چوپان دروغگو میمیره تو اون دنیا ازش میپرسن اسمت چیه؟ میگه دهقان فداکار
فرستنده : Mohammad
پسر : بابا نقاشیم قشنگه؟ بابا: آره پسرم، چی کشیدی؟ پسر : یه گاو داره علف می خوره! بابا: کو علفا؟ پسر: گاو خورد! بابا: پس گاو کو؟ پسر: علف خورد رفت !
فرستنده : Ali
از بچه یه آخونده میپرسن بابات چیکارست روش نمیشده بگه آخونده میگه کمربند مشکی قرآن داره
یارو میره جبهه ، نارنجک به خودش می بنده و میره زیر تانک خودی ! روی سنگ قبرش می نویسند : حسین نفهمیده !
فرستنده : ehsan
هنگام نوشیدن آب سه تا بسم الله بگویید زیرا در آب سه تا جن وجود دارد : دوتا هیدروجن و یک اکسی جن
فرستنده : Zizi
مامانه به بچه هه میگه میدونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی! بچه هه میگه آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود
فرستنده : Saman
معتاده به دختره متلک می گه: چشاش بیشت تیپش بیشت دختره میگه: گمشو آشغال معتاد. معتاده میگه: انژباط شفر
فرستنده : Raheleh
یک بازرس دولتی به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی ، از یک روان پزشک پرسید: شما چطور می فهمید که یک بیمار روانی به بستری شدن نیاز دارد یا نه ؟
روان پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می کنیم و یک قاشق چایخوری ، یک فنجان و یک سطل جلوی بیمار می گذاریم و از او می خواهیم که وان را خالی کند.
بازرس گفت : آهان! فهمیدم ، آدم... عاقل باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است... روان پزشک گفت : نه ! آدم عاقل درپوش زیر وان را برمی دارد. شما هم مثل اینکه باید بستری شوید می خواهید تخت تان کنار پنجره باشد؟
شرلوک هلمز با واتسون میرن بیرون شهر و تو چادر میخوابن، نصفه های شب شرلوک هلمز واتسون رو بیدار می کنه میگه: به آسمون نگاه کن چی میبینی؟ واتسون: یه عالمه ستاره! هولمز: از اینهمه ستاره چی می فهمی؟ واتسون: از چه نظر؟ ستاره شناسی؟ الهیات؟ فلسفه؟ از کدوم زاویه بگم؟ تو چی میفهمی؟ هولمز: احمق! چادرمونو دزدیدن
فرستنده : shahin