Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟


فک و فامیله داریم


به بابام زنگ زدم میگم باباجونم ؟ میگه جانِ بابا ؟
من : واسم اومدی یه شارژم بخر خب ؟
بابام : باز میخوای با کی حرف بزنی ؟
من : عمم !!
بابام : دروغ نگو عمت که خونه س بشین تا صبح رو در رو باهاش حرف بزن !
من :(((((
بابام :))))
عمم :|||||||||||

فرستنده : M O H I

یه دخترخاله دارم امسال تازه9سالش میشه!
اومده بودن خونمون، اومدم برم تو اتاقم دیدم داره موهاشو میبنده! آقا تا منو دید؛
»»»جیـــــــــــــغ بــــنـــفـش«««
میگه؛ امیـــر چرا اینجوری میای تو؟؟ قایم شد پشتٍ تخت!
من؛ چته؟؟ مگه دراکولا دیدی؟؟ اومدی تو اتاقم شاکیــم میشی؟؟؟
آقا زد زیـــرٍ گـــریه میگه؛ من به سنٍ تکـلیـف رسـیدم!
من؛ یه نیگا اشکال نداره، بیا من رفتم!!
ناجور گریه میکرد!!
خالم اومده میگه؛چی شده؟؟
دخترخالم؛ امیـــر موهامو دید!!
خالم؛ اشکال نداره عــزیـــزم ، امیــــر مثٍ داداشته!!
دخترخالم؛نخیــــرم من میخام خانومش شم!!
من؛ خو خانومم شی محرمتم، موهاتم دیدم که دیدم!
دختــرخالم؛ نخیــــرم من میخام سوپـــرایزت کنم!
من:))
خاله ی طفلکم:))
عروس خانوم:))
حالا بماند چه دلبـــــری میکنه جلو من!!
دخترخاله به سنٍ تکلیف رسیدس داریــــم؟؟؟

فرستنده : امیر21

خواهر زادم خیر سرش تیز هوشان قبول شده یه روز رویه برگه نوشتم:اگرعلی12شکلات ورضا2شکلات داشته باشد محمد چند شکلات دارد؟
45دقیقه داشت فرمول میرفت تا حلش کنه
فک و فامیله دارم من

فرستنده : من منم

من 8 تا خاله و بیشمار دخترخاله دارم!!
هروقت میخواد اسممو صدا بزنه همه رو میگه ها بعد من خودم میفهمم که با من کار داره!!
الان اسمم اینه : فاطمه هستی هدی مهسا نگار نیوشا ...

فرستنده : M O H I

دخترخالم 7 سالشه داداشم 8 !!
میگه من و محمدجونم واس ازدواجمون برنامه ریزی کردیم قراره تو تالار آویشن بگیریم.
بعدشم میگه Mahi من اصن نمیتونم با خواهرشوهرم یعنی تو کنار بیام !! دور و بر خونمون نپلکیا !!
بعله دیگه
من :|
داداشم :)
دخترخالم :)))
مامانم : فدای عروس گلم :)
و دوباره من :(((
فک و فامیله من دارم ؟؟؟
و همینطور من :(((((

فرستنده : M O H I

خبرم خواستم نماز بخونم داداشم 6 سالشه اومده وایساده جلوم میگه از کی تا حالا نماز خون شدی واسه ما!!؟؟!!؟؟
آخه داداشه من دارم!!
از شیطون دیگه خجالت می کشم

فرستنده : jekhareto73.miblg

پسر عموم بلد نبود سوت بزنه یادش دادیم
بعد از یه هفته که تمرین کرده حالا واسه گربه های رو دیوارم سوت میزنه چه برسه به...!!!
امروز فهمیدم پشیمونی یعنی چی!

فرستنده : jekhareto73.miblg

مکالمه ای بین دختر خالم و بچه ی 6ماهش :
بچه در حال گریه کردن !
دختر خالم : جانم مامان گشنته ؟!
بازم بچه در حال گریه کردن !
دختر خالم : چیه مامان جون مریضی ؟!
بازم بچه در حال گریه کردن !
دختر خالم با عصبانیت : دو دقیقه زبون به دهن بگیر بنال چته دیگه !!!!!!!!!
شما میتونید قیافه ی منو تو اون لحظه تصور کنید ؟ آیا ؟
آخه من نمیدونم از یه بچه ی 6 ماهه چه انتظاری دارن !
دختر خالست ما داریم ؟؟؟؟؟؟!

فرستنده : **bita**

یه خواهر زاده دارم 9 سالشه خیلی شبیه منه یه روز خونشون بودم میبینم یه چاقو تو دستشه داره میره بیرون دنبالش رفتم دیدم با بچه های اندازه خودش رو دختو همسایه دعواش شده.......
من}}؟؟؟
خواهرزدام|||؟؟
دختر همسا..
میگن هرکی به داییش میره یعنی منم استعداد چاقو کشی دارم؟؟؟؟؟؟؟
ریگی در سن 9 سالگی!!!!

فرستنده : ImanPuls

تو خواب ناز بودم خواهرم اومده بالا سرم میگه مهدی...مهدیییی......مههدیییییییییییی جفتک زنان از خواب پریدم گفتم ها چی شده چی شده بم میگه پاشو برو دست شویی چک کن ببین مورچه ای سوسکی مارمولکی اونجا نباشه میخوام برم دست شویی!!!!!!!!!! خب خواهر من حداقل لطیف تر بیدارم میکردی خواهریه ما داریم

فرستنده : mehdi

ای خدااااااااااا...دیشب داش فیلم ب زبان اصلی میداد،ی دفعه بابام ی ژس خاصی گرفتو شروع کرد ب دوبله کردن... ینی من منفجر شدم.....آخه بابا،بااستعداه دارم؟؟؟؟

فرستنده : ای خدااااااااا

دو ماه دیگه من برادر دار میشم
هنوز به دنیا نیومده سوتی هاشو بنویسم
به زوری سوتی های موردنظر به اطلاعتان خواهد رسید

فرستنده : با حال!!

2 هفته پیش به مامانم گفتم برام شارژ بخر گفت پول ندارم. الان خالم اینا اومدن مامانم برای اینکه به اونا پز بده رفته برام شارژ خریده. بعدش اومده تو اتاقم بهم میگه: استفده نکنی ها برای پز دادن گرفتم!!
من :|
شارژ ایرانسل :|
کامپیوترم :|
مامانم ;) :))

فرستنده : Ali_Sh

برام sms جوک فرستادن منم بلند خندیدم اونوقت بابام میگه زهر خر!!!!!
من )
گوشیم)
ستاد حمایت از خر ها((
انجمن مارهای سمی((((

فرستنده : limbo 2

سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه ؟
گفت اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا
گفتم هاااااا !
اگه الان میگفتم غذات شوره میگفتی ما اصلا یه ماهه نمک نداریم تو خونه !
خواستم خودت اعتراف کنی!
مامان خانوم :|
من :)

فرستنده : Shey2nak

فک و فامیله داریم


با کلی ذوق وشوق و...به دائیمون 4-5 تا جک فرستادم بعد از 2 ساعت اس داده منم با ذوق پریدم رو گوشیم دیدم نوشته:خیلی بی مزه بودن؟!؟!؟!؟
دائیه تو ذوق زنی دارم من!؟!؟!؟!!؟
من: :(((((((((

فرستنده : ice bOy

مادربزرگم عابربانکش رو داده بهم هروقت پول خواست واسش بگیرم؛ چند روز پیش بهم گفت وهاب برو واسم پول بگیر بیار....
من رفتم پول برداشتم بردم خونشون بهش دادم دیدم یه 5000 تومنی برداشت گفت این واسه تو!!!
منم اومدم یه تعارف کردم گفتم دستت درد نکنه مادربزرگ نمیخواد؛ هیچی دیگه پولو گذاشت تو صندوقچش درشم بست.

فرستنده : My heart broken*Vahab

یه هفته پیش عروسیه پسر خالم بود منو مامانم رفتیم یه دسته گل گگگگگنده خریدیم 60 تومن!بعد داشتیم تو خیابون راه میرفتم یه دفعه ماشینه پیچید جولومون داشتم با مخ میرفتم تو جوب!مامانم وسط خیابون بلند داد زده مراقب گلا باش!ینی آغا اونجا بود ک فهمیدن سر راهیم! قیافه من:-<<< یونیسف:0 گل تو دستم:))

فرستنده : p@aris@97

یکی از دوستام وختی کلاس دوم دبستان بودیم تو کلاس اینقد گریه میکرد تا اینکه به مامانش میگفتن بیاد بشینه پیشش , اما حالا شده گنده لات محل...!!!
گنده لاته ما داریم؟؟؟

فرستنده : unknown

یه بار با موتور بدجوری خوردم زمین جوری که موتورم 180 درجه چرخید خودمم تا 10-15 متر کشیده شدم رو زمین ... خلاصه با هزار بدبختی خودمو جمع کردم گوشی موبایل و کلیدو بقیه وسایلمو جمع کردم حسابی شوکه بودم و گیج یه ماشینه اومده رد بشه میگه هوی!!! چرا راهو بستی؟
خدارو شکر فک و فامیل نبود!! همشهرین داریم؟

فرستنده : HaMeD

رفتیم خونه عمم
شوهرش هفتادو راحت داره
سرم تو گوشیمه
شوهر عمم میگه به دوست دخترت سلام برسون
من جام کردم:O
بعد بابام واس اینکه من پرروو نشم
میگه نه ه ه ه
میلاد هنوز دختره خودش:-|:-|
مرده ی پدرمم بخدا:-|:-|:-|:-@

فرستنده : !Milad!

پسر عمم ارایشگاه داره
خودش کچله
کلاه مو داره
هر روز میذاره سره زانوش
ی فشن روانی میزنه بعد میذاره سرش
بس ک اتو کشیده موهای کلاهه سوخته:-|
ینی اسم فامیل نیارید ک دلم خوونه

فرستنده : !Milad!

پسر داییم هنوز مدرسه نمیرفت
مامانش نوشتن یادش داده بود
اسم فامیلش که مینوشت انگار تو اینه میخوندی:-|:-|
کاره همه کس نیستا
ینی روااانیا
والا با ای فامیلامون

فرستنده : !Milad!

رفتیم چت روم نیمباز
با مدیر روم دعوام شد
رو حساب اینکه کل کاربراش اشنا بود
گفتم روم رو خالی میکنم
شرط بستیم سر سی هزار تومن
گفتم بچه ها لفت کنید
همه لفت کردن
داییم بلد نبود:-|
مثه مرد سی تومن دادم ب دخترو
ینی من مرده ی ای داییمم:-|:-|:-|<3:-@

فرستنده : !Milad!

مامانم میگه وقتی رفتم پرینت تلفن رو گرفتم معلوم میشه چه سایتای مستهجنی میری!!!
فک و فامیله داریم؟

فرستنده : MAHSA


خواهر زادم امسال رفته اول ابتدایی . گودزیلا با خودش آینه میبره مدرسه . صبام به مامانش میگه یه رب زودتر بیدارش کنه تا موهاشو درست کنه به جان خودم. خورشید که خاموش نشد لااقل زمین دهن وا کنه لتفن!!!!!!!!!

فرستنده : civil

پسرداییم میگف؛ مامان بزرگ برگشته گفته؛
من تو نوه هام امیــــــرو خعلی دوس دارم!!
مخصوصاً پیمـــان، مخصوصاً ساسان، مخصوصاً کیـــارش و...
کلٍ پســرایٍ فامیلُ ذکـــر کـــرده!!
حالا این که اسمٍ منو گفته هیچ بشــری نتونسته آنالیــز کنه چـــــــرا؟؟؟
به نظرتون کیو دیقن بیشتر دوس داره؟؟؟
مامان بزرگٍ عادلٍ داریـــــم؟؟؟

فرستنده : امیر21

رفتیم خونه داییم، داییم میگه؛ من آرتمیس (دخترش3سال و نه ماهشه) رو میخام بدم امیـــر باهاش عروسی کنه، امیـــر چه بخواد چه نخواد!!
آرتمیس اومده میگه؛ نخیـــــرم امیـــــر دوس دختر داره من نمیخام شوهرم اینجوری باشه!! بیخود به امیــــر قول نده بابا!!! ضمناً ایــمـان(دادشم 5سالشه) قراره شوورم شه!!
یعنی خدا شاهده هنو نمیتونه کلمات رو درس تلفظ کنه، ببینین چه کردن این دهه80یا!!
دختـــردایی بچه پــرروٍ داریم؟؟
حالا کی خواست باهاش ازدواج کنه ؟؟ اووووووووف!
اونم زنٍ دهه 80!!

فرستنده : امیر21

عموم با برادرخانوماش دوران عقدش رفته بودن سینما بعد میبینن جلو دو تا جا خالیه،برادر خانومش میگه بریم جلو بشینیم.جلو که میشینن عموم به برادرخانومش میگه صندلی من چرا از همه بلند تره؟یهو مرده میگه آقا روی پای من نشستید!!
فک و فامیله داریم؟!

فرستنده : catalyst

پارسال پام شکست مجبور شدم جراحی کنم هزینش زیاد شده بود دکتر برگشت گفت اگه بیمه تکمیلی بودین هزینتون کمتر میشد. خواهرم گفت راستشو بخواین من و پدر و مادرم بیمه تکمیلی هستیم ولی چون خواهرم بیشتر خونست اونو بیمه نکردیم حالا قیافه منو دکتر دیدنی بود من که هنگ کرده بودم دکترم از تعجب دهنش وا مونده بود. آخه خواهر دلسوزه و آینده بینه که ما داریم.

فرستنده : royaei

فک و فامیله داریم


دخترعمم اس داده میگه ؛ امیــــر نظرت راجع به عشق و دوس داشتن چیه؟؟
من؛ خـریتی است دو جانبه که یکی بیشتر عرعر میکند یکی کمتر!!
جواب داده؛ پس عرعرکن!! بیشور میخواستم بهت بگم دوست دارم بی احساس!!
من؛ فعلاً که تو عرعر کردی!!
بعدش اس داده؛ عـــــرعـــــر!!!
یه لحظه فک کردم الاغ شده!!
دخترعمه با جنبه اس داریم؟؟
اون از دخترداییم اینم از این!!!
اللهم اشفٍ کلَ مریض!!

فرستنده : امیر21

رفتم خونه خالم، میبینم میگه؛امیــــر، این گوشیم نمیدونم چشه؟ هی شارژ نمیشه!! گوشیشو گرفتم میگم؛ خاله اینکه صوکتش داغونٍ که!!
خالم؛ نه بابا من اصلاً گوشیمو رو سکوت نمیذارم!!
بعد صوکتٍ گوشیشو نیشون دادم میگم؛بابا اینو میگم!
خالم باخنده؛ خدایا این امیــر شیطونو از ما نگیــر!! عــــزیـــــزم بگو پریزه گوشیت دیگه چرا اذیتم میکنی؟
ای خــــــدااااااااااا!! پـــــــــــــرِیــــــــــــز!!!
اینم از خاله ی ما!!!!!
خاله روان شادٍ دارم من؟؟

فرستنده : امیر21

آقابابای ما تا یه تقی به توق میخوره هرچی داریم روازمون میگیره.
اوایل: کامپیوتر.
مدتی بعدش: موبایل
مدتی بعدش: بازوریه موتوردست دوم قسطی گرفتم ک اونم میگرفت.
جدیدأپیشرفت کرده: ماشینمو گرفته...
و....
روزگاری داریما!!! ماهم تیریپ گرگ بیابون فقططططططططط میخندیم..
حرمت بابا نگهداشتنمو دارین؟
بزن لایکو

فرستنده : چی؟

به مامانم میگم قاقائو هارو کجا گزاشتی؟
میگه کدوم کاکائو همرو خوردی دیگه پدر سگ!
مامانه بخشندس دیگه:)

فرستنده : abel

بچه خواهرم رفته تمام عکس های پارتی های منو از رو کامپیوترم ورداشته ، صورته منو توش شطرنجی کرده .. آورده به مامانم اینا نشون میده .. مامان بابام هی فحش میدن میگن چه بی حیا شدن جوونا !
بچه خواهرم میگه اگه دایی یه روزی اینجاها بره چـی ؟
مامانم میگه جفت پاشو میشکنم ، بابام میگه جرش میدم !
بعد اومده به من میگه فردا میری کارنامه منو از مدرسه میگیری 2 تا تجدید آوردم گفتن به خودت نمیدیم !
به نفع خودته کسی بویی از این قضیه نبره وگرنه اون موقع فیلماتو رو می کنم دایــی .
تو رو خدا زندگی مارو میبنی
کصافططططططططططططط

فرستنده : Masoud Pakro

من نمیدونم این چجور رسمیه که من تا میخوام یه تصمیمی برا زندگیم بگیرم بابام میاد دخالت میکنه و نمیذاره؟!!!
بهش میگم چرا اینطور میکنی میگه خفههههه من نون بهت دادم که اینقد شدی از بوته خیار به عمل نیومدی که!!!
یعنی اگه گوله داغ بهمون میداد بهتر از اون نونه!!
من:l
گوله داغD:
نونD:

فرستنده : smj13

خواهرزادم روزدوم مدرسه باسرویسش که ی خانم رانندش هست رفت مدرسه گویابرای برگشت راننده سرویس با ی آقا میادوخواهرزاده ماهم تارسیدخونه گفت:مامان خاله فریبا(راننده)باداداشش اومدرسوندمون!
آبجیم:از کجافهمیدی داداشش بود؟
خواهرزادم:چون بهش میگفت محمدجان!
فرداش اومده میگه داداشش نیست فکرکنم شوعرشه میگم ازکجافهمیدی میگه آخه بهش گفت محمدجان ی مرغ بخربیارخونه اگه داداشش بود ی بی زحمتی چیزی میگفت.من:-/
خواهرزاده استدلال گر ماداریم؟؟؟؟؟

فرستنده : HAMID

خواهرم 4سالشه,سه تا باتری اورده برکشته ب مامانو بابام میکه الا و بلا من واس این باتریا اسباب بازی میخوام!!!
خداااا!ااینا کین دیکه!! اینا اینده سازان این مملکتن اخه؟؟!!

فرستنده : dr.gh

دختر عموم 3 سالشه.یه بار دیدم دستش تا آرنج کردم تو دماغش و محتویاتشو در میاره و میزنه تو رگ!!!!
بهش چشم خیره رفتم که بفهمه کارش زشته ،میگه بهم چیه؟ تو میخوای بیا بخور!!!!!!!!
خدا به داد نسل آیندمون برسه با این اژدهاها:l

فرستنده : smj13

نمیدونم چرا این زنا اینقدر بی جنبه هستن؟؟؟؟
بر اثر یک اشتباه سهوی من کارت عابر بانکمو دادم به خانمم که بره خرید کنه و تا کنون اثری از آثار عابر بانکم در دست نیست!!!!!!!!!!
خدارو شکر حساب اینترنتیم فعاله خخخخخخخخخخ:)

فرستنده : smj13

مامان و بابام دارن شطرنج بازی میکنن! بابام یه لحظه رف دستشویی!!
مامان؛ پیس پیس، امیـــــر بیا کمکم کن!
من؛ این سربازشو بزنی، بعدش رخشو نفله میکنی، وزیرشو میندازی بیرون!!
مامان؛ خو چه کاریه؟؟ الان رخشو میندازم بیرون!
میگم؛ یعنی این بازی جوانمردانت تو حلقم!
بابام اومدش!
مامانم؛ سیاوش! امیــــر رختو انداخ بیرون که من الان وزیرتو بکشم!!
بابام؛ امیــــر خعلی عقده ای هستــــی ! متقلب چرا میای بازی منو مامانتو گند میزنی؟؟
مامان؛ ولش کن بیا بقیه شو بازی کنیــــم!!
من:|
بابام:|
احسان قائم مقامی:|
تو خونواده ما عشقٍ به فرزند همش داره رایحه میده!
مامانٍ راستگـــوٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

تو آرشـــیوٍ وسایلٍ بچگیم چنتا شیطونک(نه Shey2nakگل پسرٍ خودمون ههههه) پیدا کردم نیشونٍ داداشٍ5سالم دادم، میگم ایــمان اینا برا 4یا5سالگیم بوده میدمش تو فقط خرابشون نکنی پاش خاطره خورده! خدا شاهده برگش گف؛
چقدر عقب مونده بودی امیــــر! سقفٍ آرزوهات همش پنجره اس، صعود کردی!! من اینا رو میخوام چیکا؟؟
خلاصه حرفی زد که از دشمن نخورده بودم!
داداشٍ مسخره گرٍ داریم؟؟؟

فرستنده : امیر21

رفتم خونه مامان بزرگم!! میگه؛ امیــــر بیا بشین کارت دارم!
من؛ بله؟؟
میگه؛ این لباساتون مدلش چیه؟؟
من؛چطو مگه؟؟
میگه؛ آخه دخترایٍ همسایه هامون میگن نوه هات پرپرن؟؟
میگم؛ پرپر یعنی چی اونوخ فحش دادن ؟؟
مامان بزرگ؛ هیچی آخه میگن نوه هات لباساشون خیلی قشنگه مثٍ پرپرا میمونن، حیف که موهاشونو خشن(فشن) نمیکنن!!
میگم؛ رپر؟؟
میگه؛ آرههههه!! مخصوصاً تو و بنیامین(پسرخالم)!
من؛ خوشم نیومد چقد بی جنبه ان!!
میگه؛ جهـــــنــم که خوشت نیومده اونا از تو خوششون اومده!! درضـــمن هر وخ میای اینجا موهاتو مثٍ همونی که گفتی درس میکنی!! شیر فهم شد؟؟
من؛|
بنیامین؛|
پرپر؛|
سعید پانته؛|
تهی؛|
مامان بزرگٍ دااااااااااریــــم؟؟

فرستنده : امیر21

زنگ زدم خونه مامان بزرگم میگم ؛ سلام عشقٍ من!!
مامان بزرگم؛ خجالت بکش من همسنٍ مامان بزرگتم!!
دیدم نفهمیده منم گفتم اذیتش کنم!
من؛ عب نداره خانومی من سن و سال واسم مهم نی!
میبینم بابابزگم گوشی رو گرفته؛ هوووی مرتیکه چیکار به زنٍ من داری؟؟ چنتا فحشٍ پدر مادرم داد!
من؛ بابا جون فحش نده منم امیــر!!
بابابزرگ؛ امیـــر کدوم گاویه؟؟
من؛(0_o) نوه ات چنتا امیــر هس؟؟!!
بابابزگ؛  کره الاغ اسمٍ امیـــرو تو دهنت نیار!! تق قطع کرد!!
من؛|
مخابرات؛|
مزاحمٍ تلفنی؛|
مراحمٍ تلفنی حتی؛|
فک فامیلٍ دارم من؟؟ نههههه فک فامیلٍ؟؟

فرستنده : امیر21

دیدم یه شماره غریب اس ام اس داده
" سلام آقا خوشگلـــه ، با من دوست میشی ؟ "
با خودم گفتم حتما باز مریم داره با یه شماره غریب امتحانم می کنه
بی خیال هم که نمیشه زدم
" نه .. لطفا مزاحم نشید ، من دوست دخدر دارم .. رابطمم باهاش خیلی خوبه "
زد :
" جدا ؟؟ چه پسر با معرفتی ! کاشکی با من دوست میشد این آقا پسر ، اسمش چیه حالا ؟ "
زدم مریم و گفتم دیگه هم اس ام اس ندید لدفن
زد :
" حالا خیلی هم جـَو فردین بازی و معرفت نگیرتت بابا ! پدرتــم ، این شماره ی همکارمه ، خواستم بگم من گوشیم خاموش شده , خواستی بیای دنبال ماشین به این زنگ بزن
من کافه ی بغل ادارم ،
راجع به مریم خانومم اومدم خونه مفصل به خدمتت می رسم !

فرستنده : Shey2nak

فک و فامیله داریم


دخترداییم اس داده میگه؛ شلووووم امیلو شطولی؟؟
منم اس دادم؛ ایطولی!
بعد دوباره اس داده؛ واقعاً برات متاسفم نمیشه مث آدم باهات حرف زد!!
من؛ خو مث خودت جواب دادم آدم!!!
اس داده؛ شوخی کلدم! گلیه نتنی! فلدا میای بلیم کوه با بابت(بابک داداشش) اده نیای باهات قَل میتنم!!
میگم؛ باوشه!!
باز اس داده؛ خیلی بی جنبه ای!! مثٍ آدم حرف بزن!!
دختردایی روان پریشٍ دارم من؟؟
دعا کنید حالش خوب شه!!!

فرستنده : امیر21

از وقتی تبلیغات رایتل تو تلویزیون شروع شده نمیدونین چه وضعیه تو خونمون مامانم گیر داده برو یه دونه از این سیم کارتها بخر از این به بعد زنگ میزنم ببینم کدوم قبرستونی؟ با کی میگردی؟
همراه اول و ایرانسل !!!
رایتل ))))
کبوترای نامه رسون ؟؟؟؟؟
تو فضای خانوادگی ما همچین اعتماد فواره میزنه
 

فرستنده : mamareza

دیشب توخواب احساس میکردم توکوچه أم هرچی خودموجم میکردم گرم نمیشدم.ازخواب بیدارشدم میبینم بابام تورخت خواب من خوابیده من اینورتوسرمادارم مث ...میلرزم.
بابای اولاد دوسته داریم؟
ازاین میترسم قحتی شه من وداداشمو بخوره!

فرستنده : darcknes star

خواهر زادم اومده میگه دایی حالا که تو منو تو سایت سوژه میکنی منم با دوستام میشینم تو مدرسه تو رو سوژه میکنم میخندیم.
خدایی چرا میگن خواهر زاده به دایی میره؟کجای این بی تربیت به من رفته آخه؟

فرستنده : Mohammad_7honar

بابام:محمد کی زن میگیری؟
من:فعلا شرایط ندارم.
بابام:غلط کردی،دختر رئیسم هست،صحبت کردم باید بگیری...
خدایی دموکراسی رو حال میکنید؟
آخه پدرم چرا سوال میکنی؟بگو واست زن گرفتم دیگه!

فرستنده : Mohammad_7honar

تو خونواده ما:
بابام دهه چهلیه
مامانم دهه50
داداشم دهه60
من دهه70
آبجیم دهه ی80!!
فک فامیله داریم؟؟؟!!!

فرستنده : hesabdar

مامان بزرگم زنگ زده بود خونه یکی از فامیلا واس ختم انعام دعوتش کنه . تلفونشون رو پیغام گیر بودش . بعد پیغامشو گذاشت آخرش گفت باسلام خدافظ .............................................. چی بگم به این هوش
من @
مخابرات @
کلاغای رو سیم های تلفن @
مهندس برق مخابرات وتحد تهران جنوب @
گراهام بل @

فرستنده : milad

بابام استاد ادبیات دانشگاه آزاده تو قلهک . از یه دختره ترمه اولی سوال کرده امروز ، دختره نتونسته جواب بده . بهش گفته بابات چقد این ترم شهریه دانشگاتو داده ؟ دختره گفته 800 تومن . بابام بهش گفته بخدا اگه من جای بابات بودم نون نمی دادم تو بخوی چه برسه به شهریه دانشگاه . بابام میگه دختره چه بغضی کردش.
بابام اومده درستش کنه بهش گفته عب نداره مرد که گریه نمیکنه . ایندفعه میگه کل کلاس زدن زیر خنده ، دختره واقعا گریه کرده.
بابای دانشجو ضایع کنه من دارم ؟ والا . فکر کنم دختره رفته انصراف داده

فرستنده : milad

داشتیم فیلم کلاه پهلوی نگاه میکردیم تو فیلم گفته شد فارغ التحصیل از دانشگاه سوربون پاریس داداشم اومد بگه اطلاعات قوی داره برگشت گفت سوربون که برای پاریس نیست گفتیم پس برای کجاست؟گفت برای فرانسه تا اون موقع نمی دونست پاریس پایتخت فرانسست
به جون خودم امسال کنکور رتبه1میاره

فرستنده : mobina

پسرعموم دستش شیکسته!! با رفیقش اومده آخرٍ مرام احوال پرسی و تف مالی کنن هم دیگرو! با دستٍ گچ گرفتش گذاشته تو دماغٍ طرف!
هیچی دیگه دماغشو فرستاده زیرٍ خـــــــاک!
پسرعمویٍ قدرت بدنیٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

مامانم زنگ زده میگه؛ امیر داری میای خونه چیـــــز بگیر!
میگم؛چی؟؟
میگه؛چیــــز!! چیـــز!! اَی بابا یادم رف!! بذار فک کنم بعداً بهت میگم!! قطع کرد!!
بعدش اس داده میگه نمیخاد بگیری خونه داریم!!!
مامان خانومٍ دارم من؟؟

فرستنده : امیر21

دیشب شام ؛ بابام پسرعموشو بعدٍ چن سال دعوت کرده خونمون،دور هم نشسته بودیم پسرعمو بابام گف؛ امیـــــــــر پســـــرم چن سالت شده؟؟ چی میخونی؟؟
من؛ 21سالم! مهندسی پزشکی!
بعدش میبینم ترکید از خنده! میگه؛ هم پزشکی هم مهندس؟؟ بعد رو به بابام با خنده! این پسرت از همون بچگی پررو بود!! ببین چه منو دس انداخته؟؟ امان از این جوونا!!!
بابامم واس اینکه پسرعموش ضایع نشه گف؛ امیـــــــــر معذرت خواهی کن!!!
من؛|
حضار؛|
جامعه ی در تلاش احیایٍ مشاغل برای جوانان؛))))
مهندسین پزشکی؛|
کسی که اینو داره میخونه؛|
هیچی نگین خودم میدونم!!
فک و فامیل دارم چی فک کردین؟؟

فرستنده : امیر21

به خدا اگه دروغ بگم. برادر زاده دارم 4 سالشه داشتم بهش انگور میدادم یه انگور پلاسیده دادم بهش میگه عمو اینو نمیخوام بادش کم شده..!!!!!!!!!!!! یعنی ی وضعی..

فرستنده : Shaaaahin city

قبض برق زیاد اومده بود، نشون بابام که دادم، یه سری تکون داد و پاشد رفت طرف کامپیوتر!!!
فک کردم رفت کامپیوترو داغون کنه...
منم رفتم نزدیکتر ببینم چیکار میخواد بکنه، دیدم رفته توو گوگل نوشته:
.
.
.
آموزش دستکاری کنتور برق!!!!!!!

فرستنده : ***TAHA***

دارم آلبوم حباب رو گوش میکنم، پسرعمم اومد گفت این آهنگا از کیه؟
گفتم محسن یگانه.
یهو مث اینکه چیزی یادش اومده باشه،گفت آها راستی آلبوم جدیدشو گرفتی؟
گفتم آره خب همینه دیگه. گفت نه رگ خوابو میگم! اگه نگرفتی برو بگیر. آهنگاش خیلی قشنگه هــــا. مخصوصا تراک سکوت!!!
من :O
محسن یگانه :|
حباب :|
سال 91 :|
آهنگ سکوت :|
آرشیو آلبومهای محسن یگانه :O
آخه عزیزم اون که مال دوسال پیش بود. پسر عمه ی عقب موندست من دارم؟!!

فرستنده : Mehdi_72

فک و فامیله داریم


ی عمو دارم الان سی سالشه
خدا اینو ساخه بود واس دعوا
سال 85 ی نفرو زده بود
بعد یارو با هشت نفر اومده بودن اینو لتوپار کردن
سه ماه بیهوش بود
چهار دفه مرد باز برگشت
اخرشم ب شکل معجزه اسا با 1074 تا بخیه رو و داخل بدنش زنده موند
سال 89 تصادف کرد ضربه مغذی شد
چار ماه بیهوش بود
وقتی نمرد همه تو کفش موندن
الان بچه دومش به دنیا اومده
اینم عمو ما.

فرستنده : !Milad!

جمعه رفتیم خونه مادر خانمم دیدم خواهر خانمم تا ساعت 12 خابه بعد که پا شده بهش میگم برو یه چایی بریز بخوریم میگه دارم از خستگی میمیرم!!!!!!!
فک کنم داشته تو خواب کوه میکنده!!!!!!!
خداوکیلی اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!!

فرستنده : smj13

من نرم افزار کامپیوتر میخونم(البته فکر نکنید اینو گفتم که یعنی منم دانشجوم)مجبورم به خاطر برنامه نویسی و کارهای دیگه و اینترنت زیاد پشت کامپیوتر باشم تو خونه راه انداخته بودن که من معتاد اینترنتی ام کم کم شدم معتاد خالی الانم دارن میگن تزریقی فکر کنم به زودی بفرستنم کمپ های تر ک اعتیاد!!! فک فامیله ما داریم. والا به غران. البته خودم هم شک شردم به خودم آخه اینژوری حرف میژنم

فرستنده : ImanPuls

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

فرستنده : hamid

دوستم پلیمر میخونه. رفته داروخونه یه سری دارو بگیره.داروخونه گفته ما نمیتونیم این داروها رو بهت بدیم.برو از فلان جا بگیریم. ایر رفیق ما هم تنبلی کرده بره از جای دیگه بگیره.گفته : بابا اذیت نکنین ، ناسلامتی همکاریم دیگه، من داروسازی می خونم....!!!!
هیچی دیگه کلی تحویلش گرفتن داروهارو بهش دادن و ....
همچین دوست متوهمی دارم من!! :D

فرستنده : zoha

آقا من دارم هنگ میکنم دیگه یکی کمکم کنه
نمیدونم چرا خواهرم سه تا داداش داره اما خودم دوتا؟

فرستنده : عرفان

توی فکر عمیق بودم که چرا این ساسی مانکن
اسم گروهشو گذاشته6و8؛که یکدفعه ندایی آمد:
خب شاید متولد68ذلیل مرده!!
به سمت ندابرگشتم دیدم مامانمه!!!یعنی
اینقدبلندتفکرمیکنم؟؟
من://
مامانم:))
سازمان حمایت از تفکرات عمیق:؟؟؟؟

فرستنده : راضیه رضایی-همدان-رزن

تو دانشگاه یه دختره اومده میگه شما امیرٍ شکیبا هستین؟؟
دوستام؛ نه داداششٍ!!
میگه میشه چن لحظه وقتتونو بگیرم آقای شکیبا؟؟ دوستاتون خیلی خوشمزن!!
از دوستام جدا شدم میگم بله؟؟
میگه شما منو دوس دارین مگه نه؟؟
میگم؛ نه!!
میگه؛ جداً؟؟پس خوب شد خودمو خرد نکردم جلو شما بگم دوستون دارم!! خیلی مغرورین خدافظ!!!
خدا وکیلی عینٍ جمله ای که بهم گفتو نوشتم!!
من الان تو هنگم این منو دوس داش یا من اینو؟؟؟
من که اصن نفهمیدم منو دوس داره شما فهمیدین؟؟؟؟
هم دانشگاهی اعتماد به نفسٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

امروز سرٍ میزٍ صبحانه!
مامانم؛ امیر نمیذارم امرو بری دانشگاه! یعنی حق نداری تا چن روز!!
من؛ چرا ؟؟؟
مامانم؛ دیشب زبونم لال خواب دیدم تصادف کردی رفتی تو کما!!! از ترسٍ اون کابوسٍ لعنتی کلٍ دیشبو بالا سرت بودم!!!
من؛ بیخیال مامان خوابٍ خانوما چپکیٍ!
بابام؛ راست میگه خانوم! خدا رو چه دیدی شاید به همه عالم ثابت شد خوابٍ زن چپکی نیس! فقط امیر با ماشینت نریاااااا!! یادته که چقد پولشو دادم؟؟ ههههعی میتونستم زمین بخرم بجاش!! با آژانس برو بابایی!!!
من؛(*_*)
مامانم؛(+_+)
بابام؛($_$)
لیوانٍ شیرٍ تو دستم؛))))
آره درس حدس زدین منم یه بوهایی بردم از تو جوب پیدام کردن!!!
بابایٍ انگیزه فلج کنه من دارم؟؟
حالا خوبه تازه از مسافرت برگشته!!! دلتنگی موج میزنه اصن!! والاااا!

فرستنده : امیر21

امروز تولد مامانمه امدم ازش نظر بگیرم که هدیه چی براش بخرم.خودش گفت برام ادکلان دختر دایی 4 سالم امد گفت نه عمه ادکلان جدایی میاره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
اینا بچه هستن یا گودزیلا؟؟؟؟!!!!!!!!!
فکو فامیل عشقی داریم ما
والا ب بخدا

فرستنده : s-e

مامانم هرکی قیافش زاقارت باشه میاد با من مقایسش میکنه!!!!
خداوکیلی سوسکم نشدیم که مامانمون قربون دست و پا بلوریمون بره!!!!
اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!!!

فرستنده : smj13

ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و TV می دیدم که متوجه شدم یک نفر از تو کوچه داره اسمم رو با بلندگو صدا می زنه! اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ای کار داشته باشه، اما بعد از چند ثانیه اسم و فامیل رو با هم صدا زد! رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی جلوی در خونه ایستاده. بهش گفتم منو از کجا می شناسی؟ گفت مامانت سر کوچه ازم سبزی خرید و گفت بیام این جا صدات کنم که بیای بگیری! آخه ببین چه طور با آبروی آدم بازی می کنند!
من: o.o
سبزی فروش: |-|
تیم برنرز لی: /:)

فرستنده : morteza-t

چند روز پیش تولدم بود، جشن گرفته بودیم. دختر خواهرم 4 سالشه، گفت دایی می خوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم. این شعر تقدیم به تو.
گفتم بخون دایی. قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفت:
سلام سلام عزیزم / گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی / پشکل نریز رو قالی
شما هم از این فک و فامیل ها دارین ؟؟

فرستنده : morteza-t

خواهرم دو روزه میره جلوی اینه بغض میکنه. میپرسم چته؟
با گریه میگه یه سال طول میشه بلند بشه!
از اون طرف مادرم میگه خب نمیخواد بری دانشگاه! ! یه آرایشگاه رفتند اعصاب برامون نگذاشتند. فک وفامیله داریم?!!

فرستنده : اصفهآنجلس

بعد 4 ماه از شهرستان اومدم!بابام اومده دنبالم... تو ترمینال دیدمش ساکمو انداختم زمین دستامو باز کردم با سرعت 130 k/hدویدم طرفش . ب 2متری نرسیدم ن گذاشت ن برداشت خوابوند زیر گوشم ! من: :o چرا میزنی؟ میگه ی مدت ندیدمت احساساتم گل کرد !!!
من : :o
بابام : :))
ملت تو ترمینال : ((= |:
بابای احساساتیه دارم؟

فرستنده : mehrdad_crazy

فک و فامیله ما داریم آخه ؟


فک و فامیله داریم


مامانٍ مامان بزرگم86سالشه بزنم به تخته! اومده بودش تهــــران با عموم اینا رفتیم ایشونُ ویزیت کنیـــــــــم! این دخترعموهایٍ بنده هم ریمل زده بودن ! مامانٍ مامان بزرگم: روشا و رویا(دخترعموهای گل) سردی دارین؟؟
جفتشون: نههههه چطو مگه؟؟
مامانٍ مامان بزرگم: پس چرا چشاتون عینٍ وزغ شده؟؟ مژه هاتون رفته بالا همش سردیٍ مادر!
بعد به زن عموم میگه: مستانه این دختـــــــــرات سردی دارن بهشون همیشه نبـــــات داغ بده!
یعنــــــــــی به جونٍ خودم منُ داداششون پاره شدیم از خنده!
بیچاره ها خجالت از سر و روشون داش بالا میرف جمع کردن رفتن!!!
جدٍ بزرگوارٍ ضدحالٍ داریــــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

امروز با waths app داشتم با پسرعمم که کویته چت میکردم
پرسید viber یا tango دارى حرف بزنیم؟؟
منم با هزارتا شوق نوشتم آره هردوشو دارم
بعد کال زدم جواب نداد!!!
آى ضایع شدم
فک و فامیله اى کیو سانه ما داریما به مولا !!!

فرستنده : sina alone

داداشم کلاس دوم دبستان بود ...
یه روز اومده خونه با کلی پز و افاده میگه :
امروز مدیر سر صف اعلام کرده که امیرحسین مامور مخفیه !
داداش لاف زنه ما داریم ....؟؟؟

فرستنده : shervin7

مامان و بابام با هم قهرن ، با هم رفتن فرش بخرن بابام زنگ زده خونه میگه گوشیو میدم به مامانت ازش بپرس این فرشه خوبه ؟
گوشیو داده بهش ازش می پرسم مامان این فرشه خوبه ؟ مامانم میگه نه بزا بقیه رو هم نگاه کنم ؛ باز گوشیو داده به بابام میگم نه بزار بقیرم نگاه کنه !!! بابام میگه بهش بگو باشه !
یعنی می خواستم با سیم تلفن خودمو خفه کنم !

فرستنده : abtin

خواهرزادم ساعت دیواریمون رو برداشته واستاده روش میگه ترازوئه ، میخوام ببینم چند تومن شدم !
خواهرزاده باااااااااااااهوشی داریما!!!!!!

فرستنده : abtin

بچه ی فامیلمون اومده خونمون 5سالشه
بعد یه ربع که بهش سواری دادم برگشته میگه:
آفرین! جوون قابلی هستی! ازت خوشم اومد!
واقعا بچه ی فک و فامیله داریم؟!!!

فرستنده : dahe70i

داداشٍ 5سالم اومده تو اتاقم میگه امیــــــــر میتونم روت حساب کنم؟؟
من:چرا که نه گل پسر؟؟
میگه: یح یح یح!! چه خودشو تحویل گرفته کی میاد تو رو بخاد؟؟؟
میگم: ایــــــــمان نذار ویلچر نشینت کنم!
میگه: من همینجوریشم فلجٍ جذبتم، هرکی دوست داره داشته باشه من اصن باهات حال نمیکنم، خواهرم نداریم از دستٍ تو بهش پناه ببرم!!
به مامانم میگم این ایــــــمان چرا انقد پررو شده؟؟
میگه: داداشٍ خودته دیگه؟؟
بخدا بعضی وقتا یه چیزایی میگه میمونم چی بهش بگم!
داداشٍ قلدرٍ داریم؟؟ قابلٍ توجهٍ مامان خانوم پسر کوچیکت داره ناخلف از آب در میاد!!

فرستنده : امیر21

عروسـی یکی از اقوام بود چن روز پیش! مامانم رفته بود آرایشگاه از اونجایی که بابام همیشه سرکارٍ مامانم گف امیـــــــــر تو بیا دنبالم! آقــــــا هی منتظر موندم این مامان خانوم بیاد بیرون بریم! زنگ زدم گفتم مامان دیر شد! مامانم: خو توام بیــــــــا! میگم حالت خوبه مامان بیام تـــــــــو؟؟
مامان: نه پس نیــــــــــا زود باش امیـــــــر آبــــــــــرومون رف!
من: باشههههه! آقا منم گفتم حتماً مامانم تنهاس تو آرایشگاه اینجوری میگه! پرده رو زدم کنار گفتم : یا الله! مـــــــــامـــــــــان؟؟ یعــــــــنی اونجا بود که هرچی خانوم بود چسبیدن سقف با جیــــــــغ بنفش!
صحنه رو جیم فنگ ترک کردم به جونٍ بابام انگار برق گرفتم!! هی کم رو میشدم هی کم رو میشدم!
تخته گاز میزدم نزدیک بود یکی رو زیر بگیرم! زنگ زدم مامان خانوم میگم چرا تو آرایشگاه نبودی میگی بیا تو؟؟
مامان در حالیکه غش غش میخنده: رفتی دنبالٍ من؟؟ یادم رف بگم بابات خودش اومد دنبالم! گفتم بیا تو فک کردم بیرونٍ تالاری!!!
مامان شاکی نشو گفتم میذارم تو خوش خنده!!
مامانٍ دارم من ؟؟ هنو یادش میفتم لمس میشم!!

فرستنده : امیر21

رفتیم خونه عمم اینا... آقا دیدم یهویی دختــرعمم جفت پا اومد تو شیکمٍ من و بابام!(تکواندو کار میکنه) من و بابام از درد داریم پیچ و تاب میخوریـــــــــــم!
بابام: تــــــــوله چیکامیکنــــی؟؟
دختــــرعمم: دایـــــی جون اینو تازه یاد گرفتم گفتم رو شما و امیـــــــر اجراش کنم حالا زنداییم ناراحت میشه اشکال نداره!
من: رو بابات و داداشت اجراش کن وحشـــــی!
دخترعمم: آخه بابا جونیم گناه داره خوووووو! ارشیــــــا هم دنده اش شیکست یه بار دلم نیومد دیگه روش اجرا کنـم!
عمم: الــــــــــهی قربونٍ دخملم بلم من!
من:))
بابام:))
مامانم:))
یوســف کـــــرمیٍ ناکام در المپیک:))
دختــــرعمه جو گیـــرٍ داریـــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

بابا و مامانم سرٍ بردٍ پرسپولیس دعواشون شده بود، بعد بابام سرٍ میزٍ شام هی واسه من چش و ابرو میومد که به مامان بگم باهاش آشتـــــی ، یه لحظه که داش اشاره میداد مامان سرشو بالا کرد دیدش....
بابام: امیــــــــــــــــــر میگم با بعضیا آشتــــــــی نمیکنم چرا انقد اصرار میـــــکنی؟؟
اَه اصن من اشتها ندارم پاشد رف!!
باباس داریــــــــــــــم؟؟
هم چنان شما نخنــــد بابا!

فرستنده : امیر21

آبجبم اومده از سر و کولم بالا میره ؛ بهش میگم: از مرگ من بیزاری ؟؟
یه ذره فکر کرد،بعد فهمید چی گفتم؛ زد زیر گریه پاشد رفت... :(
بخدا روان پریشما، بگو خب مرض داری بچه رو اذیت می کنی؟؟!!!
آخه منم فک و فامیلم که آبجیم داره؟؟؟!!!!!

فرستنده : D$D$D

بچه ی یکی از فامیلامون شب با باباش دعواش شده.شام نخورده ،قاطی کرده..
صبح باباش طبق معمول با ماشین میره سرکار. ماشینش رو می خوابونن، جریمه و دیتکاری پلاک و هزار بدبختی..
نگو بچه اش شبونه رفته شماره پلاک بابای بیچاره اشو دستکاری کرده و یه شماره دیگه چسبونده..
جالب اینجاست که هم به زوج و فرد بوده پلاک توجه کرده،هم جفت پلاکالا رو تغییر داده!!!!!!!!
آخه این دایناسورا فک و فامیلن؟؟؟!!!!
بخدا با دهه هشتادیا بحث نکنید،اگه بحث کردید خیلی حواستون باشهریالکارایی می کنن که ما نه عقلش رو داریم نه جراتش رو...
هیچی دیگه بابهه هم به غلط کردن افتاده، دیگه هم باهاش بحث نمی کنه..
احتمالا دفعه بعد ترمز رو دستکاری کنه!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : D$D$D

خدایا به حق این وقت عزیز به مادر عزیزم بیاموز بعد از اینکه روی توالت فرنگی وایتکس ریخت به ما هم اطلاع رسانی کنه ، خو شاید عادم اون شلوار آدیداس مشکیَ شو خعلی دوس داشته باشه :(( :|

فرستنده : Shey2nak

جشنٍ سالگـردٍ ازدواجٍ بابابزگ و مامان بزرگم بودش...
منم یه ته صدایی دارم تحویل گرفتن از خود نباشه، آقا فک فامیل گیر دادن امیـــــــــر بخون!
شروع کردم: دلـــی که گذاشتی پایٍ عشقٍ من دیگه حتی به خودت پس نمیدم/این روزا هرکسی میرسه میگه این 2تا چقد خوبن با همدیگه...
بابا بزرگم: امیــــــر چه ترانه قشنگیه گیـــتارتو بده منم میخام همینُ بخونم! ترانه داریوشٍ؟؟
من: باباجون من کلاس رفتم بلدم بزنم تو نمیتونی گل پسر!! ضمناً برا داریوش نی!
آقا پیله کردش منم دادم بهش دیگه!
ترانه رو دست و پا کچ گرفته داش میخوند، منم آدرنالینٍ خونم بالا زده بود نزنه داغونش کنه!
بابابزرگم: عهههه امیــــــــر نخش(تارش) پاره شد!
من عزراییل داش بهم چراغ سبز میداد حمله قلبی ...
مامان بزرگم رفته چسب نواری آورده میگه الان درستش میکنم!!!
ای خداااااااااااااااا!! من چیکا کنم با این فک و فامیل؟؟
خدا میدونه چقد پولشُ داده بودم!
من الان2روزٍ عزادارم!

فرستنده : امیر21

مامان ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯿﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ
ﻣﺜﻼ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﻧﻔﻬﻢ؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮕﻢ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟

فرستنده : ***TAHA***

فک و فامیله داریم


داییم میگه: امیــــــــر این بابات چن سالشه؟؟
من:42تا!
میگه: ههههعییی دنیا ببین من 39سالمه ، ولی موهام سفید داره میشه!! آجیٍ ما بهش میرسه دیگه!
میگم: زن دایی که همش هواتو داره!
داییم: میشه انقد قارقار نکنی؟؟ حالم بده از دستٍ این زندگی پیر شدم! بابات همه موهاش مشکیٍ!
آقا منم اومدم بهش روحیه بدم الکی گفتم: بابا دایی بابام موهاشو رنگ میکنه!!
داییم: الهــــــــــی فدا آجی زادم بشم همینو میخواستم بشنوم!! یَــک حالی از بابات بگیرم!
حالا اسمٍ هرچی مقدساتٍ بیار بگو دروغ گفتم! قبول نکرد!
تو یه جمی بودیم گف: سیــاوش این رنگی که به موهات میزنی چیه مثٍ رنگٍ مو خودت خوابیده تو کفٍ سرت!!
بابامم از همه جا بی خبر فک کرد داره دستش میندازه گف: لودانملٍ 8!!
حالا داییم داره کلٍ تهـــــرانُ میگرده لودانملٍ 8 پیدا کنه! هر چیم بهش میگم دایی بابام شوخی کرده...
کو گوشٍ سمیــــــــــع؟؟
من چی بگم به این 2تا!!
فک و فامیلٍ داریــــــــــــم؟؟ جداً فک فامیلٍ؟؟
بابا نخنــــــــــــــــد!

فرستنده : امیر21

تا حالا دقت کردین وقتی یه جا میرید یه بویی (بوی گند) میاد همه دارن بهم نگاه میکنن؟
آدم به خودش شک میکنه نکنه من بودم و یادم نیست:l

فرستنده : smj13

به جان خودم راست میگم
بچم 17 ماهشه هر کلمه ای بهش میگیم زود یاد میگیره(بزنم به تخته هوشش به خودم رفتهD:)
داشتم باهاش کلمه کار میکردم بعد گفتم بابایی بگو کروکودیل در کمال ناباوری گفت کوکودی
ینی من داشت فکم از جا در میومدO:)
الان دارم رو کلمه اپروکسیمیتلی روش کار میکنمD:

فرستنده : smj13

دارم تو خوش خنده می چرخم عمم هم با بچه ی 3 سالش نشسته پیش من داره جک میخونه عکس این لوازم شعبده بازی رو بالای صفحه خوش خنده دیده منم هدفون تو گوشمه ولی خاموش بود عمم به بچه اش میگه:نیگا این عکسه شبیه مهدی ی ؟!؟!؟!
بعد من نیگاش میکنم میگم:دستت درد نکنه من این شکلیم؟؟؟
با خنده میگه:مگه تو میشنفتی؟؟؟؟
ولی خودمونیما چه مچی گرفتیما؟!؟!!
عمه اس ما داریم؟!؟!؟

فرستنده : ice bOy

یه بار پسرعمم اومد فازٍ اندرزگونه برداره!
گف: ببین هیـــــچ وقت نگو نمیتونی بگو نمیتونم که بتونم! یعنی زیاد به خودت فشار نیار که بتونی بهش بگی نتونی ، با این نتونستنت میتونی خردش کنـــــــــــی! سعی کن بتونی مثٍ من که همیشه تونستم چون میخواستم که تونستم! از قدیم گفتن خواستن توانستن است!!
من برم قرصایٍ اینُ بدم داغ کرده طفلک!
نمیدونم چش بود صعود کرده!!
حالا شما فعلاً فعلٍ توانستنُ صرف کنید بعداً ازتون میپرسم!!
پسر عمه اندرزگو هستش که داریـــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

بابابزرگم با عموم دعواش شدش سرٍ چی نه به من ربط داره نه به شما!
آقا بابابزرگم هی میگف مرتیکه ی فلان مرتیکه ی آهان مرتیکه ی اوهون!
عمویٍ سالارٍ منم فقط میخندید میگف هرچی شما بگی باشه!
یهویی بابابزرگم بهش گف: پدر سگ!
عمومم دوباره گف: باشه!
حالا بابابزرگم: کثافت بگو پدر سگ نیستم, بگو پدر سگ نیستم!!
یعنی دیوار بود که میخواستیم گاز بزنیم گاز بود میخواستیم دیوار بزنیم!!
بابا بزرگٍ داریم؟؟ بچه ها حالش یه خورده ناراحتٍ واسش دعا کنید مرسی!

فرستنده : امیر21

میزان مالکیت کنترل تلویزیون تو خونه ی ما :
مامان 98%
بابا 01%
خواهرم 0.5%
دیگران 0.5%
من 0.00%
من:|
همچنان مــن :|

فرستنده : هادی از زاهدان

بخدا اگه دروغ بگم:-|
بسر داییم ده سالشه
رفبتم خونشون،ی وانت داشت میوه میفروخت،
زنداییم بهم گفت برو سیب بگیر پسر داییم اومد
رفتم میگم سیب چند؟ میگه1500
پسر داییم میگه میلاااااا اد! سر کوچه همین سیبو میدن 2000 تومن
اخر بعد از کلی بحث و دعوا یارو بهم داد 1700
یعنی اگه اولش میگفت 3000 تومن اینقد زورم نمیومد:-|:-|
بعد رفت به مامانش گفت خریدیم 1500تومن
در عرض پنج دقیقه دوبار خدارو واس فکو فامیلام شکر کردم:-|:-|*WALL*

فرستنده : MilΛd-sHz

من یه دختر خاله دارم چهارم ابتدایی میخونه از من بیشتر به فکر ازدواج منه هر موقع منو میبینه میگه کی میخای عاشق بشی زن بگیری ؟
اینا بچه نیستن سانتر فیوژن

فرستنده : arman

یارو تو فیس بوک داشت کلاهبرداری می کرد,بلاکش کردم,بعد از چند هفته دلم سوخت ان بلاکش کردم,حالا می بینم دوباره داره کلاهبرداری می کنه,باز جالبه که بعضی ها واقعا باور می کنند براش شارژ می فرستند.
این همه حرف زدم تا بگم با اینا شدیم75میلیون نفر

فرستنده : hamid

سر شب نشسته بودیم یا خونواده چایی میخوردیم، دیدم داداش کوچکم خوابه.
گفتم عرفان پاشو مدرسه ات دیر شده
خواب آلود یه نیگا به ساعت انداخت دید هفت و نیمه
با سرعت نور پاشد لباساشو پوشید، کیفشو برداشت رفت نو حیات دید شبه
اومد تو دید همه شیکمارو گرفتن از خنده دارن منفجر میشن
چندتا فحش زیر لب داد کیفشو کوبید زمینو رفت خوابید. شامم نخورد.
الان وجدانم ملتهب شده واسش . . .
داداش تیز و بزی داریم ما !!!¿

فرستنده : capitan angel

دیروز رفته بودم بیرون که یهو دختر عموم رو دس تو دس با یه پسره دیدم
میپرسم اقا کی باشن؟؟؟؟
دختر عموم هول شده میگه داداشمه
من : عه پس پسر عمومه . اغا ببخشید بجا نیوردم
دختر عموم :مانی خیلی بدی من ایقد تو رو با دخترا میبینم چیزی میگم ؟؟؟؟
من : اونارو میگی ابجیامن:)
هیچی دیگه کلی التماس کرده که چیزی نگم
منم راز نگه دار :)
اول khosh-khandeh  بعدم عموم اینا بعدم کل خواندان باس در جریان باشن
الکی که نیس :)

فرستنده : Shey2nak

داداشم کلاس سوم دبستانه ساعت 7 صبح بیدارش کردم، با جدیت تمام سر همه خونواده داد میزنه : ای بابا ولم کنید ، 3 ساله درس میخونم به کجا رسیدم !!!¿¿
خانوادگی از خنده ولو شدیم رو سینی چایی
داداشه بی حوصله و نا امیدیه داریم ما !!!؟

فرستنده : capitan angel

با چندتا از دوستام عکس گرفتیم گذاشتیم تو فیس بوک...بی اف خودم کامنت گداشته:جمعی از حیوانات نادر!!!
دوست پسره ما داریم!؟!؟!؟!؟

فرستنده : ****رویا****

با پسرعموم کار داشتم رفته بودم خونشون!
زن عموم میخواس بره خرید! دیالوگشو خدا وکیلی داشته باشین! من دیگه هیچی نمیگم:
زن عموم : سهیل , من دارم میرم چیز یکم چیز میز بخرم, فقط چیزارو شستم گذاشتم رو چیز به چیز بگو بیاره امیر بخوره! نمیدونم چیزمو کجا گذاشتم! بعد داره میره بیرون چیزم کو؟؟
سهیل؛ چــــــــــــــــــــی؟؟
زن عموم؛ سوییچٍ چیـــــــــزم!
رفته بیرون زنگ زده دخترعموم رف FF رو برداش:دیگه چیه مامان؟؟
زن عموم؛ چیزٍ به امیــــــــــر بگو نره واسه چیز ازش دلخور میشم!
دخترعموم: چیز یعنی کجا؟؟
زن عموم: چیز بابا واسه نهار نذارین بره!!
آخرش دخترعموم گف: مامان حالت خوبه؟؟؟
زن عمویٍ چیــــــــــز میــــــــــزٍ داریــــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

فک و فامیله داریم


خدا شاهده رفتم سر یخچال مامان بزرگم دیدم کیسه فریزری هاشو خالی گذاشته توش . میگ اینا چرا اینجاست میگه روش نوشته فریزری دیگ

فرستنده : باب اسفنجی

«««اس ام اسی که هیچ وقت دستٍ دخترخالم نرسید»»»
خالم: بیتــا , احسان دوستٍ بنیامین تصادف کرده رفته تو کما حالش خیلی بده! برو گوشی بنیامینُ ازش کش برو خاموشش کن, بفهمه بچم سکته میکنه, بابات هر وخ اومدش بهش میگه منم تا شب نمیام خونه , بیمارستانم!
و بدین طریق دستٍ روزگار کاری میکنه خالم واسه بنیامین ارسالش کنه!!!!!
البته این واسه چن ماه پیشٍ!!
ولی فک و فامیل داشتنمون تازه ی تازس!
طفلکی پسرخالم تا میخونتش کپ میکنه!!
خاله ی نگرانٍ فرزندٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

تو هال چرت میزدم،متوجه شدم داداش کوچیکم داره با صدای بلند میگه: یا ابلفضل،یا قرعان،یا جد سید مراد!!!
رفتم ببینم چه مرگش شده!
دیدم داره با کامپیوتر ماشین بازی میکنه،
ماشین داره میره تو دره نمی تونه کنترلش کنه :|

فرستنده : Shey2nak

سر کوچه مادربزرگم فروشگاه زنجیره ای زدند، مادر بزرگم صدام کرده میگه ننه بیا برو فروشگاه زنجفیلی یه ۲ تا کمپوت لوبیا برام بگیر بیا
:)

فرستنده : Shey2nak

بابام راننده یه فرونده هواپیمای ایر باسه
صبح به صبح پامیشه روغنو چک میکنه بنزیو چک میکنه گازو چک میکنه پر ابش میکنه اخرش داد میزنه:
حسن بیا ماشینو هل بده میخوام برم سر کار
خب پدر من همه اینا یه طرف،چرا مردمو به کشتن میدی
خدا پدر بیمه رو بیامرزه
امسال 2تا کشته داد
:)

فرستنده : پرتقال خونی

مادر بزرگم بهم گفته برو برامون چسب نواری بخر
میگمش؛ خب خورد داری
میگه:من پول ندارم دوا های پدر بزرگتو بخرم تو ازم خورد میخوای
(یاد بابا بزرگم افتادم که تازه عمل کرده بود دلم شکست)
خلاصه هرچی خواست حالا چسب به کنار براش خریدم
بعدش با شلوار لیم خوابم برد حالا با بدبختی بیدار شدم برم لباسامو عوض کنم چشامو که باز کردم دیدم مادر بزرگم جیغ میزنه اونم از نوع بنفشش چشامو که به نور عادت کرد از شدت شک دویدم تو حیاط پام گیر کرد به در خوردم زمین
( یه کیسه پره تراول های صد تومنی از تو کمدش ریخته بود بیرون نمیدونست چه جوری قایمشون کنه:/

فرستنده : پرتقال خونی

یه خواهر دارم کلاس دوممه تو کلاس معلم بهشون گفته از نعمت های خداوند و نام ببرید نوشته بود درخت توت فرنگی
اخه خواهر من....
من:)
مامانم:(((((((
درخت توت فرنگی:(
فک فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : matan

باور کنید عین حقیقته.ی دختر دارم ۱۵ماهس بعد داییش براش ی چن باری میگو خریده میگه واسه هوش بچه خوبه بعد چند مدت میگه نباید بیشتر بخوره؛پرسیدم چرا گفت میترسم (عضو) فرار مغزها بشه.آخه وقتی باباش منم و داییش تو...مخ تعطیلت تو حلقم
خورشید خانم چرا هلیم شما تموم نمیشه هممون راحت شیم؟ اخه چرا یکی پیدا نمیشه بگه فک و فامیله که ما داریم؟

فرستنده : mehdi suba

بعد از یک هفته توضیح برای پدرم که عابربانک چیست و چگونه می توان از آن به جای اسکناس استفاده کرد پدرم رفته دم سوپرمارکت تا با کارت عابر خرید کنه وقتی صاحب مغازه می پرسه رمز کارتتون چیه نه گذاشته نه ورداشته گفته مرتیکه ی دزد شارلاتان رمز کارتو بدم تا همه ی پولاشو خالی کنی!!!!!!!!!

فرستنده : ایراندوست

پسر خاله تیتیش مامانی و البته تحصیل کرده ما اومده کنار دستم نشسته نی آبهویج رو کرده تو حلقش بعد با نگاه عاقل اندر سفیه میپرسه: چطوری از هویج به این سفتی آب هویج میگیرن؟
هنگ کردم میخواستم خودمو بکوبم به دیوار ...
معلومات در حد لا لیگا بلکن لیور تا دورسه اصلاً

فرستنده : Mr.Alaki

بابام بهم میگه یه شامپوی خوب خارجی واسه خودت(!) بخر فردا میخام برم حموم!

فرستنده : niloofar

به بابام میگم:بابا سرم درد میکنه....
بابا میگه:منم دندونم درد میکرد رفتم کندمش....:-):-):-):-):-):-):-)
ینی ازین همه محبت قلمبه ی بابام اشک حلقه زد تو چشام...
خودم میدونم سر راهیم:-|:-|:-|:-|:-|:-|:-|:-|:-|

فرستنده : 30sil-tak

مامانم میگه امیـــــــــر یه سایتٍ خوب بهم معرفی کن، روزایی که سرٍکار نمیرم برم توش سرگـــرم شم!
آقا این دهنٍ لامصبٍ ما باز شدش یهویی گفتم خوش خنده !!
تازه فهمیدم چه غلطی کردم گفتم نههههههه مامان نـــــــــــــــــــــــری!
بیشتر مشتاق شد!
حالا اومده تو بخش فک و فامیل میگه؛ امیـــــــــــــــــر این امیــــــــــر21تو نیستی؟؟ چرا بابا و مامانش حرفایٍ من و باباتو زدن اسمٍ ایــــــمانم که هس؟؟ اتفاقایٍ خونواده تو گذاشتی تو سایت غزمیـــــــت؟؟
میگم؛ داری اعتــراف میگیری؟؟ مگـــه چیه؟؟
آقا بابام از سرکار اومدش حالا دوتایی میان خوش خنده !!
بابام میگه؛ گاومیش چــــــرا از خوبیام نگفتی؟؟
مامانم؛ نادون الان فک میکنن من چقد حواس پرتم!!
از همین تریبون اعلــــام میــــــــــــکنم پدر و مــادرٍ عزیــــــزم، من عاشقتونم خودتون کمتــــــــر سوتی بدین!!
مامان بابایٍ شاکیه دارم من؟؟
بابا جونٍ امیــــــــــــر لایکو بزن حسود نبـــاش گل پسر!

فرستنده : امیر21

به همین شب عزیز عین حقیقته
آقا هرچی فک و فامیلتون سوتی دادن بهشون افتخار کنید چون عمرا این سوتی به ذهنشون هم خطور کن
شب خواستگاریم خانواده عروس سنم رو پرسیدن دیدم بابام برگشت طرفم گفت مهندس(اسم هم نگفت!)متولد 68بودی یا69؟
خواستیم با دختره بریم تو اتاق صحبت کنیم داداشم میگه مهسا خانوم حواست بهش باشه این مارمولکیه که فقط من میشناسمش!!!
این باز هم به کنار میشه یه جوری باهاش کنار اومد
اوج فاجعه ی فک و فامیل از ذهن پدر بزرگم تراوش کرد
از تحصیلاتم پرسیدن حس نوه دوستیش گل کرد گفت 6ساله دانشجوه داره فوق دیپلم میگیره!!!
خیر سرم ترم آخر فوق لیسانسم:(((
آدم این حس فرزند دوستی رو میبینه به اهمیت وجود دیوار بتنی پی میبره!!!
راستی اگه خورشید خاموش شد از دست فک و فامیل ما تعجبی نداره!!1

فرستنده : AyOoB

با مخاطب خاص رفتیم خونه داییم.
پسر داییم که 6 سالشِ دستشو گرفت گفت بریم تو اتاقم اسباب بازیامو نشونت بدم.
بعدِ 10 دقیقه در حالی که طرف کبود شده از خنده اومد بیرون.
میگم به چی میخندی؟
میگه پسر داییت بهم میگه اون به دردت نمیخوره.به هم نمیاین،با هم تفاهم هم ندارین
ولی ما داریم.تازه من از اون خوشتیپترم هستم.ولش کن بیا با من دوست شو
:|

فرستنده : Shey2nak

فک و فامیله داریم


خدا شاهده اگه دروغ بگم خواهرم ٣ سالشه توی خیابون هر کی بوغ میزنه میکشدش زیر فوش :اشغال،.......
به خدا؟؟؟؟؟؟خواهر ما داریم!بزرگ بشه چی میشه؟؟

فرستنده : elina

پسر داییم 6 سالشه از مهد اومده خونه به مامانش میگه ما 4 تا حس داریم
چشایی ، بویایی ،گوشایی، دهن آیی!!!

فرستنده : ساحل

خدا قسمت هیچ کس نکنه.سرما خوردم بد جور.اب دماغم مثل ابشار نیاگارا جاریه.
دیشب دارم از درد زاری میکنم پدرم نه گذاشته نه برداشته میگه کی داره صدای سگ در میاره؟؟؟؟؟؟
اشک شوق تو چشام جمع شده و دارم از این همه محبت لذت میبرم که بازم برگشته میگه ایشالا مرد دیگه صداش در نمیاد!!!!!!!
خوب بابا بچه سر راهی که نیستم پسرتم.دکتر نمی بری حداقل نابودم نکن
فک و فامیله داریم!!!!!!

فرستنده : amin lulaa

با دوس دختــرم سرٍ یه موضوعی بحثم شدش!
اس داد؛
"آنـــکه ســامـانٍ غزل هایم از اوست
بی سرو ســامـانیم را حس نــکرد"
من؛ ســـامـــان کیــــــــــه؟؟ دمـــت گـــرم...
آقا زنگ زد با گــــریه؛ امیــــــــــر به جونٍ بابام من جز تو کسی رو دوس ندارم، چــرا باور نداری؟؟
من؛ بیخیـــال نگفتی ســامـــان کیـــه؟؟
دوس دخترٍ گـــرام؛ بخدا من دوسش ندارم اون منُ دوس داره، با اینکه جوابٍ رد بهش دادم ولی باز میان خواستگاری!! امیــــــــــر بهش فک نکن من اونُ آدم حساب نمیــــــــــکنم!!
خداییش عجب یه دستــــی ناخواسته ای زدم میبینی تا کجا پیش رف؟؟ خخخخخخخخخ!!
خدا شاهدٍ هنو تو کفشم!!
اَد اسمٍ خاطرخوش بود...
دنیـــــــــــا رو داشته باش!

فرستنده : امیر21

خواهر زاده ام جوراباشو گذاشته رو مبل،مامانش اومده میگه: جوراباتو ببر بذار تو اتاقت اینجا گم میشه.
برگشت گفت:فقط منو شما خونه ایم،شما دست نزنی گم نمیشه!!!!!!
یعنی بزرگ شی چی میشی؟؟؟!!!
حاضر جوابیت تو حلقم..

فرستنده : D$D$D

خواهر زاده ام 4سالشه دیروز خواب بود.مامان باباش رفتن بیرون.از خواب بلند شد مامانم کو؟ بابم کو؟
خلاصه بعد از دو ساعت اومدن،عین مکالمه ی خواهر زاده ام با پدرش:
بابا کجا رفته بودید؟
بیرون بودیم بابا جون
خب کجا بودید؟
رفته بودیم خونه ی بابایی عباس(پدربزرگش)
چرا منو نبردید؟
خب شما خواب بودی پسرم.
خب بغلم میکردی میبردی!!!!!!!!!!!!
شما هم از این بچه ها دیدید؟؟!!! شما هم از این بچه ها میترسید؟؟؟؟!!!!

فرستنده : D$D$D

دیشب از بالا پشت بوم صداهای عجیب میومد منو داداشم رفتیم ببینیم چه خبره دیدم داداشم میگه بذار من جلو حرکت کنم اگه یه وقت اتفاقی افتاد تو خودتو نجات بده و برای همه تعریف کن که داداشم با افتخار مرد!!!
داداش تخیلیه من دارم؟

فرستنده : payam zelzele mahboobe har chi dele

دختر خالم کامپیوترش خراب شده بهش گفتم کامپیوترتو بیار تا ویندوز نصب کنم.
فرداش دیدم مانیتورشو آورده میگه بیا ویندوزشو عوض کن!!!!!!
آی کیوش در حد پت و متم نیست:l
من:llllll
دختر خالم:))))
خدا بیامرز استیو جابزo:

فرستنده : smj13

با پسرخالم یه غلطی کردم رفتم استخر چشمتون روز بد نبینه،تو جکوزی سر منو زوری کرده زیر آب!!!!!
داغی و فشار آب به جهنم، مزه آب نگووووووو:l
همونجا اوق زدم:(((
اینم پسرخاله خل و چله که ما داریم؟!!!!

فرستنده : smj13

نمیدونم این چه رسمیه که تو عروسی ها زوری آدمو میارن وسط که برقصه؟!!!!!
خوب منو زوری بردن وسط یه چیزایی تو مایه های اورانگوتان رقصیدم:(
فیلم عروسیشون تبدیل به فیلم طنز شده بود آبروم رفت:((((
اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!

فرستنده : smj13

چند وقت پیش داشتیم ایفون تصویری نصب می کردیم بابام امتحانی رفت زنگ خونه رو زد مامانم اومد درو بازکنه بابام رو که میبینه میگه :
مهران مهران بیا این جا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من:بله چی شده مامان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زودباش بدو برو به بابات بگو بیاد بالا خودش روتو ایفون ببینه!!!!!!!!!!!!!
مامان پیشرفته است من دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : مهران

من یه روز به مامانم گفتم غذا چیه میگه کوکو سبزی امروز با قیمه پری روز که با عدس های عدس پلوی دیروز تزِِیین شده....
اوه اوه عجب غذایی
مامانه ماداریم

فرستنده : من منم

من هر موقع بیکار یه جا میشینم بابای ما میاد یکی میزنه پس کله ما بعد میگه خوب پسرم از خودت بگو میگم چی بگم یکی دیگه میزنه!!!!
بابایه ما داریم

فرستنده : من منم

دخترفامیلمون تازه ب سن تکلیف رسیده اومدن خونمون بعد ب من میگه شانس ما انقدگرون شده ک دیگ نمیشه شوهرکرد کاش من قبلناب دنیامیومدم؛الان من هیچی ندارم بگم؛یعنی در این حد!

فرستنده : *GhAnde ASAL*

یکی ازبچه های فامیلمون خیلی شیطونه؛ازباغ همسایه مادربزرگش زردآلو کال میچیده بعدبرای اینکه قابل خوردن بشه میذاشتش تو هونگ و میکوبیدش! قدرت تفکرو داشتی؛یعنی دراین حد!!

فرستنده : *GhAnde ASAL*

فک و فامیله داریم


دختر عمم 8سالشه از مدرسه برگشته بی اعصاب،میگم چی شده؟
میگه معلممون گفته از روی درس خرس کوچولو کلمه سخت بنویسید
میگم خب اینکه ناراحتی نداره!
میگه آخه چرا هیشکی نمیفهمه هیچ کلمه ای واسه من سخت نیست خدایا؟!
ینی اعتماد به سقفت تو حلقم

فرستنده : crazy

پارسال کیسه صفرام عمل کردم
امروز عمم اومده خونمون میگه دیگه قلبت اذیتت نمیکنه؟!
میگم قلبم که چیزیش نبود!
میگه همون چیزت، چیزتا اذیتت نمیکنه؟!!!
گفتم چیزم نه اذیتم نمیکنه!!!!
کل مجلس رفت تو هوا! فقط بابام چشم غره میرفت
خدا به خیر کنه والاه
فک و فامیله ما داریم بخدا!!!

فرستنده : sina alone

یه خواهرزاده دارم ٣ سالشه
دیشب با ماشین بردمش بیرون
دستم از شیشه میبردم بیرون پرسید چکار میکنى؟
گفتم آشغال میریزم بیرون
گفت پس چرا دستت تو دماغت میکنى؟
ما چى بودیم اینا چین
والاه!
نگید اه مگه خودتون دست توى دماغتون نمیکنید !!¡¡

فرستنده : sina alone

مامانم نگرانه میگه تو فیلم دونگی چقدر پارچه مصرف شده واسه لباساشون!
آخه این باید دغدغه ی ما باشه!؟

فرستنده : jekhareto73.miblg

با بابام تو یه ماشین بودیم، بعد دو نفر خارجی سوار شدن؛
بابام رفت بپرسه: "اهل کجایین؟"
خیلی با اعتماد به نفس با یه لحن سوالی گفت:
MADE IN?

فرستنده : سن یه عدده

پدربزرگ من جزء اصحاب کهف محسوب میشه دیروز ۲۰۰تومن داده میگه برو ۱۰تا نون بگیر بهش میگم با این ۲تا نونم نمیشه میگه گوه زیادی نخور خودم دیروز رفتم با ۲۰۰تومن ۱۰تا نون گرفتم...پدر بزرگ من ۱عمر تو غار خواب بوده

فرستنده : ♧☻ narjes ☻♧

داشتم سیب میخوردم مامانم میگه چرا مث این شتر عقب مونده ها چیز میخوری ؟
من بعد از کلی تحقیق و پرس جو از اهالی خانواده مادری فهمیدم منظور مادر جان بنده شتر مرغ بوده
والا من یکی دارم از شرمندگی آب میشم اینقد مهربون قربون صدقه ام میرن؟

فرستنده : mamareza

چند ساعت پای کامپیوتر بودم چشام قرمز شده بود پسر خالم 5 سالشه اومده به خالم میگه مامان من اگه بچه دار بشم فقط روزی یه ساعت اجازه میدم بهشون با کامپیوتر کار کنن
بیل گیتس)))))))
خالم بعد از شنیدن خبر نوه دار شدنش)))))))
طرح ازدواج آسان جوانان )))))))

فرستنده : mamareza

دوساعت جلو آینه شال سرم کردم و با موهام ور رفتم که خوش حالت یه مقدارش بمونه بیرون( برخلاف همیشه که میذارم تو ) رفتم پیش مامان میگم چطور شدم؟ یه لحظه برگشت دید منو گفت وای چقدر قشنگ شدی, منم داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم که بلافاصله گفت: شبیه خر شدی!
ینی لبخند رو لبام خشک شد
من :|
مامانم :D
خر :)))))
موهام :|
دوباره من :(
مامانه آدم ضایع کنه من دارم؟؟

فرستنده : ** Sogol **

چند روزه سرما خوردم امروز رفتم خونه مادربزرگم میگه برو دکتر
میگم نمیخواد بذار بمیرم
میگه خوب اینجوری که نمیمیری بقیه رو هم مریض میکنی
مادربزرگه با احساسه من دارم؟

فرستنده : icasanova

خب مامانه مام فوتبالی شد!
جالب اینجاس از هیچی جز خندیدن کیریس رونالدو خوشش نمیاد!
داشته باش میگه بچه ها هروقت کیریس خواس بخنده صدام کنن!!!!!!!!!!!!!!!
من؟؟
مامان فوتبال دوست؟؟
پیش بینی لبخند ژکوند کیریس خان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواب فروشی؟
شک برداشتم والا بااین فک وفامیلااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : lolitta

داییم رفته بوده از عابربانک پول بگیره البته خودش نمیتونسته با پسر داییم رفته ....کارتو میزنن بعد که پولو میکیرن داییم یه نگاه به دستگاه میکنه یه نگاه به پولا میگه:الان تو چطوری اینا رو شمردی؟؟

فرستنده : mojtaba786

(دروغ بگم برم زیر تریلی)
داداشم خونه داییم اینا بوده....
داییم یهش میگه:خب مرتضی الان سرکار میری؟
داداشم میگه:استادای دانشگامون گفتن سرکار نرید بشینید درس بخونید معدلتون بره بالا...
داییم یه سر تکون میده میگه:الان این درس هم شمارو از کار و زندگی انداخته...
داداشم :|
پسرداییم:)))
استادای دانشگاهشون:o
انیشتین:||
یه همچین دایی کاریه داریم ما.....والا!!!!

فرستنده : mojtaba786

رفتیم واسه عید قربون خونه پدربزرگم ازدر که رفتم تو میبینم پدربزرگم با همه نوه هاش روبوسی میکنه وبه همه یکی یه اسکناس 5000تومانی میده با هزار ذوق وشوق رفتم جلو بوسش کنم با تموم جدیت برگشته بهم میگه پدرسگ دو روزه رفتی دانشگاه واسه من آدم شدی به جان خودم چنان با لگد انداختم گوشه اتاق که یه لحظه احساس کرد ازتو پرورشگاه منو آوردن:((((((((
واسه همدردی اون لایک رو بزن خدا بهت لایک بده

فرستنده : MoIeN

با هزار زحمت و بهونه و خرج ، تولد گرفتم.
دخترای کلاسمونو دعوت کردم تا مامانم عروس آیندشو ببینه! حالا که رفتن از مامی پرسیدم :
اگه گفتی عروست کدومشونه؟!
هنوز کلام توی دهنم منعقد نشده جواب داده :
اون باربی مو طلاییه !
گفتم دمت قیژ مامی ، چطو فهمیدی ؟!
میگه: آخه نمیدونم چرا ازش بدم اومد !!!
مامان تیزه هف خطه با احساسه ما داریم ؟!

فرستنده : MIR BLACK ZING

فک و فامیله ما داریم آخه ؟

 


فک و فامیله داریم


4تا از پسر خاله هام سربازی رو معاف شدند،وقتی تو مهمون همو می بینند از خاطرات خدمتشون واسه هم تعریف می کنند...تازه هر بار که همو میبینند چیزای جدید بهش اضافه می کنند.واقعا چه سختی هایی هم کشیدند تو خدمتشون...
تازه کل فامیلمون می شینن با دقت گوش می کنند با اینکه می دونند اینا معاف شدند.
آخه فک و فامیل ما داریم 
یکی از اون یکی روان پاک تر...

فرستنده : hector031

دیگه چقدر بکشم از دست این فک و فامیل,با یکی از بچه ها رفته بودیم بیرون برگشته میگه اااااااااااااا این مغازه خندونه فروشیه جدیده.گفتم مغازه چی؟:o میگه خربزه و هندونه دیگه.هرچقدر هم میگفتم اشتباه گفتی زیر بار نمیرفت.دیوار محکم سراغ ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : TAK STAR

ی دختر خاله دارم اول ابتدایه ی بار خالم بهش گفت زن علی میشی با عشوه گفت نه علی سوسوله موهاشو فشن میکنه اهل کار نیست دختر بازی میکنه هروقت مرد شد بیا ی کاری براش میکنم
من %&*-+*&##@&/-
خالم !!!!!!!!!!!!
دختر خالم با عشوه ///////()@
بعد بازم نگام میکنه میگه برو دیگه
میگم کجا میگه برو مرد شو منو از دست ندی

فرستنده : alim2

جشن گرفته بودیم دختر خواهرم ۴ سالشه گفت ، دایی میخوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم این شعر تقدیم به تو ، قیافه من در اون لحظه :)))))))))
گفتم بخون دایی
گفت :
سلام سلام عزیزم
گوساله تمیزم
...دمت سفید و آبی
پشکل نریز رو قالی
:))))))))

فرستنده : fatooproxy

مــامــان بزرگایٍ منم فیلمی ان به مولا بابا بزرگام کارگردان!!!
بابام میگه دیروز رفتم خونه مامانم بعدش دخترعمشون اونجــا بوده!! دخترعمش گفته: این ماشینٍ سیاوش(بــابــایٍ بنده) چیه؟!
مــامــان بزرگم: پرایـــــــک!!!!!!!!!!!!
دخترعمش: نه بابا پرایـــک اینجوریه؟!
بــابــا بزرگم: اولاً پرایک نه و پراید دوماً هُـــویدا کـــوفه اس مگه نه سیاوش؟!!!
بــابــام درحالیکه دیوارو گاز میزده از خنده گفته: بله آقاجون راس میگه!! هیوندا کوپه اس!
بــابــابزرگم: دیگه اسمشو خراب نکن!!!!!!!!!!!!!!!!!
فک و فامیله داریــــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

گواهی نامه گرفتن عمه ام حدود یک سال و نیم طول کشید قبول که شده بود افسره از عمم خوشحال تر بود!!!
فکه فامیله ما داریم

فرستنده : emperatorn 94

در خانه
خواهرم : تلافی این کارو سر زنت در میارم می دونم چی کارش کنم 
مادرم : میدونم چیکارت کنم با اون زنت 
در خانه خاله : برو بابا زن ذلیل دستم بهش برسه پدرشو در میارم 
برادرزاده 3 سالم : عمو زن بگیل ما بزنیمش با عمه 
خدایی فامیله ما داریم ؟ از بعثسا هم بدترن 
همینه مجردم

فرستنده : mk1985

مادرم رفته امتحان گواهینامه بده بعد افسره گفته کنار همین ماشین وایسا پارک دوبل بگیر اتفاقا ماشین بابام بوده وقتی میره کنار ماشین میزنه آینه ماشین بابا رو میشکنه 
افیر ردش کرده مامانم شاکی شده میگه بابا این که ماشین خودمونه دیگه اشکالی نداره که 
والا این مامانه ما داریم ؟

فرستنده : mk1985

خدا وکیلی ، سر سفره داریم ناهار می خوریم میبینم مادرم گوشتاشو میریزه واسه من , هی اسرار میکنه بخور !!!
میگم چرا خودت نمی خوری ؟
میگه من اگه گوشت بخورم چربی خون و کلسترول و اینا می گیرم ... حیفه این گوشتارو بریزیم دور ؛ تو بخور !!!
نه واقعا من سر راهی ام به خدا ...
:(

فرستنده : hirbod90

دیدم پسر دایی 8سالم داره با هندزفری آهنگ گوش میده رفتم پیشش بهش میگم:داری چی گوش میدی؟میگه:واسه سنت مناسب نیست!الان من چی بگم واقعا؟؟تورو خدا فک و فامیله داریم؟؟؟

فرستنده : meshkat*mf

رفتم خونه داییم میبینم زندایـــــــی خانـــوم یه نیشگونٍ محکم از بازوم گرف!
میگم: آی زندایــــــــی چیکا میکنی؟؟ 
میگه:الـــــــــــــهی خونم جوش خورد دردت گرف؟؟
میگم: نههههه اصلــــــــــــــــاً ! 
داییم: امیــــــــــر چقد سوسولــــــــــی بذار نیشگون بگیره اَه اَه مردم خواهرزاده دارن منم دارم!! خانوم هرچقد میخای نیشگون بگیـــــر!
یعــــــــــــنی من باید از دنیــــــا برم با این فک و فامیل!
هههههعی خدا فک و فامیلٍ داریـــــــــــم؟؟
آخه دایــــــــــی از خدا بترس!

فرستنده : امیر21

داداشم اومده با کلی ذوق و شوق به همراه مگس کش تو دستش میاد میگه: داداش...داداش...یه پروانه رو الان کشتم...الان دیگه کلی قوی شدم...میتونم همه رو بزنم
من: :| :| :|
داداشم با احساس غرور: :-))))))))
پروانه ی فلک زده: :| :| :|
سازمان حفاظت از محیط زیست: :| :| :|
من چیزی نمیگم خودتون قضاوت کنین
یعنی این دهه 80 دیا دایناسورم گذاشتن تو جیبشون...اعتماد به نفس دارن

فرستنده : SOROUSH

بابام از مکه اومده بود،ما هم داشتیم ساکشو نگاه می کردیم که چی آورده...
دیدم شلنگ دستشویی تو ساکشه.
پرسیدم:بابا این چیه؟
گفت:شلنگ دستشوییه..
منم گفتم چرا اینو خریدی؟
بابا:آخه این مدلیشو این ورا ندیده بودم...
من:)))
سازمان حمایت از تولید کنندگان:)))
شرکت تولید شلنگ ایران:))
من:((

فرستنده : گل باقالی سغید

داشتم با دوس دخترم حرف میزدم! 
دیدم صدا دختربچه میاد از تو خونشون میگم کیه؟؟
میگه: خواهرزادمه میگه میخادباهات حرف بزنه! گوشی!
آقا دیدم پشت تلفن به دوس دخترم میگه: خاله صدا مردونه در بیارم؟؟
یعنی ترکیدم هههه! بعد میگه: سلام آقا امیر من عکستونُ دیدم خیلی قشنگی ، فقط حیف که میخای شوهرٍ خاله مهتــاب شی والا خودم زنت میشدم!
میگم: چن سالته اسمت چیه؟؟
میگه: 6سالمه اسمم پرینازٍ! نظرت چیه؟؟
یعنی انقد خندیدم کبود شدم میگم: باشه حالا شاید گرفتمت!
میگه: عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــزم!
من:خالت کو پس؟؟
میگه: به همین راحتی زدی زیرش؟؟ خعلی نامردی؟؟
دوس دخترم میگه: چرا با احساساتش بازی میکنی؟؟ دوست داره به من مثٍ هوو نیگا میکنه!!
حالا من موندم سرٍ دوراهی کدومشوووووونُ بگیرم!
دوس دخترٍ فداکـــــــــارٍ داریم؟؟؟

فرستنده : امیر21

دخترعمم خونه مامان بزرگم اینا بودش 8سالشه...
دفتر نقاشی شو درآورده؛ بعدش عمم میگه به قرآن اینُ واسش 18هزار تومن گرفتم!!
یعنــــــــی دهنم ایزوگام شد! گفتم چرا انقد گرون؟؟
دخترعمم: امیـــــر باید دیگه عادت کرده باشی به این وضع ، یادت که نرفته تحریمیم؟؟ تازه یه پاکن خرسیم لطف کرد فروشنده بهم اشانتیون داد!!
به قولٍ شاعــــر یا حضرتٍ عبـــــــــاس...
دخترعمه خیلی هالیه داریــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21


فک و فامیله داریم


تابستونی تصمیم گرفتیم بابچه هابریم کلاردشت توتدارک سفربودیم ک پسرداییم اومدخونمون,پرسیدکجامیرید‏?داداشم گفت کلاردشت,پسرداییم باکلی تعجب برگشته میگه "کنار دشت‏"‏‏?جاقحطیه‏?‏؛
اخه پسرداییه باهوش من دارم‏?‏؛
من:‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏؛
داداشم:‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏‏|‏؛
فک وفامیله نابوده ماداریم‏?‏

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

من و خواهرم داشتیم از تو  khosh-khandeh مطلب می خوندیم، سر ظهر بود مامانم خواب بود با اولین صدای خندم جیغ کشیده که ساکت!!!!
یکم که گذشت دوباره ما خندیدیم یهو دیدم یه چیزی حمله ور شد بهم تا خفم کنه.........
مامانم بود!!
هیشکی ما خوش خنده ای ها رو درک نمی کنه
واقعا فک و فامیله داریم؟

فرستنده : cathrine

مامانم رفته بود مسافرت صبح اول صبح بابام بلند شده اومده بالا سرم همچین منو زده فک کردم شهاب سنگ بود بلند شدم میگم چیه؟میگه چرا صبحانه درست نکردی:/"""""" 
اخه بابای مهربونه ما داریم؟ما چه گناهی کردیم؟

فرستنده : GLADYATOR

دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !!!
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه : این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !

فرستنده : z.a

امروز صبح متوجه شدم بابام یواشکی اومد تو اتاقم بخاری رو خاموش کرد! نشستم گفتم چراخاموش کردی هواسرده؟میگه:نه آفتاب میافته بعدا گرم میشه؛الان کولر نیست که نصف شب خاموش کنم!!!
من:*!*
بخاری:0!0
شرکت ملی گاز:@!@

فرستنده : Faezeh.M

دیشب تو اوجٍ خواب بودم!
مامان خانوم با داد: امیــــــــــــــــــــر! تو خمیــردندونٍ منُ برداشتی؟؟ با خمیـــــر دندونٍ کی مسواک زدی؟؟
قیافه ی منُ یه لحظه تو ذهنتون تصور کنید!
من: نهههههه! خمیـــــردندونٍ خودم!!
آقا رف نیم ساعت دیگه اومدش! منم کپٍ گذاشته بودم دوباره!
مامان با داد: امیـــــــــــــــر! بابات برداشته بودش, فک کردم تو برداشتیش , ببخشید !!
یعنی اگه نمیومد سوء ظنی رو که نسبت به من داشتُ تکذیب نمیکرد میرفتم معتاد میشدم!!
فک کنم دعا لازم شدم! گرخیدم تانک!
مامانٍ شبیخونٍ داریم؟؟

فرستنده : امیر21

موقـــــــع نهــــــار!
مامان؛ خـــب اینم از اون سوپرایزی که بهتون قولشو داده بودیم, ببینم با کــــشکٍ بادمجون میتونیم اینجارو بترکونیـــــم!!!
بابام در حالیکه رویٍ میز ضرب گرفته: عشـــــــــقٍ منـــــــی تو تو ! عشــــــــقٍ منـــــــــی!
سعید کرمانی:)(
سعید تاتایی:)(
بابا مامانٍ خوانندس داریم؟؟
آلبومشونو بدن بیرون نامردم اگه جلو پیشرفتشونو بگیرم!

فرستنده : امیر21

اون زمان که از این نوشابه شیشه ای ها میفروختن داداشم 5 سالش بود(به گفته ی مادر گرامى) یه روز خواست یه شیشه که اضاف اومده بود رو بذاره تو در یخچال دید بلنده جا نمیشه. درش آورد یکمش رو خوردم دوباره گذاشت،در کمال تعجب دید نه، بازم جا نمیشه !!!!

فرستنده : هادی از زاهدان

چند سال پیش وقتی جومونگ پخش میشد......
یه شب داشتم تو خیابان راه میرفتم یهو یه موتوری زد بهم و در رفت.رفتم بیمارستان یه دو ساعتی بستری بودم بعد به بابام زنگ زدم بیاد دنبالم.......
میگم سلام بابا اصلا نگران نباش من حالم خوبه یه تصادف کوچیک داشتم الان بیمارستان میلادم میای دنبالم....
میگه الان حالت که خوبه.میگم آره.میگه خبر مرگت پاشو خودت بیا دیگه میگم میشه بیای دنبالم میگه آره اما طول میکشه تازه جومونگ شروع شده وقتی تموم شد میام.......
من!!!!!!
حتی خودم!!!!!!
خود جومونگ!!!!
یعنی خدایی جومونگ مهمتر بود؟؟؟؟؟؟

فرستنده : amir

بـــابـــابزرگم رفته اصفهــان, دیشب با پسرخالم رفتیم بمونیم پیشٍ مـــامـــان بزرگم !
شوهر خالم میخاد دختـــرٍ شریــکشو بگیره واسه پسرخالم این طفلکم دپ بود , داش بلند بلند حرف میزد مـــامـــان بزرگ صداشو بشنوه بلکه فرجی شه بره بــابــاشو راضـــــــــــی کنـــــــــه!
پسرخالم: آره امیـــــــــر اصن نمی تونم دختر رو کنارٍ خودم ببیـــنم, بابا من یکی دیگرو دوس دارم خودت که میـــدونـــی؟! یعـــنی کســـی هس بیاد با بابام حرف بزنه؟! راضیــش کنه؟! کــی واقعاً میتونه؟! کاش یکی بود!!!!!
مامان بزرگــــم: کیـــارش چقد حرف میزنــی مامانی؟! سرم رف! الان سریالٍ شبکه1 شروع میشه هیــــــــــــس!! برین رو اون یکی مبل بشینین حرف بزنین!!! 
یعــــنی خودم الان یادش میفتم خندم میگیره!
مـــامـــان بزرگٍ بی تفاوته داریــــــــــم؟! 
مخلصٍ مامان خانومم هستیم!(^_^)

فرستنده : امیر21

بعد از یک سال رفتم کچل کردم
اومدم خونه مامانم میگه: وای پسرم چه خوشگل شده قربونش برم
داداشم میگه چرا خودتو شبیه کمونیستا کردی؟
اون یکی داداشمم که خواب بود بیدار شد با قیافه ای کاملا متعجب نگام کرد دوباره خوابید
نوبت بابام که شد :-l
از سر کار اومده میگه ها هـــــا ها سلام کله خربزه ای :D
:-l پدر داریم ما؟
من :-%$&

فرستنده : fatooproxy

یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم..مامان بابام اومدن بالا سرم..مادرم با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت:الهی قربونش برم....
بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت:خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد میکرد!!!
:|

فرستنده : fatooproxy

اخبار پسر مسی رو نشون داد و گفتن اسمش تیاگو هستش
پسر عموم میگه چقد اسمش شبیه اسم باباشه
میگم چطور؟
میگه اسم خودش لیونل مسیه
اسم بچش تیاگو مسی
خداوکیلی فامیلای ما زیاد سوتی نمیدنا
نمیدونم پسر عموم چرا سنت شکنی کرد؟؟؟؟؟؟؟
‏:دی

فرستنده : yahya az pa dena

رفتم خونه خاله اینام از بیکاری تو پذیرایی نشستم داشتم اطراف و دید میزدم...
بعد پسر خالم همون جور که داشت سیب گاز میزد از کنارم رد شد..
گفت:هان چیه ؟اگه می خوای برو بردار اینجوریم نگاه نکن..
من:)))
پسر خاله:)))
سیب مذکور:)))
چه فک و فامیله مهمون نوازی داریم ما..والله

فرستنده : گل باقالی سغید

روز زن بود جلو در خونه وایساده بودم همه زنای محل هم یه گوشه جمع بودنو به هم تبریک میگفتن (تحویل بازاری بود)تویه شلوغی شوهر یکی از همسایه ها اومدو گفت روزتون مبارک مامان منم حول شد برگشت بهش گفت روز شماهم مبارک
شوهر همسایه:(00)
زنای کوچه:D-:
من:(:
مامانم:):
کلاغای روی تیر:D-:
سلامتی همه مادرا

فرستنده : saeed


فک و فامیله داریم


دانشگاه تعطیل شدو من سوار اتوبوس شدم که شانس من یه صندلی خالی بودو منم رفتم نشستم که دیدم یکی از همکلاسیهام که دختر هم هست وایساده منم اومدم تریپ جوانمردی بردارم و بهش گفتم شما بفرمایید جای من بشینید:) درون لحظه دختره پشتشو بمن کردو محل نذاشت و من توی جمع ضایع شدم :0 آخه همکلاسی آدم ضایه کن که ما داریم؟

فرستنده : نریمان

بعد عمری عموم ما رو دعوت کرد ویلاشون تو شمال بعد دیدیم فردا صبحش داره یه نهال خیلی کوچیک میکاره بهش میگم عمو چرا اینقد نهاله کوچیکه یه ذره بزرگتر میگرفتی :) گفت عیب نداره دفعه بعدی که بیای نهاله یه درخت تنومند میشه فکر کنم راست گفت چون ار اون موقع سه سال گذشته و هنوز خبری از ما نمیگیره :( آحه فک و فامیل داغونه که ما داریم؟

فرستنده : نریمان

بابام سر صبح با چشمای خواب آلوده اومده پیش من ، بهش گفتم : سلام صبح بخیر چه خبر ؟
همچین عاقل اندر سفیه نگام کرد گفت:
آخه سر صبی ، من هنوز چشمام باز نشده چه خبری دارم به تو

فرستنده : میترا

باور کن راسته راسته هاااا
تلفن خونه زنگ می خورد(منم هیچ وقت تلفنو جواب نمی دم.)بابام به مامانم میگه برو ببین کیه.مامانمم می گه حوصله تلفن جواب دادنو ندارم alaf پاشو برو جواب بده هرکیم بامن کار داره بگو خوابم.رفتم جواب دادم خالم بود بعد کلی تعارف تیکه پاره کردن گفت مامانت خونه اس؟
منم گفتم:خسته بود خوابیده
یهویی مامانم از آشپز خونه داد می زنه نه بیدار شدم خواب نیستم.!!!!!!!!!!
من:|
حالا مامانم گوشیو برداشته به خالم میگه خودم بهش گفته بودم بگو خوابم
تو اون لحظه من:((((((((((
مامانم:)
خالم:|
آخه من چی بگم؟

فرستنده : 1alaf

تو تاکسی نشستم با داداش کوچیکم اومدم کرایه بدم زود دس کرد تو جیبش بهش گفتم تا بزرگتر اینجا نشسته کوچیکتر دس تو کیفش نمیکنه...برگشت تو چشام زل زد گفت...بزرگی به سن نیست به عقله...:-|:-:-|والا نمیشه با این دهه هشتادیا کل کل کرد بچه نیستن که دایناسورن که هنوز منقرض نشدن

فرستنده : wolf*007

یه برادر زاده دارم 4 سالشه . رفته بودند عروسیه دختر همسایه شون( که یه پسر 6 ساله هم دارند ) از اول عروسی تا اخر این برادرزاده ی ما دست این پسر کوچولو رو گرفته بوده و با هم می رقصیدند.آخرای مجلس خواننده از دختر داداشم میپرسه شما چه نسبتی با این خانواده دارید . دختر داداشمم پشت میکروفن میگه من عروسشونم.
دادشم گفت دیگه خواننده نتونست بخونه از بس که خندید دل درد گرفت بنده خدا.
ما که تو مهمونیا و عروسیا سرمونو بالا نمی کردیم این شد عاقبتمون...
این دهه هشتادیا دیگه چی می خوان بشن...

فرستنده : hector031

یه فک و فامیل داریم اصلا ازدواج غیر فامیلی تو کتشون نمیره !!
یعنی در این حد بگم که دو تا پدربزرگام با هم برادرن و دو تا مادربزرگامم خواهرن! یعنی مامان و بابای من هم دختر عمو پسر عمو ان هم دختر خاله پسر خاله! ( واقعا من از همین تریبون خدارو شکر میکنم که سالمم ! ) این فقط یه گوششه.. یکی از عمو هام با دختر عمش ازدواج کرد.. بعد داداشه اون ،یعنی پسر عمشون ، اومده با عمم ازدواج کرده.. یعنی الان دختر عمم
هم دختر عمه ی دختر عمومه هم دختر داییش! جدای از دختر عمو و پسر عموم که با هم ازدواج کردن و دختر خاله و پسرخالمم که با هم ازدواج کردن ، یکی از پسر خاله هام اومده دختر عممو گرفته ! اینم یه گوشش..
یه طرف دیگه ، داداشه یه زن عموم اومده با خواهر یه زن عموی دیگم ازدواج کرده..
همین قدرشو من بلدم.. بقیشو هرچی مامانم میگه نمیفهمم دیگه !!
یعنی فامیل شده گره کور!!
مشمول الذمه اید اگه بعد خوندن این ، فریادها نکشیدندی و جامه ها ندریدندی و سر به بیابان نگذاردندی !! :|

فرستنده : محسن جون

عروسی دختر داییم توتالار بود مراسم از ساعت 7شب تا 11شب بود تاساعت 2نصفه شب تالار وبه گند کشیدن پسره باگریه میگه توروخدابیایین برین تالاروباید قفل کنم برم بازم نمیرن نمیدونم برای شب بعد چه طور تالار اماده کردن واقعا خدا قوت بااین فک وفامیل ما فرهنگ در حد الفبا

فرستنده : طحان

تازه امروز حال کسایی که میحوان از دست ده هشتادی ها سرشونو بکوبن به دیوار فهمیدم یه برادر زاده سه چهار ساله داریم مامان جونم دعواش کرده برداشته میگه فرار میکنم از این خونه میرم توروخدا ده هشتادی درحد فاجعه ان

فرستنده : طحان

دیروز صبح دیدم مامانم داره لباس میپوشه بره بیرون میگم مامان : کجا میری؟ دیدم مهلم نمیذاره روش به سمت تلویزیونه چند بار صداش کردم جواب نداد !!
میگم چرا جوابمو نمیدی : میگه برو به کارهاتو رفتارت بیشتر فکر کن میگم مادر من اخه من که از صبح 2کلمه هم حرف نزدم با شما
میگه یادت بیار 3شب پیش چیکار کردی!!!!!!!!!!!!
اخه این چه کاریه من دیشب یادم نیست شام چی خوردم :-(
اخه اینم مامانه من دارم :-|
سلامتی همه مادرهایی که قهرشونم قشنگه ;)

فرستنده : ♥♠YASY VÖÖRÖÖJAK♥♠


از حموم اومدم بیرون.از سرما داشتم می لرزیدم رفتم از رو تراس لباسمو بردارم بپوشم دیدم بابام مایوشو که خیسه ،تازه از استخر اومده بود ،رو قشنگ پهن کرده رو لباس من.بین اون همه جای خالی و اون همه لباسای دیگه.
رفتم بهش می گم پدر من چرا لباس من؟می گه تا تو باشی به مامانت کمک کنی.باخواهرتم کاری نداشته باشی.اصلا تو چرا انقده بچه غدی؟چرا هی غر می زنی.شد یه بار ما بیایم بشنویم تو بچه خوبی بودی؟
-من که می دونم بچه سرراهیم.ولی بدونین با بچه سرراهیم این جور برخوردآ درست نیست.

فرستنده : 1alaf

داییم زنگید گف: امیــــــــر پاشو بیا دربند!!
من: مهمٍ؟؟ کار دارم!
داییم: یعنی نمیای دایی؟؟
من: عب نداره میام!!!
آقا رفتم دیدم با دوستاش نیشستن قلیــــــــــون میزنن جوووووون!!
داییم: عههههه امیـــــــــر جونم اومد!! پاشین بریم!!
من: گرفتی مارو ؟؟
داییم: بشین رو همین تخت میفهمی!
آقا رف، یارو اومده میگه: اون آقایون با شما بودن؟؟
من: چطو؟؟؟
یارو: هیچی گفتن شما حساب میکنـــــــــــــــی!!!
من:(O_O)
فقط قلیون نبودش که پدرٍ دل و جیگرو کباب کردن!!!
یعنی اگه من نصفٍ مخٍ داییمو داشتم الان تو ناسا بودم!!
فک و فامیلٍ داریــــــــــــــم؟؟؟!!
نامردم اگه نرم شیشه شرکتشو بیارم پایین!!!

فرستنده : امیر21

آقا چند سال پیش رفته بودیم مغازه مامانم جوراب بخره! چند مدل دید و انتخاب کرد آخر 3 جفت برداشت!
وقتی میخواست حساب کنه اومد بگه 3 جفت جوراب چقدر شد یهو زبونش نچرخید گفت:
چند جفت 3 جفت؟؟!!!!!!!!!!!!!
یعنی یه لحظه همه مون هنگ کردیم!
حالا مامانم به روی خودش نیاورد پسره هم داشت
خودشو کنترل میکرد عادی جواب بده که من ترکیدم
حالا مگه ساکت میشدم انگار بقیه هم منتظر بودن من استارت بزنم یهو مغازه رفت رو هوا
هنوز که هنوزه از خاطرات شیرینیه که هیچ وقت یادم نمیره...
یعنی الان فقط شما نمیدونستید که فهمیدید!
خداییش مامان باحاله ما داریم؟
فک و فامیله ما داریم؟
من:)))))))))
مامانم:((((
خواجه حافظ شیرازی :o
جورابا :|

فرستنده : voroujak

بابام باعصبانیت :من تمام مال اموالم رو به اسم داداشت میکنم یک ذره رو به توی الدنگ نمیدم !!
حالا قبل از خواب : گل پســــــــــــرم بیا برووو تو سایت ادراره ما ببین این اضافه حقوق ما کی میاد تو حساب :)
آ غربوووونش برم چقدم خوشتیپه پسرم ماشالا ماشالا
به باباش رفته پدر سوخته
من :|
مامانم :)
چیزی که تو دلمه : (( بووق ))
چیزی که بزبون میارم : چشــــــــــــــــم بابا :|
فک و فامیله من داررررررررررم :(

فرستنده : Shey2nak

دوس دخترم میگه: امیــــــــر اگه اسید بپاشن تو روم تو باز منو میخای؟؟ قیافم کمپلکت داغون شه؟؟؟
من: چه حرفیه میزنی؟؟ معلومه آره! راجع بم چی فک کردی؟؟(داشتم اسبش میکردم جدی نگیرین)
طرف: چه دلٍ بزرگــــــــــی داری ولی اگه همچین اتفاقی واس تو بیفته من نمیتونم تحملت کنم, وای فک کن قیافه وحشتناکتو همیشه باید ببینم!
بعد میگه: وای امیــــــــــر نهههههه نمیخام قیافت عوض شه تورو خدا مواظبٍ خودت باش اسید نپاشن تو روت!! حسودٍ بدبخت زیادهههههه!!! بعدش رفته تو فکر با جرثقیلم نتونستم بیارمش بیرون!!!
دوس دخترٍ متوهمٍ داریـــــــــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

فک و فامیله داریم


ضربان و قدرتی که قلب من هنگام تفتیش گوشی و اتاق و لپ تابم توسط بابام داره، برای ۷ تا بیمار مرگ قلبی و مغزی و سرطانی کافیه
والا به قرعان
شماهم این طوری این؟
اگه آره پس بزن لایکو

فرستنده : 1alaf

سر صبی خیر سرم خواب بودم
بابام اومد تو اتاق داد زد : مــــــــــانی!!!!
همچی از جام پریدما نزدیک بود با سقف یکی شم
میگه:پاشو پسرم پاشـــــو نونوایی خلوته برو نون بگیر :)
"د آخه پـــــدر من!! پـــــدر خوبو مهربان؟ این فرزند آزاریت به کیییییییی رفته؟؟؟
خوووو خلوته برو بگیـــــر بیار.
دیگه چـــــرا منو از خواب گوگولی مگولیم بیدار میکنی
هان؟؟؟ هان؟؟؟ هان؟؟؟؟"
راستشو بخواین این جوابی بود که تو ذهنم بایگانی شد :(
و اما جوابی که دادم :
چشـــــــــــــــم بابا :|

فرستنده : Shey2nak

بعد عمری رفتم خونه خالم
هر چند دقیقه 1 بار میاد و میره و میگه اینقد با دخترا حرف نزن
میگم خاله به خدا خوابیدم کجا حرف می زنم ؟
گوشیم هم که خاموشه تازه کدوم دختر ؟
میگه غلط کردی اگه حرف نمیزنی چرا گوشی خریدی ؟
اصلا چرا این وقت روز خوابیدی ؟ چرا این شکلی هستی ؟
من هنوز شبیه علامت سوالم چطوری از این مطالب رو به هم چسبوند و این نتیجه روگرفت ؟
چهار شنبه بعلاوه خیارشور میشه 4

فرستنده : mk1985

واسه دختر همسایه که 4 سالشه 1 پیرهن خریدم کوتاهه
میگه نمیشه اینو بپوشم
میگم چرا
میگه امیر دوست نداره
حتی دوست نداره با بچه های دیگه مهد حرف بزنم
خوب حق داره غیرت ناموسی مهمه
فکم چسبید به زمین
این دهه هشتادیه رو از کره مریخ آوردن ؟؟؟؟؟
همسایه است داریم ؟

فرستنده : mk1985

آقا من دیروز با کلی ذوق و شوق تیپ زدم و کت و شلوار پوشیدم و کراواتم بستم رفتم عروسی!تو عروسی خالم بهم گفت چه چاق شدی(در صورتی که من بدنسازم)؟داییم گفت چرا کچل شدی؟شوهر خالم گفت سربازی؟اون یکی خالم هم گفت خیلی بی معرفتی(در صورتی که نیستم)/یه نفر هم نگفت چه خوشتیپ شدی:( دلم خفن گرفت :( آخه فک و فامیله که ما داریم؟حالا خانمها و آقایون برای اینکه دلمو شاد کنید لطفا بزنید لایکو:)

فرستنده : نریمان

با دوس دخترم رفتیم خونه مامان بزرگم شانسٍ کجٍ من همسایش اومده بودش خونشون!
همسایهٍ:امیــــــــــر منو که یادته پسرم؟؟
من: نه متاسفانه به جا نمیارم!
همسایهٍ: بابا منم ساجده خانوم اومدی خونمون دستشویی کردی رو فرشم! نه نه الان که فکرشو میکنم یه بار دیگه هم اومدی دستشویی کردی رو فرشام! یعنی 2بار! اما الان ماشاالله مردی شدی 21سالت شده؟؟!!
من:)))) با اجازتون!
یعنی فقط یادمه دوس دختر پاشد رف تو حیاط مـــــــُرد از خنده!!
بعد میگه: امیـــــــر مگه مهسایٍ من چشه میخای بری دخترٍ غریبه بگیری؟؟!! یادته چقد باهم بازی میکردین؟؟ یا مگه دختر تو فامیل کم دارین؟؟
بــــــــــــابــــــــــــا به پیر به پیغمبر من اینُ نمیشناسم!
فک و فامیل کم بود همسایشونم ول نمیکنه مارو!!
لامصب آخــــــــــه این چی بود جلو طرف گفتی؟؟
حیثیت ریخته بود جمش کنید برا منه!!

فرستنده : امیر21

چن روز پیش اومدم رفیقم رو سرکار بذارم
بهش گفتم رو سرت مو ـه تمیزش کن
چهار ساعت داشت سرشو میتکوند و تمیز میکرد
آخرش هم نفهمید سر کارش گذاشتییم
من :))))))
بقیه دوستام :)))))))
اون بدبخت :|||||||
رفیق باهوشه ما داریم؟ :|

فرستنده : ali n.g.i.e

پسرعمــــــوم میگه: Woow امیـــــــر آلبومٍ یگانه رو دانلودش کردم تانک! میخای برات از روش بزنم؟؟
من: خعـــلی نامردی طفلک 2سال زحمت کشیده واس خاطره این کارش, میمردی بخریش؟؟ من خریدمش لازم نی!
پسرعمـــــوم: امیـــــــــر منم زحمت کشیدم پدرم در اومدش تا دانلود شد!!
یعنی هیشکی تا حالا حرفٍ منو اینجوری نخونده بود!
پســـــــــرعمو چــــــــله داریم؟؟

فرستنده : امیر21

پسر عموی بابام ۱۷سالش بود عروسی کرد
بعد برا پسرش هم ۱۷ سالگی زن گرفت
بابای من ۳۲سالگی ازدواج کرد
الان من ۲۲ سالمه
میگم زن میخام
بابام میگه
ده سال دیگه برات زن میگیرم
بنظر شما با این فکو فامیل باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : yahya az pa dena

به بابام که یکی از وسایلامو گم کرده گفتم : بابا لطفا پیداش کن ...
به مامانم میگه : به بچت ادب یاد بده !
مامانمم بش میگه : به من چه بچه خودته ‍!‌
یک ساعت تو اتاقم :| بودم
آخرشم رفتم خریدم همون چیزی ک گم شده بود !‌
من :|
بچه ها پرورشگاه :D
مامان و بابام :-w
خدااا مردم حتی به بچه های سر راهی هم یه ترحمی می کنن !‌ :|

فرستنده : ZiIziI

یه بارم وقتی بچه بودم روز عاشورا رفتیم هیئت! یه پسره جلوی در با یه سطل گِل ایستاده بود و هرکی از در وارد میشد یه تیکه گل پرت میکرد وسط پیشونیش! پسره اینقد سریع این کارو میکرد که بابام فرصت نکرد بگه واسه من گل نمال ! یه تیکه گل پرت کرد بابام جاخالی داد خورد تو صورت نفر پشت سری !
هیچی دیگه ! هیئت تبدیل شد به سیرک! به جای گریه و زاری هرهر میخندیدیم

فرستنده : فرهاد میلیور

دارم  khosh-khandeh  میخونم آبجیم کنارم نشسته
نوشته ازدواج 5 خواهر و برادر
بعد با تعجب تمام میگه اینا همشون دوقلو اند!!!!!!!!!
بعد 5 دقیقه که من دارم از خنده منفجر میشم میگه مگه من چی گفتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه این خواهره که ما داریم!!!!!!!!!!
اگه قشنگ بوود بزن لایکو............

فرستنده : حسین از زاهدان

داداشم میخواست بره مخابرات بهش گفتم فردا تعطیله باید یک شنبه بری برگشته میگه إإإإ شنبه جمعه اس!!!!
آخه اینم داداشه باهوشه ما داریم

فرستنده : yas

من یه دونه پشه مخصوص تو اتاقم دارم
لامصب صبا نیست که من بکشمش
شبا همین که لامپو خاموش می کنم میاد
دوباره که لامپو روشن می کنم نیستش
خولاثه کل شب کارم می شه درگیری با این پشهه.
دیروز بقیه داشتن پشتم غیبت می کردن می گفتن alaf چرا شبا تو خواب دست می زنه؟
نمی دونن دست نمی زنم دارم این  پشه رومی کشم.
من :D
اما فک و فامیل داریم؟آخه غیبت؟خو مصلا اگه از خودم سوال میکردین چی میشد؟

فرستنده : 1alaf

به جان خودم عین حقیقته
دبیر ادبیات سر شعر سعدی:
بچه ها بیاین با هم این شعر سعدی رو بخونیم ببینیم حافظ چی میگه...
من:|
معلم ادبیات:)
بقیه شاگردD:
سعدی:O
حافظ:O
دبیر ادبیات ما داریم؟؟؟
خدایی فک وفامیله داریم......

فرستنده : ☆→arezo←☆

فک و فامیله داریم


شبٍ عیدٍ غدیــــــر رفته بودیم خونه مامان بزرگ اینا, این پسردایی بنده داش با دوس دخترش حرف میزد, بحثشون سرٍ این بودش که ما پسرا آزاد گذاشتنمون با هرکی میخایم دوس میشیم دختــرایٍ گلُ محدود کردن! صداش رو اسپیکـــر بود یهــویی مامان بزرگم اومد تو حیاط گوشی رو از پسرداییم گرف!
مامان بزرگم: کی گفته خانومم؟؟ من پدرٍ همچین پسرایی رو در میارم! بعد رو به پسرداییم آروم داره میگه: آرتین گریه کن فک کنه کتکت زدم! یعـــــــــنی به جونٍ خودم پاره شدیم از خنده! دوس دخترش از اونور غش کرد انقد خندید!!!!!!!!!!
مامان به جونٍ بابا من جونم واسشون در میره بخدا منظوری ندارم میذارم تو khosh-khandeh !
بچه ها مامانم شاید دیگه نذاره پست بذارم!
حمایت کنید منو!!!

فرستنده : امیر21

هفته پیش رفتم خونه مادربزرگم.ازدرس های من پرسیدن منم که درس حسابان رو به خاطر0.25افتاده بودم گفتم.قرارشده بودبرم شبانه اسم نویسی کنم ولی پول میخواستن منم که پول نداشتم جلوشون نشتم درباره پول و وضعیت خراب مالی خودم گفتم.بعد از 2ساعت حرف زدن مادربزرگه 200.000تومان به من داد.حالا اینا رو بیخیال این هفته رفتم خونه عموم داره منو نصیحت میکنه...
میگه:ترکش کن ارزش نداره که بخاطرش خودت رو نابود کنی
بعد از کلی دردسر ما فهمیدیم مادربزرگ من رفته گفته من بخاطر 25گرم معتاد شدم
و پولو داده تا من عذاب نکشم
من :|
مادربزرگم :(
عموم D:
رییس مبارزه با مواد مخدر :)))))))))
فـــــــــــــــامیــــــــــــــــــــلمـــــــــــــو!!!!!
تازه دارم میفهمم چرا برج پیزا کج شده؟!

فرستنده : 0936x7x8x8x

عاقا ما حوصلمون سر رفته بود داشتیم خط خور بازی میکردیم یهو داداش ما با یه حرکت سریع و غافلگیر کننده(البته کار همیشگیشه)وارد اتاقم شد نیم متر پریدم رو هوا میگه داشتی چه غلطی میکردی؟گفتم داشتم با دوست پسرم بازی میکردم میگه خب حالا پاشو برو اونور یخورده من بازی کنم عاقا این داداش ما رو میگی 30 سالشه ولی فک کنم کودک درونش کمتر از 1 سال داشته باشه همچین میپرید رو هوا ذوق میکرد کیبورد منو داغون کرد رف اخه این داداشه ما داریم؟این میخواد تکیه گاه من باشه؟این خودش یه تکیه گاه میخواد به قرعان
بیچاره زنش از الان ابراز همدردی میکنم باش
راستی این دیوار بتنی چینی که صحبتش بود اومده؟
قسطی هم میدن???????!

فرستنده : mary.7khat

مامانم از قرن دایناسورها یه جفت کفش قرمز بیریخت نگه داشته میگم مامان ایناچیه میگه براعروسم نگه داشتم خداییش عروس امروزی همچین کفشایی میپوشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من!!!!
عروس!!!!!!
کفشای اون!!!!!!

فرستنده : nafas

مامانم اومده میگه حسین خط گوشیمو شارژ میکنی
میگم خو برو گوشیتو با شارژه بیار
بعد میبینم باتری رو دراورده میگه بدو بریز توش کار دارم
میگم خب چرا باطری رو دراوردی میگه مگه نمیزاریش زیر باطری
یعنی الان من دارم به خانواده خودم افتخار میکنم :|

فرستنده : hOsEiN74

دیشب تلویزیون داشت آدرس یه سایتی رو میگفت ؛ دبلیو دبلیو دبلیو
مامان بزرگم گفت چی؟ ده میلیون ده میلیون ده میلیون میشه سی میلیون . اون چی گفت؟؟؟

فرستنده : savrina68

دختر دایی م سحر سوم ابتدایی می خونه .... به قرعان فقط ماه اول سال اول دبستان رو با شوق رف مدرسه بعد اون هی می گفت الهی پام بشکنه دستم بشکنه که مدرسه نرم!!
اون روز برگشته می گه :تصمیم گرفتم خوب درس بخونم
مامانم ذوق مرگ شده بود ازش پرسید راس می گی عمه؟
گفت :آره دیگه تصمیم گرفتم درس بخونم مدیر مدرسه شم که هی بزنم تو گوش بچه ها!!!!
ینی هدف والاش منو کشته!!
مامانم:((
من :|
سحر:))
فک و فامیله درســـــــــــــــخونه من دارمـــــ ؟؟:|

فرستنده : h.f

خواهرم چند روز پیش از مدرسه برگشته بهم میگه تو چرا دماغتو عمل نمیکنی
گفتم ,من که دماغم مشکلی نداره
میگه اخه چرا اینقد بی کلاسی
میگم یعنی چی؟
میگه اخه امروز دوستم تو مدرسه پز دماغ داداششو به بچه ها داده و گفته داداشم 4 بار دماغشو عمل کرده و برا همین الان خیلیی با کلاسه
حالا خواهر جون بنده ام گیر داده به من که باید عملش کنی که من تو مدرسه به بچه ها پز بدم
من:((((
خواهرم:@
مامانم:))))))))
بینیه من:((((((((((
کو این دیواره چینیه که ساختید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه اینم فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : matan


دخترداییم 3ساله و اندی ماهشه... میگم: آرتمیس داداشت میخاد بره دانشگاه همدان دیگه تنهـــا میشی اووووووخی دلم خنک شد!!
آرتمیس: آره اصن به تو چـــــــــــه؟؟
من: دلت واسش تنگ میشه وای وای؟؟؟
آرتمیس: میگم به تو چه اَه!
بعد داداشش میگه: آرتمیس درس حرف بزن بی ادب!
آرتمیس: بـــابـــا این امیــــــــــر چٍلمون کرد! میخای بری دانشگاه برو به من چه، بدبخت حالا نرفتی من همش خوشحالم، برو گم شو همدان خاک تو سر!!
یعنی وجودٍ هم چین خواهرایی هس که آدم خوشش میاد ادامه رو زندگــــــــــی بده!!!!!!!!!!!!!!
البته من از این نعمت بی نصیبم:)

فرستنده : امیر21

یکی از فامیلامون اومده بود خونمون. دخترش تازه رفته مدرسه. کانال رو عوض کردم،براش برنامه رنگین کمان رو گذاشتم که پنگول حرف میزنه.
گفتم الان ذوق مرگ میشه،
برگشته میگه:این برنامه ها چیه؟؟!!! یه عروسک گردون رفته اون پشت این عروسک مسخره رو تکون میده،هومن هم که جاش حرف میزنه..
این برنامه ها زمانی قشنگ بود که ما بچه بودیم..!!!!!!!!!!!!
من :دهنم باز ....!!!!!!!!!
بلند شد رفت ،گفت دوست داری بشین ببین..
من: هم چنان دهنم باز...!!!!!!!!!
لامصبا هم خودشون خیلی می فهمن ،هم کودک درونشون رو رشد میدن......

فرستنده : D$D$D

با مامان بزرگم که آلزایمر داره نشستیم فیلم می بینیم.
فبلم به قسمت تراژدی رسیده ،منم تو حس..
مامان بزرگم چون بدجور با فیلم همراهی می کنه، برای اینکه اشکش تو این صحنه ها در نیاد گفت: ننه ناراحت نشیا اینا همه فیلمه..
1دیقه بعد:اصلا معلومه فیلمه،ساختن ما نگاه کنیم..
1دیقه بعد:مردم کم غصه دارن ،آخه این چیه ؟
یعنی همه ی حس فیلم رو گرفت..
لحظاتی بعد :کانال رو عوض کرد.......
اینم از فک و فامیل مون....!!!!

فرستنده : D$D$D

پســرداییم 7سالشه برگشته به داداشش گفته:
دانیــــــال این شناسنامه من چرا مشخصاتٍ همســـر نداره؟ ولـــــی برا تو داره؟؟؟
دانیـــــال: واسه اینکه شما خانوم نداری!
پسرداییم: خو توام نداری, باید به بابا بگم برا منو ببره درس کنه فردا پس فردا بهم زن ندن چــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟
دهه 80! دهه 80! دهه 80!
پسرداییٍ عذب اقلیه داریـــــــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

بابم از سرکار اومده داد میزنه: امیــــــــــر کو؟؟
اومدم میگم: بلــــــــــه؟؟
میگه: تو که نرفتی پــــــــــارتی؟؟
من:| کی وخ تا حالا من رفتم پارتی اومدی جمم کردی چی شده مگه؟؟
بابام: آخه خیابونٍ بغلــــــــــی پارتی گرفتن فجیـــــــــع!
من: اعتماد نداری به من؟؟
بابا: آوریـــــــــن, آورِیـــــــــن پسرٍخوب میدونم فقط ماشینت تو حیاط نبود گفتم شاید رفته باشـــــــــی!
من: نوکـــــرتم!
بابام: الــــــبته عـــــــرضه شو نداری!!!
الان باید چی بگــــــــــم؟؟

فرستنده : امیر21

عمه ام میگه میز ناهارخوری پاتولوژی میخوام. از دخترش میپرسم چی میخواد؟ میگه منظورش فرفروژس.
خدایی شمام از این عمه ها دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

فرستنده : savrina68

چن وخ پیش آپاندیسمو عمل کرده بودم! بعد پسرخالم میگف امیــــــــــر تو اتاق عمل بودی مامان بزرگ و بابا بزرگ دعواشون شده بود! گفتم چرا؟؟
مامان بزرگم: الـــــــــهی تیکه تیکه بشم(دور از جونش) کاش منُ بجاش عمل میکردن!
بابابزرگم: زن حرفٍ بیجا نزن آخه تو یه بلایی سرت بیاد من چه خاکی تو سرم بریزم؟؟ اصن من بجات عمل میکنم!!
مامان بزرگم: چرت و پرت نگو خودم میخام عمل کنم نوه ی خودمه!
بابابزرگم: نذار تو همین بیمارستان دعوات کنم بشین سرٍ جات همین که من میگـــــــــم دٍهههههـــــع!!
خلاصه پسرخاله هام میان اینارو از هم جدا میکنن!
عاشقٍ جفتشونم!
مامان بزرگ بابابزرگٍ داریـــــــــــم؟؟
مامانم رو مامان باباش خعـــــلی حساسٍ سرٍ اون پستایٍ قبلی جریــــــان داشتیم دعا کنید زندم بذاره!

فرستنده : امیر21

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری بیستم )


فک و فامیله داریم


زن دایم زنگ زده میگه علی بیا مطبم کارت دارم رفتم اونجا ب منشیش میگم خانم دکتر هست میگه میخواین ببیندشون میگم اره میگه 15000ویزیت بدین بعد زنگ زدم بهش میگم زن دایی این میگه ویزیت بدم میگه اره دیگه باید بدی ویزیت دادم رفتم تو میگه خسیس شدی ها میگم کارت چی بود میگه ماشینمو ببر کارواش 
من)))))))))))))))))@
و باز من(((((((((((((@
فک کنم اینبار ز میزنه میگه بیا مطبمو طی بکش

فرستنده : alim2

داشتم تو خیابون راه میرفتم یهودیدم ماشین پلیس پیچید جلوم دوتا سرباز پریدن بیرون باجدیت تمام زدن بهم ب دستم دستبند زدن بردنم تو ماشین بعد میبینم دایی من جلو ماشین نشسته میگم دایی چ خبر شده میگه هیچی چند وقته بیکار بودیم خواستیم مانور انجام بدیم 
اخه شما بگین در حد مرگ ردن بهم بعد میگه مانوره
دایی منم خل وچلیه واسه خودش مثلا دلش خوشه پلیسه

فرستنده : alim2

اغا من دانشجو دامپزشکیم.
امروز بد جوووور سر درد داشتم به بابام گفتم یه فشار از من بگیر بی زحمت.
وقتی پمپ فشارسنجو بستم به دستم مامانم یه نگاه عمیق به من کرد گفت میگم گاوا هم فشارشون میره بالا که شما فشارشونو بگیرین؟؟!!!!
اخه مادر من یعنی موقیت بهتر از این نبود شما این سوالو از من بپرسی؟؟؟؟؟
ینی واقعااا من انقددد شبیه گاوم ؟!؟!؟!:(
مامانم :))))))))))
بابام :DDDDDDDDD
منه گاو :((((((((((((
گاو من :))))))))))))))))
فک و فامیله ما داریم؟؟:(
مامانه من دارم؟؟؟؟؟:(

فرستنده : kholmalang

پسر عموم (دانشگاه آزاد میخونه خونه کرایه ای به دوستانه) شاکی بود بدجور گفتم چی شده؟
میگه زنگ زدم بابام میگم پول بریز به حسابم
بابام میگه مگه یک ماه پیش چهل تومان به حسابت نریختم!!
من((
پسر عموم)))
عموم000
حساب کتاب دقیق!!
خو اخه عمو جلن هر ماه که 45 تومان فقط یارانه که حق این بنده خداست....
دیوار که نیست بریم سیگار بکشیم که روش نوشته سیگار=مرگ

فرستنده : ImanPuls

داریم نگاه اخبار میکنیم میگه یه قطار دیشب چپ کرده خواهرم میگه حتما سرعتش زیاد بوده!داداشم میگه شاید هم سبقت غیر مجاز گرفته!!
من؟؟؟
راه و ترابری کشور{{{
جاده ابریشم""
لایه کشی قطار||

فرستنده : ImanPuls

الان مامانم اومده تو اتاقم منم دیگه فرصت نکردم این صفحه هارو مینیمایز کنم.نگاه می کنه میگه: که فک فامیل ماداریم؟
بعدشم نیشخونم می گیره میگه:آره فک فامیله دارم مصلا یکی مثل تو.
بعدشم گذاشت رفت بیرون.
این خوش خنده ام باعث اختلاف بین ما میشه آآآآ.

فرستنده : 1alaf

اون موقع که من ماشین داشتم هرکدوم از اعضای خانواده برا کوچکترین جاهااااا هم باماشین من می رفتن آآآآ.ینی این بابام اگه میشد دستشویی رو هم باماشین من می رفتآآآآآآ.در این حد
حالا که چند هفته اس ماشینمو فروختند تا میام سوییچ ماشین دیگرو بردارم مامانم+بابام(چند وقت دیگه عمه و عمو و...) میگن:کجا؟؟؟یا میگن:با ماشین کار داریم 
ینی عمرا بذارن من برونم.!!!!!! 
حالا میام میگم خب نمی ذارین که خودم برونم پس بیاین منو تا یه جایی بروسونین لاعقل.میگن: حالا کجا میری؟
بعدم اگه مسیرم دور باشه می گن برو سر خیابون ماشین بگیر.
اگرم تقریبا نزدیک باشه می گن:دو قدم راهه دیگه خودت پیاده برو
خب شماها که نمی خواستین به من ماشین بدین اصلا چرا ماشینمو فروختین هاااااا!! نه چرا؟؟؟وعده وعیدا یادتون رفته؟
از من به شما وصیت هیچ وقت به وعده وعیدای والدینتون گوش فرا........
جای خالی را خودتون پر کنید:دی

فرستنده : 1alaf

یکی از فامیلامون کچله!!!!!!!!!
یه سری خونمون مهمون بود!
مامان بنده هم داشت تخمه بو میداد!
همینجورم تو عالم خودش میخوند تخمه بومیدم ب تو نمیدم کچل بوگندو!!!!!
خلاصه ازاون روز ب بعد در فامیل هیچ مشاهده ای دال بر خوردن تخمه از طرف شخص محترم فامیل ما نشد!!!!!!!!!!
مامان 6 تا لایک داری والله!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : farnaz

داشتیم شام می خوردیم بابام ازم می پرسه الاف ترم چندی؟
من:( ینی نمی دونی؟؟؟؟؟
بابام:نه!!!!!!واسه چی باید چیزای بی احمیتو تو ذهنم نگه دارم؟
من:|
بعد از چند دقیقه یهوویی گفت:تو که ترمتو نمی گی می ترسی بفههمم چقد دیگه باید تموم کنی که حتما با این وعض درس خوندنت تموم نمیشه.حداقل بگو چن سالته؟
من:0 بابای من ینی سنمم نمی دونی؟؟؟؟

خداییش ما دو تا بچه بیشتر نیستیم.بابامم حافظه اش توپه توپه!!!!!.داره phd می خونه.
من موندم ینی من انقده براشون بی اهمیتم؟؟؟؟
واقعن اگه مثل این رفیقم حساس بودم تا حالا یه بلایی سر خوردم آورده بودم آآآآآ.
ولی برعکس بنده در  khosh-khandeh هستم در خدمت شما 

می رم یه تسته DNA بدم اگه نیومدم بدونین دیگه:دی

فرستنده : 1alaf

فرهنگ لعات مامان من توی خونه:
هیزوگام:ایزوگام
موبن:موبایل
پراج:پراید
اس نس: اس ام اس
ساندیچ:ساندویچ
کلا عاشقتم مامانیم. به افتخار همه مامانای ایرانی بزن
لایک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه بزن کف قشنگه رو

فرستنده : respina

رفقا تازه فهمیدم چی کشیدید از دست این دهه هشتادیا که انقد می نالید ازشون
دیشب خونه بابابزرگم نشستیم سر سفره یه دختر عموی 4 ساله دارم قد یه آدم 40 ساله میفهمه
برگشته به دختر عموی 6 ماهم میگه آیلار خدارو شکر از دسته مامانت راحت شدیااااااااااااااا
حالا چی مامانش داشت بهش شیر میداد بعدش که کارش تموم شده داده دست باباش آیلار تا یه لقمه غذا بخوره
یعنی بعد این حرفش کل خونه رفت رو هوا
الان فهمیدم لقب گودزیلا و دایناسور و هیولا واسه ده هشتادیا خیلی کمه
یه چیز ناشناخته ان به خداااااااااااااااااااااااااا

فرستنده : زبل خان

تا حالا دقت کردین که رو تابلوی سردر اکثر تاکسی تلفنی ها عکس بنز و بی ام و و لامبورگینیه، بعد جلو درشو که ببینی پراید و رنو و پیکان پارکه!!!
تاکسی تلفنی های متوهمه داریم؟!

فرستنده : Mehdi_72

برادر زاده ام پنج سالشه، زنگ زده بهم می گه: عمو جون! گفتم جون عمو… گفت: کی میخوای بیای خونه ما؟ گفتم: همین روزا میام عزیزم. چطور…؟ گفت: اَه! گفتم: چیه عزیزم چرا ناراحتی؟! دوست نداری بیام؟! گفت: اگه اومدی یه قولی بهم میدی؟ گفتم: بگو عزیزم حتما! گفت: قولِ قول؟! گفتم: آره فدات بشم قول میدم. گفت: قول میدی اومدی خونه مون خرگوشی که تازه خریدم رو نخوری؟!
عاقا شما مهرت دارید بگید من اینو چطور بکشم بگن به مرگ طبیعی مرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه برادرزاده متوهم من دارم؟

فرستنده : icasanova

مــــامــــانم اوووومده میگه یه پست ســــــرکاری بذار تو  khosh-khandeh
چهـــــارتافحش به عــــــمت بدن بخندیم 
من ¯\_(ツ)_/¯
مامان خانوووم :)

فرستنده : Shey2nak

بچه ی همسایه مون رفته سرکلاس،علوم داشتن. پناه بر خدا اجازه گرفتن که بلد نیستن، مثل ما هم آقا و خانم نمیکنن،اسم کوچیک معلماشونو صدا می زنن..
خلاصه پاشده گفته:آخه ما یاد بگیریم کرم ها چه زندگی ای دارن، میکروب چیست؟ چه اهمیتی داره؟؟؟!!! درس زندگی به ما بدید؛چیزی که بزرگ شدیم به دردمون بخوره..!!!!
در مورد ازدواج...رفتار اجتماعی... طرز صحبت..!!!
معلم بدبخت خفه خون گرفته..
ما همسن اینا بودیم حرف زدن عادی مونو بلد نبودیم چه برسه به این غلطا...
خدایا تـــــــــووووووبــــــــــه
دانش آموزای مثلا دبستانی مملکت ما داره؟؟؟؟!!!!

فرستنده : D$D$D

 


فک و فامیله داریم


ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺏ ﺟﻮﺵ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺘﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻗﻮﺭﯼ ﭼﺎﯾﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺏ ﺟﺎﺵ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻭﯽﻗﺭﻣﻪ
سبزی مﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺗﻌﺠﺐ ﻻﻝ ﺷﺪﻡ!!!ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪ ﻏﺬﺍﻫﺎﺵ ﺧﻮﺵ ﻣﺰﻩ ﺍﺱ
ﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎ ﺟﯿﯿﯿﯿﺰ ﻭﺍﻗﻌﻦ!!!!!!!

فرستنده : dr.gh

مادربزرگم آلزایمر داره. با ما زندگی میکنه . بعد اون روز گیر داده به من میگه مش احمد . هر چیم میگم بابا من میلادم گوش نمیده . بابام اومده ازش میپرسه مامان مش آحمد کیه به این میگی ؟ میگه شوهر مش صغرا دیگه 
بابام میگه اون که 20 سال پیش مرده میگه ن زندست ایناهاش . من موندم مادربزرگم اسم خودش یادش نیست اونوقت چطور اونارو یادشه ؟؟؟؟
من :((
بابام :((
مادربزرگم :)))
استاد سیدا مرد حافظه ی ایران :((

فرستنده : milad

شب امتحانه و من دارم همین طوری حرص می خورم مادر بزرگم میگه : جواد چته؟ منم میگم که : وای نمی دونی ((استرس)) شدیدی دارم!!!!!
بعد از چند ساعت اومده از من می پرسه جواد تو چی داری؟ ((sms)) داری؟ منم میگم نه بابا استرس دارم!!!!!! رفته از مادرم پرسیده میگه: جواد چی میگه هی چپ و راست میگه sms دارم ؟؟؟!!!! مادرم که داشت از خنده می ترکید گفته که بابا این میگه من دلشوره دارم!!!!!
خداییش فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! 
بزن لایکو

فرستنده : javad007

از بیـــرون اومدم رفتم تو اتــاقم میبینم بعـــــــــــــله بــابــام رفته تو حمـــومٍ من!!!!!
مـــن: بـــــــــــــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــــــا!!!! با اجازه کی رفتــــی تو حمومٍ من؟!!!!!( اوجٍ عصبــانیت)
»»سکـــــــــــــوت««
مـــن: مگه نگفتم کســی حق نداره بره حمومٍ مــــن؟!!
»»سکـــــــــــــوت««
مـــن: بابا به قرآن سرمو میزنم تو دیوار کم منو عذاب بده!!! چرا رفتــــــــــــــــــی؟!
»»سکــــــــــوت««
مـــن: بابایی؟! باباجونم؟!! امیــــر فدات چرا جواب نمیدی؟!!(اوجٍ تشویشُ نگـــرانی)
رفتم پایین میگم مــامــان بابا رفته تو حموم جواب نمیده!!!!!
مــامــانم: یــــــــــاخدااااااااااااااااااااا!!!!
آقا رفتیم هی صدا هی در بزن!! دریغ از جواب قلبم داش میومد تو حلقـــم میخواستم دیگه درُ بشکونم!
بــابــام با یه لبخندٍ ژکوند درحالیکه حوله ی منم تنشه اومده بیرون میگه:
" دیــدی امیــــر؟ میتونستی منُ از دس بدی, گاهی وقتا خیلی زود دیــر میشـــه ... دیگـــه هیــچ وقت این رفتارو با مـــن نکــــن.. آوریـــن پســـر خوشگلـــم"
مــن:| مــامـــانم:)))))))
خدا وکیلی باباس مـــن دارم؟!!!!!!!!!!!!! آدرسٍ عزراییلو کسی نداره؟!!! منو با خودش ببره؟!!!!!!!

فرستنده : امیر21

عاغا اومدم تریپ لاتی تو خونه بردارم گفتم به من میگن عربعلی.یه دفعه خواهرم(هشت سالشه)
گفت به من میگن عسگر دراکولا.وختی باهام حرف میزنی پایینو نیگا کن.عاغا ما فکمون خانوادتا زمینو از شدت کوبش تخریب کرد. بخدا این ده هشتادیا آدم فضایی اند

فرستنده : amirsaman

امروز گوشیم رو دادم بہ بچہ 6ماہ آھنگ بخونہ واسش.یھو مامانم اومدہ میگہ بگیر اون گوشی انعکاس دارہ واسہ بچہ مضرہ بعد دختر خالم اومدہ میگہ اشعہ دارہ خیلی خطرناکہ.

فرستنده : Hamed

شهریور که نتیجه کنکور اومد شب تا صبح گریه کردم.
مامانم:از بس احمقی
خواهرم:عقل نداری
به بابام گفتم میخونم برای سال بعد گفت تو اگه درس خون بودی امسال قبول میشدی.
هلاک این خوانواده ام با این همه تشویق کردنشون.

فرستنده : m a h l a

یکی از آشنایان عموی جالب بنده فوت کرده بود،عموم رفت کمک کنه واسه مراسم ختم.آخر مجلس خانم اون خدابیامرز میاد به عموم میگه: دستتون درد نکنه مرسی واقعا زحمت کشیدین شرمنده کردین بخدا .عموم : خواهش میکنم قابلی نداشت ایشالا قسمت خودتون بشه!!!!!!!!!!
خانم اون خدابیامرز(00) 
عموم :( 
عزراییل(0000) 
عمو مادایم آخهههههههههه؟؟؟؟؟؟

فرستنده : Qazanfar

بعد دو ماه فهمیدم....
فهمیدم....
.
.
.
آره داداشه 5 سالم با مسواک من مسواک میکرده....
من:(o O)
بحران اقتصادی:$$$
شرکت سنسوداین:( )
دوباره من در این حالت:(^_^)

فرستنده : amir

اقا این چ وضیه دختر خالم 7سالشه تازه گوشی خریده هرجا میرم امارمو میگیره ی بار بیرون بودم بهش گفتم هستم خونه زنگ زد خونه مادرم گفت نیس زنگ زد بهم هرچی از دهنش اومد بهم گفت
گفتم ب توچه من کجام؟ با گریه میگه چرا با احساسات من بازی میکنی قط کرد 
اینم از دختر خاله پرو و با احساس من !!!!!!!!!

فرستنده : alim2

عاغا ما یه عمر تو محلمون راه میرفتیم هیشکی به ما سلام هم نمیکرد یه بار با دوست دخترم تصمیم گرفتم از محلمون رد بشم...
همه بچه محلام:سلام آقا امیر بلاخره رفتی غاطی مرغا...
دختر عموم رو به دختره:حواست بهش باشه سر و گوش امیر خیلی میجنبه..
و در آخرین لحظات بابام رو دیدم که رو به دختره گفت:سلام دخترم خوبی....بعد رو به من:امیر امشب خونه بیای از سقف آویزونت میکنم به نفعته یکی دو روزی نبینمت....
خیلی خوش شانسم نه ؟ میدونم.......
آخه فک و فامیل و دوست و آشناست من دارم؟؟؟؟

فرستنده : amir

تو خیابون داشتم راه می رفتم که دوتا از این بچه ابتدایی ها(منظورم چهارم پنجمه) سوار دوچرخه یه تیکه ی خیلی گنده بهم انداختند که از گفتنش واقعا معذورم, این قدر تیکش گنده بود که فکر کنم اگر تو فیس بوک این حرف رو بنویسم همه ی 2میلیارد نفر عضو فیس بوک بلاکم کنند, می خواستم کتکشون بزنم ولی گفتم میرن باباهاشون رو میارن.
دیگه تصمیمو گرفتم که خودکشی کنم جایی برای خودکشی سراغ ندارین که هیچکی نتونه جنازمو پیدا کنه؟

فرستنده : hamid

خواهرزاده‌ام وقتی میگه: این چیه؟؟؟؟ یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر سالم نیست

فرستنده : ***TAHA***

سنِ من بستگی به خواستِ مامانم داره!
یه وقتا میگه "اَه!خرس گنده! فکر کردی هنوز بچه ای؟ این کارا دیگه از تو بعیده!از سن وسالت خجالت بکش!"
یه وقتا هم میگه " باز حرف مفت زد! آخه بچه چن بار بگم تو دخالت نکن! حالا مونده این چیزارو بفهمی!"
:)))))))

فرستنده : fatooproxy

یه مامان بزرگ دارم،فیلمیه به مولاٍ،هر وقت تو ماهواره آهنگای سعید شایسته رو میزازه بدو بدو میاد میگه آخجون عشقم،بابابزرگمم میخنده فقت
سعید شایسته:0
بابابزرگ:))
مامانبزرگم:=)
غیرت فردین:((
مامان بزرگای قدیم:9

فرستنده : p@aris@97

فک و فامیله داریم


خلاصه در یه جمله:بابام نشسته داره عمو پورنگ نیگا میکنه و اما ...................
.
.
.
مادرم داره خاله سارا و پنگول میبینه!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!
اوضاع مارو میبینید؟!؟!؟!؟

فرستنده : ice bOy

پسر عموم 2سال و نیمشه به زرشک میگه گومبا به کنترل میگه گومباگولا
من :ااااااااا
لغت نامه دهخدا :(((((((
مرکز گفتار درمانی :(((((((((((
پسر عموی فرهنگ لغته ما داریم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : m a h l a

رفتم خونه عمم؛ پسر عمم)8سالشه(داره سیب میخوره ب من میگه میخوری میگم اره میگه خب برو واسه خودت بیار یکم نگاش میکنم بعد باز میگه واقعا میخوری میگم نه میگه میخوردیم بهت نمیدادم 
من)0،0(
سیب @@@@@
دهه هشتادیا$€£¥¢₩§^^^

فرستنده : alim2

یه خواهر زاده دارم خیلی بی شعوره......اصلا سوتی نمیده بیام اینجا بنویسم.....کصافططط.......به کی رفته نمیدونم.......دو تا سوتی از این فسقلی نمیتونم بگیرم..........آخه دایی هستم من

فرستنده : وریا رستمی

دخترداییم بادخترچهارسالش اومده خونمون دخترش از درودیوار بالا میرفت مامانش یهش گفت محیا قول ندادی اومدیم خونه عمه شیطونی نکنی ؟
دختره خندیدو گفت: گولت زدم.
اینا آدم بچه نیستن نمیدونم چی ان؟؟؟؟؟؟

فرستنده : savrina68

رفتم خونه خالم؛ خالم بهم میگه علی میوه میخوری میگم نه ممنون میگه اه تارف میکنی میخوری دیگه گفتم بگم نه ناراحت میشه گفتم باش میخورم گفت خب هست تو یخچال برو واسه خودت بشور
این از خاله مهمان نواز من هی خدا

فرستنده : alim2

اغا من خدا تومن دادم ی شلوار از این پاره ها بعد ی شب رفتم خونه مادربزرگم شب اونجا خوابیدم صب ک بیدار شدم با ی فاجعه ربه رو شدم دیدم شلوارم دوخته شده بعد ب مادربزرگم این و چیکار کردی میگه دیدم پارس گفتم واست بدوزمش 
من))))))))))))))))@
شلوار من((((((((((((((@
مادربزرگم¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿@
و دیگر هیچ..........

فرستنده : alim2

بعد عمری رفتم خونه عموم...عموم سر راه منو دیده ....میگه رفتی خونه ی ما به خانومم بگو غذای مورد علاقه ی منو درست کنه...گفتم خوبه امشب و یه غذای درست و حسابی افتادیم....دیوار بتنی  khosh-khandeh بریزه سرم اگه دروغ بگم.......بهمون شام سیب زمینی آب پز دادن...... من :-s علاقه عموم =p~ اون رستوران با کلاسه ی برج میلاد /:) فک وفامیله غذا پسند ما داریم...تحریم ها :d

فرستنده : وریا رستمی

دیشب به بابام میگم من میخوام برم گواهی نامه رانندگی بگیرم میگه برو خیلی خوبه تو استعدادشم داری راننده ی خوبی میشی میگم مرس بابا جونم پس فردا 200هزارتومن بریزبه حسابم میگه آخه تو خرچرونم نیستی میخوای ماشین برونی!!!!!!!!
فک و فامیل مارا جونشون بگیر پولشون نگیر

فرستنده : e.i.y.70

از دانشگاه خسته و کوفته اومدم تو کــانونٍ مهــر و گرمٍ خونواده!! بابا و مامانم داشتن کاهو سکنجبین تناول میکردن,
مــن: ســــــلام!!!!
بابام تا منو دیـــده: اومــــدش ! اومــــدش! 
بعد همه کاهوارو کرده تو دهنش سکنجبینم با یه حرکت زد به نوش!!!!!!
مـــامـــانم: واییییییییییییییییییی تو این خونه نمیشه یه چیزی رو با آرامــش خورد, ایـــمانُ تازه خوابونده بودمااااااا اوووووووووف!!!
خو والدیــنٍ عزیـــز منو ایمـــانُ نمیخواستین چرا بچه آوردیـــن؟!!!!!
مــامـــان باباس داریم منو ایـــمان؟!!
میدونم شمام دلتون خواست ولی به جونٍ پسرٍبزرگم منم نخوردم!!!!!!!!!!!!!
مامان نمیخندی! باباهم حق نداری پستایٍ گل پسرتو بخونــــــــــی! درضمن نخند شما هم!!!! دهههههَع!
فقط من:(

فرستنده : امیر21

رفتم خونه میبنیم لــپ تاپــــم وسطه، میگـــم کی اینو آورده بیرون؟ :دی
بابام میگه : شـلوغش نکـــن،
بچه ی هـــــمسایه اومـــده بود داشت تلویزیون خراب میکرد، اینو دادم بهــــش راحت باشه
خدایا ســــــایه بابامـــــــو از ســـــــرم کم نکنیا :|

فرستنده : Shey2nak

بابام رفته مغازه سی دى بخره به فروشنده گفته سی دی حمید یگانه دارین؟ فروشنده گفته اسمش محسن یگانه هستا! بابامم واسه اینکه کم نیاره میگه ای نامرد خودش به من گفت اسمش حمیده که!!!
فروشنده :O
بابام :)))
محسن یگانه :OOO

فرستنده : Shey2nak

داداشـــم ، بابامو مجبور کرد باهاش شطرنج بازی کنه!
بعد بابام داشت میباخت اسبشو یه خونه اضافی حرکت داد!
داداشم بهش گفت:
بابا این اسبه، شتر نیست که!
بابام شطرنج رو ریخت به هم و گفت:
پاشو برو گمشو پسره بی شعور اگر احترام بزرگکوچیکی حالیت میشد این حرفارو نمیزدی
همش تقصیر اون مامانته لوس بارت آورده!
زن بیا تحویل بگیر این پسره لاتت رو!
من : ((0_- ))
داداشم : :(
بابام : :|

فرستنده : Shey2nak

چند وقت پیش با بابام رفته بودیم خرید یه سوتی داد در حد آبشار نیاگارا!!!!
میخواست زنگ بزنه خونمون دیدم رفت و برگشت گفت زود باش بریم گفتم چیه چی شده؟!!!
هیچی دیگه رفته بود یه سکه رو زوری میخواسته بکنه داخل تلفن کارتی و زنگ بزنه یه نفر از پشت بهش گفته برادر این تلفن کارتیه!!!!
نه خداوکیلی اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!!!!

فرستنده : smj13

خواهرم فهمیده از بچه اش سوژه میگیرم تو  khosh-khandeh مینویسم، میگه:بچه ی من ؟! بچه ی من؟! نه واقعا بچه ی من ؟!
تهدیدم کرده که میری  khosh-khandeh از بچه ام عذر خواهی میکنی..
خواهر بچه دوسته؟؟؟؟!!!!
از همین تریبون:
اعلام می کنم ده هشتادیا ،حتی نودیا
شما که الان تو این سن موجودات کمیاب و نادری هستید برا خودتون،قطعا مملکت رو با خیال راحت به شما میسپاریم که موفق خواهید بود.. :))خخخخخخخ خوب عذر خواهی کردم؟؟

فرستنده : D$D$D

فک و فامیله داریم


مامانم برای تنوع در لیست غذای خونواده آبگوشت یه شهر خاص رو درست کرد که فقط گوشت و لپه و سیب زمینی داشت.
غذا موند ..هیشکی نخورد.
فرداش دیدم داره رب قاطیش می کنه با دوتا لیمو امانی که بشه قیمه ی خودمون..
به همه راپرت دادم خخخخخخ اونم خورده نشد
برای شام احتمالا بریزتش تو آبکش،بعد مواد مونده رو با تخمم مرغ به کوکو تبدیل کنه...!!!
مامانه سرتق در امر ابتکار آشپزی که داریم؟؟؟!!!! :)

فرستنده : D$D$D

دیشب زنگ زدم به بابام میگم بخاری گذاشتیم ولی خونه پر شده از بوی گاز
میگه به شوهرت بگو شیر اصلیشو امتحان کنه میگم همه کار کردیم ولی باز بوی گاز میده 
میگه پس قسممتون اینه که دچار گازگرفتگی بشین!!!!!
داداشم از اون ور داد میزنه اول کارت سوخت منو میدادین بعد میمردین!!!
ینی واقعا قلبشون از عشق آکندسااااااا.

فرستنده : fazi18

امروز بابام چنان زد پس کله ام که سیستم عصبیم به هم ریخت یه ربع بندری میزدم بعد بهش میگم چیه؟ چرا میزنی؟
میگه اینم سوژه برو تو قسمت فک وفامیله داریم  khosh-khandeh بذار
باباهای شما هم انقد به فکر شما هستن یا بابای من انقد به فکر منه؟
جدیدا یه حسی بهم میگه از تو جوب گرفتنم!!!!!!

فرستنده : icasanova

پسرعموم یه دامداری داره و کشاورزی کار میکنه تابستون رفته بودیم سر زمینشون یه خربزه پاره کرد و گذاشت جلو ما یه ذره خوردم بعد اومده میگه چرانخوردی بخور اگه نخوری میریزیم جلو گاوا.....
آخه این پسر عموست من دارم...

فرستنده : s@jj@d

الان تو سایت دانشگاهیم یه دختره اومده کامپیوتر جلویی رو روشن کنه ولی هر کاری میکنه همش یه بووووووق ممتد میزنه که ولم کن اما دختر همچنان تو کیس رو نیگا میکنه
اصلا این علوم پزشکی زاهدان دانشگاه نیست دیوونه خونه س!!!!!!!!!!!!
فک کنم این دختره مادر علم پزشکیه ایران بشه چون با این کاراش پدر علم پزشکیو به باد فنا داده!!!!!!!!!!!

فرستنده : حسین از زاهدان

دیروز دیدم دوستم پکره.
بهش می گم چته؟می گه نپرس.امروز اومدنی به دانشگاه با خانواده ام دعوام شد.الان اصلا حس و حال زندگیو درس و دانشگاهو ندارم.
حالا منو از خونه پرت می کنن بیرون. چند ساعت بعد با کلید خودم دوباره میرم خونه.:دی
این بچه ها که اینقدر راحت ناراحت می شن و ناامید از زندگی موندم اینا مشکل دارن یا من؟ینی رفتارای من عادیه؟؟؟؟؟؟نگران نباشم؟
کارمون از فک فامیل گذشته.دوسته ناامیده ما داریم؟

فرستنده : 1alaf

خداییش راسته راسته
چند هفته پیش باخواهرم بد دعوا کردم دیگه خانواده ماهم که طرفدار پروپا قرص اون من مقصر شدم و...
چند وقت پیش اومد تو اتاقم و رفت رو نرو من.هی گفتم برو سربه سرم نزار تو کتش نرفت.می گفت دوباره می خوای بابا مامان از خونه پرتت کنن بیرون؟
منم دیگه راهی نیافتم جز اینکه مادرمو صدا کنم.گفتم بیا این دخترتو جمع کن
اومد گفت عزیزم بیا بریم.دیدم رفتن تو اتاق مثلا مامانم داره نصیحتش می کنه.فکر کن الاف نیست. مردهههه. اصلا تو فکر کن تک فرزندی با اون کاری نداشته باش.
به قول یاس از چی بگم برات؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه فردا رفتم معتاد شدم بدونین کمبود محبت داشتم 

فرستنده : 1alaf

دختر خالم سه سالشه وقتی کفری میشه 
میگه خدایاااااااااا وندااااااااااااااا..........
روزگارو ببین صدای بچه رو هم در آورده

فرستنده : savrina68

دارم رو پایان نامه ارشدم کار میکنم ،24 ساعته دارم با کامپیوتر کار میکنم خواب و خوراک ندارم یه دفعه خواهرم اومده تو اتاق میگه اگه کار نداری به آهن بزار برقصیم!!!!
فک و فامیل ....
دیوار چین کجایی؟!!

فرستنده : t007

عـــــاقا سر کلاس زبانمون بحث زلزله روز قبلش بود حالا جالب بود همه مون موقع زلزله یاد معلم زبانمون افتاده بودیم بدبخت یه پاراگراف زلزله تدری کرده ها !
دوستم برگشته به دبیرمون می گه: موقع زلزله چی کار می کردین ؟
دبیرمون: من و خانومم و پسرم دویدیم تو هال و هم دیگه رو بغل کرده بودیم 
دوستم:خوش به حالتون آقا مامان من که کریستالاشو بغل کرده بود
ما:)))))
معلممون:)
دوستم:|
زلزله:))

فرستنده : h.f

میخوام شرح حال الانمو براتون بگم
دختر2ساله خواهرم باگوشیم آهنگ خاله شادونه گوش میده
دختر5ساله اون خواهرم باپسر 4ساله داداشم پشت پنجره اتاقم دادو فریاد میکنن
نی نی تازه متولد شده اون یکی خواهرم ور میزنه
جزوه ریاضیم هم دست پسر1.5ساله اون یگی داداشم داره نابود میشه
تلوزیون آهنگ محلی هاهاهاااااای میخونه وویز ویز زنا وهوار مردا که دارن پاسور بازی میکنن بماند
منم صبح امتحان دارم امتحان(ریاضی)
من عصبی نمیشم
من عصبی نمیشم
نه.....................نمیشم
ماماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
آخه ......نه شما بگید اینا کین؟قوم مغل؟هیتلر؟بمب صوتی؟ش م ر؟چی؟هااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : HAMID

این بحث بهران هویت هم یه مسئله خیلی جدیه
تو خونه ما. مامان بزرگم طفلک آلزایمر داره همه
رو با هم اشتباه میگیره.من یکی به تنهایی نقش
سه نفر رو ایفا می کنم:
نوه اش! دخترش! عروسش!
تازه گیهاهم صدام میکنه پسرم!!!
من که دیگه اساساً خودمو گم کردم. 
به شما هم توصیه میکنم از افراد مبتلا به الزایمر جدا دوری کنید...

فرستنده : ♥♥ sheitunak ♥♥

تو یــاهو داشتم چت میکـــردم, یهــویی دیدم بــابــام آن شد! پی ام دادم: سلام گل پسر چه طـــــرف از این عجبـــــا زیاد تو یاهو میبینمت خطریـــــــــــه؟!
بابام: سلام, سیـــاوش 42ساله تجریش! ASL PLZ؟؟
مـــن:O_o , بیخیال مگه مــن نمیدونم شما کی هستی؟! 
بابام: 2تا پســـرٍ ناز دارم , خانوممُ خعــلی دوس دارم ! معرفی نمی کنید؟!
مـــن: فدا خودتُ خانومت منم امیـــــر!! همی 5شنبه باهم چت کردیــــم باباجون کمپلت منُ دیلیت کردی!!؟!؟!؟
بابام: عههههه امیــــر تـــویی؟! مــامــانتم! لپ تاپه باباته دارم لیستٍ مسنجــرٍشو چک میکنم؟! آی دیتو عوض کردی؟! چرا به مــن ندادی؟!
من:O_O بلــــه عوض کردم ببخشیــــــــــــــد!!!!!!
طفلی بابام اینو بخونه قیافش دیدنیه؟! نه بابا؟! 
مامان آتو دسته امیـــر دادی ندادی؟؟!
مامانٍ کنتــرل نامحسوسه داریــــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

به خداوکیلی اگه دروغ بگم
پسر خاله مادرم اومده بود خونمون و خیلی باهاش تعارف داشتیم و اونم همینطور!!!
مادرم رفت تو آشپزخونه براشون میوه بیاره یه چیزی گفت در حد تیم ملی ازبکستان که از ایران 6 تا خورد!!!
گفت دختر خاله بیا بشین همین که خودتونو ببینیم برا هفت پشتمون بسه!!!!!!!
من که دیگه داشتم سینه خیز تا آشپزخونه میرفتم از بسکه خندیدمD:

فرستنده : smj13

الان زنگ زدم حال برادر زادمو بپرسم
میگه عمه جون عصر میای اتاقمو مرتب کنی گفتم: آخه عشقم من تا عصر سرکارم؛خب خستم
حالا امروز خودت مرتب کن دفعه بعد منم میام کمکت!باشه عشقه عمه؟
یهو گفت متاسفم برات با این عشق دروغکیت!!!! دلم شکست خدا جوابتو میده!!!!! (بووووووووق آزاد)
من:|
کلید سرار:)))))
من بعد از پخش کلید اسرار :((((((

فرستنده : fazi18

فک و فامیله داریم


دختر خالم اس داده :
میای با هم بریم بیرون واسم یه دستبند بخری؟!
اگه موافقی عدد 1 رو بفرست
اگه مخالفی عدد 4922361370092174416372195 رو بفرست

فرستنده : امیر21 

پســـرداییم عکسٍ دوس دخترشو نیشونٍ مــامـــان بزرگم داده میگه: ببیـــــــــــن چه نازهههههه!
مــامــان بزرگم: خــــاک بر ســــرت اینکه شبی راکُنــــــــــه!
فقط راکُــــــــــن:|||
مـــامـــان بزرگٍ داریــــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

دختر خالم دانشگاه بوعلی قبول شده ؛کلی ام کلاس میذاره فقط باید ببینی
چند روز پیش دیدم داره درس میخونه بهش گفتم بذار یذره بگذره بعد شروع کن به خر زدن!!
کتابشو گرفتم نگاه کنم دیدم کتاب و جلد کرده
گفتم مگه دانشجو کتاب جلد میکنه آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یهو خالم با غرور گفت: آخه وقتی وکیل بشه این کتابا لازمش میشه!!!!!!!!!
منم با مغز رفتم توی لوله بخاری!!
آخه خاله جان کتاب اندیشه1 به درد کدوم وکیلی خورده؟؟؟؟

فرستنده : fazi18

یکی از تفریحات ناسالم داداشم تو بچگی این بوده که مورچه ها و مگس ها رو می گرفته تو قوطی کبریت زندونیشون میکرده، بعد به نوبت اعدام میشدن،دستو پاشونو با تیغ قطع میکرده ،مینداخته دور. بعد تناشونو تو مشما فریزر حبس میکرده تا قشنگ و کامل تموم کنن..!!!!
داداشه حیوان آزاره که دارم؟؟؟!!!!!

فرستنده : D$D$D

مامان بابام نشستن کنار هم به من نگاه میکنن به هم میگن دکتر گفت توی سن بالا بچه دار بشید بچه تون مشکل ذهنی میتونه داشته باشه .
آخه مگه من چه مشکلی دارم خدااااااا
من سر راهی نیستم مریخیم 
مامانم :-(
بابام :-(
من:((((((((((((

فرستنده : حسین بیگ

مادربزرگم داشت از بچه ی همسایشون که خیلی شیطون هست میگفت.با آب و تاب از فضولی های بچه گفت بعد یه دفعه گفت ننه فقط روزی ده هزارتومن پول تناقلک!‏ بچه میشه!بعد از کلی فکر کردن فهمیدیم منظور مادربزرگ عزیز تنقلات هس!!خو مادر من مجبوری از این واژه ها استفاده کنی؟!‏

فرستنده : mizi pizi

صبی اومدم سوییچو وردارم برم دانشگاه مامانم گفت ماشین بذار لازم دارم منم مث ی بچه خوب سوییجو گذاشتمو رفتم دانشگاه حالا غروب بهم زنگ زده میگه باکشو پر کن لازم دارم!!!!
من:-o
سازمان حمایت از کودکان:-((((((((((((
ینی هوشو حواست تو حلقم ماااااااااادر

فرستنده : civil

اس ام اس داییم و داشته باش
)ه خ م ب و ش ب(
بعد زنگ زدم میگم چی نوشتی با کمال پوروی میگه واقعا که بی سواد نوشتم )هستیم خونه مادربزرگ واسه شام بیا( اخه اینم دایی من دارم

فرستنده : alim2

خواهرم بهم میگه چرا adsl نمیگیری مامانم از آشپزخانه داد میزنه میگه میخواد چیکار؟؟؟؟ منکه میدونم میخواد چه غلطی کنه!؟!؟ میگم یعنی چی؟؟ میگم منکه میدونم میخوای بری فیس تو فیس شی دیگه؟؟!!!!؟!
منطورش فیس بوکه!!؟!؟
س.........لامتی همه مامانای نگران!؟!؟!

فرستنده : ice bOy

بحث های خانوادگی (فک و فامیلی) چگونه شکل می گیرد؟
مثلاً تعدادی فک و فامیل محترم دور هم نشستن و اخبار می بینن که یهو اخبار میگه : دانشمندان کشف کردن که در DNA انسان می توان اطلاعات کامپیوتری ذخیره کرد...
یه دفعه یکی میگه : اااااااااااا می بینی دنیا چه پیشرفتی کرده ؟ دوره ی ما با خر مسافرت میکردن :| (چه ربطی داشت؟!)
یهو یکی دیگه میگه آره بابا زمون ما نمیتونستیم جلو ننه بابامون نطُق بکشیم! یهو بحث میره سمت مسائل سیاسی و دلار و گرونی و.... اینا آخرش هم همه حسرت به دل می مونن و دیگه همین دیگه
مطنئنم شما هم از این فک و فامیلا دارین :)
فک و فامیله من و شما داریم؟ :D :|

فرستنده : Hermit

خونه عمم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم درموردسال وماه تولدمنوپسرعموم سال سگ وماه خردادهستیم به ماکه رسیدهم داداشم هم دخی عموم صدای سگ دراوردن (منظورماسگی بیش نیستیم)همه هم تاییدکردن
اینم ازداداش ما
اینم ازفک وفامیل ما

فرستنده : نامی94کرج

داییم به من و پسرخاله هام میگـــه: مـــن بو سیگار بهم میخوره حالت تهـــوع میگیرم!! شمــا چی؟!
پسرخاله(1): اوه اوه دس بردار دایی اصن مهــم نی!!
پسرخاله(2): تو که راس میگی! به قلیـــونم میگی پیف پیف؟!
مــن: آی گفتـــی تهــوع به کنار سر درد میگیــرم(واقعاً همین طوره)
داییم: پیمـــان و بنیـــامیــن شما معتاد نیستین ولی امیـــــر معتـــاده ببین چه از کـــوره در میـــره! چی میکشی قیافت روز به روز رو فرم تر میشه تنٍ لش؟!
میگم: مــن تاحالا یه نخ سیگــارم نکشیدم کچـــل( مو داره ها رو این کلمه حساسٍ حساس!) چی داری میگی؟!
داییم: کچل دوس دخترته بدبخت پاشو ببریمت کمپٍ معتــادانٍ بدبختٍ خاک برســـر!!
من:(
پسرخاله هام:)))))))
داییم:)))))
مصرف کننده ی موادٍ مخدر:|
داییٍ  دارم من؟!

فرستنده : امیر21

یه سوسک تو اتاقم بود به بابام میگم اون دمپایی رو بده بزنمش.از آشپزخونه دمپاییرو آروم پرت کرده رو سر سوسکه.بعدشم که سوسکه فرار کرد و ناپدید شد.
میگم آخه بابا این چه کاریه یا بدش من خودم می زنمش یا اگه خودت می خوای بزنیش بیا محکم بکوب تو سرش تا بمیره این چه کاریه آخه؟؟؟؟؟؟
می خنده میگه حالا یه چند شب باسوسک بخواب مگه میمیری؟
بچه های خوش خنده اگه دیوار بتونیو یافتید منو هم درجریان بذارید لدفن

فرستنده : 1alaf

اقا رفتیم خونه عمم,عمم به داداشم میگه برات آب انار بیارم؟دادشم گفت نه مرسی اقا خلاصه بعد از دو ساعت تعارف عمم گفت بابا خیلی بد مزه است.ما که نمیخوریم بزار بیارم تو بخور. داداشم:/:( عمم:))))) خدایی فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : TAK STAR

یه خواهر زاده دارم اصن مخ ...
اومده تو اتاقم زده رو شونم میگه چطوری دی جی (DJ) 
میگم : از کی تا حالا دی جی شدم خودم خبر ندارم 
میگه : نه بابا الکی ذوق مرگ نشو ، من اومدم دایی جون رو مخفف کردم شده دی جی ، میخوام از حالا دی جی صدات کنم 
به نظر شما من چطوری اینو بزنم نمیره ؟
فک فامیل داریم ؟

فرستنده : sam

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری نوزدهم )

 


فک و فامیله داریم


بابام پاشده یه کاری بکنه
وسط را یادش میره
خیلی جدی شروع میکنه قدم به قدم فکر کردن
میگه : خوب این که منم...
فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
حالا خوبه حافظه ش از منه بهتره ها

فرستنده : the_crazy_guy

خدایا توبه
منم یه دونه ازاین کوروکودیلا دارم(خواهرزاده دهه هشتادی)تو مهدکودک درباره الاغی که زیادبارمی بره یه شعر بهشون یاددادن حالا یه بارباباش کلی واسه خونه خرید کرده بودو باهزارمشقت فراوان داشت ازپله ها می رفت بالا که این کروکودیله ما اینو دید یهو برگشت گفت ماشااااالا بابام مثل این الاغ زیاد بارببره تو شعرست دایی جون ببین چقدبار می بره
داداش من وان دم دست ندارم ممنون می شم یکی بهم قرض بده ایشالا جبران می کنم واسش

فرستنده : afne

داییم تو دعوا اومده فحش بده
می خواسته بگه کره خر پدرسگ
هول شده به یارو گفته کوخه پسگ
آغا آشتی کردن الان خوب و خوش می خندن با هم

فرستنده : raha_poet

امروز خواهرم اومده دفترم نشسته یه ساعتی پای نت
بعد که پا شده میگه رگم مغز به مغز شد............
من موندم الان رگش حالش خرابه مغزش داغون شده 
اثر نته؟؟؟؟؟
خواهره ما داریم

فرستنده : raha_poet

این پسر عمم دیگه اعصابمو خورد کرده ۷ سالش بیشتر نیست ولی جوابایی بم میده که از زندگیم پشیمون میشم بش میگم سامی چیزی میخوری میگه مگه من مثه توام مثه خر بخورم یعنی باید با دهه هفتادی ها با زور صحبت کرد حیف که با مامانش رودر بایستی دارم
رودر بایستیو بی خیال الان میرم میکشمش

فرستنده : bi aasab

بابام خیلی شوخه یه بارتوجوونیاش یه راننده روانقدمسخره کرده بود که ازماشین انداخته بودنش بیرون.حالاهروقت شوخی میکنه مامانم میگه یادت رفته شوخی کردی ازماشین انداختنت بیرون.مامان ضدحال زنی داریما!

فرستنده : Syavash

یه سر دایی 4ساله دارم گودزیلا
یه نمونه از کراشو میگم تا به عمق فاجعه پی ببرید...
یه روز از دانشگاه برگشتم خونه دیدم بالای اوپنه و تا کمر رفته تو آکواریومم....
تا منو دید میگه: امیر بیا کمک میخام واسه نهار ماهی بگیرم...
من :(((
پسر داییم :)))))))))
ماهی ها :((((((((
سازمان حمایت از آبزیان :((((((((
یونیسف بیشعور :)))))))

فرستنده : *از نا کجا آباد*

یه خواهرزاده دارم 3سالشه کلمه سورپرایز روانقدقشنگ تلفظ میکنه اونوقت منم که 22سالمه قبل ازگفتنش بایدچندبارتوذهنم حلاجی کنم تاسوتی ندم.دهه هشتادیه دیگه!

فرستنده : Syavash

تو خانواده ما چون همه از آوردن اسم مو سر غذا بدشون میاد چند تا اسم گذاشتند روش از قبیل ریسمان الهی و سیروس!!!!
ولی از اونجا که من همیشه تابوشکن هستم و محدود به هیچ قائده و قانونی نیستم مستقیما اسم مو رو مستقیما سر غذا میارمD:
تازه بعضی وقتا هم الکی اسم مو رو سر غذا میارم تا بتونم آمادگی مانورشون رو مشاهده کنمD:
ینی یه همچین آدمی هستم منD:

فرستنده : smj13

بابام از دستشویی اومده بیرون دستشو تا ارنج می کنه تو شیشه سس و میریزه تو ظرفه سالادا و می گه: غذا بیرون غیر بهداشتیه. خو بابا بگو غذا بیرون گرونه. کدوم رستوران با دست دستشویی رفته سس درست میکنن؟ (الان فهمیدین ما علاوه بر شام سالاد هم میخوریم)

فرستنده : سینا مشهد

سره میزه صبحونه ( الان فهمیدین ما حتی صبحونمونم رو میز می خوریم) به مامانم می گم تخم مرغ واسم چرا نزاشتی ؟ :/ می گه تو شورشو دیگه در اووردی اصلا همین امروز می ریم تو رو پس میدیم.
الانم دارم از تو پرورشگاهی که پیدام کردن مطلب می زارم واستون. ( اینجا دیگه غذا رو میز نمی دن بهمون)

فرستنده : سینا مشهد

بابام زنگ زده بم میگه سلام خوبی؟
منم اومدم ی کم لوس کنم مثلا خودمو گفتم نه...
گفت میپرسم ببینم دامپزشکیه خوب کجا هست ک ببرمت
خو دچار ضعف شخصیتی شدم پدر من...
برم معتاد شم خوبه...؟
نکنین این کارارو دیگه...

فرستنده : tarane

خــونه مادربزرگم بــــــودم
با پســـــر عمه ام داشتیم فوتبال بازی میکردیم (peseمعروف :دی)
ساعــــــت۶ صبح شده بود
عــموم اومــــــد بره دسشویی گیجه خواب بودااااا
ایستاد دمــــه در شـــــــرو کرد به در زدن.
منـــــــم از روی شیطنت گفتم إحـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ))))
بازم در زد بازم گفتم : إحــــــــــــم.
بیچاره دیگه رفت خوابید.
فک کرد کســـــــــی داخله
من و پسر عمم =)))))) یکی باید مارو جم میکرد از رو زمین)))
عموووم:|

فرستنده : Shey2nak

دیروز سر کلاس بودم بعد صندلیاش از اینایی که 5 تا یه سرست اینا رو با پیج بستن به زمین این میز من اول بود شل بود فقدم من نشسته بودم اونجا استاده هی میومد میشست رو میز تکون میداد دستم خط میافتاد بعد بهش گفتم استاد نکنید دستم خط میافته گفت باشه بهده 5 مین بهم نیگا کرد اومد نشست رو میز شدوع کرد به تکون دادن همچنان زل زده بود به چشام 
من :| 
استاد :(((
دانشجوا :(((((((((((((((((((((
دانشگاه آزاد شاهرود :OO

فرستنده : PesaraKe Tanha

رفتم تهران سوار ماشین بابام شدهنور را نیافتاده بودم ماشین خراب شد بابام میگه خیلی دستت نحسه تا 5 مین پیش سالم بودا بهد از مامانم میپرسم میگه 1 ماه خرابه کلا میخواد سر من خالی کنه من :| بابام :->

فرستنده : PesaraKe Tanha


 


فک و فامیله داریم


مـــامـــانم استاد دانشگاس!
چن وخ پیش ســـرٍ کلاسش یه پســـرٍ هی سر به سرٍ یه دختـــرٍ میذاشتـــه آخــــرش دختــــرٍ میگـــه: استاد نیگا فلانی فحش میده؟!
مـــامـــان: آره فلانـــی؟! چی میگه؟!
پســـرٍ: عه عه عه استاد دروغ میگـــــه!
دختـــــرٍ: بهـــم میگـــه کثــــافتـــه بــــــد!!!! (ههههه)
مــامـــانم با خنده: فلانـــی پاشو برو بیـــرون!
پســـرٍ هم میگه مــن که فحش ندادم ولی ایشالا یه بلایی سرت بیاد دروغگــــــــو!
خلاصه میره بیرون مــامـــانم به دختـــرٍ میگه: پاشو بیــا این مسئله رو حلش کـــن!
دختـــرٍ میره پایٍ تخته میاد حرف بزنـــه زبــــونشـــو گاز میگیره جیـــــغ میزنه آقا پـــرٍ تو دهنش خون میشه بعدش که میدوه بره بیـــرون پاش کج میشه میخـــوره زمیـــن!!!!!!!! (کلاس میترکــــه)
کلیـــد اســـرار !!!!! خخخخخخ
مـــامـــانمم از کارش پشیمـــون میشــه پســـر رو میاره یه نمــره تپل بهش میـــده!
مـــامـــانٍ پشیــــمونـــه داریــــــم؟!
به چی میخندی مــامـــان خانوم؟!

فرستنده : امیر21

یه راه خوب واسه خلاص شدن از دست این دهه هشتادی ها پیدا کردم....
بچه های  khosh-khandeh  هرکی میخاد بیاد با من بریم زاهدان از اونجا با قطار بیایم طهران....
این روش جواب پس داده ها.....
پس از سفر بچه های khosh-khandeh  با قطار :
دهه هشتادی ها :)))))))))))
حتی دهه نودیا :)))))))))))))
کامپوترهامون :))))))))))
آقای قطار :((((((((((((
ماهم که در قید حیات نیستیم دیگه......
راه آهنه ما داریم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر

مامانم با زنم نشستن از هر دری دارن با هم حرف میزنن یهو مامانم میگه زندایی خیلی دلش میخواست دخترشا بده به مصطفی اما من قبول نکردم ' زن منم در حالی که داره سیب گاز میزنه میپرسه چرا؟ مامانم میگه آخه دختر داداشمه چشمم برنمیداره اذیتش کنم ، تازه تو که هم که میدونی دست من اصلا به کم نمیره ...
زن ما :((((
مامان ما :))))))
سیب توی دهان زنم :!!!!!
حالا زن ما دو هفته است با من حرف نمیزنه هر چی میگم مامانم شوخی کرده میگه اگه مامانت تو صد سال !!!!!!عمرش یه حرف جدی زده باشه همینه 
حالا خدایی مادر فداکار و برادرزاذه دوسته ما داریم!!!!!

فرستنده : مخمل

پسر داییه مادرم یه جیپ صحرا گرفته بود ازایناکه چادر دارن یه شب خونه شون بودیم خانمش افه رانندگی اومد اون بنده خدا واسه حفظ آبروی خانمش گفت عزیزم بروماشینوبیار داخل حیاط. خانمشم رفت بیرون چندلحظه بعدصدای مهیبی به گوش رسید.رفتیم توکوچه بعععععله خانم ماشینو پارک کرده بود توپذیرایی همسایه روبه رو
چی بگیم به این فک وفامیل؟ بریم ازبرج میلادخودمو بامخ بندازم زمین شایدفرجی شدوراحت شدیم.

فرستنده : darcknes star

آخه پسرخاله ی من... عزیزم...خوشگل... دیوانه... روانی... گودزیلا...
یعنی تو واسه اینکه بفهمی پلاستیک ذوب شده چه شکلیه، فقط باید از حروف کیبورد من استفاده میکردی؟!! آخه من چیکار کنم از دستت؟
همش دو دقیقه رفتم یه شارژ بخرم، برگشتم دیدم کیبوردم نصفش نیست!
تازه میفهمم بروبچس خوش خنده ای چی میکشن از دست این دهه هشتادیای کروکودیل!

فرستنده : Mehdi_72

مامانم به بچه ی خواهرم که پنج سالشه گفت: امیر علی بیا کشک بادمجون بخور
اونم با اخم گفت: من کفش باباجون نمیخواام
من :)
مامانم :))
امیرعلی :(
کشک بادمجون :0|(

فرستنده : fatooproxy

اقا چشمتون روز بد نبینه من یه دختر عمه دارم 4 سالشه این یه تیکه اتیش میمونه عوضی
هفته پیش رفتم خونشون خودشو کشته باهاش خاله بازی کنم منم بالا خره قبول کردم که باهاش بازی کنم 
بعد برگشتم بهش گفتم خوب الان چی کار کنیم 
گفت هیچی من الان صاحبتم توام سگمی و باید جلو در بخوابی تا بهت غذا بدم!!!
من!)
دختر عمم*))
سگ_(
اینا ده هشتادیا زمینی نیستن من میدونم

فرستنده : abas

مامانم دیروز یه طرح داد خفن یعنی مصرف برق رو نصف می کنه. گفت صبح که بلند می شی برو یه عکس از تو یخچال بگیر تا شب هر موقع خواستی بیای درش رو باز کنی ، به همون عکس نگاه کن!

فرستنده : morteza-t

داییمینا اومده بودن خونمون...من پای کامپیوتر بودم...طبق معمول داشتم تو  khosh-khandeh  لایک میزدم و لذت میبردم...
پسر داییم 9 سالشه...اومد تو اتاق گفت داری چیکار میکنی؟تو اینترنتی؟؟؟
گفتم آره...توام بیا بشین پیشم باهم تو اینترنت باشیم...شونه هاشو انداخت بالا،گفت من مثل تو بیکار نیستم...از اتاق رفت بیرون...
و من اندیشه کنان غرق این پندارم که یه پسر بچه 9 ساله چه کاری میتونه داشته باشه که به من میگه بیکار...

فرستنده : EnGiNeeR

برام اس ام اس اومده ... از اتاق دویدم سمت گوشیم
بابام تا منو دیده میگه:
اس ام اس اومده ، استخوون که نیست اینطوری به سمتش میدویی !
:| 
باباعه ما داریم ؟ :|

فرستنده : rOᔡᗁᗩ

آقـــا مــن دیگــــه انگیـــــزم فلج شدش!
امـــرو رفتـــم داداشــمو از مهــدکودک بیارم یهــو دیـــدم همـــه ریختـــن ســرش دارن بــوسش میکــنن فـــدا قیــاقش میــرن!! پیاده شدم رفتم جلـــو میگـــم چه خطـــره اینجــــا؟!
یه خانومــــه: سلام وااااااای چقدم شبی هم هستن داداشٍ ایـــمان هستین؟!
مـــن: بــا اجازه شمـــا !
خانومـــــه: خدا حفظتون کنه منم مـــادر زنٍ ایـــمانم مهکیـــا دختــــرمــــه!
یه خانومـــــه دیگه: منــــم یسنــــا دختــــرمـــــه به دختــــرم داره میگـــه فردا سرمـــاخوردی نیا استـــراحت کــــــن!! فدات بشم ایمـــــان!
یه چنتا خانـــــومه دیگــــه ام یه چیزایـــی گفتن که ...
بعــدش ایمـــان اومده تو ماشیـــن دستاشو قلاب کرده پشتــه سرش تکیه شو داده به صندلی میگه: ای بابا دیدی امیــــــــر فقط تو نیستـــی خاطرخا داری منم خعــــلی خاطرخا دارم!! البته هیشکـــی شاپـــری نمیشه(دختـــر داییم)!
مــن لال شدم انتظار ندارین که جوابشو بدم؟! دارین؟
من تو مهد کودک یادم میاد بهمون میگفتن اینا همشون آجی و داداشاتونن! هــــعــی!
5ساله و باشه و...
21ساله باشی و...
اشکـــم میـــاد مـــن!!!!
داداشٍ جذابــــــه داریـــــــم؟!

فرستنده : امیر21

دختـــرخاله مــامــانم اومــده بودش خونمـــون بعــدش میگــه: وای ی ی ی اصن بهتـــون نمیـــاد امیـــــر پســرتون باشــــــــــه!
مــن: چــــــــــرا اونوخ؟!
دختـــرخالهٍ : آخــــه خاله جون مـــامـــان بابات ماشاالله جوونن بهشون نمیخــــــــــوره حالا ایمــــان یه چیــــزی!
مــــامــــانم: دختــــرخاله بعضیا که نمیدونن میگـــن تو که میدونی دیگه چــــرا میگی؟!! یادت رفته امیــــر پســـرٍ مـــا نیس؟!
دختــــرخالش درحالیکـــه از خنده ریســـه میرف: آره یادم اومــــدش! راس میگــــــــــــی!
بعد مــامـــانم دخترخالش رفته میگه: امیــــــــــر شوخیــــــــــدم میدونـــم جنبــــه داری مثٍ خودم! پســــرٍ ناژژژژژژژم!
آخه الان که چــــی اومدی اینو به مــن میگی مـــامـــان چه فایـــده ؟! ههههههـــعی بیـــا خودشــون اعتـــراف کردن منو از جـــوب گـــرفتن!! دیگـــه حـــرفی ام میمونه مــــن بگــــم؟!! نه مونده؟!
فک و فامیلــــه داریــــــم؟!

فرستنده : امیر21

فامیلمون رفته گوشیه ایفون خریده. (40 سالشه) داره همینجور جلو فامیل کلاس میزاره و می گه : من از همه امکاناتش استفاده می کنم و از ایجور حرفا.
انگار همین دروز بود که ازم پرسید این سیم کارتش کجاش می خوره. ملت عشق کلاس گذاشتن دارن

فرستنده : سینا مشهد

2ماه پیـــش رفته بودیـــم خونـــه دوستٍ بـــابـــام داشتــم با دختـــرخانومش احوال پرســــی میکــــردم! نمیــدونم چی گف دیقن یادم نی منم گفتم: فداتـــون بشم!
مــامــانم: ملیــنا جون امیــــر به همه میگــه فدات شـــم حتـــی به همستـــرٍ ایمـــان!! منظوری نداره گلــــممممم!
آقا منو میگـــین؟! میخواستـــم برم تو استنوسفـــر از خجــالت! دختـــرٍ طفلک زبـــون بست!!
بعد به مــامــان خانوم میگـــــم این چی بود گفتــــی؟!
مــامـــان خانوم: امیــــر دیدم اونجـــوری بهش گفتـــی خوشش اومـــد منم خواستم تو صحنــه بزنـــم تو حسش!!
مــن:( دختــــرٍ:( حسش:(((
همستـــر:)
مــامــانمــــه دیگـــه عاشقشـــم!

فرستنده : امیر21

مامانیم(مامان بابام)تعریف میکرد عموم که کوچیک بوده میترسیده بره دستشویی ی روزعموم نصف شب بیدارشده مامانیمم بیدارکرده تاواسش وایسه 
توخونشونم گوسفندداشتن وقتی که عموم رفته دستشویی یکی ازین گوسفنداسرشو تواین حلبای روغن کرده وهی سرشومیزده ب این طرف اون طرف
بعدش مامانیم رفته میگه وایساتاازسرت دربیارم وایسادیگه
عمومم ک فک کرده روح وجن وایناست دستشویی شونیمه ول کرده میگه توله سگ پدرسگ وایسا اومدمممممممممممم
دیگه کارازفک وفامیل گذشته ملت ترسویی ماداریم

فرستنده : 2TaL

 


فک و فامیله داریم


پسرعموم ۴سالشه ازبالشت و اسباب بازیاش خونه ساخته بودخونشون عموی منم ندیده بودنشسته بودروخونش باکلی عصبانیت عموم وکشیدب فحش ک (سوربشی‏=کوربشی‏)‏‏(الهی بمیلی‏=الهی بمیری‏)‏‏(باباخیلی ابزی هستی‏=عوضی‏)‏‏(خبرمرگت بیاد‏)دیگه عموم هنگ کرده بودچی بگه اخه‏?اینم ازدهه هشتادیاخدایاصبربده

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

پســرخالم میره خونــه مــامــان بزرگم بلا به دور دایـــی کوچیکم اونجاس!!! خلاصه اصرار میکنن شب بخوابه همون جــــــــــا!! صُبش بیـــدار میشــن داییم میگـــــــه:
پیـــــمان دایی دیشب میدونی اون لیوانی که بالا تختت بودش باهاش آب خوردی چـــی توش بـــــود؟؟؟!!
پیــــمان: نههههههه چـــــــــــــــــــــــــی بــــــــــــود؟!
داییم: دندون مصنـــــــــوعـــــی بـــابــاجـــون!!! 
آقـــا این پیمـــانٍ طفلکم هرچی تو شیکمش بوده با دلُ روده اش میاره بالا(گلابٍ کاشون تو سر کلتون)
بعــدٍ اینکه با عزراییل یه احوال پرسی میکنه یهــــو یادش میـــاد بــــــــــابــــــــاجـــون اصن دنـــــــــدون مصــــنوعـــــــــی نداره!!!!!!!!!!!!!!!
یعـــنی داییم زمیـــنُ گاز میزده از خنــــده!!
خدایــــــا این دایی میذاره ما زندگـــــــــی کنیم آیـــا؟!
اینو بگم هررو نقشه میکشه واسه خواهر زاده هاش منـــــم که دیگـــــــه...
دهه شصتیٍ ولی دهه هشتادُ گذاشته تو جیبش!!
دخــترش دهه نــودٍ خدا به خیر کنــــــــه!!!!!
دهه هفتادم و نمیتونم کاریشــون بکنـــــم!
دایــــــــــــــیٍ ما داریــــــــــم؟!!

فرستنده : امیر21

رفتیم عروسی دختر داییم دیدید که میزهاش هشت نفریه تالارها داییم هی تلاش میکنه میز ما رو هشت نفره کنه ما هم هرکی رو که داییم میاره میفرستیمش ودکش میکنیم وداییم فرت وفرت باز میره ادم میاره بخاطر اینکه ما یه سیخ بیشتر جوجه نخوریم خداییش فک و فامیله ماداریم؟

فرستنده : امیرحسین

یه بار با یه دختـــــرٍ دوس شده بودم! سؤالایـی که همشون میپرســــــــــن!
دختـــرٍ: خواننــده موردٍ علاقه ات کیست؟!!!
مـــن: اول تو بگـــــو!!!!
دختـــرٍ: پاشــایی!
مــن:شادمهــــر!
دختـــرٍ: عهههههههه من همیشه شادمهــرُ با پاشایی اشتب میگیـــرم!
مــن:(~_O)
دختـــرٍ: غذایٍ موردٍ علاقه ات چیست؟!
مــن: برا خودت چیه؟!
دختـــرٍ: عههههه چرا همش من اول بگم؟! بیف استـــرگانف روســــی!
مـــن: کله پاچه با چشـــمٍ اضاف!!!
دختـــرٍ: عهههه من همیشه بیف استرگانفُ( فهمید نمیشه با کله پاچه اشتب بگیره) گف: منم کله پاچه دوس دارم!!
دختـــرٍ: اســمایٍ موردٍ علاقه ات را نام ببـــر!؟
مــن: پســـر: امیــــر , دخـتر: مهتـــاب 
دختـــرٍ: عهههههه امیــــر چرا مهتــاب؟! 
مــن: خعلی دوس دارم زیــــرا!
دختــرٍ: منم خعلی اسمٍ مهتــاب دوس دارم!!!
حال میکنید؟! اصن تفاهم ریخته!!
دوس دختــر بوده مــن داشتم آخه؟!!!!

فرستنده : امیر21

یک بار تو شهر ما یه زلزله اومد اپارتمانمون لرزید هممون فرار کردیم تو خیابون خلاصه همه با یه وضعیتی دانشجوهای اپارتمان با رکابی و شلوارک
بعد یه ربع دیدم مامانم با سه تا کاپشن سلانه سلانه میاد پایین
گفتم مامان چرا دیر اومدی 
گفت:هیچی گاز را قطع کردم برقها را خاموش کردم 
پریز تلویزیون کشیدم براتون هم کاپشن اوردم سرما نخورید 
من:0
همسایه ها:@
زلزله:)

فرستنده : tito

نمیدونم این دوست دختر من با این ای کیو پایین چطوری داره رشته پزشکی میخونه
ازش پرسیدم ابن سینا کیه میگه کاشف الکل
من))))))))))))@
بعد ازش پرسیدم زکریا رازی کیه میگه فک کنم طبیب بود
وبازمن)()()()()()()(@
یعنی باید گفت با این شدیم 75میلیون نفر
بدبخت به اون مریضی که بیاد پیش این

فرستنده : alim2

دیروز دایم بهم گفت تو که رشتت برقه بیا این ایفونو واسمون عوض کن !!!منم رفتم شروع کردم به کار دیگه تموم شد خواستم سیم اصلی برقو بزنم به داییم گفتم کنتورو نزنی سیما لختن !!!اقا این دایی ما کنتورو زد پرتاپ شدن من همانا کوبیده شدن سر من به دیوار همانادیگه هیچی بعداز دوساعت اومدم به خودم میگم چرا اینکارو کردی میگه خواستم شدت برقو امتحان کنم 
ای خدا یکی نیس بهش بگه مگه من فازمترم میخواد بامن امتحانش کنه

فرستنده : alim2

شماها یادتون نمیاد یه درخت گردوبود بهش میگفتن کاغذی چون پوستش نازک بود.البته رضا میگفت قاغذی. میرفتیم روشاخه هاش مینشستیم گردو میخوردیم الان چند ساله که گردو نمیاره.اونم که میاره یه نفر میره همشو میچینه.
یادش بخیر چغدباحال بود.راستی الان گردو تهرون کیلو چنده؟اینجا خوبه

فرستنده : 13400

عاغا من یه عمو دارم خیلی دلم براش تنگ شده از بس که نازه. یه داداش هم دارم یه شهر دیگه کار میکنه دلم واسه داداشم یه ذره شده.میدونم هرجفتشون  khosh-khandeh میخونن از طریق  khosh-khandeh  براشون دست تکون میدم.اگه عصری بشه میخوام برم عمومو ببینم.داداشم هم که هروقت بتونه میاد میبینمش.
اینم از عمو دوستی ما.

فرستنده : 13400


داشتم ساندویچ میخوردم پسرخالم اومده میگه بقیه رو بده من گرسنمه میگم من سرما خوردم مریض میشی میگه نه نمیشم، داداشش گفت اون آنتی ویروس داره چیزیش نمیشه بده بخوره.

فرستنده : savrina68

دوتا از بچه های فامیلمون تو یه مدرسه درس میخونن اما کلاس های جدا.
اولی با یکی از دوستاش دعواش شده،پسره برگشته بهش گفته خاک بر سرت..
اومده به این یکی فامیلمون گفته،این پسره این فحش رو به من داده.
دومی هم گفته وااااای واقعا این حرفو زده؟؟
گفت:آره
دومی گفته:می دونی معنی این فحش چیه؟ یعنی خدایی نکرده پدر و مادرت بمیرن تو خاک رو سرت بریزی!!!!....
دانش آموزان تحلیلگرن که داریم؟؟؟!!!!
یعنی تحلیلاشونم لامصبیه..
والدین گرام! واقعنی تو بچگی چی به خورد اینا دادید؟؟؟ دیگه به شوخی هم نمیشه به کسی گفت خاک بر سرت.. دور از همتون..
خدایــــــــــا تــــــــــــــوبــــــــــــه

فرستنده : D$D$D

تو خونه ی شما هم سر ته دیگ دعواست یا فقط فک و فامیل ما اینجوری اند؟؟!!!

فرستنده : D$D$D

شب دراز است خو باشه چه ربطی به این یارو قلندر داره؟!!:))))
اصن به ما چه که شبا قلندر بیداره:)))))
تازه شبا که ما خوابیم آغا دزده هم بیداره و کارا بدبد میکنه:)))))
آغا پلیسه هم بیداره و دنبال آغا دزدس:)))))
قسمتی از حرف های دختر عموم:lllllll

فرستنده : smj13

دیالوگ کل کل کردن بابابزرگ و مادربزرگم:
پدر بزرگم:اون یارو که پولمونو خورده میاره پس میده!!
مادر بزرگم:شتر در خواب بیند پنبه دانه:))
پدربزرگم:یعععنی من شترم؟!!:(((
خدا پدربزرگمو بیامرزه، برای شادی روح تمام رفتگان  khosh-khandeh  صلوات بفرستید(الهم صلی علی محمد و آل محمد)

فرستنده : smj13

اقا خانواده ی من فقط اینجوری بودن یا خانواده ی شمام این مشکلو داشتن بچه که بودیم هر وقت می خوردیم زمین خودمون سریع بلند میشدیم از ترسمون حتی گریه ام نمی کردیم اما یه دفعه پدریا مادرمون وقتی میدیدن خوردیم زمین کتکمون میزدن نمیدونم از خوشحالیشون بود که چیزیمون نشد یا شکه میشدن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : یکی از ما


 


فک و فامیله داریم


اقا ما رفتیم خونه داییمون جاتون خالی 2 روز موندم خلاصه روز سوم داشتم برمیگشتم خونمون تو ایستگاه مترو بودم که گوشیم زنگ خورد دیدم داییمه گوشیو ج دادم 4تا فحش نثارم کرد که چرا نموندم 
دایی منو دوست داره در این حد:0000000
یکی منو بگیره ..................
داییه ماداریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : 20elena

من دانشجوم از خونمون دورم 
چند روز پیش زنگ زدم خونه با مامانم گرم میگیرم یه دفه میگه مهربون شدی گرم میگیری باز چه نقشه ای داری؟هیچی....
به قول خودم مهندسم دارم تو شهر غریب با هزار بدبختی و کارگری در روزهای تعطیل خرجمو میدم اینم از لطف خانواده...
خداییش خععلی زور داره دیگه
اگه من یه زن نگرفتم بی خبرشون

فرستنده : ImanPuls

امروز دیگه طاقتم تموم شد رفتم گرفتم زیرگلوی داداشم رو فشار دادم گفت هوی گوسفند چندی هستی گفت یعنی چه داد زدم مامان چندیه مامانم گفت هزار و پونصد تومان نبود هزار و پونصد یک دو سه فروختمش به تو مال خودت 
منو میگی دهنم باز چی داره میگه 
یه لحظه به خودم اومدم خوابوندم تو گوش داداشم گفتم : تو چرا حرفای باحال نمیزنی برم بزارم تو  khosh-khandeh  لایک بخورم 
ناسلامتی دهه هشتادی هستیا مردم از دست دهه هشتادیا دیوار بتونی خورد میکنن اونوقت تو ....
حالا یک صدا از همه حضار محترم میپرسم فک و فامیل سوتی نده داریم

فرستنده : freezer= حرف مفت

اقا رفتم خونه خالم دیدم هیچ کس خونه نیس بجزپسر خالم که داره توپ بازی میکنه بهم گفت علی بیا ببینم چندتا رو پای میری منم جوگیر شدم گفتم توپو بده گفت من تا تو اتاقم میرم شروع کردم روپای تا اون بیاد یهو خالم اومدپسرخالمم اومد پایین گفت علی صدای شکستنی اومدچی شکستی منم حول شدم گفتم هیچی خالم چپ نگام کردگفتم بجون خاله کاری نکردم پسرخاله کثافط من رفت پشت مبل یه مجسمه شکسته اورد دیگه هیچی خودمم باورم شد که شکستمش بعد فهمیدم خودش شکستش 
خدا اینا عجب هوشی دارن ده هشتادیا شما دیگه کی هستین

فرستنده : alim2

دیدم گوشیم داره زنگ میخوره گوشیو جواب دادم یهو دیدم پسرخالم)6سالشه( گفت ااااه بیشعور احمق گوشیو قط کن دارم اهنگ پیشواز گوش میدم بعد از ی ساعت دوباره زنگ زد فک کردم داره اهنگ پبشواز گوش میده جواب ندادم چندبار زنگ زد جواب ندادم اس ام اس داده میگه بیشعور احمق جواب بده 
کارت دارم 
دیگه هروقت زنگ میزنه حول میکنم نمیدونم باید جواب بدم یا نه در هرصورت باید فحش بشنوم هی خدا

فرستنده : alim2

این دهه هشتادیا فاجعه اند داشتیم فیلم اخلاقتو خوب کن رو میدیم که الهام حمیدی میخواست خودش رو بکشه شوهرش حامد کمیلی نمیذاشت
که دختر خالم (6 سالشه)گفت :درک خودتو بکش شوهر به این خوشگلی کجا گیرت میاد!!!!!!!!!!!!!!
من با این سن:0000000000
الهام حمیدی:((((((((((((((
حامد کمیلی:)))))))))))))))))))))
ده هشتادیا:):):)

فرستنده : 20elena

روز اول مدرسه صبح زود بابامو بیدار کردم منو رسونه مدرسه ساعت7و نیم منو رسونده در مدرسه مدیر گفت که چرا انقد دیر اومدی بابام هول شده میخواسته بگه مگه ساعت 7ونیم نباید مدرسه باشن ؟؟گفت مگه ساعت چندو نیم باید مدرسه باشن؟؟
من = :|
ساعت مدرسه=:|
مدیر مدرسه=:|
بابای مضطربه ما داریم؟

فرستنده : sepideh

داییم رفته مراسم ختم موقع برگشتن به بابای مرحوم میگه ببخشید که مرد 
من=:|
بابای مرحوم = :|
خود مرحوم= :|
ملت= :|
خداییش فک فایله داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : sepideh

آقا خدا وکیــــلی این پستُ نمیذاشتم میترکیــــدم!! ضمنا نخندید بـــابـــام خعـــلی اصرار کــــردش!!! به قولٍ داداشم بیشتــــــــــــــر!!
مامان خانوم همیشه گیر میده به من و بابام که چرا با بطــری تو یخچال آب میخوریم, بهش میگیــــم خو آبسردکنُ پــر کن قبول نمیکنه یعنی بگم هر رو دعـــوا داریم یه ذره دروغ گفتم!!!!
امرو از بیـــرون اومدم دیدم بعـــــله مامان خانوم با بطری داره آب میخــــــــــــــــــــــــــــوره!!!!!!
مــن: مامان خعلی تشنته؟! آخـــــــــــــی! میخـــــای با بطــــری آب نخوری؟! لیوان بدم؟!
مامانم هول شد گف: کــــی این آبسرد کنُ خالی کرده؟!!!!
مــن: خانوم خانوما شما که همیشه مخالفٍ آبسرد کن بودی؟!!!! پس بگو چرا بطری میذاری تو یخچال!!!!
مامان خانوم: امیـــــــــــــــر جونٍ بابات نگی به بابا!!! بخدا حال میده امیــــــــــــــر مامان نگــــــی؟!!!!!!!!
مـــن: چشووووووم!! ( مامانم طفلی خیال کرده پست نمیذارم یادش رف بگه نذارم تو  khosh-khandeh  و منـــم گذاشتمش) بابا داشته باش.......
خخخخخخخخ! بچه ها من برم خودمُ گـــم و گـــور کنم مــامــانم الان با نانچیکو میادش!!!!!
ضمناً مــــامـــانٍ حرف و عمل پارادوکســــه داریـــم؟!!

فرستنده : امیر21

دیشب ساختمون کناریمون آتیش گرفته بود،
با بابام سریع لباس پوشیدیم بریم کمک مامانم یهو داد زد:
صبــــــــــــــر کنید!! دارید میرید آشغالارم ببرید،بزارید جلوی در!!!
من :|
بابام :|
ساختمون بغلی :(
آتیش :)

فرستنده : fatooproxy

دیشب داشتیم از خونه عموم برمیگشتیم،وسط راه بابام گفت:تندتر برو دستشویی دارم،منم گازشو گرفتم،اومدیم خونه،بابام رفت دسشویی کارشو انجام داد،اومد تواتاقم زد پس کله م،گفت:عوضی چقد تند اومدی؟وقتی تنها هم میری بیرون همینجور میرونی؟هااا؟
گفتم:بابا خودت گفتی تند برو:((
گفت:من بگم برو تو چاه،تو باید بری؟
:|:|:|

فرستنده : fatooproxy

اقا یه پسر عمو داریم(2.5سالشه) یه چیزی بهم گفت که جلوی فامیل کم مونده بود یه وزنه وصل کنم به خودم که باد نبرتم(از خواری و.....)
کار از دیوار گذشته باید چند تا چاه بکنیم بریم تو زمین پسر عموی ادم ضایع کنه ما داریم؟

فرستنده : mazyar

رفتم جلو آینه دارم با قیافه خودم حال میکنم رفیقم اومده رد شده میگه اشکال نداره میخواستی فیل بشی یهو خلقتت عوض شده آدم شدی ولی یمکمم دیر شده چون خرطومش تو صورتت شکل گرفته!!!!!!
من:llllllll
آغا فیله:)))))
آغا خرهD:
خانم خرگوشه:)))
اینم رفیق که من دارم؟!!!!پس این وان حموم کی میرسه:((((((

فرستنده : smj13

من بچه که بودم ایقدر شیطون بودم که کل فامیل مجبور شدند یه جلسه بذارند برا اینکه چجوری کنترلم کنند ولی آخرش من پیروز شدم چون تا همین الانم نتونستند کنترلم کنندD:
حالا فکرشو کنید بچم دیگه چه هیولایی میشه وقتی من باباش باشمD:
تازه اینم بهش اضافه کنید که دهه نودیهD:

فرستنده : smj13

عموم زنگ زده میگه سلام خوبی قدم نو رسیده مبارک!
من: ممنون عمو جون
عمو:حالا اسم دخترت چیه؟
من: مرسانا خانم یعنی هدیه خداوند
چند وقت بعد............
عمو:زینگ زینگ سلام
من:سلام عمو خوبی
عمو : ممنون امرسانا خوبه
من: امرسانا :)) عمو جون امرسان اسم یخچاله اسم بچه من مرساناست
عمو:حالا هرچی حالش خوبه!
من:l
عموم:))))
مرسانا:D:

فرستنده : smj13

 


فک و فامیله داریم


بچه ی دخترداییم 10سالشه بعد بوقی دیدمش میگم سلام امیر خوشکله واااااای چقد بزرگ شدی میدونی وقتی من دیدمت چقد کوچولو بودی؟ دقیقا اندازه ی یه جوجه ی ناز ازین رنگیا..... 
اونم تو چشام زل زد گفت اره اونموقع که من دیدمت تو اندازه ی یه خری بودی خیلی اب رفته هیکلت!!!!!!!!!!!!!!!!
بچه ها دیوار میوارو ول کنین به من بگین از چه ارتفاعی خودمو پرت کنم احتمال مرگم صددر صده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ها؟؟؟؟؟؟ تو روخدا بگین
خواهش میکنم من.... دلم مرگ میخواد والاههههههههه

فرستنده : respina

داییمــــون بعد 1ماه زنگ زده بهم میگه دلم برات تنگ شده
خونه تنهام بیا اینجا
منم 1000 فکــر باحــــال کردم که چه چیزی انتظارمو میکشه!ا
رفــــتم اونجا دیدم بععععله بنایی دارن ن ن ن !!!
این قدر که بیل و کلنگ زدم دستام تاول زده
:|

فرستنده : Shey2nak

بابا بزرگ و مامان بزرگ من خیلی باهم تفاهم دارن ینی در حد اتوبان زنجان-تبریز..
مثلا بابابزرگم به سجده میگه سژده مامان بزرگم میگه شزده
بابابزرگم به ساندیس میگه ساندیش مامان بزرگم میگه شاندیس
بابابزرگم به شمشیر میگه سمشیر مامان بزرگم میگه شمسیر

فرستنده : BageR

عاغا من ماشینمو فروختم تا بدهی گوشیمو بدم.الان بدهی دادم وصلش کردن.
اینم یه جورشه دیگه

فرستنده : 13400

آغا من دانشجو حسابداری ام شاهرود بعد 3 ماه رفتم تهران زنگ زدم بابام میگم بیا راه اهن دنبالم بعد میگه بیا بیرون راه آهن تاکسی دربست بگیر بیا من کرایشو میدم . ماشین گرفتم رفتم رسیدم به مامانم گفتم بابا خونست میگه نه پسرم باات شهرستانه !!!!!!!!!!!!باباس من دارم ؟؟؟؟؟ این دیوار بتنی کجاست خدا شاهده 8 هزار کرایه گرفت بی انصاف :||||||||||||||

فرستنده : PesaraKe Tanha

اقا این پدر بزرگ من دیگه اخرشه رفتم خونشون پدربزرگم میگه علی بیا یه ار دی)ای دی( تو فست فود) فیسبوک(برام بساز بعد مادربزرگم بدو بدو میاد میگه واسش درست نکنی ها پرو میشه فردا میگه بیا موهامو فشن کن یعنی دیگه ترکیدم از خنده
اینا دیگه اخر فک و فامیلن

فرستنده : alim2

هعععی شما از دهه هشتادیا می نالید، دیگه حسابشو بکنید بچه من دهه نودیه!!!
آسایش که نداریم از دست این بچه هر جا تو خونه میریم یه سیب زمینی گذاشته یا پا روش میذاریم یا میشنیم روش!!!
کروکودیلم که تازه یاد گرفته بهش میگم باباجون تو خودت گودزیلا هستی!!!!
دیگه کار من از سر کوبیدن تو دیوار گذشته باید یه وان جدید برا حمومون سفارش بدم برا خودکشی!!!!

فرستنده : smj13

من هنوز شیرفهم نشدم هدف این عطر فروشا از این تستر عطری که تو خیابون میدن دستت چیه؟؟!!
یه وقتی از اون عطر خوشت میاد،میری میگی همینو بده،خودشم نمیدونه کدوم رو به تسترش زده!!! هزاراتا عطر متفرقه میاره تو پاچه ات کنه..
خو چه کاریه لامصب ملتو سرکار میذارید؟؟!!!
عطر فروش با فرهنگ استفاده از تستره که داریم؟؟؟؟!!!

فرستنده : D$D$D

برادرزاده 5سالم اومده میگه عمو این چه وضعشه؟ چرا یه دوسته خوشگل نداری بیاد با من ازدواج کنه؟! همشون شبی خودتن!!!! بعد یه جوری نیگاش میکنم دلش واسم بسوزه میگه: ایییییییی حالم بهم خورد اونجوری نکن قیافتو!
برادرزادس من دارم؟

فرستنده : سروش

اغامن حساسیت فصلی دارم وقتی عطسه ه ه ه ه ه ه ه میکنم به ۳۰تامیکشه مامان منم میادبالاسرمن هریه عطسه یه فحش نثارمن میکنه ازقبیل‏(کوفت-زهرمار-لال بشی-مرز-سرم رفت‏)تاتموم بشه اخرشم میگه دفعه اخرت باشه سرسام گرفتم‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏ خخخخخخخخخ آخه مادرمن مگه دست منه‏?قضاوت کنیدتروخدا

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

مکالمه من و شقایق دختر 3 ساله فامیل
رها بیا می خوام یه چی بهت بگم
من :جونم شقایق جوون
ش: یه دردی دارم می خوام بهت بگم ولی فعلا به مامانم نگو تا ببینم چی میشه؟
من :بگو عزیزم چی شده مریضی؟؟؟؟
ش: خاله من تو مهد عاشق یکی شدم اسمش امیر حسینه. ولی سارا فهمیده همش میره دنبال امیرحسین. منم ناراحت شدم رفتم سارا رو دعوا کردم اونم گریه کرد ولی امیرحسین رفت ازش پرسید چی شده؟
حالا امیر حسینم من و دوست داره یا نه؟ باید چی کار کنم خیلی غصه می خورم
من هاجو واج فقط نیگاش می کردم تازه
مانانش اومد تو شقایق سریع به من گفت خوب خاله دیگه چه خبر
شمام دارین از این بچه ها

فرستنده : raha_poet

چند سال پیش داییم (خدا بیامرزتش) فوت کردن.
روم تاثیر خیلی بدی گذاشته بود.
یه هفته بعدش داشتم با بابام حرف می زدم.یهووی حرفمون کشید به مرگ و میر.منم اومدم مصلا خدمو براشون مهم جلوه بدم.
گفتم: باید قدر همو بدونیم چند روز پیش دایی زنده بودا اما الان دیگه پیش ما نیست.شاید چند وقت دیگه منم پیش شما نباشم.اون موقع اس که حصرت می خورین که چرا باهاش خوب نبودم.
می دونین در کمال بی احساسی برگشت بهم چی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت:اون وقتم یه دوروز واست گریه می کنیم بعدشم که فراموشت می کنیم می ره پی کارش.ینی فک کردی انقد مهمی که بشینم بقیه عمرمو به عذای تو بگذرونم.
من:(((((((((((
بابا::)
خدایا به همه بابا-مامانا سلامتیو طول عمر بده.مادر پدر منم همین طور.

فرستنده : 1alaf

رفتم خونه عموم ، دختر عموم به آنالیز چهرم پرداخته!!
میگه چشمات درشت و مشکیه،لب و دهنت کوچیک و قشنگه ، صورتت گرد و تمیزه ، مژه هات بلند و قشنگه
خلاصه منم خرکیف شده بودمD:
یهو گفت ولی دماغت فاجعه است و کل هیکلتو برده زیر سوال:)))
تا چند روز افسردگی داشتم و میخواستم تو وان خودکشی کنم ولی چون حمومون وان نداشت از خودکشی منصرف شدمD:
خدا وکیلی اینم فک و فامیله آدم ضایع کنه که ما داریم؟؟!!!:(((

فرستنده : smj13

انقد خوشم میاد از اون صحنه ای که مامانم از بیرون میاد خونه می بینه هیشکی نیست، میگه: بچه ها نیستید !
یهو از یه جای نامعلوم میپرم جلوش و پـِ خِش می کنم :))
بعد میگه ذلیل مرده قلبم وایساد"زیر لب میگم خدانکنه" آخرم درست نمیشی.. همین کارا رو کردی که هیچوقت نتونستم بهت افتخار کنم .. :((
مامانه بی مدال و افتخاراته که داریم؟؟؟!!!...

فرستنده : D$D$D

این خونواده دایی من کلا داغونن زنگ زدن رفتم در و باز کردم ::
پسر داییم اومد تو با لگد رفت تو شکمم!!!
دختر داییم پا گذاشت رو پام!!!
زن دایم یکی زد تو گوشم !!!!!
دایمم یه فیلیپینی زد بهم !!!!!
یعنی تا رفتن شهیدم کردن
هم خودشون داغونن هم منو داغون کردن

فرستنده : alim2

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری هجدهم )


فک و فامیله داریم


عــاغــا امــروز رفتــم بــرای خــودم شــارژ بــگیرم از نــت
شــماره مــوبایل رو هــم میــشه وارد کــرد تــا شــارژ رو بــرات اس کنــه
هیـچی دیــگه اشــتبــاهــی شــماره مــوبایــلِ دختــر عــموی فرصــت طــلبم رو زدم
لامــصب ســر کــنکور نمــیتونست ایــنقد ســریع تــست بــزنه کــه هنــوز رمــز رو واســش اس نــکرده بــودم گــوشیــشو شــارژ کــرد:|
بــعد معــذرت خــواهی میــکنه میــگه فــک کــردم دوســت پــسرم واســم شــارژ فرســتاده:|
آخــه روانــی مــگه تــو شــماره دوســت پســرتو ســیو نــکــردی؟:|
جــــــــدا فــک و فامیــله مــن دارم؟

فرستنده : Dezire

نشستم دارم تو کامپیوتر بازی میکنم بابام پشت سرم بود یهو یه پس گردنی زد شششللللللخخخخ گفتم چرا میزنیییییی؟میگه:اون یارو رو نمیبینی داره از پشت بوم میزندت خب بزنش دیگه اصلا پاشو برو اونور بینم 
عاغا ما رو بلند کرد نشست بازی کرد جالب اینجاست که من نمیتونستم مرحله رو به آخر برسونم بابام تمومش کرد 
من!!!!!!!!!!
بابا))))))))))))))
game(((((((((((((
بازم من@@@@@@@@@@
یه هفتس پیشش نمی تونم حرف بزنم 
فک وفامیله داریم

فرستنده : پاشنه طلا

مــــامــــان: امیــــــــــر سوییـــچٍ مـــاشینـــتو بده میخـــام بــرم بیــــرون!
مــــن: بــــرا خودتُ چـــــرا نمیبــــری؟! مــن 1ساعت دیگه میخام بـــرم بیــــرون:|
مــــامــــانم با خنـــده: آخـــــه امـــرو حالم خوش نـــی میتـــرسم تصــادف کنـــــم:) میـــدی یا حالتو بگیـــــرم؟!
مــــن: یعـــنی مـــاشینٍ مــــن الاغٍ بـــا گاری که مهــم نی تصادف کنـــه؟!
مــــامــــان: بلبــل زبونی نکــــن ضمناً ماشیــــن جـــونیٍ منـــم نمیبـــریـــا!!! با آژانس بـــــــرو!
دیگـــــــــه چـــــــــی بگـــــــــــــــم؟! مـــامــــانم دهه پنجاییـــه هــا! فک نکیـــن زبونم لال دهه هشـتادیـــه!! این فکـــرایٍ مسموم رو نکنیـــد یه وخ!
مــامـــان انقد منُ عذاب نده پـرشتـــانتوکیــو میــخورم از دستت میـــرمــــا!!!

فرستنده : امیر21

یه روز صب غرق در خواب بودم ساعتم یازده بود واسم پیام اومد منم گیج گیج اصلا بی هوش به زحمت ورداشتم دیدم خواهرمه نوشته شارژندارم یه زنگ بزن(خواهرم دانشگاه بود) منم گفتم خوابم میپره ولش کن
پنج دیقه دیگه دوباره تک زد هی تک زد هی تک زد 
بالاخره با هزار کوه کندن از حالت بی هوشی در اومدم گوشی برداشتم زنگ بزنم اقا چشمتون روز بد نبینه هرچی زنگ زدم بر نداشت 
منم نگران اول دلشوره بعد عذاب وجدان که چرا زودترزنگ نزدم ازنگرانی داشتم میمردم که یه پیام داد 
کار واجبی نداشتم منم فقط منتظر بودم بیادحسابشوبرسم اقا اومد اصلا انگار نه انگار کلن یادش رفته بود منم پیگیر پرسیدم چی شده بود ؟؟؟
میگه اهان صب؟هیچی تو یه موقعیت بودم خواستم با یکی حرف بزنم که مثلا خیلی سرم شلوغه 
منم دیگه هیچی نگفتم فقط یه امی گشیدمو از خداوند برای همه مریضا طلب شفا کردم

فرستنده : `پلنگ صورتی

اقا ما دیشب خونه پدر بزرگم بودیم(پدر بزرگ پدری) بابام یه خیار پوست کند منم ازش گرفتم و خوردم. بابامم نارحت میشه و میگه ما هم سن شماها بودیم جرات نمیکردیم پامونو جلو بزرگترمون دراز کنیم. همینو که گفت پدربزرگم زد پس کله بابام. گفت پس کی بود همیشه اززیر کار در میرفت کی بود تو کفش مامانش سوسک می نداخت؟ بعد رو به من گفت: سینا جان بابات تا 10 سالگی جاشو خیس می کرد. بابام از خجالت سرخ شده بود. ما هم که حسابی کیف کردیم.
کلا بچه ها به پدر بزرگ مادر بزرگاتون زیاد سر بزنین. اینا عاشق نوه هاشونن

فرستنده : سینا مشهد

کم کم دارم به این نتیجه می رسم که یکی از فانتزیای مامانم اینه که به مدت یک هفته نهار و شام کوکو سبزی درست کنه بده ما کوفتمون کنیم

فرستنده : سینا مشهد

پســرداییم 7سالشه برگشته به داداشش گفته:
دانیــــــال این شناسنامه من چرا مشخصاتٍ همســـر نداره؟ ولـــــی برا تو داره؟؟؟
دانیـــــال: واسه اینکه شما خانوم نداری!
پسرداییم: خو توام نداری, باید به بابا بگم برا منو ببره درس کنه فردا پس فردا بهم زن ندن چــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیرحسین

رفتم خونه مادربزرگم سر بزنم بهش عمل کرده بوده اول حال احوال کرده و بعد نشستم دیدم از زیر بالشتش نارنگی در آورده و پرت کرده طرف من میگه راحت باش نارنگی بخور!!!!!!!!!!!!!!!!
کفم برید آخه مادر بزرگ مریض من دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : حاج آقا پایه

یه روز جمعه نزدیک ناهار بود منم وحشتناک گرسنه بودم داشتم میز اماده میکردم که یهو در زدن...
بله...
پسر خالم با زن و بچش اومدن تو و بدون تعارف مستقیم رفتن سر میز...
مامانم صدام کرد میگه میلاد جون غذا کمه هرچی گفتم تایید کن تابلو نکنی ابرومون بره منم بیخبر از همه جا گفتم خیالت راحت مامان...
غذارو کشید داد دستم خودشم اومد سر میز تا اومدم بشینم گفت قربونش برم میلادم امروز روزه مستحبی گرفته...
من:-(((((
مامان بابام:-))))
مهمونا:-!!!!!!!!
مامان پسر دوسته داریم ما...
هیچی دیگه منم تا عصری به مهمونا ناسزا گفتم...

فرستنده : demon

دوستان به دادم برسید :( منم یه گودزیلا تو خونه دارم پدرمو در آورده :{{{{
سه سالشه هر چی بهش میگم میگه خفه شو اعصاب ندارم :|
یه راه حل راحت برای خودکشی بهم نشون بدین التماستون میکنم :((((((((((((((((((

فرستنده : اسایش پاک

سر کلاس بودیم استاد داشت حضور غیاب میکرد به اسم بچه خر خون کلاس که رسید بهش گفت افرین سوالی که امروز پرسیدی نشون داد درس خون هستی عالیه
به اسم دوست من که رسید دوستم دراومد گفت منم سوال پرسیدم 
ینی کل کلاس رفت آسمون 
از بس دیوارو گاز زدم دیوار کلاس ریخت

فرستنده : mahdi93

با سه تا هم خوابگاهیام که رفیقام باشن،رفتیم عصری یه مرغ گرفتیم که فرداش بریم بیرون،کباب کنیم!نامردا شب من خوابیدم رفتن،مرغه رو کباب کردن خوردن،تازه فیلمم گرفتن،صبح نشونم دادن،
"اینام رفیقن من دارم آخه، ولی خدایی کلی حال کردم باهاشون

فرستنده : Mosi.minab

رفتم مسافرت خونه عمم اینا...
هوا سرده داره بارون میاد.منم کنار شومینه..شومینه هم روشن.. 
عمم میگه: ننه اگه سردته بگم شومینه رو روشن کنن برات؟ میگم نه خوبه شومینه هم روشنه بعد میگه خوب اگه گرمته بگم خاموشش کنن!!!!!!

فرستنده : saniel

توهمــاته دختــران امروزی:
شوهرم اسمش امیر باشه , پورشه داشته باشه, تک پسر باشه, خوشگل باشه و...
چیزی که گیرشون میاد:
مجید , پراید, 6تا داداش 2تاخواهر, مثله کرگدنه شاخ بریده!!!!!!!!!!!!!
اینا واقعیته ها؟! دخترخالم بودش!
دخترخاله خیال پردازه داریم؟

فرستنده : HOSSEIN

ی پسر عمو دارم 8 سالشه.
اومدم ببینم تو مدرسه چی بهشون یاد دادن از پرسیدم ابوالفضل به بچه گاو چی میگن؟
برگشته میگه: گاو بچه...

فرستنده : My heart broken*Vahab


 


فک و فامیله داریم


بـه مامانم میگم : یه سوال کنم راستشو میگی ؟
میگه آره 
گفتم : منو از پرورشگاه آوردین یا سر خیابون پیدا کردین؟
میگه : خفه شو جز جیگر گرفته! الهی زیر گِـل بری راحت شم از دستت! الهی سرب داغ بریزن تو حلقت دیگه از این حرقا نزنی

:|

فرستنده : Hermit

دوستان..... دیشب واسه خواهرم خواستگار اومده داداشم برگشته به مادر پسره میگه خب حاج خانم شما تا حالا حج مشرف شدین؟؟؟ حاج خانمم شکست نفس گفت نه والاه خاک برسر من!!!! داداشم برگشته میگه نه ایشالله!!!!!!! (منظور یعنی ایشالله مشرف میشین!!!!) بعد مامانم اومده میگه مث اینکه غذا خیلی باب طبع حاج خانم نبود!! بابام رفته تعارف کنه مثلا میگه خب ایمان(خواستگار) تقصیر داره باید به ما میگفت حاج خانم چه غذایی براشون ضرر داره ما همونو درست کنیم!!!!!!!!!! ینی بقران دیگه باخنده پاشدم رفتم بیرون الان بابام قهره باهام!!1 خب پدر من سوتی نده چیکا کنم؟

فرستنده : respina

آقا دیروز عمم اینا امده بودن خونمون من رفتم سلام دادم بعد امدم تو اتاقم بیزون نرفتم بعد 2ساعت دیدم در میزنند
من:کی؟!
فرهادم(داداشم8سالشه)درو باز کن
رفتم باز کردم امده تو درو می بنده 
برگشته میگه الان تو اداب معاشرت بلد نشستی؟!
من:|
من:این که گغتی یعنی چی!!
فرهاد:نمی گی الان عمه میگه فرشاد معتاد انترنت 
شده دگه دخترشو به من نمیدن!!!!
به خدا من همسن این بودم با قاشق کنار خونمون رو مکندم این دهه 80 فاجه هستن!

فرستنده : Mig Mig

مامان من مث ادبیات نشانه داره که ادم بخواد تشخیص بده داره راس میگه یا میپیچونه مثال:{ادبیات:نشانه مفعول.(را)} 
{مامان من:نشانه پیچونده.(نه)} مثلا میگم مامان تو این کارو کردی میگه {نه} این نشانه بارز پیچوندنشه

فرستنده : mazyar

شما ها هم مث منید که وقتی خوانواده محترمه تو غذا دارچین,زیره,کنجد یا روغن زیتون میریزن به محض اینکه صدات در میاد میگی دوس ندارم .از هزار خاصیت و سرطان هایی که درمان کرده و نکرده حرف میزنن بخدا ادم میخواد بگه >>>خوردم باشه میخورم ولم کن خخخخخخخخخخخخ تو رو خدا چیکار کنیم؟نه شما بگید

فرستنده : mazyar

دیروزکله ظهریه نفربه بابام زنگ زده مث این که پولی چیزی میخاسته به بابام بده بابامم برداشته الوسلام 
_خواب بودین
_نه بیدارم میخاستم دست وصورتموبشورم.
خلاصه فرداش یه نفردیگه همون زمان به بابام زنگ زده میخاسته احوال پرسی کنه
بابام گوشیوبرداشته میگه الوسلام
_خواب بودین
_اره ازخواب بیدارم کردی!!!
دیگه فک کنم فهمیدین بابام عاشق پوله؟اره؟
فک وفامیله من دارم.

فرستنده : 2TaL

نشستم فیسبوکم رو چک میکنم زنم اومده بغل دستم نشسته چهارچشمی زل زده به مانیتور بهش میگم صفحه شخصیه دنبال چی میگردی؟
میگه میخوام ببینم کی واست sms میفرسته
وجدانن کسی دیوار بتنی سراغ نداره؟

فرستنده : MiR@

آغا سوتی در حد لالیگا
ساعت 10 شب به دوس دخترم اس میدم نرفتی  khosh-khandeh چندتا جک گذاشتمو چک کنی
میگه نه حالا شب میرم
مگه ساعت 10 شب روزه
یه سیاهچاله بهم نشون بدین

فرستنده : mahdi93

دخترداییم به داییم میگه: باباجون میشه فردانرم مدرسه؟اخه خیلی کاردارم!!!
داییم میگه:خانوم اینم بچس توتربیت کردی مااونموقع جرعت نمیکردیم جلو بابامون پامونودراز کنیم چه برسه فرداش غایب کنیم نریم مدرسه...
داییم:)))
منoo
دخترداییم:||
انیشتین******
یکی ربطشوواسه من توضیح بده؟؟؟
فک و فامیله با استدلال من دارم!!!!!!!!

فرستنده : ههههههه

آقا ....عموم دو تا پسر داره ک ب دیوارم رحم نمیکنن گازش میزنن.
ی روز اومدن خونمون منم واس اینکه خونه در آرامش باشه کامپیوتر رو روشن کردم تا بازی کنن.
دو دقیقه بعد(چشتون روز بد نبینه) از اتاق چنان صدایی اومد ک فک کردم یکدومشون ترکید
اومدم تو اتاق میبینم اون پسر عموم ک 3 سالشه صندلی رو انداخته رو داداشش میگه: می نه می نه
میگم دانیال چیشده.
میگه:فَ کامپاپه می نه(فرزاد کامپیوتر بهم نمیده)
کلا مخفف حرف میزنه 
دهه هشتادیه دیگه
بچه غول داشت داداششو میخورد ب موقع رسیدم(^-^)

فرستنده : ARZ 23

قابل توجه باباهایی که فک میکنن شلوار لی هنوز 20 تومنه:
الان دیگه به 20 تومن شورت لی هم نمیدن:دی

فرستنده : fatooproxy

رفتـــم خونه بــابــابزرگم؛ داییـــمم اومده بوده ماشیــنمو تو حیاط میبینـــه! میــاد تو به خیالٍ اینکــه مــن خوابیــدم رو مبل و ملافه ام روم هستش! از رو مبــل میندازتــم پاییــن و میگه: تنٍ لش؟! خوابتــو میــاری خونــه مــامــانی؟! 
یهــو بــابــابزرگم پخش میشــه رو پارکت!
منــم از همه جا بیخبر از دسشویی اومدم دیدم داییــم داره زمیــنُ گاز میزه و از بــابــاجون معذرت میخاد!
بعدش قضیه رو گفته بــابــاجون میگه: دیدی امیـــر؟! مــن پیش مرگــت شدم حالا بیا رگ گیــریم کن پســرٍگلــم! به داییم میگــه: سببٍ خیــر شدی علیـــرضا؟!
یعنـــی فــدا هرچی بــابــاجونٍ جیگـــرٍ بشم مــن!
بــابــابزرگـــه فرصت طلبـــه داریـــــم؟

فرستنده : امیر21

با پدرم رفتیم دکتر قبل اینکه بریم پیش دکتر گفت اگه دکتر امپول داد نترسید.وقتی رفتیم پیش دکتر به پدرم امپول داد ....... بهش گفتم حالا مثل یه بچه خوب میریم امپول میزنی ....حالا ازما اصرار از اون انکار بعد ما را تو بیمارستان دمبال کرد برد

فرستنده : meysamk

نشستم دارم با خواهرزادم بستنی چوبی میخورم دودقیقه رفتم برگشتم دیدم بستنی رو رواتیش شومینه نگه داشته میگم چی کار میکنی کره خر میگه ابزی=عوضی-اخشال=اشقال دالم بستنیمو کباب میکنم دیده 
من:-X 
اون:-)

فرستنده : من منم

دختر عمم 8 سالشه اومدن خونمون در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد.من تا 15 سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتال در میاوردم اطرافیانم تشویقم میکردن.

فرستنده : mehran


 


فک و فامیله داریم


یکی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمون داریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه ی اعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تا حالا تموم شده بودن 
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
دوستم 
مهموناشون 
کاخ سفید رو سیاه شده

فرستنده : farzook

مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه 30 دقیقه دیگه زنگ بزن ...
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یه هفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من 
مامانه حساس که ماداریم !!!!!!
والله

فرستنده : mehdink72

من ی خواهرزاده ی 3ساله دارم عاغا... وقتی بیکارتوخونه نشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا24ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتی هم ج شومیدم فقط نگام میکنه/00 تازه وقتی هم میزنه زیرگریه میپرسیم چی شدمیگه دایی زد... من تااینحدم ینی لطفامسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه-00

فرستنده : علی

داشتم با بابام فوتبال میدیدم;خیلی کسل کننده بود .بابام میگه اگه کسی الانم پیچ تلویزیون وا کنه چیزی رو ازدست نداده
من:0-o
پیچ تلویزیون:0-o
ال سی دی خونمون که افسردگی گرفته:)))))
بابای گزارشگره ما داریم

فرستنده : censor

یه روز سرد زمستونی با،بابام تو حیاط وایسادیم! باباهه برگشته بهم میگه برو در حیاطو ببند،هوا سرده، مام رفتیم،رسیدم نزدیک در به خودم گفتم؛یعنی در حیاطو ببندم هوا گرم میشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! دیدم یه لبخند خفنی رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اینم باباست ما داریم!!!!!!

فرستنده : Mosi.minab

مامانـــم به مــــــدت یک هفته رفته خونه خالــــــم
مـــــــام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هــــــم ریخت و پاش بود.
بـــــــراش اس ام اس دادم:
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالـــــــــی دارم
چه دنیایه رو به زوالــــــــــی دارم
مامانـــــــم هـــــــم تو جوابــــــم نوشته بود:
تنهای بـــــــی سنگ صبور
خونه ی ســــــرد و سوت کور
توی شبات سـتاره نیست
مونــــــــدی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ســـــــری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مـــــــــرد باش
یه چــــــند تا شکلک خنده شیـــطانی و زبون در آوردنم برام فرســـــــتاده بود!!
خب مادر خانوووم الان چــــــه وقته حاضر جوابیه؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه :|

فرستنده : Shey2nak

امروز نمره وحشتناکی گرفتم!مامانم هم غر غرو!خلاصه رفتم خونه!خوشبختانه مامانم هم نمی دونست اون رو امتحان داشتم!
همینکه در خونه رو باز کردم مامانم رو دیدم!!!
گفت:ذلیل مرده امتحانت رو چند گرفتی؟!اومده بودم مدرستون!
من :((
مامانم X-(
نمره امتحان خخخخخخخخخخ
معلم ها و معاونان و مدیر محترم D:

فرستنده : امیرعلی

اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخر خونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هر وقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خو داداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟

فرستنده : respina

یادش بخیر:
بچه که بودم خواهرم خیلی بچه بود!!! منم بش می گفتم هرکی خوراکی هاشو دیر تر تموم کنه برندس. بعد تند تند (مثل گاو) خوراکی هامو می خوردم. خب اونم برنده می شد بعد با حالت مظلومانه بهش می گفتم میای خوراکیاتو با هم بخوریم؟ اونم دلش می سوختو قبول می کرد بعد که خوراکیاش تموم می شد می زد زیر گریه. عالمی داشتیم.
زمان ما همه ساده بودن هی روزگار. پیر شدیم

فرستنده : سینا مشهد

بچه ها کمکم کنین. مامان بابام رفتن دکتر تغذیه. دکتره هم بهشون یه برنامه رژِمی داده. الان ما تو خونه به صورت جیره بندی شده فقط داریم علف می خوریم. اخه بی انصافا یکم بیشتر علف درست کنین که اگه سیر نشدین سهمیه علف منو نخورین دیگه. من که اضافه وزن ندارم خبر مرگم. من غذا می خام. اصلا بر می گردم به همون یتیم خونه ای توش بودم. گشنمههههه
(هیچ فهمیدین که ما حتی واسه لاغری هم به دکتر مراجعه میکنیم. اوف ایجور امکانات داریم ما)

فرستنده : سینا مشهد

دلم گرفته بود دوستم خوش موقع اس داد سلام خوبی چه خبر؟منم ازخداخاسته جواب دادم خوبم مرسی ولی خیلی دلم گرفته
بااشتیاق منتظرجوابش بودم دیدم نوشته خوب با یه اچار پیچ گوشتی چیزی بازش کن دیگه کلن ناامیدشدم
دوست دلداری دهندس ما داریم؟؟؟

فرستنده : `پلنگ صورتی

چند روز پیش رفتم خونه عمم میبینم دخترعمه هام چادر دور خودشون بستن و ادای فیلم دونگ یی رو درمیارن و دقیقا دیالوگای دونگ یی و بانو جان رو حفظ کردن.یک ماهه این فیلم تموم شده ولی اثراتش هنوز هست مسئولین به فکر پخش فیلمه دیگه ای باشن خسته شدن اینقد ی دیالوگ رو گفتن
دختر عمه است ما داریم؟

فرستنده : angel

بـــا پســـرداییم رفتیـــم خـــونه خالـــم, خالـــم میگه: پســـرش( 8سالشه) اصن درس نمیــــخونه همـــش پـــیٍ بازیگــــوشیــــه! مـــا باهاش صحبت کنیـــــم:)
مــــن: آرش چه خطـــر از مدرســــه گل پســــر؟! خوش میگـــذره با درسات؟! :)
پســــرداییم: میخــــاد بزنـــی تو گـــوشٍ هرچــی مهنــدسٍ دیگـــــه؟! 
آرش: دلتــــون خوشـــه ها؟! :( کـــدوم درس؟! امیـــــر و ســـاســـان وژداناً شمـــا جفتتون مهنـــدســـی میخونیــن کجایٍ دنیـــا رو گـــرفتین؟! :|
بیچـــاه ها برین با پولایٍ بـــابــــاتون عشـــق و حال! مـــن اگه بـــرم درس بخـــونم فردا آبتیـــن(داداشش 6ماهشه) صــرافی بــابـــارو میکشه بالا! با ایـــن وضــع بازار ! به حـــرفام فک کنید!
یعنـــــی خدا شاهدٍ دیقن همینا رو گف و منُ پســـرداییم به فکـــرٍ روزایٍ سوختــــه هستیـــــم!
خو خالـــه جون بچــــت راس میگــــه دیگـــــه!؟
پســــر خالــــه دور اندیـــــشه داریـــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

امریکا روم موشک بندازه اگه دروغ بگم.
اقا ما تو یه هتل کار می کنیم (تو مشهد) دیروز یک گروه 45 نفره داشتیم. از روستای بووق در شهرستان بووووق.(اسم شهر و روستاشونو نمیگم) اینا خدای سوتی بودن. توجهتونو به چند نمونه از سوتی هاشون جلب می کنم:
دکمه اسانسورو زدم درش که وامیشه می بینم یارو داره دسشویی می کنه و میگه برو بیرون بی شور با بدبختی حالیش کردم این لامثب اسانسوره نه دسشویی.
یکی از اتاقا رفتم تلوزیون یادش بدم می بینم داره تو توالت فرنگی انگور می شوره.
بله ...... بازم بگم؟ نمی گم...

فرستنده : سینا مشهد

یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با هم نهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردم منتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جم کنم !!!هان؟؟؟

فرستنده : reza t

فک و فامیله داریم


یه امروز اومــــــدم تا ساعت 10 بخابم
مامانم کله صبح اومده با عجله میگه پاشـــــو پاشـــــو
از جام پریدم میگم چـــــــــی شده؟
میگه همین الان اخبار گفته هرکــــــــی زیاد بخابه چهره اش زشـــــــت میشه
آقا ما نخایـــم خوشـــــگل باشــــیم باید کیو ببینیم؟
بدبختیه هااااا
من بدونم این خبرو کی داده خودم حســــابشو میرسم :|

فرستنده : Shey2nak

جدیدا با هر حرکت دست بابام به طور غریزی 3 متر از جام می پرم ! 
بس که بی دلیل پس گردنی و فلیپینی می زنه ... خو آدم شرطی می شه ! :|
فک و فامیله آخــــــــــــه؟
هفته ی خانواده :((
من:/
بابام:)

فرستنده : h.f

چرا گودزیلا رو بدنام می کنین آخه؟! دیشب خواهرم 5سالشه بهم می گه زودتر یه وانت!! بگیر 
من=O چرا؟
-وسایلت رو جمع کن
-هوم؟
-از این به بعد می ری خونه مامانی(مامان بزرگمون) زندگی می کنی ! من حال نمی کنم خواهر داشته باشم می خوام تنها باشم !
من=|
14سالی که تک فرزند بودم:(((
من برم خودکشی کنم ....

فرستنده : h.f

منتظر یه تماس مهم بودم از طرفی نمازم داشت قضا می شد ،شروع کردم به نماز خوندن آخرای نماز تلفن زنگ خورد منم تند تند نمازم و تموم کردم و گوشیو برداشتم فکر کنین به جای الو بلند گفتم الله اکبر طرفی که اونور خط بود مونده بود چی بگه خودمم از خنده نمی تونستم حرف بزنم...؟؟|||||

فرستنده : blackrings

امروز رفتم خونه خالم میگم شوهرت چه ماشینی خریده با کلی کلاس میگه پراید مدل سایپا!!!!!!!!من:)))))))))))))))
خالم:((
سایپا!!!!!!!!!
فک و فامیله تابلویه ما داریم؟

فرستنده : sepideh_m

وااااااای دهه هشتادیاهوااااااااااار.رفتم خونه عموم پسرعموم ۴سالشه میبینم رفته زیرپتوجیغ میکشه بنفششش بش میگم امیرچیه جواب نمیده هی صداکردم بعدده دیقه میگه دهنتوببند‏(دابا:گاوا‏)ب من حمله کردن من و‏(سیسه سیسه:تیکه تیکه‏)‏کردن من و‏(حوردن:خوردن‏)منم (سسته قبلی تردم:سکته قبلی کردم‏)ساکت شومیخوام بمیرم اه‏!دیگه باکلی خجالت سکوت کردم تانزنه تودهنم ومزاحمش نشم والا.‏..

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

تـــو اتــاقم بودم آقا دیدم( الان مامانــم میگه دیدی یا شنیدی؟! :) ) داداشٍ 5سالـــم ناله میکنه: آخ اوخ آی!
مــامــانمم خونه نبود گفتـــم حتمــاً یه بلایی ســرٍ خودش آورده! عینٍ قــرقــی پـــرواز کـــردم تو اتاقش دیدم چونه اش تا خـــورده رو به بالا قرمـــز شده!!!
مـــن: چه بلایی ســـرٍ خودت آوردی ؟!
زد زیــــرٍ گـــریه میگه: داشتــــم کارتون میدیدم 2ساعتــه دستـــم زیــــرٍ چونم بوده درد گــــرفته آی آی! 
یعنــــی پاره شدم از خنــــده!
ناجـــور گــــریه میکـــردش میگــــه: نخنـــــد! نخنـــــد ! آی چونم نفلـــه شد!
بـــا بدبختــــی آرومش کردمممممم! :دی
داداشٍ بیننـــداَس داریــــــــــم؟!
خواهشـــاً دهه 80یا بیاین دیگه فیلـــمارو مثٍ داداشـــاتون نیگا کنین! :)
چقـــد متفـــاوت آخـــــــه؟! :|

فرستنده : امیر21

اقا ما هفته ای یه بار با خونواده میریم پیتزا میخوریم 4 نفریم ها بابام دو تا بیشتر نمی گیره. این هفته جو گرفتم گفتم امشب مهمونه من :) اقا بابامون رفت سفارش داد 4 تا پیتزا و سیبزمینی سالاده فصل سالاده فرانسوی سالاده ماکارانی سالاده مرگ. :( و ... بابام اینا به دهه هشتاد میگن ذکی نامردا این هفته دارم واستون

فرستنده : سینا مشهد

آقــــا ســـرما خوردم در حــدٍ ســرطان( دور از جون هه:) )
با بـــابـــام رفتیـــم دکتـــر, واســــم 3تا آمپــــول خـــرکی نوشـــت!
مــــن: بــابــا خوبـــی , بـــدی دیـــدی حلال کـــن ببین چه آمپـــولایی دارمممممممم!؟ :(
بـــابـــام: بـــرو پســـرم تو میتـــونی هـــرگــــز :|
آقـــا یه خــــانـــومـــه بودش, حالا مــــن دارم آبٍ دهـــان را می قورتـــم که آیا قرارٍ زنده بمــــونم ؟!
بـــابـــام: خـــانوم یه جوری واسش بزن مسافـــرتـــه پس فرداش کنســـل شــــه!
مـــن:-( بــــابـــــام:-)
یعــــنی دستش بشکنـــه (همه بگیـــن ایشالا) چنان زد که الان احساس میکنـــــم فلجــــــم!!
لنگ میزنــــم بـــابـــام عشق میکنـــــه میگه: تقصیـــرٍ مــامـــان خانـــومته لوست کرده:(
خــــو پـــدرٍ مــــن اوووووخ شــــدم چــــرا درک نمیکنــــی؟!
الان واســـه چــی میخنـــدی بـــابـــا؟! 
هـــــعی مـــن اشکـــم میاد ولی شمـــا بخندین!
بـــابـــایٍ فرزند دوستـــــه دارم؟!

فرستنده : امیر21

نظرتون راجبه کسی که روز اول دانشگاه با عینک افتابی بره سره کلاس (اخه هول شده بودم) بده 1 ربع بفهمه همه دارن بش میخندن (حتی استاد)و بد یکی از دخترا بگه داداشی شما نابینا هستی؟ بعد اونم واسه اینکه کم نیاره بگه: خیر خانم بنده تازه چشمامو لیزر کردم. استاد هم اون دختره بیشورو اخراج کنه. چیه؟ هان نظرتون چیه؟ کلان نظرتون راجبه من چیه؟
(شماها اصلا فهمیدین بنده دانشجو نیز هستم)

فرستنده : سینا مشهد

بــا مخاطـــبٍ خاص رفتیـــم بیــــرون! دیـــدم یه خـــرده کسلـــه ! مـــن: مهتـــاب چته؟! خوبــــی؟!
مهتـــاب: آره هیچیـــم نی !
مـــن: بـــاوشه!
آقا یه لحظه نیگاش کـــردم دیدم اشک تو چشـــاش حلقه زده!
مــــن: بخـــدا این چن وخت خعـــلی گرفتــــار بودم , نشد ببیـــنمت! گــــریه نکـــن دیگــــه:(
مهتــــاب: ای بابا امیـــــر بیخیــــال چقد پیلــــه میکنی؟! خمیـــازه کشیـــدم , خوابــــم میـــادش! یه خمیـــازه میکشـــه با صدایٍ خوشگلـــــه بعدٍ خمیــــازه میگه بهتــــر که ندیدمت هر وخ تو رو میبینــــم دیگه درس و کنکـــور کلاٌ تعطیــــل میشه!! 
یــــعنی کلٍ احساساتمـــو گذاش تو فرغون بی ادب!
یه تـــوصیه: » هیــــچ وخ عاشـــق نشیــــن:| «
مخـــاطبٍ خاصٍ بـــی احساســــه داریــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

رفتیم خرید یارو شلوار آورده مامانم میگه نه اینو داشتم یارو میگه این مارکش ی چی دیگسا؟!؟!!مامانم میگه مگه آزارا(زارا) نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ی لحظه فک مردم اومدیم ماشین بخریم!؟!!

فرستنده : ice bOy

رفتیم آتلیه عکس گرفتیم مامانم میگه:من این ژیگول مو دوست ندارم؟!؟!؟!؟!؟!؟
آخه مامانه من بلد نیستی بگی فیگور مجبوری بگی؟؟
تلفظ اشو باید کرد تو حلق!!!!!!!!؟؟؟!!!!!!!!!!!!

فرستنده : ice bOy

داشتم با چاقو پیچ آنتن میبستم چاقو رفت تو دستم 10 تا بخیه خورده 100 تومن خرجش شد مامانم میگه خاک تو سرت ی آنتن بلد نیستی درست کنی بی عرضه؟؟؟؟کاش به دکتره میگفتم بقیه انگشتت ام قطع کنه؟!!؟
خواهرم:تا 1 ماه غذا نمیخوری ؟؟؟
بابام اومده میگم بابا اینجوری شده اوج محبتش تو ی کلام گفت:خاک تو سرت؟؟؟؟؟؟(چقدر دوستتم دارن؟؟)
فرداش به مامانم میگم برم حموم اشکالی نداره میگه نه برا آ.....ب د....ا....غ بخیه خوبه؟؟!؟!
سوتی و داشتی؟؟؟؟؟
خونوادس ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : ice bOy

داشتیم میرفتیم بازار
من:مامان ی جف جوراب بده این جورابم کثیفه
مامان:تو کشو چند تا هس بردار دیگه
من:ااااااااا مامان اینا ک همه یا سرش سوراخه یا دل و روده نداره
مامان:
اه بپوش خبر مرگت نمخوای بری عروسی ک واس تو کفش میخوای
من:(o.0)
مگه بقیه جورابو واس سر کردن میخوان!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم از مامانه ما

فرستنده : ARZ 23

فک و فامیله داریم


خواهر زادم یه نقاشی‌ کشیده همه خانواده تو نقاشیش هستن جز من میگم دایی پس من کوشم ؟
میگه دایی خیلی‌ دور وایسادی تو این مقیاس معلوم نیستی‌ ! :|
فک و فامیله داریم ؟

فرستنده : seyed

دو تا پسربچه ۴ و ۹ ساله تو فامیلمون داشتن دعوا میکردن ، یعنی داداش بزرگه داشت کوچکه رو کتک میزد ؛ من رفتم پا در میونی کردم و کوچیکه رو نجات دادم بعدش همون کوچولوه بهم فوش میده میگه : به تو چه داداشمه ؟ صلاحمو میدونه داره تربیتم میکنه !
فک و فامیله داریم ؟

فرستنده : seyed

یه پسر عمو دارم بعد دو سه سال ک درسو ول کرده بود جو گیر شد کنکور دانشگاه آزاد داد
قبول شد اومد پونصد تومن ریخت ب حسابو انتخاب واحد کرد
بعد برگشت شهرشون
یه مدت اونجا موند عاشق یه دختر شد 
ما هرچی اصرار کردیم بیا برو دانشگاه گفت نمیتونم بیام نمیام نمیخام
یکی نیس ب این پسرعمو بگه پولت زیاد شده بیار بده ب یکی مثل من
والا
فکو فامیل عاشق و ولخرجه من دارم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : yahya az pa dena

نصفه شب پایه سیستمم.در اتاقم همچین کوبیده شد درو دیوار ترک ورداش.چسبیدم به سقف با ترس و لرز برگشتم دیدم محمد(داداش 4ساله ام)خشمگین و خواب آلود داد زد:قرار بود واسم زن بخری...چی شد؟من زن دو تومنی میخوام.برو نسترن و بخر.
چیزی نگفتم...با چشمانی به اندازه ی نعلبکی زل زدم به قدو بالاش و جسارت این یه الف بچه رو تحسین کردم...همین.یا پیغمبر نسترن دیگه کیه؟؟؟؟؟

فرستنده : rubahi-19

مامانم رفتـــه ختــم
آخـــــــرش اومده ه ه تسلیت بگـه
بجای غـم آخرتون باشه برگشته گفته:
دفـــه آخرتون باشه
مامانه عقل کل ٍ مـــارو باش ¯\_(ツ)_/¯

فرستنده : Shey2nak

دختــــرخاله به ســنٍ تکلیـــف رسیــــدَمونــــو که یادتــــونه؟!
دیشب رفتیــــم خونشـــون میبینــــم داره نمـــاز میخــــونه خدا وکیــلی خعــــلی حال کردم واسش! حالا رازُ نیـــازشُ که استـــراق کردمُ داشتـــه باشیــــن !
خــــدایا دیدی گفتـــم قـــرارٍ امشب بیان خــــونمـــون؟!
امیــــر همـــون پســـراَس که لبــاسش سفید مشکیٍ همش کنـــارٍ داداش کیــــارشــــه! خـــــدایا هر کی امیـــــرُ دوس داره بکُش! حتـــی آجی کیمیـــارو! خدایـــا منظورم داییامو خاله هام یا مامان بزرگ بابابزرگ نیستنــــــــــــا!!!!!! منظورم دختـــــراس! خدایا اون دختـــری رو هم که امیـــــر دوسش داره اونــــم بکـــــُــــش! آجیـــمو یادت نره بکشــــی! یه کاری کن امیـــــر دوسم داشته باشه... خدایـــا تورو خدا!!!!!
بعــد میگم: کیـــانا یادت نره منـــو دعا کنـــــی!
آقــــا هول شد! کیـــانا: باشه باشه ایشالا بری بهشــــت!!! از کی اینجـــایی؟!
مـــن: همی الان اومـــــدم خانومی!
کیـــانا: ایشالا میری بهشـــت من میدونم!
خخخخخخخخخخخ!
چی بگم؟!
دختـــرخاله به ســنٍ تکلیــف رسیدس داریــــــم؟!

فرستنده : امیر21

پســـــر خاله 1 سالمو دادن بخوابونم م م م 
تـو بخلم گـــرفتم تکــــــون میدادمــــو میگفتم:
شششششششششش
یهههههو نیـــگام کرد و نیشش وا شــــد بعدم سر تا پامــــــو خیس کرد :|
میگــم بچـه جون گفتــــم: شششششششششش!
نگـــفتم: جیششششششششششش
چـرا دقت نمیکنی تو آخــــــه ؟؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟؟ :|

فرستنده : Shey2nak

دورٍ هم نیشتیـــم! بـــابــــام: امیـــــر مـــن 20سالم بودش ازدواج کــــــــردم, تو 21سالگــــــی تورو داشتـــــــم! یعــــنی همســـنٍ الانٍ تـــــو!
مـــامـــان خانــــوم: یــــــــح یـــــــــح یــــــــــح ! 
مــــن: که چــــی گل پســـــر؟! مـــن قصدشـــو هنو ندارم!
بـــابــــام: نـــــه جـــونٍ مـــن بیـــا داشتـــه باش! تو هنو دهنت بـــو پستـــونک میده! 
مـــامـــانم: وای خدا فکـــرشو بکـــن سیـــاوش مـــن و تــو عروس دار شیــــــــــــم! خخخخخخ!
بـــابـــام: خانومم این حرفارو جلــــو این بچــه پـــررو نزن! امیــــــــــر خجالت بکش! زن میخــــای چیکـــا؟! 
مـــامـــان خانوم: آره امیــــــــر نبینم زن بخـــــای بـــی ادب !!! دوس دختــــرات نیشستـــن زیــــرٍ پــات؟! تو درست هنو تمــوم نشده!! 
مــــن:(o_O) 
خودشــون میبــــرن میـــدوزن اطوش میکنن تنـــم میکنن! 
حالا خوب شــــــــد گفتـــم قصدشو ندارم! اگه داشتـــــــــم....
مـــامـــان بـــابـــاس مـــن دارم؟!
وژدانـــــــاً بــــابــــا مـــن گفتم زن میخام؟! نه گفتم میخــــام؟

فرستنده : امیر21

دیروز داداش4سالم بشقابو انداخته شکونده برگشتم میگم محمد؟این...
با حرص سرم داد زد:اه هی محمد محمد نکن.بسه.چی از جون من میخوای تو؟چرا راحتم نمیذاری؟هان؟جواب منو بده.به من نگا کن جواب بده!!!!
هیچی دیگه...به اشتباهاتم پی بردم

فرستنده : rubahi-19

هی یادش بخیر
..
.
ما بچه که بودیم برا خودمون کسی بودیم تو دوران مدرسه همه ازمون حساب می بردن.!
حالا چی این دهه هشتادیا اومدن 
بهمون زور هم میگن اینا کروکودیلن؟یاگودزیلا؟
فک کنم هردوروبذارن سرکار؟
دهی هشتادیه ماداریم!؟

فرستنده : AHMAD badansaz

اوایل که میرفتم باشگاه بدنسازی هرکس که بهم میرسید همه نوع حرکات قدرتی اعمم فیتیله پیچ_ دوخم و...
باهرکس هم که دست میدادیم دو دستی اینقدر این دستمون روفشار میداد که تا چند روز فلج مطلق بود.
به روشون هم که می میاری که چکار میکنید میگن مگه نمیری باشگاه 
حیف اون باشگاهی که تو میری توش!!!!!!
فک وفامیل تو ذوق زنه که مادریم؟!
واللله!!

فرستنده : AHMAD badansaz

با داداشم فوتبال ایران و ازبکستانو میدیدیم .نود دقیقه داش تموم میشد داداشم میگه خدا کنه داور یه ربع بیس دیقه ای وقت اضافه اعلام کنه....
من...
داور اگه بشنوه ...
داداشه کم توقع من دارم

فرستنده : censor

صدای گریه میومد رفتم تو اتاق میبینم خواهرزاده هام نشستن دارن زار میزنن میگم آوا، نیایش چی شده؟دعواتون شده؟ 
میگن نه ما خواهر نداریم برادر نداریم عروسی کردیم بچه هامون دایی ندارن خاله ندارن ما چیکار کنیم؟؟؟

فرستنده : angela

بچه بودم مدادم رو گذاشتم تو دهنم جلو بابام مثل سیگار کشیدن ادا در اوردم
بابام گفت چه غلطی کردی؟ یکی خوابوند پس گردنم مداده تا ششم رفتو اومد :|
خوب پدر من این چه طرز برخورده اخه ریه ام سولاخ شد :|

فرستنده : ***TAHA***

بابام رفته بیرون با ماشین
زده ماشینو لوله کرده پکوندش اومده خونه میگم سلام
میگه سلام و درد بی درمون
پسره احمق
100 بار گفتم این اهنگ های پر سرو صدا رو تو ماشین نذار ادم تند میره
:|
بابای جوگیره داریم؟

فرستنده : ***TAHA***