا نکنه:-)
مامان و بابا ک من دارممممممم!!؟؟ :-)

فرستنده : سها

 


فک و فامیله داریم


یه پسر خاله دارم کلاس اول دبستانه. دیروز داشتیم pes13 بازی میکردیم. دقیقه 40 بازی 6-1 عقب افتادم.برگشت گفت: ضعیف کشی تو مرام ما نیست. بعدشم با یه ژست جوانمردانه بلند شد رفت

فرستنده : kitaro

آقا برامون خاسگار اومده بود این مامانمون جلو مادر پسره هعععی داش تریف مارو میکرد که آره من دخترم دکتره از هر انگشتش یه هنر میباره و همش سرش تو درس بوده و اهل هیچی نیست و ... منم خرمرگ شده بودم سرخیده بودم سرم پایین بود یهو نه گذاشت نه برداشت گفت: 
ولی حاج خانوم! من از دروغ بدم میاد آشپزیش افتضاااااححححه!
منو میگی؟ زنه که رفت بش میگم : مامان این چی بود گفتی؟
برگشته میگه : حقوق پسره کم بود گفتم بذا بنده خداها امید نبندن ما که تورو نمیدیم!
من: :|
مامانم: :))))
خو مادر من ! منو چرا ضایه میکنی؟؟؟!! پسر کصصصصصصصافط اونو ضایه کن!
فک و فامیله داریم ما؟

فرستنده : Dr.GoLIiii

عروسیه فامیله فامیلمون تو شهرستان بود انقدر ترقه انداختن که لباس عروس آتیش گرفته بود
تازه یه عروسیه دیگشون دامادو میزارن رو شونشون پنکه سقفی سر دامادو میزنه 
یعنی عروسی در حد کلبه وحشت

فرستنده : mahsabanoo

هف هش ساله که بودم تو یه مهمونی که تمام فک و فامیل توش بودن ، داییم بهم گفت حمید میتونی بیست بار تند و پشت سرهم بگی ( غم الا )
آقا ماهم ساده ، شروع کردیم به گفتن ، دیدیم همه از خنده با گلای قالی یکی شدن ! 
ماهم فکر کردیم ملت خوششون اومده که بدون غلط وتندتند داریم میگیم ، تا آخر گفتیم ، هنوزم که هنوزه بعضی از این فامیلا ما رو می بینن ، میگن چطوری الاغه !!!
ینی یه همچین بچه ساده و بی غل و غشی بودم من !

فرستنده : حمید پرسپولیسی

دیروز عمل داشتم ؛ کل اعضای خانواده ام اصرار پشت اصرار ما میخواییم بیایم !
خلاصه ۴تایی رفتیم یه بینی عمل کنیم ،
بعد تو کلینیک همه چنبره زده بودن رو کمپوت و آبمیوه های من !
منم رسما نقش ساقه ی کرفس رو ایفا میکردم !
هیچکی نبود یه لیوان آب بده دست ما !
توی اون فضا واقعا قطرات عشق بود که می چکید !!!
فک و فامیله داریم ما ؟!!

فرستنده : crazy

مامانم صبح جمعه ساعت 7 خیلی هراسان اومده توی اتاقم پتوی گرم و نرمم رو ازم گرفته کلی حرکت فیزیکی انجام داده میگه پاشو پاشو کلاست دیر شد پاشو دیگه زود باش. حالا من عین این جن زده ها و البته هراسان! از خواب پریدم دارم تو ذهنم مرور می کنم امروز چند شنبه است مگه؟! که مامانم یهو برمی گرده میگه نه راستی! بخواب اشتباه شد امروز جمعه است!!
مامان حواس جمعیه که من دارم؟! الهی قربونش برممم....

فرستنده : out of reach

پدرم شده خدای تیکه انداختن به من .......
مادرم میگه علی یه دختر خوب یا پیدا کن یا پیدا کنم تا سرو سامونت بدم..!!!
پدرم از تو اتاقش اومد بیرون گفت:اگه من صد تا دختر کور و کچل داشتم یکیشم به علی نمیدادم 
ممنون از این همه پشتیوانیت پدرم الان دارم ذوق مرگ میشم .......

فرستنده : alim2

مادرم به من میگه اخه پسر تو کی میخوای ادم شی 
....
پدرم سریع در جواب مادرم گفت این ادم بشه پینو کیو تنها میمونه ولش کن چیکارش داری.....
پدر من من نخوام ازم دفاع کنی باید کی و ببینم ها ها

فرستنده : alim2

یه روز بابام گیر داده چرا تلویزیون دیر روشن میشه
امر فرمودن جعبه ابزارو بیار . براش آوردم تلویزیونو باز کرده میگه : آهان کثیف بوده !!! خلاصه آقا قابشو داده به من میگه با آب بشورش بیار . خودشم دل و روده تلویزیونو دستکاری کرده خلاصه تلویزیون ، دیگه تلویزیون بشو نبود و یه نو خریدیم.
اینو داشته باشین . بعددو سه هفته دستم به علت محفوظ چندتا بخیه خورد . بعد چند روز که میخواستم بخیشو بکشم ، بابام میگه خودم بخیه ها رو میکشم . آقا من هم با ترس و لرز نشستم روبروش، یهو داداشم برگشته میگه: بابا مثل تلویزیونه نشه !!!
من :
بابام :
خونواده :
داداشه نکته سنج و بابای همه کارس داریم

فرستنده : حمید پرسپولیسی

بچه ها این اولین پست منه ، خودتون هوامو داشته باشین
از پنجره داشتم بیرونو نگاه میکردم
دیدم داییم اینا دارن خودشونو رو زمین میکشن ومیخندن
اومدن خونه میگم چی شده ؟
میگه رفتیم سوپری برا مهدی پاستیل ( از اینایی که شکل جک و جونوره ) بخریم ، برگشته میگه آقا مراد کرم دارین ؟!
خو عزیز من این همه جونور تو پاستیلا هست چرا گیر دادی به کرم ؟
پسر دایی عاشق هله هوله داریما

فرستنده : حمید پرسپولیسی


داداشم اومده میگه

_ داداشی داری چی کار می کنی؟

_دارم درس می خونم.
_ برا چی؟
_ که بتونم برم سر کار
_داداشی می خوای چیکاره چی؟
_ مهندس
_چه غلطاااا

فرستنده : meteor73.miblg

مــخ دختــر همســایمون ((عاطفـــــه خانوم )) رو کــار گــرفتم!!!
نـه بـه خاطــر اینــکه به چشـــم خواهــــری بد تیکــه ی نیس :)
نــه بــه خاطــر اینــکه باباش پــرادو زیــر پاشــه و بابای مــــن پــــراید!!!
فقط به خاطر رمـــــــــــــز وایـرلســش!!!
با اینــترنت 2 مــگ خدمتتـــون هســتم، مانــــــــــــی ِ فرصــت طلب، 20ساله :D

فرستنده : shey2nak


داشتیم برنامه پشت صحنه(درمورد زندگی قهرماناست)رو با مامانم میدیدیم

به مامانم میگم:ماماااااااااااااااااااااااااان؟؟اگه چند سال دیگه منو ببرن تو این برنامه بعد ازت بپرسن فکر میکردی بچه ات به اینجا برسه چی میگی؟؟
مامانمم برگشته خیلی ریلکس میگه:میگم انتظار داشتم خیلی زودتر به اینجا برسه خیلی دیر رسید! 
من :|
مامانم =))
برنامه پشت صحنه =))
مجری برنامه =))
شما که اینو میخونی =))
آخه مامان آدم ضایع کنه داریم؟؟؟
خو مادر من بذا شاید فردا میخواستم برم اون برنامه!
زودتر باید میرفتــــــم؟؟؟
مثلا در سن قنداقگی؟؟؟

فرستنده : ببعی

دوستم بهم اس ام اس داده که " س. ش؟! "
من (0_0)
نگو منظورش این بوده که سلام، شارژ داری برام بفرستی؟
و من //_("0")_\\
دوسته خلاصه نویسه داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

دیشب یکی از دوستای بابام با خانومش واسه شام اومدن خونمون این اقا ویدئو کلوپ داره، عادت داره هرجا میره یه فیلم میبره با خودش بشینن اونجا نگاه کنن ( البته نگاه که نه چون همینجوری فیلمو گذاشتن شروع میکنه فیلمو نقد کردن)...
من چون هنوز امتحاناتم تموم نشده ( تا 12 امتحان دارم ) اومدم معذرت خواهی کردم رفتم تو اتاقم....
بابام اومد گفت وهاب بیا یه 10 دقیقه بشین بعد برو من گفتم درس دارم...
خلاصه فیلمو که گذاشتن ( موضوع فیلمم یه زن و مرد میخواستن از پروشگاه بچه بگیرن بهشون نمیدادن ) یه مدت از فیلم گذشت..
بابام یه دفه داد زد خانم چقدر این بیچاره هارو اذیت میکنن!!!
یادته وهاب رو چقدر راحت از پرورشگاه گرفتیم..
منم یه دفه از اتاق اومدم بیرون که ببینم چه خبره...
بابام گفت حتما باید از این حرف ها بزنم تا از اتاقت بیای بیرون...

فرستنده : My heart broken*Vahab

 


فک و فامیله داریم


میدونین من واسه اینکه صبح بیدار شم چطوری با گوشیم الارم تنظیم میکنم؟
فرض کنین ساعت 9 کلاس داشته باشم، خب؟
4 تا آلارم تنظیم میکنم با یادداشتهایی به اینصورت:
7:30 ، هی پسر بیدار شو
8:00 ، با تو ام، بیدار شو دیگه
8:30 ، ببین، دارم جدی میگم. پاشو
9:15 ، نمیخواد بلند شی تنه لش! یه ربعه که کلاس شروع شده
کلا یه همچین آدمیم من. خودمم میدونم که بیدار نمیشم!
خخخخخخخخخ :)

فرستنده : Mehdi 19

آقا سر کلاس ریاضی دانشگاه به استاد گفتم استاد ببخشید، تعریف "خط" چیه؟! بنده خدا کلی فکر کرد تهش نتونست جواب بده منو از کلاس اخراج کرد! استاد بی جنبست داریم؟
ولی انصافا چیز خفنی به ذهنم رسید، نه؟ راستی شما چی؟ میدونین خط چطور تعریف میشه؟!!!

فرستنده : Mehdi 19

داشتم تلویزیون میدیدم بچم اومده گریه و داد و بیداد میکنه میگه بیا سرتو بذار رو پا من و بخواب :))
منم با کلی شور و ذوق رفتم سرمو گذاشتم رو پاش که مثلا برام مادری کنه و بخوابونتم یهو دو دستی اومد رو مغز سرم:|
بعد با آخرین توانش جوری که سرخ شد ذوق کرد و رفت:|
خداوکیلی از بچه هم شانس نیاوردیم:|
فک کنم چند سال دیگه با کمربند سیاهم میکنه:|

فرستنده : smj13سید مصطفی

اقا یه روز ما سر کلاس مطالعات اجتماعی اذیت کردیم معلم برام منفی گذاشت خلاصه التماسش کردم که پاک کن ولی پاک نکرد و گفت اگه میخوای منفیت پاک شه برو راهرو رو جارو کن.خلاصه هر جوری که میتونست اذیتم میکرد .نامر
من:((((((((((((
معلم:)))))))))))))))))))))))
مامانم:[[[[[
اخه چراا؟معلم ما داریم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : alikhirandesh

سال اول دانشگاه بودم ؛خواستیم آخرین امتحان ترم اول رو بدیم دوستم برگشته بهم میگه یادت باشه بعداز امتحان از رییس دانشگاه بپرسیم کی کارنامه روبهمون میدن ؛به خودمون میدن یا به والدینمون؟....
من :D 
رییس دانشگاه :( :( :( :( :(
کارنامه:( :( :( :( :( :( 
دوسته باهوش ومثبت من دارم :(

فرستنده : شوق پرواز

چند ساله پیش، صاحبخونمون یه پسر داشت 24 ساعته خونمون بود؛ از اون بچه پرروها ؛اسایش برامون نذاشته بود؛یه روز وقت نهار اومد خونمون ؛دلمه داشتیم ؛خواهرم تا اونجا که میشد تودلمش فلفل ریخت ؛ اولین لقمه روکه خورد آنچنان قرمز شد انگار تازه از کوره درش آوردن ؛دیگه گریه ودادو هوارش بماند...
هرعملیاتی که شد انجام دادن اما موثر نبود. چندروز از حرف روز که افتاد هیچ ؛حدودا تا 3ماه از 10 کیلومتری خونمون هم رد نمیشد.
واینچنین شد که ما به آسایش رسیدیم.

فرستنده : شوق پرواز

به بابام میگم پول بده میخوام موتور بگیرم...
بابام:پسرم فعلا که پول ندارم دو ماهه دیگه بیا اونوقتم که عیده و سرمون شلوغه بعدشم که امتحاناست و بعدشم که کنکور داری عزیزم ان شاء الله وقتی نتیجه کنکورت اومد باهم میریم یه دونه خوبشو واست میگیرم...
دو ماه دیگه یادت نره...
من:oO
و من هنوز یه کم نگرانم واسه خونمون
دیگه دیوار نمونده از بس گاز زدم...
یه همچین بابای مهربونی دارم من....

فرستنده : ***WELLBORN***

عاغا من یه برادر دارم.این تقریبا فسقلیه.همون دهه هشتادی و این حرفا.در حد زلزله ی 8000ریشتر(درک کنین عمق فاجعه رو)ما نشسته بودیم تو یه جمع.منم با همه رودربایسی داشتم شدید!یکی از اعضای محترم یه سوتی خفن داد در حد لالیگا.همه اسفالت گاز میزدن از خنده.این برادر عزراعیل من برگشته میگه من حاضرم با این(اشاره به من)برم بیرون اینجوری ضایع نشم.
من):
اون بنده خدایی که ضایع شد(:
جمعیت حاضر(((:
مسوول تقسیم شانس(:
دوباره من|:

فرستنده : ~bad girl~

عاغا انشاالله  khosh-khandeh هیچ کدوم از جوکام یا اس ام اسامو تایید نکنه اگه دروغ بگم
یه روز مخاطب خاصم بهم اس ام اس داد گفت عزیزم تو کدوم خوانند رو دوست داری منم تو اس ام اس واسش نوشتم یاسو(منظورم یاس)
عاغا دیدم 5دقیقه گذشت اس ام اس نداد 10دقیقه گذشت اس ام اس نداد یه رب گذشت اس ام اس نداد خلاصه اعصابم خور شد زنگ زدم بهش میگم چرا اس ام اس نمیدی میگه دارم فک میکنم ببینم این یاسو که گفتی دوسش دارم کیه که تو دوسش داری،
من:0_0
مخاطب خاصم*_*
یاس:)))))))))))))))))))))
البرت انیشتنگ:((((((((((((((((((((((
یعنی IQU در حد جلبک،خدایا این مخاطب خاص باهوشو از من نگیر

فرستنده : ☻MILAD☻

داریم ناهار میخوریم خواهرزادم رو کرده به من:
خاله من میدونم تو از مامان من بزرگ تری :))
من: 0 0 چطور؟؟؟؟
میگه آخه مامانم 26سالشه ولی تو 72 سالته خودش بهم گفته....
من و بابام یه نگا به هم کردیم سرخ سرخ بودیم :))))
مامانم میگه نه عزیزم متولد سال 72 هس...
هیچی دیگه الان پیییییییییر شدممم :((((

فرستنده : narsius


رفتم میوه فروشی ب یارو میگم:آقا ببخشید کاهو دارید؟؟
برگشته میگه: وااااااای خانم چند بار میپرسی؟صد بار که بهت گفتم موز نداریم..!!!!
منO.O
یارو:(((((((((((
کاهو:/
موز:)))))))))))
1سوال:
کاهو رو چه جوری تو دهن بچرخونیم موز تلفظ میشه؟؟؟؟
جواب:مثلا بگیم (کاوز)
<خواستم بپرسم ببینم تولد یارو کیه یه سمعک واسش بخرم,ولی دیگه نپرسیدم گفتم یارو یه وقت برداشت بد میکنه>

فرستنده : pardis-G

اقا ما حدود. هف هشتا استاده جراحی داریم امتحان جراحی داشتیم یه سوال بود ما از بچه خرخونامونم پرسیدیم جوابو نمیدونسن بران شدیم از اساتید بپرسیم بجون خودم به تعداد نفرات اساتید جواب مختلف دریافت کردیم بعدم میگن شما باید نظرهمون استادی که سوال طرح کرده رو بعنوان جواب مینوشتین!!!
بعد بگین چرا ای دکترا مملکت هیچی حالیشون نی,تو یه همچی شرایط سختی پاس میکنیم ما,,,!!!

فرستنده : fara

پنج دیقه بدون خارج شدن از مسنجر پاشدم رفتم دست به آب اومدم دیدم خواهرم داره با یکی از ادلیستای پسرم حرف میزنه
بعدم با خنده میگه:سپیده بیا دوست پسرت کارت داره
منo:
کدومشون/؟
خلاصه با کلی زحمت خودمو رسوندم پای کامپیوتر دیدم بععععععععله
جالب این جاست خواهرم فک میکرده داره با یکی از دوستای دخترم با آیدی پسر حرف میزنه میفهمید می مردم خدایا شکر

فرستنده : nomen

گوشیم سونی اریکسونه اونم کا سیصد و ده
خلاصه قرار بود مدرسه ببرتمون اردو از طرفی هم قرار بود بابام برام گوشی بخره
به بابام گفتم میخوام برم اردو برگشت گفتش یا گوشی یا اردو منم با این تفکر که الان آخرین سال راهنماییه و دیگه دوستامو نمیبینم گفتم گور بابای گوشی اردو
الان اردومون کنسل شده و دیگه مدرسه نمیخواد اردو بذاره بابامم زده زیرقولش دیگه گوشی نمیخره واسم
الان یه هفته س تو بحران روحیم
بابای زبله من دارم/؟

فرستنده : nomen



زن دایی مامانم فوت شده بود چهلمش بود رفته بودیم سرخاکش دست بر قضا قبل از رفتن مامانم کارناممو گرفته بود و گفته بود بعد از سرخاک بریم خونه..... منم که ترسو اصلا حواسم سر جاش نبود سر خاکش فرزندا و شوهر مرحوم(دختردایی و بسردایی ها و دایی مامانم) هم بودن نیگا کردم به قبر بقلی دیدم فامیلی دایی مامانمه یهو گفتم اخی خاله ببین این قبر بقلی هم اسم و فامیلی دایی شماست خالم که نفهمید چی گفتم گفت اره بعد دیدم نه بابا قبر خودشه ادامه دادم اخی قبر داییته بعد خالم تازه دوزاریش افتاد چیگفتم وشکونم گرفت دیدم همه دارن نیگام میکنن ادامه دادم خدا رحمتشون کنه چقد خوب شد که قبرش کنار زنشه بعد مامانم گفت ساکت شو جلومو که نیگا کردم متوجه گندی که زدم شدم دایی مامانم جلوم بود نگو قبره رو خریده واسه بعدا. جالب تر این که خیلی هم باهاشون صمیمی بودیم از اون موقع هر وقت منو میبینه میخنده. اون روز هم بابت کارنامه مامانم دعوام نکرد. هوراااا

فرستنده : setare$*

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری هفتم )


فک و فامیله داریم


دو عدد گودزیلای 6 و 7 ساله اومدن خونمون، موقع بازی 6ساله به 7ساله:
بیا بریم دزد و پلیس بازی کنیم :)
اونم گفت: این بازیا بچه گانس...من میخوام بازی فکری کنم...:|
عاغا من همسن اینا بودم با داداشم کشتی میگرفتم....

فرستنده : narsius

چند وقت پیشا رفتیم خونه پسر عمم با اون یکی عمم بعد پسر عمم با عمم شوخی کرد 
عمم هم برگشت لیوان چاییش که خالی بود رو برداشت به زن پسر عمم گفت بزنم تو سرش با این 
فکر می کنین زنش چی ج داد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برگشت گفت نهههههههههه لیوانام ناقس میشه با یه چیز دیگه بزن 
زن پسر عمه ی شوهردوسته ما داریم ؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : Rahajoon

توی آبمیوه فروشی بودم یه مشتری دیگه اومد از گارسون پرسید:نوشیدنی داغ چی دارین؟
گارسونه فک کرد منظورش اینه که خیلی خنک و یخی نباشه
گفت: آب هویچ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مشتری:oooooooooooooooooooooooo
نسکافه:>>>>>>
آیس پک:<<<<<<<<<<<<<<<
نزدیک بود رو زمین دراز بکشم از خنده

فرستنده : omid

یه آقایی اومده بود مدرسه دنبال یکی از بچه‌ های کلاس اول,به بچهِه گفتم:این آقا رو میشناسی؟
کلی فکر کرد گفت:نه
منم ک جو گیر خواستم ب پلیس زنگ بزنم
یه ربع بعد اومده میگه:آهااااا یادم اومد داییمه
برای اولین بار حق رو ب فک و فامیل طرف دادم

فرستنده : H O S N A

برادر زاده چهار ساله م زنگ زده به مامانم میگه بیا خونه ما ، مامانم هم گفت: نه تو بیا خونه ما !!

اونوخت این عنتر برگشته میگه : نه من فعلن یه سری کار دارم سرم شلوغه تو بیکاری پاشو بیا !!!

میگن من تو چهار سالگی فقط بلد بودم بگم : بلیم دَدَ !!!

فرستنده : vahid_2213

بچه ها امروزمیخواستم بامامانم برم بیرون بهش گفتم سگمم با خودمون ببریم...
برگشته بهم میگه:توی انتر با خودم میبرم بسه
من)))):
مامانم((((:
انتر:-/
سگم:-/

فرستنده : amitis

دیشب داشتیمم ازمهمونی برمیگشتیم داییمون حال کردمارو برسونه
این پسردایی دهه گودزیلایی ما شاکی شدگفت این موقع شب وقت مسافرکشیه
من::-#
باباش::$
گودزیلا::-/

فرستنده : sergiojoody

دیوز با مامیم رفتیم بیرون وقت برگشتن خسته شده بود گف تو رانندگی کن مام(ما هم)گفتیم چشم. بعد وسط راه داره به من میگه چه حس خوبی ادم پسرش براش رانندگی کنه احساس میکنه نوکر داره
من:(
مامانم:))
سازمان حماییت از نوکران:إ

فرستنده : s.b.v2

یکی از فانتزی های بنده اینه که وختی ماشینو تو کوچه پارک کردم و اومدم خونه.مامانم نگه: امید درای ماشینو قفل کردی!!!!!!!!!!!
آخه مامان دلواپس من دارم؟!
فدای مهربونیاش

فرستنده : omid

واسه خونه عموم قبض تلفن اومده 50هزار تومن.پول قبضو نداده.از مخابرات بش گفتن یه چک سفید امضا (دقت کنین چک سفید)بیار گرو بذار که هر ماه 10% از 50هزار تومنو بکشیم رو قبض جدیدتون!!!!!!!!!!!!!!
الکساندر گراهام بل:""""""""""""""
50هزار تومن:ooooooooooooooooo
مخابرات:))))))))
جالب انجاس که عموم دسته چک نداره.از داداش من چک خواسته.داداش مام در کمال خونسردی یه چک سفید تقدیم کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه فک و فامیل سادس ما داریم؟!!!!!!!!؟

فرستنده : omid

یکی ازدشواری های من تو زندگیم اینه که صبح که میخام برم سرکار تا وسطای راه فکر میکنم شلوار پام نیس.....یا با شلوار راحتی گل گلی اومدم بیرون....
بعداز 2 ...3 بار چک کردن تازه خیالم راحت میشه که توهمی بیش نبوده است...
وای بخدا آلزایمر دالم....بلام دعا تنید..!!!

فرستنده : rez1

از بس اومدم  khosh-khandeh چند روز پیشا رفتم مراسم ختمه یه بنده خدایی آخره کار به پسره طرف برگشتم بایه صدای خسته ی ناراحت میگم روحشون لایک،،،
دوستم:;-))))))
مامانم::
پسره مرحوم::|
من بعداز فهمیدن سوتیم:خخخخ

فرستنده : gh.!!!

آقا ی روز پسرخالم رو گذاشته بودم روی پام داشتم باهاش بازی میکردم (محض اطلاع بگم دهه نودیه)یه دفعه از خوشمزه بازیاش خوشم اومد بازوشو از رو لباس خیلی آروم گاز گرفتم هنوز یک سالش نشده برگشت یه نگاهی بهم کرد و روش رو برگردوند.همون لحظه واسم یه اس اومد داشتم میخوندم یهو پسرخالم با نامردی تمام در حالی که فقط 4تا از دندوناش در اومده لپم رو چنان گازی گرفت که برق سه فاز آدم رو اینجوری نمیگیره
بعدش هم یه لبخند زد و پاشد رفت.
نه جون من شما بگین پسر خاله انتقام جو من دارم؟؟؟؟؟؟
میخوام بدونم فک و فامیل دهه نودیه من دارم آخه از دهه نودی هم باید خورد؟؟؟؟؟
آخه خدا چرا مارو با همچین موجداتی در میندازی؟؟؟؟؟

فرستنده : zohreh

باباهای شما هم اینجوری تخفیف می گیرن یا فقط بابای من اینجوریه؟
فروشنده:سی هزار
بابام:خیره شو ببینی ده هزار
فروشنده:بیست و نه هزار
بابام:یازده هزار
فروشنده:اصلا راه نداره
بابام:دو خیابون اون ور تر میده پنج هزار
فروشنده:خو برو از همون جا بخر

و ما بدون اینکه چیزی بخریم ب خونه برمی گردیم

فرستنده : H O S N A

دیالوگ مامانم و باش :
مهسا میگم نزدیک عید کار زیادی نداریم نگران نباش فقط فرشارو میشوریم (صد البته من میشورم)لوستر هارو پاک میکنیم (من )سرامیکارو طی میکشی(دوباره من)دیوارارو دسما میکشی(: ()مبلارو میشوری (اه اه اه )این کمد ارو مبلارو تختارم جابه جا میکنیم کمی فضا عوض شه دیدی کاری نداریم .و در اخر میگه :
واه واه این کمرمم درد میکنه (با زبان بی زبانی میگه همه رو خودت انجام میدی)
مامان دل سوز من دارم

فرستنده : sahi

فک و فامیله داریم


تو اتاقم بودم خاهر زادم اومد تو زل زد تو چشام بعد همونجو که چش تو چش بودیم رفت گوشیمو برداشت لبم و گاز گرفتم که بذار سر جاش .
اقا گوشی و برداشت اومد با گوشی زد به پام منم سرش داد کشیدم چشتون روز بد نبینه خاهرم عین قرقی پرید تو اتلقم بچه شو بغل کرد برگشت یه نگاه ترسناک بهم انداخت و گفت :چرا زدی بچه مو زورت به بچه میرسه بی ...........
من : (((((((((((((((
خاهر زادم گوشی تو دستش: )))))))))))
ابجیم /:
شب گوشیمو گذاشتم لای حوله بلکه تا صب خشک شه ....
خداییش فکو فامیل داریم

فرستنده : sahi

پسر داییم از همسایه شنلگ قرض گرفته بوده فرداش میره پس بده 2 بار زنگ میزنه در رو باز نمیکنن فکر میکنه کسی نیست .شلنگ رو از رو در پرت میکنه تو حیاط میخوره تو چشمهمسایشون خلاصه
کار کشید به بیمارستان نزدیک بود یارو کور شه.
(بهتره سکوت کنم)

فرستنده : saeeeeeeeeeeeeed

پست اولمه.
داییم با زنش با ماشین رفتن خرید بعد از چند ساعت خرید و اینا .داییم زن داییم رو جا میزاره و بر میگرده جالب اینه که تا رسیدن به خونه نفهمیده بوده که نیست و فکر میکرده صندلی عقب نشسته و باهاش حرف هم میزده.
فک وفامیله داریم خداییش

فرستنده : saeeeeeeeeeeeeed

سلام، اجازه هست منم به جمع شما سر راهی ها اضافه بشم؟
امروز ظهر مامانم خوابیده بود که خواهرم در نشیمن رو باز کرد تا یه کمی هوا عوض شه،
عاغا همین که مامانم سرمای بیرون بهش رسید:
شهریـــــــــــار بوووووووووووق اون در لامصبــــــــو ببند عوضــــــــی بوووووووق بووووق بوووووووووووووووق مگه دستم بهت نرسه بوووووووووووووق بوق
بعدش خواهرم از توی اتاقش اومد بیرون گفت ببخشید من در رو باز کردم
مامانمم گفت: ــــــه تو بودی ببخشید دختر گلم فک کردم شهریار بود
بله دیگه اینطوری بود که یه عضو دیگه به شما سرراهی را اضافه شد...

فرستنده : شهریار

عاغا من یه روز هنذفری تو گوشم بود توی اتاقم بودم .احساس کردم یکی داره صدام میکنه یکی از هنذفری ها رو در اوردم دیدم بععلهههههه مامانم داره صدام میکنه حالا نگو بنده خدا یه هفت هشت باری صدام کرده بوده اینو بعدا فهمیدم.خلاصه رفتم جلوی در اتاقم گفتم بععععلهههه مامان که یک دفعه با برخورد کماندویی مامانم مواجه شدم گفت کوفت و مامان زهر مارو مامان تا به خودم اومدم دیدم یه جسم سیاه که خیلی شبیه دمپایی بود با سرعت نور خورد تو گردنم .نه این مامان عصبانیه ما داریم .هیچی دیگه الان بعد اون قضیه افسردگی حاد گرفتم

فرستنده : piter

امروز یه شارژ2هزاری از سایت ایرانسل خریدم بعد یادم رفت شماره پیگیریش رو یاداشت کنم، حالا هم شارژ به گوشیم نیومده
بعد زنگ زدم به اپراتور میگه 
برید بانک یه پرینت از تراکنش حسابتون بگیرین 0-o
بعداگه پول واریز شده بود دوباره بهمون زنگ میزنین اون شماره تراکنش رو میدین ماهم بعد 48 ساعت...
خووووو لامصب فک کردی من به خاطر یه شارژ2هزاری پامیشم میرم بانک؟؟؟
حالا هزینه تاکسی بماند
من برم یه ساعت توبانک توی صف بایستم؟؟؟؟
اپراتوره ایرانسله داریم؟

فرستنده : شهریار

دیـــشب جـــمــعــ ه خـانـواده جـــمــع بــــود آخــه تــولـــد پــســـر دایـــیــم بـــود
خـــلاصـــه کـــادو کـــیــک و ایــــن حـــرفـــا
یــــدفـــه خـــالـــم دراومد بـــه پســــرش گــــفـــت: ایـــن کـــیکـــش 
خـــوبـــه ایـــلیـــا جـــان عـــیـــن ایـــن " لــــــــــورتـــــــاســت "
بــــنـــده خــــدا مـــیـــخـواســـت بــــگـــه عـــیـــن ایـــن شیــــریـــنــی رولـــتاست....
ن اشــــتـــبـــا نـــکـــنــید " فک و فامیل داریم " ش ایــــنـــجا نــــبـــود
جـــایـــــی بـــود کــــه کـــلا فـــامـــیـــلای شـــوت ما فـــک کــــردن نــــوع جـــدیـــدی شایـــد
مــــــــن :/ .
صــدا از اونــــور: اِ جــــدیـــدددددده
صـــدا از ایــنــور : اررررره ، مــــن خـــوردمــــ خـــعــــلییییی باحــــالــــه!!!!!!.
مــــــن :/
افــــقـــو کــــو تـــــا مـــن بــــکــــوبـــمش تــــوایــــن دیـــــوار بـــــتــنی...

فرستنده : مسیــحا G1.Killer

دکل ایرانسل تو حلقم اگه دروغ بگم
یه روز با چندتا از همکلاسیام داشتیم میرفتیم سمت ساختمون اداری دانشگاه 
ما که رسیدیم جلوی ساختمون رییس دانشگاه هم با ماشینش اومد پیاده که شد اصلا به سمت ما نگاه نکرد. مام پشت سرش داشتیم میرفتیم سمت ساختمون که یکی از دوستام بهش سلام داد رییسم نشنید دوستم دوباره سلام داد باز نشنید بعد من عصبی شدم گفتم: تو رو خدا سلام 
آغا چشمتون روز بد نبینه رییس وایساد آغا همین که وایساد دوستای با معرفت منم راهشون رو کج کردن از من جدا شدن . حالا من موندم و رییس
رییسه اول عصبی نگام میکرد بعد دید که دوستام در رفتن یه نیشخند زد و اومد سمتم باهم دست دادیم و باهم رفتیم.
رییس دانشگاه بامرام داریم در حد لالیگا
دوستای با معرفت ترسوه دارم من.

فرستنده : V @ H ! D n

آغا  khosh-khandeh آپ نشه اکه دروغ بگم.
چند سا پیش که من و خواهرم بچه بودیم (5و6 ساله) یه روز داشتیم بادوم میخوردیم یه بادوم مغض کردم خواهرم برداشت منم خیلی ریلکس زارت گوشکوبو زدم تو سرش،سرش شکست.
باباجون :(((((((((((((
مامان جون :(((((((((((((
خواهرجون :((((((((((((
هنوزم هروقت اون گوشکوبو میبینه میگه تلافی میکنم.
خواهر انتقام جو من دارم؟
بچه ست پدر و مادر ما دارن؟؟؟؟

فرستنده : B€M§

دیالوگ مادرم وقتی می خواد منو (امین) صدا بزنه : امیر , بنیامین , لاله , ....اه امین بیا اینجا کارت دارم 
مامان حواس جمعه من دارم ؟

فرستنده : رابین هود

با پسرخالم داشتم حرف میزدم وختی حرفش تموم شد یه حوله برداشتم صورتمو پاک کردم از بسکه آب دهن تو صورتم ریخت :|
پسرخاله که نیست آبشار نیاگاراست :|
آبشار نیاگاراست که ما داریم :|

فرستنده : smj13سید مصطفی

ذلشتم پوست پرتقال میگرفتم چاقو دستمو برید یه قطره خووون ریخ رو لباس سفیدم!هیچی دیگه مامانمو صدا زدم ازش پرسیدم خووون با چی پاک میشه!از اونور خونه داد میزنه:خووون فقط با خووون پاک میشه !!!!!!!!
عجب مادر گانگستری ما داری هاااااااا !!؟!!؟!!؟!؟
من :|
مامانم :X
گانگستر :|

فرستنده : ....RaHIM

پسرها شب عید نزدیکه 
از الان مواظب مهربون شدن مادرها باشید
نگی نگفتی که باید حداقل 3 الی 4 فرش بشوری
من سال پیش توجه نکردم هنوز از سال پیش از کمردرد می میرم .

فرستنده : Taha 1369

ما هنوز به مادر بزرگمون مامان نمی گیم می گیم عزیز
این بچه خواهر 4 ساله ما(گودزیلای دهه 80) به مادر ما میگه نگار جون
من)))))))
خواهرم(((((((((
برادرم()()()()()()()
و نگار جون $$$$$

فرستنده : Taha 1369

یه پسردایی دارم از دهه گودزیلاها
سرکلاس درس دوتااز همشاگردیهاش دعواشون میشه یکیشون برمیرده میگه ازجلو چشام دورشو نمیخوام ببینمت،طرف مقابل هم برگشته گفته چشاتو ببند
اینگودزیلاهم برگشته گفته اگه چشاتوببندی خوابت میبره میادتوخوابت

گودزیلا ما داریم!×!

فرستنده : sergiojoody


 


فک و فامیله داریم


چند وقت پیشا رفتیم خونه مامان بزرگ اینا داشتن خاطره تعریف می کردن حال میکردن که مامان بزرگ اومد به داداشم بگه تو یادت نمیاد گفت تو عقلت نمی رسه داداشه منم موند بنده خدا 
دایی هام هم داشتن زمین گاز میزدن حیف خونه مامان بزرگ طبقه چاهارمه وگر نه دایی هام به نفت میرسیدن
ایا این فک و فامیله فیلمه ما داریم ؟؟؟؟

فرستنده : Rahajoon

چند روز پیش یکی از دخترای فامیل اومده خونمون بحس کشید به موبایلو تبلت اینجور چیزا که گفت من میخوام تبلت بخرم منم اومدم نظر بدم گفتم ایپد بگیر ی به نفعته برگشته میگه نه من می خوام تبلت بگیم 
از نظر شما دیوار بتنی کار سازه یا امکان سالم موندنم هس ؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : Rahajoon

چندتا فانتزی واسه بابام خوندم، گفت جا این قرطی بازیا نمره ها امتحانتتو نشونم بده کافیه افتاده باشی اول افقیت میکنم بعدم میفرستمت افق.. :|

فرستنده : parnas

خواهرم بعد عروییش واسه اولین بار که مادرشوهرشو دعوت کرده بود واسه شام سنگ تموم گذاشت یعنی خودشو خفه کرد.حالا سر سفره موقع سوپ خوردن پدرشوهرش که خواست بکشه ی مو به بلندی حداقل نیم متر اویزون شد خواهرمم در کمال خونسردی:چیزی نیست گوشت مرغ ریختم توش.البته کلی ضایع شد
ایشونم در کمال نامردی هفته بعدش به مادرشوهرش گفت تعریف اش تونو همه جا شنیدم میشه برام درست کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مادرشوهر:چشم.رو چشم عروس گلم
و البته خواهر مام زودتر رفته بود که ی تار مو ام نثار غذای ایشون کنن,که موفق هم شد.موقع صرف غذا ی تار مو به همون بلندی تو غذای پدر شوهره بود.حالا جالبیش اینجا که مادر شوهره پنج سانت مو داره و هیچ خانوم دیگه ای هم اونجا نبوده

فرستنده : kiaaa

مثل همیشه داشتم تو حموم با صدای بلند(صدام بد نیست) ترانه میخوندم.تموم شدم.تا اومدم بیرون دیدم(فاجعه) دختر و خانوم همسایمون اومدن خونمون
(ینی همشو شنیدن؟)
خانومه برگشت بهم گفت:امیدجان چه صدای خوبی داری
منو میگی از خجالت میخاستم سرمو بکوبم به دیوار
مامانمم غش کرده بود از خنده

فرستنده : omid

عموم بعد سالها که به پسرش قول داده بود براش psp بگیره بالاخره به قولش عمل کرد و براش خرید حالا از اون شب سر اینکه کدومشون بیشتر بازی کردن دعواس,خو اخه عموی مهربان تو که کودک درونت بزرگ نشده چرا بچه دار شدی
پسر عموم:-(
عموم :-D:-D:-D
PSP :'(:'(:'(

فرستنده : kiaaa

تو شهر ما رسمه پسرایی که نامزدن تو شب یلدا واسه نامزدشون کادو مادو شیرینی میوه آت آشغال میخرن
عاغا یکی از دوستای بنده نامزد بود
تا بهش گفتم قراره قیامت بشه
گفت:خوب شد.پول کادو شیرینی و.... موند واسه خودم
آخه دوست خصیص دارم من؟!

فرستنده : omid

رفتم از عابربانک پول بگیرم. یه نفر قبل من بود. طرف رفت پشت دستگاه، یعنی دقیقا از همه ی امکاناتش استفاده کرد. سه تا کارت زد از هر کدوم پول گرفت. با دوتاش پول فرستاد به یه حساب دیگه. با هر سه تاش کارت شارژ گرفت. ده گردش آخر حساب هرسه تا روگرفت. چهارتا قبض هم پرداخت کرد. دقیقا بیست و شیش دقیقه پشت دستگاه بود. بعد من پنج نفر دیگه ایستاده بودن که چهارتاشون رفتن.
شهرونده داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

عاغا تو پیش دانشگاهی معلم شیمی مون یه جوک از اون خیلی خیلی زشتا (روم نشد اینجا بنویسم) واسمون تعریف کرد
اداره آموزش و پرورش:<<
آووگادرو:>>>>>>>>>>>>>>
محلول آب نمک:)))
نمیدونستیم نیمکتو گاز بزنیم یا دیوارو
معلم شیمی باادبه داریم ما؟!

فرستنده : omid

***********(علامت اختصاصی abas_m223)
با دوستم بیرون بودم مامانم بهم زنگ زد:
مامانم:سلام پسر گلم,عباس جان کجایی عزیزم؟
من: سلام,با منی مامان؟؟؟پیش سعیدم
مامانم: عزیزم ناهار برات ماکارونی درست کردما که خیلی دوست داری,زود پاشو بیا خونه خداحافظ!!!
یه نگاه به گوشی کردمو گفتم خدافظ!!!
(یه لحظه فکر کردم مریضی لا علاج گرفتم که اینقدر تحویلم میگیره!!!)
خلاصه سر سفره اینقدر تحویلم گرفت و مثل پروانه دور سرم چرخید خر کیف شدم و تو عالم ملکوت داشتم سیر می کردم....
هیچی دیگ,وقتی از عالم ملکوت اومدم بیرون دیدم
4تا فرش 6متری شستم....
پله ها رو طی کشیدم....
شیشه ها رو پاک کردم و....

فرستنده : abas_m223

عاغا تی شرتمو اشتباهی پشت و رو پوشیدم.اومدم نشستم پیش خونواده ی گرام
داداش کوچیکم(دهه هفتادی)برگشته بهم میگه:توئی که یه تی شرت رو بلد نیستی بپوشی چطور تو دانشگاه معدل الف آوردی( خرخون نه دوستان دانشجو ممتاز)
من:oo
باباو مامان:)))))))))))
داداش مقایسه کنه دارم من؟!

فرستنده : omid

یک حس عجیبی دارم هی منو میکشونه  khosh-khandeh تفنگ میزاره رو کلم ایه نازل میکنه میگه بتایپ!:|
بعله من جکامو اینجوری مینویسم:))
حس مبتکر ما داریم؟؟

فرستنده : ادمین رمانتیک

عاغا ما یه پسرخواهر داریم.این گودزیلای چشم آبی(که از خودم بیشتر دوسش دارم)هنوز 2 سالش تموم نشده
چند شب پیش آبجیم اینا خونه ما بودن.آخر شب بود داشتن میرفتن خونشون.این گودزیلا برگشت به بابام گفت:موداضا خوداس(یعنی مرتضی خداحافظ)(مرتضی=اسم بابام)
بابام:))))))))))))))) 
آبجیم:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من و داداشامم که داشتیم دیوارهارو گاز میگرفتیم
آخه گودزیلای بیش از اندازه دوسداشتنی ما داریم؟

فرستنده : omid

عاغا امتحانمون تموم شد با دوستام تو محوطه دانشگاه دور هم بودیم یکی از دوستام داش از پسرعموش که گویا خنگ تشریف داشتن واسمون تعریف میکرد.وسط حرفاش گفت:پسر عموی من خیلی اوسکوله درست مثل این(اشاره به من)
دوستای دیگمو میگی.داشتن همدیگه رو گاز میزدن
دوست من دارم آخه؟!

فرستنده : omid

(سلام دوستان این اولین پستمه)
سر جلسه امتحان پایان ترم جواب 7-8 تا سوالو رسوندم به یکی از همکلاسیام(دختره) بعد میخواستم بلندشم بیام. میگه(نرو).بعد چن تا سوال دیگه پرسید. ج اونارم بهش گفتم که مطمئنم درستن.
حالا این همکلاسی ما بعد امتحان منو دیده.انگار نه انگار که من بش محبت کردم.تشکری چیزی...
از حرص داشتم خودمو فحش میدادم
آخه همکلاسی قدر نشناس و بی تربیت دارم من؟!

فرستنده : omid

فک و فامیله داریم


من یه دوست دارم یعنی ته خرخونیه ولی یک سوتیایی میده باید حالشو ببری
ما پارسال با دوستان رفتیم اردو همه رو چمنای پارک نشسته بودیم که صحبت از خیارشور درست کردن شد
یه دفعه این دوست خرخون ما برگشت خیلی جدی گفت
مگه درخت خیار شور وجود نداره؟
جان من 2مین فکر کنید به این جمله
دیگه فرض کنین دیگه دوستام و من از شدت خنده چمنا رو گاز میزدیم
تا چند وقتم درخت خیار شور صداش میزدیم :))))))))))))

فرستنده : erisa joon

چندی پیش رفته بودیم خونه عموم، دیدم این بنده خداپسرعموم داره ظرف میشوره، مامانم به زن
عموم گفت: مگه آدم قطه که ازهمه اینوگذاشتی ظرف بشوره، اون بدبخت هم آهی کشید، زن عمو هم گفت میذارم بشوره تا وقتیکه بعدا زنش دادم حرصم نگیره که واسه اون ظرف میشوره ولی واسه من نه !
من :)))))))))))))))
پسرعموم :(((((((((((((((((
مامانم :| 
زن عموم :|
فک وفامیل داریم ما؟؟؟؟؟؟؟!!!!

فرستنده : Dooooost

ی شوهرخاله دارم همراه اول ک بش اس میده جواب اسشومیده مثلا دیروز اس داده ک تولدت مبارک شوهرخاله باهوش منم نوشته :مرسی تولد شماهم مبارک.شمااولین کسی هستید ک تولدمو تبریک گفتید:0
تازه وقتی دیده بود ج اسشوندادن انقدحرصی شده بود ک نمیشد ازکنارش ردشی!
روم نمیشه جلو کسی بگم ی همچین فامیلایی دارم!والــــــــــــــــــــــا....

فرستنده : جــــوجــــوکــــوشــــولــــو

من موندم چه جوری به این مامانم بفهمونم که سرکه نمکی تند نیست فلفلی تنده!!!
آخه مامانه من دارم؟

فرستنده : امیر باقالی

عجب دوره زمونه ای شده ها چند روز پیش تولدم بود یه دختر دایی دارم(بله درست حدس زدید دهه 80)تقریبا4سالشه واسم کادو از این سکه های مبارک باد هست که رو سر عروس داماد میریزن آورده روش دوتا قلب داره داده به من میگه یکی قلب منه یکی قلب تو...
بحساب واسم نشون گذاشته که با کس دیگه ای ازدواج نکنم
من:-||||||||
اون:-))))))))))
بقیه رو نمیگم خیلی افتضاح بودن

فرستنده : امیر اواتار

ارامم بگذار !
همین که فکرت تمام دنیایم را گرفته ، کافی نیست ؟!

فرستنده : صحرا

روزگار که گذشت ما چرا نگذرییم از این روزگاز/روزگار ایینه ایست که باید دید و نادیده گرفت/روزگار ما که با تو ساختیم تو چرا با ما نساختی...
اندر جملاتی است که وقتی کار داییم راه میفته یا نمیفته میگه
عجب دایی جمله سازی دارم من

فرستنده : JM

خسته و کوفته از مدرسه اومده بودم بعد یکم واکس مو زده بودم به موهام 
رسیدم خونه همه دست از غذا کشیدن منو نیگاه کردن:|
بابام برگشت گفت-به به به مبارکه گاوی خری تو خیابون بوده موهاتو لیس زده؟:|
من::|
گاو::|
غذای سرد شده::|
هیچی دیگه از اون روز به بعد یا به موهام واکس نمیزنم یا هم زدم کلاه میذارم سرم :دی

فرستنده : *•.¸¸.•*´¨`*•♥*•.¸¸.•*´¨`*•♥HASSAN

میدونین کی خواستم خود کشی کنم؟
دوماه پیش کلّ فکر و ذکرم شده بود اچ تی سی.
وقتی بابام از سفر یه ماهه ی بـــــــوق برگشت بعد یه سوغاتی واسم آورد . رو پاکته نوشته بود اچ تی سی وان ایکس :)))
با کلی ذوق و شوق بازش کردم گوشی رو ورداشتم نیگاش کردم ( پـ نـ پـ لابد چشیدمش) روشنش کردم همون اول ایرانسل یه اس فرستاد که : مشترک گرامی تنظیمات جی پی آر اس برای گوشی motorola wx180 قــابــل دریــافــت نــیــســت!!!!!
بابام گفت پسرم خــــــــوبه ؟ دوسش دارییــــــ؟ 125 تومن خریدمش. (نکته اینه که من پیش بابام 125 تومن بیشتر ارزش ندارم)
یعنی من :(
بعدش من :((
همچنان بنده :(((
افتخار میکنم چنین پدری دارم مـــــــن !!!!!

فرستنده : ░░░░░ (5)

دیروز دختر عمم اس داده:رفتی واسه ناهار عشقم
گفتم خدایا چی میگه این
مام خوشخیال گفتیم حتما عاشقم شده تا حالا نگفته
اس دادم :آره فدات شم،تو چی
و همین طور ما تا شب دل دادیمو قلوه گرفتیم
آخر شب اس داده:اااا وای رامین تویی
گفتم آره عزیزم په فک کردی کیه
میگه:خفه بابا اشتباه اس دادم تا حالا نمیشه می‌گفتی
اخه خواهر من،نابغه اشتباه چن بار
خب شد بچه مردمو معتاد کردی
یه افق بدین خودمو بکوبم توش

فرستنده : ramin s.h

دیشب مهمون داشتیم (عموهام و عمم)
خلاصه بحث انسانیت و اینا بود بعد منم یعنی خواستم بگم یه چیزایی بلدم گفتم میدونید چرا انسان شد اشرف مخلوقات؟
محسن گفت خوب شاید چون پسر خوشگلی مثل من قرار بوده بوجود بیاد(یعنی تهه روحیه و اعتماد ب نفسه این پسر)
بعد یکی از دخترا گفت چون خدا بما عقل داده اراده داده اختیار داده.
گفتم آفرین فرزندم حالا می دونید اگه انسان عقل و اراده نداشت از یه مارمولکم پست تر بود؟
گفتن حالا چرا مارمولک این همه موجود هست تو این دنیا؟
گفتم آخه مارمولک اگه دست یا پا یا دمش قطع بشه ب مرور زمان می تونه دست و پا و دم جدید جایگزین بکنه اما انسان این قدرت رو نداره.
بابام: آفرین پسرم بعد رو به اقوام گفت چ پسر مارمولکی دارما
یعنی چسبیدم به سقف یکی هم نبود بیاد منو از سقف جدا کنه 
خلاصه همه تا آخر شب داشتن در مورد مارمولک صحبت می کردن.
چ بابای ضد حالی دارما ولی بازم نوکرشم

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

دوستان گرامی این اولین ارسالمه لایک یادتون نره!!!
------
به مربی بدنسازیم میگم ماهیچه هام درد میکنه میتونم کار کنم؟؟
میگه هفته اول طبیعیه تو میخوای از هفته دوم بیا!!!
خداییش مربیه ما داریم؟؟!!
اون لحظه میخواستم میله هالترو از پهنا بکنم تو حلقم!!

فرستنده : Amin Attractive

یه گودزیلا داریم دهه هشتادیه هفته اول که پاشو گذاشت مدرسه پرسیدم چی یاد گرفتی؟ دیدم صدای توله سگ در میاره!. هفه بعدیش سوت زدن با انگشتو یاد گرفت! بعدش مسخره کردن معلمشون. هفته بعدیش جوکای بی ادبیش .. دکترا بگیره چی میشه. فک کنم اژدها بشه آتیش بپاشه به ملت محروم.

فرستنده : mmlmml777

یه پسر خاله دارم رفته واسه ثبت نامه دانشگاه فرم پر کنه فرمو این جوری پر کرده،جون مادرت فرم پر کردنو داشته باش
نام:علی
نام خانوادگی:حسینی
فرزنده:فرزند دوم خانواده
من:/
پسر خالم:()()()()()()
فرم دانشگاه:}
بازم منO_o
اگه این تو کنکور قبول شده من یه ذرب باید برم واسه PHD
پسر خالس ما داریم؟

فرستنده : ☻MILAD☻

کل زندگیمو فروختم گوشی گلکسی خریدم !
بابام میگه : این گاری اسبی چی داره رفتی خریدی ؟؟؟

فرستنده : عاشق تنها

فک و فامیله داریم


امروز داشتم وسایلامو تمیز میکردم ، کارت کلاس زبان ۸ سال پیشم رو پیدا کردم ! بعد به بابام گفتم نگاه کن بعد هشت سال هنوز اینو نگه داشتم !
بابام یه نگا بم کرد گفت پس من چی بگم بعد ۲۲ سال هنوز تورو نگه داشتم !!!؟؟؟
هیچی دیگه خودم از کادر خارج شدم …

فرستنده : عاشق تنها

خواهرزاده ی ۵ ساله م رو بردم سوپرمارکت بهش میگم عزیزم چی دوس داری برات بخرم ؟
میگه شکلات …
گفتم ای جونم ! چه شکلاتی بخرم برات ؟
یهو چشماشو تنگ کرد گفت : شکلات تلخ ! مثه طعمِ زندگی …

فرستنده : عاشق تنها

آقایون و خانومایی که فرت وفرت تو فانتزیاتون محو میشین، این محو شدنا رو بی خودی حروم نکنین. الاناست که کارنامه های مدرسه و دانشگاهمون بیان و نمره ها اعلام بشن. اونوقته که باید محو شین!
از همین الان به جای زرت و زورت محو شدن تو فانتزی، تمرین محو شدن تو واقعیت بکنین!

فرستنده : Mehdi 19

اگه یه چیزی رو مادرتونم نتونست پیدا کنه دیگه قیدشو بزنید ، اون چیز دیگه برای همیشه گم شده …
بازم به عشق کسی که بهشت زیر پاییشه...

فرستنده : Black Rings121

اقا ما پای کامپیوتر طبق معمول توی  khosh-khandeh بودیم که یهو بابام با یه حرکت نینجایی وارد اتاق شد. منم از ترس چسبیدم به سقف. بعد از اینکه ما رو از سقف اورد پایین.گفت یه فیلم مشتی گرفتم میخوای ببینی؟منم از خدا خواسته گفتم بده ببینم چی هست
بعد یه فیلم کلاه قرمزی بهم داد گفت واسه اقتضای(اقطزای-اقتذای)سنت خوبه.
من بیچاره))))
بابام.هی
وزارت ارشاد.o
راستی من پستونکمو کجا گذاشتم؟

فرستنده : متهم

به داداشم میگم : من پیر شدم و هیچ خری بم نگفت عمو!!
ورداشت یکی خوابوند بیخ گوشم منم رفتم مریخ و دیدم نمیشه اونجا زندگی کرد و دوباره برگشتم رو زمین!!@!
داداش گرام: یه بار دیگه اسم زن گرفتن جلو من بیاری میکشمت!!!!((آخه با بچه اینجوری خشن رفتار میکنن؟))
منم که بچه گوش به حرف کن گفتم: باش چشم غلط کردم دیگه نمیگم!!!!
دوباره زرتی گزاش تو گوش من بدبخت(ای بابا)
من: (نیگاه گربه چکمه پوش در هنگام مظلومیت چطوریه؟) همون طور نیگاش کردم و گفتم : دیگه چرا میزنی من که چیزی نگفتم.
داداشی در عوج عصبانیت: زدم تا یادت بمونه دیگه به بچه های من خر نگی. فهمیدی یا دوباره بزنم؟؟؟؟؟
به نظر شما کدوم خودکشی دردناکتره؟؟؟
انف: کلم بکوبم تو دیفال بتنی؟ ب: خودم رو از کوه پرت کنم؟
ج: زن بگیرم؟ د: همه موارد....
آخه داداش روان پریشه دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : جوپاری

شیرکاکائو چند وقته ته یخچالمون جا خوش کردی مامانم اومده میگه به نظرت این خراب شده؟ میگم نمیدونم.گفت بیا یه ذره ازش بخور اگه سالم بود ما هم بخوریمش!!! میگم : من سر راهیم؟ یعنی من بخورم خراب باشه چیزیم نمیشه یا چیزی بشه مهم نیست؟ میگه هیچ کدوم چشت کور میخواستی صنایع غذایی نخونی!!!
اخه مادر من چه ربطی داره؟صنایع غذایی خوندم ارشد پیشمرگان همایونی شدن که نگرفتم ! قربون دستتون یکی زنگ بزنه اژانس میخوام برم افق !

فرستنده : همساده

همین یه ساعت پیش گودزیلا (خواهرم 5 ساله) اومده بهم پول میده میگه هر وقت رفتی بیروون برام کتاب داستان فلان رو بخر گفتم باشه بعد دوباره اومده میگه اصلا نمیخواد بخری الان میری خرج اون کوفتیاش می کنی یعنی من هنوز تو حیرتم آخه بچه تو ای چیزا رو از کجا میدونی فکر کنم از همین فیلم زمانه یاد گرفته
من: :O
برادر خانم وکیل تو فیلم زمانه: :D
مامان و بابام: =))
سازمان حمایت از معتادان: این چیزی نمیگه

فرستنده : mamado

به مامیم میگم از این گیرنده دیجیتالا بگیریم 14 شبکه تلویزیونی میگیره دیگه هم برفک نمیشه. بهم میگه خجالت بکش میخای عکس لختی ببینی! !! 
(اصلن آقا رسانه ملی نخواستیییییییم .... دیگه اینترنتم نمیام اصرار نکنید!)

فرستنده : mmlmml777

آقا ما یه غلطی کردیم جریانه افق و فانتزی رو برا بابامون گفتیم،،،،
حالاهر وقت ازش پول میخوام میره تو افق محو میشه!!!!

فرستنده : gh.!!!(esfahan)

امروز پسر داییم اومده تو مغازه میگه :سلام مهدی شطرنج هم داری؟
میگم:بله نمونه هاش هم اونجا گذاشته .
کلی وارسی شون کرده بعد میگه:نه میخوام شطرنج راحت تری باشه!!!
خب ابله مگه مبله که راحت باشه!!؟؟؟
آدم چی بگه از دست این فک و فامیل ؟؟
منم گفتم:منچ داریم که قبلا شطرنج بوده خدا زذه تو سرش منچ شده!

فرستنده : mahdi 17 - genave

داداشم مامانم اومدن خونه از بیرون (پ ن پ از داخل)داداشم (دهه هشتادی) اومده با شوق و ذوق میگه 5 گیگ شامپو گرفتم:):):)
با تعجب شامپو رو ازش گرفتم میبینم نوشته 5G (پنج گرم)
جل الخالق بچه کامپیوتری شد رفت
من:)))))))))))))))))))))))
داداشم بعد از فهمیدن موضوع:((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((
شرکت شامپوسازی:((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((
(وزن شامپو یادم نبود همینجوری یه چیزی نوشتم)
واقعا فک و فامیله داریم

فرستنده : Gandoodeh

من یه پسر عمه دانشجو دارم وقتی باش pes 2011بازی میکردم بعد اینکه نیمه اول تموم میشد میگفت اووووووووو من این سفیدام؟؟؟؟
من::|
بند کفش رونالدو::|
رییس کارخانه سازنده دسته بازی::|
فک کنم شرکت pesتاسف بخوره از اینکه این جور ادما گیم هاشو بازی میکنن:ذی
از ته وجودم میزنم فریاد فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : *•.¸¸.•*´¨`*•♥*•.¸¸.•*´¨`*•♥HASSAN

کی از فامیلامون خیلی سال پیش که راهنمایی بود موقع امتحانا تقلب نوشته بود تو برگه های کوچیک با خودش برده بود سر جلسه،یکی از سوالا اومده بود فامیله تنبلو خجسته من حال نداشته جوابو بنویسه،برگه تقلبشو چسبونده بود به برگه امتحان جلوی سوالشم نوشته بود جواب ضمیمه شده،معلمشم فهمیده بود تقلب کرده انداخته بودتش،یه همچین فامیلای فراخ و داغانی دارم من:))
فک و فامیله داریم؟

فرستنده : parnas

********(!!!)علامت اختصاصی abas_m223)
تو اتاقم بودم گوشیم زنگ خورد ، اسم رفیقم “سعید” افتاد گوشی رو برداشتم ، با یه صدای خسته با لحن مسخره گفتم : سلام گوساله!!!
یهو یه صدای کلفتی گفت : من پدر گوساله هستم ، گوساله اونجا نیست؟
(خدایا این لحظه رو نصیب دمپایی ابری تو دستشویی نکن....)
هیچی دیگ منم کم نیاوردم اومدم سوتی رو جمعش کنم گفتم با کی کار دارید؟؟؟
بابای سعید:مگه شما عباس,دوسته پسرم نیستی؟؟؟
من:نه عزیزم من دوست دخترشم هوا آلوده س صدام پسرونه شده!!! نخیر آقاجون اشتباه گرفتید عباس خره کیه دیگ من این خط رو تازه گرفتم....
که یهو بابام داد زد :عباس,کره خر پاشو بیا ناهارت سرد شد و اینگونه مشخص شد عباس خر کیه!!!
(یعنی آدم شیلنگ گاز خونه آقای ایمنی بشه ولی اندازه من اینقد ضایع نشه!!!)
خب پدر من,من الان چیجوری تو چشم بابای سعید نگاه کنم!!! اصن یه عجیب بغضی تو گلوم نهفته که نگید!!!

فرستنده : abas_m223

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری ششم )


فک و فامیله داریم


بـــا داداشم. پســـر خـالــم و پســر دایــیــم رفتـیــم بیــرون.ســـره یــه داسـتـانـــی باپســـرداییــم دعـــوام شــد!!!!!
یهــو بــش گفتــم: خاکــ تو ســـــر عمــت 
اونــم گفــت باشـــه !!
بـا خــودم گفتــم عجــب گاگولو بــی غیــرتــه یهــو پســـر خالــم گفــت بـا کـــی بــودی؟؟؟؟
من : تــورو سننــه؟؟؟
پسـر خالم : عمــه ی ایـن مـامــانه منــه دیــدم اووووو اوووو چــه ســـوتــی دادم 
مــن : با مـامـان تــو نبــودم :)

یهــو یکــی بامشــت زد تــو صــورتــم!!! 
دیدم عـــه داداشمــه 
من : چـــــــرا میزنـــی :( 
داداشــم : خاک تـوســر بــی غیــرتــت کنــم عمــه اون یـا مـامـان اینــه یـا مـامــانه خــودمــــون !!!
ایــن شــد کــه یـاد گـرفتــم تــو فامیــل فحـش نــدم :دی
فک و فامیله داریـــــــــــــــــــــــــم ؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

دوستم بهم اس ام اس داده بود با این مضمون:
"مهدی سلام. کجایی؟ بابا از صبح تا حالا دارم بهت اس ام اس میدم. چرا ج نمیدی؟ کارت دارم ز بزن."
خو لامصب الان دو خط کلمه رو کامل نوشتی ، اگه جواب و زنگ رو هم مینوشتی میمردی؟ فقط به جای جواب نوشته ج، به جای زنگ هم نوشته ز. مثلا خلاصه نویسی کرده!!!
دوست خلاصه نویسه داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

عجب فامیل باحالی هستیم ما! رفتیم برای عموی کوچیکم خواستگاری دختره یه خواهر داشت که خیلی شبیه هم بودند تازه ما نفهمیدیم چی شد که اون به جای خواهرش چایی آورد بعد این وسطا باز نفهمیدم چه جوری قاطی پاتی شد که ما از اول تا آخر فکر میکردیم خواهرش قراره بشه عروسمون! بعد که خداحافظی کردیم و از در اومدیم بیرون همه مون مثل خنگولا یه نگاهی به هم کردیم بعد گفتیم ای بابا مگه عروس خانوم اسمش .....نبود این که اسمش یه چیز دیگه بود! و خلاصه هر کی یه چیز گفت و فهمیدیم که بله باید دوباره در بزنیم از اول بریم خواستگاری آخه همه چی اشتباه شده بود!!

فرستنده : دختر حوا

یه بار خواستیم تنهایی بریم کافی نت به طور کاملا اتفاقی یکی از دوستامو دیدم که منتظر مونده تا صاحب کافی نت کارشو انجام بده؛منم رفتم یه سیستم گرفتم دیدم بعد پنج دقیقه اومد پیشم؛خلاصه رفیق ما زنگ زد به چندتا از رفیقاش که بیان کافی نت مثلا خوش بگذره؛
خودتون تصور کنید
4-5 نفر پشت یه سیستم با دوتا صندلی-چجور جامون شد خدا میدونه
رفیقای باحالیه ما داریم؟

فرستنده : -- Ali --

یه بار بعد مدتها رفتم کتابامو باز کردم و شروع کردم به درس خوندن دیدم بابام با گوشیش داره ازم فیلم برداری میکنه. 
یه بار هم همین اتفاق سر نماز برام افتاد
بعد از چند سال نماز میخوندم دیدم بابام اومده جلو زوم کرده رو لبام داره ازم فیلم میگیره منم اون لحظه نمازو نیمه کار ولش کردم زدم به گوشیش فرار کردم تو دستشویی؛
بابای فیلم برداره ما داریم؟؟

فرستنده : -- Ali --

یه هفته ای خونه نبودم بعد که اومدم دیدم داداشم همه واکس مو مو خالی کرده رو کفشاش
میگم داداش من این چه کاریه این واکس موئه چرا زدی به کفشات؟!
میگه:چه فرقی میکنه واکس واکسه دیگه تو هم واکس کفش منو وردار بزن به موهات
بابا و مامان:)))))
منooooooooooo
ینی اون لحظه میخاستم با تموم وجود سرمو بکوبم به دیوار
داداش دارم من؟
فداش شم

فرستنده : omid

یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم بعد فانتزیایی که میان تو افق محو شن رو با دمپایی ابری انقد بزنم که صدا گرگ دربیارن تو افق.
یکی دیگه از فانتزیامم اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه خاموشش کنم اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دس میده )منم میخوام بش دس بدم)

فرستنده : sanaz71

شیر سماور خونمون خراب بود... یکی از سرگرمیام این بود که کاسه ای که زیرش بود و آب توش جمع میشد رو هر ده مین میرفتم تو آشپرخونه ، بعد از باز کردن در یخچال و بستنش (افرین... فهمیدین دهه شصدی م) اون کاسه رو خالی می کردم..
الان دو سه روزه مادرم یه سماور نو خریده ... اصلا یه وضعیتی شده... همش میرم و میام... دچار بحران هویت شدم.. آخه مادر من... اون سماور به تو چیکار داشت...

فرستنده : gsefid

مامانم به داداشم گفت برو خیارو گوجه و بادمجون بگیر .
داداشم رفت و اومد جای بادمجون پنیر گرفت .
مامانم گفت : چرا پنیر گرفتی ؟
داداشم : قلم سوم یادم رفت ، گفتم چون کنار خیار و گوجه همیشه پنیر میخوریم شاید پنیر باشه !
حالا مامانم بدتر از داداشم : کاش حدأقل یاد سالاد میافتادی کاهو میگرفتی

فرستنده : parnas

به نظر ایرانیا ادما دو دسته اند:
1- یا ازما پولدارترند که بهشون میگیم مال مردم خور یا بی پول ترند که بهشون میگیم گدا گشنه
2-یا از ما سرسخت ترند که بهشون میگیم کله خر یا بی خیال ترند که بهشون میگیم ببو
3-یا از ما هوشیارترند که بهشون میگیم فضول یا ساده ترند که بهشون میگیم هالوووو
4-یا زاما بزرگترند که بهشون میگیم گنده بک یا کوچیک ترند که میگیم فسقلی

فرستنده : مبین

دوستم بهم اسمس داده که هفته دیگه اولین جلسه کلاسه میگم ادرس کجاست اینجوری ادرس میده خیابون تختی یه دری هست که کنارش یه پراید مشکی پارکه....
من:o
اخه اینم شد ادرس جالبیش اینجاست رفتم اونجا هیچ پرایدی تو کوچه پارک نبود
اخه واقعا این دوسته ما داریم....

فرستنده : Kiana jo0n

آقا ما تو کلاس ریاضی نشسته بودیم معلم گفت بچه ها من جزوه رو کپی زدم.هرکی میخواد بیاد بگیره!
یکی از بچه های سوتی بده مدرسه مون گفت استاد ما سه ساعت جزوه رو چاپ زدیم:-D:-D:-D
استاد:-/
سوتیبدهX(
جزوه:-!
من;-) 
یعنی بچه ها داشتن جزوه رو گاز می زدن!

فرستنده : dasmend

آقا من یک میلیون و چهارصد هزارتومن دادم گوشی خریدم(آره مایه داریم در حده خفن تا چشم همتون در بیاد :D) بعد پسرعموم اومده زودی گوشی رو نشون دادم تا کفش ببره میگه خوب چی داره؟؟ میگم ضد آب هستش دوربینش 12 مگا پیکس هستش.میگه اینارو ول کن لباس هم میشوره؟؟میگم جان؟؟؟؟میگه غذا چی درست میکنه؟؟آقا مارو میگی! مارمولک رویه دیورا رو میگی فکمون افتاده.میگم علی کوزت نگرفتما گوشی خریدم.میگه برو بابا گوشی که اینقدر پولشو دادی غذا درست نکنه لباس و ظرف نشوره گوشی نیست.
یعنی دوس داشتم بزنم صدایه قلک بده.
این فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟

فرستنده : pinko

یکی از دوشواری های زندگیم اینه که بفهمم این پسرایی که زیر ابرو برمیدارن میان بیرون جدا پسرن یا دخترن که تیپ پسرونه زدن :بهمن

فرستنده : smj13سید مصطفی

جلوی ایینه داشتم خودمو نگاه میکردم داشتم واسه خودم نوشابه باز میکردم که عجب قیافه ای دارم خیلی جذاب شدم یهو مادرم برگشت گفت قربون پسرم برم به میمون میگه زکی!!اینم از مامان ما

فرستنده : علی ذوقى


فک و فامیله داریم


آقا ما پریشب خونه مادربزرگون مهمون بودیم نیم ساعت بعد از ما عمو کوچیکم اومد،بعد از احوال پرسی و گپ و حرف عموم گفت می خوام پرادو رو بفروشم 
(حالا ما رو بگین از تعجب شاخ درآوردیم که عمو کی و با کدوم پول پرادو گرفته حالا می خواد بفروشه؟)سریع خودمو رسوندم دم حیاط..............
.بابا دمتون گرم ،گفتن پراید گرون شده ولی نه تا این حد که سرقت برند کنین!!!اگه شرکت کیا بفهمه که خط تولید پرادو رو متوقف می کنه لااقل بقیه رو از نون خوردن نندازین!!!!

فرستنده : saeed-xperia

اینقدر ک مامانم پول نذر کرده بود من دانشگاه ملی قبول شم فکر کنم اگه دانشگاه آزاد قبول می شدم هزینه اش کمتر بود

فرستنده : H O S N A

تو عروسی آشناهامون میخواستند یکی رو بلند کنند برقصونند همچین کشیده بودند دست بدبخت ازمچ دررفته بود
فک وفامیل خشنه داریم

فرستنده : استاد آشفته

یه خواهر زاده دارم 5 سالشه و نمیدونه بچه های khosh-khandeh اسم دهه هشتادیا رو گودزیلا گذاشتن.خودش به خودش میگه رامینا گودزیلا.داداشش هم 4 ماهشه.فک کنم اونم بعدا به خودش بگه سامیار دراکولا...

فرستنده : Rè$pÍnÄ

پسرخاله 5سالم خطاب به خالم: مامان؟ بابا خیلی بیشوره نه؟ خیلی بی فکره نه؟ آخه اصلا نمیگه پسرم 5ســــــالـــــ? ?ـش شده...گوشی لازم داره لپ تاپ لازم داره...بابا خیلی خره نه؟اخه اینم پسرخاله هست که ما داریم؟؟

فرستنده : love after dead

چندوخت پیش رفتم دکتر دکتره گفت چیکار کردی با خودت؟؟منو میگی گفتم ای(اقای) دکتر چی شده؟؟گفت روده هات ترک برداشتن
من:O
بعد دوباره گفت چیکار کردی؟؟
منم اشک تو چشام جم شد با یه مظلومیتی گفتم:یه 10 دیقه ای رفتم  khosh-khandeh:|
من روده هامو از شما میخام:|
 khosh-khandehیه باحاله داریم ما؟؟

فرستنده : ادمین رمانتیک

امروز دیدم مامان خانوم نگرانه ...استرس داره ...پریشونه ...
طاقت نیاوردم دیگه رفتم ازش پرسیدم مامانی چیه ؟؟؟ چرا انقد کلافه ای؟؟؟
گف: هیچی وحید ... داریم با بابات اس ام اس بازی می کنیم... الان نوبت منه نمیدونم چی براش بفرستم!
الهی خودم فداش شم خدااااااااااا

فرستنده : dash vahid

هفته پیش 25 دقیقه وقت گذاشتم که به یکی از خانومای فامیل فرق بین "کارت به کارت کردن" و " پول به حساب ریختن" رو بفهمونم تا بتونه بدهیشو بهم بده
آخرش گفت حوصله تو صف بانک موندنو نداره منم شماره کارتمو دادم بهش که راحت پولو انتقال بده
دیروز شاکی اومد دم در خونمون که وحید شماره رو اشتباه دادی که! مسخره کردی؟
گفتم امکان نداره چطور ممکنه؟
گفت: این شماره که دادی 16 رقمه ... کارمند بانک گفت شماره حساب باید 13 رقم باشه !!!!
ینی اون 25 دقیقه آموزش هیچی...؟
در کمال آرامش اشتباهمو قبول کردم آخه حوصله نداشتم حالیش کنم چی به چیه
اثر تحریماسا!!!
والا به غرعان

فرستنده : dash vahid

بخشی از سخنرانی پدرم , برای تشویق بنده به اشتغال و کار بیرون: پسرم ! دوره زمونه عوض شده , تو بایددستت تو جیبت باشه , اصلا هم نترس! ان قدر بی شعورتر از تو هستن که الآن سرکار می رن !

فرستنده : سجید

از اون لینک "شارژ مستقیم ایرانسل" پایین صفحه یه شارژ گرفتم. بعد دیدم ایرانسل بهم اس ام اس داده که بعلت استفاده از خدمات الکترونیک و از این چیزا ۲٪ شارژ بیشتر هدیه میگیرید!!!
واااااااااای پسر ۲٪ شارژ بیشتر میدونین یعنی چی؟ یعنی اگه ۲۰۰۰ تومن شارژ کنی ۲۰۴۰ تومن شارژ میشه!!! فکرشو بکن؛ واااااااااای من که باورم نمیشه. یعنی واقعا این منم که این سعادت بزرگ نصیبم شده؟! یکی یه چک بخوابونه تو گوشم ببینم بیدارم یا نه! اگه هم خواب باشم که یه رویاست!
نه الان واقعا من چی باید بگم درمورد این دست و دلبازی و ولخرجیای ایرانسل؟!

فرستنده : Mehdi 19

پدر من هر دفعه بعضی محصولات رو به صورت آزمایشی وارد خونه می کنه ؛ اگه دید زود تموم میشه دیگه جلوی وارداتش رو می گیره ، اگه دید تموم نمیشه به تعداد زیاد وارد می کنه …
یکی نیست بگه آخه پدر من این چه الگویی که شما پیش رو گرفتی ؟؟؟

فرستنده : **Roobi.H**

زن دایى خانوم یه قابلمه غذاى مونده با خودش آورده اومده خونمون میگه دلم نیومد بریزمش دور آوردم شما بخورید!دى
و اینگونه شد که قابلمه تفلون زندایى جون بادستان مبارک بنده و سیم ظرفشویى!سفید شد!
من خبیثم آیا؟؟؟؟ خدا وکیلى فک و فامیله داریم؟دارند؟ راستى این اولین پستم بود پس بزن قلب قشنگه رو

فرستنده : Love sam

اقا پسر خالم ساعت 3 بعد ظهر زنگ زده خونمون من گوشیو برداشتم خوشحال میگه احسان اگه گفتی الان کجایم من میگم نمیدونم میگه اگه گفتی 20 سوالی راه انداخته از اخر گفتم جون هرکی دوست داری بگو کجایی با خوشحالی میگه دعوا کردم دارن میبرنم دادگاه زود وثیقه بردارین بیارین ازادم کنیین. فک و فامیله داریم اخه ؟

فرستنده : احسان

رفته بودم ثبت نام واسه دانشگاه،بعد بابام میگه حالا داری درس میخونی حقوقتم (چون سر کارهم میرم دیگه) زیاد میشه؟
منم گفتم : نه بابا
بابای عزیزم گفت:خب پس چرا داری درس میخونی
منم گفتم که چون دوس دارم
بابام گفت ای بچه بی ادب تو از همون بچگی بی ادب بودی این چه طرز حرف زدن با بزرگتره بعدام درو کوبوند از اتاق رفت بیرون و اجازه هیچ دفاعی به من ندادددددد
خب اگه میدونستم انقد بابام از اینکه به درس خوندن علاقه دارم ناراحت میشه اصلا ادامه تحصیل نمی دادم به جون خودمممممم

فرستنده : moji_queen

داششم اومدخونه داشت نفس نفس میزد میگم چته میگه یه سگ افتاده بوددنبالم اندازه تو!! فک وفامیله ما داریم

فرستنده : love after dead

فک و فامیله داریم


سیزده به در رفتیم طبیعت بعد از کلی خرحمالی و بدبختی رفتم با یه اره پکیده چوب بریدم اوردم، تازه شوهر خالم(باجناق پدر جان)میگه نمیخواد من پیک نیک اوردم،یعنی حالم گرفته شد؛ فک و فامیله داریم؟

فرستنده : Alii

مامانم سر سفره یه فرقون غذا برام میکشه! میگم مامان خیلی زیاده نمیتونم بخورم. میگه بخور حرف نزن. بابا تو جوونی. باید غذا بخوری.
موقع جابجا کردن وسایل. من (در حال زور زدن و قرمز شدن) : مامان بخدا نمیشه این یخچالو تنهایی جابجا کرد. مامان: برو بابا. انگار نه انگار که جوونه. زور یه یخچالو نداره!
وقتی خونه بیکارم و دارم با کامپیوتر ور میرم. مامان: اینو ببین. جوونای مردم صبح تا شب دارن ورزش میکنن و با دوستاشون خوش میگذرونن اونوقت این نشسته داره بازی میکنه.
وقتی سیزده به در میریم بیرون و داریم بازی میکنیم. من (در حال نفس نفس زدن) : مامان به جان خودم دیگه نمیتونم بدوم. دارم میمیرم. مامان: ای بابا مثلا تو جوونیا! تو ندویی کی بدوئه؟!
یعنی من بی خود کردم جوون هستم. غلط خوردم که جوونم. اشتباه کردم. دیگه تکرار نمیشه!!! تو رو خدا ولم کنین...

فرستنده : Mehdi 19

داشتیم ال کلاسیکو میدیدیم با فک و فامیل! عموم دنی آلوز رو که دید گفت إ! مگه پویول مصدومیتش برطرف شده که داره بازی میکنه؟!
دنی آلوز (0_0)
پویول (0_0)
مصدومیت (0_0)
سر الکس فرگوسن (0_0)
آخه عموی من، پویول و دنی آلوز چیشون شبیه همه که اشتباه میگیریشون؟! موهاشون؟ هیکلشون؟ پستشون؟ خالکوبیاشون؟ آخه چیشون؟
عموئه ما داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

آخرین باری که بابام میخواست یه دریل (مته برقی) بخره، طرف گفت قیمتش ۴۷۰۰۰ تومنه، بابام با ۸۵۰۰ تومن طرفو راضی کرد و ازش خرید. یه بارم میخواست یه ساعت بگیره که ۱۸۰۰۰ تومن بود بابام ۵۰۰ تومن (آره ۵۰۰ تا تک تومنی!) خریدش! یه بارم تو بازار کاپشن ۱۳۵۰۰۰ تومنی رو ۶۸۰۰۰ تومن خرید!
یعنی رکورد میزنه ها! اصن یه وضی!

فرستنده : Mehdi 19

هر وخت میرم خونه بدون اینکه خانومم ببینتم میگه اومدی عزیزم :))
یه سری برام سوال پیش اومد که چجوری اومدنمو تو خونه حس میکنه نکنه تلپاتی با هم داریم ازش پرسیدم گفت نه عزیزم هر وخ میای بوی گند پات زودتر میاد میفهمم اومدی خونه :|

فرستنده : smj13سید مصطفی

زنگـ زدم مامــــی
مـــن: مامان بـــرا تولـــــــد بابا چــــی بگــیرم ؟؟؟؟
__ نمیدونـــم مامان میخـــوای از این ماهیتــابه پیــرکــسا بگــیر آخـــــــه این دستش شیکس نداریـــــــــم دیگـــه 
مـــن : مامان جووون بــــرا تو کـــه نمیخوام بگـــیرم!!! میگیـــرم برا بـابـا
__ چـــه میدونــــــــــم مامان هرچـــــی خودت دوس داری بگیر !! یـــه سرویس چینـــــی دیدم یارو تخفیفـــ 30% میده آدرس بدم بـــــری بگیری؟؟؟؟
مــــــن : عـــــه مامان ســرویــس چینــــــــی ؟؟؟ بـابـا؟؟؟ 
__ پـس یـــه جــُـف جـورابــ بخـــــــــر براش :D
مـــن : هـــه!!! مرســـی از مشاورتـــــــون عشقـــم ;)
__ بازم میگــــم بــــذا آدرس بــــدم اون ســــرویس چینـــــیرو بخــــر !!! آخـــــه تو نخـــــــری خودش باس از جیبــ مبارکش بـــــده :D
مامانـه باهــــــــــــــوشــه داریـــــــــــــــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

باهزارزحمت پول شهریه ثابتو جورکردیم واریز کردیم تو حساب دانشگاه تا انتخاب واحد کنیم همینکه داشتم انتخاب واحد میکردیمو مشغول ثبت دروس بودیم یهومامانم اومد مودمو خاموش میگم چرااینکارو کردی میگه فک کردم لازمش نداری دوباره کانکت شدیمو رفتیم تو سایت دانشگاه تا اومدیم انتخاب واحدکنیم بااین جمله مواجه شدیم"به علت بدهی قادر به انتخاب واحدنیستید"
آخه مامان گلم نمیشد اول بپرسی بعد مودموخاموش کنی؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : MahdiAghlmand

میگم رضاجون میخام سوتی هاتو همه رو بذارم تو  khosh-khandeh
آقا از دیروز به بهونه دندون درد حرف نمیزنه .
رفیق سوتی نده ست که من دارم.
راستی یه نسبت دور فامیلی هم داریم
فک و فامیله داریم

فرستنده : استاد آشفته

آقا ما خانوادگی از سوسک میترسیم...
ی رو صب من تو تخت دارزکشیده بودم، هوا سرد بود و مامان مام طبق معمول بخاری رو ته کشیده بود و من داشتم میلرزیدم. تو فکر انتقام...
یهو شرو کردم الکی جیغ داد که آی سوسک، مامان بدو سوسک. حالا میره گم میشه معلوم نیس چندتا بچه بذاره بدو بیا بکشش..
مامان بنده خدا هی از اون ور می گف من میترسم، من از اینور بیشتر دادو بیداد میکردم.
دیگه بالاخره بعد 5 دیقه راضی شد. مگس کش به دست و با کلی ترس و لرز اومد تو اتاق. دید من دارم میخندم :)))
هیچی دیگه با همون مگس کش دو سه تا زد تو سرم و رفت بیرون!!!!
کلن وضیت من تو اون لحظه :|

فرستنده : mohammd

داستان این فانتزی هارو بابام نمیدونم از کجا فهمیده
دیشب داشتم قلیون میکشیدم جاتون خالی
بابام درو باز کرده میگه بچه های مردم تو افق محو میشن تو توی دود دوسیب البالو
من :|
افق :|
دوسیب آلبالو :|
بابام :))))

فرستنده : mohsen

یکی از اعضا نوشته بود که یه مورچه اومده بود رو مانیتورو .. . . . . 
قابل توجهت داداش گلم،مورچه که چشم نداره . . . !!!

فرستنده : en.mohammad6971

بابام رفت پای سیستم بعدمیگه بیا بااین اکسپریا بروتواینترنت,منم فک کردم گوشیمومیگه گفتم فعلاگوشیم توشارژه,بعدگف اخه من به گوشی توچیکاردارم این اکسپریاداخل کامپیوترمیگم,رفتم ببینم چی میگه میبینم دستشوگذاشته رواینترنت اکسپلورر!
بابای باتلفظ کلماته داریم!!!??

فرستنده : M/S{Paydar}

بابام با عجله اومده خونه میگه سوپرمارکت سرکوچه برنج تعاونی میده بجنب یرو سریع سر صف نوبت بگیر 
منم بش میگم وایمیسادی سر صف تا منم بیام
میگه برو بابا بکش بکش بود
هلاک این حس پدرانتم
وازرت بازرگانی:(((
دهقان فداکار:((((

فرستنده : طوقی

ظهر بود رفتم دارالخلای عمومی تو شهر جهت قضای حاجت(از نوع شفاهیش!!!) بعد که کارم تموم شد اومدم بیرون از قضا دوستم هم همزمان اومد بیرون ما رو دید تو جمع با حالتی شادمان که انگار برنده یک دستگاه پراید! شده باشه گفت :بععععععع تو هم اینجایی که !!!
خو من چی بگم الان به این ؟؟
آخه دوست عزیز مگه منو توی بیمارستانی ، نشستی،همایشی اجلاسی چی منو دیدی مگه!!؟؟
دلم میخواست تو اون لحظه برم خودمو محو کنم از دستش راحت شم!!!

فرستنده : mahdi 17 - genave

ﺑﺎﺑﺎﻡ آﻳﻔﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺯﺩه ، ﻣﻴگم : ﺑﻠﻪ !؟

ﻣﻴگه : بیا ﺩم ﺩﺭ !

ﺭﻓﺘﻢ ﺩم ﺩﺭ میگه ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ سوییچ ﻣﺎشینو وردار ﺑﻴﺎﺭ !!!!!

فرستنده : Funny_boy


 


فک و فامیله داریم


عااااقاااا بابام یه خط وایرلس گرفته هر وقت ما خوابیم منو بیدار براش دانلود کنم.... به امید روزی که نه تنها اینترنت ملی شه کلا جمش کنکن.... من برم الان بابام منو پشت کامپیوتر ببینه نمیزاره برم.. اینم بابست ما داریم بابا دانلود

فرستنده : raad

یکی از فامیل های دورمون خیلی خیلی سوتی های بدی میده.نزدیک6 ماه تو خونه بوده فقط برا کنکور درس میخونده مغزش هنگ کرده بوده از خونشون که خارج شده یه چند قدم رفته جلو برگشته خونه رو گم کرده !
هرکاری کرده یادش نیومده خونشون کدومه کلا شوته شوته...به نظرتون بفرستمش تو افق محو شه؟

فرستنده : sety15

بادوستم داشتیم قدم میزدیم بش میگم یه فامیلامون مرده میخوان براش مراسم هفتم نگیرن،،،،
باقیافه ی عاقل اندرسفیه میگه خوب شایدبه جاش میخوان برن مشهد!!!!!!!
من:0.0 (به نظرتون اصلافهمیدمن چی گفتم؟)
فامیلمون:;-)
دوستم:-/

فرستنده : gh.!!!

یه مســافرت واســم پیــش اومــده بود! آقــا هی ر ٍ به ر ٍ داداش ٍ 5ســالم زنگ میــزد که: داداش تو رو خــدا بیــا خونه دلــم واست تنگ شده...
یـه روز دیـگه اعــصاب نداشــتم زنگ زد ...
ایمــان: الــو ؟ امیـــر ؟ پَ کی میــای تو ؟؟ بخــدا دلم واســت تنگ شده!!
مــن : ایمــان به قــرآن کار دارم ! اَ بـابــا بپـــرس! جــون ٍ امیـــر دیگه زنگ نزن اوکــــی ؟؟ بخــدا منم دلــم تنــگ شده میــام همــی روزا!
ایمــان : بـابـا لا مــذهب ! کلیــد ٍ اتــاقتو کــجا بردی عقــده ای ؟؟
مــن: | 
نه داداش ٍ دارم مــن ؟؟ دلتنــگی موج میزنـــه اصـــن!!!

فرستنده : امیر21

دخترخالم گفته بود که دیروز داشتم با کامپیوتر کار میکردم یهو یه مگس اومد نشست رو دسکتاپ کامپیوترم!
الان چندین ساعته که بچه ها دارن روش کار میکنن تا توجیه بشه که مگس رو مانیتور میشینه نه دسکتاپ، ولی متاسفانه تلاش ها تا این لحظه بی نتیجه بوده.
فک و فامیله مستحکم زیر بار نروئه داریم؟!!

فرستنده : Mehdi 19

داشتم تو khosh-khandeh جوک میخوندم که یه مورچه اومد روی مانیتور کامپیوترم. یهو یه فکر خبیث به ذهنم خطورید. سریع رفتم تو Paint شروع کردم تند تند رنگ صفحه رو عوض کردن! هی آبی قرمز زرد سبز بنفش سیاه صورتی نارنجی سفید . . . مورچه ی بدبخت احتمالا فکر کرده بود طوفان اومده هی دور خودش میچرخید گیج شده بود! بعد دو دقیقه که بیخیال شدم مورچه هه همونجوری ایستاده بود تکون نمیخورد. فکر کنم بعلت استرس دچار حمله ی قلبی شد!
یعنی یه همچین آدم مریضی هستم من!!!

فرستنده : Mehdi 19

آقا ما یه همسایه داریم خعععععلی فوضوله 
هر چی ام جواب سر بالا بهش می دی باز دوباره سوال می پرسه
دیروز دم در داشتم توی ماشینو جارو می کشیدم و شیشه هاشو تمیز می کردم
اومده می گه هوا خععععععلی بده اصلا نفس کشیدن سخته توش
می گم خیلی ام خوبه چشه هوا؟
می گه شما تو هفته چندبار ماشین می شوری؟
می گم داداش من ماهیانه می شورم.
می گه راستی بابات شبا همیشه دیر میاد خونه؟
می گم بستگی داره
میگه ماشالا مهمونم زیاد دعوت می کنینا
می گم فک و فامیلمون زیادن چ کنیم؟
می گه تو همین یدونه بچه ای آره ؟
گفتم با اجازتون.
می گه ازدواج کردی؟
می گم ن
میگه تحصیلاتت چقدره
گفتم زیاد تا دلت بخواد تحصیلات دارم؟
دیدم اگه واستم گیر میده اومدم نشستم 
پشت ماشین و روشنش کردم رفتم
ی دو ساعت بعد برگشتم خونه هر چی زنگ زدم کسی جواب نداد 
اعصابم خورد اومدم شماره بابامو بگیرم برگشتم سمت ماشین 
دیدم همون همسایمون ایستاده 
گفت بابات اینا رفتن سر خاک بابا بزرگت
یعنی یه ساعت تو شوک بودم ک این چطوری تونسته از زیر زبون بابام حرف بکشه 
شیطونه همینطوری داد میزد بزن لهش کن همسایه فوضولتونو 
همسایه های فوضولی داریم در حده می خوام بگم لالیگا اما هرچی فک میکنم لالیگا اصلا در حده فوضولیه این نیست

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

آقا یه روز مامانم رفته بود بیرون من پاشودم برا ناهار غذا درست کردم یهو بابام اومد به جای تشکر برگشت گفت:
دیگه ماشاا... برا خودت کدبانویی شدی وقت شوهر کردنته
من:ا)))))
بابام:؟؟؟؟؟؟
جامعه آشپزان ایران:"""""""""""

فرستنده : amir hosein

آغا سال 85 بود کنکوردادیمو تو یکی از رشته های توپوله دانشگاه تبریز قبول شدیم بابامونم برااینکه یه حال اساسی بهمون بده 400تومن سرمایه گذاشتویه سیمکارت برامون گرفت بعد چند ماه این سیکارتای اعتباری اومدن تو بازاروهمه رفیقاوفگوفامیلامون سیمکارت دار شدن همشون اس میدادن "شارزم تموم شده بهم زنگ بزن"اینطورشدماهم سیمکارتوبایگانی کردیمو یه سیم اعتباری گرفتیم

فرستنده : MahdiAghlmand

بعد عمری خواهرم رادیولوژیست شده به مریضش میگه تو عکست یه شکستگی دیده میشه ولی نگران نباش خودم با فوتوشاپ درستش می کنم
خواهر رادیولوژیسته ما داریم؟!؟!

فرستنده : اسپشیال

همین دیشب بود داشتم واسه خواهرم جوکای چهار جوک رو میخوندم بعد چند تا جوک دیدم کلا ساکت شد فهمیدم نقشه ای داره یهو جیغ زد سووووووسک یه جیغی که پرده ی گوش فیل هم پاره میشد بعدم از رو تخت دو متر پرید اون ور تر منم جیغیدم از رو تخت پریدم بعد دیدم عین چی دارم بهم میخنده خواهره ما داریم ؟؟؟؟؟؟

فرستنده : negin78

آقا مگه دسته منه که دو زاریم یه کم دیر میفته؟هان؟هر وقت بحثی میشه من یه کم دیر میفهمم چی به چیه معمولا آبجیم اینو میگه:تو باغ وحش لطیفه تعریف میکنن خره دو روز بعد میخنده خواهره ما داریم؟کجای من شبیه خره؟ آخه خواهر من یه کم بالا خونه رو به کاربندازاگه من خرم پس تو هم خواهر خری ؟

فرستنده : negin78

یه روز رفته بودیم مهمونی خونه عموم
زن عموی مام که یه کم مسنه
داشت می گفت که سرم درد میکنه قلبم درد میکنه پام درد میکنه بعدش گفت کمر دیسک گردنم هم درد میکنه
حالا یکی بیاد منو جمع کنه اونقد خندیدم از خونه انداختنم بیرون
هر وقت میبینمش بش میگم زن عموجان کمر دیسک گردنم بدجوری درد میکنه
خخخخخخخخخخخخ

زن عموی کاشف بیماری دارم من!!!!

فرستنده : V @ H ! D n

مهمونی بودیم ، آخر شب بود می خواستیم برگردیم خونه ، بابام داشت خمیازه می کشید ،
مامانم به بابام: تا دهنت بازه روژین رو هم صدا بزن !
بابام : سر شام که بهت گفتم تا آرنجت خمه واسه منم آب بریز یادته؟ خودت صداش بزن!!!
همچین مامان و بابای انتقام جویی دارم من

فرستنده : نسل سوخته

یه روز تو دانشگاه داشتم میرفتم دیدم دوستم داره اون جلو راه میره رفتم که اذیتش کنم ،آقا آروم رفتم پشتش یه پس گردنیه محکم زدم بهش برگشت دیدم استاد ایستایی مون بوده خلاصه انظباطی دانشگاه ما رو احضار کرد بعد اون درس رو حذف کردم
خدا برا هیچ کس نیاره
نتیجه اخلاقی:برا شوخی با دوستان او را صدا بزن وقتی برگشت دیدی خودشه با آجر بزن تو خرخرش

فرستنده : amir hosein

فک و فامیله داریم


آخه این عموهه داریم ما؟؟؟؟عقد پسرشو انداخته مطابق با تاریخی که ما داریم میریم مشهد نه خدا وکیلی مشهد رفتن واجب تره یا عقد کار ما برنامه ریزی شده بوده از یه ماه پیش حالا زنگ زده شاکی شده که چرا عقد پسر من نمیاین؟عموهه ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : negin78

من یه شوهر عمه دارم دکتره از اون خر پولاس که نمیدونه چطور این پولاشو خرج کنه ، یه بار تعریف میکرد یه پسر تصادف کرده بود به باباش گفتن ١٥ میلیون پول عمل میشه داری یا قطعش کنیم ؟؟ شوهر عمم هم در کمال آرامش گفت بنده خدا پول نداشت قطعش کردیم !!!
بابام بش گفت مرد حسابی پولات تو بانک تار عنکبوت گرفتن میمردی یه کمکی کنی نذاری پاش قطع شه !!!
نه تورو خدا شما بگید فکو فامیله داریم ؟؟!
اصلا میشه بهش گفت آدم ...

فرستنده : سایه یخ زده

پارسال بود 2 روز از عید گذشته بود
آقا خونه پا تلویزیون نشسته بودم موبایلم زنگ زد ناشناس بود ورداشتم مزاحم تیلیفونی بود . هیچی نگفتم . هرچی زنگ زد ورنداشتم.ساعت 10 شب زنگ زد منم بی رودربایستی هرچی فحش بلد بودم اعم از سبز،زرد،بنفش و قررررمممممممزززززز بستم بشو قطع کردم
فرداشبش یه شماره دیگه بم زنگ زد ورداشتم دیدم دختره .قطع کردم باز زنگ زد برداشتم گفت عزیزم خواهش میکنم قطع نکن مام بدمون نیومد شروع کردیم حرف زدن 5دقیقه حرف زدیمو بعد قطع کرد بعد شروع کردم بهش اس ام اسا عاشقونه دادم اونم داد.صبح مامانم بیدارم کرد طبق معمول با این دیالوگ پاشو تنبل خان لنگ ظهر شد پاشو بریم خونه آقا جون(پدری)آماده شدیم رفتیم اونجا دیدم عمه وسطیم از اصفهان اومده عمع بزرگم همه خلاصه اونجا بودن.نشستیم حرفمون گرفت یهو اون عموم که از آزار من لذت میبرد گفت ما تو 2 شب پیش فهمیدیم ممد هم دهنش بی چاک و بنده هم دختر بازه (تصور کنید تو جمع)با اعتماد به نفس گفتم برا چی؟گفت یعنی تو نمیدونی اون تلفونا فحش ه و اس ام اس ا ؟آقا من سرخ سفید شدم نگو دو شب پیش که همه بودن جمع حضرات جمع بوده با تیلیفون به من بدبخت زنگ زدن.تو 2شب تو جمع به من زنگ میزدن. خلاصه آبروم جلو همه رفت.
الانم دارم دنبال دیوار بتی میگردم که سرمو بکوبم توش با یه میله فولادی که بکوبم تو سر خودم و تو سر این افکار شیطانی و مردم آزاری والا فکو فامیله داریم

فرستنده : dahe80

یکی از فانتزیام اینه برم شهربازی با رفقا سوار ترن بشیم بعد وقتی بغل دستیم داره باهام صحبت می کنه یهوووو برم تو خلصه ( از الکی ) بعد یهوووو از خلصه بیام بیرون شروع کنم به جیغ و داد که از ترن پیاده شین این ترن سقوط می کنه
بعد همه اینجوری (O_o) نگام کنن و هیچ کس پیاده نشه
منم همچنان که دارم جیغو داد می کنمو انتظامات دستامو گرفتن که بیرونم کنن تو لحظه اخر یه چیزی بندازم لا چرخ دندها ترن بره بالا سقوط کنه تا دیگه اینجوری (O_o) نگام نکنن کصافطا....
بعدشم همینطور که همه دارن با فک اویزون نگام می کنن رومو از صحنه برگردونمو همینطور که پس زمینم ترنه که داره به اینور و اون ور شوت میشه به سمت چرخ و فلک که از قضا حالا دیگه اون صف چند کیلومتریش پراکنده شده برمو با خیال راحت سوار شم.
حالا اون بالا شاید یه سر به افقم زده
بعلـــــــــــــــــــــــــه دی:

فرستنده : (O_o)

یکی از بدبختیای من اینه فامیلام همش دوس دارن خوش باشن (منم لنگه همونام). بابابزرگم فوت کرده بود صبح روز سومش منو پسر دایی و دختر داییم رفتیم لب رودخونه که پسر داییم ماشینشو بشوره. باور نمیکنید یه لحظه نمیدونم چی شد که یهو پسر داییه اهنگ گذاشت؛ دختر داییه شرو به دس زدن کردنو منم قر (غر ) دادن همانا ... هیچی دیگه بابابزرگم سر هیچی شانس نیاورد. اخه به اینام میشه گفت فک و فامیل؟؟؟

فرستنده : fariborz

من دختر داییم رو دوست داشتم ولی بابام مخالف بود. تا شد اینا یه روزاومدن خونمون. سر سفره دختر دایی بدبخت ما بعد سفره چیدن با کلی ذوق اومد پیش بابام نشست (البته فقط همونجا جا بود) که بابای بی ذوق ما بعد چند لحظه از جاش بلند شد و به بهونه ای جاشو عوض کرد.اخه بابایی نمیشد یک رب دندون رو جیگر بذاری.الانم دو ساله که ارتباطمون قطع شده.(نه بخاطر اون قضیه). خودتون بگید اخه باباس که من دارم.؟؟؟

فرستنده : fariborz

بچه ها،دور و ور من گودزیلاهای زیادی هست،با اینکه زیاد شیطونی میکنن ولی عاشق همشونم.
یکی از این گودزیلا کوچولو ها رو چند وقت پیش از دست دادیم.حاج محسن کوچولو 2سال و 20 روز پیشمون بود و بعد رفت.خدا رحمتش کنه.برای شادی روحش یه صلوات بفرستید لطفا...

فرستنده : Aliye arjmand

به داییم میگم میخوام رانندگی یاد بگیرم میگه رانندگی چرا برو شوهر کن به جای ماشین سواری خر سواری کن پول بنزین هم نمیدی!!!! داییه داغ دیدس ما داریم؟؟؟

فرستنده : مرسده

بارسا با رئال مادرید بازی داشت گزارشگر گفت :حالا آربلوآ توب رو میگیره ....
یهو داداشم گفت :کی؟آلبالو آب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
درجا خواهرم گفت:نه بابا آلبالو ها.....
من:ِD:
آربلوآ:@:
مسی:(;
رونالدو:S:
تماشاچی ها:):
من فقط دنبال دیوار میگشتم که سرمو بزنم به دیوار

فرستنده : JM

یه داداش دارم بچگیاش گودزیلا بود بعدش تغییر جنسیت دادو مرد شد خلاصه اینکه دهه شصتیه برنامه کودک که شروع میشد تا خانوم مجریه میومد این مث مجسمه ساکت میشد مینشست میگفت ساکت مارو میبینه! داداش بزرگه ما داریم!

فرستنده : mmlmml777

یکی از فانتزیام اینه که بین این یازده نفر دهه هشتادی و سه نفر دهه نودیمون یکیشون گودزیلا باشه لامصبا اینقده بچه های ساکت و خوبین که آدم روانی میشه از دستشون الانم از افسردگی تو تیمارستانم دارم براتون پست میزارم 
آخه اینا بچن فامیلای ما دارن؟؟؟؟؟؟

فرستنده : fafa

بچه ها سلام این اولین پستمه!
عاقا ما تو مدرسه زنگ قرآن داشتیم قرآن می خواندیم یکهو معلم به یکی از دوستام اشاره کرد و گفت:آقا نصرت خانم تو بخون.
کل کلاس داشتند نیمکت گاز میزدند.
معلم سوتی بده ما داریم!
من:-))
آقا نصرت خانم:-oooo

فرستنده : dasmend

من تازه فهمیدم اینایی که میرن تو افغ(اوفغ-عوفق-افق-و...)محو میشن از کی الگوبرداری کردن.
لوک خوش شانس...
فکر متفکر من دارم اخه:)))

فرستنده : mohsen

_______
ی شوهر خاله دارم خیلی زود خوابش میگیره...سر ساعت 9 میره تو عالم هپروت...
از قضا... ی شب خالم اینا شام مهمون ما بودن..
خلاصه..اخر شب داشتن میرفتن خونشون...موقع خداحافظی که شد، مامانم بهش گفت (....)آقا خداحافظ...
شوهر خاله منم نه گذاشت نه برداشت گفت: به سلامت..خوش امدین!!!!
عاقا ما هممون مونده بودیم ... همه زمینو گاز میزدن از خنده..
بنده خدا!!!!! شوهر خاله خواب الوئه من دارم؟؟؟؟؟ خخخخخخ

فرستنده : پَرچَمِ ســــــفید

عاغا این ملت که از هر نقطه این مرز و بوم میان خونمون بعد چن دقیقه گرسنه میشن نمیدونم چه خواصیت مغناطیسى داره منطقه ما،یه صبح طعتیل با نهایت لذت از خواب بیدار شدم برم صبونه بخورم میگم مامان چى داریم بخوریم؟
میگه کل یخچال غارت شده باباتم رفته بیرون صبونه بگیره،بعد سال ها انتظار بابام اومده مامانم میگه صبحونه چى خریدى میگه آخ یادم رفت میگیم چطور؟میگه داشتم کله پاچه میخوردم سرگرم شدم,
این بابا هس که من دارم؟ 
این فک و فامیله؟

فرستنده : Javad792