Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری یازدهم )


فک و فامیله داریم


مامانم توی این هفته 4 بار غذا سوزونده دیروزم نزدیک بود خونه رو به آتیش بکشه .
داشتم میرفتم سر کار بهش گفتم : بفهمم دس به گاز و کبریت زدی خودت میدونیا !!
گفت : گمشو روانــــــــــــــــــی =)))))))))))))

فرستنده : msetareh

رفته بودم تو یه مرکز خرید (مرکز خرید: همون بقالی خودمونه منتها در ابعاد بزرگ تر) تو حال خودم بودم که یکی محکم زد پس کلم! برگشتم میبینم یه خانومه بوده! میگه اخ ببخشید فکر کردم شوهرمه! منم گفتم خواهش میکنم :ا یهو دیدم یه کروکدیل داره میاد سمتم و با مشت می کوبونه تو مغزم و در حالی که یقمو گرفته میگه مگه خودت خار مادر نداری به زن من چیکار داری؟! هان؟!
من:ا
خانومش میاد جلو و میگه اکبر تقصیره منه من این اقا رو با تو اشتباه گرفتم.
اکبر: اقا ببخشید شرمنده
من: خواهش میکنم :ا
اکبر خطاب به خانومش: این سیبچه کخی کجاش شبیه منه؟!
خانومش: عزیزم لباسش هم رنگه لباسه تویه
البته من نمی خواستم جلو خانومش ضایع شه واسه همینم نزدمش

فرستنده : سینا مشهد

رفتم ابجیمو ازمهدبیارم گفتم چه خبرتومهد?الان انتظارداشتم بگه کلی شعریادگرفتیم,ورداش گفت زدیمش!گفتم کیوزدین?دختره رو!کدوم دختره رو?میگه عمومی.که دیروزمقنعه مو ازسرم کشیدجلوی اون همه پسر امروزبادوستام زدمش!
ینی شرم وحیات توحلقم خواهر:)

فرستنده : M/S{Paydar}

بابام باداداشم داش دعوامیکرد(3سالشه)
بابادراوج عصبانیت:*:اصلن توتواین خونه اضافی!
داداشم(هنوزنمیتونه درس صحبت کنه):باباجون ناراحت نشی ولی خودت اضافی بروبیرون!!
بعععله یه همچین داداش باادبی دارم من!تهدیدشم بامهرومحبته;)

فرستنده : M/S{Paydar}

اقایه بارهم رفتیم مهمونی گفتیم پیش بزرگان فامیل بشینیم ببینیم چی میگن
بحثشون درمورد مشکلات زندگی امروزی بود.من حوصله ام سررفت گوشیمو ورداشتم بازی کنم.یهویکی گفت این چه وضعشه?هرجامهمونی یه بیشعوری باگوشی ورمیره(حالا منم بغلش)یکی تلویزیون نگاه میکنه,بعدبه من نیگا میکنه.میگه نگا یه پاره آجرگرفته دستش,حالااینابه کناربحثشون رفت روفست فودو مضراتش یهواین جناب گف:اقاغذاهم غذاهای قدیم.یه آبگوشت اون موقع مرده روزنده میکرد!!
هیچی دیگه منم پشت دستمو داغ کردم که هوس پیش بزرگان نشستن نکنم:!

فرستنده : M/S{Paydar}

اگه سال تا سال 1ریال هم تو جیبت نباشه مامان بابات نمی فهمند،کافیه 1نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن:-S :-D

فرستنده : میگه دوستم داره اما...(محمد)

1هفته تمام قبل از امتحان نشستم بلا نسبت خر خوندم رفتم نشستم سر جلسه امتحان هر چی تو مخم بود اوردم رو برگه اخرش نصف صفحه هم پر نمیشه بعد1نفر بلند میشه میگه استاد 1برگه دیگه بدید جا ندارم:-Sاون لحظه که میخوام صندلی رو از پهنا بکنم تو حلقش:-D

فرستنده : میگه دوستم داره اما...(محمد)

واقعا دیگه دارم روانی میشم از دست این مخاطب خاصم:
بهم اس میده وقتی در جوابش بهش میگم خوبی بر میگرده میگه چرا سوال میپرسی اس نده چرا درکم نمیکنی درس دارم:-S
والا خودش اول اس دادا:-S

فرستنده : میگه دوستم داره اما...(محمد)

دیروز از مدرسه اومدم خونه برادر کوچیکم اومد گیر داده برو اینترنت منم که خسته بهش گفتم برو دنبال تیله بازیت تو....
حالا از اون اصرارو از ما انکار بااخره دلم واسش سوخت بهشگفتم حالا با اینترنت چیکار داری گفت برو واسم بازی داندول کن)منظورش دانلوده( دو ساعت کف اتق داشتم گاز میگرفتم
این داداشه که ما داریم

فرستنده : ali 72®

دوهفته پیش زنگ جغرافی امتحان نقشه آفریقا داشتیم.
معلممون که برگه ها رو داد دیدیم نقشه اروپام پشت برگه ی نقشه آفریقا هس......!!
بهش گفتیم این چیه؟؟؟؟؟؟
گفت:بچه ها من برای این که اسراف نشه دو تا نقشه رو باهم تو یه برگه زدم.حالا شما فعلا آفریقاشو جواب بدین بعدا که خواستم نقشه اروپارو امتحان بگیرم میگم برگرو با خودتون بیارید اروپاشو امتحان بدید.....!!!حالا:
ما(O-o)
یه چیزی که زمانی اسمش امتحان بود :((((((((((((
معلم با هوش و صرفه جو :)))))))))))))))))
البته این معلمه جوووون که بوده یه چند ماهی به خاطر تصادفی که کرده بود تو کما بوده فک کنم هنوز تاثیرات کما کامل از مخش پاک نشده.
معلم خواب داریم ما آخه؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : pardis-G

باور کنید این حرکاتی که این گودزیلاها انجام میدن ازروی هوش زیاد نیست. اثرات تحریمه. حالشون خرابه ها..
چند روز قبل خونه ی خاله م بودیم. بسر خاله م تازه رفته کلاس اول. از مدرسه اومد. دیدم داره به طرف من حمله میکنه. اومده داره جورابشو میکنه تو حلق من بعدم داد میزنه جورابم بو نمیده ه ه ه ه ه
باور کنین نیم ساعت توچشمام زل زده بود خیلی جدی میگفت: جورابم بو نمیده. میفهمی؟ درک میکنی؟ 
ایا من واقعا باید چیزی میفهمیدم که نفهمیدم؟ ایا رمزی در جوراب های او نهفته بود؟خدا بهمون رحم کنه...............

فرستنده : reyhaneh..

چند سال پیش عموم با خانواده اومدن خونمون ، یه پسر کوچیک داره اخرهای شب پسره رو پای زن عموم خواب بود پاهاش هم وسط اتاق دراز . یه دفعه تو خواب یه جوری ازش در رفت که از صداش از خواب پرید حالا قیافه اشو تصور کنید یه نگاه اینور کرد(o-0) یه نگاه اونور کرد (O-o) بعد دوباره خوابید .(-.-)

فرستنده : کپسول استعداد

نشنال جئوگرافی داشت حیوونا رو نشون میداد میگفت “شاید چهره این جونده ی تپل برایتان اشنا باشد …” مادرم گفت اره شبیه پسر منه!

فرستنده : کپسول استعداد

خواهرم کلاس اول ابتدائی بود.معلم بهشون سفارش کرده بود که املاء رو از راست به چپ بنویسید ریاضی رو از چپ به راست
فرداش اینا املاء داشتن.خواهر باهوش من املاء رو بدون غلط ولی از چپ به راست نوشته بود
معلمشون هم بهش یه بیست از راست به چپ داده بود
من هنوز تو کف اون کار خواهرمم که چطوری با اون سن کمش تونسته بود بدون غلط و خوشگل از چپ به راست بنویسه:)))
خواهر بااستعدادی دارم من:))))

فرستنده : pim pim

عاغا دارم پست میذارم این فقره اول دهه هشتادیمون(الان فهمیدین ما دوتا از این گودزیلاها داریم؟):(((((((((
هی میخاد حرف بزنه باهام میگم ساکت! دارم تایپ میکنم اشتب میشه.
دو ثانیه مکس دوباره شروع میکنه...
من:آجیه گلم دخمل خوب تو رو خدا قاطی میکنم غلط مینویسم(حالا نه اینکه اون نباشه همه رو درست مینویسی؟؟؟)تو رو خدا یه خورده دیگه بگو
اینبار بعد سه ثانیه دو باره فکش onشد...
با اخم:مگه نمیگم حرف نزن میخای اذیت کنی؟
عاغا دیدم دیگه صداش در نیومد نگاش کردم ...
داش فقط لباشو تکون میداد فهمیدم ادامه همون حرفشه..
دیگه منم دلم سوخت گفتم حتما حرفش مهمه گفتم خو بگو ببینم چی میگی!!!
آجی خولم:این کارت اتوبوسو اگه بشکنه بازم کار میکنههههه؟؟؟؟
یعنی این الان خیلی مهم بود؟؟؟چی کار کنم من ؟؟؟با دیوار بتونی دلم خنک نمیشه.....:((((

فرستنده : Iman

فک و فامیله داریم


عاقا خسته و کوفته و گرسنه و درمانده و.... از کلاس اومدم خونه
ناهار ماهی داشتیم! قابل توجه: (از ماهی متنفرمممممممممممم)
من: اه مامان بازم که ماهیه!
مامان:عیبش چیه خب! چه فرقی با این مرغی که میخوری داره؟
حالا اون تو خشکیه این تو آبه!
این تیغ داره اون نداره!
اون پا داره این بیچاره نداره!
مزه و طعمشم که فقط یکم باهم فرق داره!
همین!!!!
من:(((((((((((
مامانه تفاوت یاب:0
خوردنه ماهیه بدون پا!!!!!!!!!!!

فرستنده : na30m.rz

خواهرم: تو که به مطالب خودت لایک نمیدی پس تو khosh-khandeh چه غلطی می کنی.
من: درست نیست ادم خودش به خودش لایک بده
خواهرم در حالی که اشکاشو پاک می کرد گفت: من بهت افتخار میکنم
اون هیچوقت نفهمید که من واسه این از اینترنت خونه لایک نمی کنم چون مطمئنم خواهرم لایک میزنه واسم. ولی در عوض هرجا اینترنت گیرم بیاد سریع یه لایک واسه مطالبم می زنم.
خواهر عزیزم نمیدنم الان که این مطلبو می خونی چه حسی داری

فرستنده : سینا مشهد

توخونه نشسته بودم دیدم ابجیم(اصلنم گودزیلا نیس!!)اومدگف داداش امروز خانوممون تومهدبهمون گفت آدم برفی باپارچه درس کنین بیارین توواسم درس میکنی?منم خداییش بلدنبودم گفتم بلدنیستم خانمی.واداشته میگه(باحالت عصبی):توچه داداشی هستی?!داداشای دوستام همه بلدن,تومثلا سال بعدمیخوای بری دانشگاه!!!!
ینی آینده نگریت توحلقم خواهههر:)

فرستنده : M/S{Paydar}

سلام به همه 
این اولین پستمه 
دیروزجشن تولددختر دخترعموم بود اقا ماباپسرعموم نشسته بودیم روبه رومونم چندتادخترسانتی مانتال این پسرعموم گف بایدبه اینا شماره بدیم منم گفتم دورمنو خط بکش که من صاحب دارم(دارم چیه خوووو?)این عقل کل پاشدسینی آبمیوه هارو برداش بردکه تعارف کنه حالا زیرانگشتشم یه کاغذکه توش شماره نوشته بود.رف جلوی اونا کاغذوانداخت درهمون لحظه بزرگ خاندان دید(یاپیغمبببببر)کاغذوبرداش میخواس بخوابونه تو گوشش پسرعموم گف اصلن شمازنگ بزن ببین شماره کیه?اونم زنگ زددریه لحظه دیدم گوشیم زنگ میخوره!!!!
من0L0
پسرعموم;))))
عقده ای جنبه هم نداشت جلوهمه بیرونم کرد!!!دیگه سرگذشت پسرعموم که بایدتوبیمارستان‌ جستجو کنین

فرستنده : M/S{Paydar}

یه دوست دارم کلا مخفف حرف میزنه برای نمونه تواس ام اس هاش اینطوری مینویسه:
زبه معنی زنگ
اس یاsبه معنی اس ام اس
ج به معنی جواب
اخه مگه خیلی زمان میبره تا یه کلمه روکامل بنویسی که اینقدمخفف مینویسی؟دوست مخفف من دارم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : پانیذ13

15 سالم بود نامه رو گذاشتـــم تو اتاقمو ...
بابام وارد اتاق شد و نامه ی رو روى تختخوابو دید
متـــــــن نامــه م ایــن بود:
با پشیــمانى و تأســف شـدید بایــد بهت بگــم کـه مـن با دختــری که دوستــش دارم فرار کردم
با اون عشـــق حقیـــقى را پیــدا کردم و او را خیلى دوســــــــت دارم 
و او به من میگوید که در زندگى خوشــبخت خواهیم شد.او تصمیـــم گرفت که در جنگل باهم زندگى کنیــم و بچــه هاى زیـادى به دنیــا بیـاوریــم و این یکى از آرزوهــاى مــن است
او به من گفت کــه تریاک ضـــررى برایمــان ندارد و اون رو به خاطر دوســتاش که برایمان کــوکـایین میــارند درمــزرعه میکــاریم
بـابـا خاطر جمــع باش که مــا داریم دعا میکنـــیم که دانشمــندان دوایى بــراى ایــدزپیــدا کننــد چرا کــه ســـارا زن زندگیم ایــن بیماریـــو داره
بابا نگــران نباش!!!!
مــن 15 سال ســن دارم و میــدونم کــه چطــور از خــودم مــراقبت کنــم روزى میــرسه کــه بیــام و ســر بهــت بزنــم کــه با نوه هــات آشنــا بشــى
پســـــــــــرت :)
پاورقـــى
بابا بــات شوخـــى کـــردم
من خــونه رضا ((همســایمون)) هستم فقــط میخواستــم بهــت نشــون بدم که همیــشه در زندگــى چیزهــایى هســت کــه بدتر از:
کـــــــارنامـــــــــــــه باشــــه قربـــون سیبیلای مخملـــــیت :)
کارنامـــه روى میــــز ِ :)

فرستنده : shey2nak

چند روز پیش بابام اومد دنبالم اخه کلاس تست بودم موقع برگشت وایساد جلوی یه سوپری که بره خرید منم داشتم برای خودم تو دفترم طراحی میکردم که یه پسره سوار ماشین شد اومد با سویچ ماشین را روشن کنه دید سویچ تو ماشینه ماشین هم روشن بعد یه نگاه به من کرد دید دارم با تعجب نگاش میکنم گفت : اشتباه سوار شدم ؟!
منم تو دلم گفتم پ ن پ ماشین خودتون منم فرشته ی مهربونم اومدم سه تا از ارزو هات را براورده کنم ولی خیلی شیک گفتم : بله اشتباه سوار شدید 
گفت : ببخشید خیلی معذرت میخوام 
بعد هم که پیاده شد رفت 4 تا ماشین جلو تر سوار یه پراید با 4 تا سر نشین شد و رفت 
من هنوزم موندم اخه چحوری پرایدی که 4 نفر توشن را با مزدا تیریی عوضی گرفته که توش فقط یه نفر نشسته اگه کسی شباهتی پیدا کرد خواهشا بگه من از تو شک در بیام 
به خدا تحریم ها داره فشار میاره مردم توحم گرفتن در حد المپیک 
مسئولین رسیدگی کنن لطفا

فرستنده : EMILI

امروز صبح در کماااااال ارامش از خواب بیدار شدم، هنوز چشا باز نشده ی اس اومد واسم.
کلی خوشحال که سر صبح کی صبح بخیر گفته بهموووون اسو باز کردم بخونم. 
دیدم دوستم با ی لحن تندی نوشته:
واقعا دستت درد نکنه، شب بهت زنگ میزنم تکلیف حرفایی که پشت سرم زدی رو معلوم میکنم.
حیف اون همه محبت....
من با چشای از حدقه دراومده هاج و واج موندم کدووووووووم حرفارو میگه!
خلاصه تا ته اسو خوندم دیدم تهش نوشته: ستاد ایجاد اضطراب چند دقیقه ای!
بعدش زنگیده هرررررر هررهههههرررررررررر میخنده میگه سکته کردی نهههه؟
انصاافااا شما بگید! اینااااا دوست من دااااااارممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

فرستنده : افسااانه

یه روز مامانم عصبانی بود بهش گفتم مامان ناهار چی داریم بعد بلند داد زد کوفت ، درد ، مرض بعدش که ساکت شد گفتم به به چه مامان زحمت کشی دارم خسته نشدی این همه غذا درس کردی
اخه اینم پسره مامانم داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : مهدی...

مامان ما از 7روز هفته 7روزش تو مطب دکتره!!! یه روز بردمش پیش دکتر: مامانم از دردش پاش همش نق میزد... آخ پام ... نمیتونم دیگه دردشو تحمل کنم.... تو اون لحظه چشش خورد به ترازو گوشه اتاق.... مامان:میگم اون درسته... من: تو چیکارش داری 
مامان: ببین درسته
منم شیطون گولم زدو حرف مامانمو گوش دادم رفتم چکش کردم
دکتر: یه نگاهی کرد بخدا تمام تنم لرزید ما تو خونه کسی جرات نداره اینطور نگامون کنه میپرسه مهم بود؟!
من: حتما مهم بود.... مامانم که بیخیال نشد... پشت سر هم سوال میکرد درسته... ای خدا اینم مامانمون جز ضایع کردنم مگه چیزی داره..

فرستنده : kozet

از خدا خواستم یه بار یه اس عاشقانه یا یه جک خاک برسری برا مخاطب خاصم بفرستم سریع درجوابش نگه: اینو کی برات فرستاده؟!
جدیدا هروقت همچی اسی براش میفرسم خودم تهش مینویسم کی برام فرستاده,
مخاطب خاصه مشکوکو تعصبیه داریم ما!!!
(تعصبش تو حلقم ولی!!)

فرستنده : fara

ظهر به بابام میگم اگه یه روز توی یه اتفاقی یه نفر بزنه منو بکشه رضایت میدی یا تقاضای قصاص میکنی ؟
یه خورده فک کرد گفت : تو ماه حرام یا معمولی ؟
یعنی فک کنم نهایت آرزوش رو بهش گفتم …

فرستنده : پویا

داداشم یه خال مشکی رو چونشه، یکی از فامیلای گودزیلامون ٣سالشه خیلی بلاس، عاقا گیر داده بود به داداشم که عمو به چونت مگس چسبیده :))) داداشم از خجالت سرخ شده بود ، ما هم ستون خونه رو گاز میزدیم:))

فرستنده : نازی تنها

مخاطب خاصم برگشــته میگـــه: امیـــر!می دونستـــی خیـــلی خوبی؟
مـــن: بلــــه!
_:حتی می دونستـــی من عاشقتـــم؟
مــن: بلــــه!
_: تو چی عاشقمـــی؟؟
مــن: دردت چیـــه تو؟ خودت که می دونـــی دوست ندارمممم کچــل:(
_:شوخـــی می کنـــی بیشــور تو همش همه چیُ شوخــی می گیـــری!
مــن:-/
_: میــذاری بشینــم پشتٍ رُل؟؟
مــن: پــر رو نشو دیگـــه!
_:نگه دار میخــوام پیاده شم! 1ساعتـــه دارممم چی میگـــم به تو؟ میگم دوست دارمممم!
مــن: منُ یا ماشینمو؟؟
_: هر گلـــی بویٍ خودشــو داره عشقـــم!
مــن دیگه هیــچ صحبتی ندارم...
مخاطب خاصمم گیجـــه! شانــس مــانســم که کــج مــج!
تو این وضعیـــت اینُ کجــایٍ دلم بــذارم؟؟؟
می ترســـم قاتل شــم اولٍ جوونـــی!
لعنت بر شیـــطون! مخاطب خاصه داریــــم؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر21

داییم همیشه بهم میگفت احمق کوچولو گذشت تا ماشدیم ۱۶ ساله یه روز تنها باهاش نشسته بودیم گفت خواهر زاده عزیزم احمق کوچک من میدونی چرا بچه بودی بهت میگفتم احمق کوچولو ؟ ما هم نامردی نکردیم گفتیم اره چون هنوز مثل شما بزرگ نشده بودم 
اقا گفتن این جمله همانا و پیوستن به ملکوت اعلی پس از چک خوردن همانا
اخه دایی بی جنبس ما داریم

فرستنده : freezer= حرف مفت

فک و فامیله داریم


سوم ابتدائی توی مدرسه از بچه ها یه تردستی یاد گرفتم.از فرط ذوق اصلا نفهمیدم چطوری رسیدم خونه با عجله وبدون اینکه حتی کولیمو زمین بذارم تردستی رو برای خواهر کوچکترم که 5سالش بود اجرا کردم
(تردستی:ادعا میکنم که میتونم کاغذو از طریق گوشم بفرستم توی دهنم.از قبل یه تکه کاغذو زیر زبونم قایم کردم یه تکه کاغذم توی دستمه.حالا اینی که توی دستمه رو میارم کنار گوشم و اونی که توی دهنمه رو نشون میدم)
وقتی اجرام تموم شد سبک شدم رفتم تا ناهار بخورم.حالا خواهر فسقلیم تصمیم میگیره همین تردستی رو برا عروسکهاش اجرا کنه.وای ی ی ی ی ی.تصور کن
خلاصه بیمارستان و دکتر و شستن گوش و گریه و .....
خودم دارم اعتراف میکنم که مخل خانوادم

فرستنده : pim pim

رفته بودم خونه خواهرم...آخرین روز تابستون بود فرداش باس میرفتیم مدرسه منم صبی بودم. ساعت11شب یه دفه خواهرم گیرداد فردا میخوای بری مدرسه بیا کچلت کنم گیرندن...خو خواهر من بذارامشبم بامو بخوابم فردا میزنم نمیدونم چه گیری بود هی اصرار میکرد...آفاآخر به این کابوس تن دادم...رفت ماشینشوآورد،ازاین ماشین دستیابود باهاش پشم میزدن!!خو خواهرگلم مگه من گوسفندم آخه... ماشین هی لای موهام گیرمیکرد منم دادمیزدم:-(آقاتموم شد مام عصبی رفتیم جلوآینه.هی وااااااای چرااینطوری آخه؟نگو ماشینه کندبود کلمو یه خط در میون زده بود...خو خواهر من خیالت راحت شدآره...کلمو کردی عین هندونه آرژانتینی...هیچی دیگه فرداش مث ابلها کلاه بافتنی کردم سرم رفتم مدرسه...خواهرمقرراتی دارم

فرستنده : کله پوک!

یه دفه مخاطبم زنگ زد خونمون،موبایل هنوز نترکونده بود.منم رفته بودم فوتبال. داداشم گوشیو برداشته بود دختره هل کرده بود گفته بود ببخشیدسحر خونس؟!!!داداشم بش گفته بود نه سحربا دوساش رفته فوتبال خخخخخخ...فرداش خودش تعریف کرد تانیم ساعت هی همو میدیدیم هی:-))همراه با رنگ بنفش صورتمون...مث این هشتادیای سرخور نبودیم که...خجالتو میشناختیم

فرستنده : کله پوک!

من تازه فهمیدم چه نقش های بزرگی تو خونه دارم: 
اگه من نبودم مامانم سر کی می خواست غر بزنه؟
اگه من نبودم خواهرم چغلی کی رو میکرد؟
و...............
واقعا فک فامیله نقش پذیره ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : امیر

یه روز خاله مهربونم پسر 5سالشو سپرد به من تابره خریدو برگرده.چشتون روز بد نبینه.بچه که نیست دراکوووووووولا
همش نق و نوق میکرد تا می پرسیدم چی میخای می گفت میخام بروسلی بشم همه دشمنامو بکشم.خلاصه این گودزیلا منو دوساعت زیر اون دست و پای کوچولو ولی سنگینش له کرد.منم یه نقشه دبش سوار کردم.گفتم بروسلی همیشه شربت نیروزا میخورد تا قویتر بشه.
دراکو گفت منم شربت میخام.نامردی نکردمو یه بطری شربت خواب اور بهش دادم همشو خورد.نیم ساعت دیگه بیهوش شده بودحتی وقتی که خالم برای بردنش اومد بیدار نشد.بعدا شنیدم که فردای اون روز تاساعت 12 طهر بیدار نشده بوده
بیچاره دراکوی کوشولو.اینم فامیله تو داری؟

فرستنده : pim pim

بچـــه که بـــودم به مــامـــانم همیشـــه می گفتـــم: مــامـــان پَ چرا مــن خــواهر بـرادر ندارم؟ ولی بقیــه دارن؟؟
مــامــانمم می گف:ایجــوری بیتــره ! ببیــن ماچقد تورو دوس داریــم؟؟ یکی یه دونه مــامــان بــابــایی!
مــن: یعنی هرکــی تهـــنا باشه همه دوسـیــش دارن؟؟
مــامــانم: بله فدات بشــم!
آقــا یه روز با پســرخاله هام نیشســتیم منم این قضیــه دوس داشتنُ کشیدم وسط! 
پســرخاله هام: آره راس میگــه! اَ اَ اَ اَ اَ! مگه ندیدی به ما توجه نمی کنن همش خــواهر برادرایٍ کوشــولو رو دوسش دارن!
مــن: تازشــم مــامــانم گفته هرکی تهنـــا باشه بیشتـــر دوسیـــش دارن!
آقــا اینــام آنتیــریک بشن برن خــواهر بـــرادراشـــونُ نابــود کنن!
فـــرداش خاله ها نبــودن که زنگ نزنن خــونمون که می خواستـن بچه خفه کنن یا جف پا می خــواستن بپــرن رو ســرشون! 
همشــم تقصــیره امیــر بلا بوده!!
آقــا مــامــانم ثابت کــرد که منُ خعـــلی میخــواد یَــک دعــوایی راه اندخ که شمــرٍ ذی الجــوشن بشکـــن میزد!
آخه مــن چه گناهـــی کردم خو؟؟ شما قضــاوت کنیـن ببینیــن چی جوری منُ قــانع کرده بعد بگیـــن!
مــامـــان خانوم نخــــند عـــه!
چن وخ پیــش پســرخاله هام یادشــون افتــاد بود آی می خندیــدن!
مــامــانٍ دارم مـــن؟؟؟

فرستنده : امیر21

عاقاااا یه روز بابام نشسته بود خعلی جدی من رو نصیحت کنه که چرا نماز نمی خونی...
منم هم خیلی جدی نشسته بودم گوش میدادم.
برگشته میگه:عزیزم یه جایی تو جهنم هست که ........
حالا خودت میری میبینی.
من((((
جهنم)))))
بابا))))))
اینم باباست داریم

فرستنده : raad_ahoora@yahoo.com

آغا من دارم میرم مشهد دانشگاه و احتمالا باید برای همه عزیز باشم چون کمتر از 1 ماهه دیگه خونم واکنش بقیه رو ببینید و خودتان قضاوت کنین 
مامانم: وقتی رفتی اتاقتو می کنم انباری.
بابام: تو که هنوز اینجایی 
آبجیام: کاشکی بهمن بیاد همه راحت شیم 
همکلاسیام: کی آش پشت پا بخوریم 
teacheremon: ایشالا حلواتو بخوریم 
دهه هشتادیه: برو گمشو دیگه

فرستنده : soheil***

خدانکنه یه تیکه ازین فیلمای تلوزیون بیفته توخونواده ما....مگه دیگه بیرون میره ازمخشون؟؟
یه پسره"خسرو"تواین فیلم میلیاردر هس همش میگه اُع:O
بدجورافتاده توخونمون!رامیرم مامانم میگه اُع:Oنیگاچیجوری رامیره.
حرف میزنم آبجیم میگه اُع:Oآدم شده!
درس میخونم بابام میگه آُع:O زندگی تازه شروع کرده...
خب چیکارکنم ممممن؟؟؟لطفا مسئولا رسیدگی کنن!!!!
فک وفامیله ماداریم؟؟

فرستنده : *خیارشور*

رفـــتم واحـــد آموزش دانشـگاه بــــرا یــه مشکلـــی !!!!
مسئــول آمـــوزش گف کـارت گیــر آقـای فلانیه گفــته بـا مدارک کـامـل بیــاد پیشــم 
در ضمـــن الان بعـد از چنــد روز اومــده تـا دو ســاعــت دیگــه هــم میــــــــره!!!بـرو پیشـش ســـریع
مــام مونــــده بودیـــم چیکـــار کنــــیم؟؟؟؟
هیچـــی دیگــه خودمـ واستادم پشت در اتاق کــه یــوخ نـــَره 
بـــه مامانمم زنـگ زدمـ مــدارکــو بیــاره!!!
بــش گفتــم مـامـان زود بیـای ها
بعـــد ۲۰ دیقــــه تاخیـــر اومـــد
مامانم:ســـلام خوبــــی مامان؟؟؟ چــــه خبر؟؟؟؟ این چیــــه پوشـــیدی؟؟؟ مگـــه نگفتم گـــرم بپوش ســـرما میخــــوری؟؟؟؟
(( در همـــین حیـــن دوتا ا دختـــرای دانشگا ا کنــــارمون رد میشن بم سلام میکنن))
مامانم همچــــی چَــپ چَــپ نیگــاشون کــــرد طفـلیا زود صـحنه رو تـــرک کـــردنا :)
مـــن: عـــه مامان بـــی خــی مــــدارکــــو بــــده رَفــ یــارو ها 
مـامـانـم: ای واییییییییی یـــادم رفـــت بیــارم مامان جـــون :(
منو میگـــــی :|
بـش مــی گــم خــو مــادر مــن ، عــزیز مــن ، !!!!!!! 
تــو اصـــن بـا خـــودت نگــفتــی مــن براچـــی دارم میـــرم دانشـــگا؟؟!! 
نگفتــی مــن کــه تــو خـونــه راحــت نشــسته بــودم ، اصــن چــی شــد کــه شــال و کــولا کـــردم زدم بیـــــرون؟؟
خعـــلی ریلـکس بـــرگشته میگــــه : نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه :)
هیچـــی دیگـــه یه تاکســــی گرفتـــــم خودشـــم برگـــردونـــدم خونــــه 
مــــدارکـــو برداشتـــم زود اومـــدم دانشگـــا 
یارو هــــم نامــــردی نکـــــــــــرده بود همینکه مــــن ا جلـــو درش رفتم بـــودم جــــــیم زده 
تـــا یـــه ساعتـ جلـــو درش این شکلـــی بودم :| 
فک و فامیله داریــــــــــــــــــــــــــــم ؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

به پسر داییم میگم: تو توی فیسبوک بیشتر بهت خوش میگذره یا khosh-khandeh؟
میگه : اره به خدا یاهو حرف نداره!!!!!
ای خدا!!! یه همچنین فامیل سوژه ای رو از ما نگیری
والاااا ...

فرستنده : BANEH MUSIC

خوش به حالتون چه خونواده های شادی داریدا.....همش سوتی میدن/
حالا فقط به شرح مهمونی های ما دقت کنید......!!!
1-مهمونا میان.
2-خانوما میرن یه طرف سالن میشینن درباره ی سریالای Gem tv حرف میزنن.آقایونم طبق معمول اون طرف سالن درباره ی وضع اقتصادی حرف میزنن و چایی میخورن.
3-منو دختر خالمم دیووووونه میشیم میریم تو اتاق میشینیم در و دیوارو نگا میکنیم.
4-شام رو میکشن میارن رو میز و میشینن میخورن.و ما هم برای جلو گیری از افزایش دیوووووووونگی میریم تو اتاق شام میخوریم.
5-مهمونا میرن و ما هنوزم مشغول تماشای در و ویواریم......!!
ینی چنین خانواده ی افسرده ای داریم ما.
بعد میگن دخترم چرا افسرده ای......؟؟؟
خو سوتی نمیدید افسرده شدم دیگه..................................!!!!!
فک و فامیل با کلاس سوتی ندس داریم آخه؟

فرستنده : pardis-G

دایی کــوچیکم دانشگــاه اصفــهان درس می خــوند خـــونه دانشجـــوییُ اَ این بســاطا!
یــَک بــر وبچٍ شیـــطونیم بــودن تــانک! یه پیـــرزنٍ همســایشون بوده واسشـــون بعضــی وختـــا غذا می بـــرده کوفت کنــن!
آقـــا یه روز داییــمُ یکی اَ رفیــقاش میـــان خونــه بو ســوختگی ناجـــور میاد! میــرن تو آشپـــزخونه می بینــن کتــــریُ که صُب گذاشتـــن رو گاز زیرش روشـــن بود! فجیــــع داغ بوده اینـــام نمی دونن چیــکا کنن اَ پنجـــره پرتش می کنـــن تو خیـــابون! 
هــار هــار می خنــــدن به اوسکــل بازیشـــون!
پس فـــرداش میـــرن بیـــرون یهـــو پیـــرزنَ رو می بینـــن با یه ســـرٍ باند پیچی شده!
داییــم: حاج خـــانوم خدا بد نـــده؟ ســرتو بستـــی؟؟
پیـــرزنٍ: وااااای علیـــرضا مـــادر نمیـــدونم کدوم از خــدا بی خبـــری یه کتــــری داغ پرت کـــرد زارت خــورد تو ســـرم! الان ســرم هم شیکســـته هم سوختـــه! ببخشیـــد دیشب نتــونستم شــام بیــارم واستـــون!
آقــا اینـــام آسفــالتُ گاز میـــزدن اَ یه طـــرفم ناراحت شدن!
داییـــم: خاک برســـرش! کثــافت! دستـــش بشکنـــه! تو آب جوش بپــزنش !بعد آخـــرش گفته: ایشــالا که خدا نمی کنـــه:)
هیچی دیگه به رو مبارکشـــون نمیـــارن تا وختـــی که جم می کنـــن بیـــان تهـــران بهش میگــن!
پیـــرزنٍ هم طفلـــی فقط می خنده!
دایــــیٍ دارم مـــن؟؟

فرستنده : امیر21

همـــی چنـــد میــن پیــش یــه ســاندویــچ کـالبــاس درســت کــردم رفتــم تــو تــراس داشتـــم بـا گوشـــی با دوســتم حــرف میــزدم گفــت چــی‌ مــی‌خوری گفتــم ســاندویــچ ولــی‌ حیــف نوشــابه نیســـت یــه چنــد دقیــقه بــد دیــدم یــه نوشــابه بســته بــه طنــاب داره میـــاد جـلوم از تــراس طبـــقه بالا!!!!
دختــــر همسایمـــون تــو تــراس بود شنیـــده صــدامو بــد از بــالا میگـــه بگیـــر نوشـــابرو منــم هــی‌ اصرار کــه نمـــی‌خوام مرســی‌ شــوخــی‌ کــردم عاطفـــه خانوووم اونـــم هــی‌ می گفـــت نــه بگـــیر آخــر گفتــم :خــو لاعقــل بیــار پــاییـــن دره خــونه 
آغـــا این بش برخـــور گف : اصـــــن نمــــیدمت پـــــــرو :| 
هیچـــی دیگـــه نوشابــــه رو کشـــید بالا 
منـــم تو آ خــــرین لحظـــه با یـــه حـــرکت پـــرشــی که فک کنم عمـــرا یه دو میدانـــی کار المپـــک بتـــونه ایقـــد بپـــره !!!
پـــــریدم نوشــــابرو گـــرفتم :
همچین دخمـــل همسایـه‌هــای با مــرامـــی‌ داریـــم =))

فرستنده : shey2nak

خواهرم از دختردائیم پرسید: راستشو بگو نامزد داری یا نه
دختر دائیه هم مامانشو صدا کرد و گفت مامان من نمیدونم تو بگو من نامزد دارم یا نه؟
آخه قشنگ .....................
نه تورو قرعان ولم کنید یا این عقب مونده رو بکشم یا این قضیه رو نزارید تو khosh-khandeh آبرومون بره، جون برو بچ صداش رو در نیارید. دی
فک و فامیل ما داریم؟

فرستنده : chani

فک و فامیله داریم


بابام از خونه رفت بیرون ماشین رو روشن کرد و رفت یه دیقه بعد دوباره صدای ماشین بلند شد و بوق های ممتد بابام . پریدم تو کوچه میگم چی شده بابا؟ میگه یعنی تو با این هیکل گندت نمی فهمی وقتی بوق می زنم یعنی گوشیمو جا گذاشتم وردار بیار!!!!!!! 
خدا وکیلی راست میگه نمی دونم چرا اینو نفهمیدم! چند وقتیه خیلی خنگ شدم!!!
قربون بابای گلم برم!

فرستنده : HATA

دوستم زنگ زده خونمون بابام جواب داده:با زینب کار دارین؟الان صداش میکنم...زینــــــــــاااااااب(مثلا صدای داد زدن)
من:بابا من که اینجام چرا انقد داد میزنی؟؟
بابام:خو میخام دوستت فک کنه خونمون انداز ه 16تا خونس توام خیلی دوری!!!
من:o_O
دوستم پشت خط:O_O
بابام:D
اینم باباس ما داریم؟؟؟

فرستنده : Zeynab 76

سلام به همگی چهارجوکی های عزیز.این اولین پسته که میزارم.منتظر پست های بعدیم باشید
چند وقت پیش بابام آنژوگرافی کرده بود و در همین راستا دیروز خواهر زاده ام که از اون گودزیلا های دهه هشتادیه اومده پیشم میگه دایی بریم تو اتاق کارت دارم(سه سالشه).باش رفتم تو اتاق.میبینم یه خروار عروسک جمع کرده.بعدش از بین اونا یه عروسک خراب رو اورده به من نشون میده.میگه:دایی جون دیدی عروسکم دستش شکسته!!!بیا باهم ببریمش آنجوگلافی تا خوب شه!!!!!!!
من :[[[[ooooooo]]]]]]]
خواهرزاده ام :)))))))
جامعه دکتران قلب :oooo
آخه من چیکار کنم از دست این گودزیییلا؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : erfan100

مامانم یه زنجیر و آویز نقره خوشگل برام سوغاتی اورده
دیروز انداختمش گردنم 
پسرم(8 سالشه) دیده در حالیکه دستش رو به طرف من دراز کرده بود با ذوق گفت: ئههههههههه مامااااااان 
ببینممممممم وااای قلادت چه خوشگلهههههه!!!
منو میگی 0_o

فرستنده : Yas

چن روز پیش اَنترنتم تموم شد پدرم هم مخالف اینترنت یه بارم نشده پول شارجو بده.امروز خواب بودم صبح اومده بالا سرم منو بیدار (->-)کرده میگه پول این ماهواره چنده من(0<0)چی؟ میگه همون اینترنت.چنده؟ من به صورت ناباورانه قیمتو گفتم یدفعه دیدم طی یه حرکت برق آسا دس کرد تو جیبشو پولو داد گفت برو شارژش کن خلاصه امروز یکی از بهترین روزام بود
اااای خدااا چه پدر متحولی دارم من:-)

فرستنده : جواد

آشنامون رفته دوبی ، شماره ی هتلشو داده بهم که اگه کاری داشتم بزنگم!!!!
امروز گفتم بزنگم حالشو بپرسم...
زنگیدم دیدم یکی گوشیو برداشته داره عربی صحبت میکنه:-0000
چند لحظه مات موندم چی بگم:-))))
بعد خندم گرفت گفتم آخه تو ی کره خر چرا گوشیو برداشتی؟ من الان چطوری خرفهمت کنم نفهم الگاو الخر الزبون نفهم:-DDD
دیدم باز دلره عربی حرف میزنه گفتم مرض چرا گوشیو نمیدی به دوستم؟ فحش میخوای؟:-DDDD
بعد طفلی انقدر گیج شد قطع کرد:-DDDDD
یکی به این اطرافیامون بگه بخدا دیگه خطا رومینگ دارن....
دوسته غارنشینه دارم من؟
طفلی جای دوستم عربه فحش خورد:-DDDDDDDDD

فرستنده : @&f

یه پسر عمه دارم عاشق ماشینشه...
بهش میگم آخه این جه ماشینیه خریدی ؟ میگه به این خوبی چشه؟
ماشینش تویوتا کرولا مدل بووووق میلادیه ...
قبل محرم عروسیش بود با اعتماد به نفس کامل همینو کرده ماشین عروسش!!!
منم با یه پسر عمه ی دیگم تو عروسیش با ماشین بابام همراش میرفتم هرجا که میرفت...
تو راه دیدم وای ماشین عروس دودی میده بیرون که نگو:-))))
فکر شومم به کار افتاد گفتم حالا باید حالشو بگیرم که خودش بگه ماشینم داغونه:-)))
با کل فامیل 10-15 تا ماشین شدیم رفتیم عروس کشون وقتی رسیدیم دم خونه ی عوس دوماد رفت تو خونه عروسو بیاره...
تو ماشین روغن ترمزو برداشتم به پسر عمم که همرام بود گفتم یواشکی بریزش تو اگزوز ماشین عروس:-DDDDD
حالا داریم برمیگردیم دیدم وای کل جاده سیاه شده ...
به پسر عمم میگم چقدشو ریختی مگه؟
دیدم میگه همشو:-00000
خودتون حدس بزنید فیلم عروسیشو:-DDDDDDD
پسر عمست دارم من؟
آخه کل روغن ترمز....

فرستنده : @&f

پسر داییم اومده خونمون سرو صورتش داغون کبود!! میگم احسان دعوا کردی ؟ میگه نه چطور میگم چرا انقدر کبود و زخمی صورتت؟؟! میگه نه کیسه کشیدم صورتمو میگن واسه پوست خوبه!!!! ولی به همه میگم دعوا کردم سوتی نده!

فرستنده : نازی تنها

عموم صبح از خواب بیدار شده دیده ساعت ۸:۳۵ دقیقست. یهو هول شد و بلند شد گفت تلویزیونو روشن کنین بزنین شبکه دو! گفتیم چرا؟ گفت اخبار ۲۰:۳۰ شروع شده. بدو بزن شبکه دو!!!
بعد که ما رو دید که داریم رو فرش می غلتیم و می خندیم، متوجه سوتیش شد و دوباره گرفت خوابید!
عموی عاشق اخباره ما داریم؟

فرستنده : Mehdi

یکی از دوستام هف هش سال ( یعنی همون هفت هشت سال !) تکواندو کار میکرد. بعدش کم کم به کشتی علاقه مند شد و رفت کشتی. یه چار پین ماه ( یعنی همون چهار پنج ماه !) که گذشت، رفت و تو مسابقات کشتی قهرمانی شهرستان شرکت کرد. بعدازظهر روزی که اولین مسابقشو انجام داد بهش گفتیم چطور بود؟ گفت از مسابقات حذف شدم!
بعدا کاشف بعمل اومد که آقا وسط کشتی یه لگد خوابونده تو صورت حریفش طرفو ناکار کرده. حریفشو هم با برانکار بردن تو آمبولانس و بردنش بیمارستان!!!
خب چیکار کنه... هم اولین مسابقه کشتیش بود و هم تو فاز تکواندو بوده دیگه... خخخخخخخخخ
دوسته ما داریم؟!

فرستنده : Mehdi

زنگ زدم تاکسی تلفنی که یه ماشین بفرستن برم باشگاه. آدرسو دادم (کوچه ی شهید بهشتی ۴۱). بعد نیم ساعت دیدم یارو تماس گرفته، خیلی هم شاکیه که آقا چرا وقتی زنگ میزنی نمیای؟ ما رو مسخره کردی؟! گفتم آقا من الان نیم ساعته سر کوچه هستم. یارو گفت پس چرا من شما رو نمیبینم؟ اینجا که کسی نیست!! گفتم شما الان کجایین؟ گفت سر کوچه ی شهید شریفی ۳۸ !
بعد از اینکه بهش گفتم کجام گفت آقا خب درست آدرس بده دیگه!
نمیدونم آخه چطوری بهشتی ۴۱ رو شریفی ۳۸ شنید؟!!!
راننده آژانسه داریم؟!!!

فرستنده : Mehdi

ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺪﯾﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﻡِ ﺩﺭِ
ﺧﻮﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ!ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ
ﺩﺭ،ﻣﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻭﻥ ﻻﻣﺼﺒﻮ ﺧﻔﻪ ﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ
ﮔﻬﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺁﺧﻪ!
کرمکی((((((:
ﺑﺎﺑﺎﻡ :|
ﻣﺪﯾﺮ :|

فرستنده : hotboy797

آخ گفتی alim2 . قربون دهنت. باز خوبه تو یه ماهه کلاس زبان میری. من که ۱۱ ساله میرم باید چیکار کنم؟ (الان فهمیدین زبان انگلیسیم خیلی خوبه یا بیشتر توضیح بدم؟!) من باید روزی چند ساعت بشینم فقط واسه پدر مادرم خبرای پرس تی وی رو ترجمه کنم. نمیدونم آخه چرا شبکه ی خبرو که فارسیه ول کردن چسبیدن به این پرس تی وی؟! تازه جدیدا هم که اون هیسپان تی وی راه اندازی شده. بهم میگن ترجمه کن. هرچی هم میگم پدر من، مادر من اون لامصب داره اسپانیایی صحبت میکنه من نمیفهمم میگن خارجی خارجیه دیگه چه فرقی میکنه؟!!!!! (من :0) اگه ترجمه نکنی باید کامپیوترت رو جمع کنی!!
خداااااااااااااااااااا.....!!!!
فک و فامیله من دارم؟!

فرستنده : Mehdi

داشتیم فیلم میدیدیم(ماهواره)یه دفه یه صحنه خاک بر سری نشون داد!!!همه خاندان برگشتن منو نگاه کردن!
من:چیزی شده؟
بابام:بیا خانوم تحویل بگیر
مامانم:این چیههههههه؟
عمم:منصور(اسم بابام)فرزند ناخلفتو تحویل بگیر
ب خدا نه من روشن کردم نه این شبکه رو گرفتم.تازه مگه من گفتم اینو نشون بدن؟؟؟؟؟
فامیلن من دارم؟

فرستنده : viper

مامانم عصری میگه ماشینو بردار بریم دور دور ...
رفتیم تو ترافیک یه دختره وایساده سوار تاکسی شه .. مامانم میگه برو بگو مستقیم سوارش کن ... میگم چرا ؟؟ میگه حرف گوش کن !
سوار کردم دختره رو ... تا دختره نشسته مامانم میگه : عروس گلم دانشجویی ؟؟ دختره قرمز کرد منم نزدیک بود بزنم به جلوییم .. مامانمم برگشته خیلی خونسرد میگه کی واسه تو خواست ؟؟ واسه داداشت میخوام !!
دختره بنده خدا گفت بله سال آخرم .. خلاصه مامانم تلفن دختر رو گرفت :) از این به بعد مامانمو میبرم شماره بگیره واسم :)

فرستنده : hotboy797

فک و فامیله داریم


من تو اتاقم یک بخاری کوچیک دارم
صبحا بابام ساعت 5 بیدار میشه واسه نماز تا 7 که میخواد بره سرکار بیداره
سروصدا که میکنه بماند میاد بخاطری منو رو شمک میذاره
میگم بابا چرا کم میکنی صبحا
میگه اولا صبح شده
دوما بلند شو درساتو بخون
یعنی تاحالا اینجوری قانع نشده بودم
من :|
بابام :D
شرکت ملی گاز :))
بابای صرفه جویی داریم ما !!!!!!!!!!!

فرستنده : ♣♦♥♠ DesTinY ♠♥♦♣

بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟
گفتم: نه
گفت: تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن
غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !

فرستنده : کیان18

خالمـــو و یکی 2 تا از فامیلا با یکــی از همــسایه هـای قـدیمــی اومـدن خــونمــون بحــث شــون همـش درمــورد اینــه و اونـــه :
نمیـــدونم مــریــم طلاق میخـــواد
ســامــان پســـر اشـــرف زن نگرف؟؟؟
نــــدا اینـــا یکــی دیگــه نمیــخان بیــارن یــه دونــه بچــه کــــَمشونه ایــن یکــی تنــهاســت آخــــه!!!!
مــامــیم : وای بمـــیرم براش نمــــدونم :) 
نمیــدونم فــولانی باز رفتــه آنتالیـــا 
همیـــن بحثای خــاله زَنــَگــی 
والا یـــه ساعته تشــنمــه جـــرعت نمیکــنم از پـذیـرایـــی رد شـــم بــرم آب بخــــورم میتــرســم بــه مامـــیم بگــن ایـــن خـــرس گنــده هنـو دانشگـــاش تمـــوم نشـــده؟؟؟
فک و فامیله داریـــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

وای بر من
حسرت یبار "خسته نباشید" گفتن به بابام موند رودلم!!!!
خب بابا جون برو یه کاری بره خودت پیدا کن دیگه اه!!!!!!!!

فرستنده : لابستر

تــو مَجـلــس خَتــم ِ یکـــی از فامیلای دور بودیم هنوز اول مـجلـس بـود و جمـعیـت زیاد نبــود!!!!!
کـــاش پـــام میشکس نمـــیرفتم !!!!
بـابـام: بـرو میـکـروفــن را ببــر بالا و تنظـیمش کــن!!!!!
هیچـــی دیگــه مام رفتیـم میکــروفونو کـه تظیــم کــردم نمـــدونــم بـــرا چـــی منـــو مـــرض گـــرف اومـدم امتحانش کنــم از اکــو صــدام خــوشــشم اومد !!!
آغــا جــو مـــارو گـــرف گفتم: دس دس... صــدامــم اکــو شــده بـــود !!!!!
یـــه لحظـــه حِس ِ دی جــــی بم دس دادا :)
اون بـــیس ســـی نفــری کــه آمــده بــودن نتــونســتن جلو خـودشــونو بگـــیرن
همـــونجا زمینـــو گاز میـــزذن 
هیلیکـــوپتری میـــزدن!!!
شادروانـــو شادروانتــــر کــــردمـــا !!! هــــه
هیــچی دیگــه با تیپــا از مجلس انداختــــنم بیـــرون 
بــابــامم کـــه قربونش بـــرم نامــــردی نکـــرد 
فقط یـــه سه شبـــی نذاشت بیـــام خونـــه :)

فرستنده : shey2nak

شــوهـر خـالــم اســکانیــا داره ،یــه چنــد ســال قبــل تصــادف کـرده بـود و وضــع مــالیشــون بهــم ریخــته،خـالـم خیلــی افســرده بــود، خـواستــم یخـــورده بـاهـاش شـوخـی کنــم !!!
تلفنــو برداشتــم بهشــون زنـگ زدم بــا صـــدای نــازک شـــده پــرعشــوه وفــارســی غلیــظ: ســـــــــلام ، منــزل فولانـــی ؟
پســر خــالم :بفــرمــاییــن.
مـــن :از شــرکــت ایران خــودرو مــزاحم میشــم شــما صــاحــب اسکــانیــا پــلاک فــولان هستـــین؟
پســر خـالــم :ایــران خـــودرو؟؟؟؟بـله ..بـله..بـله هســـتیم (ذلیــل مــرده کیــه بــده ببینــم)(ایــن صــدای خـالمــه کــه یــه بوهــایی بــرده داره خــودشــو بــه درو دیــوار میکوبــه اونور تــا تلفنــو بگیـــره)
مـــن:اووووم شومــا بقیـــد قــرعه شـــرکت بــرنــده کلــــی پــول شـــدید حالا اینا کنار 4 عــدد لاستــیک بــارز هــم روش !!!!!(ایــن مــارک لاستیـــکم از جــایی شنــیده بـودم نمیــدونســتم مــربـوط به تریلـــی میــشه یانــه بــه هــر حــال اونــجا خــرجــش کـــردم)
پســـــر خـالـم فکــر کنــم لال شد یـه چنــتا ایـع..اوعع ..چــی ..شــی.....گفــتو زبــونش بنــد اومــــدو !!!!دیــگه نتــونســت حــرف بزنه و حــریف مـامـانــش بــشه تلفــن افــتاد گیـــر خـــالم !!!هـــه
خـلاصه یـه چنــتا ســوال از مالــک وکجـاست و محــلو تاریـخ تحــویل و.....غیــره و بازم غیــره... از همــدیگــه پرسیـــدیمو ،مــن کــه دیـگه داشتـــم گـــوشیو گــاز میــزدم از خنــده امــا نذاشتـــم عملیاتـ لــو بـــره قطـع کــردم .
فـردا نـه پــَس فــرداش خـالــم یـه مهمونـی گـــرفته بیــا و ببین!!!و همه فک فامیــلو دعــوت کــرده!!! مــن : خــالــه جون مهمـــونی مناسبتش چـــی چیــه؟؟
خالـم : نـذر کــرده بــودم خــدا یـه در نجــاتـی رو به رومــون وا کنــه انقــد دلــم پاکــه قبــول شــده!!!!!
هعییییی تازه فهمــیدم بـایـد بـرم یـه قطعــه تـو گــورستــان بــرا خودمـ بخــرم !!بعـد چـند مـاه کــه حـسـابـی چشــم انتــظاری کـشــید و بیشــتر از ده بار شـوهـرخالمـو فرستــاد اکثــر نمـاینــدگیهــای بلاخـــره اعتــراف کــردم .هیچــی دیگــه مجـبور شــدم هـزینه کــل اون مهمــونیـو بهش بــدم تـازه پـــول یه جف لاستـــکیم بــدم
فک و فامیلـــه داریــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

دیروز بابام اومد خونه نیششم تا بنا گوش بازه 
من:سلام بابا؛ چیه خوشحالی؟
بابام:سلام (با لبخند) هیچی با ماشینت تصادف کردم
من:شوخی میکنی!
بابام:نه جون بابا راس میگم
من:عه بابا یعنی چی شورشو دراوردی میدونی این چندمین باره!!!!!
حالا منم عصبانی داشتم صحنه رو ترک میکردم بابامم اومده منو بغل کرده با یه حالت غمیگن تو چشای من نگاه میکنه میگه :میخوای بری برو؛ فقط گیتارتو با خودت نبر
نه خدایی این باباس من دارم؟
ماشینه نازنینمو بگو !!!وای وای

فرستنده : 1369

2013 شد به جای اینکه از گودزیلاها راحت شیم گیر این موجودات فضایی افتادیم(دهه 90 )
رفتم خونه عموم راه رفتم یهو دیدم پام تیر کشید شدید دیدم دختر عمو ده نودیم داره میخنده بعد مامانش بش میگه ااا چرا زیر پا امیر پونز گذاشتی 
من 0_o
بعد گفت برو بوسش کن از دلش در آر دیدم گاز گرفت از لپ ما خون جاری کرد به خدا این زمینی نیستنننننننننن

فرستنده : امیر77


مــوهامـــو کوتــاش کـــردم داداشٍ 5سالــــم: امیــــر؟ مــوتُ کــوتاش کـــردی؟ خیلـــی بهت میـــاد داداشــــی!

مـــن: پَــ نَــ پَــ بلنـــــدش کــــردمممم!
داداشــــم: پَــ نَــ پَــ خــَز شده خنگــــول! ضمنـــاً وختـــی یکی ازت تعــــریف میکنه بهش بگـــو شما لطف داری! بعد با یه لحنٍ خـــاصی میگـــه "پــَ نــَ پــَ فک کـــرده چقد نمکـــه" 
مـــن: خـــو ببخشیـــد داداشــــی! شما لطف داری فــدات شم!
داداشــــم: هـــه! آدم اخـــلاقش تعطیـــل باشه خـــاک می کنن تو ســــرش ! دیـــربیـــلی( فحشٍ جدیـــدٍ خـــودش ســوار کـــرده)!
آقـــا خـــونم جـــوش خـــورد پریـــدم مـــاچش کنــــم میگــه: جــا این کارات اخــــلاقتو درس کـــن داداشٍ مـــارو!
مـــن: ببخشیــــد! عـــه؟؟ ایمـــان ؟؟
ایمـــان:هــــووووم!؟ خیلٍ خب! تو شهــــرٍ بازی راجـــع بش حـــرف می زنیـــــــم؟
داداشــــــه دارم مــــن؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر21

خواهرم گیر داده میگه از توی جوی آب برام عروس دریایی پیدا کن.هر چی میگیم بابا عروس دریایی توی دریاست تو جوی آب چیکار میکنه حالیش نمیشه!خواهر خنگه ما داریم؟

فرستنده : sam

یـــه دهــــه 80داریـــم به نـــام جـــابـــر .در حــــد بـــــــــــــوق
یبـــار معـــلمـــش صـــداش زده گفـــته جـــابر بیـــا اینـــجا کـــارت دارم 
جـــابر هـــم ورداشـــته گفتـــه:خـــر میـــاد کنـــار بـــار ،بـــار کـــه نمـــیره کنــــارخـــر
نخـــندا فقط فرض کن!!!

فرستنده : ferfere

با پسر خالم رفتم استادیوم تماشا فوتبال اقآ دیدم همش داره اینور و اونورو نگاه میکنه میگم چیکار میکنی فوتبال و نگاه کن میگه یه لحظه وایسا این کلمه زنده رو پیدا کنم ببینم کجاس 
منo_O
خاک بر سر پسر خاله مت:-)

فرستنده : alim2

پدر من در فصل امتحان!:
شب قبل امتحان:اصلا استرس نداشته باش.بر بگی بخواب صد بار اون کتابو خوندی(خرخونم خودتونین!)
صب روز امتحان:هر نمره ای بشی ابدا مهم نیس!(بعدش خطاب به مادرم):انقد استرس به این بچه وارد نکن!
ظهر بعد از امتحان:(من در حال صحبت درباره ی تیپ سوالا با مامانم که اقا پدر وارد میشه):بسه دیگه انقد درباش فک نکن از بس حرفشو زدی منم استرس گرفتم ول کن بابا صفرم بشی مهم نیس!
روز کارنامه(درحالی که تمام نمرات من20شده و فقط یه 19.75دارم):چراااااا؟!اخه چرا دقــــــــت نکــــــــردیــــــ.....
ینی یه همچین پدر باحالی دارم من!!!برم زودتر درس بخونم تا ا اون19.75ها نگرفتم...برم...!

فرستنده : مهرو

عاقا ما یه بابا داریم قندخون داره، زخم معده داره، کلیه‌هاشم سنگ سازه. هر چندوقت یه بار از دست شویی میاد همه رو صدا میکنه میگه بیاین از کلیه‌م سنگ اومده ببینین چه شکلیه!!! بعدم تا یه هفته روز و شب دلستر میخوره واسه اینکه بقیه سنگش بیاد! بعد یه هفته دلستر خوردن قندش میره بالا تا یه هفته شاخه درخت آلبالو دم میکنه میخوره قندش بیاد پایین! اینا خوبه حالا روز جمعه و توی مهمونیا هرچی بیاد میخوره از جمله 10 12 تا شیرینی، یه بستنی خانواده بهشم میگی نخور میگه امروز جمعه‌س چیزی نمیشه!!!
یعنی یه همچین بابای بیخیالی دارم من!!!!!!!!!

فرستنده : Amir_7

عاقا مامان بزرگم ناهار کوکو سبزی گذاشته بود بهش میگم چرا اینقدر شورش کردی میگه هوس شوری کردم میگم خب چرا همشو شور کردی من نمیتونم بخورم فشار خون دارم :|
میگه عیب نداره بعد از غدا دوتا نقل بخور شوریشو خنثی میکنه.
مامان بزرگم :))
من :|
جامعه پزشکان :|
بقالی سر کوچمون =))

فرستنده : Amir_7

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد