Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری پنجم )


فک و فامیله داریم


گفتم میخوا قرص لاغری بخورم مامانم میگه برا سلامتیت ضرر داره سلامتیت واسه ما مهمه
من که خر کیف شده بودم گفتم تشکر مادر من که اینقد به فکر سلامتی منی 
مامان میگه نه بابا به فکرت نیستم ولی اگه فردا پس بیفتی ما میخوا خرجتو بدیم من به فکر اونم 
من :(((
رونی کلمن :))))
کوفی عنان :-/
مامان با احساسه داریم ما ؟؟؟

فرستنده : سایه یخ زده

دیشب داخل خونه بین اهل بیت بحث فروش خانه ی پدری مطرح بود و در این حین و بین هم هر کس نظر خودشو میگفت.
امید داداش بزرگم گفت:باید همه ی ورثه بیان محضر و امضا کنن.
محمد (خیر سرش دهه شصتیه!!) راست پرید تو حرف گفت: حالا ما همه ی ورثه رو از کجا پیدا کنیم که بیان محضر امضا کنن!!؟؟؟

من )))):
دی عبدی :-/ 
اهالی ورثه :)))
مرتیکه اسکل هنوز فرق بین ورثه و فک و فامیل رو نمیدونه اظهار فضل هم میکنه. 

فرستنده : mahdi 17 - genave

ازمدرسه اومدم خونه گفتم برم آب بخورم لیوانو آبش کردم همینطورکه داشتم آب میخوردم رفتم تواتاق اهالی منزل حضورداشتن. همه درحال صحبت کردن نگاه هابه سوی من خیره شد.گفتم:چیه؟.همه فقط میخندیدند.منم خندم گرفت؟ودرهمان حال دعاکردم که خدایااین شادی وخوشبختی راازمانگیر.
به مامان بزرگ گفتم:چی شده؟
مامانی گفت؟اون لیوانی که توش آب میخوری مال منه دندونامو توش میزارم.(کدوم شادی کدوم خوشبختی)ما هم نخاستیم کم بیاریم کل لیوانو سرکشیدیم.واقعامن بدبختم؟

فرستنده : Mohamad.Mahdi

عاغا ما عید قربان رفتیم خونه ی یکی از دوستامون
چشمتون روز بد نبینه یه هایپر گودزیلا دارن که نگووو
خیلی شیک و مجلسی اومد جلو گفت: عمو عیدی میدی ؟!؟!؟
(تعریف نباشه ها : دی مایه داریم ، پرایدم داریم) جیبمو گشتم یه 50 هزار تومنی بش دادم سرو ته ش کرد گفت : گدا نداشتی 1000 تومن بدی؟!!؟! O_o
همه داشتن میخندیدن بم که گفتم عزیزم این 50 هزاریه
مامانش از ته اتاق : حسام جان بیا عزیزم عمو رو اذیت نکن (اره جون عمت)
بیچاره تا رسید به مامانش املت شد همه به بهونه ی ماچ کردنش میخواستن یه جوری پولشو بپیچونن که آخر نصیب مامانش شد

موندم این تحریما (تهریم،طهریم،طحریم...)تا کی ادامه داره مسئولان رسیدگی کنن لطفا

فرستنده : H3KTOR

:|
امروز من آهنگ پیشوازمو آهنگ یکی هست مرتضی پاشایی گذاشتم
بابام بم زنگ زد(فک کنم کارم داشت)
هیچی دیگه بدون سلام اومد بم گفت:خاک بر سر بی مصرفت کنم:| همون بهتر ک بمیری:( پسره ی خل و چل:| حالا واس ما عاشق شده
من:((
مرتضی پاشایی:)
آهنگ یکی هست:|
و دوباره خودم:(((
پدر خوش اخلاقه من دارم
بعدش میگن چرا میخوای بری افق
من دارم میرم افق محو شم
(آها راستی این اولین پستمه تو  khosh-khandeh عزیز)
و یه نکته ی دیگه like=0

فرستنده : lover

بابای من هروقت پول برق زیاد میاد میندازه گردن لامپ مودم من …

فرستنده : ممد آقا


%yourghon%
دیشب داشتیم کلیپ موسیقی نیگا میکردیم.یه دفعه مامانم برگشته گفت یارو چه قشنگ ویلیون(بومممم حرفش نذاشتم تموم شه)ترکیدم از خنده.منظورش از ویلیون همون ویولونه.
فکه و فامیل موسیقی شناسه ما داریم.

فرستنده : yourghon

%yourghon%
دوستم اومده در خونمون،حالو حوصلشو نداشتم به مامانم میگم جواب بده بهش بگو باشگاهم.مامانم برگشته به من میگه یعنی دروغ بگم من هیچ موقع دروغ نمیگم.حالا جواب داده بهش گفته ممد بیرونه.
من
مامانم
پینوکیو
استکلمبرگ
فکه و فامیله درگیره ما داریم

فرستنده : yourghon

توصیه بابام به من موقع رانندگی.
.
.
.
.
سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛
شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد :|

فرستنده : parnas

پنجاه روش کِرم ریختن (قسمت دوم) :
روش ۲۶: بادکنک بچه هارو بترکونین!
روش ۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بخندین!
روش ۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین که موی بلند بیشتر بهش میومد!
روش ۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین!
روش ۳۰: کلید آپارتمان طبقه ۱۳تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این روش هم جنبه هایی از مازوخیسم در برداره!)
روش ۳۱: ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین!
روش ۳۲: توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین!
روش ۳۳: هر جایی که می تونین، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش یا کفش دوستتون بهتره!﴾
روش ۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قندون بذارین!
روش ۳۵: نصفه شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین!
روش ۳۶: دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین!
روش ۳۷: عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین!
روش ۳۸: پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه زنده داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین!
روش ۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین!
روش ۴۰: ورقه iای جزوه ۳۰۰ صفحهای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین، یه بر هم بزنین، بعد بهش پس بدین! (میتونین از رنگهای طبیعی مثل رنگ پوست پرتقال یا شیره ی درخت انجیر هم برای رنگ آمیزیشون استفاده کنین!)
روش ۴۱: موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین!
روش ۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندق های دهان بسته بذارین!
روش ۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه و جوکهای قدیمی بی مزه تعریف کنین!
روش ۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین (اگه کنار صفهای تاکسی یا اتوبوس اینکارو کنین حالش بیشتره. یه خورده فحش بالای بیست و پنج سال میخورین ولی به کیفش می ارزه!!!)
روش ۴۵: توی جای کارت دستگاه های عابر بانک چوب کبریت فرو کنین!
روش ۴۶: جای برچسب های قرمز و آبی شیرهای آب توالت ها رو عوض کنین!
روش ۴۷: یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین (البته اگه بچه های کلاستون دهنشون قرصه اینکارو بکنین. وگرنه چند مورد حذف هم گزارش شده ها!)
روش ۴۸: توی مهمونیها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه!
روش ۴۹: چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین!
روش ۵۰: بعد از خوندن این پنجاه روش این پست رو لایک نکنین!!!
نوکرم ;) !!!

فرستنده : Mehdi 19

پنجاه روش کِرم ریختن (قسمت اول) :
روش ۱: روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه ازخواب بپرن! ﴿این روش برای افرادی که غیراز سادیسم، رگه هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه!﴾
روش ۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زودتر راه بیفتن!
روش ۳: وقتی میخواین برین دست به آب، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین!
روش ۴: وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین!
روش ۵: کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیب هاتون، به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنین!
روش ۶: همسرتون رو با اسم همسر قبلی تون صدا بزنین!
روش ۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل کنین!
روش ۸: توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنین!
روش ۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب کانال رو عوض کنین!
روش ۱۰: از بستنی فروشی بخواین که اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه!
روش ۱۱: در یک جمع، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین!
روش ۱۲: به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین!!!
روش ۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین!
روش ۱۴: وقتی با بچه ها بازی فکری میکنین سعی کنین از اونها ببرین!
روش ۱۵: موقع ناهار توی یک جمع، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی که چند روز پیش داشتین رو باآب و تاب تعریف کنین!
روش ۱۶: ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین!
روش ۱۷: بوتیک چی رو وادار کنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش روباز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچکدوم جالب نیست و سریع خارج بشین!
روش ۱۸: شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین!
روش ۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین!
روش ۲۰: وقتی کسی لباس تازه میخره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته!
روش ۲۱: صابون رو همیشه کف وان حمام جا بذارین!
روش ۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین!
روش ۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده (مخصوصا خانومای محترم)!
روش ۲۴: وقتی کسی در یک جمع جوک تعریف میکنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود!
روش ۲۵: چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین!
ادامه دارد...

فرستنده : Mehdi 19

یکی از پسرعمه هام رفته بود کربلا ما هم موقع برگشت میخاستیم بریم استقبالش.
داشتیم آماده مشدیم که تلفن خونمون زنگ خوردگوشی رو که برداشتم دیدم عمومه
داد زد کجایید پس دیرشد.
منم گفتم شما کجایید ما الان ترمینالیم.گفت باشه مام الان میایم بعدم قطع کرد
دو دقیقه دیگه زنگ زده میگه من که زنگ زدم منزل.بنده خدا هنوزم نفهمیده بود تا اینکه صدای قهقهه های خونه ما رو شنید.
عموعه که من دارم...وا...

فرستنده : استاد آشفته

عاغا من یه اتاق دارم اتاق مطالعه بنده هس.
هیچکس به اون اتاق نمیره
وقتی میام مطالعه کنم از این ور خواهر بنده میاد میگه لپ تاپ منو ندیدی؟
میگم نه میره میخوام شروع کنم داداشم دنباله شارژر میگرده از همه اول میاد پیش بنده
میخوام شرو کنم مادر و تاج سر بنده میاد میگه ناهار نخوردی یا صبحونه نخوردی با زور میکشه سر سفره
وقتی میخورم پدر بنده میگه تموم شدنی بریم به مغازه سر بزنیم
خلاصه روزه ما گذشت مطالعه هم بره پی کارش

فرستنده : Ramin Lovely

***********(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
یکی از امواتمون فوت کرده (منظورم سالگردشه,خخخخ)بابام و مامانم رفتن شهرستان....
الان مامانم از اونجا زنگ زده میگه عباس خونه رو تمیزکن شاید شب با خاله ت اینا بیایم خونه,طفلک خبر نداره بعد از دوساعت که داشتم از تشنگی تلف میشدم...آخرش از آب گلدون خوردم!!! 
چه توقعایی دارنا این مامانا!!!

فرستنده : abas_m223

تلویزیون طرز درست کردن شربت انبه رو داده،مامانم خواست اون رو درست کنه،بعد که درست کرد و خوردیم دیدیم مزه کدو میده،گفتم مادر من مطمئنی انبه است؟قبلا انبه ی مزه دیگه داشت،برگشته میگه انبه نداشتیم جاش کدو حلوایی زدم!!!!!
من:-o
اون کدوئه:D
انبه:((
میگم خو مادر من چه شباهتی بین انبه و کدو حلوایی هست،میگه جفتشون زرده!!!!
مادر خلاقه دارم:دی
سلامتی همه مادرا

فرستنده : پشــمک

فک و فامیله داریم


دوستم تعریف میکنه ( راست و دروغش گردن خودش ) میگه :
با بابام جر و بحثمون شد، از خونه زدم بیرون....
شب برگشتم میبینم رو جا کفشی نوشته: لطفا با سُم وارد نشوید !
رو در پذیرایی نوشته: ورود حیوانات ممنوع !!
رو در اتاقمم نوشته: طویـــــــــــــــــله!!!!
خو پدر محترم دوست نسبتا ! محترم من اگه اسید رو صورتش میریختی راحت تر نبودی؟!
وجدانا این باباست دوست من داره

فرستنده : حمید پرسپولیسی

مامان بزرگم یه جورایی مثلا خیلی دوسم داره 3 سال پیش روز قبولی از کنکور زنگ زدم بهش گفتم قبول شدم 
مثل ابر بهار گریه میکرد بعد اینکه قطع کرده رفته سراغ غذا به جای ابلیمو مایع سفید کننده ریخته تو غذاااااا
مامان بزرگه جوگیره دارم من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : hiiiili

داداشم اعتراف میکنه وقتی کارش جنوب بوده (دیگه خونه تنها زندگی میکرده) روز اول از اداره اومده گذاشته اب جوش بیاد برای چای(تو کتری) نگو وقتی جوش میاد سوت میکشه اینم فک کرده الانه که منفجر بشه گذاشته از خونه رفته بیرون>>>>>>>>>>!!!!!!!!!
عایا این دادا ش من دارم؟(بله داداشه نفسم واسش میره)
فقط نه اینکه زیادی درس خونده زیادیم باهوش میزنه@!!1!
خخخخخخخخخخخخخخ

فرستنده : باب افسنجی f.m

دیشب داشتم با بابام تویه شبکه ای مسابقات وزنه برداری نیگاه میکردم .یکی ازوزنه زنا اومدکه وزنه بزنه که یییییهو ذذذذذااااااااررررررتتتتتتتت........
بعدپسرخالم(گوزیلاست)دادزده میگه:واااااای.هالتر اوفتاد روسرش). طرفوداشتن احیاش میکردن بعدش گذاشتنش توآمبولانس 
یه رب بعد بابام برگشته بهم میگه:خاک توسرت....فینگیل بچه میدونست هالتر چیه توکه دوسال رفتی بدنسازی هنوز هیچی بارت نیست....دوسال پولمو دور ریختم....
من:+-------+(شبیه سازی هالتر)
بابام:0000000
مربی باشگام:@@@@@@@@@

فرستنده : COURTIER

دیشب دیگه سایپا هممونو سوپرایز کرد جدید ترین پراید جهانو داد بیرون با دنده اتوماتیک و بوق اضافه به گفته ایسنا رو کردن این اس حکم فقط برای ضایع کردن لامبورگینی و پورشه بوده و هنوز قیمتی بر روی این ابرماشین گذاشته نشده 
شرکت خودرو سازیه ما داریم

فرستنده : علی ذوقى

نمی خوام خاطره از پدر بزرگم تعریف کنم بلکه فقط میخوام از وجوش , بودنش و مهربونیاش تعریف کنم . من که عاشق اون صورت خسته و دنیا دیده ولی مهربونشم,عاشق نصیحت های قشنگش و خنده های بی دندونشم,عاشق اون یک مقدار پولیم که بعضی موقع ها بهم میده (نه اینکه فکر کنید به خاطر پول میگم نه, به خاطر این میگم که میخواد نشون بده که به یاد ماست و ما براش اهمیت داریم)و عاشق قصه هایی هستم از روی عشق و محبت برام میخوند.و ..................

اگه تو هم مثل من عاشق پدربزرگتی لایک کن

فرستنده : m.s

خانواده ی ما برعکس همن بابای من برادرش به جای این که توی کوچیکی با هم دیگه قهر کنن توی سن50 سالگی باهم دیگه مسابقه قهری میزارن
این باباست ما داریم

فرستنده : kiyana!

پسر خالم ۵ سالشه اومده میگه بیا ۲۰ سوالی بازی کنیم !
می گه : اول تو بپرس !
میگم : تو جیب جا میشه ؟!
یه خورده فکر کرده میگه وایسا همین جا !!
یواشکی رفتم ببینم کجا رفته !
دیدم رفته در یخچال به زور یه سیبو داره میکنه تو جیبش ! 

:| :)))))

فرستنده : Dezire

من:مامان....عید بریم مسافرت؟؟؟....
مامانم:نه عزیزم عید همه جا شلوغه...خوش نمیگذره بذار تابستون میریم...
4،5 ماه بعد...
من:مامانی؟؟..تابستون شد دیگه...بریم مسافرت؟؟؟...
مامانم:نه عزیزم نمیشه مگه تو کلاس نداری؟؟نمیشه که از درست بزنی...تازه تابستون از گرما میپزیم بشین تو خونه به درست برس...عید میریم..
اینا دیالوگای منو مامانم در طول 4 سال بود ...چن وقت پیش باز تکرار شد خواستم در جریان باشین.....
:(((

فرستنده : manam dige

من کلا آدم فعالی ام(فک کنم فهمیدین که تو کافی نت مشغولم)
آغا اینجا اصلا اوووووونقد سوژه هست که جاتون خالی.
امروز یه پسر با کلاس و خوش تیپ و ازون قیافه هایی که فک می کنی همه چی بلند اومد پای سیستم نشست.
خواست از برگه انتخاب واحدش پرینت بگیره کهاز من کمک خواست-منم بهش گفتم واسه پرینت اول ذخیرش کن تا از سیستم خودم پرینت بگیرم.
سیسمشو remote کردم تا اگه در حال ذخیره کردن مشکل داشت ببینم تا حلش کنم.
یه چند بار صفحه رو بالا پایین کرد در نهایت کامل بست.
تلفنشو از جیبش در آورد و با حالت نفس نفس زدن (که مثلا خبر مهمی شنیده و باس بره)اومد حساب کرد و رفت.
خب یکی نیست بگه این چه کاریه مثل بقیه پسرا که یاد ندارن از سیستم استفاده کنن بیان صادقانه بگن تا کمکشون کنم.
دیوار کو؟؟؟
آسفالت کجاست؟؟؟؟؟؟؟
یکی نشونشون بده.

فرستنده : زلیخا21

معلم کلاس چهارم من خاله ام بود. وقتی ازم درس میپرسید حتی اگه درستم جواب میدادم منو میزد. در صورتی که به بچه های دیگه حتی اخم هم نمیکرد. وقتی هم بهش میگفتم چرا میزنی خو? میگفت تا بچه های دیگه فکر نکنن بین تو واونا فرق میذارم.
خو خاله جون آخه من قربونت برم الکی منو بزنی که نمیخوای فرق بزاری? 
خاله اس من دارم?????

فرستنده : parisan

یه خواهر کوچولو دارم که مثل همه ی دهه هشتادی ها بلده با کامپیوتر کار کنه. تازه هر وقت هم فیلمشو میبینه و بازیشو میکنه و کارش تموم میشه و میخواد کامپیوترو خاموش کنه، قبلش همه ی صداها رو تا آخر زیاد میکنه. و زمانی که بنده میرم پشت کامپیوتر و روشنش میکنم حدس میزنین که چی میشه دیگه. از اقسا نقاط خونه فحش نثارم میشه که صدای اون لامصبو خفه کن!!!
فک و فامیلو حال میکنی جان من؟!

فرستنده : Mehdi 19

دلم می خواد بدونم اولین کسی که فهمید دهه هشتادیا گودزیلا هستن کی بوده؟ یعنی اصلا یکی از فانتزیام(بقول شما) اینه باید اون دهنشو طلا گرفت.
چند وقت پیش روی نرده های خونمون (برای ابراز وجود و خودنمایی)مثل این بند بازا هستنا داشتم راه می رفتم یهویی پسر خاله کوچیکم (مجید همون گودزیلاهه) اومده منو هول می ده نزدیک بود از ارتفاع 3 متری با سر بیفتم پایین بهش گفتم آخه جوجه با یکی از این شوخی ها بکن که قد و هیکلش 4 برابره خودت نباشه حداقل اگه خواست بیفته بتونی بگیریش... والااااااااا
حالا اینا بکنار دیروز اومدن خونمون.ورودی W.C یه پله مانند کوچولو هست بعد دارم از W.C بر می گردم اومده پشت در قایم شده خواستم پامو بذارم پایین یهو مثل یابو جفتک انداخت خلاصه با صورت خوردم زمین زبونم زیر دندونم گیر کرد پاره شد دماغمم خونریزی کرد فکنم شکست........ روونه بیمارستانمون کرد
واستاده هر هر می خنده بابام اومده می گه بچه این شیطنتا چیه بدو برو پیش مادرت. 
مامانش می گه خیر ببینی برو پیش بابات 
باباش می گه بچست دیگه اقتضای سنشه
منم گفتم اقتضایه نسلشه عمو
این آدمم که بکشه بازم باباش می گه اقتضای سنشه
فک و فامیله خشنی داریما (فکنم از زاویرا فرار کرده)

فرستنده : MEHDI>>>>>>100%MOKH

داداشم(گودزیلای 3 ساله) تلفن خونمون زنگ میزنه برمیداره میگه:الو؟درخدمتم
من:(((((
یارو اونور خط:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))(
بازم من:)()()()()()

فرستنده : sety15

اغا یادتونه تا یه کچل میدیدیم می گفتیم کچل کچل کلاچه/ روغن کله پاچه؟؟؟؟ من به یکی گفتم نامردانچنان زد زیر گوشم که موهام ریخت و الان کچلم؟///
ملت بی اعصابه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : مبین

فک و فامیله داریم


امروز زنگ زدم خونه به مادرم گفتم : دی عبدی چاست چنه؟؟
گفت: تو بیو خونه آخرشم یه کل نونی گیر ایا!
رفتم تا دقیقا چاست فقط نونه !
که البته اگه 5دقیقه دیر رسیدیدم همو یه کل نونم تی محمدو (کاکام) رسما از کفم رفتئی.
ایگوم په دی عبدی یو چنه؟؟
ایگه:بل بل(نون محلی)
ایگوم:بل بل خالی؟؟
نه نها و نه برداشت گفت: په نه په ،پی شیر گامیش!!!
من :-|
دی عبدی (: 
سازمان حمایت از گاو میش :))))))))

فرستنده : mahdi 17 - genave

حالا که یاد خاطرات اون موقع افتادم اینم اعترافم کنم تازه که خط تلفن خریده بودیم که کل اعضای خونواده به اتفاق پسرعموهام جمع میشدیم دور تلفن تا به محض اینکه زنگ زد جواب بدیم
یادش بخیر چه دعوایی میشد سر جواب دادن تلفن

فرستنده : MahdiAghlmand

سلام دوستان اولین پست منه پس لطفأ حمایت کنید
آخه شمایى که از یکى یا دوتا گودزیلایى که تو خونه دارید مى نالید پس من چى بگم؟ نه واقعأ من چى بگم که یازده تا گودزیلاى دهه هشتادى داریم؟؟؟
یه روز یه مهمان خیلى خاص داشتیم منم خیلى شیک و مجلسى نشسته بودم که یهو خواهرزاده ام اومد و از گردنم آویزون شد و گفت :خاله سارا خاله سارا بیا بازى کنیم بیا الاغ من شو 
من |:
مهمان خاص : ((((( 
گودزیلا : ))))))
آخه خواهر زاده اس که من دارم

فرستنده : خاله سارا

قابل توجه دوستی که سریال زمانه رو پیش بینی کرده بود خواهر من میگه دکتر داودی میمیره و ارغوان با مهران نیکخواه ازدواج میکنه خواهره من دارم؟

فرستنده : mazyar

اقا یه خواهر دارم امروز با دست باند پیچی شده رفت مدرسه بگو چرا ؟چون معلمشون کمتر بهش تکلیف شب بده اخه چرا دهه هشتادیا اینجورین!!اینم از ابجی کوچیکه ما

فرستنده : علی ذوقى

من هروقت این گودزیلای تو خونمون را دیدم داشته چیزها خوشمزه میخورده به مامانم میگم: مامان منم میخام خو مامانم شاکی شاکی بر میگرده میگه: خودش از پولها خودش خریده 
من :- 0
گودزیلا:)))))
وزیر کار :- 0 
پول ها مامانم:((((
نمی دونم شاید من دارم اشتباه میکنم شاید این گودزیلا ها حس گنج یابی قوی یا شاید پولدار به دنیا میاند !!!!

فرستنده : ★█ ŁǾЯÐ █★

آغا دختر عموی ما گودزیلاست(دهه هشتادی) بعد انقدر میخوره اینهو گارفیلد شده یه داداش گودزیلا هم داره که از خودش بزرگتره.یه روز رفته بوده مهد کودکش بعد گشنش بوده یه دختره شیرین عسل داشته بهد این رفته به دختره گفته من تو خونه خیلی تنهام , داداشم ,منو کتک میزنه , اذیت میکنه , انگشت میکنه تو چشم , موهامو میکشه بعد دکتر گفته من باید از اینا بخورم خوب شم!...
خلاصه هیچی دیگه شیرین عسله دختره رو گرفته بود خورده بود!!!
دختر عموی مظلومه ما داریم؟؟؟

فرستنده : mx2

دیشب با بابام دعوام شد آخرش کم آوردم گفتم : اصن من گه خوردم ...!!! 
اونم برگشت گفت : من به خورد و خوراکت کاری ندارم ! جواب منو بده !!!

فرستنده : hamraz

چند سال پیش که تازه موبایل ارزون شده بود ما هم یه موبایل خریدیم با خط ایرانسل
یه روز که از یه خیابون شلوغ رد میشدم گوشی رو درآوردم بغل گوشم الکی صحبت می کردم که یه دفعه گوشی زنگ خورد یه لحظه دیدم همه نگاها برگشت سمت من,
چشتون روز بد نبینه گوشی را گذاشتم جیبم باسرعت صدتا از محل حادثه متواری شدم
حالا بگو کی زنگ زده بود,یه پسر خاله دارم دوسال بود قهر بودیم زنگ زده بود واسه آشتی
پسر خاله وقت شناسه دارم

فرستنده : استاد آشفته

با بچه های دایی بزرگم رفته بودیم بیرون .
داییم زنگ زد و گفت بچه ها رو بیار خونه خاله زکیه همه اونجاییم حال خاله بد شده 
خلاصه ما هم رفتیم اونجا من دیرتر از همه از ماشین پیاده شدم دیدم همه ایستادند منتظر من 
گفتم پس چرا ایستادیت و رو کردم به رضا و گفتم منتظر چی هستی برو لایک و بزن بعد همشون یک صدا گفتن وااااااااااااااای 
گفتم چیه جن دیدید؟؟؟؟
یکیشون گفت معلومه صبح تا شب تو فیس بوکیا!!!!!!!!!!
من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فیس بوک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
لایک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چهار جوک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بقیه سرشونو تکون می دادنو می گفتن نچ نچ نچ
منم که هنوز نفهمیده بودم چه سوتی ای دادم رفتم جلو تا زنگ بزنم رضا گفت عزیزم این زنگه نه لایک
بعد تازه فهمیدم چی شده گفتم آهان نه بابا من کجا فیس بوک کجا؟؟؟
اصلا گروه خونیم به فیس بوک نمی خوره 
بعدهم جریان khosh-khandeh رو براشون گفتم و کلی مشتاق شدن بیان ثبت نام 
از همین الآن دارم هشدار می دم 2 تا شون دهه هشتادین
خلاصه اتمسفر گرفته بود این فکو فامیل مارو....

فرستنده : MEHDI>>>>>>100%MOKH

الان 6ساله که ما یک پنجم تصویر برنامه هلی tvرو نمی تونیم ببینیم آخه مامانم لیبل روی لامپ تصویر رو نمیذاره بکنیم

فرستنده : JM

اومدم خونه دیدم یه دفه تمام حجم اینترنتم تموم شده!(خدا نصیب هیشکی نکنه)
داداشمو صدا زدم میگم تو چیزی دانلود کردی؟
میگه آره یه فیلم فول اچ دی یک ساعته فقط!!
میگم آخه کروکدیل تو بیخود کردی تمام حجمو کشیدی! 
میگه الکی شلوغش نکن نوشته بود دانلود رایگان !!! به من ربطی نداره!!!!
خدایا تازه داشتم با glx و پراید کنار میومدم...

فرستنده : aghreza

قسم خوردن دخترها:به جون دوست پسرم:دوست پسرمو کفن کنن راست میگم
حالا قسم خوردن ما پسرا:وقتی به خدا یا قران قسم میخوریم طرفمون ک پسر باشه میگه بگو بجان مادرم یعنی مامان دوستی رو داری بسلامتی تمام پسرا بزن لایکو
این دختر پسر ما داریم

فرستنده : علی ذوقى

یادش بخیر دوران بچگیامون که باابجیم دعوامون میشد بابام می گفت جای شما دوتا گوسفند میگرفتم خیلی به صرفه تربود
ولی ازحق نگذریم راست می گفت

فرستنده : MahdiAghlmand

یه دهه نودی داریم تو فامیل ؛ پدرومادرش جرات ندارن از گل نازک تر بهش بگن ؛چرا ؟ چون تهدیدشون میکنه؛ به اینکه ازدواج میکنه ووالدینینشو تنها میذاره تا از غم دوری این جلبک دق کنن. 
من همسن اون بچه بودم تنها چند کلمه بلد بودم: 
(بابا -ماما- ددر-نونو-لالا- و .....)!!!!!!!!

فرستنده : شوق پرواز


فک و فامیله داریم


اقا نصفه شب خوابیده بودم دیدم صدای خرس میاد! پاشدم دیدم پدر دارن نصف شب راز بقا نگاه میکنن با چشمای بسته البته!
ده بیست بار صدا زدم : بابا ؟ بابا؟....
بیدار نشد که نشد ! گفتم تلوزیون الکی روشنه خاموشش کنم تا دست زدم به کنترل و خاموش کردم بابام بیدار شده تو اون تاریکی میگه: داشتم نگاه میکردم!
گفتم:صداش زیاد بود گفتم بیام کم کنم دیدم خوابی گفتم کلا خاموشش کنم.
میگه:خوب صدام میزدی من خواب نبودم که کمش میکردم! و بعد راحت خوابیدند...
من :-|
خفاش های شب :-|
جیرجیرک ها :-|
بابام:(:

فرستنده : Fakhrian

اقا امروززززز داشتم صبونه میزدم دیدم خواهرم گفت قبض اب اومده مامانم تا دید چقدر اومده گفت مگه شما اب و میخورید یه خورده صرفه جویی کنید شما بگید من باید چه کنم کسی از بچه ها شات گان داره یه تیر بزنه تو کلم بپاشم تو افق
مامان کم مصرف ما داریم 
قبض شش هزارو پانصد اومده:)))'

فرستنده : علی ذوقى

یکی از سوالایی که وختی ازم پرسیده میشه سعی میکنم نشنوم و صحنه رو با آرامش ترک کنم :
وحیییییییید...آب کتری جوش اومده ؟
لامسب عواقب بعدی ناجوری داره !
قوری رو باس بشوری ...
چای رو دم کنی ...
صبر کنی رنگ بده ...
یه سینی چایی بریزی ...
اوووووووووووه مسیر زندگی آدم عوض میشه
شمام اینطوری هستین عایا ؟!؟!؟!؟!

فرستنده : dash vahid

من روزای فرد از صبح تا غروب میرم کتابخونه (کنکوریم) چن روز پیش داداشم جلومو گرفته میگه راستشو بگو توام مثه ارغوان (فیلم زمانه)یواشکی شوهر کردی؟ میگم نه بابا شوهر کجا بود. میگه میدونم هیچ احمقی سراغ تو نمیاد ولی خاستم چشاتو باز کنی پسره اگه پراید داشت باهاش ازدواج کن هرچند در هرصورت بدبخت میشی!!!!!!! 
حالا من بااین داداش چه کنم؟ ازدیدن تلویزیون محرومش نکنم؟ 
اینم از ده شصتیا

فرستنده : s.t.h 72

صبح خواب بودم که دیدم گوشیم زیر سرم داره میزنگه! با خودم گفتم کله ی به این صبحی کیه که داره زنگ میزنه؟! همونطور که چشام بسته بود جواب دادم گفتم بله بفرمایید؟ دیدم صدایی که باهام حرف میزنه از اتاق بغلی هم میاد! نگو مامانم بوده خودش بیدار شده بود، حالا دیگه خوابش نمیومد میخواست منو اذیت کنه!!!
هــــــعـــــــعــــعــــعــــی... به قول شاعر "از چی بگم...؟!"
فک و فامیله داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

آقایون سلاملکم! مشروط شدم این ترم!
ترم اول دانشگامو مشروط شدم!
یکی از فامیلامون کارناممو دید گفت تو برعکس همه ای! همه معمولا تو زبان مشکل دارن اونوقت تو زبانو شدی ۱۹/۷۵ بعدش بقیه درساتو افتادی؟!
شیش تا درس داشتم این ترم که پنج تاشو افتادم!
(الان فهمیدین من زبانم خوبه یا بیشتر توضیح بدم؟!)

فرستنده : Mehdi 19

داشتم نخ دندون اسچیفاده میکردم پسرخالم گیر داد که بمن توضی بده که داری چیکا میکنی منم هرچی بهش میگفتم میگف ینی چی؟!
یدفه خالم برگشته میگه:مامان جان داره پیپیایِ لای دندونشو در میاره:|
اونم گف:آها!! و رفت پی بازیش!!:|
هیچی ندارم ک بگم:|||||

فرستنده : حامـــــد

شب تولد حضرت زهرا بود(روز مادر)پول زیادی نداشتم,رفتم گلفروشی با پول کرایه تاکسی یه گل رز خریدم خلاصه پیاده اومدم تا خونه تا با هزارتا آرزو اون گل رو بدم به مامانم وقتی گلو دادم اشک تو چشاش جمع شد بهم گفت,خاک بر سرت ببین پولشو داده چی خریده
مامان با احساسه من دارم

فرستنده : استاد آشفته

یه بار داداشم رفت بالا پشت بوم آنتن رو درست کنه. به من گفت تو بشین جلو تلویزیون هر وقت درست شد بهم خبر بده. منم مثل یه دخمل خوف گفتم چشم دادشی. بعد از نیم ساعت داداشم اومد پایین. گفتم بذار یه کم سر کارش بذارم.
من: داداشی تو رفتی جلو آنتن, تی وی نشونت داد.
داداشم: دروغ نگو. برو مسخره.
من: دروغ نمیگم. راس میگم به جون تو. می خوای دوباره برو بالا فیلمتو ضبط کنم.
دوباره دادشم رفت بالا و جلو آنتن قر میداد و میرقصید
بعد که اومد پایین بهم میگه کو ضبط کردی?
من آره ولی نمیدنم چرا پخش نمیشه
رفته از مامانم میپسره منو تی وی نشون داد?
مامانم: نه واسه چی باید نشونت بده?
داداشم: پری میگه رفتم جلو انتن تی وی نشونم داد
مامانم: یعنی تو نمیفهمی داره مسخرت میکنه? 
ای خدا ای خدا داداشه باهوشه من دارم?????

فرستنده : parisan

*******(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
مامانم سر نماز وقتی بلند میگه الله اکبر الله اکبر منظورش اینه عباس پاشو زیر غذا رو کم کن نسوزه ...!!!
بابام هم که سر نماز بلند میگه الله اکبر الله اکبر منظورش اینه که عباس بزن کانال 1 اخبار شروع شد,در کل هر الله اکبر بعدی یعنی بزن یه کانال دیگه ببینم چی داره....!!!
حسین (داداش کوچیکم)هم که عشق کشتی و کلا ورزشه یهو سر سجده نگاش به بازوهاش می افته....جو میگیره 10 تا شنا می ره...!!!
خودم هم که بگم ریا میشه.....!!!
خلاصه کلا خانواده داغونی هستیم دوستان,خواستم در جریان باشید!!!

فرستنده : abas_m223

مجددا همون دختر آبجیم که 2/5 سالشه!!!!!!!!!!!!
داشت گریه میکرد بابام می خواست مثلا ساکتش کنه. یه دونه از این نایلونایی که روش عکس داره رو برداشت نشونش داد وگفت بیتا توتو ها رونیگا. بیتا هم در همون حالتی که داشت اشک می ریخت گفت آی کیو این که توتو نیست انگیلی بیلدزه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی بنده خدا بابام با فرش یکی شد!!!!!!!

فرستنده : HATA

عاقا یه مادریزرگ داریم بعضی وقتا سوتی میده منجر به خسارت !!!!! 
داییم پژو خریده بود شب که آورده بود توی حیاط باید یکم با زحمت درو میبست . این مادربزرگ مام تو اون هیری ویری اومده دستاشو زده به کمرش میگه علی جان ( داییم) نمیشد یه هاش مک بخری که راحت تر بریم بیرون و بیایم ؟ !!!!!!!! 
هیچی دیگه داییم رفت یه در جدید واسه خونه سفارش بده ! چون تو 10 مین همشو جویده بودیم !!!!! 
بازم خدا خیرش منظورشو رسوند !!!!
من :))))))))
دایی و خانواده :))))))))
هاش مک 0-0
مادربزرگ من :((((

فرستنده : padeshah

دهه شصتیا یادتونه وقتی میرفتیم مدرسه ...توکلاس... زنگ امتحان ... واسه اینکه تقلب نکنیم کیف میذاشتیم وسط!!!!!!!!! یا یکیمون باید میرفت زیرمیز...خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ.... ازهمون موقع شخصیت ضایع ی من شکل گرفت...

فرستنده : تابان

دخترم هنوز هفت سالش نشده چند وقت پیش به پسرم که پونزده سالشه میگفت تو را از کوچه پیدا کردیم اما نمیدونستم که سوپرگودزیلاست دوروزپیش که به خاطر مسئله ای عصبانی شدم دستاشو به کمرش زده و به مادرش میگه خیلئ دلم برای بد شانسیت میسوزه مجبور بودی باهمچین ادم بد اخلاقی ازدواج کنی قحطی بود؟ای روزگار من ده سالم بود نمیدونستم ازدواج چست دیگه دیوار و افق هم جواب نمی ده 
سوپر گودزیلاست داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : نسل سوخته

سرما خوردم رفتم شربت اسپکتورانتزجگ گرفتم صب یه قاشق خوردم بعدش ظهر که اومدم یه قاشق دیگه بخورم مامانم میگه خو پسرم همشو یه جا سر بکش دیگه خونه ریخت و پاش میشه پرتش کنیم بره...!!!
من (!_!)
عزراییل(^_^)
گوذزیلاها(^_^)
گلبول های سفید بدنم(^_^)
برنامه ابر انسان ها(^_^)
معده بدبختم(*.*)
خو مادر من میخوای شربت رو با شیششش بکنم تو حلقم که دیزاین خونه خراب نشه نمیدنم چرا بعضی مواقع این توهم رو برای من ایجاد میکنی که فرانکیشتینم .....خدا رو شکر خدارو صدهزار مرتبه شکر که امپولا خونمون تموم شده و دکتر تجویز نکرد.بزنیدلایک و به افتخار هر چی مادر زحمت کشه که رو مخ آدم قدم میزنن

فرستنده : diplomat

فک و فامیله داریم


ﺑﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ 4ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ
ﮐﻮﺩﮎ ﻣﯿﺪﯼ،ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﺎ ﺣﺮﺹ ﻣﯿﮕﻪ:ﺁﺧﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﻡ
ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺖ ﺑﮕﻢ...
ﻣﻦ|:

فرستنده : love_silent

بــه مـامـانــم گفـتــم مـــــّ مــــــَن میخـــوام بــرم خــرید الان همــه جــا Off خـــورده!!!!! عــابــر بــانـکــت رو بــده پلیــــــز :)
مامانم : باشــــه برو ...
رفتـــم یــه پــُلیــــور خــریــدم 250هــــــزار تومــن D:
اومـــدم خــونه مـامــانــم در حـالیـــکه گــوشــاش ســــوت میــکشــید پرسیـــد: مگــه نگفتــــی فــروش فــوق العــاده س؟؟؟؟ هــــان؟؟؟
بــا خوشــالــی پـریــدم هــوا و گفــتم این یـک فــروش فــوق العــاده نیــست، ایــن یـک خــرید فـــــوق العــاده ســـت :)))))
هیچـــــــــی دیگه الان گوشــم ســرخ ِ و دارم از راپلــــه ها براتــون پســـت میذارم :(
عاطفـــه (دختـــــر همسایمون همون کـــه پارسال دماخشـــو عمل کـــرده ) از بالا داره نیگـام میکنه مث ِ بــُز میخنــــــده بـــم ^__^
فک و فامیل و درو همســایس داریـــــــــــــــــــــــــــــم ؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

چن وقت پیش سر میز شام داداشم داشت ازم تعریف میکرد.بعد گفت فلفل نبین چه ریزه(خطاب به من)منم گفتم درشتاش زیر میزه.دیدم کلشو برده زیر میز داره زیر میزو نگا میکنه...

من میرم بمیرم

فرستنده : همونیم که نمیدونی کیم

ی روز سرم درد میکرد ،به مامانم گفتم:مامان مغزم داره از جاش در میاد. مادرم با تمام دلسوزی گفت:عزیزم برو این حرف رو به یکی بزن که باورش بشه تو چیزی به اسم مغز تو کلت داری
مامانه مهربونه من دارم

فرستنده : JM

اطراف من پره از آدمایی که اگه هفته ای یک بار نبینمشون دق میکنم , اینا همون فک و فامیلایی هستن که شاید مسخره بشن یا بشن سوژه ی خنده های ما , ولی به جان خودم اگه همین آدما اطراف من و شما نباشن از تنهایی میمیریم . اگر سوتی میدن یا طعنه میزنن یا سرکوفت یا هر کار دیگه ای , ولی بودنشون خیلی واجبه.
عشق است همه فک و فامیلا .

فرستنده : m.s

بـابـابزرگــم داش راجـع به یه شبـــکه مــاهواره ای(که اسمــشو تو خواب ببینــی بگــم) اَ داییــم می پــرسید که: حــامد؟ ای 3نفــر حرف ٍ حســابشون چیـه ؟ هــر چی امیـــر میگه متــوجه نمی شـــم!
داییــم خــعلی جــدی و عصــا قورت داده : امیـــر ؟ دایی بذا مــن میگــم!! بــابــا جون اینــا 3 تا ویــلونن! مث ٍ مــن و شمــا و امیـــر! چــرت وپــرت میگــن!! آقـا امیـــر اینــقد پیچــیده اش نکـن!
مــن کف ٍ زمیــن غلــت میـــزدم! 
بـابـاجــون : خخخخخ! ویلــون دیگــه ؟؟ مـن و تو و امیـــر؟ خخخخخخ !
آقــا داییــم تازه فهــمید چی گفتــه بی هــوش شد! غَـــش کرد اَ خنـــده بقیــه حرفشــم نتــونســت بزنه!!!!
دایــی ٍ دارم مـــن؟!!

فرستنده : امیر21

رئیسمون داشت با یکی از مشتریامون که حسابی شاکی بود صحبت می کرد،بعد بهش گفت که ببینیم خانم محترم ما تمام تلاشمونو می کنیم مشکل حل شه اگه در نهایت نشد توافقی جدا میشیمممممممم
من :)))))))))
خانم مشتری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همکارا!!!!!!!!!!!!!!!!!!
رئیسمون :(((((((((

فرستنده : moji_queen

با پدر و مادر و البت گودزیلای خانواده رفته بودیم بیرون تو ماشین حرف خرید و اینا شد بابا هم داشتن حرف می زدن بنده خدا دراومد که:برید هرچی می خواین بخرید و فلان تومن می دم بهتون فقط هرچی لازم دارید بگیرید ها الکی خرج نکنیدو... بنده خدا اومد مثال بزنه گفت:مثل من نباشید این همه لباس دارم که نمی پوشم و..
من و مادر محترم هم در سکوت کاامل داشتیم مستفیذ می شدیم یهو گودزیلا 5سالمون برگشته می گه:نه خیرم چون تپلی تنگت میشه لباسا!
یعنی بعد گاز زدن در و سقف ماشین بامامان رفتیم افق
پدر محترم :)
ما:)))
لباسا:((

فرستنده : h.f

عاقا دیشب با مامان و خواهر گودزیلا رفته بودیم خرید هوا یخخخ بزغاله بند کرد بیا بدوییم و مسابقه بدیم !‌ دلم سوخت گفتم باوشه مام بامرام یه مسیر کوتاه رو دویدیم گذاشتیم این اول شه!
حالا اومدیم خونه رفته برس پدر محترم رو برداشته به بند کاپشنش گره زده به قول خودش مداد!(همون مدال) طلا یه دست گ مصنوعی هم گرفته دستش جلو آینه تعظیم می کنه و اینا
آخه خواهر محترم بی جنبه ست ما داریم !
یعنی من o_O
مامانم:بچه م خلاقه!
المپیک :((((

فرستنده : h.f

اقا از وقتی که فیلم زمانه میده مادرم نسبت به حمید گودرزی الرژی پیدا کرده حالا هر فیلمی که از این بازیگر پخش میشه میگه بزن ی شبکه دیگه این انگلو نبینم میگم مادر من این بازیگرن میگه بازیگره و این غلطا رو میکنه مامان با احساس من دارم :,')?

فرستنده : علی ذوقى

دیروز شبکه ی یک داشت اخبار هواشناسی پخش میکرد طرف گفت بعلت بارش شدید برف در برخی مناطق آذزبایجان شرقی، جاده ها صعب العلاج هستن!!!
آخی.. ایشالا خدا شفا بده این جاده های صعب العلاجو!! خو عزیزم وقتی نمیتونی مجبوری از این کلمات قلمبه سلمبه استفاده کنی؟
گوینده خبر سوتی دهه داریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

اقا در دوران طفولیت یه کاری کردیم بابا عصبانی شد دنبالم کرد داشت منو میزد منم با دستم جلوشو میگرفتم ک نزنه بعد یکی از همسایه هامون به مادرم گفت برو کمکش کن اونم اومد دستامو از پشت نگه داشت و بابام منو بادمجونی کرد فقط من نفهمیدم اومد دستمو نگه داشت ک راحت و سریع کتک بخورم یا اینکه بابام راحت تر کتکم بزنه از اون به بعد دیگه از مامانم کمک نخواستم:))
اینم از فک و فامیل ما

فرستنده : علی ذوقى

یادش بخیر وقتی بچه بودیم تا دور هم جمع میشدیم الکی گیر میدادن به ما کوچولوها ک این عروس منه این داماده منه و ما هم زرد ابی قرمز کلا رنگین کمون میشدیم 
اما حالا داداش خودم جز گودزیلا های دهه هشتاد تا دور هم جمع میشیم میگه واسه من زن بگیرین پنج سالشه
خدا بخیر کنه

فرستنده : علی ذوقى

یه دکترتو محلمون جدیداومده.بیماراشو بدون پول ویزیت میکنه.فکرکنم ازطرف یه خیریه اومده.داروهاشم رایگانه.
مادربزرگم میگه:من میرم پیش این دکتره 
من:مادربزرگ توکه حالت خوبه
مادربزرگ:توحالیت نیست,داروهاش مجانیه به دردمون میخوره
من:؟؟؟
مادربزرگ:$$$
داروسازی ایران:OOO

فرستنده : Mohamad.Mahdi

مامانیم برام ی ادکلن دی اند جی خریده بود هر وقت ک میزدمش میگفت باز بویه گندشو در اوردی وقتی هم ک نمیزدم میگفت بلند شو برو گمشو 
بو گند میدی ادکلن خریدم برات واسه چی!؟
تو رو خدا یکی بزنه منو له کنه!!!!

فرستنده : علی ذوقى


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد