Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

Jokestoon

وبسایتی بسیار جالب و دیدنی که در آن می توانید جدید ترین جوک ها ، خاطرات خنده دار و اس ام اس های جدید و عاشقانه را بخوانید

فک و فامیله ما داریم آخه ؟ ( سری دهم )


فک و فامیله داریم


یک شب کل فامیل خونه ما جمع شده بودن موضوع رفت روی دست چپ راست تو دانشگاه خلاصه کل خونه بگو مگو بود که پسر عمه ام سوتی داد که تو ادارات دست چپ از راست بیشتر حقوق میگیره کل خونه ساکت شد وهرکی یک جای را داشت گاز میزد از خنده امد جمع کنه بتر کرد الان یک ماه ای که با فامیل رفتامد نداره پسر عمه به دل نگیرید

فرستنده : پسر بد

منوباش!!!
دیروز لباسامو ریختم تو لباسشویی!بعدش رفتم با گودزیلا جون (خواهرزادم) بازی کردن.آخه طفلکی تهناس.هنوز مدرسه نرفته و به اون صورت دوستی نداره! بعد یه ساعت و اندی برگشتم که لباسامو بریزم تو خشک کن!داشتم لباسامو از تو ماشین در میآوردم که یهو یادم رفت دارم چیکار میکنم!! مات و مبهوت مونده بودم که اینا چیه تو دستم؟؟هرچی فک کردم چیزی به ذهنم نرسید!من ریختمشون قاطی لباسای کثیف و رفتم به بغیه کارام رسیدم!همش احساس میکردم چیزی ازیادم رفته تا این که امروز صبح یه زلزله 10 ریشتری با صدای جیغ مامانم اومد!همش میگفت ای وای لباسام!لباسای نازنینم.واااااااااااای عرفان مگه دستم بت نرسه!تو نگو مامانم بی توجه لباسارو ریخته تو لباسشویی با همون تیشرت جیگری من که نتیجش شده رنگ شدن تموم لباسای سفید!
آخه من از دست این گودزیلا چیکار کنم(خواهرزاده ام)از بس حواس منو پرت کرده!فراموشی گرفتم.ای وااااااای!
من: : (
مامانم: جیییییییییییییغ
خواهرزاده ام: :- )

فرستنده : erfan100

خواهرزاده ام رو که قبلا ذکر خیرش بود یادتونه؟همونکه عروسکش رو برده بود آنژوگرافی! این گودزیلا کوچولو یه نمه لاغره!!مامانشم که حسسسسسسسساااس!!ورداشته بچه رو برده دکتر که چرا این قد لاغره و چه میدونم چاق نمیشه؟؟؟این گودزیلا کوچولو هم عروسک هاش (خانواده کفشدوزک ها) رو ورداشته بود ریخته بود تو کیفش و د برو که رفتیم!!بعد این که دکتر معایه نش میکنه میگه بابا خانم این اژدها از منم سالم تره!هیچ مشکلی نداره. خیالت راحت!!خواهرزاده ام که از این به بعد زینب(به زبون خودش(نینب))صداش میکنیم برگشته به دکتر گفته: ااا آقای دکتر من که مریض نیستم.من بچه هامو(خانواده کفشدوزک) آوردم دکتر!!حالا هم زحمت بکشید معاینشون کنید ببینیم سالمن؟؟دکتر بیکار قصه ماهم نشسته معاینه کردن هر پنج تا عروسک!!تازه بعدش گیرداده بود که دکتر دارو بنویس:)) دکتر هم تو یه کاغذ چندتا خط خطی مینویسه تحویل میده!!حالا بگو دکتر خدا بگم چیکارت کنه!این چه کاریه!بهونه دادی دست بچه!از اون روز تا حالا به من بیچاره گیر داده بریم داروهای بچه هامو بگیرم!طفلی ها مریضن! دارن میمیرن!!آخه من چیکاااار کنم!!!!هی واااااای من!!!!!!!!
خواهرزاد و عروسکاش: : - ))))
دکتر بیکار: :@)
مامانش: :-///

فرستنده : erfan100

پسر داداشم 5 سالشه اومده بهم میگه :
عمو دلار چیه؟؟؟؟
من: هیچی عمو یه تیکه کاغذه با ارزشه
اون: خوب اگه تیکه با ارزشیه ادرسشو بده بریم باهاش لاو بترکونیم
2 ساعته دارم دنبال نفت میگردم خودمو اتیش بزنم

فرستنده : mokhi

من نمیدونم مگه بچه سر راهیم که حر وقت بابام میشینه سر لپ تابش میگه برای داداشت (یه سالشه ) تو فیس بوک صفحه نساختم اونوقت میگم بابا برا من بساز میگه نه مگه نگفتم برو سر درست اونوقت ضایه میشیم میره پی کارش
من :-((((
داداشم :-)))))
سازمان حمایت از بچه های بی سرپرست :-o

فرستنده : ada joojoo

نور خورشید هر لحظه فقط نصف زمینو روشن می کنه،
گر چه هر دو نیمکره رو به یه اندازه دوست داره!
_ این جمله رو کی گفته؟
_ فیلسوف بزرگ، رنه دکارت.
_ عجب جمله ی توپی!
_ شوخی کردم خودم گفتم!
_ گند زدی با این جمله های مسخره ت!
" فک و فامیله ماداریم !!! :)))))))))

فرستنده : یه سیب کال

با شوهرم رفتیم خرید. یه دفعه دیدم شوهرم داره با یه پسره روبوسی میکنه و همچی با طرف گرم گرفته که هرکی ندونه فکر میکنه بهترین دوستشو که با هم یه روح تو دو تا بدن هستن دیده. خلاصه بعد از کلی خاطره تعریف کردن واسه هم بالاخره از هم خداحافظی کردن. از شوهرم میپرسم کی بود پسره؟
شوهرم: نمیدونم هرچی فکر میکنم که کجا دیدمش یادم نمیاد. اصلا نمیدونم کی بود یارو.
یه هفته از این اتفاق گذشته ولی من همچنان دارم زمینو گاز میزنم

فرستنده : parisan

الان که دارم این مطلبو واستون میزارم کنار بخاری نشستم که قندیلام آب بشه.
برید خدا رو شکر کنید که بابا تون تابستونا کولرو و زمستونا بخاری رو خاموش میکنه.
دیشب خیر سرمون خانوادگی رفتیم مهمونی تو دمای -5 درجه بابام شیشه ماشینو کشیده پایین بهش میگم بابا یخ زدم شیشه رو بکش بالا میگه : به جای اینکه از هوای به این خوبی لذت ببری داری غر میزنی؟ خو پدر من قربونت برم هوای -5 درجه کجاش خوبه؟

فرستنده : parisan

رفتم حمام میبینم برادرم 10 سالشه اومده محکم در حموم میزنه باگریه میگه پارسا بابا سکته داره زود باش بیا اقا منم هول برم داشت همینطور پریدم توسالن میبینم خبری نیس وهمه باتعجب نگام میکنن (وانجابود که متوجه نقشه خبیث دشمن شدم)

فرستنده : شرک4

آغا ما یه بچه تو فامیلمون داریم دهه نودیه...
شما بگین با اینکه هنو 2سالش نشده چه کارهایی نمیکنه؟؟؟باورتون نمیشه...
فقط اینو بگم که جون خودم از دیوار راست میخواد بره بالا(جدی میگم اگه یه لحظه ازش غافل شی باید با نردبون از سقف جداش کنی)...بابا این دهه هشتادیا بدبخت در مقابل اینا سوسکن 
فکو فامیله دهه نودیه داریم؟؟؟

فرستنده : havai

پسر همسایمون 5 سالشه اومده به من میگه تو زن من میشی؟میگم تو که کوچولویی.میگه خب صبر کن تامن بزرگ شم منم گفتم باشه! چند روز بعدش منو دیده میگه یادته گفتی صبر میکنی؟ولش کن نمیخواد صبر کنی؟میگم چرا؟میگه خب وقتی من بزرگ بشم جوون میشم ولی تو پیری برای من دخترای بهتری هم پیدا میشه من زن پیر نمیخوام!!!!!!!!...........پسر همسایه اس ما داریم؟!!

فرستنده : دختر حوا

یه روز تو tv داشتن آدمهی معروف رو نشون میدادن بعد مامانم بهم گفت نیگا چه غذا های خوب خوبی میخورن نیگا چه اسکیت هایی میخورن منم گفتم چی!اسکیت نیست مامان اون استیک گفت آره راس میگی . کلی خندیدیم

فرستنده : shahin-mnj

مادرم میگه علی یکی از فانتزیام اینه تو تصادف بکنی بری تو کما بعد من بیام پشت در اونجا واست قران بخونم بعد تو یدفعه خوب شی بگی مامان بریم خوب شدم 
مادر من خواهشا تو دیگه فانتزیاتو واسه من نگو که از خوشحالی ذوق مرگ میشم بعد کمم فیلم ایرانی ببین والا

فرستنده : alim2

عاغا کوچه ما منبع گودزیلاس{همه دخترن} 
خدا نسیب{نصیب-نثیب} هیشکی نکنه وختی وارد کوچه میشی باید مراقب باشی تو چاه های نفت نیفتی{نیافتی}از بس زمین گاز زدیم کوچه ما بعنوان یکی از منبع های مهم نفت جهان به حساب میاد
مثلا:یکی میگه دارم میرم بازار بعد اون یکی غیرتی میشه میگه مگه زن باس بره بازار این وظیفه مرداس.بعد زنه میگه اقا مراقب خودم هستم نمیخواد شما بیاین بازار.مرده یهو احساساتی میشه میگه اخه من عاشقتم نمیتونم بدون تو زندگی کنم 
حالا از زنه اصرار از مرده انکار یهو مرده چاقو در میاره میزنه زنه رو میکشه
بعد میگه حالا فقط مال منی
یعنی عشقشون تو حلقم
من:D
لیلی ومجنون:DDDDDDDDDDDDDDDDDD
عشق:))))))))))))))))))))))))))))))))
خدا اخر عاقبت مارو بااینا به خیر بگذرونه

فرستنده : حسن پیکه

به بابام میگم =پول بده میگه چرا فحش میدی
بی ادب 
آخه این بابا من دارم
پول+فحش
تو خونه ما این مدلیه

فرستنده : artemis18

 


فک و فامیله داریم


اطراف من یه چند وقتیه اتفاقات عجیب غریب میوفته
زنها پارک دوبل رو بدون مشکل انجام میدن
گودزیلاهای فامیل حرف گوش کن شدن
دیگه کسی سوتی نمیده
مخاطب خاصم واسم شارژ میخره
هوا هم خیلی خوبه
در کل همه چیز عوض شده بغیر از بابام که طبق معمول ماشینمو گرفت رفت زد لهش کرد برگردوند اگه این اتفاق نمی افتاد فکر میکردم مردم و توی بهشتم تازه چند روز پیش هم دیدم جوراب منو پوشیده ولی خدا رو شکر از مسواکم استفاده نمیکنه 
آخه پدر من این چه کاریه خب تو بهشت هم دست از سرمون بر نمیداری 
باباست من دارم آخه

فرستنده : امیر اواتار

آقا یه سوالی دارم. چرا ما وقتی میایم تو khosh-khandeh  و یه جوکی رو لایک میکنیم، با اینکه میدونیم اگه دوباره لایکش کنیم میگه شما یک بار رای داده اید، بازم لایک میکنیم که ببینیم چی میشه؟!! این درمورد جوکهایی که خودمون گذاشتیم شدیدتره ها، مثلا سه چهار دفعه لایک میکنیم هر دفعه هم ضایع میشیم. خب مجبوریم مگه؟ نه واقعا چه حرکتیه آخه؟! خخخخخخخ :)

فرستنده : Mehdi 19

امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون
صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم
ما پسرتون رو دزدیدیم ۱۰۰ هزار تومن بیارین به این آدرس
و گرنه پسرتون رو میکشیم
بابام برگشت گفت ۲۰۰ تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه 
:((

فرستنده : ممد آقا

یخــوده ته ریش دارم مــامـــانم: امیــــر؟ بدو ریشتــو بزن! خوشــم نمیـــاد!
مــن: حســش نی بذا فـــردا!
مــامــانم: اون دختـــر ٍ که گفتــه ته ریش بت میــاد بش بگـــو تو خــونه مــایی هنـــو!
مــن: ای بابا! حالا رفتــم زدمش!
بــابــام: تو خجــالت نمی کشـــی؟ نیگاش کــن انگار بنــد انداختـــه! یخــوده ریش بذا دلــم خوش باشه پــسرم مــرد شده! شرمنــده هیکلــت باش!
مــامــانم: مـــنم تا بش گفتم ته ریش بت میـــاد رف زدش! قـــزمیت! حالا اگه دختـــر ٍ بش گفتـــه بودااا عیــن ٍ جنگلیــا میشــد!
مـــن: مــامــان دمت گــرم دیگه اینارو گفتــــی؟؟
بــابــام: شعــور نداره ولش کن عزیـــزم!
مــامــانم: ولش کردیم که ریششــو میزنه دیگـــه!
مــن:| بابا خــودت چرا ریش نمیـــذاری؟؟
بــابــام: به تــوچـــه؟؟! شعــور نداریـــااااا !
مــامــانم: نُچ نُچ نُچ!
جفتشــون: ))))))))))) 
حالا دوباره ته ریش درآوردم!
مــامــان وبابام گیــر دادن که: زن میخـــوااااااای؟؟
آخــه من چیــکا کنـم با ای فک وفامیــــل؟؟؟!

فرستنده : امیر21

با توام ای نودی، یا تو ای هشتادی...
گرچه امروز تو خون من و امثال مرا چون پشه گان، کرده ای در شیشه...
با خبر باش که ما از سر لطف، و ترحم به شما مینگریم...
ورنه هر هفتادی، یا که شصت و چهل و پنجاهی...
به مثال شیریم...
نیست خواهی شد اگر ما نفسی، به دفاع برخیزیم...
( به افتخار خودمون بزن دست قشنگه رو... آماشالا... )

فرستنده : Mehdi 19

این اولین پستمه
با خاله ام اینا رفته بودیم باغ(اگه کسی هست که متوجه نشده ما باغ داریم بگه) مامانم و خالم داشتن حرف میزدن که یهو مامان خانوم با صدای بلند و اعتماد به نفس فوران کرده درومد گفت ما قصدمون نیت بوده!!!!!!!!!!!!!
یعنی من و پسر خاله ام و خاله ام هرکدوم داشتم یه درختو گاز میزدیم!
خب مادر من مجبور که نیستی لفظ قلم حرف بزنی!!

فرستنده : ♪mahshad♪

من الان 3 ماهه خوابگاه هستم.بابام زنگیده بش میگم بابا 1 هفته دیگه میام خووووونه(توجه داشته باشید 3 ماهه همو ندیدیمممم)بابام گف چه زووووود گذشت=))
تازه فهمیدم منم مثه برو بچ khosh-khandeh  سر راهی هستممممم
بابای عاطفیه من دارم

فرستنده : arezoo18

آلارم تلـفنم زنــگ خورد . باید میرفتم دانشــــگا
چشــام تو خوابـ قطـــش کــردم کــه یه ذره بیشــتر بخوابــم کــه یهــو یه صدای گفت مانـــــــــــی مانــــی !!! 
منــم که ترســیده بــودم عیـــنهو بــــُز یدفعــه از جام پـریـدم دیــدم همــه جا تاریکـــــــه با ترس و لــرز گفــتم شوووما ؟؟؟
گفــت منــم چطـــوری خـوبــی ؟؟؟؟
هییییییی میگفتــــم یا یا اِمام زاده هاشم 
بعـــدم گفتم تو کـــی هستــــــی ؟؟؟؟
گفت اه اذیت نکــن بابا منـــم دیگــه 
دیگــه کلــی ترســـیده بــودم آخـــــــه خونه هم فقــط من تنــها بـودم از ترس به حــالت مچــاله و درازکــش پتو رو کشتـیدم رو ســرم که صــدا دوباره گفت ای بابا مانــــــــــی صدا مــو داری sorry کــه این موقع زنگ زدم و .....
آقــا هیــچی دیگه دیــدم مخاطب خاصم بوده !!!
موبایلم زنگ خورده منـــم نمیــدونم چطـــوری رفته روی ایفـــون هاهاهاها 
هیچـــی دیگــه اصـــن به روی خــودم نیـــوردم که چــی چـــی شـده 
کلی هم خوش خوشــــانم شـــده بود 
مــــن : خوووو عــــزیزم ایـــــن موقــع میزنگــــی چــــرا؟؟؟؟
__: خودتــ گفتـــی فـــردا بـــرا دانشگاتــ بزنگـــم بـــیدارتــ کنـــم :(
مــیخواستـــم بگـــم مـــن بـــه گور بابام خنـــدیدم :|
مــن : مرســی :|
__: همچــــی میزوونه اونجا ؟؟؟
مـــن : آره گیــــر ســـه پیچ نده دیگـــه 
__ : اه خدافظ :(
مــن :)
چــــقد تــــرسیده بودمـــا

فرستنده : shey2nak

بـابـام اومـده ماهــی هامـو از اکـواریـوم در اورده یکـیشــونو گـذاشــته تـو تنـگ ماهـــــی!!!!
گذاشــته رو شــوفاژ بعــد اومــده بـه مـن میــگه: مانـــی ببــین چه تنــد حــرکت مــی کــنه ایـن ماهــیا ســردشــونه ببــین چــه سـرحال اومــده.
گفتــم آبپـز نـشـه حـالا ایـن بیــچاره 
بـابـام: نـه بـابـا جـانـه مـن حـالا تـازه داره کیــف میـکنه!!!
بـعد از نیــم ساعت اومــــدم اهههههههههههههه مـاهــی بـد بخــت کــف زمیــن مــــرده!!!!!! 0_-
فکـر کنــم مــردن رو به ســــوختن ترجیـــح داد
مـــن: بابا اینکـــه افتـــاده زمــین مــــرده :(
بــابام خعــلی شیــک برگشتــه میگــه : بابا جـــون ایـــن از فــــرط خوشحـــالی زیـــادی پریـــده بالا از تنگــ افتـــاده آخـــه چـــرا حواســتـ نبود ؟؟؟؟؟؟
مــــــن :| 
بــــازم مــــن :| 
همچنــــــان مـــــن :|
فک وفامیلـــــه داریـــــــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

به بابام میگم یه سوال ازت بپرسم راستشو میگى،میگه بپرس میگم منو از پرورشگاه آوردى یا از توى جوب میگه از چاه توالت

فرستنده : امیرعلی18

با پسرداییم که ازون خرپولاس رفته بودیم بیرون بگردیم...
رسیدیم یه جا یارو پوستر میفروخت
همونجا20هزار تومن به یارو داد هر چی پوستر جاستین بیبر بود خرید 
بعد جلو چشم یارو پارش کرد...
من)))))))))
پسرداییم(((((((((!!!!
فروشنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جاستین بیبر........)))(((((.........
دخترای 10تا15ساله!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا جالبه یارو بهش میگه چرا پارش کردی؟؟؟؟؟؟؟؟به یکی دیگه میفروختمش...
پسردایی ضد جاستین بیبر ما داریم؟؟؟؟؟

فرستنده : خشایار76

ما تو هندسه2 قضیه حمار داریم ک ب معنى قضیه الاغه..خلاصه واس بچه هاى کلاس جا افتاده بود ک هندسه زبون نفهم قضایاى حیوانى اثبات میکنن..تااینکه امروز دبیر هندسه ی سوتى داد ک ما مهندسا نفهمیدیم وعینأ تو جزوه نوشتیمش!و اون سوتى این بود ک دبیرمون جاى نوشتن رابطه طولى،نوشته بود"رابطه طوطى" ماهم اوسکولتر از دبیر تکرار میکردیم رابطه طوطى خره تازه فهمید چ سوتى داده میگه من اینجورى گفتم ببینم کیا فهمیدن درسو..ک بععله..همه فهمیدن!!خداییش من با چنین دبیرایى بکجا برسم خدامیدونه.......

فرستنده : ژیلا

دیشب داشتیم میوه میخوردیم,ابجی کوچیکم(6سالشه میره مهد)گف داداش اون اپل بندازبخوریم بعدشام خعلی میچسبه!منم کف کرده گفتم اپل ازکجایادگرفتی توهنوزتوحروف الفباخودمونم پنالتی میزنی!
گف مربی مون یادمون.داده تازه این به کنارازم میپرسه گوسفندبه انگلیسی چی میشه?میگم واس چی?میگه میخوام موقع دعوابه دوستام بگم فکشون بیافته!
والامن نمیدونم اونجامهده?کلاس زبانه?کلاس دفاع شخصیه?مرکزپرورش گودزیلاس?چیه?

فرستنده : M/S{Paydar}

شمام مثل من وقتی یه چیزی رو کپی (copy) میکنین، تا وقتی که جایی پیست (paste) نکردینش احساس میکنین یه چیزی تو موس سنگینی میکنه یا فقط من اینطوریم؟!

فرستنده : Mehdi 19

آقا ما یه مامان مخترعی داریم که نگووووو، یه بار این مامان ما اومد یه املت توپ به ما بده بخوریم یه هو دیدیم از توی آشپزخونه یه صدای "هییییییی" اومد، این املت رو آورد سر سفره دیدیم یه چیزای سیاهی توشه، حالا که دنبالشو گرفتیم دیدیم به جای نمک،چای خشک ریخته توی املت...
مامان مخترعه داریم ما؟

فرستنده : Dokhmaly

 


فک و فامیله داریم


سلام بچه ها. این یه جوک نیست. فقط یه پیشنهاده واسه بهتر شدن جوکهای سایت. اینو تو قسمت فک و فامیله داریم؟ سایت گذاشتم چون یکی از پرطرفدارترین قسمتای سایته و بیشتر خونده میشه. ببینید دوستان عزیز،
بعضی از ماها سعی داریم با اضافه کردن یه سری کلمات یا جملات به اول یا آخر جوکها و اس ام اسامون اونا رو جذاب تر کنیم یا باعث بشیم که پستامون لایک بیشتری بخوره. ولی فکر میکنم این کلمات و جمله ها فقط به نظر خودمون جالبه نه برای بقیه! اگه دقت کرده باشین متاسفانه بیشتر جوکهای سایتمون کلماتی مثل فلان چیز تو حلقم و فلان شم اگه دروغ بگم، لایک لطفا، مدیون فلانی هستین اگه لایک نکنین، عاغا، به غرعان و.... از این حرفای مسخره (ببخشید که رک میگم!) دارن که فکر نمیکنم درست باشه ازشون استفاده کنیم. امیدوارم از این به بعد با کمتر استفاده کردن از این کلمات و جمله ها کیفیت جوکهامون بالاتر بره و khosh-khandeh  به یکی از بهترین سایتهای جوک فارسی تبدیل بشه.
به امید اون روز ;)
ببخشید اگه طولانی شد. مرسی که خوندین. امیدوارم بهش عمل هم بکنین :)

فرستنده : Mehdi 19

عاقا دیروز برادرم گفت بیا بریم با ماشین دور بزنیم...
ماهم دلشو نشکوندیمو باهاش رفتیم..
وقتی اومدم خونه از سه ناحیه آسیب دیدم..کتف ، زانو و انگشت دست...حالا کوفتگی بدن بماند..
نتیجه :ای نفرین بر کسانی که به هر گاریچی ای مدرک رانندگی میدن...

فرستنده : گل باقالی سغید

سلام این اولین پستمه امیدوارم خوشتون بیاد 
یه گودزیلا تو خانوادمون هس پسره.دیدم خوشو پتو پیچ کرده بعد داره بستنی میخوره بهش گفتم چرا خودتو پیچوندی؟
یهو داد زد اگه من مریض بشم تو پول دکتر رو میدی بیچاره بابام باید پول دکتر رو بده 
بعد گفتم:چرابستنی میخوری؟
گفت:دوست دارم مریض شم برم دکتر چوب بستنی بزاره تو دهنم
یعنی فک وفامیله ما داریم

فرستنده : حسن پیکه

من یه خواهر دارم نابغه اصن بجان خودم فقط کافیه کشفش کنن اونوقت یک جهان نوین خواهید دید
بچگیاش گم شده بود داشت گریه و زاری میکرد یه اقای پیداش کرده بش میگه دخترم بچه ی کی هستی؟ برگشته میگه بچه ی مامانم.....
یارو@@@@@@@@@@@@@
خب کجا زندگی میکنی؟ خواهرم خونه ی بابام!!!!!!!!! یارو!@#%$^&
دخترم منظورم اینه که خونتون کجاس؟ خواهرم:همونجایی که بابام ماشینشو پارک میکنه در قرمزه!!!!!!!!!!!! یارو_ _ _ _ _ _
خوب شد پیداش کردیمااااااااااااا

فرستنده : respina

وعــده ی ٍ غـــذایی تو خـــونه مــا!
نهـــار: قـــرمه سبــــزی!
شـــام: قـــرمه سبــــزی!
نهــار ٍ فـــرداش: قـــرمه سبـــزی!
شـــام: پیتــــزا !
نهـــار ٍ فـــرداش: مـــاکارونـــی!
شـــام: مــاکارونـــی!
نهـــار ٍ فــرداش: ته دیگــه مــاکارونـــی!
شــام: سانــدویــچ هر کی دوس داش پیتــــزا!
نهـــار ٍ فـــرداش: زرشک پــلو با مـــرغ!
شــام: زرشک پــلو با مـــرغ ایضـــاً !
بقیـــه غذا هــارم به همیـــن ترتیـــب دســـته بندی کنیــد بیاین پاییـــن!
" بــابــا عـــزیزم میــدونم دلــت گرفتـــه و اشک حلقــه زده تو چشـــات ولی آرووووم لایک کـــن " 
" مـــامـــان خــانوم الانــم پا نشــو بیا تو اتـــاقم که لت و پــارم کنـــی! راستـــی؟؟ امشبــــم پیتــــزا داریـــــم در جریان باشـــید "
مــامــان ٍ آشپــز ٍ دارم مــــن؟؟ عاشقشم مـــامـــانمه دیگـــه!

فرستنده : امیر21

یه روز تو باشگاه یکی از بچه ها گفت:کسی فیلتر شکن خوب سراغ نداره؟یکی دانلود کردم خوب نیست
گفتم اسمش چیه؟میگه :IDM. (اینترنت دانلود منیجر)
خو من الآن چی بگم؟
1-بچه ست گنا داره!
2-از کجا میدونی شاید راس میگه!
3-شاید محصول جدیده!
4-برم خسارت توپ هایی رو که اون لحظه گاز زدم رو بدم!

فرستنده : MDA88

نیروی ویژه ی پلیس ریخته تو خونه ی طرف با کلی داد و بیداد زور دستگیرش کردن.کل هیکل طرف خالکوبی بوده،ازش کلی فقره چاقو و قمه گرفتن،کل بدنش جای زخم و چاقو خوردگی بود اونوخ خبرنگاره ازش میپرسه جرمتون چیه؟میگه سوءتفاهم شده!!!!خو اصن قیافت به کنار با اون وضیعت منم میگرفتن خدایی به خودم شک می کردم.
فک و فامیل نه ولی خدایی هموطن با اعتماد به نفس و رو دار داریم؟

فرستنده : MDA88

دارم با پســرخالــم حــرف می زنـم!
دختـــرخالم(خــواهرش) اومـــده: امیـــر و پیــمان شمــا دوس دختــــرتون جوش بزنه چیــکا می کنیـــن؟؟
مــن: پــرسیـــدن داره؟؟ دیـــلیــــت;)
پیـــمان:حالمـــونُ بد نکـــن بیخیـــال خـــواهری!
دختـــرخالم: اگــه دوس دختـــرتون خعـــلی خوشگــل باشه چی؟؟
پیـــمان: جـــوش جــوشه! خــوشگل و زشـــت نداره:|
دختـــرخالم با یه قیــافه با مــزه ای: ای واااای حالا مــن چیــکا کنــم؟؟ پیشــونیم همش جــوشه! با پنکیـــکم مشخصـــه:(
مــن و پیــمان:O
پیمـــان: بله؟؟ متــوجه نشـــدم:-@
دختـــرخالم: هی ی ی یچی داداشـــی(صحنــه َ رو ترک کرد)
مــا:)))))
دختـــرخاله تابـــلو ٍ دارم مـــن؟؟؟؟؟؟

فرستنده : امیر21

همون موقع بود که مریض بودم خانمم داشت داروهام رو میداد که بچم اومد گفت منم از اینا میخوام
خانومم گفت : الهی مامان بمیره برات اینا پی پیه ، فقط بابات باید بخوره ...
بچه هم گفت : اه اه رفت دنباله بازیش ... :|
خو من چیکار کنم الان :|

فرستنده : smj13سید مصطفی

خداوکیلی من موندم چی بگم
مامانم اومده بالا سرم نگام میکنه و بعد با یه حالت طنز بهم میگه شانس آوردیم دختر نشدی وگرنه یه بنز و یه آپارتمان باید میذاشتیم روت تا بیان بگیرنت با اون دماغت D:
من:ll
گفتم نگران نباش اگه دخدر میشدم دماغمو عمل میکردم و یه گونه هم میذاشتم و کلی آرایش میکردم یه دافی میشدم واسه خودم :))
مامانم:داف چیه؟!! :))
من :)))

فرستنده : smj13سید مصطفی

مــامـــانم داره نمــاز می خــونه خعـــلی تو این حــال و هــوا مــامــان کــوشولــومو دوس دارم... واس اینــکه نفهـــمه بی حـــرکت واستــادم دعــاشو گــوش کنـــم:-)
مــامــانم: خــدایا؟ مــن امیـــرُ خعــلی دوس دارم ... امیـــر همه چی ٍمنــه ...امیـــرمــو تو زنــدگیـــش مــوفق کـــن! امیـــر خعـــلی پســر ٍ خوبیـــه... 
مــن تو دلــم:» الـــهی یه تنـــه امیـــر فدات شــه نفســـم:-* «
مــامــانم: خب دیگــه برو میخــوام دعــاهای ٍ خصــوصیــمو بکنـــم;)
مــن:O مگـــه شمــا منُ دیدی؟؟
مــامــان: خخخخخ! پَ 1ساعتـــه دارم امیـــر امیـــر می کنــم نفهمیـــدی جلبــک؟؟
مــن:|
مــامــانم: واستــا منُ نیگــا کن باشـــه؟؟! برو دیگـــه! عــه!
خــداییش مــامــان ٍ امیـــر دوستـــه دارم مــن؟؟ :دی

فرستنده : امیر21

دیروز تو ازمون بودم خواهرم تموم شده ، بهم اس داده من تموم شدم. ، توچه طور ،. منم بهش اس دادم تو روخدا چند تا ازجواب هارو برام اس کن ، ما درسمون عقب ،. اونم بهم اس داده : بى شعور ، مگه من خنگم ، اگه جواب هارو بهت بدم که أون وقت ترازت از من بیش تر مى شه ! خواهره من دارم ؟ دیگه از شدت ناراحتى إفسرده شدم ، حداقل أوت لایک بکوبین تا از إفسرده گى در بیام

فرستنده : Pouya

عاغا یه سر امتحان زبان فارسی بودیم(ترم اول)
ماهم توی یه سالن بزرگ مدرسمون امتحان میدادیم، این بغل دستی منم هی اون معلمه رو که ته سالن بود صدا میزد میگفت سوال دارم، اونم میگفت سوال نپرسید
بالخره معلمه عصبانی شد گفت: از اون بغل دستیت بپرس!!!!
من0-o
اونم در کمال ارامش سوالشو ازم پرسیدم من جوابشو دادم
باور کنین چهارتا مراقب دوروبرمون بودن هیچکدوم چیزی نگفتن!
مدرسه ست داریم؟

فرستنده : شهریار

بابام یک دوست داره با4تا پسرهر پسرش2تا گودزیلا
خلاصه بگذریم از هییت برگشتیم بعد ناهار دوست بابام میخواست با نوه های گودزیلاش برگردن خونشون دور هم بودیم وصحبت سر کوچه یهو دیدیم این گودزیلا ها زدن گاری اکو رو ترکوندن قوطی های دورش رو همشو کندن 
قیافه من:))))))))))):(((((((
واقعا اینا زورشون هم مثل گودزیلاست
خدایا توبه

فرستنده : Commander

اقااا من پام شکسته بود خالم اومد عیادتم به مادرم گفت بهش ژله خوراکی بده پاش زود تر خوب میشه بععله الان دیگه مادرم اینقد بهم ژله داده هرکی بهم دست میزنه مثل ژله تکون میخورم
اخه خاله من نخوام زود خوب شم باید کی رو ببینم 
اینم از خاله دکتر و مادر حرف گوش کن من

فرستنده : alim2

فک و فامیله داریم


امروز از دانشگاه برگشتم خونه میبینم همه باهام سنگینن
هیشکی تحویلم نمیگیره ، الان فهمیدم دیشب مادرم خواب دیده من بدون
اجازشون ازدواج کردم …
اصن دقت که میکنم خدارو شاکرم رام داده خونه !

فرستنده : My heart broken*Vahab

نصفه شب داشتم با گوشیم بازی میکردم یییییهو مامیم مث جن زده ها در و وا کرد اومد تو اتاق.
من (در حال ملاقات با عزراییل): چی شده؟
مامی(در حال گریه): خبر مرگت خواب دیدم تنگی نفس گرفتی داری میمیری
اومدم ببینم زنده ای یا مردی که اگه مردی برم خاکت کنم.
منs-:
سازمان حمایت از کودکان!!!!!!!!!!!!
شرک:)-: 
نمیدونم به شرک چه ربطی داشت اون موقع شب؟
مامانه نگران من دارم؟

فرستنده : جوپاری

به جون خودم اگه دروغ بگم همین الان خواهر زادم الکی اومد تو اتاقم چند لحطه کنارم واستاد بعد بدو بدو رفت پیش مامانم و گفت :انا انا من شکلاتمو دادم به خاله ؟؟؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا مامانم داره قربون صدقه اش میره دوباره اومد پیشم بعد بدو بدو رفته پیش مامانم :انا انا خاله شکلاتم و پس داد .؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟؟
مامانم میگه :اونو ولش کن گربونت برم بیا خودت بخور .
یعنی اینا گودزیلا نیستند مربی خصوصی شیطونن.والا

فرستنده : sahi

با بابام تو خونه بحثمون شد هر چی که من میگفتم بالاخره با یه حرفی جوابمو میداد منم که دیدم دیگه نمیتونم جوابشو بدم گفتم پدر جون من عذر میخوام بووووووق خوردم!
برگشت یه نیگا کرد به من و گفت آخه پسر گلم چیز دیگه ای تو خونه نبود تو بخوری حتما باید بووووووق میخوردی؟
بابای آدم ضایع کنه که من دارم!!!!

فرستنده : جوپاری

اقا من بهم ثابت شد که بچه سر راهیم حالا میگید چطوری :
1-هر وقت میریم شهر دیگه ای خونه اقوام مهمونی همه با ارامش از ماشین پیاده میشن میرن تو خونه و بنده باید چمدونارو ببرم تو...
2-سر سفره مامانم غذای همه رو با علاقه و عشق میکشه میزاره جلوشون .هیچی دیگه منم با علاقه غذای خودم و میکشم ...
3-خواهر زاده هام وسایل بابامو بر میدارن خراب میکنن دق و دلیش سر من خالی میشه ...
ببببععععللله یعنی یه همچین خونواده ی فرزند دوستی دارم من.....
.
و این داستان ادامه دارد ......

فرستنده : sahi

خونواده سر سفره شام نشسته بودن به جز من که طبق معمول کنار دوست قدیمیم khosh-khandeh  بودم
مامی صدا زد که بیا شام بخور منم که اومدم مثلا کلاس بذارم گفتم که خرج گرونه شام نمیخوام!
ییهو بابا گفت آخه تو که یه ذره کاه میخوری جو که نمی خوری خرج گرون شه پس بیا شامت رو بخور منم که دیدم راست میگه رفتم وشام خوردم.
شماها هم از این پدرهای مهربون دارید یا من فقط دارم؟

فرستنده : جوپاری

با فامیلا ریختیم خونه مامان بزرگم اینا؛ همه لَش و لوش نشستیم داریم اخبار 20:30 میبینیم. بعد این دختر دایی گودزیلاااااام (100% دهه هشتادی) یکی از شعرای مهد کودکش یادش اومده؛ تا "صرفا جهت اطلاع" شروع شد، تلویزیونو خاموش کرد نشست شعر خوند.
هیشکی هم هیچی نگفت....
به قرآن ما هم بچه بودیم موقع اخبار نفس میکشیدیم آر پی جی رو میکردن تو حلقمون.....
اینه وضع زندگی ما

فرستنده : Mr.Blake

دیشب بابام بهم گفت: "برو از توی فلان سایت، فلان پرینت رو بگیر"
منم گفتم فردا میرم، بعد جلوی روش تَنِ لَشمو انداختم گرفتم خوابیدم.
صبح دیرتر از بابام بلند شدم تا منو دید گفت: "رفتی تو سایت؟"
قیافه من :|
بابام >:{
مدیر گوگل :|
بازم من :|
دیگه اعتیاد هم پاسخگو نیست، ولم کنید میخوام برم خواننده شم...

فرستنده : Mr.Blake

سؤال مامانم روزایی که امتحان دارم موقعی که دارم آماده میشم برم دانشگاه :امتحانتون زنگ چندمه؟!! :|

فرستنده : parnas

تو فیسبوک یه عکس گذاشته بودن از سوباسا گفتن که سنش قد میکشه این رو دیده باشه؟! :|
یک نفر کامنت گذاشته مگه چند سالته جوجه؟ :|
چندین نفر کامنت گذاشتن یادش بخیر!وقتی تموم می شد توپ بر می داشتیم هر کدوممون یکی از شخصیت ها رو ایفا میکرد!یکی سوباسا یکی ایشی زاکی و... :|
چند صد نفر هم کامنت گذاشتن این داستان ادامه دارد... :|
ملت جو گیره داریم؟؟؟؟
تازه یه دختره هم کامنت گذاشته میگه به من میگفتن تو شبیه سوباسا هستی! :|
منم کامنت گذاشتم:شوخی میکنن باور نکن! D:
ملت جوگیره داریم؟؟؟

فرستنده : :))

تو خونه ما هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدنه…
دیر که میشه لامصب بابام با شاتگان، مامانم با اره برقی انتظارمو میکشن!!!
عجب پدر و مادر مهربونی؟؟؟؟؟؟

فرستنده : amir007

دختــر عمــوم اس ام اس داده : ســلام چطــولـــی؟
مــنم کار داشــتم ۲۴ ساعــت بعد جـواب دادم :مرســی خوبم تو چطــوری؟
اونم واســه اینکه لجــمو دربیــاره ۲۴ ســاعت بعــد جواب داده کــه :منــم خوبم عمـو و زن عمــو چطــولـن؟
منـــم ۲۴ســاعت بعـد جواب دادم :اونــام خوبــن سـلام دارن مـامـان بابای تو چطــــورن؟
۲۴ سـاعت بعــد :همه خـوبن میســــی عجیــــــجم سلام برســون…
۲۴ ساعت بعد من:ســلامت بـاشی .
۲۴ساعت بعــد:u too ….
تا یه هفــــته داشتــیم اس ام اس میـــدادیم .
فک و فامیــــــــــله لجبــاز تر از ما دیــده بودیــــن؟؟؟؟؟؟

فرستنده : shey2nak

عاغا یه سوال هس که از پنج سالگی ذهن من و درگیر خودش کرده...چرا ی همچین خونواده ای دارم :دی چند مورد و واستون نوشتم نگا کنین:
صبح جمعه من زودتر بیدار شدم از اتاق اومدم بیرون تی وی نیگا میکنم بابام بیدار شده میگه بیدار شدی (نه من خوابم اینم ملکه الیزابته نیشسته روو مبل) بزرگتره باید احترامشو نیگه داشت دیگه من: اره بابا جون :) باهم رفتیم صبونه اماده کنیم مامانم بیدار شده میگه سلام دارین صبونه اماده می کنین؟ (پ نه داریم شام فردا شب و می پزیم) من و بابا با لبخند ملیح: اوهوم خلاصه روزی هزاربار ازین حرفا میگن اینا...
قیافه ی من:) بعد از شنیدن اون حرف :| 
بد از ترک صحنه توو اتاق :((((((
یا اونروز از کلاس برگشتم در و وا کردم مامانم میگه اومدی؟( نه نیومدم این پسرمه زودتر بدوبدو کرد اومد توو خونه)
والدین محترم ازین حرفا میزتید بچه ها سادیسمی میشن دیگه
مسئولین لطفا رسیدگی نکنین بذارین یه سوژه واسه داغون کردن اعصاب ما باشه
راستی این مامان بابای به چشماشون اعتماد نکنه من دارم؟؟؟؟

فرستنده : mahnaz googooli

دوتا خواهرام (گودزیلا که نه دایناسورن)دارن با هم دعوا می کنن
یکیشون میدوده میاد تو اتاق من منم میگم آجی بیا نا نزنتت
دوتایی گرفتن منو زدن!!!!!!!!!
این موجودات از کدوم سیاره اومدن که اینجورین
بابا مام بچه بودی خووووووووو!!!!!!!!!!!!

فرستنده : mahdi93

آغا بعد از دوماه برگشتم خونه تلویزیون داشت قسمت اخر یوسف پیامبر نشون میداد(همون جا که یعقوب و یوسف به هم میرسن)
منم هی به بابام نیگاه میکردمو پوزخند میزدم!!!!!!!!!!!
آخری در اومد گفت هیییییییییییی پسر خل و چل مارو داشته باش ای خداااااااااا
گفتیم میره دانشگاه آدم میشه خل تر شده
ینی مطمئن شدم که سر راهی ام>>>>>>
بابای دلتنگه من دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرستنده : mahdi93

 


فک و فامیله داریم


یک روز ما مهمونی دعوت بودیم از اون مهمونی های خفن خشک و بی حال که آدم خوابش میبره بود .
حالا من نمیدونم اون موقع خودمو نخوده کدوم آش دیدم که اومدوم بامزه بازی در بیارم یک جک پروندم
خودم از شدت خنده قرمز شده بودم به اطراف نگاهی انداختم دیدم هیچ کس نمیخنده هیچ دمه گوش همدیگه یک چیزی هم میگن 
داداش بیشعور ما هم بلند بلند میگه مامان گفت این خل و چل با خودمون نیاریم آبرومونو برد
آخه برادر من اگه من خل و چلم از کسی غیر از تو که به ارث نبردم...

فرستنده : افسانه 18

عاقا ما دوتا طوطی داریم اندازه نخود ..هیچ هنریم بلد نیستن جز جیغ جیغ کردن..
مامانم همیشه تا اونارو می بینه هی نازشون می ده...
من :مامان چرا به اونا هی میگی عزیزم ولی تا به ما میرسی میگی کوفت و مرض؟
مامانم:اونا حداقل برام آواز می خونن ولی شماها چی....
من:(0 +)
طوطیام:( * *)
بنیاد حمایت از کودکان:(0 0)
تو جه":آلبوم جدید من به اسم یه توپ دالم شل شلیه بزودی وارد بازار خواهد شد...(*-*)

فرستنده : گل باقالی سغید

خواهرم اومدت تو اتاقم داره پردهارو میکشه ..
بهش میگم نکن نور چشمو میزنه.
میگه:می خوام هوا بیاد داخل..000)))
من:(+ +)؟!؟
شیشه:(0 +)
بچه های همسایمون:(- -)!!
مخترع شیشه:(0 0)؟

فرستنده : گل باقالی سغید

آقا من یه خاهرزاده دارمظاهرا کوشولو،،،،،اماباطنن،،،گودزیلا،،،،بله دهه هشتادیه،،،،،،،،،چندروز پیشارفتم خونشون مگم پوریاخاله جونی،،،،،سلاااآام(گفتم باهاش ازدره دوستی واردبشم شایدیه فرجی شد امروز رو از دستش جون سالم بدر ببریم)
پس ازاندکی تحمل میبینم جواب نمیده!!!!!
یه نگاه به خواهرم کردم دوباره میگم پوریا،،،،،،،خاله اومده ها،،،،،
یهو درحالی که گوشی مامانش درگوشه گذاشته به صورت کاملاجدی میگه:خاله،،،،،حوصله ات رو ندارم ولم کنبزال ببینم چرا دوباره داره ردم میکنه،،،،،اه،،،،،،،
من: :| فکرکنم بادوست دخترش دعواش شده!!!!!!!!!
همچنان من: :|
خواهرم : :-D
خواهرم بعد ازجویده شدن فرش: :-) خوب ضایعت کرد حال کردم!
پوریا: :-P

فرستنده : gh.!!!

سلام ب بچه های khosh-khandehستان!
این اولین پست من هست پس لطفا روحیه بم بدین!
دیروز مامان جونم داداشم رو فرستاده تا خرید کنه.لستسو داد دستش،بد گف راستی تا یادم نرفته بگم،واسم ی شوکولاتی چیزی تو این مایه هام دیدی بگیر!
داداشم: مثلا چ جوری باشه؟
مانی: ی چیز ک راحت باز بشه و راحت هم قورتش بدم!!!!
من:!!!
اره، می خوای بگی فهمیدی اینجا کجاست؟درسته همونجاست! در همون حدی هم ک تو فک میکنی هست.^|^

فرستنده : alex

تا چن هفته پیش فکر میکردم بدشانس ترین موجود دنیام،ولی داداشم یکی رو که از لحاظ شانس باهام برابری میکرد رو معرفی کرد،اسمش اسکاره یه مارمولک کارتونی که هر بلایی سرش میاد درکش میکنم.هههههی
اگه ندیدینش ببینین تا از خنده روده بر شین.

فرستنده : Erfan99

به بابام میگم:بیا منطقی حرف بزنیم
میگه:باشه ولی هر چی من بگم
منطقت تو حلقم پدر عزیز

فرستنده : Hosna

امروز داشتم درس میخوندم یهو گفتم مامان من اگه یه پسر داشتم اسمشو میذاشتم سهراب..... مامانم تو اشپزخونه با صدای بلند که تمام همسایه هامونم میشنیدن گفت تو اول رستمو پیدا کن سهراب خودش میاد البته رستم رفته از هفت خان بگذره مگه توام از هفت خان بگذری تابهش برسی.....یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟ یعنی من ترشیدم؟؟؟؟؟/ اخه این مامان ادم ضایع کنه من دارم..

فرستنده : تابان

یه سوال
آدم و حوا که فک و فامیل نداشتن به کی می خندیدن؟
خدایاااا این فک و فامیلای سوژه رو حفظ بفرمااااا
آمین گویان لایک کنن

فرستنده : Hosna

فامیلمون قند خون خفنی داری.!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی هم از این موضوع ناراحته.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی .....
ولی باتمام این حرفا 7-8تا قرص قندخونشو با نوشابه سیاه میندازه بالا.
خداییش شما هم از این فک وفامیلای باحال دارید؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

فرستنده : Prince

کیا قسمت آخر مرد نقره ای رو دیدن؟
تو بیمارستان دختره (سرم به دستش وصله) وقتی که میفهمه باباشو بعد از سالها پیدا کرده و الان هم باباش تو همون بیمارستانه، از اتاقش میاد بیرون (در حالی که اثری از سرم دیده نمیشه. فکر کنم خودش کندش!) و میره تو بخش نوزادان و زایشگاه بیمارستان!! نمیدونم باباش تو زایشگاه چیکار میکرد؟! (به خدا دروغ نمیگم. رو در بخش نوشته بود). بعدشم همینطوری سرشو میندازه پایین میره تو آی سی یو هیچکی هم جلوشو نمیگیره. باباشو پیدا میکنه. میره بالا سرش میگه بابا...
باباهه یهو میپره و به هوش میاد و میگه نورا... نورا جان... دخترم!!!!!!!
بابایی که تو کما بود و دکترا گفته بودن آخرای عمرشه و نفسهای آخرشو میکشید!
یعنی این دختره معجزه کرد الان؟! بابا دمتون گرم!
دختره :)
باباش :)
سینگام :0 !!!!
آخه اینم فیلمه ما داریم؟!

فرستنده : The joker!

امروز داداشم میخواست بگه سنگدون، گفت کرگدن!!
نه الان شما بگین واقعا فک و فامیله ما داریم؟! نمیدونم آخه سنگدون و کرگدن! چه ربطی داشتن آخه؟

فرستنده : The 4joker!

دیشــب مدیـر سـاختمـون اومـده بود دم خـونه بابـام رفــت درو باز کـرد 
من هـم صدای آهنـگو زیـاد کـرده بـودم
یهـو بابام داد زد اون لامصـبو خفـش کن ببینمـ این چه غلطی میکنه! منــو میگــی =)) 
بابام :| 
مدیر ساختمــــون :|

فرستنده : shey2nak

سر میز صبحونه مادر بزرگم که 80 سالشه گفت بیا ننه اینم چاییت بخور. ما هم چایی رو خوردیم بعد که تموم شد مامانم اومد سر سفره گفت اِ چایی من کو؟؟
مادر بزرگمم گفت این ورداشت خورد ننه!!
منومیگی:|
=)))

فرستنده : msetareh

رفتم فلش بگیرم به فروشنده میگم فلش دارین میگه؟
اچ پی، فیلیپس، سیلیکن گفتم کدومشون بهتره؟
گفت به ترتیب :سیلیکن، اچ پی، فیلیپس
گفتم خودت چی پیشنهاد می کنی؟
گفت: پاتریوت!

فرستنده : ســـامـــان D: 23

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد