Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری هجدهم )


فک و فامیله داریم


عــاغــا امــروز رفتــم بــرای خــودم شــارژ بــگیرم از نــت
شــماره مــوبایل رو هــم میــشه وارد کــرد تــا شــارژ رو بــرات اس کنــه
هیـچی دیــگه اشــتبــاهــی شــماره مــوبایــلِ دختــر عــموی فرصــت طــلبم رو زدم
لامــصب ســر کــنکور نمــیتونست ایــنقد ســریع تــست بــزنه کــه هنــوز رمــز رو واســش اس نــکرده بــودم گــوشیــشو شــارژ کــرد:|
بــعد معــذرت خــواهی میــکنه میــگه فــک کــردم دوســت پــسرم واســم شــارژ فرســتاده:|
آخــه روانــی مــگه تــو شــماره دوســت پســرتو ســیو نــکــردی؟:|
جــــــــدا فــک و فامیــله مــن دارم؟

فرستنده : Dezire

نشستم دارم تو کامپیوتر بازی میکنم بابام پشت سرم بود یهو یه پس گردنی زد شششللللللخخخخ گفتم چرا میزنیییییی؟میگه:اون یارو رو نمیبینی داره از پشت بوم میزندت خب بزنش دیگه اصلا پاشو برو اونور بینم 
عاغا ما رو بلند کرد نشست بازی کرد جالب اینجاست که من نمیتونستم مرحله رو به آخر برسونم بابام تمومش کرد 
من!!!!!!!!!!
بابا))))))))))))))
game(((((((((((((
بازم من@@@@@@@@@@
یه هفتس پیشش نمی تونم حرف بزنم 
فک وفامیله داریم

فرستنده : پاشنه طلا

مــــامــــان: امیــــــــــر سوییـــچٍ مـــاشینـــتو بده میخـــام بــرم بیــــرون!
مــــن: بــــرا خودتُ چـــــرا نمیبــــری؟! مــن 1ساعت دیگه میخام بـــرم بیــــرون:|
مــــامــــانم با خنـــده: آخـــــه امـــرو حالم خوش نـــی میتـــرسم تصــادف کنـــــم:) میـــدی یا حالتو بگیـــــرم؟!
مــــن: یعـــنی مـــاشینٍ مــــن الاغٍ بـــا گاری که مهــم نی تصادف کنـــه؟!
مــــامــــان: بلبــل زبونی نکــــن ضمناً ماشیــــن جـــونیٍ منـــم نمیبـــریـــا!!! با آژانس بـــــــرو!
دیگـــــــــه چـــــــــی بگـــــــــــــــم؟! مـــامــــانم دهه پنجاییـــه هــا! فک نکیـــن زبونم لال دهه هشـتادیـــه!! این فکـــرایٍ مسموم رو نکنیـــد یه وخ!
مــامـــان انقد منُ عذاب نده پـرشتـــانتوکیــو میــخورم از دستت میـــرمــــا!!!

فرستنده : امیر21

یه روز صب غرق در خواب بودم ساعتم یازده بود واسم پیام اومد منم گیج گیج اصلا بی هوش به زحمت ورداشتم دیدم خواهرمه نوشته شارژندارم یه زنگ بزن(خواهرم دانشگاه بود) منم گفتم خوابم میپره ولش کن
پنج دیقه دیگه دوباره تک زد هی تک زد هی تک زد 
بالاخره با هزار کوه کندن از حالت بی هوشی در اومدم گوشی برداشتم زنگ بزنم اقا چشمتون روز بد نبینه هرچی زنگ زدم بر نداشت 
منم نگران اول دلشوره بعد عذاب وجدان که چرا زودترزنگ نزدم ازنگرانی داشتم میمردم که یه پیام داد 
کار واجبی نداشتم منم فقط منتظر بودم بیادحسابشوبرسم اقا اومد اصلا انگار نه انگار کلن یادش رفته بود منم پیگیر پرسیدم چی شده بود ؟؟؟
میگه اهان صب؟هیچی تو یه موقعیت بودم خواستم با یکی حرف بزنم که مثلا خیلی سرم شلوغه 
منم دیگه هیچی نگفتم فقط یه امی گشیدمو از خداوند برای همه مریضا طلب شفا کردم

فرستنده : `پلنگ صورتی

اقا ما دیشب خونه پدر بزرگم بودیم(پدر بزرگ پدری) بابام یه خیار پوست کند منم ازش گرفتم و خوردم. بابامم نارحت میشه و میگه ما هم سن شماها بودیم جرات نمیکردیم پامونو جلو بزرگترمون دراز کنیم. همینو که گفت پدربزرگم زد پس کله بابام. گفت پس کی بود همیشه اززیر کار در میرفت کی بود تو کفش مامانش سوسک می نداخت؟ بعد رو به من گفت: سینا جان بابات تا 10 سالگی جاشو خیس می کرد. بابام از خجالت سرخ شده بود. ما هم که حسابی کیف کردیم.
کلا بچه ها به پدر بزرگ مادر بزرگاتون زیاد سر بزنین. اینا عاشق نوه هاشونن

فرستنده : سینا مشهد

کم کم دارم به این نتیجه می رسم که یکی از فانتزیای مامانم اینه که به مدت یک هفته نهار و شام کوکو سبزی درست کنه بده ما کوفتمون کنیم

فرستنده : سینا مشهد

پســرداییم 7سالشه برگشته به داداشش گفته:
دانیــــــال این شناسنامه من چرا مشخصاتٍ همســـر نداره؟ ولـــــی برا تو داره؟؟؟
دانیـــــال: واسه اینکه شما خانوم نداری!
پسرداییم: خو توام نداری, باید به بابا بگم برا منو ببره درس کنه فردا پس فردا بهم زن ندن چــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیرحسین

رفتم خونه مادربزرگم سر بزنم بهش عمل کرده بوده اول حال احوال کرده و بعد نشستم دیدم از زیر بالشتش نارنگی در آورده و پرت کرده طرف من میگه راحت باش نارنگی بخور!!!!!!!!!!!!!!!!
کفم برید آخه مادر بزرگ مریض من دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : حاج آقا پایه

یه روز جمعه نزدیک ناهار بود منم وحشتناک گرسنه بودم داشتم میز اماده میکردم که یهو در زدن...
بله...
پسر خالم با زن و بچش اومدن تو و بدون تعارف مستقیم رفتن سر میز...
مامانم صدام کرد میگه میلاد جون غذا کمه هرچی گفتم تایید کن تابلو نکنی ابرومون بره منم بیخبر از همه جا گفتم خیالت راحت مامان...
غذارو کشید داد دستم خودشم اومد سر میز تا اومدم بشینم گفت قربونش برم میلادم امروز روزه مستحبی گرفته...
من:-(((((
مامان بابام:-))))
مهمونا:-!!!!!!!!
مامان پسر دوسته داریم ما...
هیچی دیگه منم تا عصری به مهمونا ناسزا گفتم...

فرستنده : demon

دوستان به دادم برسید :( منم یه گودزیلا تو خونه دارم پدرمو در آورده :{{{{
سه سالشه هر چی بهش میگم میگه خفه شو اعصاب ندارم :|
یه راه حل راحت برای خودکشی بهم نشون بدین التماستون میکنم :((((((((((((((((((

فرستنده : اسایش پاک

سر کلاس بودیم استاد داشت حضور غیاب میکرد به اسم بچه خر خون کلاس که رسید بهش گفت افرین سوالی که امروز پرسیدی نشون داد درس خون هستی عالیه
به اسم دوست من که رسید دوستم دراومد گفت منم سوال پرسیدم 
ینی کل کلاس رفت آسمون 
از بس دیوارو گاز زدم دیوار کلاس ریخت

فرستنده : mahdi93

با سه تا هم خوابگاهیام که رفیقام باشن،رفتیم عصری یه مرغ گرفتیم که فرداش بریم بیرون،کباب کنیم!نامردا شب من خوابیدم رفتن،مرغه رو کباب کردن خوردن،تازه فیلمم گرفتن،صبح نشونم دادن،
"اینام رفیقن من دارم آخه، ولی خدایی کلی حال کردم باهاشون

فرستنده : Mosi.minab

رفتم مسافرت خونه عمم اینا...
هوا سرده داره بارون میاد.منم کنار شومینه..شومینه هم روشن.. 
عمم میگه: ننه اگه سردته بگم شومینه رو روشن کنن برات؟ میگم نه خوبه شومینه هم روشنه بعد میگه خوب اگه گرمته بگم خاموشش کنن!!!!!!

فرستنده : saniel

توهمــاته دختــران امروزی:
شوهرم اسمش امیر باشه , پورشه داشته باشه, تک پسر باشه, خوشگل باشه و...
چیزی که گیرشون میاد:
مجید , پراید, 6تا داداش 2تاخواهر, مثله کرگدنه شاخ بریده!!!!!!!!!!!!!
اینا واقعیته ها؟! دخترخالم بودش!
دخترخاله خیال پردازه داریم؟

فرستنده : HOSSEIN

ی پسر عمو دارم 8 سالشه.
اومدم ببینم تو مدرسه چی بهشون یاد دادن از پرسیدم ابوالفضل به بچه گاو چی میگن؟
برگشته میگه: گاو بچه...

فرستنده : My heart broken*Vahab


 


فک و فامیله داریم


بـه مامانم میگم : یه سوال کنم راستشو میگی ؟
میگه آره 
گفتم : منو از پرورشگاه آوردین یا سر خیابون پیدا کردین؟
میگه : خفه شو جز جیگر گرفته! الهی زیر گِـل بری راحت شم از دستت! الهی سرب داغ بریزن تو حلقت دیگه از این حرقا نزنی

:|

فرستنده : Hermit

دوستان..... دیشب واسه خواهرم خواستگار اومده داداشم برگشته به مادر پسره میگه خب حاج خانم شما تا حالا حج مشرف شدین؟؟؟ حاج خانمم شکست نفس گفت نه والاه خاک برسر من!!!! داداشم برگشته میگه نه ایشالله!!!!!!! (منظور یعنی ایشالله مشرف میشین!!!!) بعد مامانم اومده میگه مث اینکه غذا خیلی باب طبع حاج خانم نبود!! بابام رفته تعارف کنه مثلا میگه خب ایمان(خواستگار) تقصیر داره باید به ما میگفت حاج خانم چه غذایی براشون ضرر داره ما همونو درست کنیم!!!!!!!!!! ینی بقران دیگه باخنده پاشدم رفتم بیرون الان بابام قهره باهام!!1 خب پدر من سوتی نده چیکا کنم؟

فرستنده : respina

آقا دیروز عمم اینا امده بودن خونمون من رفتم سلام دادم بعد امدم تو اتاقم بیزون نرفتم بعد 2ساعت دیدم در میزنند
من:کی؟!
فرهادم(داداشم8سالشه)درو باز کن
رفتم باز کردم امده تو درو می بنده 
برگشته میگه الان تو اداب معاشرت بلد نشستی؟!
من:|
من:این که گغتی یعنی چی!!
فرهاد:نمی گی الان عمه میگه فرشاد معتاد انترنت 
شده دگه دخترشو به من نمیدن!!!!
به خدا من همسن این بودم با قاشق کنار خونمون رو مکندم این دهه 80 فاجه هستن!

فرستنده : Mig Mig

مامان من مث ادبیات نشانه داره که ادم بخواد تشخیص بده داره راس میگه یا میپیچونه مثال:{ادبیات:نشانه مفعول.(را)} 
{مامان من:نشانه پیچونده.(نه)} مثلا میگم مامان تو این کارو کردی میگه {نه} این نشانه بارز پیچوندنشه

فرستنده : mazyar

شما ها هم مث منید که وقتی خوانواده محترمه تو غذا دارچین,زیره,کنجد یا روغن زیتون میریزن به محض اینکه صدات در میاد میگی دوس ندارم .از هزار خاصیت و سرطان هایی که درمان کرده و نکرده حرف میزنن بخدا ادم میخواد بگه >>>خوردم باشه میخورم ولم کن خخخخخخخخخخخخ تو رو خدا چیکار کنیم؟نه شما بگید

فرستنده : mazyar

دیروزکله ظهریه نفربه بابام زنگ زده مث این که پولی چیزی میخاسته به بابام بده بابامم برداشته الوسلام 
_خواب بودین
_نه بیدارم میخاستم دست وصورتموبشورم.
خلاصه فرداش یه نفردیگه همون زمان به بابام زنگ زده میخاسته احوال پرسی کنه
بابام گوشیوبرداشته میگه الوسلام
_خواب بودین
_اره ازخواب بیدارم کردی!!!
دیگه فک کنم فهمیدین بابام عاشق پوله؟اره؟
فک وفامیله من دارم.

فرستنده : 2TaL

نشستم فیسبوکم رو چک میکنم زنم اومده بغل دستم نشسته چهارچشمی زل زده به مانیتور بهش میگم صفحه شخصیه دنبال چی میگردی؟
میگه میخوام ببینم کی واست sms میفرسته
وجدانن کسی دیوار بتنی سراغ نداره؟

فرستنده : MiR@

آغا سوتی در حد لالیگا
ساعت 10 شب به دوس دخترم اس میدم نرفتی  khosh-khandeh چندتا جک گذاشتمو چک کنی
میگه نه حالا شب میرم
مگه ساعت 10 شب روزه
یه سیاهچاله بهم نشون بدین

فرستنده : mahdi93

دخترداییم به داییم میگه: باباجون میشه فردانرم مدرسه؟اخه خیلی کاردارم!!!
داییم میگه:خانوم اینم بچس توتربیت کردی مااونموقع جرعت نمیکردیم جلو بابامون پامونودراز کنیم چه برسه فرداش غایب کنیم نریم مدرسه...
داییم:)))
منoo
دخترداییم:||
انیشتین******
یکی ربطشوواسه من توضیح بده؟؟؟
فک و فامیله با استدلال من دارم!!!!!!!!

فرستنده : ههههههه

آقا ....عموم دو تا پسر داره ک ب دیوارم رحم نمیکنن گازش میزنن.
ی روز اومدن خونمون منم واس اینکه خونه در آرامش باشه کامپیوتر رو روشن کردم تا بازی کنن.
دو دقیقه بعد(چشتون روز بد نبینه) از اتاق چنان صدایی اومد ک فک کردم یکدومشون ترکید
اومدم تو اتاق میبینم اون پسر عموم ک 3 سالشه صندلی رو انداخته رو داداشش میگه: می نه می نه
میگم دانیال چیشده.
میگه:فَ کامپاپه می نه(فرزاد کامپیوتر بهم نمیده)
کلا مخفف حرف میزنه 
دهه هشتادیه دیگه
بچه غول داشت داداششو میخورد ب موقع رسیدم(^-^)

فرستنده : ARZ 23

قابل توجه باباهایی که فک میکنن شلوار لی هنوز 20 تومنه:
الان دیگه به 20 تومن شورت لی هم نمیدن:دی

فرستنده : fatooproxy

رفتـــم خونه بــابــابزرگم؛ داییـــمم اومده بوده ماشیــنمو تو حیاط میبینـــه! میــاد تو به خیالٍ اینکــه مــن خوابیــدم رو مبل و ملافه ام روم هستش! از رو مبــل میندازتــم پاییــن و میگه: تنٍ لش؟! خوابتــو میــاری خونــه مــامــانی؟! 
یهــو بــابــابزرگم پخش میشــه رو پارکت!
منــم از همه جا بیخبر از دسشویی اومدم دیدم داییــم داره زمیــنُ گاز میزه و از بــابــاجون معذرت میخاد!
بعدش قضیه رو گفته بــابــاجون میگه: دیدی امیـــر؟! مــن پیش مرگــت شدم حالا بیا رگ گیــریم کن پســرٍگلــم! به داییم میگــه: سببٍ خیــر شدی علیـــرضا؟!
یعنـــی فــدا هرچی بــابــاجونٍ جیگـــرٍ بشم مــن!
بــابــابزرگـــه فرصت طلبـــه داریـــــم؟

فرستنده : امیر21

با پدرم رفتیم دکتر قبل اینکه بریم پیش دکتر گفت اگه دکتر امپول داد نترسید.وقتی رفتیم پیش دکتر به پدرم امپول داد ....... بهش گفتم حالا مثل یه بچه خوب میریم امپول میزنی ....حالا ازما اصرار از اون انکار بعد ما را تو بیمارستان دمبال کرد برد

فرستنده : meysamk

نشستم دارم با خواهرزادم بستنی چوبی میخورم دودقیقه رفتم برگشتم دیدم بستنی رو رواتیش شومینه نگه داشته میگم چی کار میکنی کره خر میگه ابزی=عوضی-اخشال=اشقال دالم بستنیمو کباب میکنم دیده 
من:-X 
اون:-)

فرستنده : من منم

دختر عمم 8 سالشه اومدن خونمون در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد.من تا 15 سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتال در میاوردم اطرافیانم تشویقم میکردن.

فرستنده : mehran


 


فک و فامیله داریم


یکی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمون داریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه ی اعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تا حالا تموم شده بودن 
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
دوستم 
مهموناشون 
کاخ سفید رو سیاه شده

فرستنده : farzook

مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه 30 دقیقه دیگه زنگ بزن ...
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یه هفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من 
مامانه حساس که ماداریم !!!!!!
والله

فرستنده : mehdink72

من ی خواهرزاده ی 3ساله دارم عاغا... وقتی بیکارتوخونه نشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا24ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتی هم ج شومیدم فقط نگام میکنه/00 تازه وقتی هم میزنه زیرگریه میپرسیم چی شدمیگه دایی زد... من تااینحدم ینی لطفامسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه-00

فرستنده : علی

داشتم با بابام فوتبال میدیدم;خیلی کسل کننده بود .بابام میگه اگه کسی الانم پیچ تلویزیون وا کنه چیزی رو ازدست نداده
من:0-o
پیچ تلویزیون:0-o
ال سی دی خونمون که افسردگی گرفته:)))))
بابای گزارشگره ما داریم

فرستنده : censor

یه روز سرد زمستونی با،بابام تو حیاط وایسادیم! باباهه برگشته بهم میگه برو در حیاطو ببند،هوا سرده، مام رفتیم،رسیدم نزدیک در به خودم گفتم؛یعنی در حیاطو ببندم هوا گرم میشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! دیدم یه لبخند خفنی رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اینم باباست ما داریم!!!!!!

فرستنده : Mosi.minab

مامانـــم به مــــــدت یک هفته رفته خونه خالــــــم
مـــــــام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هــــــم ریخت و پاش بود.
بـــــــراش اس ام اس دادم:
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالـــــــــی دارم
چه دنیایه رو به زوالــــــــــی دارم
مامانـــــــم هـــــــم تو جوابــــــم نوشته بود:
تنهای بـــــــی سنگ صبور
خونه ی ســــــرد و سوت کور
توی شبات سـتاره نیست
مونــــــــدی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ســـــــری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مـــــــــرد باش
یه چــــــند تا شکلک خنده شیـــطانی و زبون در آوردنم برام فرســـــــتاده بود!!
خب مادر خانوووم الان چــــــه وقته حاضر جوابیه؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه :|

فرستنده : Shey2nak

امروز نمره وحشتناکی گرفتم!مامانم هم غر غرو!خلاصه رفتم خونه!خوشبختانه مامانم هم نمی دونست اون رو امتحان داشتم!
همینکه در خونه رو باز کردم مامانم رو دیدم!!!
گفت:ذلیل مرده امتحانت رو چند گرفتی؟!اومده بودم مدرستون!
من :((
مامانم X-(
نمره امتحان خخخخخخخخخخ
معلم ها و معاونان و مدیر محترم D:

فرستنده : امیرعلی

اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخر خونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هر وقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خو داداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟

فرستنده : respina

یادش بخیر:
بچه که بودم خواهرم خیلی بچه بود!!! منم بش می گفتم هرکی خوراکی هاشو دیر تر تموم کنه برندس. بعد تند تند (مثل گاو) خوراکی هامو می خوردم. خب اونم برنده می شد بعد با حالت مظلومانه بهش می گفتم میای خوراکیاتو با هم بخوریم؟ اونم دلش می سوختو قبول می کرد بعد که خوراکیاش تموم می شد می زد زیر گریه. عالمی داشتیم.
زمان ما همه ساده بودن هی روزگار. پیر شدیم

فرستنده : سینا مشهد

بچه ها کمکم کنین. مامان بابام رفتن دکتر تغذیه. دکتره هم بهشون یه برنامه رژِمی داده. الان ما تو خونه به صورت جیره بندی شده فقط داریم علف می خوریم. اخه بی انصافا یکم بیشتر علف درست کنین که اگه سیر نشدین سهمیه علف منو نخورین دیگه. من که اضافه وزن ندارم خبر مرگم. من غذا می خام. اصلا بر می گردم به همون یتیم خونه ای توش بودم. گشنمههههه
(هیچ فهمیدین که ما حتی واسه لاغری هم به دکتر مراجعه میکنیم. اوف ایجور امکانات داریم ما)

فرستنده : سینا مشهد

دلم گرفته بود دوستم خوش موقع اس داد سلام خوبی چه خبر؟منم ازخداخاسته جواب دادم خوبم مرسی ولی خیلی دلم گرفته
بااشتیاق منتظرجوابش بودم دیدم نوشته خوب با یه اچار پیچ گوشتی چیزی بازش کن دیگه کلن ناامیدشدم
دوست دلداری دهندس ما داریم؟؟؟

فرستنده : `پلنگ صورتی

چند روز پیش رفتم خونه عمم میبینم دخترعمه هام چادر دور خودشون بستن و ادای فیلم دونگ یی رو درمیارن و دقیقا دیالوگای دونگ یی و بانو جان رو حفظ کردن.یک ماهه این فیلم تموم شده ولی اثراتش هنوز هست مسئولین به فکر پخش فیلمه دیگه ای باشن خسته شدن اینقد ی دیالوگ رو گفتن
دختر عمه است ما داریم؟

فرستنده : angel

بـــا پســـرداییم رفتیـــم خـــونه خالـــم, خالـــم میگه: پســـرش( 8سالشه) اصن درس نمیــــخونه همـــش پـــیٍ بازیگــــوشیــــه! مـــا باهاش صحبت کنیـــــم:)
مــــن: آرش چه خطـــر از مدرســــه گل پســــر؟! خوش میگـــذره با درسات؟! :)
پســــرداییم: میخــــاد بزنـــی تو گـــوشٍ هرچــی مهنــدسٍ دیگـــــه؟! 
آرش: دلتــــون خوشـــه ها؟! :( کـــدوم درس؟! امیـــــر و ســـاســـان وژداناً شمـــا جفتتون مهنـــدســـی میخونیــن کجایٍ دنیـــا رو گـــرفتین؟! :|
بیچـــاه ها برین با پولایٍ بـــابــــاتون عشـــق و حال! مـــن اگه بـــرم درس بخـــونم فردا آبتیـــن(داداشش 6ماهشه) صــرافی بــابـــارو میکشه بالا! با ایـــن وضــع بازار ! به حـــرفام فک کنید!
یعنـــــی خدا شاهدٍ دیقن همینا رو گف و منُ پســـرداییم به فکـــرٍ روزایٍ سوختــــه هستیـــــم!
خو خالـــه جون بچــــت راس میگــــه دیگـــــه!؟
پســــر خالــــه دور اندیـــــشه داریـــــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

امریکا روم موشک بندازه اگه دروغ بگم.
اقا ما تو یه هتل کار می کنیم (تو مشهد) دیروز یک گروه 45 نفره داشتیم. از روستای بووق در شهرستان بووووق.(اسم شهر و روستاشونو نمیگم) اینا خدای سوتی بودن. توجهتونو به چند نمونه از سوتی هاشون جلب می کنم:
دکمه اسانسورو زدم درش که وامیشه می بینم یارو داره دسشویی می کنه و میگه برو بیرون بی شور با بدبختی حالیش کردم این لامثب اسانسوره نه دسشویی.
یکی از اتاقا رفتم تلوزیون یادش بدم می بینم داره تو توالت فرنگی انگور می شوره.
بله ...... بازم بگم؟ نمی گم...

فرستنده : سینا مشهد

یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با هم نهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردم منتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جم کنم !!!هان؟؟؟

فرستنده : reza t

فک و فامیله داریم


یه امروز اومــــــدم تا ساعت 10 بخابم
مامانم کله صبح اومده با عجله میگه پاشـــــو پاشـــــو
از جام پریدم میگم چـــــــــی شده؟
میگه همین الان اخبار گفته هرکــــــــی زیاد بخابه چهره اش زشـــــــت میشه
آقا ما نخایـــم خوشـــــگل باشــــیم باید کیو ببینیم؟
بدبختیه هااااا
من بدونم این خبرو کی داده خودم حســــابشو میرسم :|

فرستنده : Shey2nak

جدیدا با هر حرکت دست بابام به طور غریزی 3 متر از جام می پرم ! 
بس که بی دلیل پس گردنی و فلیپینی می زنه ... خو آدم شرطی می شه ! :|
فک و فامیله آخــــــــــــه؟
هفته ی خانواده :((
من:/
بابام:)

فرستنده : h.f

چرا گودزیلا رو بدنام می کنین آخه؟! دیشب خواهرم 5سالشه بهم می گه زودتر یه وانت!! بگیر 
من=O چرا؟
-وسایلت رو جمع کن
-هوم؟
-از این به بعد می ری خونه مامانی(مامان بزرگمون) زندگی می کنی ! من حال نمی کنم خواهر داشته باشم می خوام تنها باشم !
من=|
14سالی که تک فرزند بودم:(((
من برم خودکشی کنم ....

فرستنده : h.f

منتظر یه تماس مهم بودم از طرفی نمازم داشت قضا می شد ،شروع کردم به نماز خوندن آخرای نماز تلفن زنگ خورد منم تند تند نمازم و تموم کردم و گوشیو برداشتم فکر کنین به جای الو بلند گفتم الله اکبر طرفی که اونور خط بود مونده بود چی بگه خودمم از خنده نمی تونستم حرف بزنم...؟؟|||||

فرستنده : blackrings

امروز رفتم خونه خالم میگم شوهرت چه ماشینی خریده با کلی کلاس میگه پراید مدل سایپا!!!!!!!!من:)))))))))))))))
خالم:((
سایپا!!!!!!!!!
فک و فامیله تابلویه ما داریم؟

فرستنده : sepideh_m

وااااااای دهه هشتادیاهوااااااااااار.رفتم خونه عموم پسرعموم ۴سالشه میبینم رفته زیرپتوجیغ میکشه بنفششش بش میگم امیرچیه جواب نمیده هی صداکردم بعدده دیقه میگه دهنتوببند‏(دابا:گاوا‏)ب من حمله کردن من و‏(سیسه سیسه:تیکه تیکه‏)‏کردن من و‏(حوردن:خوردن‏)منم (سسته قبلی تردم:سکته قبلی کردم‏)ساکت شومیخوام بمیرم اه‏!دیگه باکلی خجالت سکوت کردم تانزنه تودهنم ومزاحمش نشم والا.‏..

فرستنده : ‏مرمری خانم‏*الهه ناز‏‏

تـــو اتــاقم بودم آقا دیدم( الان مامانــم میگه دیدی یا شنیدی؟! :) ) داداشٍ 5سالـــم ناله میکنه: آخ اوخ آی!
مــامــانمم خونه نبود گفتـــم حتمــاً یه بلایی ســرٍ خودش آورده! عینٍ قــرقــی پـــرواز کـــردم تو اتاقش دیدم چونه اش تا خـــورده رو به بالا قرمـــز شده!!!
مـــن: چه بلایی ســـرٍ خودت آوردی ؟!
زد زیــــرٍ گـــریه میگه: داشتــــم کارتون میدیدم 2ساعتــه دستـــم زیــــرٍ چونم بوده درد گــــرفته آی آی! 
یعنــــی پاره شدم از خنــــده!
ناجـــور گــــریه میکـــردش میگــــه: نخنـــــد! نخنـــــد ! آی چونم نفلـــه شد!
بـــا بدبختــــی آرومش کردمممممم! :دی
داداشٍ بیننـــداَس داریــــــــــم؟!
خواهشـــاً دهه 80یا بیاین دیگه فیلـــمارو مثٍ داداشـــاتون نیگا کنین! :)
چقـــد متفـــاوت آخـــــــه؟! :|

فرستنده : امیر21

اقا ما هفته ای یه بار با خونواده میریم پیتزا میخوریم 4 نفریم ها بابام دو تا بیشتر نمی گیره. این هفته جو گرفتم گفتم امشب مهمونه من :) اقا بابامون رفت سفارش داد 4 تا پیتزا و سیبزمینی سالاده فصل سالاده فرانسوی سالاده ماکارانی سالاده مرگ. :( و ... بابام اینا به دهه هشتاد میگن ذکی نامردا این هفته دارم واستون

فرستنده : سینا مشهد

آقــــا ســـرما خوردم در حــدٍ ســرطان( دور از جون هه:) )
با بـــابـــام رفتیـــم دکتـــر, واســــم 3تا آمپــــول خـــرکی نوشـــت!
مــــن: بــابــا خوبـــی , بـــدی دیـــدی حلال کـــن ببین چه آمپـــولایی دارمممممممم!؟ :(
بـــابـــام: بـــرو پســـرم تو میتـــونی هـــرگــــز :|
آقـــا یه خــــانـــومـــه بودش, حالا مــــن دارم آبٍ دهـــان را می قورتـــم که آیا قرارٍ زنده بمــــونم ؟!
بـــابـــام: خـــانوم یه جوری واسش بزن مسافـــرتـــه پس فرداش کنســـل شــــه!
مـــن:-( بــــابـــــام:-)
یعــــنی دستش بشکنـــه (همه بگیـــن ایشالا) چنان زد که الان احساس میکنـــــم فلجــــــم!!
لنگ میزنــــم بـــابـــام عشق میکنـــــه میگه: تقصیـــرٍ مــامـــان خانـــومته لوست کرده:(
خــــو پـــدرٍ مــــن اوووووخ شــــدم چــــرا درک نمیکنــــی؟!
الان واســـه چــی میخنـــدی بـــابـــا؟! 
هـــــعی مـــن اشکـــم میاد ولی شمـــا بخندین!
بـــابـــایٍ فرزند دوستـــــه دارم؟!

فرستنده : امیر21

نظرتون راجبه کسی که روز اول دانشگاه با عینک افتابی بره سره کلاس (اخه هول شده بودم) بده 1 ربع بفهمه همه دارن بش میخندن (حتی استاد)و بد یکی از دخترا بگه داداشی شما نابینا هستی؟ بعد اونم واسه اینکه کم نیاره بگه: خیر خانم بنده تازه چشمامو لیزر کردم. استاد هم اون دختره بیشورو اخراج کنه. چیه؟ هان نظرتون چیه؟ کلان نظرتون راجبه من چیه؟
(شماها اصلا فهمیدین بنده دانشجو نیز هستم)

فرستنده : سینا مشهد

بــا مخاطـــبٍ خاص رفتیـــم بیــــرون! دیـــدم یه خـــرده کسلـــه ! مـــن: مهتـــاب چته؟! خوبــــی؟!
مهتـــاب: آره هیچیـــم نی !
مـــن: بـــاوشه!
آقا یه لحظه نیگاش کـــردم دیدم اشک تو چشـــاش حلقه زده!
مــــن: بخـــدا این چن وخت خعـــلی گرفتــــار بودم , نشد ببیـــنمت! گــــریه نکـــن دیگــــه:(
مهتــــاب: ای بابا امیـــــر بیخیــــال چقد پیلــــه میکنی؟! خمیـــازه کشیـــدم , خوابــــم میـــادش! یه خمیـــازه میکشـــه با صدایٍ خوشگلـــــه بعدٍ خمیــــازه میگه بهتــــر که ندیدمت هر وخ تو رو میبینــــم دیگه درس و کنکـــور کلاٌ تعطیــــل میشه!! 
یــــعنی کلٍ احساساتمـــو گذاش تو فرغون بی ادب!
یه تـــوصیه: » هیــــچ وخ عاشـــق نشیــــن:| «
مخـــاطبٍ خاصٍ بـــی احساســــه داریــــــــم؟!

فرستنده : امیر21

رفتیم خرید یارو شلوار آورده مامانم میگه نه اینو داشتم یارو میگه این مارکش ی چی دیگسا؟!؟!!مامانم میگه مگه آزارا(زارا) نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ی لحظه فک مردم اومدیم ماشین بخریم!؟!!

فرستنده : ice bOy

رفتیم آتلیه عکس گرفتیم مامانم میگه:من این ژیگول مو دوست ندارم؟!؟!؟!؟!؟!؟
آخه مامانه من بلد نیستی بگی فیگور مجبوری بگی؟؟
تلفظ اشو باید کرد تو حلق!!!!!!!!؟؟؟!!!!!!!!!!!!

فرستنده : ice bOy

داشتم با چاقو پیچ آنتن میبستم چاقو رفت تو دستم 10 تا بخیه خورده 100 تومن خرجش شد مامانم میگه خاک تو سرت ی آنتن بلد نیستی درست کنی بی عرضه؟؟؟؟کاش به دکتره میگفتم بقیه انگشتت ام قطع کنه؟!!؟
خواهرم:تا 1 ماه غذا نمیخوری ؟؟؟
بابام اومده میگم بابا اینجوری شده اوج محبتش تو ی کلام گفت:خاک تو سرت؟؟؟؟؟؟(چقدر دوستتم دارن؟؟)
فرداش به مامانم میگم برم حموم اشکالی نداره میگه نه برا آ.....ب د....ا....غ بخیه خوبه؟؟!؟!
سوتی و داشتی؟؟؟؟؟
خونوادس ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : ice bOy

داشتیم میرفتیم بازار
من:مامان ی جف جوراب بده این جورابم کثیفه
مامان:تو کشو چند تا هس بردار دیگه
من:ااااااااا مامان اینا ک همه یا سرش سوراخه یا دل و روده نداره
مامان:
اه بپوش خبر مرگت نمخوای بری عروسی ک واس تو کفش میخوای
من:(o.0)
مگه بقیه جورابو واس سر کردن میخوان!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم از مامانه ما

فرستنده : ARZ 23

فک و فامیله داریم


خواهر زادم یه نقاشی‌ کشیده همه خانواده تو نقاشیش هستن جز من میگم دایی پس من کوشم ؟
میگه دایی خیلی‌ دور وایسادی تو این مقیاس معلوم نیستی‌ ! :|
فک و فامیله داریم ؟

فرستنده : seyed

دو تا پسربچه ۴ و ۹ ساله تو فامیلمون داشتن دعوا میکردن ، یعنی داداش بزرگه داشت کوچکه رو کتک میزد ؛ من رفتم پا در میونی کردم و کوچیکه رو نجات دادم بعدش همون کوچولوه بهم فوش میده میگه : به تو چه داداشمه ؟ صلاحمو میدونه داره تربیتم میکنه !
فک و فامیله داریم ؟

فرستنده : seyed

یه پسر عمو دارم بعد دو سه سال ک درسو ول کرده بود جو گیر شد کنکور دانشگاه آزاد داد
قبول شد اومد پونصد تومن ریخت ب حسابو انتخاب واحد کرد
بعد برگشت شهرشون
یه مدت اونجا موند عاشق یه دختر شد 
ما هرچی اصرار کردیم بیا برو دانشگاه گفت نمیتونم بیام نمیام نمیخام
یکی نیس ب این پسرعمو بگه پولت زیاد شده بیار بده ب یکی مثل من
والا
فکو فامیل عاشق و ولخرجه من دارم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : yahya az pa dena

نصفه شب پایه سیستمم.در اتاقم همچین کوبیده شد درو دیوار ترک ورداش.چسبیدم به سقف با ترس و لرز برگشتم دیدم محمد(داداش 4ساله ام)خشمگین و خواب آلود داد زد:قرار بود واسم زن بخری...چی شد؟من زن دو تومنی میخوام.برو نسترن و بخر.
چیزی نگفتم...با چشمانی به اندازه ی نعلبکی زل زدم به قدو بالاش و جسارت این یه الف بچه رو تحسین کردم...همین.یا پیغمبر نسترن دیگه کیه؟؟؟؟؟

فرستنده : rubahi-19

مامانم رفتـــه ختــم
آخـــــــرش اومده ه ه تسلیت بگـه
بجای غـم آخرتون باشه برگشته گفته:
دفـــه آخرتون باشه
مامانه عقل کل ٍ مـــارو باش ¯\_(ツ)_/¯

فرستنده : Shey2nak

دختــــرخاله به ســنٍ تکلیـــف رسیــــدَمونــــو که یادتــــونه؟!
دیشب رفتیــــم خونشـــون میبینــــم داره نمـــاز میخــــونه خدا وکیــلی خعــــلی حال کردم واسش! حالا رازُ نیـــازشُ که استـــراق کردمُ داشتـــه باشیــــن !
خــــدایا دیدی گفتـــم قـــرارٍ امشب بیان خــــونمـــون؟!
امیــــر همـــون پســـراَس که لبــاسش سفید مشکیٍ همش کنـــارٍ داداش کیــــارشــــه! خـــــدایا هر کی امیـــــرُ دوس داره بکُش! حتـــی آجی کیمیـــارو! خدایـــا منظورم داییامو خاله هام یا مامان بزرگ بابابزرگ نیستنــــــــــــا!!!!!! منظورم دختـــــراس! خدایا اون دختـــری رو هم که امیـــــر دوسش داره اونــــم بکـــــُــــش! آجیـــمو یادت نره بکشــــی! یه کاری کن امیـــــر دوسم داشته باشه... خدایـــا تورو خدا!!!!!
بعــد میگم: کیـــانا یادت نره منـــو دعا کنـــــی!
آقــــا هول شد! کیـــانا: باشه باشه ایشالا بری بهشــــت!!! از کی اینجـــایی؟!
مـــن: همی الان اومـــــدم خانومی!
کیـــانا: ایشالا میری بهشـــت من میدونم!
خخخخخخخخخخخ!
چی بگم؟!
دختـــرخاله به ســنٍ تکلیــف رسیدس داریــــــم؟!

فرستنده : امیر21

پســـــر خاله 1 سالمو دادن بخوابونم م م م 
تـو بخلم گـــرفتم تکــــــون میدادمــــو میگفتم:
شششششششششش
یهههههو نیـــگام کرد و نیشش وا شــــد بعدم سر تا پامــــــو خیس کرد :|
میگــم بچـه جون گفتــــم: شششششششششش!
نگـــفتم: جیششششششششششش
چـرا دقت نمیکنی تو آخــــــه ؟؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟؟ :|

فرستنده : Shey2nak

دورٍ هم نیشتیـــم! بـــابــــام: امیـــــر مـــن 20سالم بودش ازدواج کــــــــردم, تو 21سالگــــــی تورو داشتـــــــم! یعــــنی همســـنٍ الانٍ تـــــو!
مـــامـــان خانــــوم: یــــــــح یـــــــــح یــــــــــح ! 
مــــن: که چــــی گل پســـــر؟! مـــن قصدشـــو هنو ندارم!
بـــابــــام: نـــــه جـــونٍ مـــن بیـــا داشتـــه باش! تو هنو دهنت بـــو پستـــونک میده! 
مـــامـــانم: وای خدا فکـــرشو بکـــن سیـــاوش مـــن و تــو عروس دار شیــــــــــــم! خخخخخخ!
بـــابـــام: خانومم این حرفارو جلــــو این بچــه پـــررو نزن! امیــــــــــر خجالت بکش! زن میخــــای چیکـــا؟! 
مـــامـــان خانوم: آره امیــــــــر نبینم زن بخـــــای بـــی ادب !!! دوس دختــــرات نیشستـــن زیــــرٍ پــات؟! تو درست هنو تمــوم نشده!! 
مــــن:(o_O) 
خودشــون میبــــرن میـــدوزن اطوش میکنن تنـــم میکنن! 
حالا خوب شــــــــد گفتـــم قصدشو ندارم! اگه داشتـــــــــم....
مـــامـــان بـــابـــاس مـــن دارم؟!
وژدانـــــــاً بــــابــــا مـــن گفتم زن میخام؟! نه گفتم میخــــام؟

فرستنده : امیر21

دیروز داداش4سالم بشقابو انداخته شکونده برگشتم میگم محمد؟این...
با حرص سرم داد زد:اه هی محمد محمد نکن.بسه.چی از جون من میخوای تو؟چرا راحتم نمیذاری؟هان؟جواب منو بده.به من نگا کن جواب بده!!!!
هیچی دیگه...به اشتباهاتم پی بردم

فرستنده : rubahi-19

هی یادش بخیر
..
.
ما بچه که بودیم برا خودمون کسی بودیم تو دوران مدرسه همه ازمون حساب می بردن.!
حالا چی این دهه هشتادیا اومدن 
بهمون زور هم میگن اینا کروکودیلن؟یاگودزیلا؟
فک کنم هردوروبذارن سرکار؟
دهی هشتادیه ماداریم!؟

فرستنده : AHMAD badansaz

اوایل که میرفتم باشگاه بدنسازی هرکس که بهم میرسید همه نوع حرکات قدرتی اعمم فیتیله پیچ_ دوخم و...
باهرکس هم که دست میدادیم دو دستی اینقدر این دستمون روفشار میداد که تا چند روز فلج مطلق بود.
به روشون هم که می میاری که چکار میکنید میگن مگه نمیری باشگاه 
حیف اون باشگاهی که تو میری توش!!!!!!
فک وفامیل تو ذوق زنه که مادریم؟!
واللله!!

فرستنده : AHMAD badansaz

با داداشم فوتبال ایران و ازبکستانو میدیدیم .نود دقیقه داش تموم میشد داداشم میگه خدا کنه داور یه ربع بیس دیقه ای وقت اضافه اعلام کنه....
من...
داور اگه بشنوه ...
داداشه کم توقع من دارم

فرستنده : censor

صدای گریه میومد رفتم تو اتاق میبینم خواهرزاده هام نشستن دارن زار میزنن میگم آوا، نیایش چی شده؟دعواتون شده؟ 
میگن نه ما خواهر نداریم برادر نداریم عروسی کردیم بچه هامون دایی ندارن خاله ندارن ما چیکار کنیم؟؟؟

فرستنده : angela

بچه بودم مدادم رو گذاشتم تو دهنم جلو بابام مثل سیگار کشیدن ادا در اوردم
بابام گفت چه غلطی کردی؟ یکی خوابوند پس گردنم مداده تا ششم رفتو اومد :|
خوب پدر من این چه طرز برخورده اخه ریه ام سولاخ شد :|

فرستنده : ***TAHA***

بابام رفته بیرون با ماشین
زده ماشینو لوله کرده پکوندش اومده خونه میگم سلام
میگه سلام و درد بی درمون
پسره احمق
100 بار گفتم این اهنگ های پر سرو صدا رو تو ماشین نذار ادم تند میره
:|
بابای جوگیره داریم؟

فرستنده : ***TAHA***

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد